🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ «چهرهی عریان زن عرب»
▫️ بهبهانهی مرگ نوال سعداوی
نوشتهی: شکیبا عسگرپور
3 آوریل 2021
🔸 متن پیشرو بیش از آنکه سعی در پرداخت به کارنامهی درخشان نوال السعداوی، پزشک، نویسنده و فمینیستی قدرتمند در تابوشکنیها بر سر مسئلهی زن و جنسیت در جامعهی مصر داشته باشد، خواهان نقد بیچون و چرای ابعاد سیاسی زندگی سعداوی در بازه بهار عربی ۲۰۱۱ و روزهای پسا کودتای ۳۰ ژوئن ۲۰۱۳ است. سعداوی، صدای رسای فریاد برابری و مقابله با ارتجاع بود، اما چنین کارنامهای به معنای آن نیست که او تنها سوژهی سیاسی رادیکال در فضای مبارزاتی مصر بوده است. در واقعیت امر، با گذار از دهمین سال انقلاب مصر و با اتکا بر مرور بیانیههای صریح فعالان سوسیالیست حاضر در آن، میتوان با دست بازتری به بررسی علل ناکامیهای سیاسی، جهتگیریهای شتابزده و فقدان تحلیلی کارآمد از پیوند زنجیرهوار سلسله اعتراضات و اعتصابات زنان و مردان کارگر و نقش آن در انقلاب ۲۰۱۱ مصر پرداخت. چرا که اهرم پیشبَرندهی روشنگری، جز با نقد بیواسطهی علل عقبنشینی نیروهای چپ، آن هم در بزنگاههای تاریخیْ میسر نخواهد شد و بدینترتیب، ساخت آلترناتیو رهاییبخشِ اتحاد مبارزاتی زنان فمینیست منطقه را در هالهای از تمجیدها و چشمپوشانیها محصور نگاه نخواهد داشت.
🔸 اگر کرونولوژی بیش از ۵۰ اثر تالیفی سعداوی، پیرامون دامنهی تبعات ارتجاع مذهبی علیه جان، معیشت و حق بر بدن زنان را در یکسو بگذاریم، میتوانیم کارنامهی فعالیتی او را در سه گزارهی ورود به مذهب، جنسیت و سیاستْ مورد بررسی قرار دهیم.
🔸 سعداوی در طول حیات خود، بهصورت پیوسته علیه مذهب و آپارتاید جنسیتی علیه زنانْ دست به تالیف آثار گوناگون زد، از کشور رانده شد و با خطر مرگی هر روزه زندگی کرد. از این روست که نمیتوان تلاشهای وی جهت پایاندادن به مثلهسازی اندام جنسی زنان (ختنه کودکان دختر) را تنها در حوزهی جنسیت بررسی کرد. شاید تجسد عینی این فعالیتها در کتابهای «زن و سکس» و یا «خاطرات یک زن پزشک» جای گرفته باشند. او که هرگز لبخند بر لب مادر و داغِ مثلهسازی خود در شش سالگی را از خاطر نبرد، با تجمیع مشاهداتش در قالب پزشک و بررسی سیطرهی قوانین و سنتهای جنسیتزده علیه کودکان دختر و زنان، همواره مورد غضب، تهدید و شکایات رسمی نهاد مذهبی الازهر قرار داشت. درجشدن نام سعداوی در فهرست کسانیکه میبایست از سوی اسلامگرایان تندرو ترور میشدند هم، مانع از آن نشد که او مبارزه علیه «بنیادگرایی اسلامی» را رها کند. به باور سعداوی، مذهب ابزاری در دست قدرتمندان و نهادی در خدمت طبقات حاکم برای ممانعت و بیاثر ساختن کوششهای روشنفکران در جوامع سنتی بوده است. در این بین تاسیس «اتحادیهی همبستگی زنان عرب» و «اتحادیهی عربی حقوقبشر» در راستای اعتقاد وی به ایجاد جنبش رهاییبخش فراطبقاتی زنان بازمیگشت. برای ایجاد مخرج مشترک مطالباتی با محوریت فراطبقاتی نیز، دو گزارهی «مذهب» (و قوانین جنسیتزدهی برآمده از آن) و «حجاب اجباری» مورد تاکید سعداوی بود، که زیر سایهی تهدیدهای روزمرهی اسلامگرایان به بسط آن میپرداخت...
🔹متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-26G
#شکیبا_عسگرپور #نوال_سعداوی
#فمینیسم #مبارزه_طبقاتی #جنبش_کارگری #جنبش_زنان
@bidarzani
@naghd_com
▫️ «چهرهی عریان زن عرب»
▫️ بهبهانهی مرگ نوال سعداوی
نوشتهی: شکیبا عسگرپور
3 آوریل 2021
🔸 متن پیشرو بیش از آنکه سعی در پرداخت به کارنامهی درخشان نوال السعداوی، پزشک، نویسنده و فمینیستی قدرتمند در تابوشکنیها بر سر مسئلهی زن و جنسیت در جامعهی مصر داشته باشد، خواهان نقد بیچون و چرای ابعاد سیاسی زندگی سعداوی در بازه بهار عربی ۲۰۱۱ و روزهای پسا کودتای ۳۰ ژوئن ۲۰۱۳ است. سعداوی، صدای رسای فریاد برابری و مقابله با ارتجاع بود، اما چنین کارنامهای به معنای آن نیست که او تنها سوژهی سیاسی رادیکال در فضای مبارزاتی مصر بوده است. در واقعیت امر، با گذار از دهمین سال انقلاب مصر و با اتکا بر مرور بیانیههای صریح فعالان سوسیالیست حاضر در آن، میتوان با دست بازتری به بررسی علل ناکامیهای سیاسی، جهتگیریهای شتابزده و فقدان تحلیلی کارآمد از پیوند زنجیرهوار سلسله اعتراضات و اعتصابات زنان و مردان کارگر و نقش آن در انقلاب ۲۰۱۱ مصر پرداخت. چرا که اهرم پیشبَرندهی روشنگری، جز با نقد بیواسطهی علل عقبنشینی نیروهای چپ، آن هم در بزنگاههای تاریخیْ میسر نخواهد شد و بدینترتیب، ساخت آلترناتیو رهاییبخشِ اتحاد مبارزاتی زنان فمینیست منطقه را در هالهای از تمجیدها و چشمپوشانیها محصور نگاه نخواهد داشت.
🔸 اگر کرونولوژی بیش از ۵۰ اثر تالیفی سعداوی، پیرامون دامنهی تبعات ارتجاع مذهبی علیه جان، معیشت و حق بر بدن زنان را در یکسو بگذاریم، میتوانیم کارنامهی فعالیتی او را در سه گزارهی ورود به مذهب، جنسیت و سیاستْ مورد بررسی قرار دهیم.
🔸 سعداوی در طول حیات خود، بهصورت پیوسته علیه مذهب و آپارتاید جنسیتی علیه زنانْ دست به تالیف آثار گوناگون زد، از کشور رانده شد و با خطر مرگی هر روزه زندگی کرد. از این روست که نمیتوان تلاشهای وی جهت پایاندادن به مثلهسازی اندام جنسی زنان (ختنه کودکان دختر) را تنها در حوزهی جنسیت بررسی کرد. شاید تجسد عینی این فعالیتها در کتابهای «زن و سکس» و یا «خاطرات یک زن پزشک» جای گرفته باشند. او که هرگز لبخند بر لب مادر و داغِ مثلهسازی خود در شش سالگی را از خاطر نبرد، با تجمیع مشاهداتش در قالب پزشک و بررسی سیطرهی قوانین و سنتهای جنسیتزده علیه کودکان دختر و زنان، همواره مورد غضب، تهدید و شکایات رسمی نهاد مذهبی الازهر قرار داشت. درجشدن نام سعداوی در فهرست کسانیکه میبایست از سوی اسلامگرایان تندرو ترور میشدند هم، مانع از آن نشد که او مبارزه علیه «بنیادگرایی اسلامی» را رها کند. به باور سعداوی، مذهب ابزاری در دست قدرتمندان و نهادی در خدمت طبقات حاکم برای ممانعت و بیاثر ساختن کوششهای روشنفکران در جوامع سنتی بوده است. در این بین تاسیس «اتحادیهی همبستگی زنان عرب» و «اتحادیهی عربی حقوقبشر» در راستای اعتقاد وی به ایجاد جنبش رهاییبخش فراطبقاتی زنان بازمیگشت. برای ایجاد مخرج مشترک مطالباتی با محوریت فراطبقاتی نیز، دو گزارهی «مذهب» (و قوانین جنسیتزدهی برآمده از آن) و «حجاب اجباری» مورد تاکید سعداوی بود، که زیر سایهی تهدیدهای روزمرهی اسلامگرایان به بسط آن میپرداخت...
