📌تاریخ سیاسی زنان یا این رزم مشترک…
✍🏽 زهره اسدپور
#بیدارزنی: «پرونده تو کلارا از این هم سنگینتر است. به من گفتهاند که در برنامههای عصرانه که محل مطالعه و گفتوگو با زنان کارگر است ابتدا مشکلات جنسی و زناشویی مطرح میشود. میگویند این مسایل محور برنامهی آموزش سیاسی شما است. نمیتوانستم آنچه را میشنوم باور کنم. نخستین دولت دیکتاتوری پرولتاریا در نبرد با نیروهای ضد انقلابی سراسر جهان است. وضعیت در آلمان به تنهایی نیازمند بالاترین سطح وحدت میان تمامی نیروهای انقلابی کارگری است تا بتوانند ضد انقلابی را که علیه آنها جریان دارد را عقب برانند. و در چنین موقعیتی زنان فعال کمونیست به بحث درباره مسایل جنسی و شکلهای زناشویی در “گذشته و حال و آینده” مشغول اند و مهمترین وظیفه خود را روشن کردن زنان کارگر درباره این گونه مسائل می دانند.»
آنچه در بالا آمد بخشی از گفتگوی مشهور کلارا زتکین با لنین است که در کتاب درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی به قلم رزمری تانگ آمده است. در این کتاب که از قضا یکی از بهترین کتابهای نظری فمینیستی ترجمه شده به فارسی است، پیش و پس از این نقل قول اشاره میشود که «فمینیستها از لنین دل خوشی ندارند» زیرا «زتکین را به خاطر داشتن دغدغههای زنان ملامت میکرد» و البته زتکین گویا بیتوجه به ملامتهای لنین به کار خود ادامه میداد. تحلیلها و نظریهپردازیهایی از این دست قرار است در خدمت دوگانهی خواستهای زنان و خواستهای طبقاتی قرار بگیرد. انقلابیونی «کورجنس» که از حضور زنان در انقلاب جز ایفای نقش حامی و پشتیبان و حداکثر پیاده نظام چیزی نمیخواهند و از این رو است که باید زنان بیهیچ امیدی به انقلاب و «مردان» انقلابی، از شرکت در انقلاب و جنبشی که خواستههای زنان را نمایندگی نمیکند، احتراز جویند.
اما این روایت غالب، همهی واقعیت نیست. شاید بتوان با قاطعیت گفت کتاب «تاریخ سیاسی زنان» اثر تونی کلیف که با ترجمهی نیکزاد زنگنه توسط نشر افکار منتشر شده، از معدود آثاری است که میکوشد نشان دهد چگونه مرور تاریخ چند صد سالهی مبارزه طبقاتی این دوگانه موهوم را برملا میکند و نشان میدهد که بسیاری از زنان مبارز فراتر از آن عمل کرده و از قضا نتایج ارزشمندی نیز در این مسیر کسب کردهاند.
#تاریخ_سیاسی_زنان #معرفی_کتاب
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43897
@bidarzani
✍🏽 زهره اسدپور
#بیدارزنی: «پرونده تو کلارا از این هم سنگینتر است. به من گفتهاند که در برنامههای عصرانه که محل مطالعه و گفتوگو با زنان کارگر است ابتدا مشکلات جنسی و زناشویی مطرح میشود. میگویند این مسایل محور برنامهی آموزش سیاسی شما است. نمیتوانستم آنچه را میشنوم باور کنم. نخستین دولت دیکتاتوری پرولتاریا در نبرد با نیروهای ضد انقلابی سراسر جهان است. وضعیت در آلمان به تنهایی نیازمند بالاترین سطح وحدت میان تمامی نیروهای انقلابی کارگری است تا بتوانند ضد انقلابی را که علیه آنها جریان دارد را عقب برانند. و در چنین موقعیتی زنان فعال کمونیست به بحث درباره مسایل جنسی و شکلهای زناشویی در “گذشته و حال و آینده” مشغول اند و مهمترین وظیفه خود را روشن کردن زنان کارگر درباره این گونه مسائل می دانند.»
