طیبه سیاوشی عنایتی / عضو كميسيون فرهنگي مجلس:
در حال حاضر متاسفانه بيشتر خانمها حتي در مواردي براي خروج از منزل نيز مشكل دارند چه برسد به خروج از كشور. اما ما زنان نماينده ضمن اينكه خواهان اين هستيم كه قانون اجرا شود، در عين حال نيز اعتقاد داريم كه با توجه به شرايط فعلي كشور كه 60 درصد خانمها تحصيلات دانشگاهي دارند و در عرصههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي فعال هستند، قانون بايد اصلاح شود. البته بايد اذعان داشت كه در اين زمينه اصلاح قانون زمانبر است زيرا در ارتباط با اين موضوع به يك پشتوانه فقهی نياز داريم تا با اين پشتوانه فقهی بتوانيم آن را در صحن علني مجلس مطرح كنيم. اما در حال حاضر نيز خانمها ميتوانند بحث خروج از كشور را در شروط ضمن عقد خود بگنجانند. خانمها هنگام عقد ميتوانند 20 شرط داشته باشد كه يكي از اين شروط ميتواند خروج از كشور باشد.
http://www.ghanoondaily.ir/fa/news/detail/35245
در حال حاضر متاسفانه بيشتر خانمها حتي در مواردي براي خروج از منزل نيز مشكل دارند چه برسد به خروج از كشور. اما ما زنان نماينده ضمن اينكه خواهان اين هستيم كه قانون اجرا شود، در عين حال نيز اعتقاد داريم كه با توجه به شرايط فعلي كشور كه 60 درصد خانمها تحصيلات دانشگاهي دارند و در عرصههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي فعال هستند، قانون بايد اصلاح شود. البته بايد اذعان داشت كه در اين زمينه اصلاح قانون زمانبر است زيرا در ارتباط با اين موضوع به يك پشتوانه فقهی نياز داريم تا با اين پشتوانه فقهی بتوانيم آن را در صحن علني مجلس مطرح كنيم. اما در حال حاضر نيز خانمها ميتوانند بحث خروج از كشور را در شروط ضمن عقد خود بگنجانند. خانمها هنگام عقد ميتوانند 20 شرط داشته باشد كه يكي از اين شروط ميتواند خروج از كشور باشد.
http://www.ghanoondaily.ir/fa/news/detail/35245
قانون
گذر زنان در اختيار مردان :: قانون
سالهاست كه پاي زنان كشور به عرصههاي مختلف اجتماعي، سياسي، اقتصادي و... باز شده است و بسياري از مسئوليتها و پستها را پذيرفتهاند و حتي در مواردي نيز بهتر از مردان، مسئوليت خود را به انجام ميرسانند.
«امروزه دلیل اصلی مخالفت با حضور زنان در استاديومها را میتوان به یک لجبازی تشبیه کرد. با توجه به اینکه ثابت شده حضور زنان در ورزشگاهها نه تنها باعث مشکلاتی که مخالفان، مدعی آن هستند نمیشود بلکه فضا را به سمت اخلاقمداری بیشتر میبرد. اینکه بخشی از بدنه حاکمیت که قدرت زیادی هم در اختیار دارد برای اینکه بخواهد ثابت کند پای حرف خود ایستاده نمیخواهد از آن کوتاه بیاید و در صورت کوتاه آمدن، این موضوع را شکستی برای خود ارزیابی میکند. فرهنگِ جامعه ما به وضوح نشان میدهد زمانی که فرزندان و در اینجا پسران در حضور خانواده خود باشند کمتر از الفاظ رکیک استفاده میکنند و اخلاق در یک فضای غیرجنسیتی تقویت میشود و نه در تفکیک جنسیتی که امروز در استادیومها میبینیم.»
https://www.radiozamaneh.com/340336
https://www.radiozamaneh.com/340336
رادیو زمانه
میتینگهای انتخاباتی، وقتی حضور زنان در استادیوم آزاد میشود | رادیو زمانه
کمتر از یک هفته مانده به انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، بازارِ میتینگهای نامزدها هم داغتر شده است. استادیومهای ورزشی یکی از مکانهایی هستند که این برنامهها در آنها برگزار میشود؛ مکانهایی که در طول سال به روی زنان بسته هستند.
سلسله گفتگوها درباره برساختن برنامههای ایجابی و متقاطع:
تشکلگریزی یکی از موانع قدرت یافتن جنبش / زهره اسدپور
بیدارزنی: چند سالی است که گفتمان و اقدامات بسیاری از کنشگران مدنی از سطح انتقاد و اعتراض فراتر رفته است. اگر در دههی ۱۳۸۰ بسیاری از فعالیتها با گفتمان «مطالبهمحوری» صورتبندی میشد، از ابتدای دهه ۱۳۹۰ بهتدریج ضرورت ایجاد اشکالِ ایجابی کنشگری مدنی برجسته شده است. صرفاً نقد و نفی شرایط موجود مرکزِ ثقل فعالیتهای جمعی و جنبشی نیست بلکه برخی از نهادها و فعالان مدنی تلاش دارند «برنامههای ایجابی» را جایگزین اعتراضات سلبی کنند. دغدغه کنشگرانِ حوزهها و جنبشهای مختلف به سمت فرا رفتن از اولویتبندی مطالبات و خواستهها حرکت کرده و تدوین برنامهها و ترسیم چشماندازهای بدیل برای جامعهای بهتر در دستور کار قرار گرفته است. در این میان، طراحی و تدوین چشمانداز و برنامهی اجرایی لاجرم نیازمند ارتباطات بیشتر و همچنین پرداختن به موقعیتهایی است که ستمها و تبعیضهای چندگانه و متقاطع در شرایط واقعی ایجاد میکند. دیگر بهسادگی نمیتوان مطالبات زنان را از خواستههای کارگران، قومیتها / ملیتها، مسائل زیستمحیطی، حقوق کودکان، مطالبات معلمان و دانشجویان و سایر گروههای فرودست تفکیک کرد. در جریان تدوین برنامههای ایجابی، لازم است به گرهگاههایی توجه شود که چه در اهداف و چه در عمل، فصل مشترک کنشها و جنبشهای اجتماعی مختلف، همزمان دیده شود. بر این اساس، تلاش داریم تا بهواسطهی انجام مصاحبههایی، زمینهی گفتگو میان کنشگران مختلف را مهیا سازیم تا شاید تلاقی مسائل و مشکلات اجتماعی بتواند فرصتهایی برای همگرایی عملی میان کنشگران ایجاد نماید.
در این رابطه از زهره اسدپور، فعال چپگرای حقوق زنان خواستیم نظراتش را درباره چگونگی همگرایی و ساختن برنامههایی ایجابی و متقاطع بیان کند.
شما به عنوان کنشگر حوزه زنان جهت مبارزه با تبعیضها و تحقق برابری، به طور خلاصه چه چشمانداز و برنامهای در دستور کار دارید؟ به عبارت دیگر، پیشنهادهای ایجابی شما جهت ایجاد شرایط بهتر برای موقعیت زنان چیست؟
پیش از پاسخ به این سوال لازم است دریافت خود از موقعیت زنان جامعه و همچنین دریافت خود را از طیف وسیع زنان و مردانی که به نابرابری جنسیتی معترضاند، بیان کنم.
به باور من عمدهی زنان جامعه نسبت به فرودستی خود آگاهی دارند، این آگاهی البته همهجانبه و دقیق نیست اما فراگیر است. زنان به ویژه نسبت به نابرابری در حقوق مدنی خود آگاه و معترضند. در میان طیفهای مختلف زنان جامعه آگاهی و اعتراض به نابرابری گاه از حقوق مدنی فراتر رفته و به آزادی پوشش و نابرابری در بازار کار و … نیز میرسد. این آگاهی نسبی بستری بسیار آماده برای نضج جنبش زنان فراهم میکند، اما آنچه ما با آن مواجهیم جنبشی متناسب با این بستر آماده نیست. به باور من جدای از موانع بیرونی در برابر قدرت یافتن جنبش، عوامل درونی متعددی نیز بر سر راه جنبش وجود دارند.
یکی از این موانع تشکلگریزی ما است. ما نیاموختهایم که در کنار دیگری کار کنیم، با اصول و مبانی کار جمعی و گروهی چندان آشنا نیستیم و ظرفیتهای کار گروهی در گام برداشتن در مسیر برابری را نادیده میگیریم. ترجیح میدهیم فردی «کار» کنیم تا آن کاری را بکنیم که صلاحدید خودمان است و نیازی نباشد دیگری را متقاعد کنیم. در اینجا نمیخواهم وارد این بحث شوم که چه عوامل ساختاریای موجب شدهاند که این تشکلگریزی به وجود آید، اما تاکید دارم که این تشکلگریزی به شکل تأسفباری فراگیر است؛ مثلا صفحات دنیای مجازی نشان از وجود دهها زنی دارد که در اعتراض به وضعیت زنان مینویسند و یا در دنیای مجازی حضوری فعال دارند، اما چند تن از این زنان در گروهی عضوند؟
اگر بپذیریم که مسیر تغییر، مسیر تشکلیابی و تلاش گروهی است و از این طریق است که جنبشهای اجتماعی اعتلا مییابند و میتوانند برای رسیدن به اهداف خود دولت را تحت فشار بگذارند، باید اذعان کنیم هنوز راه چندانی در این مسیر نرفتهایم.
از این رو به باور من تشکلیابی زنان تناسبی با میزان آگاهی زنان جامعه نسبت به فرودستی خود ندارد. ما علیرغم تمام فشارهای امنیتی موجود، علیرغم خاطرات جمعیمان از سرکوب، میبایست به مراتب بیش از اینها متشکل شویم و متشکل رفتار کنیم. بر اساس چنین تحلیلی هدفگزاری مبارزهی ما کنشگران جنبش زنان، بیش از هر چیز باید تشکلیابی، ایجاد گروههای شناسنامهدار زنان (گروههایی فراتر از گروههای کوچک دوستانه و با ایدئولوژی و برنامهی عمل مشخص) و ارتباط این گروهها با هم باشد. چشماندازی که میتوان از آیندهی تغییر داشت، به شدت وابسته به میزان توانایی و تلاش ما در جهت تشکلیابی است. هر چقدر در تشکلیابی موفقتر عمل کنیم چشماندازی امیدبخشتر از آینده خواهیم داشت.
تشکلگریزی یکی از موانع قدرت یافتن جنبش / زهره اسدپور
بیدارزنی: چند سالی است که گفتمان و اقدامات بسیاری از کنشگران مدنی از سطح انتقاد و اعتراض فراتر رفته است. اگر در دههی ۱۳۸۰ بسیاری از فعالیتها با گفتمان «مطالبهمحوری» صورتبندی میشد، از ابتدای دهه ۱۳۹۰ بهتدریج ضرورت ایجاد اشکالِ ایجابی کنشگری مدنی برجسته شده است. صرفاً نقد و نفی شرایط موجود مرکزِ ثقل فعالیتهای جمعی و جنبشی نیست بلکه برخی از نهادها و فعالان مدنی تلاش دارند «برنامههای ایجابی» را جایگزین اعتراضات سلبی کنند. دغدغه کنشگرانِ حوزهها و جنبشهای مختلف به سمت فرا رفتن از اولویتبندی مطالبات و خواستهها حرکت کرده و تدوین برنامهها و ترسیم چشماندازهای بدیل برای جامعهای بهتر در دستور کار قرار گرفته است. در این میان، طراحی و تدوین چشمانداز و برنامهی اجرایی لاجرم نیازمند ارتباطات بیشتر و همچنین پرداختن به موقعیتهایی است که ستمها و تبعیضهای چندگانه و متقاطع در شرایط واقعی ایجاد میکند. دیگر بهسادگی نمیتوان مطالبات زنان را از خواستههای کارگران، قومیتها / ملیتها، مسائل زیستمحیطی، حقوق کودکان، مطالبات معلمان و دانشجویان و سایر گروههای فرودست تفکیک کرد. در جریان تدوین برنامههای ایجابی، لازم است به گرهگاههایی توجه شود که چه در اهداف و چه در عمل، فصل مشترک کنشها و جنبشهای اجتماعی مختلف، همزمان دیده شود. بر این اساس، تلاش داریم تا بهواسطهی انجام مصاحبههایی، زمینهی گفتگو میان کنشگران مختلف را مهیا سازیم تا شاید تلاقی مسائل و مشکلات اجتماعی بتواند فرصتهایی برای همگرایی عملی میان کنشگران ایجاد نماید.
در این رابطه از زهره اسدپور، فعال چپگرای حقوق زنان خواستیم نظراتش را درباره چگونگی همگرایی و ساختن برنامههایی ایجابی و متقاطع بیان کند.
شما به عنوان کنشگر حوزه زنان جهت مبارزه با تبعیضها و تحقق برابری، به طور خلاصه چه چشمانداز و برنامهای در دستور کار دارید؟ به عبارت دیگر، پیشنهادهای ایجابی شما جهت ایجاد شرایط بهتر برای موقعیت زنان چیست؟
پیش از پاسخ به این سوال لازم است دریافت خود از موقعیت زنان جامعه و همچنین دریافت خود را از طیف وسیع زنان و مردانی که به نابرابری جنسیتی معترضاند، بیان کنم.