🔹متن کامل این نوشتار را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-26G
#شکیبا_عسگرپور #نوال_سعداوی
#فمینیسم #مبارزه_طبقاتی #جنبش_کارگری #جنبش_زنان
@bidarzani
@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
«چهرهی عریان زن عرب»
بهبهانهی مرگ نوال سعداوی نوشتهی: شکیبا عسگرپور سعداوی در طول حیات خود، بهصورت پیوسته علیه مذهب و آپارتاید جنسیتی علیه زنانْ دست به تالیف آثار گوناگونی زد، از کشور رانده شد و با خطر مرگی هر روزه…
🟣 مبارزه طبقاتی و آزادی زن
نویسنده: تونی کلیف
مترجم: م.قنبری
از متن کتاب: «هنگامی که جنبش زنان به ستمدیدگی زنان در دوران معاصر میپردازد، بسیاری از طرفداران آن، از این ستم بهعنوان پیامد مردسالاری صحبت میکنند. بدین ترتیب تسلط جنس مذکر همچون عاملی فراتاریخی که مستقل از جامعهی طبقاتی یا نظام سرمایهداری وجود دارد، تفسیر میگردد. در تقابل با این دیدگاه، ما کتاب «منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» (۱۸۸۴) اثر فردریک انگلس را بهعنوان اساس نظری اتخاد میکنیم. در نظام سرمایهداری، تولید مایحتاج زندگی فرآیندی اجتماعی است. در حالی که تولید مثل و پرورش کودکان، فرآیندی خصوصی است که عمدتا درون خانوادهی بسته صورت میپذیرد. ستمدیدگی زنان ریشه در این دوگانگی دارد. بنابراین مبارزه برای آزادی زنان، نمیتواند از مبارزه علیه نظام سرمایهداری جدا باشد. ستمدیدگی لزوما به خودی خود به مبارزه برای آزادی منجر نمیگردد. از سوی دیگر کارگران زن همانند دیگر گروههای تحت ستم، غالبا در دوران بحران اجتماعی به خودی خود انقلابیتر از مردان هستند».
#کتاب #مبارزه_طبقاتی
@Blackfishvoice
@bidarzani
نویسنده: تونی کلیف
مترجم: م.قنبری
از متن کتاب: «هنگامی که جنبش زنان به ستمدیدگی زنان در دوران معاصر میپردازد، بسیاری از طرفداران آن، از این ستم بهعنوان پیامد مردسالاری صحبت میکنند. بدین ترتیب تسلط جنس مذکر همچون عاملی فراتاریخی که مستقل از جامعهی طبقاتی یا نظام سرمایهداری وجود دارد، تفسیر میگردد. در تقابل با این دیدگاه، ما کتاب «منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» (۱۸۸۴) اثر فردریک انگلس را بهعنوان اساس نظری اتخاد میکنیم. در نظام سرمایهداری، تولید مایحتاج زندگی فرآیندی اجتماعی است. در حالی که تولید مثل و پرورش کودکان، فرآیندی خصوصی است که عمدتا درون خانوادهی بسته صورت میپذیرد. ستمدیدگی زنان ریشه در این دوگانگی دارد. بنابراین مبارزه برای آزادی زنان، نمیتواند از مبارزه علیه نظام سرمایهداری جدا باشد. ستمدیدگی لزوما به خودی خود به مبارزه برای آزادی منجر نمیگردد. از سوی دیگر کارگران زن همانند دیگر گروههای تحت ستم، غالبا در دوران بحران اجتماعی به خودی خود انقلابیتر از مردان هستند».
#کتاب #مبارزه_طبقاتی
@Blackfishvoice
@bidarzani
🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ همه از انقلاب زنانه میگویند، اما چگونه؟
نوشتهی: شکیبا عسگرپور
17 اوت 2021
🔸 طی سالهای گذشته، صدای رسای زنان معترض، دادخواه، مطالبهگر و یا «بدنهای مفرد شورشگر» همچون خطشکن فضاهایی راکد و منجمد منعکس شده است. از فریادهای تاریخساز زن معترض عرب و تکرار «آقا، مظاهرات سلمیه» تا ردیف اول اعتراضات صنفی، معیشتی و یا همراهی با بدنهی دیگر کارگران، این زنان هستند که دلیرانه و متکی بر خشمی ناشی از سالها انباشتِ «گستره» تبعیض و خشونت، صدا و حضورشان، فضا و مکان را تسخیر میکند.
به موازات این دینامیسم طبقاتی و جنسیتی و بحرانهای درونْ قدرتِ پیاپی، خیزشهای شهری در اتحاد با اعتراضات خوزستان شکل گرفت. پس از طرح مطالبات مشترک و اعتصابات هفتتپه و مابقی تشکلهای کارگری، حالا بزرگترین اعتصاب «واحدهای نفت، گاز و پتروشیمی» وارد دومین ماه خود شده است و دامنهی این اعتصاب، بیش از ۱۱۴ مرکز نفتی را دربرگرفته است.
🔸 از «کمیته زنان» کارخانه ماشینسازی تبریز و اعلان اتحاد با کارگران زنِ «بدون قرارداد کاری» آذرالکتریک در ۵ خرداد ۱۳۵۸ تا حضور کارگران زن در اعتصابات عظیم نفت در ۵ خرداد ۱۴۰۰، یک تاریخ ۴۲ ساله از اقتصاد سیاسی اشتغال زنان وجود دارد. از ایستادگی زنان روستاهای لاهیجان و سیاهکل مقابل ماموران مراتع و جنگلبانی رژیم شاه تا وادار نمودن دولت احمدینژاد در عقبنشینی، عدم پرداخت قبوض برق/آب/گاز و مخالفت با تبعات ویرانگر اقتصادی آزادسازی قیمتها، یک تاریخ مقاومت روزمره تهیدستان جریان دارد.
🔸 با مجزا قراردادن بدنهی فعالان حقوق زنان و نقش آنان در آگاهیبخشی، احقاق حقوق زنان و ایستادگی علیه آپارتاید جنسیتی، اقتصادی و سیاسی، تاریخ صفوف زنان دانشجو در عرصههای سیاسی و همچنین جریانات صنفی «معلمان» و «پرستارانِ» زن طی سالهای گذشته، میتوانیم وجوهِ دیگرِ نقش زنان و اعتراضات آنان را در سه بخش:
الف) کارگران و بیثباتکاران، ب) بدنهی حمایتگر و ج) کالبدهای مطرود و شورشگر قرار دهیم.
