📌روایت سپیده قلیان از زندان سپیدار اهواز
🔸آمنه ظاهری ساری، خیاط بند است؛ با صورتی سبزه و موهایی وز. تنها دلیل دوخت و دوز کردنهایش، فراموشی شکنجههای پدر و برادرهایش است.
🔸آمنه گاهی تشنج میکرد. یک بار به خاطر این که بلوزش گیر کرده بود بالای کش شلوارش و تلفنش قطع شده بود، دچار تشنج شد. تنها امیدش همان ۱۰ دقیقه تلفنی بود که صدای برادر و پدرش را از زندان میشنید. تشنج کرد، از تخت افتاد و سرش شکست. گفت دیگر نمیکشم!
#آمنه_ظاهرساری
#زنان_زندانی_سیاسی
#تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_میکشد
@bidarzani
🔸آمنه ظاهری ساری، خیاط بند است؛ با صورتی سبزه و موهایی وز. تنها دلیل دوخت و دوز کردنهایش، فراموشی شکنجههای پدر و برادرهایش است.
🔸آمنه گاهی تشنج میکرد. یک بار به خاطر این که بلوزش گیر کرده بود بالای کش شلوارش و تلفنش قطع شده بود، دچار تشنج شد. تنها امیدش همان ۱۰ دقیقه تلفنی بود که صدای برادر و پدرش را از زندان میشنید. تشنج کرد، از تخت افتاد و سرش شکست. گفت دیگر نمیکشم!
#آمنه_ظاهرساری
#زنان_زندانی_سیاسی
#تیلاپیا_خون_هورالعظیم_را_هورت_میکشد
@bidarzani