بيدارزنى
4.37K subscribers
5.39K photos
1.25K videos
176 files
4.22K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
ایمیل:
bidarzani@gmail.com
Download Telegram
بيدارزنى
Photo
🟣 می‌دانیم که مثلث صورتی رنگِ راس به پایین در کمپ‌های کار اجباری نازی‌ها بر روی یونیفرم‌ زندانی‌های همجنس‌گرا دوخته می‌شد [مثلث صورتی رنگِ راس به پایین به معنای جنس زن، مادین، مربوط به جنس مونث، نشان فرج، شکل بخش بیرونی آلت تناسلی زن، دهان، همان زادگاه تاریکی، جایی که در آن بودیم، محل متولد شدن، با خاطراتی مبهم، مغاک] و همچنین می‌دانیم که مثلث قهوه‌ای رنگ راس به پایین بر روی یونیفرم‌های کولی‌ها دوخته می‌شد. و مثلثِ سرخ رنگ بر روی یونیفرم‌های زندانیان سیاسی. و سیاه بر روی لباسِ دریوزگان، بیچارگان. و سبز ...
و مثلثی که راسش به سمت بالا باشد؛ ما می‌دانیم که آن به معنای مردانگی‌ است. آسمان، لوگوس، شعاع آفتاب، یا آگاهی، ذاتِ آگاهی! و دو مثلث متصل بهم، می‌دانیم که به معنای مرگ است. و همچنین می‌دانیم که دو مثلثی که در هم فرو رفته‌اند [یکی راس به پایین و دیگری راس به بالا] بر روی یونیفرم‌های یهودیان دوخته می‌شده‌اند [همان ستاره‌ی داود به معنای وقتی اوج همان زیر است] جمعِ اضداد. توصیف به عنوان مذکر و مونث (hermaphrodite؛ حیوانِ، گیاهِ نرِ ماده) همچون روح در جسم [زن مهذب، مردِ زن] یا هر موجودی تصویری از دیگری است، تقابل و ادراک. یا مفهوم طبیعت همان شناخت طبیعت است؛ کسی که طبیعت را با خودآگاهی می‌فهمد. اما برای ما [اکنون] معنای آن این است: من همان ستاره‌ای هستم که با درخشیدن، خودم و تو را از اعماق بیرون می‌کشم.

▪️ از متن کتاب "پورنوگرافی و خاموشی؛ انتقام فرهنگ از طبیعت" نوشته‌ی سوزان گریفین

▪️عکس‌ها از فوتومونتاژ #آلن_رنه درباره‌ی آشوویتس انتخاب شده است؛ شب و مه (۱۹۵۶)

@CineManiaa
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 برای نوامبر نارنجی: تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان

یک ماه؛ سی بزنگاه

|چهارده: جرایم جنسی در برهوتِ بی‌قانونی|

✍🏽 مهسا غلامعلی‌زاده

در جریان تحقیقات میدانی پایان‌نامه‌، من به دنبال جریان رسیدگی به «جرمی مشخص» بودم، اما در هر پرونده صحبت از یک عنوان بود. حتی در یک پرونده‌ی معین هم عنوانِ به کار رفته در بعضی از نامه‌های رسمی با سایر دستورات قضایی متفاوت بود. به زبان ساده جرم ارتکابی یکی بود اما عناوین مجرمانه‌ای که برای آن به کار می‌رفت متعدد بود.
من به دنبال پرونده‌های مرتبط با «تجاوز به محارم» بودم اما با عناوینی مثل «زنا با محارم»، «کودک‌آزاری»، «تجاوز به عنف»، «زنای به عنف»، «رابطه‌ی نامشروع میان محارم»، «تجاوز به کودکان» و ... روبه‌رو شدم.

در حقوق کیفری، اصلی به نام «قانونی بودن جرم و مجازات» وجود دارد؛ اساس یک نظام کیفری بر این اصل استوار است. مطابق این اصل، جرم و هر آنچه مرتبط با آن است، می‌بایست در متنی رسمی و مصوب به نام قانون، در معرض اطلاع شهروندان قرار گرفته باشد. به تعبیر بهتر تعریف و توضیح جرم، میزان مجازات و نیز نحوه‌ی رسیدگی به آن با جزئیات مبسوط و مفصل باید در قوانین توضیح داده شوند. در واقع هیچکس را نمی‌توان متهم و محکوم به جرمی کرد که در قوانین کیفری، اسمی از آن برده نشده است. بگذریم از اینکه چنین اصلی چه اندازه در نظام حقوقی و قضایی ایران مورد توجه است، مسئله‌ی نخست ما در ارتباط با جرایم جنسی، فقدان عناوین مجرمانه‌ی کافی و رسا در این حوزه است. برای مثال ما جرمی تحت عنوان «تجاوز به محارم» نداریم. حتی می‌توان ادعا کرد در قوانین ما خود «تجاوز» نیز به روشنی و آنطور که باید، عنوان مستقلی ندارد.