به باور من عمدهی زنان جامعه نسبت به فرودستی خود آگاهی دارند، این آگاهی البته همهجانبه و دقیق نیست اما فراگیر است. زنان به ویژه نسبت به نابرابری در حقوق مدنی خود آگاه و معترضند. در میان طیفهای مختلف زنان جامعه آگاهی و اعتراض به نابرابری گاه از حقوق مدنی فراتر رفته و به آزادی پوشش و نابرابری در بازار کار و … نیز میرسد. این آگاهی نسبی بستری بسیار آماده برای نضج جنبش زنان فراهم میکند، اما آنچه ما با آن مواجهیم جنبشی متناسب با این بستر آماده نیست. به باور من جدای از موانع بیرونی در برابر قدرت یافتن جنبش، عوامل درونی متعددی نیز بر سر راه جنبش وجود دارند.
یکی از این موانع تشکلگریزی ما است. ما نیاموختهایم که در کنار دیگری کار کنیم، با اصول و مبانی کار جمعی و گروهی چندان آشنا نیستیم و ظرفیتهای کار گروهی در گام برداشتن در مسیر برابری را نادیده میگیریم. ترجیح میدهیم فردی «کار» کنیم تا آن کاری را بکنیم که صلاحدید خودمان است و نیازی نباشد دیگری را متقاعد کنیم. در اینجا نمیخواهم وارد این بحث شوم که چه عوامل ساختاریای موجب شدهاند که این تشکلگریزی به وجود آید، اما تاکید دارم که این تشکلگریزی به شکل تأسفباری فراگیر است؛ مثلا صفحات دنیای مجازی نشان از وجود دهها زنی دارد که در اعتراض به وضعیت زنان مینویسند و یا در دنیای مجازی حضوری فعال دارند، اما چند تن از این زنان در گروهی عضوند؟
اگر بپذیریم که مسیر تغییر، مسیر تشکلیابی و تلاش گروهی است و از این طریق است که جنبشهای اجتماعی اعتلا مییابند و میتوانند برای رسیدن به اهداف خود دولت را تحت فشار بگذارند، باید اذعان کنیم هنوز راه چندانی در این مسیر نرفتهایم.
از این رو به باور من تشکلیابی زنان تناسبی با میزان آگاهی زنان جامعه نسبت به فرودستی خود ندارد. ما علیرغم تمام فشارهای امنیتی موجود، علیرغم خاطرات جمعیمان از سرکوب، میبایست به مراتب بیش از اینها متشکل شویم و متشکل رفتار کنیم. بر اساس چنین تحلیلی هدفگزاری مبارزهی ما کنشگران جنبش زنان، بیش از هر چیز باید تشکلیابی، ایجاد گروههای شناسنامهدار زنان (گروههایی فراتر از گروههای کوچک دوستانه و با ایدئولوژی و برنامهی عمل مشخص) و ارتباط این گروهها با هم باشد. چشماندازی که میتوان از آیندهی تغییر داشت، به شدت وابسته به میزان توانایی و تلاش ما در جهت تشکلیابی است. هر چقدر در تشکلیابی موفقتر عمل کنیم چشماندازی امیدبخشتر از آینده خواهیم داشت.
با اولویت یافتن حق تشکلیابی، حتا کارزارهای ایجابی و یا سلبی، باید گوشهی چشمی به تشکلیابی داشته باشند. کارزاری چون کارزار مقابله با خشونت خانوادگی که به هدف تلاش برای تصویب قانونی علیه خشونت خانوادگی است نیز میتواند و باید محملی باشد برای جذب نیروهای فعال و تشکلیابی کنشگران زنان.
بدیهی است من نیز به عنوان کنشگر چپگرای جنبش زنان که به ضرورت تشکلیابی اعتقاد دارم، موظفم هم در ترویج مبانی نظری فمینیسم سوسیالیستی به عنوان مسیر درست کسب برابری بکوشم و هم در تشکلیابی بر مبنای همین نگاه و تحلیل سوسیالیستی.
در این چشمانداز و برنامه، جایگاه و نقش سایر گروههای اجتماعی [مانند کارگران، قومیتها / ملیتها، کودکان، معلمان، دانشجویان و مسائلی زیستمحیطی] را چگونه ارزیابی میکنید؟
در جامعهای زندگی میکنیم که اوضاع گروههای مختلف اجتماعی نابسامان است، این نابسامانی تنها با تشکلیابی امید بسامان شدن را در خود خواهد داشت؛ اما به باور من در این عرصه باید میان جریانهای واپسگرا و جریانهای مترقی تمایز گذاشت. جریاناتی که در پی بلند کردن پرچم ناسیونالیسم (فارس، ترک، کرد،…) با عناوینی چون هویت طلبی، ملیگرایی، … هستند به عنوان جریاناتی ضد مردمی باید شناسایی شده و مرزبندی دقیق و قاطع با آنها حفظ شود. سخن گفتن از حقوق اقلیتها ضرورتا به معنای حقانیت راه و روش گروهی که از حقوق اقلیتها سخن میگوید نیست. به باور من به خصوص جریانات هویتطلب در مقاطع مختلف نتوانستهاند سربلند بیرون بیایند و ماهیت سکتاریستی خود را برملا کردهاند. یکی از این مقاطع، ایستادن در کنار دولت سرکوبگر ترکیه در برابر مبارزان کرد در کوبانی است. دیدیم که چگونه جریان هویتطلب ترک در ایران به توجیهگر سرکوب و جنایت دولت ترکیه در برابر مقاومت و حماسهسازی کوبانی تبدیل شد.
در مثالی دیگر اذعان به ب حقوقی اقلیت بلوچ و ضرورت رفع این بیحقوقی، منجر به دفاع از گروههای بنیادگرای بلوچ نخواهد شد. همزمان با مرزبندی با جریانات واپسگرا باید برای نزدیکی بین تشکلهای مترقی در جنبشهای مختلف کوشید. به هر حال مسایل و معضلات اجتماعی در هم تنیدهتر از آن است که بتوان به بهبود اوضاع زنان در جامعهای که مبتلا به انواع بحرانها در بخشهای مختلف کارگری، زیستمحیطی و … است، امید داشت؛ به عبارت دیگر حتا هدف بهبود شرایط زنان در گرو ارتقای دیگر جنبشهای اجتماعی از قبیل جنبش کارگری، زیستمحیطی و … است.
برای همگرایی و همراهی بیشتر کنشگران حوزهها و جنبشهای اجتماعی دیگر، چه راهکارها و اقداماتی را در دستور دارید یا پیشنهاد میکنید؟ چگونه میتوان در جهت تدوین برنامهای جامع حرکت کرد که مسائل، منافع و چشماندازهای طیف گستردهای از ذینفعان را در برگیرد؟
به نظرم پیش شرط این همگرایی و همراهی، حساسیت داشتن نسبت به دیگر جنبشها و مطلع بودن از فعالیتها و شناخت آنها است. پیش از هر چیز فعالین جنبشهای مختلف باید به ضرورت همگرایی پی ببرند. برای تبیین این ضرورت، ارتباطات شخصی و سازمان یافته و یا استفاده از رسانههای جمعی برای بحث دربارهی اهمیت این ارتباط بسیار کارآمد خواهد بود. با فراتر رفتن از این سطح و تبدیل ضرورت همگرایی جنبشها به یک مسئلهی بین جنبشی میتوان با خرد جمعی شیوههایی مناسب برای همگرایی را یافت.
http://bidarzani.com/27498
بدیهی است من نیز به عنوان کنشگر چپگرای جنبش زنان که به ضرورت تشکلیابی اعتقاد دارم، موظفم هم در ترویج مبانی نظری فمینیسم سوسیالیستی به عنوان مسیر درست کسب برابری بکوشم و هم در تشکلیابی بر مبنای همین نگاه و تحلیل سوسیالیستی.
در این چشمانداز و برنامه، جایگاه و نقش سایر گروههای اجتماعی [مانند کارگران، قومیتها / ملیتها، کودکان، معلمان، دانشجویان و مسائلی زیستمحیطی] را چگونه ارزیابی میکنید؟
در جامعهای زندگی میکنیم که اوضاع گروههای مختلف اجتماعی نابسامان است، این نابسامانی تنها با تشکلیابی امید بسامان شدن را در خود خواهد داشت؛ اما به باور من در این عرصه باید میان جریانهای واپسگرا و جریانهای مترقی تمایز گذاشت. جریاناتی که در پی بلند کردن پرچم ناسیونالیسم (فارس، ترک، کرد،…) با عناوینی چون هویت طلبی، ملیگرایی، … هستند به عنوان جریاناتی ضد مردمی باید شناسایی شده و مرزبندی دقیق و قاطع با آنها حفظ شود. سخن گفتن از حقوق اقلیتها ضرورتا به معنای حقانیت راه و روش گروهی که از حقوق اقلیتها سخن میگوید نیست. به باور من به خصوص جریانات هویتطلب در مقاطع مختلف نتوانستهاند سربلند بیرون بیایند و ماهیت سکتاریستی خود را برملا کردهاند. یکی از این مقاطع، ایستادن در کنار دولت سرکوبگر ترکیه در برابر مبارزان کرد در کوبانی است. دیدیم که چگونه جریان هویتطلب ترک در ایران به توجیهگر سرکوب و جنایت دولت ترکیه در برابر مقاومت و حماسهسازی کوبانی تبدیل شد.
در مثالی دیگر اذعان به ب حقوقی اقلیت بلوچ و ضرورت رفع این بیحقوقی، منجر به دفاع از گروههای بنیادگرای بلوچ نخواهد شد. همزمان با مرزبندی با جریانات واپسگرا باید برای نزدیکی بین تشکلهای مترقی در جنبشهای مختلف کوشید. به هر حال مسایل و معضلات اجتماعی در هم تنیدهتر از آن است که بتوان به بهبود اوضاع زنان در جامعهای که مبتلا به انواع بحرانها در بخشهای مختلف کارگری، زیستمحیطی و … است، امید داشت؛ به عبارت دیگر حتا هدف بهبود شرایط زنان در گرو ارتقای دیگر جنبشهای اجتماعی از قبیل جنبش کارگری، زیستمحیطی و … است.
برای همگرایی و همراهی بیشتر کنشگران حوزهها و جنبشهای اجتماعی دیگر، چه راهکارها و اقداماتی را در دستور دارید یا پیشنهاد میکنید؟ چگونه میتوان در جهت تدوین برنامهای جامع حرکت کرد که مسائل، منافع و چشماندازهای طیف گستردهای از ذینفعان را در برگیرد؟
به نظرم پیش شرط این همگرایی و همراهی، حساسیت داشتن نسبت به دیگر جنبشها و مطلع بودن از فعالیتها و شناخت آنها است. پیش از هر چیز فعالین جنبشهای مختلف باید به ضرورت همگرایی پی ببرند. برای تبیین این ضرورت، ارتباطات شخصی و سازمان یافته و یا استفاده از رسانههای جمعی برای بحث دربارهی اهمیت این ارتباط بسیار کارآمد خواهد بود. با فراتر رفتن از این سطح و تبدیل ضرورت همگرایی جنبشها به یک مسئلهی بین جنبشی میتوان با خرد جمعی شیوههایی مناسب برای همگرایی را یافت.
http://bidarzani.com/27498
بیدارزنی
تشکلگریزی یکی از موانع قدرت یافتن جنبش/زهره اسدپور - بیدارزنی
به باور من عمدهی زنان جامعه نسبت به فرودستی خود آگاهی دارند، این آگاهی البته همهجانبه و دقیق نیست اما فراگیر است. زنان به ویژه نسبت به نابرابری در حقوق مدنی خود آگاه و معترضند. در میان طیفهای مختلف زنان جامعه آگاهی و اعتراض به نابرابری گاه از حقوق مدنی…
نامه زنان زندانی به دادستان تهران درباره وضعیت آتنا دائمی
۱۸ تن از زنان دربند در زندان اوین در نامهای به دادستان تهران با ابراز نگرانی از اوضاع جسمانی آتنا دائمی، فعال مدنی خواستار رسیدگی فوری به وضعیت او شدند. دائمی از ۱۹ فروردین در اعتصاب غذا به سر میبرد.
چند تن از زنان در بند در زندان اوین در پی تداوم اعتصاب غذای فاطمه (آتنا) دائمی، فعال مدنی و کودک زندانی در زندان اوین به دادستان تهران نامه نوشتند.
پیش از این نیز سازمان عفو بینالملل نگرانی خود را از وضعیت این زندانی مدنی ابراز داشته و تأکید کرده که خانم دائمی که از ۱۹ فروردین سال جاری (۱۳۹۶) در اعتصاب غذا به سر میبرد باید هر چه زودتر تحت درمانهای پزشکی قرار بگیرد.
مادر آتنا دائمی نیز ۱۲ روز بعد از شروع اعتصاب غذای او نامهای به عاصمه جهانگیر، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران نامهای نوشت و تصریح کرد که دخترش "از ناحیه کلیه و دستگاه گوارش دچار عفونت و مبتلا به آریتمی قلبی شده است".
