بيدارزنى
4.36K subscribers
5.44K photos
1.25K videos
176 files
4.22K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
Download Telegram
📌نقدهای جودیت باتلر به جنبش «من هم»
@bidarzani
@radiozamaneh


🔗 https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/456169&rhash=c6d89e01851023

فرناز سیفی - روزنامه‌ی نیویورک تایمز مصاحبه‌ای با #جودیت_باتلر، فیلسوف پساساختارگرا، فمینیست، استاد ادبیات تطبیقی و نظریه‌ی انتقادی با محوریت جنبش «MeToo#» و مساله‌ی فراگیر و جهانی خشونت علیه زنان را منتشر کرده است. گفت‌وگو را جورج یانسی انجام داده که خود فیلسوف است و سال گذشته یادداشتی برای «نیویورک تایمز» نوشت که سروصدای بسیاری به پا کرد.

منبع: @FarnazSeifi

🌎 https://www.radiozamaneh.com/456169
بيدارزنى
Photo
🟣 رئالیسم، واسازی و (نظریه‌ی) منظر فمینیستی

نویسنده: کارولین نیو
برگردان: سارا امیریان

از یادداشت مترجم:

«مباحث نظری فمینیستی در فضای فکری سال‌های اخیرِ ایران عمدتا از دیدگاه‌‌های پسامدرن و پساساختارگرا تاثیر گرفته‌اند. این تاثیرپذیریِ نظری و گفتمانی محصولی بود از تلاقی تاریخی روند تحولات سیاسی ایرانِ پساانقلابی -به‌منزله‌ی بستر مادی احیاء و رشد اندیشه‌ی فمینیستی- و روند تحولات جهانی در نظریه‌ی فمینیستی.

از آنجا که این هر دو روند کمابیش در دوره‌ی افول تاریخی-جهانیِ چپ شکل گرفتند، اغلب به‌طور آشکاری از پیامدهای سیاسی و نظریِ آن متأثر بوده‌اند. در چنین بافتار تاریخی‌ای، در فضای فکری و روشنفکری نسل‌های پساانقلابی ایران (به‌طور عام) گرایش به نظریات جدید در حوزه‌ی دانش اجتماعی اغلب به‌سان پادزهری دیده می‌شد که بنا بود سموم جزمیات نظری و کاستی‌ها و غفلت‌های پراتیک مارکسیستی را خنثی یا جبران کند. مشخصا در فضای نسبتا پویای اندیشه‌ی فمینیستی، این وضعیت (در هم‌پوشانی با دیگر زمینه‌های تاریخی و سیاسی) موجب شد تا اغلب فمینیست‌های نوجو بدین‌سو گرایش بیابند که نظریه‌ی فمینیستی را از منظر رهیافت‌های پسامدرن و پساساختارگرایانه بازخوانی کنند و حتی پرسش‌های محوری و خطوط کلی استراتژی فمینیستی خود را بر اساس این الگوهای نظری (باز)تعریف کنند.

در همین راستا، در حوزه‌ی ادبیات و گفتمان فمینیستی ایران مدت‌هاست که -برای مثال- نام‌ #جودیت_باتلر یا استناد به ‌آموزه‌های او بسامد بالایی داشته‌ است. متأثر از چنین نظریاتی، در ایران نیز خوانش رایج فمینیست‌ها از مقوله‌‌ی #جنسیت عمدتا بر کارکردهای زبانی و گفتمانی و برساخته‌های اجتماعی تمرکز داشته و به‌موازات آن، مرکز ثقل اندیشه‌ی فمینیستی از جنبش‌های اجتماعی به سمت مقوله‌ی «تفاوت جنسی»، رهیافت‌های هویتی و فرهنگی مثل #فمینیسم_اسلامی و مقاومت‌های فردی چرخش یافته است.
شکل‌گیری موج دوم فمینیسم در اروپای غربی و آمریکای شمالی بخشا واکنشی بود به توقف ارتدوکسیِ رایج در چارچوب نظریه‌ و پراتیک مارکسیستی برای اندیشیدن به «مساله‌ی زن» در ساحت‌های نظری و سیاسی. در این بافتار تاریخی، دیدگاه‌های مختلف، از نظریه‌ی منظر فمینیستی، #فمینیسم_رادیکال ، #فمینیسم_سیاه و نظریه‌ی تلاقی #اینترسکشنالیتی و #فمینیسم_سوسیالیستی تا دلالت‌های فمینیستی پساساختارگرایی و غیره، هر یک به‌سهم خویش و اغلب در تعامل انتقادی با یکدیگر بر کاستی‌های بینش مسلط مارکسیستی روشنی انداختند و تکانه‌ها و بصیرت‌های مهمی برای تعمیق درک بشر از پیچیدگی سازوکارهای ستم جنسیتی و تداوم تاریخی آن عرضه کردند.

اما همان‌طور که باسکار نشان می‌دهد نظریه‌ی اجتماعی خصلتی گذرا و شالوده‌ای اجتماعی دارد. هم از این روست که در دهه‌های گذشته هم نظریه‌ی مارکسیستی و هم نظریه‌ی فمینیستی در دیالوگ انتقادی مستمر با یکدیگر (و دیگر حوزه‌های نظری) دست‌خوش بازسازی و تحول مداوم بوده‌اند. در امتداد همین پویش‌ها، مؤلفِ متن حاضر می‌کوشد از منظر رئالیسم انتقادی روی باسکار و به‌میانجی بازخوانی انتقادی نظریه‌ی منظر فمینیستی، کاستی‌های بینش نظری منتقدان پساساختارگرای نظریه‌ی منظر را واکاوی کند. او بدین‌طریق (همانند مقاله‌ی دیگرش)، سیطره‌ی نسبی پیش‌انگاشت‌های پساساختارگرایانه بر نظریه‌ی فمینیستی معاصر و یک‌سویگی‌ آنها را به‌ چالش می‌کشد.

مقاله‌ی کارولین نیو درواقع دعوتی‌ است برای اندیشیدن به برخی پرسش‌های بنیادی فمینیستی از منظر فلسفه‌ی رئالیسم انتقادی باسکار؛ فلسفه‌ای که به باور من شالوده‌ی قابل‌اتکاتری برای دانش اجتماعی رهایی‌بخش به‌طور عام و به‌طور خاص برای بازاندیشی و تعمق درباره‌ی پرسش‌ها و چالش‌های فمینیسم امروز فراهم می‌سازد. بر این اساس، هدف مشخص‌تر من در ترجمه‌ی این متن (و مقاله‌ی پیشین کارولین نیو) انتقال این پیام به مخاطب فمینیست بوده است که نظریه‌ی فمینیستی معاصر در پساساختارگرایی توقف نکرده است؛ بلکه بنا به خصلت گذرا و اجتماعی-تاریخیِ دانش (ازجمله، در پاسخ به ضرورت‌های تاریخیِ مبارزات زنان)، مدام درگیر ارائه‌ی سنتزهای جامع‌تر و کارآمدتری از نظریه‌‌های گذشته درجهت شناخت بهتر واقعیت اجتماعی و نیز فهم و تدارک امکانات عینیِ غلبه بر سازوکارهای درهم‌تنیده‌ی ستم بوده است.»

لینک دسترسی به متن:
https://kaargaah.net/?p=966

دریافت نسخه‌‌ی پی. دی. اف.:👇
http://pdf.kaargaah.net/110_Caroline_New_Realism_Deconstruction_Feminist_Standpoint_Farsi_SAmirian.pdf

-------------------------------------------
▪️منبع: وبسایت کارگاه دیالکتیک
@kdialectic
@bidarzani