در مجموعه قوانین کیفری ایران، هیچ فصلی تحت عنوان «جرایم جنسی» وجود ندارد. قانون مجازات اسلامی مصوب اردیبهشت۱۳۹۲، در بخش دوم از کتاب دوم، تعریف و تشریح جرایم حدی را آغاز می‌کند. در فصل نخست این مجموعه از «زنا» و در فصل دوم آن از «لواط، تفخیذ و مساحقه» می‌گوید.
در ابتدا، به طور خلاصه باید گفت منظور از جرایم حدی، جرایمی است که اساسا جرم‌انگاری آن‌ها و تعیین حد و حدود ارتکاب، میزان و نحوه‌ی اجرای مجازات مستقیما از دل شرع یا به تعبیر فقهی از سوی شارع مقدس آمده است. این جرایم در برابر جرایم تعزیری قرار می‌گیرند؛ جرایمی که حاکم وقت یا به بیان امروزی قانون‌گذار می‌تواند دست به خلق، توصیف و اجرای آن‌ها بزند. بر خلاف جرایم حدی، تعزیری‌ها به فراخور زمان قابل تغییر و یا حتی نسخ هستند.

قانون‌گذار در ماده ۲۲۱، زنا را به عنوان اصلی‌ترین جرم جنسی تعریف کرده است. ماده ۲۲۴ مجازات برخی از انواع زنا را، اعدام اعلام کرده است؛ زنا با محارم نَسَبی و زنای به عنف مشمول این حکم هستند. زنای به عنف تعبیر فقهی و قانونی «تجاوز جنسی» است. در شرایطی که تجاوز به معنای (Rape) باشد یا به بیان فقهی، دخول کامل در حمله‌ی جنسی صورت بگیرد، این عنوان مجرمانه متهم را تا اعدام پیش می‌برد.

از سوی دیگر در ماده ۶۳۷ قانون مجازات، این بار ذیل جرایم تعزیری، ارتباط جنسی زن و مرد خارج از چهارچوب شرعی ازدواج، جرمی با مجازات شلاق است. اگر این ارتباط بدون رضایت یکی از طرفین باشد، تنها کسی که دست به اجبار زده، مجازات می‌شود. در حقیقت به سختی می‌توان از این ماده، جرم‌انگاری آزار جنسی غیر دخولی را برداشت کرد.

با این مقدمات، می‌توان گفت که قوانین ایران در حوزه‌ی جرایم جنسی، برهوتی بی‌‌آب‌وعلف است. قانون‌گذار در این ارتباط بیش از هر عامل دیگری، بر نامشروع بودن روابط جنسی تکیه دارد. اینجاست که بنا بر این توضیحات و مبتنی بر دیده‌ها و تجربیات حقوقی می‌توان ادعا کرد، جرایم جنسی در ایران «زنامحور» هستند. به این معنا که مبنای رسیدگی‌های قضایی به جرایم جنسی، جرم زنا است. از آنجایی که این جرم مبتنی بر رضایت است و تنها یک شکل محدود و مشروط به زن و مرد بودن طرفین و دخول کامل دارد، می‌توان استنتاج کرد جرایم جنسی «رضایت‌محور» و «دخول‌محور» نیز هستند.
بنابراین در نظام حقوقی ما، آزار جنسی غیردخولی و انواع آن، تجاوز به کودکان، تجاوز به همسر، آزار جنسی و تجاوز به مردان، آزار جنسی از سوی هم‌جنس زن یا مرد، آزار جنسی دگرباشان و خشونت جنسی خانگی میان محارم، هیچکدام جایگاهی ندارند. این جرایم با تنوعی بسیار رخ می‌دهند اما بضاعت قانونی ما کفایتِ رسیدگی به این جرایم را نمی‌کند. در حقیقت همانطور که در ابتدای متن گفتیم ما برای جرایم جنسی به تفکیک و با تفصیل، متن قانونی نداریم. راه‌حل قضات در رابطه با این جرایم، معیار قرار دادن زنا و مشتقات آن بوده که خود دارای نتایج اسف‌باری است.