اینک با گذشت بیش از یک ماه از اعتصاب غذای او ۱۸ نفر از زنان دربند در زندان اوین به عباس جعفری دولتآبادی، دادستان تهران نامه نوشته از او خواستهاند تا به وضعیت این زندانی رسیدگی کند.
https://goo.gl/ehY5dA
۱۸ تن از زنان دربند در زندان اوین در نامهای به دادستان تهران با ابراز نگرانی از اوضاع جسمانی آتنا دائمی، فعال مدنی خواستار رسیدگی فوری به وضعیت او شدند. دائمی از ۱۹ فروردین در اعتصاب غذا به سر میبرد.
چند تن از زنان در بند در زندان اوین در پی تداوم اعتصاب غذای فاطمه (آتنا) دائمی، فعال مدنی و کودک زندانی در زندان اوین به دادستان تهران نامه نوشتند.
پیش از این نیز سازمان عفو بینالملل نگرانی خود را از وضعیت این زندانی مدنی ابراز داشته و تأکید کرده که خانم دائمی که از ۱۹ فروردین سال جاری (۱۳۹۶) در اعتصاب غذا به سر میبرد باید هر چه زودتر تحت درمانهای پزشکی قرار بگیرد.
مادر آتنا دائمی نیز ۱۲ روز بعد از شروع اعتصاب غذای او نامهای به عاصمه جهانگیر، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر ایران نامهای نوشت و تصریح کرد که دخترش "از ناحیه کلیه و دستگاه گوارش دچار عفونت و مبتلا به آریتمی قلبی شده است".
اینک با گذشت بیش از یک ماه از اعتصاب غذای او ۱۸ نفر از زنان دربند در زندان اوین به عباس جعفری دولتآبادی، دادستان تهران نامه نوشته از او خواستهاند تا به وضعیت این زندانی رسیدگی کند.
https://goo.gl/ehY5dA
DW.COM
نامه زنان زندانی به دادستان تهران درباره وضعیت آتنا دائمی | ایران | DW.COM | 15.05.2017
۱۸ تن از زنان دربند در زندان اوین در نامهای به دادستان تهران با ابراز نگرانی از اوضاع جسمانی آتنا دائمی، فعال مدنی خواستار رسیدگی فوری به وضعیت او شدند. دائمی از ۱۹ فروردین در اعتصاب غذا به سر میبرد.
زنان و انتخابات شوراها/ مریم رحمانی
بیدارزنی: ثبتنام در انتخابات شوراهای شهر و روستا در سال ۹۶ حکایت از رشد ۱۴ درصدی ثبتنام نسبت به انتخابات گذشته دارد. این در حالی است که مطابق آمارهای اعلام شده تعداد ثبتنامشدگان زن نیز نسبت به دوره قبل رشد یکدرصدی داشته است.
بر طبق آمار وزارت کشور از ابتدای ثبتنام تا ساعت ۲۴ یکشنبه ششم فروردینماه، ۲۸۷۴۲۵ نفر شامل ۱۷۸۸۵زن، زنان معادل ۶.۳درصد و ۲۶۹۵۴۰ مرد معادل ۹۳.۷ ثبتنام و برای حضور در انتخابات شوراها اعلام آمادگی کردند.
بر اساس این آمار تعداد کل داوطلبان زن برای شوراهای شهر ۶هزار و۷۴۳نفر و تعداد کل داوطلبان مرد برای شوراهای شهر ۴۸ هزار و ۱۴۵ نفر است. همچنین تعداد کل داوطلبان زن برای شوراهای روستا ۱۱ هزار و ۱۴۲ نفر و تعداد کل داوطلبان مرد برای شوراهای روستا ۲۲۱ هزار و ۳۹۵ نفر است.
همچنین تعداد نهایی ثبتنامکنندگان در شورای شهر در استان تهران از سوی وزارت کشور۱۰ هزار و ۴۱۷ نفر اعلام شد، درحالیکه در دوره گذشته ۸ هزار و ۴۳۳ تن ثبتنام کرده بودند. در حقیقت در پنجمین دوره شوراها ۱۰ هزار و ۴۱۷ نفر برای ۲۸۲ کرسی در شهرها و ۱۷۲۱ کرسی در روستاها در کل استان تهران ثبتنام کردهاند.
۶۰۷۶ نفر در حوزه شهری و ۴۳۴۱ نفر در حوزه روستایی استان تهران داوطلب انتخابات شوراها شدهاند؛ ۱۳۳۷ نفر از داوطلبان زن و ۹۰۷۹ نفر نیز مرد هستند.
افزایش زنان ثبتنامکننده در این دوره نشان از این دارد که بخشی از فعالان مدنی و سیاسی تلاش میکنند سدهای پیش رو را بشکند و موانع حضورشان را در ساختار سیاسی کشور پشت سر بگذارند. در همین حال، شهین دخت مولاوردی همزمان با آغاز ثبتنام انتخابات شوراها در یادداشتی از تحقق حق زنان بر شهر نام برد و از زنان برای شرکت در انتخابات شوراها دعوت کرد. در بخشی از این یادداشت آمده است: «رای تحقق حق زنان بر شهر؛ در سطح مدیریت دموکراتیک محلی، شهر نیازمند قوانینی است که حضور زنان در سطوح تصمیمسازی محلی را هم در حوزه قانونگذاری و هم در حوزه اجرایی تضمین کند و از سوی دیگر طراحی شاخصهای جنسیتی برای کیفیت زندگی، فرصتها و امکانات شهری و … ضرورت مییابد».
علیرغم موارد ذکر شده تعداد زنان در لیستهای انتخاباتی که از سوی احزاب و گروههای مختلف منتشر شده است، بسیار اندک بوده است بهطور مثال از ۲۱ نفر اسامی لیست امید در تهران تنها ۶ نفر زن هستند یعنی حدود ۲۸٫۶ درصد از کاندیداها. وضعیت حضور زنان در لیست جبهه آزادی و شهروند مسئول نیز وضعیت به همینگونه است. در لیست گام سوم تنها ۵ زن حضور دارند که ۲۴٫۴ درصد سهم زنان از لیست مذکور است. در لیست شهری دیگری از ۶ فرد معرفیشده مستقل دو نفر زن هستند که با کنارهگیری لیلی ارشد این تعداد به یک نفر یعنی ۱۶٫۷درصد میرسد. در لیست اصولگرایان فقط دو زن دیده میشود یعنی ۹٫۲ درصد از افراد حاضر در لیست زن هستند. تنها در لیست «شهر برابر» ده زن و ده مرد بهطور مساوی در این لیست قرار دارند که خود گام مثبتی است برای رسیدن به برابری و حداقل شکستن تابوی حضور برابر زنان در یک لیست انتخاباتی.
بنا به تجربیات گذشته، رویکرد مردان سیاست نسبت به مشارکت سیاسی زنان تنها در حد مشارکت صوری در کسب رای است نه مشارکت دادن زنان در مناصب مختلف. این تفکر در جناحهای مختلف سیاسی به اشکال مختلف نمود دارد. بهطور مثال در انتخابات مجلس دوره گذشته و در ارتباط با حذف مینو خالقی شایعهای به گوش رسید که افشای عکسهای خصوصی او توسط همجناحیهایش سبب حذف او از نمایندگی مجلس شد و یک مرد اصلاحطلب جایگزین او شد. همین رویه در انتخابات شورای شهر پیشرو نیز در مورد کنارهگیری لیلی ارشد به گوش میرسد که مشخص نیست چقدر درست است. بههرحال کنارهگیری وی با بیانیهای که منتشر کرد و شایعاتی مبنی بر فشار گروههای اصلاحطلب بر کاندیداهای مستقل به این معنی است که جامعه مدنی باید حساسیت بیشتری در این زمان به خرج دهد و مانع تکصدایی شدن فضای شورای شهر شود. جامعه مدنی باید مانع از فشار آوردن بر فعالان خود بهویژه زنان شود و با بلندکردن صدای خود ناراستیهای هر جناحی را نشان دهند.
لیلی ارشد از نظر من صدای بخشی از جامعهای بود که همیشه توسط آنان که تریبونها را در اختیار دارند، نادیده گرفته شدهاند. این حذف معنادار است و گویا پیامی است به جامعه مدنی که نمایندگان ساختار قدرت در شوراها فقط مشارکتی صوری از شهروندان تهرانی و فعالان جامعه مدنی میخواهند. مردان سیاست تلاش کردهاند نماینده کسانی که سالهاست درگیر آسیبهای اجتماعی هستند را از گود خارج کنند. و این امر در حقیقت نادیده گرفتن اقشار آسیبپذیر همچون زنان معتاد است که بنا بر آمارهای رسمی روز به روز تعدادشان بیشتر میشود. گروههای آسیبپذیری که مشکلاتشان به ساختارهای نابرابر برمیگردد. روزگار سیاهشان پیوند در فقر و بیعدالتی موجود در بطن جامعه دارد.
با شروع
بیدارزنی: ثبتنام در انتخابات شوراهای شهر و روستا در سال ۹۶ حکایت از رشد ۱۴ درصدی ثبتنام نسبت به انتخابات گذشته دارد. این در حالی است که مطابق آمارهای اعلام شده تعداد ثبتنامشدگان زن نیز نسبت به دوره قبل رشد یکدرصدی داشته است.
بر طبق آمار وزارت کشور از ابتدای ثبتنام تا ساعت ۲۴ یکشنبه ششم فروردینماه، ۲۸۷۴۲۵ نفر شامل ۱۷۸۸۵زن، زنان معادل ۶.۳درصد و ۲۶۹۵۴۰ مرد معادل ۹۳.۷ ثبتنام و برای حضور در انتخابات شوراها اعلام آمادگی کردند.
بر اساس این آمار تعداد کل داوطلبان زن برای شوراهای شهر ۶هزار و۷۴۳نفر و تعداد کل داوطلبان مرد برای شوراهای شهر ۴۸ هزار و ۱۴۵ نفر است. همچنین تعداد کل داوطلبان زن برای شوراهای روستا ۱۱ هزار و ۱۴۲ نفر و تعداد کل داوطلبان مرد برای شوراهای روستا ۲۲۱ هزار و ۳۹۵ نفر است.
همچنین تعداد نهایی ثبتنامکنندگان در شورای شهر در استان تهران از سوی وزارت کشور۱۰ هزار و ۴۱۷ نفر اعلام شد، درحالیکه در دوره گذشته ۸ هزار و ۴۳۳ تن ثبتنام کرده بودند. در حقیقت در پنجمین دوره شوراها ۱۰ هزار و ۴۱۷ نفر برای ۲۸۲ کرسی در شهرها و ۱۷۲۱ کرسی در روستاها در کل استان تهران ثبتنام کردهاند.
۶۰۷۶ نفر در حوزه شهری و ۴۳۴۱ نفر در حوزه روستایی استان تهران داوطلب انتخابات شوراها شدهاند؛ ۱۳۳۷ نفر از داوطلبان زن و ۹۰۷۹ نفر نیز مرد هستند.
افزایش زنان ثبتنامکننده در این دوره نشان از این دارد که بخشی از فعالان مدنی و سیاسی تلاش میکنند سدهای پیش رو را بشکند و موانع حضورشان را در ساختار سیاسی کشور پشت سر بگذارند. در همین حال، شهین دخت مولاوردی همزمان با آغاز ثبتنام انتخابات شوراها در یادداشتی از تحقق حق زنان بر شهر نام برد و از زنان برای شرکت در انتخابات شوراها دعوت کرد. در بخشی از این یادداشت آمده است: «رای تحقق حق زنان بر شهر؛ در سطح مدیریت دموکراتیک محلی، شهر نیازمند قوانینی است که حضور زنان در سطوح تصمیمسازی محلی را هم در حوزه قانونگذاری و هم در حوزه اجرایی تضمین کند و از سوی دیگر طراحی شاخصهای جنسیتی برای کیفیت زندگی، فرصتها و امکانات شهری و … ضرورت مییابد».
علیرغم موارد ذکر شده تعداد زنان در لیستهای انتخاباتی که از سوی احزاب و گروههای مختلف منتشر شده است، بسیار اندک بوده است بهطور مثال از ۲۱ نفر اسامی لیست امید در تهران تنها ۶ نفر زن هستند یعنی حدود ۲۸٫۶ درصد از کاندیداها. وضعیت حضور زنان در لیست جبهه آزادی و شهروند مسئول نیز وضعیت به همینگونه است. در لیست گام سوم تنها ۵ زن حضور دارند که ۲۴٫۴ درصد سهم زنان از لیست مذکور است. در لیست شهری دیگری از ۶ فرد معرفیشده مستقل دو نفر زن هستند که با کنارهگیری لیلی ارشد این تعداد به یک نفر یعنی ۱۶٫۷درصد میرسد. در لیست اصولگرایان فقط دو زن دیده میشود یعنی ۹٫۲ درصد از افراد حاضر در لیست زن هستند. تنها در لیست «شهر برابر» ده زن و ده مرد بهطور مساوی در این لیست قرار دارند که خود گام مثبتی است برای رسیدن به برابری و حداقل شکستن تابوی حضور برابر زنان در یک لیست انتخاباتی.