🔸 اما پیش از بررسی این موارد، نگاهی به ظهور، عملکرد و افول «سازمانهای سیاسی زنان» در سه سال حیاتی پس از انقلاب ۵۷ تا سرکوب تابستان ۶۰ درج شده است، چرا که پاسخ به این پرسشها بسیار ضروری است:
۱) آیا آلترناتیو رهاییبخش در زمان فعلی، نوعی بازیابیِ صرفِ همان سازمانها خواهد بود؟
۲) آیا وجود سازمانهای سیاسی زنان، مانع از شکل مبارزهی «خودانگیخته» و «غیر متشکل» زنان میشد؟
۳) در اطلاق این انقلاب زنانه، تبعات شیوهی تولید سرمایهداری ایران با محوریت تحمیل رنج مضاعف بر زنان و ضرورت گذار از آن بررسی شده است؟ و یا بدیلهای بوروکراتیک آن در یک «بورژوازی ملی» از جانب یک پارلمانیسمِ کمترِ نابرابر و جنسیتزده خواهد بود؟
۴) آیا شاخص جنسیت و زنانه بودنِ چهرهی اعتراضات باعث اطلاق گزارهی انقلاب زنانه میشود؟ و اگر پاسخ مثبت است، بر چه بستر مادی و تشکلیابی، از بالقوگی این انقلاب گفته میشود؟
🔹متن کامل این مقاله را در #وبسایت_نقد بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2r9
#شکیبا_عسگرپور #مبارزه_طبقاتی #پاندمی_کرونا
#انقلاب_زنانه #جنبش_زنان #ستم_جنسیتی
👇🏽
@naghd_com
@bidarzani
▫️ همه از انقلاب زنانه میگویند، اما چگونه؟
نوشتهی: شکیبا عسگرپور
17 اوت 2021
🔸 طی سالهای گذشته، صدای رسای زنان معترض، دادخواه، مطالبهگر و یا «بدنهای مفرد شورشگر» همچون خطشکن فضاهایی راکد و منجمد منعکس شده است. از فریادهای تاریخساز زن معترض عرب و تکرار «آقا، مظاهرات سلمیه» تا ردیف اول اعتراضات صنفی، معیشتی و یا همراهی با بدنهی دیگر کارگران، این زنان هستند که دلیرانه و متکی بر خشمی ناشی از سالها انباشتِ «گستره» تبعیض و خشونت، صدا و حضورشان، فضا و مکان را تسخیر میکند.
به موازات این دینامیسم طبقاتی و جنسیتی و بحرانهای درونْ قدرتِ پیاپی، خیزشهای شهری در اتحاد با اعتراضات خوزستان شکل گرفت. پس از طرح مطالبات مشترک و اعتصابات هفتتپه و مابقی تشکلهای کارگری، حالا بزرگترین اعتصاب «واحدهای نفت، گاز و پتروشیمی» وارد دومین ماه خود شده است و دامنهی این اعتصاب، بیش از ۱۱۴ مرکز نفتی را دربرگرفته است.
🔸 از «کمیته زنان» کارخانه ماشینسازی تبریز و اعلان اتحاد با کارگران زنِ «بدون قرارداد کاری» آذرالکتریک در ۵ خرداد ۱۳۵۸ تا حضور کارگران زن در اعتصابات عظیم نفت در ۵ خرداد ۱۴۰۰، یک تاریخ ۴۲ ساله از اقتصاد سیاسی اشتغال زنان وجود دارد. از ایستادگی زنان روستاهای لاهیجان و سیاهکل مقابل ماموران مراتع و جنگلبانی رژیم شاه تا وادار نمودن دولت احمدینژاد در عقبنشینی، عدم پرداخت قبوض برق/آب/گاز و مخالفت با تبعات ویرانگر اقتصادی آزادسازی قیمتها، یک تاریخ مقاومت روزمره تهیدستان جریان دارد.
🔸 با مجزا قراردادن بدنهی فعالان حقوق زنان و نقش آنان در آگاهیبخشی، احقاق حقوق زنان و ایستادگی علیه آپارتاید جنسیتی، اقتصادی و سیاسی، تاریخ صفوف زنان دانشجو در عرصههای سیاسی و همچنین جریانات صنفی «معلمان» و «پرستارانِ» زن طی سالهای گذشته، میتوانیم وجوهِ دیگرِ نقش زنان و اعتراضات آنان را در سه بخش:
الف) کارگران و بیثباتکاران، ب) بدنهی حمایتگر و ج) کالبدهای مطرود و شورشگر قرار دهیم.
🔸 اما پیش از بررسی این موارد، نگاهی به ظهور، عملکرد و افول «سازمانهای سیاسی زنان» در سه سال حیاتی پس از انقلاب ۵۷ تا سرکوب تابستان ۶۰ درج شده است، چرا که پاسخ به این پرسشها بسیار ضروری است:
۱) آیا آلترناتیو رهاییبخش در زمان فعلی، نوعی بازیابیِ صرفِ همان سازمانها خواهد بود؟
۲) آیا وجود سازمانهای سیاسی زنان، مانع از شکل مبارزهی «خودانگیخته» و «غیر متشکل» زنان میشد؟
۳) در اطلاق این انقلاب زنانه، تبعات شیوهی تولید سرمایهداری ایران با محوریت تحمیل رنج مضاعف بر زنان و ضرورت گذار از آن بررسی شده است؟ و یا بدیلهای بوروکراتیک آن در یک «بورژوازی ملی» از جانب یک پارلمانیسمِ کمترِ نابرابر و جنسیتزده خواهد بود؟
۴) آیا شاخص جنسیت و زنانه بودنِ چهرهی اعتراضات باعث اطلاق گزارهی انقلاب زنانه میشود؟ و اگر پاسخ مثبت است، بر چه بستر مادی و تشکلیابی، از بالقوگی این انقلاب گفته میشود؟
🔹متن کامل این مقاله را در #وبسایت_نقد بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2r9
#شکیبا_عسگرپور #مبارزه_طبقاتی #پاندمی_کرونا
#انقلاب_زنانه #جنبش_زنان #ستم_جنسیتی
👇🏽
@naghd_com
@bidarzani
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
همه از انقلاب زنانه میگویند، اما چگونه؟
نوشتهی: شکیبا عسگرپور پاسخ به این پرسشها بسیار ضروری است: ۱) آیا آلترناتیو رهاییبخش در زمان فعلی، نوعی بازیابیِ صرفِ همان سازمانها خواهد بود؟ ۲) آیا وجود سازمانهای سیاسی زنان، مانع از شکل مبار…
🟣 مبارزهی طبقاتی و آزادی زن
✍🏽 تونی کلیف
از متن: «برای پیروزی نسبی بر خشونت سرمایهداری، زنان باید چه بهایی بپردازند؟ ساختار خانوادهی کنونی حمایتگرایانه است یا ستمکارانه، یا هردو؟
آیا در جامعهای که تمامی روابط شخصی و انسانی تحریف شده است، خانواده میتواند حریم عشق و محبت باشد؟ طبقه چگونه بر خانواده تاثیر میگذارد؟»
#سرمایهداری #زنان_کارگر #مبارزه_طبقاتی
▪️فایل کتاب جهت مطالعه در دسترس است:
@bidarzani
✍🏽 تونی کلیف
از متن: «برای پیروزی نسبی بر خشونت سرمایهداری، زنان باید چه بهایی بپردازند؟ ساختار خانوادهی کنونی حمایتگرایانه است یا ستمکارانه، یا هردو؟
آیا در جامعهای که تمامی روابط شخصی و انسانی تحریف شده است، خانواده میتواند حریم عشق و محبت باشد؟ طبقه چگونه بر خانواده تاثیر میگذارد؟»
#سرمایهداری #زنان_کارگر #مبارزه_طبقاتی
▪️فایل کتاب جهت مطالعه در دسترس است:
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 بهمناسبت درگذشت «بل هوکس»
فمینیسم انقلابی
✍🏽 بل هوکس bell hooks
ترجمه: مهدیس صادقی پویا
بل هوکس، فمینیست سوسیالیست آمریکایی است که به سبب مطالعات پساساختاریاش درباره درهمتنیدگی نژاد، سرمایهداری و جنسیت شهرت یافته است. وی در مقاله «خواهرانگی؛ اتحاد سیاسی میان زنان» به مقوله خواهرانگی میان زنان در جنبش رهاییبخش زنان پرداخته و توضیح داده که چرا و چگونه باید از نهادینه شدن ساختار سلطه و سلسله مراتب میان زنان جلوگیری شود. وی در مقدمه این مقاله که در شماره ۲۳ ژورنال Feminist Review، در تابستان ۱۹۸۶ به انتشار رسیده است، به انتشار کتابش تحت عنوان «نظریه فمینیستی، از حاشیه تا مرکز» اشاره میکند و بازخوردها به این کتاب را نشانهای از وجود ساختار سلسله مراتبی میان فمینیستها میداند.