▪️هر نوع مجازات اعدام و قصاص، تاکیدا محکوم است

#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر

@bidarzani
بيدارزنى
<unknown> – Bessie Smith - Young Woman's Blues (Audio)
🟣 بعد از لغو برده‌داری تا چند دهه بعد، اوضاع اقتصادی سیاهان تغییر چندانی نکرد. اربابان دیروز، اربابان امروز هم بودند و بردگان هم همان بردگان سابق که به حال خود رها شده بودند. اما این آزادی‌ حداقلی منجر به انقلابی در روابط شخصی، خانوادگی و اجتماعیِ جامعه سیاهان شد.
حال برای اولین‌بار این خود سیاهان بودند که در مورد روابط عاطفی، جنسی و یا ازدواج تصمیم می‌گرفتند. در نتیجه جنسیت، سکشوالیته و عشق یکی از تم‌های اصلی موسیقی سیاهان بود و برای خوانندگان زن سیاه همراه بود با اعتراض، مقاومت و طغیان.

تصویری در جهت خلاف پیکان آپاراتوس حاکم که مطبوعش زن سفیدِ مطیع و خانه‌دار با چند فرزند بود. موسیقی که از ستم بر زنانِ جامانده و فراموش‌شده می‌گفت و بر آنانی که پیشاپیش موفق و مرفه بودند وقعی نمی‌نهاد:

فمنیسمی حقیقی علیه جریان اصلی.

رادیو‌ گنشو

@bidarzani
🟣 چگونه «رینگ» مرضیه را کشت؟
(گزارشی از درون کارخانه نساجی کویر سمنان)

در روزهای گذشته جان‌باختنِ یک کارگر ۲۱ساله به‌نام «مرضیه طاهریان» در کارخانه نساجی کویر سمنان خبرساز شد. خبرگزاری‌های دولتی در ایران «بی‌احتیاطی از سوی کارگر» را عامل مرگ او اعلام کردند اما در روزهای بعد مشخص شد گیر کردنِ مقنعه‌ای که مرضیه به صورت اجباری به‌سر داشته، در دستگاه و آسیب به سر او علت اصلی جان‌باختنش بوده است.

یک منبع آگاه از درون کارخانه نساجی کویر سمنان که نخواست نامش فاش شود، در گفت‌و گو با زمانه جزییات جدیدی درباره وضعیت کاریِ کارگران زن و مرد در این کارخانه و همچنین چگونگی جان‌باختن مرضیه طاهریان را در اختیار زمانه قرار داده است.

شرکت نساجی کویر سمنان یک کارخانه صنعتی واقع در فاز یک از شهرک صنعتی شرق، در کیلومتر ۸ جاده سمنان- دامغان است که با مدیریت فردی به‌نام «امیررضا فیض» در زمینه تولید انواع نخ ظریف پنبه اى و الیاف مصنوعى فعالیت دارد.

▪️کارگران زن؛ هشت ساعت دویدنِ بی‌‌وقفه، هوای دم کرده و حجاب اجباری

«به علت اینکه فیتیله‌ها، نیمچه نخ‌ها و نخ‌ها در دستگاه‌های تولیدی، دچار پارگی‌های مداومِ پیوندها و پایین آمدن کیفیت محصولات نشود، باید دما و رطوبت سالن در یک درجه‌ خاص تنظیم باشد. این دما و رطوبت، حالتی شرجی و دم کرده به فضا می‌دهد. مشابه رفتن با پوشش کامل در حمامِ بخار. در این محیط، کارگران زن، باید از پوشش مانتو، شلوار و مقنعه استفاده کنند که حتی راه رفتن در این هوای شرجی را برای آنها بسیار سخت می‌کند. کارگران به هیچ عنوان اجازه‌ی نشستن ندارند و در صورت مشاهده‌ی نشستن یک کارگر در گوشه و کنار سالن، به او تذکر داده می‌شود و در صورت تکرار، در مراحل بعد اخطار و برخوردهای جدی تر شامل حال کارگر خواهد شد.»

به‌گفته او، هر کارگر هشت ساعت به صورت مستمر در حال دویدن بین دستگاه‌هاست. در حالی که نه تنها از پوشش مناسب و ایمن برخوردار نیست بلکه کمترین موارد ایمنی دستگاه‌ها، بعضا به علت مستهلک بودن، هم در نظر گرفته نشده است.