آنچه در بالا آمد بخشی از گفتگوی مشهور کلارا زتکین با لنین است که در کتاب درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی به قلم رزمری تانگ آمده است. در این کتاب که از قضا یکی از بهترین کتابهای نظری فمینیستی ترجمه شده به فارسی است، پیش و پس از این نقل قول اشاره میشود که «فمینیستها از لنین دل خوشی ندارند» زیرا «زتکین را به خاطر داشتن دغدغههای زنان ملامت میکرد» و البته زتکین گویا بیتوجه به ملامتهای لنین به کار خود ادامه میداد. تحلیلها و نظریهپردازیهایی از این دست قرار است در خدمت دوگانهی خواستهای زنان و خواستهای طبقاتی قرار بگیرد. انقلابیونی «کورجنس» که از حضور زنان در انقلاب جز ایفای نقش حامی و پشتیبان و حداکثر پیاده نظام چیزی نمیخواهند و از این رو است که باید زنان بیهیچ امیدی به انقلاب و «مردان» انقلابی، از شرکت در انقلاب و جنبشی که خواستههای زنان را نمایندگی نمیکند، احتراز جویند.
اما این روایت غالب، همهی واقعیت نیست. شاید بتوان با قاطعیت گفت کتاب «تاریخ سیاسی زنان» اثر تونی کلیف که با ترجمهی نیکزاد زنگنه توسط نشر افکار منتشر شده، از معدود آثاری است که میکوشد نشان دهد چگونه مرور تاریخ چند صد سالهی مبارزه طبقاتی این دوگانه موهوم را برملا میکند و نشان میدهد که بسیاری از زنان مبارز فراتر از آن عمل کرده و از قضا نتایج ارزشمندی نیز در این مسیر کسب کردهاند.
#تاریخ_سیاسی_زنان #معرفی_کتاب
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43897
@bidarzani
بیدارزنی
درهمتنیدگی مبارزه طبقاتی و زنان در کتاب تاریخ سیاسی زنان - زهره اسدپور - بیدارزنی
کتاب «تاریخ سیاسی زنان» اثر تونی کلیف موهوم بودن دوگانهسازی مبارزه طبقاتی و مبارزه زنان را در تاریخ مبارزات سیاسی زنان برملا میکند.
📌 زنان، جنس و جنسیت در تاریخنگاری ایران مدرن
مانا کیا، افسانه نجمآبادی، سیما شاخساری
✍🏽 مترجم: طه رادمنش
#بیدارزنی: این مقاله که در پی ارزیابی سهم تاریخنگاری فمینیستی در شکلگیری تاریخنگاری و فرهنگ سیاسی ایران در قرن بیستم است یکی از مجموعه مقالات کتاب «ایران در قرن بیستم: تاریخنگاری و فرهنگ سیاسی» به ویرایش ایرج اتابکی است که توسط مانا کیا، افسانه نجمآبادی و سیما شاخساری به نگارش درآمده است. نویسندگان این مقاله به دنبال طرح و پاسخ به این پرسش هستند که تاریخنگاری فمینیستی چه تاثیری بر دانش تاریخی ما داشته است.
طرح موضوع
مریلین بوث، در ارزیابی خود از تاریخ جنسیت و تاریخ زنان در خاورمیانه، نتیجهگیری میکند که بهرغم رشد فزاینده و گاه ساختارشکن بخش زیادی از آثار تاریخی فمینیستی که در دهۀ قبل منتشر شده، بخش زیادی از حوزۀ تخصصی تاریخی که دغدغۀ خود را متوجه بحث جنسیت کرده، همچنان در راستای مباحث کلانِ رشتۀ تاریخ در منطقۀ شاخ آفریقا و خاورمیانه پیش رفته است. این قبیل آثار در بین مورخان خاورمیانه، همچون مقاومتی خاموش در برابر مفهوم جنس، بهعنوان شاخصۀ سازنده، رقمزنندۀ تفاوتهای اجتماعی در حوزۀ ارتباط ساختارهای قدرت است و در اغلب موارد تاریخ، زنان همواره دالی بر رویکرد «زن را داخل تاریخ اضافه کنید و تکاناش دهید» ارزیابی شده است.