بنا به تجربیات گذشته، رویکرد مردان سیاست نسبت به مشارکت سیاسی زنان تنها در حد مشارکت صوری در کسب رای است نه مشارکت دادن زنان در مناصب مختلف. این تفکر در جناحهای مختلف سیاسی به اشکال مختلف نمود دارد. بهطور مثال در انتخابات مجلس دوره گذشته و در ارتباط با حذف مینو خالقی شایعهای به گوش رسید که افشای عکسهای خصوصی او توسط همجناحیهایش سبب حذف او از نمایندگی مجلس شد و یک مرد اصلاحطلب جایگزین او شد. همین رویه در انتخابات شورای شهر پیشرو نیز در مورد کنارهگیری لیلی ارشد به گوش میرسد که مشخص نیست چقدر درست است. بههرحال کنارهگیری وی با بیانیهای که منتشر کرد و شایعاتی مبنی بر فشار گروههای اصلاحطلب بر کاندیداهای مستقل به این معنی است که جامعه مدنی باید حساسیت بیشتری در این زمان به خرج دهد و مانع تکصدایی شدن فضای شورای شهر شود. جامعه مدنی باید مانع از فشار آوردن بر فعالان خود بهویژه زنان شود و با بلندکردن صدای خود ناراستیهای هر جناحی را نشان دهند.
لیلی ارشد از نظر من صدای بخشی از جامعهای بود که همیشه توسط آنان که تریبونها را در اختیار دارند، نادیده گرفته شدهاند. این حذف معنادار است و گویا پیامی است به جامعه مدنی که نمایندگان ساختار قدرت در شوراها فقط مشارکتی صوری از شهروندان تهرانی و فعالان جامعه مدنی میخواهند. مردان سیاست تلاش کردهاند نماینده کسانی که سالهاست درگیر آسیبهای اجتماعی هستند را از گود خارج کنند. و این امر در حقیقت نادیده گرفتن اقشار آسیبپذیر همچون زنان معتاد است که بنا بر آمارهای رسمی روز به روز تعدادشان بیشتر میشود. گروههای آسیبپذیری که مشکلاتشان به ساختارهای نابرابر برمیگردد. روزگار سیاهشان پیوند در فقر و بیعدالتی موجود در بطن جامعه دارد.
با شروع
ثبتنام شوراها و افزایش تعداد زنان کاندیدا این تصور به وجود آمد که شورای این دوره شهر تهران میتواند چهرهای متفاوت از شوراهای گذشته داشته باشد. از دیگر سو برخی از زنان ثبتنامکننده کسانی هستند که به برابری زن و مرد اعتقاد دارند و تلاش میکنند شهر تهران شهری مهربان با زنان، کودکان ، توانیابان و سالمندان باشد اما لیستهای انتخاباتی منتشر شده خط بطلانی بود بر این تصور.. باید پرسید چرا زنی که به نوعی نمایندهای از سمنهاست و بخشی از جامعه مدنی، از دور رقابت حذف میشود؟ آیا این روش با آنچه اصلاحطلبان ادعایش را دارند همخوانی دارد؟
همچنین در لیست اصلاحطلبان اسامی فعالان مدنی در حوزههای مختلف وجود ندارد، اسمی از افراد سایر مذاهب نیست، گویا مسئله زنان، توانیابان و اقلیتهای مذهبی برای این گروه همانند جناح روبرو مهم نیست.
به نظر میرسد مردان سیاست از اصلاحطلب و اصولگرا گرفته تا برخی از دوستان چپ بهطورکلی باوری به برابری زن و مرد و مشارکت بیشتر زنان در شورای شهر و عرصه سیاست ندارند. لیست اصلاحطلبان که در آن سهمی به سایر جریانهای سیاسی مستقل داده نشده است نشان میدهد تا رسیدن به «شهری برابر» که صدای زنان و نمایندگان جامعه مدنی در آن شنیده شود راه طولانی مانده است. رسیدن به این برابری با تلاش بیشتر فعالان جامعه مدنی بهویژه زنان در آینده میسر خواهد شد. اما جامعه مدنی فضاهای سیاسی و شهری را کنار گذاشته است و با تاکید بر استقلال نه وارد این فضاها میشود نه حاضر است این فضاها را به پرسشگری بگیرد. امید است که جامعه مدنی در قبال تصمیمات شورای شهر آینده مسئولیتپذیری بیشتری داشته باشد و تلاش کند فارغ از سرکار آمدن هر جریان سیاسی در این نهاد مطالبههایش را مطرح و پیگیری کند.
http://bidarzani.com/27504
همچنین در لیست اصلاحطلبان اسامی فعالان مدنی در حوزههای مختلف وجود ندارد، اسمی از افراد سایر مذاهب نیست، گویا مسئله زنان، توانیابان و اقلیتهای مذهبی برای این گروه همانند جناح روبرو مهم نیست.
به نظر میرسد مردان سیاست از اصلاحطلب و اصولگرا گرفته تا برخی از دوستان چپ بهطورکلی باوری به برابری زن و مرد و مشارکت بیشتر زنان در شورای شهر و عرصه سیاست ندارند. لیست اصلاحطلبان که در آن سهمی به سایر جریانهای سیاسی مستقل داده نشده است نشان میدهد تا رسیدن به «شهری برابر» که صدای زنان و نمایندگان جامعه مدنی در آن شنیده شود راه طولانی مانده است. رسیدن به این برابری با تلاش بیشتر فعالان جامعه مدنی بهویژه زنان در آینده میسر خواهد شد. اما جامعه مدنی فضاهای سیاسی و شهری را کنار گذاشته است و با تاکید بر استقلال نه وارد این فضاها میشود نه حاضر است این فضاها را به پرسشگری بگیرد. امید است که جامعه مدنی در قبال تصمیمات شورای شهر آینده مسئولیتپذیری بیشتری داشته باشد و تلاش کند فارغ از سرکار آمدن هر جریان سیاسی در این نهاد مطالبههایش را مطرح و پیگیری کند.
http://bidarzani.com/27504
بیدارزنی
زنان و انتخابات شوراها/ مریم رحمانی - بیدارزنی
افزایش زنان ثبتنامکننده در این دوره نشان از این دارد که بخشی از فعالان مدنی و سیاسی تلاش میکنند سدهای پیش رو را بشکند و موانع حضورشان را در ساختار سیاسی کشور پشت سر بگذارند. در همین حال، شهین دخت مولاوردی همزمان با آغاز ثبتنام انتخابات شوراها در یادداشتی…
آگاهی اجتماعی برای پیوند ارگانیک بین فعالین حوزههای مختلف فراهم نیست
بیدارزنی: چند سالی است که گفتمان و اقدامات بسیاری از کنشگران مدنی از سطح انتقاد و اعتراض فراتر رفته است. اگر در دههی ۱۳۸۰ بسیاری از فعالیتها با گفتمان «مطالبهمحوری» صورتبندی میشد، از ابتدای دهه ۱۳۹۰ بهتدریج ضرورت ایجاد اشکالِ ایجابی کنشگری مدنی برجسته شده است. صرفاً نقد و نفی شرایط موجود مرکزِ ثقل فعالیتهای جمعی و جنبشی نیست بلکه برخی از نهادها و فعالان مدنی تلاش دارند «برنامههای ایجابی» را جایگزین اعتراضات سلبی کنند. دغدغه کنشگرانِ حوزهها و جنبشهای مختلف به سمت فرا رفتن از اولویتبندی مطالبات و خواستهها حرکت کرده و تدوین برنامهها و ترسیم چشماندازهای بدیل برای جامعهای بهتر در دستور کار قرار گرفته است. در این میان، طراحی و تدوین چشمانداز و برنامهی اجرایی لاجرم نیازمند ارتباطات بیشتر و همچنین پرداختن به موقعیتهایی است که ستمها و تبعیضهای چندگانه و متقاطع در شرایط واقعی ایجاد میکند. دیگر بهسادگی نمیتوان مطالبات زنان را از خواستههای کارگران، قومیتها / ملیتها، مسائل زیستمحیطی، حقوق کودکان، مطالبات معلمان و دانشجویان و سایر گروههای فرودست تفکیک کرد. در جریان تدوین برنامههای ایجابی، لازم است به گرهگاههایی توجه شود که چه در اهداف و چه در عمل، فصل مشترک کنشها و جنبشهای اجتماعی مختلف، همزمان دیده شود. بر این اساس، تلاش داریم تا بهواسطهی انجام مصاحبههایی، زمینهی گفتگو میان کنشگران مختلف را مهیا سازیم تا شاید تلاقی مسائل و مشکلات اجتماعی بتواند فرصتهایی برای همگرایی عملی میان کنشگران ایجاد نماید.
در این رابطه از محمد حبیبی، فعال صنفی معلمان و عضو هیئتمدیره کانون صنفی معلمان استان تهران خواستیم نظراتش را درباره چگونگی همگرایی و ساختن برنامههایی ایجابی و متقاطع بیان کند.
بیدارزنی: شما بهعنوان کنشگر حوزه معلمان جهت مبارزه با تبعیضها و تحقق برابری، بهطور خلاصه چه چشمانداز و برنامهای در دستور کار دارید؟ به عبارت دیگر، پیشنهادهای ایجابی شما جهت ایجاد شرایط بهتر برای موقعیت معلمان چیست؟
حبیبی: بههرحال چون حوزه کاری من، آموزش و پرورش و صنف معلمان است، طبیعی است که برنامهها و فعالیتها در جهت ایجاد برابریهای اجتماعی معطوف به حوزه آموزش باشد؛ که اتفاقاً یکی از مهمترین بخشهاست. قطعا ایجاد فرصتهای برابر برای شهروندان در گرو گسترش آموزش عمومی در سطحی گسترده و همگانی است آموزشی با کیفیت و رایگان. آموزشی که امکان پرورش و رشد برای همه فرزندان این جامعه را فراهم کند، بخصوص فرودستان جامعه و محرومین.
در شرایطی که عملا بیش از دو دهه است که سیاستهای همه دولتهایی که بر سر کار آمدهاند، گسترش کالایی کردن آموزش بوده است، بخشی عمدهای از فعالیت فعالان صنفی چه در کانون صنفی معلمان و چه بهصورت مستقل، تلاش در جهت نقد این سیاستها و ارائه گفتمانی است که کالایی شدن آموزش را مورد نقد جدی قرار میدهد.
اگرچه دولتها بنا بر ماهیت خود، توجه ویژهای به این نقدها حداقل بهظاهر نشان نمیدهند؛ اما شکلگیری یک گفتمان گسترده در میان فعالان صنفی در نقد پولی سازی آموزش، به نظرم نقش موثری در کندی روند این جریان آسیبزا دارد. بیشک اولین گروهی که از منافع این گفتمان بهره میگیرند، کودکان طبقه فرودست جامعه هستند که با گسترش آموزشهای عمومی و رایگان و جلوگیری از روند کالایی شدن آموزش، امکان برخورداری از فرصتهای برابر در آینده را با بهرهگیری از آموزش پیدا میکنند.
بیدارزنی: در این چشمانداز و برنامه، جایگاه و نقش سایر گروههای اجتماعی [مانند زنان، کارگران، قومیتها / ملیتها، کودکان، معلمان، دانشجویان و مسائلی زیستمحیطی] را چگونه ارزیابی میکنید؟
حبیبی: من فکر میکنم شرایط اجتماعی عامل اصلی و تعیینکننده در همگرایی و واگرایی میان نیروهای اجتماعی است، از عوامل اقتصادی همچون معیشت تا شرایط سرکوب و اختناق بهعنوان یک عامل سیاسی، در بلندمدت تعیین میکند که نیروهای اجتماعی همگرایانه عمل میکنند یا برعکس.
البته نقش آگاهیهای اجتماعی بسیار موثر است اما در شرایط کنونی چنین آگاهیای به نظرم وجود ندارد و اگر همگراییهای موقتی هم ایجاد میشود ناشی از عوامل عینی است که مهمترینش بحث معیشت و افزایش مشکلات اقتصادی در این سالهاست.
اما در همین شرایط هم به دلیل شرایط خاص صنف ما معلمان، پیگیری برنامههای صنفی، بهصورت اتوماتیکوار در پیوند عرضی با سایر جریانات قرار میگیرد.
بیدارزنی: چند سالی است که گفتمان و اقدامات بسیاری از کنشگران مدنی از سطح انتقاد و اعتراض فراتر رفته است. اگر در دههی ۱۳۸۰ بسیاری از فعالیتها با گفتمان «مطالبهمحوری» صورتبندی میشد، از ابتدای دهه ۱۳۹۰ بهتدریج ضرورت ایجاد اشکالِ ایجابی کنشگری مدنی برجسته شده است. صرفاً نقد و نفی شرایط موجود مرکزِ ثقل فعالیتهای جمعی و جنبشی نیست بلکه برخی از نهادها و فعالان مدنی تلاش دارند «برنامههای ایجابی» را جایگزین اعتراضات سلبی کنند. دغدغه کنشگرانِ حوزهها و جنبشهای مختلف به سمت فرا رفتن از اولویتبندی مطالبات و خواستهها حرکت کرده و تدوین برنامهها و ترسیم چشماندازهای بدیل برای جامعهای بهتر در دستور کار قرار گرفته است. در این میان، طراحی و تدوین چشمانداز و برنامهی اجرایی لاجرم نیازمند ارتباطات بیشتر و همچنین پرداختن به موقعیتهایی است که ستمها و تبعیضهای چندگانه و متقاطع در شرایط واقعی ایجاد میکند. دیگر بهسادگی نمیتوان مطالبات زنان را از خواستههای کارگران، قومیتها / ملیتها، مسائل زیستمحیطی، حقوق کودکان، مطالبات معلمان و دانشجویان و سایر گروههای فرودست تفکیک کرد. در جریان تدوین برنامههای ایجابی، لازم است به گرهگاههایی توجه شود که چه در اهداف و چه در عمل، فصل مشترک کنشها و جنبشهای اجتماعی مختلف، همزمان دیده شود. بر این اساس، تلاش داریم تا بهواسطهی انجام مصاحبههایی، زمینهی گفتگو میان کنشگران مختلف را مهیا سازیم تا شاید تلاقی مسائل و مشکلات اجتماعی بتواند فرصتهایی برای همگرایی عملی میان کنشگران ایجاد نماید.