▪️رینگ، دستگاهی که جان مرضیه را گرفت
«سالن  A، رینگ ۲، واحد ۸۲۰»

عبارت ذکر شده، آدرس دقیق نقطه‌ای در کارخانه نساجی کویر سمنان‌ است که مرضیه طاهریان به‌دلیل داشتنِ حجاب اجباری و به‌خاطر عدم ایمن سازیِ محل کارش توسط کارفرما، جانش را از دست داده است.
همه‌ کسانی که برای مدتی اوپراتور رینگ ۱ و ۲ در سالن قدیم یا همان سالن A بودند، متفق‌القول معتقدند که این دو دستگاه پارگیِ پیوند وحشتناکی دارند. میزان ِ پیچیدگی نیمچه نخ به دور سیلندر‌ها به علت همین پارگی‌های مداومِ پیوند، بسیار زیاد است. این دو دستگاهِ کلافه کننده‌ای که اکثرا حالت درهم ریختگی دارند، همچنان استارت شده و به تولید ادامه می‌دهند.»

او می‌گوید نقص فنی دستگاه‌ها باعث می‌شد مرضیه به صورت پیوسته در میان دو رینگ در حال دویدن باشد:

«۱۰ دقیقه‌ آخر هر شیفت، فشار کاری اوپراتورهای رینگ، به بالاترین حد خود می‌رسد. بوبین‌های خالی باید تعویض شده باشد (بعضا در هر شیفت کاری و برای هر دستگاه ۳۰۰تا ۴۰۰ بوبین باید طی شیفت تعویض شود). دستگاه پارگی پیوند نداشته باشد. پیچیدگی دور سیلندرها برطرف شده و واحد‌های غیر فعال باید فعال شوند. سپراتورها، آپرون‌ها و آپرون گیرها و سایر قطعات رینگ باید صحیح و سالم به اوپراتور شیفت بعد تحویل گردند. هر کارگر دو دستگاه رینگ را طی هشت ساعت کاری نگه می‌دارد که هر دستگاه شامل ۱۲۰۰ واحد است، علاوه بر اینکه عملا تمام مدت کاری را در حال دویدن بین دستگاه هاست، درپایان شیفت هم با سرعت بالا باید نخ کشی و پیوند واحدهای غیرفعال را انجام دهد.»

به‌گفته او، مرضیه طاهریان در حال مایع دادن به ماسوره‌ واحد غیرفعال ۸۲۰ بوده که مقنعه و موهای پشت سر بافته شده‌اش در یک لحظه بین سیلندر گیر کرد و منجر به جان‌باختنِ او شد.

#اشتغال_زنان #ناامنی_شغلی #تبعیض_جنسیتی #حجاب_اجباری


ادامه‌ی متن را در لینک زیر بخوانید:

https://bit.ly/3nokBQJ


@bidarzani
🟣 ‏سینا قلندری، ‎خبرنگار لرستانی که خبر ‎قتل «‎مبینا سوری» #کودک_همسر ۱۴ ساله به‌دستِ همسر روحانی‌اش را منتشر کرده بود، توسط دادگاه کیفری کوهدشت به ۱۱ ماه و ۱۶ روز زندان و ۲ سال‌ممنوعیت از خبرنگاری محکوم شد.

#زن_کشی #خشونت_سیستماتیک

@bidarzani
برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان

یک ماه؛ سی بزنگاه

|پانزده: «من هم»؛ برنده یا بازنده؟|

✍🏽 مهسا غلامعلی زاده

از متن: «چهارم اینکه متاسفانه این جنبش هنوز نتوانسته نظام حقوقی ایران را به سمت تغییر قوانین سوق دهد. جنبشی که در بسیاری از کشورهای دنیا، منجر به تحولات جدی قانونی و قضایی شد، در ایران از اعتراضات اجتماعی و ابراز خشم رسانه‌ای پا فراتر نگذاشت. علت مشخص است. اساسا اراده‌ای برای گام برداشتن در مسیر حذف تبعیض و خشونت علیه زنان وجود ندارد. تصویب قوانین در حوزه‌ی جرایم جنسی و به رسمیت شناختن گفتمان تجاوز، دغدغه‌ی قانون‌گذاران و سیاستمداران نبوده و نیست».

▪️هر نوع مجازات اعدام و قصاص، تاکیدا محکوم است

#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر

ادامه‌ی متن را در لینک زیر بخوانید:


https://bit.ly/3FlPk78


@bidarzani
🟣 نخستین ضبط رسمی تصنیف مرغ سحر از «ملک‌الشعرا بهار» با صدای «ملوک ضرابی» و تار «مرتضی خان نی‌داوود» در سال ۱۳۰۶ انجام شد.