مقدمه: ۱۲ ژانویه ۱۹۸۶
صدای آرام گریهام با صدای موسیقی لول ای. مانوئل، پاکو دو لوسیا و کامرون که همگی به سبک فلامنکو میخوانند، مخلوط میشود. با ترسی که همیشه پیش از نوشتن دارم، باز هم روبرو شدهام؛ ترس از این که کلمات مناسب را برای آن چه میخواهم بگویم، پیدا نکنم. ترسی که همواره موجب شده تا نتوانم آن چه میخواهم بگویم را بنویسم. میدانم که نمیتوانم همزمان به موسیقی گوش دهم و بنویسم. صداها به من غلبه خواهند کرد و مرا به دنیایی خواهند برد مملو از سخنرانیهای پرشور، ورای کلمات. اینها آوازهایی هستند که از تنش، قدرت -در این سال جدید حس میکنم که کنشگران فمینیست به اهمیت مبارزه پی بردهاند- و مبارزهای چشمگیر در عرصههای سیاست، چه در سطوح فردی و چه در سطوح جمعی اشباعند. باور رادیکال ما به مبارزه، همراه با پذیرش مسئولیت تضادهای ساختاریمان است؛ راهی که شاید از طریق آن بتوانیم فهم خود از دیگری را افزایش داده و مؤلفههایی برای اتحاد سیاسیمان ابداع کنیم.
تضادهای رادیکال میان فمینیستهای سفید و فمینیستهای رنگینپوست در جنبش زنان، خود عرصهای برای مبارزه ایجاد کرد. اغلب این تضادها اینقدر زیاد بودند که ما از این که بتوانیم در یک محیط عمومی و مشترک که آلوده به سلسله مراتب سلطه نباشد، با یکدیگر زندگی یا کار کنیم، ناامید میشدیم. هنگامی که انرژیهایمان تقلیل میرود و امیدهایمان را از دست میدهیم، ما کنشگران فمینیست باید تعهدشان به مبارزه سیاسی و افزایش اتحادشان را تقویت کنیم. این بدان معناست که باید در مقابله با نژادگرایی و تضادهایی که موجب میشوند تا تعهداتمان نسبت به مبارزه تضعیف شود، بیشتر تلاش کنیم؛ از این طریق میتوانیم به سمت خلق یک برنامه رهایی بخش سیاسی فمینیستی گام برداریم.
کتاب نظریه فمینیستی: از حاشیه تا مرکز یکی از مصداقهای چنین تلاشی برای فرمولبندی یک نظریه رهاییبخش توسط کنشگران فمینیست است؛ نظریهای که شمولگراست و سلطه دائمی را به چالش میکشد. نژادگرایی تا حدودی به شکلگیری یک نظریه فمینیستی از حاشیه تا مرکز کمک کرده است.
بر خلاف اولین کتابم «من یه زن نیستم؟: زنان سیاه و فمینیسم»، که در زمانی که زنان سفید حکم کرده بودند که ‘نژاد’، موضوع خوبی برای مباحثه های فمینیستی است، برای انتشار پذیرفته شد، کتاب دوم را زمانی منتشر کردم که زنان سفید چنین میپنداشتند که هیچ نیازی به حضور زنان سیاه در نظریهپردازی سیاسی فمینیستی وجود ندارد. اگرچه در این میان به صداهایی ارجاع میدهند که دارای امتیازات بیشتر هم هستند، (مانند آدری لرد یا باربارا اسمیت)، اما قسمت بیشتر نظریات سیاسی فمینیستی را که توسط زنان رنگینپوست ناشناس یا کمتر شناخته شده نوشته شده است، نادیده میگیرند؛ به خصوص که این نوشتهها، ایدئولوژیهای غالب را نیز نادیده گرفته باشند. در سراسر کلاسهای رشته مطالعات زنان در آمریکا، کارهای زنان رنگینپوست نادیده گرفته میشود و بیشترین ارجاع به خودبیوگرافیهای داستانی و تخیلی داده میشود. کتاب نظریه فمینیستی: از حاشیه تا مرکز از آغاز انتشارش تا کنون تنها چند بازخورد گرفته است که من دوتایشان را دیدهام. بر خلاف به رسمیت نشناختن و نبود نقدها و مباحثات جدی روی این کتاب توسط فمینیستها، من از خوانندگانم بازخوردهای خوبی دریافت کردهام.
#اینترسکشنالیتی #مبارزه_طبقاتی #فمینیسم_سیاه #LGBTQ
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://revoltfem.com/post/sisterhood-political-solidarity-between-women-1/
@bidarzani
فمینیسم انقلابی
✍🏽 بل هوکس bell hooks
ترجمه: مهدیس صادقی پویا
بل هوکس، فمینیست سوسیالیست آمریکایی است که به سبب مطالعات پساساختاریاش درباره درهمتنیدگی نژاد، سرمایهداری و جنسیت شهرت یافته است. وی در مقاله «خواهرانگی؛ اتحاد سیاسی میان زنان» به مقوله خواهرانگی میان زنان در جنبش رهاییبخش زنان پرداخته و توضیح داده که چرا و چگونه باید از نهادینه شدن ساختار سلطه و سلسله مراتب میان زنان جلوگیری شود. وی در مقدمه این مقاله که در شماره ۲۳ ژورنال Feminist Review، در تابستان ۱۹۸۶ به انتشار رسیده است، به انتشار کتابش تحت عنوان «نظریه فمینیستی، از حاشیه تا مرکز» اشاره میکند و بازخوردها به این کتاب را نشانهای از وجود ساختار سلسله مراتبی میان فمینیستها میداند.
مقدمه: ۱۲ ژانویه ۱۹۸۶
صدای آرام گریهام با صدای موسیقی لول ای. مانوئل، پاکو دو لوسیا و کامرون که همگی به سبک فلامنکو میخوانند، مخلوط میشود. با ترسی که همیشه پیش از نوشتن دارم، باز هم روبرو شدهام؛ ترس از این که کلمات مناسب را برای آن چه میخواهم بگویم، پیدا نکنم. ترسی که همواره موجب شده تا نتوانم آن چه میخواهم بگویم را بنویسم. میدانم که نمیتوانم همزمان به موسیقی گوش دهم و بنویسم. صداها به من غلبه خواهند کرد و مرا به دنیایی خواهند برد مملو از سخنرانیهای پرشور، ورای کلمات. اینها آوازهایی هستند که از تنش، قدرت -در این سال جدید حس میکنم که کنشگران فمینیست به اهمیت مبارزه پی بردهاند- و مبارزهای چشمگیر در عرصههای سیاست، چه در سطوح فردی و چه در سطوح جمعی اشباعند. باور رادیکال ما به مبارزه، همراه با پذیرش مسئولیت تضادهای ساختاریمان است؛ راهی که شاید از طریق آن بتوانیم فهم خود از دیگری را افزایش داده و مؤلفههایی برای اتحاد سیاسیمان ابداع کنیم.
تضادهای رادیکال میان فمینیستهای سفید و فمینیستهای رنگینپوست در جنبش زنان، خود عرصهای برای مبارزه ایجاد کرد. اغلب این تضادها اینقدر زیاد بودند که ما از این که بتوانیم در یک محیط عمومی و مشترک که آلوده به سلسله مراتب سلطه نباشد، با یکدیگر زندگی یا کار کنیم، ناامید میشدیم. هنگامی که انرژیهایمان تقلیل میرود و امیدهایمان را از دست میدهیم، ما کنشگران فمینیست باید تعهدشان به مبارزه سیاسی و افزایش اتحادشان را تقویت کنیم. این بدان معناست که باید در مقابله با نژادگرایی و تضادهایی که موجب میشوند تا تعهداتمان نسبت به مبارزه تضعیف شود، بیشتر تلاش کنیم؛ از این طریق میتوانیم به سمت خلق یک برنامه رهایی بخش سیاسی فمینیستی گام برداریم.