در این رابطه از محمد حبیبی، فعال صنفی معلمان و عضو هیئتمدیره کانون صنفی معلمان استان تهران خواستیم نظراتش را درباره چگونگی همگرایی و ساختن برنامههایی ایجابی و متقاطع بیان کند.
بیدارزنی: شما بهعنوان کنشگر حوزه معلمان جهت مبارزه با تبعیضها و تحقق برابری، بهطور خلاصه چه چشمانداز و برنامهای در دستور کار دارید؟ به عبارت دیگر، پیشنهادهای ایجابی شما جهت ایجاد شرایط بهتر برای موقعیت معلمان چیست؟
حبیبی: بههرحال چون حوزه کاری من، آموزش و پرورش و صنف معلمان است، طبیعی است که برنامهها و فعالیتها در جهت ایجاد برابریهای اجتماعی معطوف به حوزه آموزش باشد؛ که اتفاقاً یکی از مهمترین بخشهاست. قطعا ایجاد فرصتهای برابر برای شهروندان در گرو گسترش آموزش عمومی در سطحی گسترده و همگانی است آموزشی با کیفیت و رایگان. آموزشی که امکان پرورش و رشد برای همه فرزندان این جامعه را فراهم کند، بخصوص فرودستان جامعه و محرومین.
در شرایطی که عملا بیش از دو دهه است که سیاستهای همه دولتهایی که بر سر کار آمدهاند، گسترش کالایی کردن آموزش بوده است، بخشی عمدهای از فعالیت فعالان صنفی چه در کانون صنفی معلمان و چه بهصورت مستقل، تلاش در جهت نقد این سیاستها و ارائه گفتمانی است که کالایی شدن آموزش را مورد نقد جدی قرار میدهد.
اگرچه دولتها بنا بر ماهیت خود، توجه ویژهای به این نقدها حداقل بهظاهر نشان نمیدهند؛ اما شکلگیری یک گفتمان گسترده در میان فعالان صنفی در نقد پولی سازی آموزش، به نظرم نقش موثری در کندی روند این جریان آسیبزا دارد. بیشک اولین گروهی که از منافع این گفتمان بهره میگیرند، کودکان طبقه فرودست جامعه هستند که با گسترش آموزشهای عمومی و رایگان و جلوگیری از روند کالایی شدن آموزش، امکان برخورداری از فرصتهای برابر در آینده را با بهرهگیری از آموزش پیدا میکنند.
بیدارزنی: در این چشمانداز و برنامه، جایگاه و نقش سایر گروههای اجتماعی [مانند زنان، کارگران، قومیتها / ملیتها، کودکان، معلمان، دانشجویان و مسائلی زیستمحیطی] را چگونه ارزیابی میکنید؟
حبیبی: من فکر میکنم شرایط اجتماعی عامل اصلی و تعیینکننده در همگرایی و واگرایی میان نیروهای اجتماعی است، از عوامل اقتصادی همچون معیشت تا شرایط سرکوب و اختناق بهعنوان یک عامل سیاسی، در بلندمدت تعیین میکند که نیروهای اجتماعی همگرایانه عمل میکنند یا برعکس.
البته نقش آگاهیهای اجتماعی بسیار موثر است اما در شرایط کنونی چنین آگاهیای به نظرم وجود ندارد و اگر همگراییهای موقتی هم ایجاد میشود ناشی از عوامل عینی است که مهمترینش بحث معیشت و افزایش مشکلات اقتصادی در این سالهاست.
اما در همین شرایط هم به دلیل شرایط خاص صنف ما معلمان، پیگیری برنامههای صنفی، بهصورت اتوماتیکوار در پیوند عرضی با سایر جریانات قرار میگیرد.
وقتی ما به نقد کالایی شدن آموزش دست میزنیم و از آموزش رایگان دفاع میکنیم، در واقع از منافع طبقه کارگر دفاع میکنیم. وقتی به افزایش کودکان بازمانده از تحصیل و چرخه رو به افزایش کودکان کار اعتراض میکنیم، در حقیقت با فرودستترین لایههای اجتماعی ایران پیوند میخوریم، وقتی به کلیشههای جنسیتی در کتابهای درسی و کمبود امکانات در مدارس دخترانه و تفکیکهای جنسیتی در انتخاب رشتههای دانشگاهی معترضیم در واقع با فعالان اجتماعی که در راستای برابری جنسیتی تلاش میکنند همنوا میشویم. اما همه اینها پیوندهایی عرضی است که اگر چه بهنوبه خود ارزشمند، اما متفاوت از پیوندهای ارگانیک و طولی میان فعالان در حوزههای مختلف اجتماعی است.
فکر میکنم هنوز آگاهیهای اجتماعی لازم برای آن پیوندها فراهم نشده و البته دستگاه سرکوب هم برای پیشگیری از چنین پیوندهای ارگانیکی مؤثر است. اما در عین حال به نظرم همین پیوندهای عرضی در صورت تداوم دوطرفه میتواند زمینه همگرایی تشکیلاتی در آینده را فراهم کند که البته بیش از هر چیز به آگاهیهای لازم در میان اصناف و اعضای آنها نسبت به لزوم چنین پیوندهایی نیاز است.
بیدارزنی: چه تجاربی در زمینه تدوین یک برنامه ایجابی با همکاری سایر کنشگران از دیگر حوزههای اجتماعی دارید؟ در این ارتباط با چه دستاوردها یا موانعی مواجه بودهاید؟
حبیبی: در این سالها که عملا تجربه کار مشترک با گروهای اجتماعی دیگر فقط خلاصه بوده است در اطلاعرسانی از طریق فضای مجازی.
البته همین اطلاعرسانیها که به نظرم امری عادی در همه اصناف در جهت همان پیوندهای عرضی است هم در صنف معلمان با اعتراض بخشهایی از فعالان صنفی و حتی بعضا اتهامزنیهای امنیتی و پروندهسازی برای فعالان مواجه شده است. به نظرم در این راستا، وظیفه دیگر فعالان از دیگر گروهای اجتماعی است که حداقل در افشای ماهیت اتهامزنندگان به سایر گروهای اجتماعی موثر باشند تا شرایط برای همین پیوندهای عرضی حداقلی وجود داشته باشد. در موارد دیگر عملا حداقل تا این زمان که کار مشترک ایجابی انجام نشده است.
بیدارزنی: برای همگرایی و همراهی بیشتر کنشگران حوزهها و جنبشهای اجتماعی دیگر، چه راهکارها و اقداماتی را در دستور دارید یا پیشنهاد میکنید؟ چگونه میتوان در جهت تدوین برنامهای جامع حرکت کرد که مسائل، منافع و چشماندازهای طیف گستردهای از ذینفعان را در برگیرد؟
حبیبی: پیوند میان نیروهای اجتماعی، پیوندی مکانیکی نیست که به صرف ارتباط میان فعالان و چند کار مشترک ایجاد شود. نیاز به آگاهیهای طبقاتی و اجتماعی میان اعضای هر صنف دارد. در برخی حوزهها میان معلمان و اصناف دیگر پیوند پیشینی، به علت حوزه کاری مشترک وجود دارد؛ مثلا فعالان دانشجویی، فعالان حوزه زنان و فعالان حقوق کودک، حوزههای مشترکی با صنف معلمان دارند و درنتیجه پیوند با آنها کمتر حساسیتهایی را برمیانگیزد. با حوزههای دیگر نیاز به کار بیشتر، افزایش آگاهیها و جهتگیری بلندمدت وجود دارد. به نظرم بیش و پیش از هر چیز خود این گروهای مختلف اجتماعی نیاز به ساخت تشکیلاتی درونی دارند. پیوندها عملا در مراحل بعدی باید پیگیری شود.
اما به نظرم ارتباطات رسانهای و همپوشانی در زمینه کارهای خبری میتواند موثر باشد در کنار آن دیدارهای چهره به چهره فعالین از حوزههای مختلف میتواند زمینهساز فعالیتهای مشترک باشد. بهخصوص سه گروهی که نام بردم زمینههای انجام کار مشترک میان آنان و صنف معلمان وجود دارد.
http://bidarzani.com/27505
فکر میکنم هنوز آگاهیهای اجتماعی لازم برای آن پیوندها فراهم نشده و البته دستگاه سرکوب هم برای پیشگیری از چنین پیوندهای ارگانیکی مؤثر است. اما در عین حال به نظرم همین پیوندهای عرضی در صورت تداوم دوطرفه میتواند زمینه همگرایی تشکیلاتی در آینده را فراهم کند که البته بیش از هر چیز به آگاهیهای لازم در میان اصناف و اعضای آنها نسبت به لزوم چنین پیوندهایی نیاز است.
بیدارزنی: چه تجاربی در زمینه تدوین یک برنامه ایجابی با همکاری سایر کنشگران از دیگر حوزههای اجتماعی دارید؟ در این ارتباط با چه دستاوردها یا موانعی مواجه بودهاید؟
حبیبی: در این سالها که عملا تجربه کار مشترک با گروهای اجتماعی دیگر فقط خلاصه بوده است در اطلاعرسانی از طریق فضای مجازی.
البته همین اطلاعرسانیها که به نظرم امری عادی در همه اصناف در جهت همان پیوندهای عرضی است هم در صنف معلمان با اعتراض بخشهایی از فعالان صنفی و حتی بعضا اتهامزنیهای امنیتی و پروندهسازی برای فعالان مواجه شده است. به نظرم در این راستا، وظیفه دیگر فعالان از دیگر گروهای اجتماعی است که حداقل در افشای ماهیت اتهامزنندگان به سایر گروهای اجتماعی موثر باشند تا شرایط برای همین پیوندهای عرضی حداقلی وجود داشته باشد. در موارد دیگر عملا حداقل تا این زمان که کار مشترک ایجابی انجام نشده است.
بیدارزنی: برای همگرایی و همراهی بیشتر کنشگران حوزهها و جنبشهای اجتماعی دیگر، چه راهکارها و اقداماتی را در دستور دارید یا پیشنهاد میکنید؟ چگونه میتوان در جهت تدوین برنامهای جامع حرکت کرد که مسائل، منافع و چشماندازهای طیف گستردهای از ذینفعان را در برگیرد؟
حبیبی: پیوند میان نیروهای اجتماعی، پیوندی مکانیکی نیست که به صرف ارتباط میان فعالان و چند کار مشترک ایجاد شود. نیاز به آگاهیهای طبقاتی و اجتماعی میان اعضای هر صنف دارد. در برخی حوزهها میان معلمان و اصناف دیگر پیوند پیشینی، به علت حوزه کاری مشترک وجود دارد؛ مثلا فعالان دانشجویی، فعالان حوزه زنان و فعالان حقوق کودک، حوزههای مشترکی با صنف معلمان دارند و درنتیجه پیوند با آنها کمتر حساسیتهایی را برمیانگیزد. با حوزههای دیگر نیاز به کار بیشتر، افزایش آگاهیها و جهتگیری بلندمدت وجود دارد. به نظرم بیش و پیش از هر چیز خود این گروهای مختلف اجتماعی نیاز به ساخت تشکیلاتی درونی دارند. پیوندها عملا در مراحل بعدی باید پیگیری شود.
اما به نظرم ارتباطات رسانهای و همپوشانی در زمینه کارهای خبری میتواند موثر باشد در کنار آن دیدارهای چهره به چهره فعالین از حوزههای مختلف میتواند زمینهساز فعالیتهای مشترک باشد. بهخصوص سه گروهی که نام بردم زمینههای انجام کار مشترک میان آنان و صنف معلمان وجود دارد.
http://bidarzani.com/27505
بیدارزنی
آگاهی اجتماعی برای پیوند ارگانیک بین فعالین حوزههای مختلف فراهم نیست - بیدارزنی
اگرچه دولتها بنا بر ماهیت خود، توجه ویژهای به این نقدها حداقل بهظاهر نشان نمیدهند؛ اما شکلگیری یک گفتمان گسترده در میان فعالان صنفی در نقد پولی سازی آموزش، به نظرم نقش موثری در کندی روند این جریان آسیبزا دارد. بیشک اولین گروهی که از منافع این گفتمان…
آیا عشق فایدهای برای زنان داشته است؟
(گفتوگوی ناتاشا لنارد با مویرا وایگل)
از متن: به لحاظ تاریخی، رازآلودهکردن مفهوم عشق رمانتیک، خصوصاً برای زنان زیانبار بوده است. دشوار است که مفهوم عشق رمانتیک را از وضع کاملاً بغرنجی جدا کنیم که تفکراتِ مربوط به طبیعتِ جنس مؤنث دارد. منظورم تفکراتی است که در خدمت توجیه بهرهکشی و سوءاستفاده از کارِ ما عمل کردهاند -برای نمونه، اینکه ما [زنان] بهطور غریزی احساساتی هستیم و فطرتاً خود را وقف میکنیم، خواه وقف عشّاقمان، خواه فرزندانمان یا همکارانمان.