در هر دو اثر مرغ سحر با صدای محمدرضا شجریان و فرهاد مهراد، بخش دوم و کامل این ترانه اجرا نشد. نظیر:

«قول و شرافت، همگی از میانه شد
از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد
دیده، تر شد
ظلم مالک، جور ارباب
زارع از غم، گشته بی‌تاب
ساغر اغنیا، پُر مِی ناب
جام ما پُر زِ خونِ جگر شد...»

▪️تصویر: خدیجه اشرف‌السادات مرتضایی (مرضیه)، ملوک ضرابی، غلامحسین بنان

#زنان_موسیقی

قطعه کامل این اجرا در دسترس است.

@bidarzani
🟣 در بامداد ۲۴ آبان ۱۳۹۸، «جواد نظری فتح‌آبادی» در اعتراض به گرانی سوخت و وضعیت حاکم، با گلوله‌ی ماموران امنیتی در سیرجان جان خود را از دست داد. او نخستین معترضِ جان‌باخته‌ی اعتراضات سراسری آبان خونین ۹۸ بود.

جواد نظری فتح‌آبادی، متولد ۱۳۶۶، کارگر کابینت‌سازی و صاحب ۳ فرزند بود. او یکی از هزاران معترضی بود که نه «قربانی» که «معترضی مطالبه‌گر» بود. یکی از هزاران کسی که تغییر را با دستان خود ممکن‌ می‌دانستند.

#نه_می‌بخشیم_نه_فراموش_می‌کنیم

@bidarzani
🟣 ابراهیم رئیسی، «قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» را برای اجرا به وزارتخانه بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و معاونت امور زنان و خانواده ابلاغ کرد.

این قانون مجموعه‌ای از سازوکارهای انضباطی شدید به‌منظور سلب اختیار زنان بر بدن‌شان است.
#حق_بر_بدن زنان از جمله #حق_سقط_جنین و #انتخاب_باروری_آزادانه به واسطه این قانون در کنار قوانین و مقررات دیگر در ایران بیش از پیش محدود ‌می‌شود.