کتاب نظریه فمینیستی: از حاشیه تا مرکز یکی از مصداقهای چنین تلاشی برای فرمولبندی یک نظریه رهاییبخش توسط کنشگران فمینیست است؛ نظریهای که شمولگراست و سلطه دائمی را به چالش میکشد. نژادگرایی تا حدودی به شکلگیری یک نظریه فمینیستی از حاشیه تا مرکز کمک کرده است.
بر خلاف اولین کتابم «من یه زن نیستم؟: زنان سیاه و فمینیسم»، که در زمانی که زنان سفید حکم کرده بودند که ‘نژاد’، موضوع خوبی برای مباحثه های فمینیستی است، برای انتشار پذیرفته شد، کتاب دوم را زمانی منتشر کردم که زنان سفید چنین میپنداشتند که هیچ نیازی به حضور زنان سیاه در نظریهپردازی سیاسی فمینیستی وجود ندارد. اگرچه در این میان به صداهایی ارجاع میدهند که دارای امتیازات بیشتر هم هستند، (مانند آدری لرد یا باربارا اسمیت)، اما قسمت بیشتر نظریات سیاسی فمینیستی را که توسط زنان رنگینپوست ناشناس یا کمتر شناخته شده نوشته شده است، نادیده میگیرند؛ به خصوص که این نوشتهها، ایدئولوژیهای غالب را نیز نادیده گرفته باشند. در سراسر کلاسهای رشته مطالعات زنان در آمریکا، کارهای زنان رنگینپوست نادیده گرفته میشود و بیشترین ارجاع به خودبیوگرافیهای داستانی و تخیلی داده میشود. کتاب نظریه فمینیستی: از حاشیه تا مرکز از آغاز انتشارش تا کنون تنها چند بازخورد گرفته است که من دوتایشان را دیدهام. بر خلاف به رسمیت نشناختن و نبود نقدها و مباحثات جدی روی این کتاب توسط فمینیستها، من از خوانندگانم بازخوردهای خوبی دریافت کردهام.
#اینترسکشنالیتی #مبارزه_طبقاتی #فمینیسم_سیاه #LGBTQ
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://revoltfem.com/post/sisterhood-political-solidarity-between-women-1/
@bidarzani
فمینیسم انقلابی
خواهرانگی: اتحاد سیاسی میان زنان/ قسمت اول - فمینیسم انقلابی
بل هوکس، فمینیست سوسیالیست آمریکایی است که به سبب مطالعات پساساختاریاش از در هم تنیدگی نژاد، سرمایهداری و جنسیت شهرت یافته است. وی در مقاله «خواهرانگی؛ اتحاد سیاسی بین زنان» به مقوله خواهرانگی میان زنان در جنبش رهاییبخش زنان پرداخته و توضیح داده که چرا…
Forwarded from نقد
▫️ اول ماه مه: تولد یک روز تعطیل
✊🏼✊🏼 به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر
نوشتهی: اریک هابسبام
ترجمهی: حسن مرتضوی
28 آوریل 2022
🔸 مایکل ایگناتیف در مقالهای دربارهی عید پاک در آبزرور در سال 1990 چنین نوشته که «جوامع سکولار هرگز در ارائهی جایگزین برای مناسک مذهبی موفق نبودهاند.» او خاطرنشان کرد که انقلاب فرانسه «شاید رعایا را به شهروند تبدیل کرده باشد، ممکن است شعار آزادی، برابری و برادری را در نعل درگاه هر مدرسه حک کرده و صومعهها را به تاراج برده باشد، اما جز چهاردهم ژوئیه هرگز خدشهای بر تقویم قدیم مسیحی نزد.» موضوع کنونی من شاید تنها صدمهی انکارناپذیر جنبشی سکولار به تقویم مسیحی یا هر تقویم رسمی دیگری باشد، روزی تعطیل که نه در یک یا دو کشور، بلکه در سال 1990 رسماً در 107 کشور برقرار شد. بهعلاوه، این روز مناسبتی است که نه با قدرت دولتها یا فاتحان، بلکه توسط جنبشی کاملاً غیررسمی از مردان و زنان فقیر برقرار شده است. من از روز مه (May day) سخن میگویم، یا دقیقتر از روز اول ماه مه، جشنوارهی بینالمللی جنبش طبقهی کارگر که صدمین سالگرد آن باید در 1990 برگزار میشد، چرا که این روز در 1890 افتتاح شده است.
🔸 آنچه در واقع، اول ماه مه را ساخت، دقیقاً انتخابِ نماد بود و نه عقل عملی. عملِ متوقف کردن نمادین کار بود که اول ماه مه را به چیزی بیش از تظاهرات یا حتی مراسم بزرگداشت تبدیل کرد. در کشورها یا شهرهایی که احزاب، حتی علیه اتحادیههای مردد، بر اعتصاب نمادین پافشاری میکردند، اول ماه مه واقعاً به بخش مرکزی زندگی طبقهی کارگر و هویت کارگری تبدیل شد، هرچند در بریتانیا، بهرغم شروعی درخشان، هرگز واقعاً چنین نشد. زیرا خودداری از کارکردن در یک روز کاری، هم تصدیق قدرتِ طبقهی کارگر ــ که در واقع، تصدیق اصیل این قدرت ــ بود و هم جوهرهی آزادی یعنی نپذیرفتن اجبار کار و عرق جبین. این در واقع، انتخاب حضور در جمع خانواده و دوستان بود. بنابراین، هم حرکتی به نشانهی تصدیق طبقاتی و مبارزهی طبقاتی محسوب میشد و هم تعطیلات: نوعی پیشپرده برای زندگی خوبی که بعد از رهایی از کار فرا میرسد. و البته در شرایط سال 1890 جشن پیروزی نیز بود، همچون دور افتخار برندهای پیرامون استادیوم. در چنین شرایطی اول ماه مه سرشار از احساسات و امید بود.
🔸 برخلاف سیاست، که در آن روزها «کار مردان» بود، تعطیلات شامل زنان و کودکان نیز میشد. هم منابع بصری و هم منابع ادبی حضور و مشارکت زنان در اول ماه مه را از همان آغاز نشان میدهد. چیزی که آن را به نمایش طبقاتی واقعی تبدیل کرد، و اتفاقاً، مانند اسپانیا، به طور فزایندهای کارگرانی را که از نظر سیاسی با سوسیالیستها ارتباط نداشتند، جذب کرد، دقیقاً این بود که این روز به مردان محدود نبود، بلکه به خانوادهها تعلق داشت. زنانی که خودشان مستقیماً به عنوان کارگر مزدبگیر در بازار کار نبودند، یعنی اکثریت زنان متاهل طبقهی کارگر در تعدادی از کشورها، علناً بهواسطهی اول ماه مه با جنبش و طبقه یکسان گرفته میشدند. اگر زندگی شغلی کار مزدی عمدتاً به مردان تعلق داشت، امتناع از کارکردن برای یک روزْ سن و جنس را در طبقهی کارگر متحد کرد.