فمنیستهای مارکسیست کارهای مهم زیادی انجام دادهاند تا نشان دهند روابط رمانتیک و خانوادگی تا چه حد مانند روابط کاری، پرزحمت هستند. زنان حتی در نقش خانهدار یا مادر نیز سهم عظیمی در اقتصاد دارند...
http://m.tarjomaan.com/vdca.anak49nyo5k14.html
(گفتوگوی ناتاشا لنارد با مویرا وایگل)
از متن: به لحاظ تاریخی، رازآلودهکردن مفهوم عشق رمانتیک، خصوصاً برای زنان زیانبار بوده است. دشوار است که مفهوم عشق رمانتیک را از وضع کاملاً بغرنجی جدا کنیم که تفکراتِ مربوط به طبیعتِ جنس مؤنث دارد. منظورم تفکراتی است که در خدمت توجیه بهرهکشی و سوءاستفاده از کارِ ما عمل کردهاند -برای نمونه، اینکه ما [زنان] بهطور غریزی احساساتی هستیم و فطرتاً خود را وقف میکنیم، خواه وقف عشّاقمان، خواه فرزندانمان یا همکارانمان.
فمنیستهای مارکسیست کارهای مهم زیادی انجام دادهاند تا نشان دهند روابط رمانتیک و خانوادگی تا چه حد مانند روابط کاری، پرزحمت هستند. زنان حتی در نقش خانهدار یا مادر نیز سهم عظیمی در اقتصاد دارند...
http://m.tarjomaan.com/vdca.anak49nyo5k14.html
Forwarded from ...
مهدیه قافله باشی، منیره قوامی و زهرا یوسفی، به عنوان اعضای پنجمین دوره شورای شهر قزوین انتخاب شدند
#شورا #انتخابات96
@zananwatcher
#شورا #انتخابات96
@zananwatcher
هشدار سه نماینده مجلس درباره افزایش کودکفروشی در ایران
سه نماینده مجلس روز شنبه، ۳۰ اردیبهشت، در مورد «گسترش پدیده خرید و فروش کودکان در ایران» هشدار دادند و خواستار افزایش مجازاتهای قضایی در این زمینه شدند.
این سه نماینده در مصاحبه با خبرگزاری خانه ملت، وابسته به مجلس، خرید و فروش کودکان را عملی «مجرمانه» دانستند و خواستار تشدید مجازاتهای بازدارنده در این مورد شدند.
محمدعلی پورمختار٬ عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، گفت که «خرید و فروش نوزادان خلاف شرع و غیرقانونی است و بر همین اساس در قوانین هم منع شده است.»
آقای پورمختار همچنین از بررسی لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان در کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس خبر داد که مجازات عاملان خرید و فروش کودکان را «تشدید و سنگینتر» میکند.
وی اضافه کرد: در این لایحه «علاوه بر تعیین مجازات کیفری، مجازات محرومیتهای اجتماعی و جزای نقدی» هم پیشبینی شده است.
آن طور که این نماینده مجلس گفته است، در این لایحه «پیشبینی شده علاوه بر خریدار و فروشنده نوزاد در بیمارستان با پرسنل و مدیریت بیمارستان»های متخلف نیز برخورد شود.
محمد کاظمی٬ نایب رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، هم گفت که در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان برای خرید و فروش کودکان، مجازات دو تا پنج سال حبس در نظر گرفته شده است.
به گفته آقای کاظمی، «در جریان بررسی و رای گیری مفاد این لایحه در این کمیسیون، پیشنهادات دیگری در خصوص تشدید مجازات خرید و فروش کودکان را ارائه خواهیم کرد.»
لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان در حال حاضر در دستور کار کمیسیون قضایی و حقوقی قرار دارد.
یحیی کمالیپور٬ دیگر نماینده مجلس، هم در همین ارتباط گفت که «مجازات خرید و فروش کودکان در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان تشدید شده است».
آقای کمالیپور افزود: در این لایحه «ساز و کارهای مناسبی برای برخورد با والدینی که کودکان خود را در معرض فروش قرار میدهند، تعبیه شده است.»
به گفته وی، بر اساس یکی از مفاد این لایحه، «در صورتی که والدین یا نهادهای حمایتی تعمدا اقدام به فروش کودکان کنند هم ضمن برخورد قانونی٬ از مسئولیتی که عهده دار بودند هم سلب میشوند.»
پیشتر بهمن طاهرخانی٬ عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، در بهمن سال گذشته گفته بود «کودکفروشی» در ایران به «تجارت» تبدیل شده است.
منبع: رادیوفردا
سه نماینده مجلس روز شنبه، ۳۰ اردیبهشت، در مورد «گسترش پدیده خرید و فروش کودکان در ایران» هشدار دادند و خواستار افزایش مجازاتهای قضایی در این زمینه شدند.
این سه نماینده در مصاحبه با خبرگزاری خانه ملت، وابسته به مجلس، خرید و فروش کودکان را عملی «مجرمانه» دانستند و خواستار تشدید مجازاتهای بازدارنده در این مورد شدند.
محمدعلی پورمختار٬ عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، گفت که «خرید و فروش نوزادان خلاف شرع و غیرقانونی است و بر همین اساس در قوانین هم منع شده است.»
آقای پورمختار همچنین از بررسی لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان در کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس خبر داد که مجازات عاملان خرید و فروش کودکان را «تشدید و سنگینتر» میکند.
وی اضافه کرد: در این لایحه «علاوه بر تعیین مجازات کیفری، مجازات محرومیتهای اجتماعی و جزای نقدی» هم پیشبینی شده است.
آن طور که این نماینده مجلس گفته است، در این لایحه «پیشبینی شده علاوه بر خریدار و فروشنده نوزاد در بیمارستان با پرسنل و مدیریت بیمارستان»های متخلف نیز برخورد شود.
محمد کاظمی٬ نایب رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، هم گفت که در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان برای خرید و فروش کودکان، مجازات دو تا پنج سال حبس در نظر گرفته شده است.
به گفته آقای کاظمی، «در جریان بررسی و رای گیری مفاد این لایحه در این کمیسیون، پیشنهادات دیگری در خصوص تشدید مجازات خرید و فروش کودکان را ارائه خواهیم کرد.»
لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان در حال حاضر در دستور کار کمیسیون قضایی و حقوقی قرار دارد.
یحیی کمالیپور٬ دیگر نماینده مجلس، هم در همین ارتباط گفت که «مجازات خرید و فروش کودکان در لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان تشدید شده است».
آقای کمالیپور افزود: در این لایحه «ساز و کارهای مناسبی برای برخورد با والدینی که کودکان خود را در معرض فروش قرار میدهند، تعبیه شده است.»
به گفته وی، بر اساس یکی از مفاد این لایحه، «در صورتی که والدین یا نهادهای حمایتی تعمدا اقدام به فروش کودکان کنند هم ضمن برخورد قانونی٬ از مسئولیتی که عهده دار بودند هم سلب میشوند.»
پیشتر بهمن طاهرخانی٬ عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس، در بهمن سال گذشته گفته بود «کودکفروشی» در ایران به «تجارت» تبدیل شده است.
منبع: رادیوفردا
آگاهی، دلیل افزایش قانونی سقط جنین
ایرنا: سازمان پزشکی قانونی اعلام کرد: مهمترین دلیل افزایش شمار متقاضیان سقط جنین درمانی و بهتبع آن افزایش مجوزهای صادرشده، افزایش سطح آگاهی جامعه و اطلاع از این امکان قانونی است. براساس این گزارش، این افزایش متقاضیان بیشتر به دلیل افزایش اطلاعرسانی و بالارفتن سطح آگاهی مردم از راهکارهای قانونی سقط جنین درمانی است که مطابق آنچه در قانون ذکر شده، انجام میشود.
براساس این گزارش، مجوز سقط درمانی فقط در صورت داشتن شرایط خاص برای مادر باردار صادر میشود که مهمترین آن سن بارداری کمتر از ١٩ هفته است.در سال گذشته نیز شمار کل متقاضیان سقط جنین درمانی که برای دریافت مجوز به مراکز پزشکی قانونی کشور مراجعه کردند، ١٢ هزارو ٢٨١ نفر بود که شمار این افراد در مقایسه با سال قبل از آن (١٣٩٤) ٢٣,٤ درصد افزایش یافت. همچنین شمار مجوزهای صادرشده نیز در سال ١٣٩٥ نسبت به سال قبل از آن رشد ١٩.٨ درصدی داشت.
شرایط ضروری برای صدور مجوز سقط درمانی به دو گروه تقسیم میشود، درباره مشکلات و ناهنجاریهای جنینی، تشخیص قطعی ناهنجاری با آزمایش ژنتیک معتبر یا سونوگرافی معتبر، ناهنجاری یا ناهنجاریهایی که موجب حرج مادر شود، رضایت آگاهانه و کتبی مادر، سن بارداری کمتر از ١٩ هفته و اینکه حرج مادر از سوی سه متخصص مربوطه تشخیص و به تأیید پزشکی قانونی برسد، است.
ایرنا: سازمان پزشکی قانونی اعلام کرد: مهمترین دلیل افزایش شمار متقاضیان سقط جنین درمانی و بهتبع آن افزایش مجوزهای صادرشده، افزایش سطح آگاهی جامعه و اطلاع از این امکان قانونی است. براساس این گزارش، این افزایش متقاضیان بیشتر به دلیل افزایش اطلاعرسانی و بالارفتن سطح آگاهی مردم از راهکارهای قانونی سقط جنین درمانی است که مطابق آنچه در قانون ذکر شده، انجام میشود.
براساس این گزارش، مجوز سقط درمانی فقط در صورت داشتن شرایط خاص برای مادر باردار صادر میشود که مهمترین آن سن بارداری کمتر از ١٩ هفته است.در سال گذشته نیز شمار کل متقاضیان سقط جنین درمانی که برای دریافت مجوز به مراکز پزشکی قانونی کشور مراجعه کردند، ١٢ هزارو ٢٨١ نفر بود که شمار این افراد در مقایسه با سال قبل از آن (١٣٩٤) ٢٣,٤ درصد افزایش یافت. همچنین شمار مجوزهای صادرشده نیز در سال ١٣٩٥ نسبت به سال قبل از آن رشد ١٩.٨ درصدی داشت.
شرایط ضروری برای صدور مجوز سقط درمانی به دو گروه تقسیم میشود، درباره مشکلات و ناهنجاریهای جنینی، تشخیص قطعی ناهنجاری با آزمایش ژنتیک معتبر یا سونوگرافی معتبر، ناهنجاری یا ناهنجاریهایی که موجب حرج مادر شود، رضایت آگاهانه و کتبی مادر، سن بارداری کمتر از ١٩ هفته و اینکه حرج مادر از سوی سه متخصص مربوطه تشخیص و به تأیید پزشکی قانونی برسد، است.
خودسوزی دو زن دیواندرهای در یک هفته
دو زن اهل شهرستان دیواندره در یک هفته اخیر دست به خودسوزی زدهاند. هر دو علیرغم جراحتهای شدید زنده باقی ماندند.
به گزارش «جمعیت حقوق بشر کردستان»، یک زن ۲۵ ساله از روستای گولانه، شهرستان دیواندره پنجشنبه، ۲۸ اردیبهشت اقدام به خودسوزی کرد. او که ۲۰ درصد بدنش دچار سوختگی شد، به بیمارستان شهر سنه انتقال یافت.
چندروز پیش از آن نیز یک زن ۳۰ ساله در روستای کوسه مهری شهرستان دیواندره دست به خودسوزی زد. او پس از سوختگی ۶۰ درصد بدنش به بیمارستانی در اصفهان منتقل شد.
پدیده خودسوزی میان زنان در استانهایی مانند ایلام، لرستان، کهگیلویه و بویر احمد، آذربایجان شرقی و غربی، کردستان، ترکمنهای گلستان و بوشهر بیشتر دیده میشود.
فعالان حقوق زنان بارها نسبت به پدیده خودسوزی در میان زنان، بهخصوص در مناطقی که سرکوب جنسیتی به واسطه باورها و آداب سنتی، قبیلهای و مذهبی شدید است، هشدار داده اند.
زنان ایرانی رتبه اول خودکشی و خودسوزی در خاورمیانه را دارند.
به گفته کارشناسان و پزوهشگران حوزه زنان، «بازتولید کلیشههای جنسیتی» و «فرودستی جنسیتی» از جمله عوامی هستند که زنان را بیش از مردان به سوی این روش خودکشی جلب میکنند. ۴۰ درصد از علل خودکشیها به خودسوزی تعلق دارد. همچنین «ازدواج اجباری یا پیش از موعد، فقر و تجاوزات جنسی» از جمله عواملی هستند که زنان را به خودسوزی میکشانند.
https://www.radiozamaneh.com/341916
دو زن اهل شهرستان دیواندره در یک هفته اخیر دست به خودسوزی زدهاند. هر دو علیرغم جراحتهای شدید زنده باقی ماندند.