▪️شابلون‌ها از خیابان، تریبون زندانی سیاسی

#خشونت_سیستماتیک_علیه_زنان

@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان

یک ماه؛ سی بزنگاه

|شانزده: سهم ما از این شهر مردانه چند متر است؟|

✍🏽 مهسا غلامعلی‌زاده

من معمولا تا مجبور نباشم از روی پل عابر پیاده رد نمی‌شوم؛ اول اینکه به نظرم ماشین‌ها به آدم‌ها اولویت ندارند و شهر ارث پدرِ سواره‌ها نیست. خیابان است و محل عبور ماشین‌هایی که همیشه عجله دارند؟ برایم مهم نیست. قرار نیست حالا که تمام شهر را زیرِ پایشان خیابان کرده‌ایم، کم‌کم خودمان نیز از محیط شهری حذف شویم!
دوم اینکه به شخصه بالارفتن از پله‌ها برایم دردآور و آزاردهنده است؛ من در این یک مورد نیز تنها نیستم. کودکان، افراد کوتاه‌قامت، معلولان جسمی-حرکتی، یا افراد دارای بیماری‌های مزمن مفصلی، تنفسی و قلبی و همچنین میانسالان و سالمندان بسیاری هستند که هر کدام به دلایل مختلف و با توجه به وضعیت شخصی‌شان، ضروری است از امکان پل‌های عابر دسترس‌پذیر برخوردار باشند. احترام به حقوق و وظایف شهروندی پیش‌شرطی اساسی دارد؛ در ساختار یک شهر، باید تا جای ممکن، نیاز تمام اقشار ساکن در شهر مدنظر سیاست‌گذاران و معماران شهری قرار بگیرد.
سوم اینکه در نوجوانی روی یکی از پل‌های این شهر درندشت توسط یک بیمار جنسی مورد تعرض قرار گرفتم و ترس آن روز و لحظه همچنان در من تازه و زنده است.
به طور کلی برای اینکه شهروندان در یک شهر احساس تعلق و امنیت خاطر کنند، باید نسبت به آن حس تملک داشته باشند و مشارکتشان در شهر تضمین شود. شهر مطلوب، شهری است که با نیاز افراد بیگانه نیست، آدم‌ها از تمام اقشار در آن راحت و ایمن هستند و می‌توانند به یک اندازه و برابر از امکانات شهری بهره‌مند باشند.
شهری که تحت سلطه‌ی ماشین‌هاست، حق گروه‌های بسیاری از جمله کسانی که از صندلی چرخ‌دار استفاده می‌کنند، پیاده‌ها، دوچرخه‌سوارها و کودکانِ سوار بر کالسکه‌ها را بر شهری که در آن زیست می‌کنند، نقض می‌کند.
شهری که پر است از محیط‌های ناایمن و تنگ و تاریک و بخش‌های عمده‌ی آن در سیطره‌ی مردان است، قطعا حق زنان را نسبت به محیط‌های عمومی و زندگی شهری زیر پا می‌گذارد.
شهری که ساختمان‌ها، مبلمان، معماری، رنگ‌ولعاب و سرویس حمل‌ونقلش منطبق با نیاز بزرگسالان و بر قدوقامت آن‌ها بنا شده است، طبیعتا برای حضور کودکان به عنوان شهروندان صاحب حق، ناایمن است و آن‌ها را از مشارکت و حضور در شهر، بازمی‌دارد.
زنان نیز سهمی از مشارکت و تصمیم‌گیری در ارتباط با محیطی که در آن زیست می‌کنند، ندارند. خالی بودن صندلی‌های مدیریت شهری از زنان و به تبع آن ساخت شهری خنثی نسبت به نیازهای زنان از یک سو و رواج باورها و قوانین زن‌ستیزانه مبتنی بر طرد زنان از ساحت عمومی و استقرار آن‌‌ها در خانه از سوی دیگر، باعث می‌شود نقض حق بر شهر زنان نه تنها مورد توجه نباشد بلکه عامدانه و آگاهانه در دستور کار سیاستگذاران شهری قرار بگیرد. این موضوع باعث می‌شود زنان به سان بیگانگانی در این شهر احساس امنیت نکنند و به جای بهره‌ بردن از آن، به حضور بیشتر در خانه تمایل داشته باشند.
سهم ناچیز تمامی مردم از سیستم حمل‌ونقل شهری، نبود روشنایی کافی در معابر عمومی، پارک‌ها و پل‌ها و سرویس‌های بهداشتی آلوده و ناایمن همگی از مصادیق بارز نقض حق بر شهر زنان است. در کنار این موارد، غلبه‌ی فرهنگ آزار کلامی و جسمی، هجوم نگاه‌های جنسی در اماکن عمومی، سکسیمِ حاکم بر بدن زنانه و نیز نبود برنامه‌های مدون و مشخص برای فرهنگ‌سازی و مناسب‌سازی شهر نیز به ناامن و نامتناسب شدن هر چه بیشتر شهرها برای زنان دامن می‌زنند.
ما کنار شما در این شهر زندگی می‌کنیم. این شهر بخش بزرگی از زندگی ماست. حضور بدون واهمه در شهر حق ماست. ما این شهر را باهم شریکیم! به حق دیگری احترام بگذاریم!


#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر

@bidarzani
🟣 سهیلا حجاب از زندان قرچک ورامین به زندان سنندج تبعید شد

گفته می‌شود که انتقال این زندانی سیاسی بصورت خشونت آمیز صورت گرفته است.
هرانا پیشتر در گزارشی از صدور دستور ممنوع الملاقاتی و ممنوع تماس بودن سهیلا حجاب توسط امین وزیری دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی و نماینده دادستان دادگاه های انقلاب، خبر داده بود.

شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی محمد مقیسه او را از بابت اتهاماتی ازجمله “تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی، تشویش اذعان عمومی به قصد آشوب و تشکیل گروه غیرقانونی” مجموعا به ۱۸ سال حبس محکوم کرد. با اعمال ماده ۱۳۴، مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس تعزیری برای وی قابل اجرا است. (خبرگزاری فارس نیز در تاریخ ۱۷ تیرماه با انتشار گزارشی میزان محکومیت خانم حجاب را ۱۲ سال حبس عنوان کرد).