هدف ما در این مقاله، ارزیابی سهم تاریخنگاری فمینیستی در شکلگیری تاریخنگاری و فرهنگ سیاسی ایران در قرن بیستم است. بدین منظور کار خود را با این سوالات آغاز میکنیم:
اگر اصلا تاریخنگاری فمینیستی دانش تاریخی ما را تغییر داده، این تغییر به چه صورت بوده است؟ آیا این نوع از تاریخنگاری، جریان اصلی تاریخنگاری در ایران مدرن را تغییر داده؟ آیا تاریخنگاری فمینیستی توانسته در عناوین مباحث تاریخی یا این منطق – که چه موضوعات تاریخی برای پژوهش مناسب هستند – دگرگونی ایجاد کند؟
بهرغم حرکت سازنده از «تاریخ زنان» به سمت «تاریخ جنسیتی»، حوزۀ علمی و تخصصی فمینیستی همچنان به عنوان دغدغهای خاص باقی مانده که چندان مورد توجه آن دسته از مورخانِ شیفتۀ نگارش تاریخ عمومی قرار نگرفته و فقط، توجه مورخان متخصص حوزۀ زنان و جنسیت را جلب کرده است. موضوع جنسیت، حتی در بین افرادی که دغدغۀ مطالعات جنسیتی دارند و بیشتر در باب سیاستهای هویت پژوهش میکنند نیز به حاشیه رانده شده است. این دستور کارِ سیاسیِ مفروض، اغلب همچون تهدیدی علیه عینیت بیطرفانۀ تاریخ واقعی قلمداد شده که سعی دارد تا در برابر تفاسیر و اظهارات سیاسی، خود را مصون دارد؛ و این گونه است که این مورخان واقعینویس، تاریخهای عمومی ما را مینویسند.
▪️در این مقالهی جامع، کتابهای بسیاری از جمله «ایران بین دو انقلاب» یرواند آبراهامیان، «زنان و فرآیند سیاسی در ایران، سدهی ۲۰» پروین پایدار، «انقلاب مشروطه ۱۹۰۶ _ ۱۹۱۱، دموکراسی تودهای، دموکراسی اجتماعی و ریشههای فمینیسم» ژانت آفاری، «شکلگیری ملیت ایرانی ۱۸۰۴ _ ۱۹۴۶» فیروزه کاشانی ثابت، «بازسازی ایران، شرقشناسی، غربشناسی، تاریخنگاری» محمد توکلی طرقی، «مدرن بودن در ایران» فریبا عدالتخواه و مقالاتی از شیرین مهدوی و رستم کلایی با هدف بررسی #تاریخ_نگاری_زنان و #نقد همه جانبهی فقدان این مهم در پژوهشهای تاریخی/سیاسی صورت گرفته است.
#تاریخ_سیاسی_زنان
#زنان_مبارز
#تاریخنگاری_فمینیستی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44152
@bidarzani
مانا کیا، افسانه نجمآبادی، سیما شاخساری
✍🏽 مترجم: طه رادمنش
#بیدارزنی: این مقاله که در پی ارزیابی سهم تاریخنگاری فمینیستی در شکلگیری تاریخنگاری و فرهنگ سیاسی ایران در قرن بیستم است یکی از مجموعه مقالات کتاب «ایران در قرن بیستم: تاریخنگاری و فرهنگ سیاسی» به ویرایش ایرج اتابکی است که توسط مانا کیا، افسانه نجمآبادی و سیما شاخساری به نگارش درآمده است. نویسندگان این مقاله به دنبال طرح و پاسخ به این پرسش هستند که تاریخنگاری فمینیستی چه تاثیری بر دانش تاریخی ما داشته است.