🔸 اگر اول ماه مه چیزی بیش از یک روز تعطیل نیست، روزی ــ به نقل از یک آگهی فرانسوی ــ که نیازی به مصرف قرص آرامبخش خاصی ندارید چرا که مجبور نیستید کار کنید، باز هم روز تعطیلی است خاص. شاید دیگر، عبارت غرورآفرینِ «روز تعطیلی خارج از همهی تقویمها» نباشد، چرا که این تعطیلی در اروپا به همهی تقویمها وارد شده است. در واقع، بیش از هر روز دیگری، به جز 25 دسامبر و اول ژانویه، کارکردن کنار گذاشته میشود، و از سایر رقبای مذهبی خود بسیار فاصله گرفته است. اما این روز تعطیل از پایین جامعه سر برآورد. این روز تعطیل را خودِ کارگران گمنامی شکل دادند که از طریق آن، خودشان را در سراسر خطوط شغلی، زبان و حتی ملیت به عنوان یک طبقهی واحد تشخیص دادند و به اختیار خود سالی یکبار تصمیم میگیرند کار نکنند و از اجبار اخلاقی، سیاسی و اقتصادی به کارکردن سر باز میزنند. همانطور که ویکتور آدلر در سال 1893 بیان کرد: «این معنای تعطیلات ماه مه، دستکشیدن از کار، است که دشمنانمان از آن میترسند. این چیزی است که آنها احساس میکنند انقلابی است.»
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2WU
#روز_جهانی_کارگر #اول_ماه_مه
#اریک_هابسباوم #حسن_مرتضوی
#مبارزه_طبقاتی #جنبش_کارگری
👇🏽
🖋@naghd_com
✊🏼✊🏼 به مناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر
نوشتهی: اریک هابسبام
ترجمهی: حسن مرتضوی
28 آوریل 2022
🔸 مایکل ایگناتیف در مقالهای دربارهی عید پاک در آبزرور در سال 1990 چنین نوشته که «جوامع سکولار هرگز در ارائهی جایگزین برای مناسک مذهبی موفق نبودهاند.» او خاطرنشان کرد که انقلاب فرانسه «شاید رعایا را به شهروند تبدیل کرده باشد، ممکن است شعار آزادی، برابری و برادری را در نعل درگاه هر مدرسه حک کرده و صومعهها را به تاراج برده باشد، اما جز چهاردهم ژوئیه هرگز خدشهای بر تقویم قدیم مسیحی نزد.» موضوع کنونی من شاید تنها صدمهی انکارناپذیر جنبشی سکولار به تقویم مسیحی یا هر تقویم رسمی دیگری باشد، روزی تعطیل که نه در یک یا دو کشور، بلکه در سال 1990 رسماً در 107 کشور برقرار شد. بهعلاوه، این روز مناسبتی است که نه با قدرت دولتها یا فاتحان، بلکه توسط جنبشی کاملاً غیررسمی از مردان و زنان فقیر برقرار شده است. من از روز مه (May day) سخن میگویم، یا دقیقتر از روز اول ماه مه، جشنوارهی بینالمللی جنبش طبقهی کارگر که صدمین سالگرد آن باید در 1990 برگزار میشد، چرا که این روز در 1890 افتتاح شده است.
🔸 آنچه در واقع، اول ماه مه را ساخت، دقیقاً انتخابِ نماد بود و نه عقل عملی. عملِ متوقف کردن نمادین کار بود که اول ماه مه را به چیزی بیش از تظاهرات یا حتی مراسم بزرگداشت تبدیل کرد. در کشورها یا شهرهایی که احزاب، حتی علیه اتحادیههای مردد، بر اعتصاب نمادین پافشاری میکردند، اول ماه مه واقعاً به بخش مرکزی زندگی طبقهی کارگر و هویت کارگری تبدیل شد، هرچند در بریتانیا، بهرغم شروعی درخشان، هرگز واقعاً چنین نشد. زیرا خودداری از کارکردن در یک روز کاری، هم تصدیق قدرتِ طبقهی کارگر ــ که در واقع، تصدیق اصیل این قدرت ــ بود و هم جوهرهی آزادی یعنی نپذیرفتن اجبار کار و عرق جبین. این در واقع، انتخاب حضور در جمع خانواده و دوستان بود. بنابراین، هم حرکتی به نشانهی تصدیق طبقاتی و مبارزهی طبقاتی محسوب میشد و هم تعطیلات: نوعی پیشپرده برای زندگی خوبی که بعد از رهایی از کار فرا میرسد. و البته در شرایط سال 1890 جشن پیروزی نیز بود، همچون دور افتخار برندهای پیرامون استادیوم. در چنین شرایطی اول ماه مه سرشار از احساسات و امید بود.
🔸 برخلاف سیاست، که در آن روزها «کار مردان» بود، تعطیلات شامل زنان و کودکان نیز میشد. هم منابع بصری و هم منابع ادبی حضور و مشارکت زنان در اول ماه مه را از همان آغاز نشان میدهد. چیزی که آن را به نمایش طبقاتی واقعی تبدیل کرد، و اتفاقاً، مانند اسپانیا، به طور فزایندهای کارگرانی را که از نظر سیاسی با سوسیالیستها ارتباط نداشتند، جذب کرد، دقیقاً این بود که این روز به مردان محدود نبود، بلکه به خانوادهها تعلق داشت. زنانی که خودشان مستقیماً به عنوان کارگر مزدبگیر در بازار کار نبودند، یعنی اکثریت زنان متاهل طبقهی کارگر در تعدادی از کشورها، علناً بهواسطهی اول ماه مه با جنبش و طبقه یکسان گرفته میشدند. اگر زندگی شغلی کار مزدی عمدتاً به مردان تعلق داشت، امتناع از کارکردن برای یک روزْ سن و جنس را در طبقهی کارگر متحد کرد.
🔸 اگر اول ماه مه چیزی بیش از یک روز تعطیل نیست، روزی ــ به نقل از یک آگهی فرانسوی ــ که نیازی به مصرف قرص آرامبخش خاصی ندارید چرا که مجبور نیستید کار کنید، باز هم روز تعطیلی است خاص. شاید دیگر، عبارت غرورآفرینِ «روز تعطیلی خارج از همهی تقویمها» نباشد، چرا که این تعطیلی در اروپا به همهی تقویمها وارد شده است. در واقع، بیش از هر روز دیگری، به جز 25 دسامبر و اول ژانویه، کارکردن کنار گذاشته میشود، و از سایر رقبای مذهبی خود بسیار فاصله گرفته است. اما این روز تعطیل از پایین جامعه سر برآورد. این روز تعطیل را خودِ کارگران گمنامی شکل دادند که از طریق آن، خودشان را در سراسر خطوط شغلی، زبان و حتی ملیت به عنوان یک طبقهی واحد تشخیص دادند و به اختیار خود سالی یکبار تصمیم میگیرند کار نکنند و از اجبار اخلاقی، سیاسی و اقتصادی به کارکردن سر باز میزنند. همانطور که ویکتور آدلر در سال 1893 بیان کرد: «این معنای تعطیلات ماه مه، دستکشیدن از کار، است که دشمنانمان از آن میترسند. این چیزی است که آنها احساس میکنند انقلابی است.»
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2WU
#روز_جهانی_کارگر #اول_ماه_مه
#اریک_هابسباوم #حسن_مرتضوی
#مبارزه_طبقاتی #جنبش_کارگری
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
اول ماه مه: تولد یک روز تعطیل
بهمناسبت اول ماه مه، روز جهانی کارگر نوشتهی: اریک هابسبام ترجمهی: حسن مرتضوی آنچه در واقع، اول ماه مه را ساخت، دقیقاً انتخابِ نماد بود و نه عقل عملی. عملِ متوقف کردن نمادین کار بود که اول ماه م…
Forwarded from نقد
▫️ مارکسیسم و کار غیررسمی
نوشتهی: توماس بارنز
ترجمهی: فرزانه راجی
11 ژوئن 2022
🔸 پژوهشگرانِ متأثر از مارکسیسم کوشیدهاند تا با مسئلهی افزایش نیروی کار در بخش غیررسمیِ اقتصاد دستوپنجه نرم کنند. مفهوم «نیروی کار غیررسمی» برای تعدیل و بهچالش کشیدنِ این ایدهی تاکنون بحثانگیز بهکار رفته است که سرمایهداری «گورکنان» خود را میآفریند. نظریهپردازان معاصر در واکنش به افزایش نیروی کارِ غیررسمی دست به بازبینی ارتباطِ بین رشد سرمایهداری، پرولتاریاییشدن و استراتژی سیاسی زدهاند.