به گزارش «جمعیت حقوق بشر کردستان»، یک زن ۲۵ ساله از روستای گولانه، شهرستان دیواندره پنجشنبه، ۲۸ اردیبهشت اقدام به خودسوزی کرد. او که ۲۰ درصد بدنش دچار سوختگی شد، به بیمارستان شهر سنه انتقال یافت.
چندروز پیش از آن نیز یک زن ۳۰ ساله در روستای کوسه مهری شهرستان دیواندره دست به خودسوزی زد. او پس از سوختگی ۶۰ درصد بدنش به بیمارستانی در اصفهان منتقل شد.
پدیده خودسوزی میان زنان در استانهایی مانند ایلام، لرستان، کهگیلویه و بویر احمد، آذربایجان شرقی و غربی، کردستان، ترکمنهای گلستان و بوشهر بیشتر دیده میشود.
فعالان حقوق زنان بارها نسبت به پدیده خودسوزی در میان زنان، بهخصوص در مناطقی که سرکوب جنسیتی به واسطه باورها و آداب سنتی، قبیلهای و مذهبی شدید است، هشدار داده اند.
زنان ایرانی رتبه اول خودکشی و خودسوزی در خاورمیانه را دارند.
به گفته کارشناسان و پزوهشگران حوزه زنان، «بازتولید کلیشههای جنسیتی» و «فرودستی جنسیتی» از جمله عوامی هستند که زنان را بیش از مردان به سوی این روش خودکشی جلب میکنند. ۴۰ درصد از علل خودکشیها به خودسوزی تعلق دارد. همچنین «ازدواج اجباری یا پیش از موعد، فقر و تجاوزات جنسی» از جمله عواملی هستند که زنان را به خودسوزی میکشانند.
https://www.radiozamaneh.com/341916
Radiozamaneh
خودسوزی دو زن دیواندرهای در یک هفته
فعالان حقوق زنان بارها نسبت به پدیده خودسوزی در میان زنان، بهخصوص در مناطقی که سرکوب جنسیتی به واسطه باورها و آداب سنتی، قبیلهای و مذهبی شدید است، هشدار داده اند.
نگاهی به کتاب «بیسواد» نوشته آگوتا کریستف:
بیسواد میشوم؛ منی که از چهار سالگی خواندن بلد بودم/ بنفشه جمالی
بیدارزنی: «آگوتا کریستف» بیشتر با سهگانه «دفتر بزرگ، مدرک و دروغ سوم » شناخته میشود. نویسندهای مجارستانی که با نوشتن این سه رمان و رمان «دیروز» به شهرتی جهانی رسید. مجموعه داستانی «بیسواد» به همراه «فرقی نمیکند» آخرین آثار داستانی او هستند که در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ منتشر شدند. «بیسواد» در حقیقت زندگینامه خود آگوتا کریستف محسوب میشود، زمانیکه پس از پناهنده شدن به سوئیس تلاش میکند به فرانسه بخواند و بنویسد. بیسواد مجموعهای داستان بههمپیوسته است با جملاتی کوتاه و ساده که از دوران کودکی آگوتا شروع میشود و تا زمانیکه او پس از تلاش و مشکلات زیادی که پشت سر میگذارد به نویسندهای مشهور تبدیل میشود، ادامه مییابد.
داستان با این جمله آغاز میشود: «میخوانم. مثل یک بیماری است. هر چیزی که به دستم بیفتد یا به چشمم بخورد، میخوانم: روزنامهها، کتابهای درسی، اعلانها، تکه کاغذهایی که در خیابان پیدا میکنم، دستورهای آشپزی، کتابهای کودک. هر چیزی که چاپ شده باشد.»
آگوتا در ادامه توضیح میدهد که میل به خواندن او چگونه از سوی اطرافیان و نگاههای کلیشهای که به زنان وجود دارد کوچک شمرده شده و مدام بابت بیماری خواندنش مورد ملامت و تحقیر قرار گرفته است و با جملههایی نظیر «دخترک هیچ کاری نمیکند. همیشهی خدا چیز میخواند.» «دخترک چیز میخواند به جای...» مواجه شده است. آگوتا کریستف در شرح تأثیر سرزنشهای دوران کودکیاش مینویسد: «حتی هنوز هم صبحها، خانه که خالی میشود و همهی همسایههایم سرکار میروند، کمی عذاب وجدان دارم از اینکه بنشینم پشت میز آشپزخانه و ساعتها روزنامه بخوانم بهجای... رسیدن به خانه یا شستن ظرفهای دیشب، رفتن برای خرید، شستن و اتو کردن رختها، درست کردن مربا یا شیرینی...»
آگوتا کریستف از دوران پناهندگیاش مینویسد اینکه چگونه مرکز پناهجویان زوریخ، پناهجویان را تقریباً در همه جای سوئیس «توزیع» میکنند و چگونه او در کارخانهی ساعتسازی شروع به کار میکند. «ساعت پنج و نیم بیدار میشوم. به نوزادم غذا میدهم و لباس میپوشانم، خودم هم لباس میپوشم، میروم سوار اتوبوس ساعت شش و نیم میشوم که من را به کارخانه میبرد».«کارخانه برای نوشتن شعر خیلی خوب است. کار یکنواخت است، میشود به چیز دیگری فکر کرد. ماشینها ضرب آهنگ منظم دارند که بیتها را تقطیع میکند. توی کشوی میزم مداد و کاغذ دارم. شعر که شکل میگیرد، یادداشتش میکنم.»
بیسواد در حقیقت حدیث نفس زنی است که جنگ مسیر زندگیاش را تغییر میدهد و او را وادار به مهاجرتی ناخواسته میکند. زنی که علیرغم عطش خواندن و نوشتن مجبور به کار در یکی از کارخانههای صنعتی کشوری میشود که با فرهنگ آن بیگانه است. بیگانگیای که آگوتا از آن با عنوان «برهوت اجتماعی» یاد میکند. در انتهای کتاب آگوتا کریستوف از روند نویسنده شدنش در کشوری با زبان بیگانه مینویسد. اینکه چه طور در بزرگسالی و با مهاجرت به کشوری دیگر «بیسوادی» را دوباره تجربه میکند و چگونه مجبور میشود از زبان مادریاش فاصله بگیرد و خواندن و نوشتن را به زبان فرانسه فرا بگیرد. «پنج سال از آمدن به سوئیس، فرانسه حرف میزنم، اما به این زبان نمیخوانم. بیسواد میشوم. منی که از چهارسالگی خواندن بلد بودم. کلمات را میشناسم. اما موقع خواندن، نمیشناسمشان. حروف هیچ مطابقتی با زبان من ندارند... من این زبان را انتخاب نکردهام. این زبان به من تحمیل شده است، توسط سرنوشت، تصادف و شرایط».
http://bidarzani.com/27528
بیسواد میشوم؛ منی که از چهار سالگی خواندن بلد بودم/ بنفشه جمالی
بیدارزنی: «آگوتا کریستف» بیشتر با سهگانه «دفتر بزرگ، مدرک و دروغ سوم » شناخته میشود. نویسندهای مجارستانی که با نوشتن این سه رمان و رمان «دیروز» به شهرتی جهانی رسید. مجموعه داستانی «بیسواد» به همراه «فرقی نمیکند» آخرین آثار داستانی او هستند که در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ منتشر شدند. «بیسواد» در حقیقت زندگینامه خود آگوتا کریستف محسوب میشود، زمانیکه پس از پناهنده شدن به سوئیس تلاش میکند به فرانسه بخواند و بنویسد. بیسواد مجموعهای داستان بههمپیوسته است با جملاتی کوتاه و ساده که از دوران کودکی آگوتا شروع میشود و تا زمانیکه او پس از تلاش و مشکلات زیادی که پشت سر میگذارد به نویسندهای مشهور تبدیل میشود، ادامه مییابد.
داستان با این جمله آغاز میشود: «میخوانم. مثل یک بیماری است. هر چیزی که به دستم بیفتد یا به چشمم بخورد، میخوانم: روزنامهها، کتابهای درسی، اعلانها، تکه کاغذهایی که در خیابان پیدا میکنم، دستورهای آشپزی، کتابهای کودک. هر چیزی که چاپ شده باشد.»
آگوتا در ادامه توضیح میدهد که میل به خواندن او چگونه از سوی اطرافیان و نگاههای کلیشهای که به زنان وجود دارد کوچک شمرده شده و مدام بابت بیماری خواندنش مورد ملامت و تحقیر قرار گرفته است و با جملههایی نظیر «دخترک هیچ کاری نمیکند. همیشهی خدا چیز میخواند.» «دخترک چیز میخواند به جای...» مواجه شده است. آگوتا کریستف در شرح تأثیر سرزنشهای دوران کودکیاش مینویسد: «حتی هنوز هم صبحها، خانه که خالی میشود و همهی همسایههایم سرکار میروند، کمی عذاب وجدان دارم از اینکه بنشینم پشت میز آشپزخانه و ساعتها روزنامه بخوانم بهجای... رسیدن به خانه یا شستن ظرفهای دیشب، رفتن برای خرید، شستن و اتو کردن رختها، درست کردن مربا یا شیرینی...»
آگوتا کریستف از دوران پناهندگیاش مینویسد اینکه چگونه مرکز پناهجویان زوریخ، پناهجویان را تقریباً در همه جای سوئیس «توزیع» میکنند و چگونه او در کارخانهی ساعتسازی شروع به کار میکند. «ساعت پنج و نیم بیدار میشوم. به نوزادم غذا میدهم و لباس میپوشانم، خودم هم لباس میپوشم، میروم سوار اتوبوس ساعت شش و نیم میشوم که من را به کارخانه میبرد».«کارخانه برای نوشتن شعر خیلی خوب است. کار یکنواخت است، میشود به چیز دیگری فکر کرد. ماشینها ضرب آهنگ منظم دارند که بیتها را تقطیع میکند. توی کشوی میزم مداد و کاغذ دارم. شعر که شکل میگیرد، یادداشتش میکنم.»
بیسواد در حقیقت حدیث نفس زنی است که جنگ مسیر زندگیاش را تغییر میدهد و او را وادار به مهاجرتی ناخواسته میکند. زنی که علیرغم عطش خواندن و نوشتن مجبور به کار در یکی از کارخانههای صنعتی کشوری میشود که با فرهنگ آن بیگانه است. بیگانگیای که آگوتا از آن با عنوان «برهوت اجتماعی» یاد میکند. در انتهای کتاب آگوتا کریستوف از روند نویسنده شدنش در کشوری با زبان بیگانه مینویسد. اینکه چه طور در بزرگسالی و با مهاجرت به کشوری دیگر «بیسوادی» را دوباره تجربه میکند و چگونه مجبور میشود از زبان مادریاش فاصله بگیرد و خواندن و نوشتن را به زبان فرانسه فرا بگیرد. «پنج سال از آمدن به سوئیس، فرانسه حرف میزنم، اما به این زبان نمیخوانم. بیسواد میشوم. منی که از چهارسالگی خواندن بلد بودم. کلمات را میشناسم. اما موقع خواندن، نمیشناسمشان. حروف هیچ مطابقتی با زبان من ندارند... من این زبان را انتخاب نکردهام. این زبان به من تحمیل شده است، توسط سرنوشت، تصادف و شرایط».
http://bidarzani.com/27528
بیدارزنی
بیسواد میشوم؛ منی که از چهار سالگی خواندن بلد بودم/ بنفشه جمالی - بیدارزنی
بیسواد در حقیقت حدیث نفس زنی است که جنگ مسیر زندگیاش را تغییر میدهد و او را وادار به مهاجرتی ناخواسته میکند. زنی که علیرغم عطش خواندن و نوشتن مجبور به کار در یکی از کارخانههای صنعتی کشوری میشود که با فرهنگ آن بیگانه است. بیگانگیای که آگوتا از آن با…
مسئولان آموزش و پرورش شهر غزنی در جنوب افغانستان گفتهاند که یک مکتب (مدرسه) دخترانه در حومه این شهر با انفجار بمبی نیرومند ویران شده است. در این انفجار به کسی آسیبی نرسیده است.
محمد عابد عابد، رئیس اداره معارف گفت که افراد ناشناس دیشب در مدرسه دخترانه البیرونی بمبگذاری کردند.
آقای عابد افزود که در این مدرسه بیش از ۲۰۰ دختر آموزش میدیدند.
به گفته او، این نخستین بار است که یک مرکز آموزشی در غزنی به این صورت حمله میشود.
مقامهای امنیتی در غزنی تا حال درباره انفجار در این مدرسه اظهار نظری نکردهاند.
یکی از ساکنان محله قرهباغی، که این مکتب در آن موقعیت دارد، به بیبیسی گفته که ساعت یک دیشب به وقت محلی با انفجار نیرومندی از خواب بیدار شد و صبح امروز متوجه شد که ساختمان مکتب دخترانه این منطقه ویران شده است.
تا حال هیچ فرد یا گروهی مسئولیت این بمبگذاری را به عهده نگرفته است.