#زنان_زندانی_سیاسی

@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان

یک ماه؛ سی بزنگاه


✍🏽 مهسا غلامعلی‌زاده


|هفده: آزار زنان؛ چاشنی همیشگی خیابان‌ها|


من همیشه به زنانی که علیه آزارگران خیابانی واکنش نشان می‌دادند غبطه می‌خوردم. برای من همیشه ورود به خیابان و شهر مثل ورود به یک مسابقه‌ی پرشتاب و پرهیاهو بود؛ با سطحی از اضطراب و دلهره شروع و با اولین متلک یا چشم‌چرانی تبدیل به یک توپ خشم می‌شد. در ادامه‌ نیز هر آزارِ اضافه به وزن و حجم این توپ می‌افزود. تا اینکه داخل خانه با بستن درب پارکینگ، با یک نفس عمیق، قطره‌ای اشک، دادوبیداد کردن با اهل خانه یا سرزنش خود به دلیل بی‌واکنش بودن به آزارها، به پایان می‌رسید؛ آن توپ قِل می‌خورد و بیرون می‌افتاد. یک روز اما هنگام دوچرخه‌سواری در کنار دوستی شجاع، یاد گرفتم آزارگر را در خیابان رسوا کنم. زمانی که مرد وسط خیابانی شلوغ با مزخرف گفتن شروع کرد و آخرش به آلت‌نمایی رسید، ما تا توان داشتیم فریاد زدیم، شماره پلاکش را برداشتیم، ایستادیم و حقیرانه نگاهش کردیم!
به نظرم هیچ زنی نیست که ادعا کند هیچوقت در خیابان مورد آزار قرار نگرفته است. با تعریفی که از آزار ارائه می‌شود و طیف گسترده‌ای که دارد، می‌توان گفت آزار خیابانی تجربه‌ی مشترک همه زنان است. اینکه گاهی اوقات طوری طولانی و عمیق به اندامت زل می‌زنند که تو شوکه خودت را نگاه می‌کنی تا ببینی کجای کارت می‌لنگد، واقعا وحشتناک است. اینکه زنان در نهایت به ارزیابی پوشش و رفتار خود بازمی‌گردند تا ببینند اشتباهشان چه بوده که مرکز توجه دیگران قرار گرفته‌اند، حقیقتا دردناک و غیر قابل قبول است. اینکه تو در خیابان قدم می‌زنی و حواست را مثلا جمع پاها و قدم‌هایت کرده‌ای، یا در حال گوش دادن به یک موسیقی شگفت‌انگیز هستی و از عالم و عالمیان بُریده‌ای اما گویی بدنت خارج از اختیار تو برای دیگران چشمک می‌زند و آن‌ها به خود اجازه می‌دهند با پوزخند چیزی بپرانند یا دست‌درازی کنند و حریمت را بشکنند، خشونتی است نابخشودنی!
چنین رفتارهایی مشخصا ریشه‌‌های فرهنگی و اجتماعی دارند؛ در ایران به دلیل سابقه‌ی طولانی مردسالاری و اصرار بر خانه‌نشینی زنان و حذف زنان از ساحت عمومی و نیز فقدان قوانین کافی در این زمینه، عرصه برای حضور آزارگران بدون ترس از مجازات و حتی نکوهش اجتماعی، کاملا باز و آزاد است.

از سوی دیگر در فرهنگ فعلی، چیزی تحت عنوان "زنان خیابانی" وجود دارد. این لقب به صورت عرفی، لقبی اهانت‌آمیز و تحقیرکننده است؛ در واقع این زنان از نگاه مردسالاری، زنانی ناشایست و غیرارزشمند هستند. اساس چنین گفتمانی، اعتقاد دارد که خیابان جای زنان نیست. زنانی که برای مثال تا نیمه‌شب در خیابان‌ها هستند، پوشش مناسبی ندارند، بلندبلند می‌خندند و به قول این جماعت دنبال عیاشی هستند، شایسته‌ی احترام و امنیت نخواهند بود؛ به تعبیر ساده‌تر استحقاق آزار را دارند.