🔸 این مقاله بهطور انتقادی نمونههایی اصلی از چگونهگی تلاش این متفکران رادیکال برای بهروزرسانی و تقویت تحلیل مارکسیستی را بررسی کرده و تلاش میکند آنها را در چارچوبی، برای تحلیلِ تغییرات در ترکیب نیروی کار ادغام کند. گرچه برخی از این بحثها گذشته از کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمند نیز مربوط میشود، این مقاله عمدتاً بر جنوب جهان متمرکز است، جایی که اکثریت کارگران جهان زندگی میکنند. بخش اول مقاله طرحی کلی از دیدگاههای مارکس دربارهی شکلگیری طبقات را براساس جلد اول سرمایه ترسیم میکند. تفاوت این دیدگاهها با نظرات نظریهپردازان رادیکالی که به گسترش نیروی کار غیررسمی از دههی 1960 اشاره کردهاند، همچنین با واکنشهای مارکسیستی معاصر به نیروی کار غیررسمی، مقایسه میشود. پس از بررسی این تحولات، بخش دوم مقاله رویکردی گونهشناختی به نیرویکار در اقتصادی غیررسمی را، با تکیه بر بینشهای چن، چانگ، و باناجی تشریح میکند. بخش سوم به تشریح «شکلهای مختلف استثمار»ی میپردازد که در این گونهشناسی همانا کار بهشمار میآیند، و نمونههایی را در هر نوع و حوزههای پیچیدگی، همپوشانی و اصلاح بالقوه بررسی میکند. بخش پایانی، مقاله را خلاصه کرده و مجدداً بر ظرفیت بالقوهای تأکید میکند که کاربرد انتقادیِ ایدههای مارکس دربارهی تکوین طبقاتی میتواند در مورد مسئلهی گسترش نیروی کارغیررسمی در جنوب جهانی داشته باشد. هدف نوشتهی حاضر ارائهی یک راهنمای تحلیلی پایه برای انواع مختلف کار و اشتغال موجود در اقتصاد غیررسمی شهری معاصر است.
🔸 استدلال میشود که این رویکرد با سرمایه سازگار است که در آن مارکس روشی برای مقایسهی گرایشهای گستردهی تاریخی ایجاد کرد، در عین اینکه گرایشهای متناقض و شواهد متضاد را نیز بررسی کرده است. هدف این تلاش ایجاد چارچوبی تحلیلی است که هم بهلحاظ تجربی به تغییراتِ ساختار طبقه حساس باشد و هم بتواند بهطور بالقوه برای اصلاح گزارههای نظری زیربنایی مارکسیسم مورد استفاده قرار گیرد. این مقاله، چارچوب مذکور را با تفسیر هر نوع کارغیررسمی بهعنوان «شکلی از استثمار»، بنا میکند.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-30u
#توماس_بارنز #فرزانه_راجی
#مارکسیسم #مبارزه_طبقاتی #نیروی_کار #کار_غیررسمی
👇🏽
🖋@naghd_com
نوشتهی: توماس بارنز
ترجمهی: فرزانه راجی
11 ژوئن 2022
🔸 پژوهشگرانِ متأثر از مارکسیسم کوشیدهاند تا با مسئلهی افزایش نیروی کار در بخش غیررسمیِ اقتصاد دستوپنجه نرم کنند. مفهوم «نیروی کار غیررسمی» برای تعدیل و بهچالش کشیدنِ این ایدهی تاکنون بحثانگیز بهکار رفته است که سرمایهداری «گورکنان» خود را میآفریند. نظریهپردازان معاصر در واکنش به افزایش نیروی کارِ غیررسمی دست به بازبینی ارتباطِ بین رشد سرمایهداری، پرولتاریاییشدن و استراتژی سیاسی زدهاند.
🔸 این مقاله بهطور انتقادی نمونههایی اصلی از چگونهگی تلاش این متفکران رادیکال برای بهروزرسانی و تقویت تحلیل مارکسیستی را بررسی کرده و تلاش میکند آنها را در چارچوبی، برای تحلیلِ تغییرات در ترکیب نیروی کار ادغام کند. گرچه برخی از این بحثها گذشته از کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمند نیز مربوط میشود، این مقاله عمدتاً بر جنوب جهان متمرکز است، جایی که اکثریت کارگران جهان زندگی میکنند. بخش اول مقاله طرحی کلی از دیدگاههای مارکس دربارهی شکلگیری طبقات را براساس جلد اول سرمایه ترسیم میکند. تفاوت این دیدگاهها با نظرات نظریهپردازان رادیکالی که به گسترش نیروی کار غیررسمی از دههی 1960 اشاره کردهاند، همچنین با واکنشهای مارکسیستی معاصر به نیروی کار غیررسمی، مقایسه میشود. پس از بررسی این تحولات، بخش دوم مقاله رویکردی گونهشناختی به نیرویکار در اقتصادی غیررسمی را، با تکیه بر بینشهای چن، چانگ، و باناجی تشریح میکند. بخش سوم به تشریح «شکلهای مختلف استثمار»ی میپردازد که در این گونهشناسی همانا کار بهشمار میآیند، و نمونههایی را در هر نوع و حوزههای پیچیدگی، همپوشانی و اصلاح بالقوه بررسی میکند. بخش پایانی، مقاله را خلاصه کرده و مجدداً بر ظرفیت بالقوهای تأکید میکند که کاربرد انتقادیِ ایدههای مارکس دربارهی تکوین طبقاتی میتواند در مورد مسئلهی گسترش نیروی کارغیررسمی در جنوب جهانی داشته باشد. هدف نوشتهی حاضر ارائهی یک راهنمای تحلیلی پایه برای انواع مختلف کار و اشتغال موجود در اقتصاد غیررسمی شهری معاصر است.
🔸 استدلال میشود که این رویکرد با سرمایه سازگار است که در آن مارکس روشی برای مقایسهی گرایشهای گستردهی تاریخی ایجاد کرد، در عین اینکه گرایشهای متناقض و شواهد متضاد را نیز بررسی کرده است. هدف این تلاش ایجاد چارچوبی تحلیلی است که هم بهلحاظ تجربی به تغییراتِ ساختار طبقه حساس باشد و هم بتواند بهطور بالقوه برای اصلاح گزارههای نظری زیربنایی مارکسیسم مورد استفاده قرار گیرد. این مقاله، چارچوب مذکور را با تفسیر هر نوع کارغیررسمی بهعنوان «شکلی از استثمار»، بنا میکند.
🔹متن کامل این مقاله را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-30u
#توماس_بارنز #فرزانه_راجی
#مارکسیسم #مبارزه_طبقاتی #نیروی_کار #کار_غیررسمی
👇🏽
🖋@naghd_com
نقد: نقد اقتصاد سیاسی - نقد بتوارگی - نقد ایدئولوژی
مارکسیسم و کار غیررسمی
نوشتهی: توماس بارنز ترجمهی: فرزانه راجی این مقاله چارچوبی را برای درک تنوع نیروی کارِ شاغل در بخش غیررسمی ایجاد کرده است. این رویکردِ گونهشناختی ابزاری برای اصلاح گزارههای اصلی نظریهی مارکسی…
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
تظاهرات گروههای چپ و فمینیست در پاریس در اعلام همبستگی با مبارزات مردم ایران
#در_ستایش_همبستگی #علیه_سکوت #خیابان_تریبون_ماست #اعتصابات_سراسری #کشتار_زاهدان #کردستان_سرخ #طبقه_کارگر #مبارزه_طبقاتی #مبارزه_ادامه_دارد #ژینا_امینی #جمهوری_کشتار
#Iranrevolution #OpIran #MahsaAmini
@Blackfishvoice1
#در_ستایش_همبستگی #علیه_سکوت #خیابان_تریبون_ماست #اعتصابات_سراسری #کشتار_زاهدان #کردستان_سرخ #طبقه_کارگر #مبارزه_طبقاتی #مبارزه_ادامه_دارد #ژینا_امینی #جمهوری_کشتار
#Iranrevolution #OpIran #MahsaAmini
@Blackfishvoice1
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
بيدارزنى
Photo
.