پیش از این مقامهای دولتی معمولا چنین رویدادها را به گروه طالبان نسبت میدادند. این گروه مخالف آموزش دختران است و در موارد متعددی گزارش شده که این گروه مدارس دخترانه را در جنوب کشور آتش زدهاند.
http://www.bbc.com/persian/afghanistan-39996687
محمد عابد عابد، رئیس اداره معارف گفت که افراد ناشناس دیشب در مدرسه دخترانه البیرونی بمبگذاری کردند.
آقای عابد افزود که در این مدرسه بیش از ۲۰۰ دختر آموزش میدیدند.
به گفته او، این نخستین بار است که یک مرکز آموزشی در غزنی به این صورت حمله میشود.
مقامهای امنیتی در غزنی تا حال درباره انفجار در این مدرسه اظهار نظری نکردهاند.
یکی از ساکنان محله قرهباغی، که این مکتب در آن موقعیت دارد، به بیبیسی گفته که ساعت یک دیشب به وقت محلی با انفجار نیرومندی از خواب بیدار شد و صبح امروز متوجه شد که ساختمان مکتب دخترانه این منطقه ویران شده است.
تا حال هیچ فرد یا گروهی مسئولیت این بمبگذاری را به عهده نگرفته است.
پیش از این مقامهای دولتی معمولا چنین رویدادها را به گروه طالبان نسبت میدادند. این گروه مخالف آموزش دختران است و در موارد متعددی گزارش شده که این گروه مدارس دخترانه را در جنوب کشور آتش زدهاند.
http://www.bbc.com/persian/afghanistan-39996687
BBC Persian
یک مکتب دخترانه در غزنی با بمب منفجر شد
مسئولان آموزش و پرورش شهر غزنی در جنوب افغانستان گفتهاند که یک مکتب (مدرسه) دخترانه در حومه این شهر با انفجار بمبی نیرومند ویران شده است. در این انفجار به کسی آسیبی نرسیده است. در این مدرسه بیش از هزار و ۲۰۰ دختر آموزش میدیدند.
کن ۲۰۱۷؛ دو فیلم با پس زمینه موضوع پناهجویان
میشائیل هانکه زندگی یک خانواده بورژوا در کاله، شهر اردوگاه معروف پناهجویان را بهنمایش میگذارد و کورنل موندروتسو مجارستانی داستان یک پناهجو را دستمایه فیلمی تخیلی ـ اجتماعی خود کرده است.
بیشتر بخوانید: https://www.radiozamaneh.com/?p=342094
میشائیل هانکه زندگی یک خانواده بورژوا در کاله، شهر اردوگاه معروف پناهجویان را بهنمایش میگذارد و کورنل موندروتسو مجارستانی داستان یک پناهجو را دستمایه فیلمی تخیلی ـ اجتماعی خود کرده است.
بیشتر بخوانید: https://www.radiozamaneh.com/?p=342094
Radiozamaneh
کن ۲۰۱۷؛ دو فیلم با پسزمینه موضوع پناهجویان
کن ۲۰۱۷؛ دو فیلم با پسزمینه موضوع پناهجویان | رادیو و وبسایت مستقل برای عرضه اخبار، گزارش، گفتوگو و تحلیل
۲۰۲ کودک در ایران بههمراه مادرشان در زندان هستند
اصغر جهانگیر، رئیس سازمان زندانها، در همایش آموزشی سامانه نظارت و مراقبت الکترونیکی زندانیان (پابند الکترونیکی) با بیان اینکه ۲۰۲ کودک به همراه مادرشان در زندانهای ایران هستند گفت: در سال گذشته با اجرای طرحی در راستای مقابله با آسیبهای اجتماعی بیش از ۶۰۰ فرزند دانشآموز افراد زندانی را شناسایی و با کمک آموزش و پرورش دوباره به کلاسهای درس بازگرداندیم. متاسفانه در سال گذشته تعداد زیادی از افراد فقط یک روز وارد زندان شدند که با همکاری قضات میشد این افراد وارد زندان نشوند.
به گفته جهانگیر، ۶۴ درصد زندانیان در ایران متاهل هستند و بیش از ۹ هزار نفر دو فرزند و بیشتر دارند. همچنین ۷۰ درصد زندانیان از نظر سنی زیر ۴۰ سال و در ۱۰ سال اول ازدواج هستند. همچنان بیشترین تعداد زندانیان (۴۳ درصد) در ارتباط با مواد مخدر و روانگردان و سپس سرقت با ۲۵ درصد است. در گروه نوجوانانی که وارد زندان شدند، جرایم علیه اشخاص در صدر جرایم قرار دارد.
http://www.isna.ir/news/96030100659
اصغر جهانگیر، رئیس سازمان زندانها، در همایش آموزشی سامانه نظارت و مراقبت الکترونیکی زندانیان (پابند الکترونیکی) با بیان اینکه ۲۰۲ کودک به همراه مادرشان در زندانهای ایران هستند گفت: در سال گذشته با اجرای طرحی در راستای مقابله با آسیبهای اجتماعی بیش از ۶۰۰ فرزند دانشآموز افراد زندانی را شناسایی و با کمک آموزش و پرورش دوباره به کلاسهای درس بازگرداندیم. متاسفانه در سال گذشته تعداد زیادی از افراد فقط یک روز وارد زندان شدند که با همکاری قضات میشد این افراد وارد زندان نشوند.
به گفته جهانگیر، ۶۴ درصد زندانیان در ایران متاهل هستند و بیش از ۹ هزار نفر دو فرزند و بیشتر دارند. همچنین ۷۰ درصد زندانیان از نظر سنی زیر ۴۰ سال و در ۱۰ سال اول ازدواج هستند. همچنان بیشترین تعداد زندانیان (۴۳ درصد) در ارتباط با مواد مخدر و روانگردان و سپس سرقت با ۲۵ درصد است. در گروه نوجوانانی که وارد زندان شدند، جرایم علیه اشخاص در صدر جرایم قرار دارد.
http://www.isna.ir/news/96030100659
فقط با حمايت زنان آمدم
فرماندار خاش در گفتوگو با «شهروند»: يكسوم زناني كه در انتخابات ثبتنام كرده بودند به شوراي شهر راه يافتند ايرندگاني، يكي از زنان منتخب شوراي روستاي نوگور كرانگشان: فكر نمیكردم رأي بياورم، فقط با حمايت زنان انتخاب شدم بخشدار نيكشهر در گفتوگو با «شهروند» :سپردن مسئولیت به زنان در دولت یازدهم منجر به اعتماد روستاییان به زنان شد.
آنطور كه از خبرهاي اين سالها پيدا است، در چينش ردههاي مديريتي استان سيستانوبلوچستان تغييراتي ايجاد شده است؛ زنان فرماندار، زنان شهردار و شوراهاي زنانه. محمد اكبرچاكرزهي، فرماندار خاش در گفتوگو با «شهروند» در خصوص افزايش نقش زنان در ردههاي مديريتي گفت: «يكسوم زناني كه در انتخابات ثبتنام كرده بودند، به شوراي شهر راه يافتند. در حال حاضر معاون فرماندار يا استاندار مديركل، شهردار يا تعداد زيادي بخشدار در سطوح بالا و مياني استان و شهرستان زنان هستند و اين نگاه در شوراها هم تسري يافته است.» كردند تا زمينهاي براي تقويت جايگاه زنان و نقشآفريني زنان در حوزههاي اجتماعي باشند.»
چاكرزهي درباره ميزان حضور زنان در ردههاي مديريتي سيستانوبلوچستان هم گفت كه اگر دهياران زن را هم حساب كنيم، جمعا بيش از ١٥٠ زن در سطوح مديريتي استان فعاليت دارند كه همين موضوع تشويقي براي ساير زنان استان است. حالا ٩٨ شورای روستاي شهرستان خاش داراي عضو زن است و همچنين هر سه عضو روستاي افضلآباد خاش هم بهطور كامل زن هستند. براي شوراي ١٩ روستاي خاش هم از هر ٣ عضو ٢ نفر زن انتخاب شدهاند.
عصمت ايرندگاني يكي از زنان منتخب شوراي روستاي نوگور كرانگشان استان سيستانوبلوچستان با ٢٢٠ نفر و ٤٨ خانوار جمعيت است در گفتوگو با «شهروند» درباره عزم همسر خود و زنان روستا براي ورود او به اين عرصه میگوید: «زنان روستا مرا تشويق كردند تا وقتي عضو شدم از حق آنها دفاع كنم چون هيچ كدام از صنايع دستي ما زنان شناخته شده نيست. آنها به من میگفتند ما هم بايد به جايي برسيم و سوزندوزيهاي ما هم بايد شناخته شود. من هم تصميم گرفتم در انتخابات شركت كنم تا كاري براي آنها انجام دهم.»
عصمت ايرندگاني اين را هم گفت كه حاكميت مردان تا به حال نتوانسته به توسعه روستا كمك كند و شايد حالا زنان بتوانند در این راه مفيد باشند: «اصلا فكر نمیكردم رأي بياورم چون نهتنها تبليغ نكرده بودم حتي درباره آن با هيچ ريشسفيدي هم صحبت نكردم، اما فقط با حمايت زنان آمدم.»
http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/101425
فرماندار خاش در گفتوگو با «شهروند»: يكسوم زناني كه در انتخابات ثبتنام كرده بودند به شوراي شهر راه يافتند ايرندگاني، يكي از زنان منتخب شوراي روستاي نوگور كرانگشان: فكر نمیكردم رأي بياورم، فقط با حمايت زنان انتخاب شدم بخشدار نيكشهر در گفتوگو با «شهروند» :سپردن مسئولیت به زنان در دولت یازدهم منجر به اعتماد روستاییان به زنان شد.
آنطور كه از خبرهاي اين سالها پيدا است، در چينش ردههاي مديريتي استان سيستانوبلوچستان تغييراتي ايجاد شده است؛ زنان فرماندار، زنان شهردار و شوراهاي زنانه. محمد اكبرچاكرزهي، فرماندار خاش در گفتوگو با «شهروند» در خصوص افزايش نقش زنان در ردههاي مديريتي گفت: «يكسوم زناني كه در انتخابات ثبتنام كرده بودند، به شوراي شهر راه يافتند. در حال حاضر معاون فرماندار يا استاندار مديركل، شهردار يا تعداد زيادي بخشدار در سطوح بالا و مياني استان و شهرستان زنان هستند و اين نگاه در شوراها هم تسري يافته است.» كردند تا زمينهاي براي تقويت جايگاه زنان و نقشآفريني زنان در حوزههاي اجتماعي باشند.»
چاكرزهي درباره ميزان حضور زنان در ردههاي مديريتي سيستانوبلوچستان هم گفت كه اگر دهياران زن را هم حساب كنيم، جمعا بيش از ١٥٠ زن در سطوح مديريتي استان فعاليت دارند كه همين موضوع تشويقي براي ساير زنان استان است. حالا ٩٨ شورای روستاي شهرستان خاش داراي عضو زن است و همچنين هر سه عضو روستاي افضلآباد خاش هم بهطور كامل زن هستند. براي شوراي ١٩ روستاي خاش هم از هر ٣ عضو ٢ نفر زن انتخاب شدهاند.
عصمت ايرندگاني يكي از زنان منتخب شوراي روستاي نوگور كرانگشان استان سيستانوبلوچستان با ٢٢٠ نفر و ٤٨ خانوار جمعيت است در گفتوگو با «شهروند» درباره عزم همسر خود و زنان روستا براي ورود او به اين عرصه میگوید: «زنان روستا مرا تشويق كردند تا وقتي عضو شدم از حق آنها دفاع كنم چون هيچ كدام از صنايع دستي ما زنان شناخته شده نيست. آنها به من میگفتند ما هم بايد به جايي برسيم و سوزندوزيهاي ما هم بايد شناخته شود. من هم تصميم گرفتم در انتخابات شركت كنم تا كاري براي آنها انجام دهم.»
عصمت ايرندگاني اين را هم گفت كه حاكميت مردان تا به حال نتوانسته به توسعه روستا كمك كند و شايد حالا زنان بتوانند در این راه مفيد باشند: «اصلا فكر نمیكردم رأي بياورم چون نهتنها تبليغ نكرده بودم حتي درباره آن با هيچ ريشسفيدي هم صحبت نكردم، اما فقط با حمايت زنان آمدم.»
http://shahrvand-newspaper.ir/News:NoMobile/Main/101425
روزنامه شهروند
شهرهای جنوب شرق در دست زنان
محمد اكبرچاكرزهي، فرماندار خاش در گفت و گو با «شهروند»:
يك سوم زناني كه در انتخابات ثبت نام كرده بودند به شوراي شهر راه يافتند
يك سوم زناني كه در انتخابات ثبت نام كرده بودند به شوراي شهر راه يافتند
Forwarded from روزآروز
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 فیلم اختصاصی از #رقیه_گزمه، منتخب شورای قلعه سیمون در حاشیه اسلامشهر. خانم گزمه یک حلبیآباد را تبدیل به روستا کرده و حالا رای دوم را به دست آورده. ببینید! 🎧👆
♦️نسخه کمحجم♦️
@roozArooz_news
♦️نسخه کمحجم♦️
@roozArooz_news