نکته‌ی دیگر اینکه، سکوت زنان در برابر این آزارها و نیز سکوت ناظران نسبت به آزارهای خیابانی علیه زنان، مصیبت مضاعف است؛ جامعه‌ای که ناظر خاموش خشونت است، جامعه‌ی زنده‌ای نیست. در واقع گویی آزار خیابانی جزء لاینفک زندگی شهری زنان شده است و زنان به این آزارها عادت کرده‌اند. البته همین جا باز هم باید سراغ کلیشه‌های ضدزن رفت و آن‌ها را در خنثی بودن زنان دخیل دانست. القابی نظیر سلیطه و پتیاره معمولا به زنانی تحمیل می‌شود که به اصطلاح بددهن و زبان‌دراز هستند و معرکه و هیاهو راه می‌اندازند. به بیان ساده زنان به محض عصیان و دادوقال کردن علیه خشونتی که به آن‌ها روا می‌شود، از شأن و منزلت زنانه فاصله می‌گیرند و سزاوار سرزنش و آزار خواهند بود. در حقیقت نافرمانی از هنجارهای ظالمانه‌ی مردانه، مذموم و ناپسند است. بنابراین زنانی که آزار می‌بینند برای فرار از این قضاوت‌های جنسیت‌زده و گریز از محکومیت به بی‌آبرویی، ترجیح می‌دهند سکوت کنند.
جالب نیست؟ هر چه رسوایی در دنیاست زیر سر زن‌هاست. زن‌ها پرچمدار حیا و عفت هستند؛ چه پشت دیوار خانه‌ها چه در دلِ خیابان‌ها! این واژگان یک طرفه از سوی مردان تعریف می‌شوند، به کمک آن‌ها زنان از انواع حقوق و آزادی‌ها محروم می‌شوند و در نهایت ماجرا باز این زنان هستند که محکوم ابد دادرسی‌های مردمی خواهند بود!
امنیت زنان در شهرها نیازمند فرهنگ‌سازی و نیز تصویب قوانین بازدارنده است؛ اموری که گویا در لیست بلندبالای دغدغه‌های سیاستمداران و قانون‌گذاران جایی ندارد. امید است تلاش فعالان حقوق زنان نظیر فعالیت‌های دیده‌بان زنان در این ارتباط، علاوه بر تاثیر بر فرهنگ غالب مردانه، به تصویب قوانین موثر نیز بینجامد.
تا آن روز به نوبه‌ی خود در تامین امنیت شهر برای زنان و دیگر گروه‌های جنسی و جنسیتی سهیم باشیم!


#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر

@bidarzani
در چنین روزی، ۱۷ نوامبر ۱۹۱۵، صدها تن از زنان خانه‌دار و کارگران گلسگو در حمایت از ۲۰هزار اعتصاب‌کننده اجاره‌بها به سمت دادگاه کلانتر راه‌پیمایی کردند که منجز به ارائه‌ی کنترل‌های اجاره‌بها در سراسر بریتانیا شد. یکی از مشاهده‌کنندگان، ویلی گالاچر، نوشت: «از اوایل صبح زنان به سمت مرکز شهر جایی که دادگاه کلانتر در آن قرار داشت، راه‌پیمایی کردند. ارتش آقای باربور در راه‌پیمایی بود. ولی حتی وقتی آن‌ها شروع به راه‌پیمایی کردند یک نیرورسانی قوی از طرف کارگاه‌ها و باغچه‌ها صورت گرفت. از دالمویر دوردست در غرب، از پارکهد در شرق، از کثکارت در جنوب و هایدپارک در شمال، ارتش کتان‌پوش پرولتریا به مرکز شهر حمله کردند.
این تاریخ کوتاهی از این اعتصاب اجاره‌بها است، یکی از بزرگ‌ترین و موفق‌ترین‌ها اعتصاب‌های اجاره‌بها تا کنون:

@TarTaKar
🟣 برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان

یک ماه؛ سی بزنگاه

|هجده: رئیس منم! تو باید اطاعت کنی!|

از متن: آمار مشخصی از آزار زنان در محیط کار در دست نیست؛ اما برخی از گزارش‌ها و تحقیقات نشان می‌دهند در تهران، نزدیک به سه‌چهارم زنان تجربه‌ی یکی از انواع آزار در محیط کار خود را دارند. این آزارها می‌توانند به صورت مستقیم و صریح عنوان شوند. در واقع گاهی مدیران یا همکاران ذی‌نفوذ، پیشرفت و ارتقای کاری و یا حتی موقعیت فعلی زنان را در ازای سکس گروکشی می‌کنند؛ به این معنا که زنان در صورت رد کردن خواسته‌ی آن‌ها، اساسا از حقوق شغلی خود محروم می‌شوند. علاوه بر این، گاهی آزارها به صورت نامحسوس و غیرمستقیم، شغل و حرفه‌ی زنان را مورد تهدید قرار می‌دهند؛ با این توضیح که محیط توسط آزارگران به قدری تهدیدآمیز و ناامن می‌شود که زن ترجیح می‌دهد برای حفظ سلامت روان خودش هم که شده، دست از آن کار بکشد.
رفتارهای آزارگرانه شامل نگاه‌های خیره و مستمر، تحمیل گفتگو در ارتباط با مسائل جنسی، شوخی‌های فیزیکی، عدم رعایت فاصله‌ی محترمانه و شکستن حریم بدنی، ابراز نظر در مورد اندام و زیبایی زنان، تعریف کردن جوک‌های جنسی و کلیشه‌ای و ... هستند.


ادامه‌ی متن را در لینک زیر بخوانید:

https://bit.ly/3ns4PnG

#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر


@bidarzani