گزارش سوم از #پارس_جنوبی_عسلویه:
تقسیمات کارگران و مسأله اعتصاب
۱.کارگران پروژهای که به صورت قرارداد کاری موقت و برای پیمانکاران کار میکنند و بنا به دلخواه پیمانکار و در فواصل کاری مختلف تعداد کارگران کم و زیاد میشوند.
۲.کارگران و یا نیروهای تعمیرات و بهرهبرداری معروف به چارتی که به صورت دائم و برای کارفرمایان( پتروشیمی و پالایشگاه) مشغول به کار میباشند.
عموما نحوه استخدام کارگران پروژهای به صورت رزومهای و با معرفی یکی از همکاران که در پروژههای قبلی با هم مشغول به کار بودند و پس از تست استخدام میشود.
نحوه استخدام نیروهای چارتی بیشتر به صورت پارتیبازی روابط و سفارش فلان نماینده و یا امام جمعه و ... غیره میباشد البته نفرات معدودی هم هستند که به صورت آزمونی استخدام میشوند.
با توجه به اینکه منطقه پارس جنوبی یکی از گلوگاههای حیاتی جمهوری اسلامی میباشد در سالهای گذشته نفوذ سپاه در این منطقه بیشتر شده است به شکلی که در اکثر پتروشیمی و پالایشگاهای نیروهای کلید و اصلی مثل مدیر عامل و رئیس بهرهبراری و یا رئیس تعمیرات از کسانی انتخاب میشود که از نظر گزینشی مورد تائید سیستم باشند.
اعتصابهای چندین سال گذشته اکثرا مربوط به نیروهای پروژهای میباشد که سازندگان پتروشیمی و پالایشگاه هستند که از دوسال گذشته به صورت گسترده برای بهتر کردن وضعیت حقوقی و اسکان، تعداد روز کارکرد و مرخصی( کمپین بیست ده) آغاز گردید.
لازم به ذکر است که شرایط حقوقی و اسکان و مزایای نیروهای چارتی به طبع بهتر از نیروهای پروژه ای میباشد و همین عامل ترس از دست دادن شغل موجب گردید که در این اعتصابات شرکت نکند و تا زمانی که رانت و پارتی بازی به جای شایستهسالاری در انتخاب این پرسنل نقش داشته باشد هیچگاه همراه و همپای کارگران پروژهای نخواهند بود.
اعتصاب هفته گذشته پارس جنوبی باز مربوط به کارگران پروژه ای بود و هیچ نیرو چارتی وارد این اعتصابات نشد. اعتصاب اخیر جمعا یک روز و نیم تا دو روز بود و به دلیل فشارهای نیروهای امنیتی، تحت فشار قرار گرفتن نیروهای پروژهای و دربند شدن تعداد زیادی از کارگران اعتصابات شکست خورد.
تا هم اکنون هیچکدام از نیروهای چارتی در منطقه اعتصاب نکرده است.
بر اساس تجربه پانزده سال کار در پارس جنوبی و شناخت کلی منطقه در صورتی این اعتصابات میتواند ادامهدار و قویتر باشد که نیروهای چارتی شاغل در پتروشیمی و پالایشگاهای در حال تولید نیز با کارگران پروژهای همراه گردند.
به امید اتحاد و همدلی کارگران منطقه
۱۴۰۱/۷/۲۶ عسلویه
#کارگران_پروژه_ای_نفت #مبارزه_طبقاتی
@Blackfishvoice1
گزارش سوم از #پارس_جنوبی_عسلویه:
تقسیمات کارگران و مسأله اعتصاب
۱.کارگران پروژهای که به صورت قرارداد کاری موقت و برای پیمانکاران کار میکنند و بنا به دلخواه پیمانکار و در فواصل کاری مختلف تعداد کارگران کم و زیاد میشوند.
۲.کارگران و یا نیروهای تعمیرات و بهرهبرداری معروف به چارتی که به صورت دائم و برای کارفرمایان( پتروشیمی و پالایشگاه) مشغول به کار میباشند.
عموما نحوه استخدام کارگران پروژهای به صورت رزومهای و با معرفی یکی از همکاران که در پروژههای قبلی با هم مشغول به کار بودند و پس از تست استخدام میشود.
نحوه استخدام نیروهای چارتی بیشتر به صورت پارتیبازی روابط و سفارش فلان نماینده و یا امام جمعه و ... غیره میباشد البته نفرات معدودی هم هستند که به صورت آزمونی استخدام میشوند.
با توجه به اینکه منطقه پارس جنوبی یکی از گلوگاههای حیاتی جمهوری اسلامی میباشد در سالهای گذشته نفوذ سپاه در این منطقه بیشتر شده است به شکلی که در اکثر پتروشیمی و پالایشگاهای نیروهای کلید و اصلی مثل مدیر عامل و رئیس بهرهبراری و یا رئیس تعمیرات از کسانی انتخاب میشود که از نظر گزینشی مورد تائید سیستم باشند.
اعتصابهای چندین سال گذشته اکثرا مربوط به نیروهای پروژهای میباشد که سازندگان پتروشیمی و پالایشگاه هستند که از دوسال گذشته به صورت گسترده برای بهتر کردن وضعیت حقوقی و اسکان، تعداد روز کارکرد و مرخصی( کمپین بیست ده) آغاز گردید.
لازم به ذکر است که شرایط حقوقی و اسکان و مزایای نیروهای چارتی به طبع بهتر از نیروهای پروژه ای میباشد و همین عامل ترس از دست دادن شغل موجب گردید که در این اعتصابات شرکت نکند و تا زمانی که رانت و پارتی بازی به جای شایستهسالاری در انتخاب این پرسنل نقش داشته باشد هیچگاه همراه و همپای کارگران پروژهای نخواهند بود.
اعتصاب هفته گذشته پارس جنوبی باز مربوط به کارگران پروژه ای بود و هیچ نیرو چارتی وارد این اعتصابات نشد. اعتصاب اخیر جمعا یک روز و نیم تا دو روز بود و به دلیل فشارهای نیروهای امنیتی، تحت فشار قرار گرفتن نیروهای پروژهای و دربند شدن تعداد زیادی از کارگران اعتصابات شکست خورد.
تا هم اکنون هیچکدام از نیروهای چارتی در منطقه اعتصاب نکرده است.
بر اساس تجربه پانزده سال کار در پارس جنوبی و شناخت کلی منطقه در صورتی این اعتصابات میتواند ادامهدار و قویتر باشد که نیروهای چارتی شاغل در پتروشیمی و پالایشگاهای در حال تولید نیز با کارگران پروژهای همراه گردند.
به امید اتحاد و همدلی کارگران منطقه
۱۴۰۱/۷/۲۶ عسلویه
#کارگران_پروژه_ای_نفت #مبارزه_طبقاتی
@Blackfishvoice1
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
این شعار عصارهی دهها سال ستمِ سیستماتیک حکومتهای حاکم بر ایران علیه خلقِ بلوچ است؛
سهمِ بلوچ از ایران / انکار، گلوله، اعدام
جمعه ۱۱ آذر #زاهدان
#جمعه_های_بلوچستان #خلق_بلوچ #خلق_متحد_هرگز_شکست_نمیخورد #علیه_سکوت #مبارزه_طبقاتی #جنین_زند_آجوئی
@Blackfishvoice1
سهمِ بلوچ از ایران / انکار، گلوله، اعدام
جمعه ۱۱ آذر #زاهدان
#جمعه_های_بلوچستان #خلق_بلوچ #خلق_متحد_هرگز_شکست_نمیخورد #علیه_سکوت #مبارزه_طبقاتی #جنین_زند_آجوئی
@Blackfishvoice1