طرح موضوع
مریلین بوث، در ارزیابی خود از تاریخ جنسیت و تاریخ زنان در خاورمیانه، نتیجهگیری میکند که بهرغم رشد فزاینده و گاه ساختارشکن بخش زیادی از آثار تاریخی فمینیستی که در دهۀ قبل منتشر شده، بخش زیادی از حوزۀ تخصصی تاریخی که دغدغۀ خود را متوجه بحث جنسیت کرده، همچنان در راستای مباحث کلانِ رشتۀ تاریخ در منطقۀ شاخ آفریقا و خاورمیانه پیش رفته است. این قبیل آثار در بین مورخان خاورمیانه، همچون مقاومتی خاموش در برابر مفهوم جنس، بهعنوان شاخصۀ سازنده، رقمزنندۀ تفاوتهای اجتماعی در حوزۀ ارتباط ساختارهای قدرت است و در اغلب موارد تاریخ، زنان همواره دالی بر رویکرد «زن را داخل تاریخ اضافه کنید و تکاناش دهید» ارزیابی شده است.
هدف ما در این مقاله، ارزیابی سهم تاریخنگاری فمینیستی در شکلگیری تاریخنگاری و فرهنگ سیاسی ایران در قرن بیستم است. بدین منظور کار خود را با این سوالات آغاز میکنیم:
اگر اصلا تاریخنگاری فمینیستی دانش تاریخی ما را تغییر داده، این تغییر به چه صورت بوده است؟ آیا این نوع از تاریخنگاری، جریان اصلی تاریخنگاری در ایران مدرن را تغییر داده؟ آیا تاریخنگاری فمینیستی توانسته در عناوین مباحث تاریخی یا این منطق – که چه موضوعات تاریخی برای پژوهش مناسب هستند – دگرگونی ایجاد کند؟
بهرغم حرکت سازنده از «تاریخ زنان» به سمت «تاریخ جنسیتی»، حوزۀ علمی و تخصصی فمینیستی همچنان به عنوان دغدغهای خاص باقی مانده که چندان مورد توجه آن دسته از مورخانِ شیفتۀ نگارش تاریخ عمومی قرار نگرفته و فقط، توجه مورخان متخصص حوزۀ زنان و جنسیت را جلب کرده است. موضوع جنسیت، حتی در بین افرادی که دغدغۀ مطالعات جنسیتی دارند و بیشتر در باب سیاستهای هویت پژوهش میکنند نیز به حاشیه رانده شده است. این دستور کارِ سیاسیِ مفروض، اغلب همچون تهدیدی علیه عینیت بیطرفانۀ تاریخ واقعی قلمداد شده که سعی دارد تا در برابر تفاسیر و اظهارات سیاسی، خود را مصون دارد؛ و این گونه است که این مورخان واقعینویس، تاریخهای عمومی ما را مینویسند.
▪️در این مقالهی جامع، کتابهای بسیاری از جمله «ایران بین دو انقلاب» یرواند آبراهامیان، «زنان و فرآیند سیاسی در ایران، سدهی ۲۰» پروین پایدار، «انقلاب مشروطه ۱۹۰۶ _ ۱۹۱۱، دموکراسی تودهای، دموکراسی اجتماعی و ریشههای فمینیسم» ژانت آفاری، «شکلگیری ملیت ایرانی ۱۸۰۴ _ ۱۹۴۶» فیروزه کاشانی ثابت، «بازسازی ایران، شرقشناسی، غربشناسی، تاریخنگاری» محمد توکلی طرقی، «مدرن بودن در ایران» فریبا عدالتخواه و مقالاتی از شیرین مهدوی و رستم کلایی با هدف بررسی #تاریخ_نگاری_زنان و #نقد همه جانبهی فقدان این مهم در پژوهشهای تاریخی/سیاسی صورت گرفته است.
#تاریخ_سیاسی_زنان
#زنان_مبارز
#تاریخنگاری_فمینیستی
ادامهی متن را در وبسایت بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/44152
@bidarzani
بیدارزنی
زنان، جنس و جنسیت در تاریخنگاری ایران مدرن - بیدارزنی
نویسندگان در این مقاله به دنبال طرح و پاسخ به این پرسش هستند که تاریخنگاری فمینیستی چه تاثیری بر دانش تاریخی ما داشته است.