بيدارزنى
3.99K subscribers
5.22K photos
1.23K videos
174 files
4.19K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
ایمیل:
bidarzani@gmail.com
Download Telegram
🟣 بازداشت افسانه شاهی با اسلحه‌کشی و خشونت ماموران سپاه در بوکان


روز پنج‌شنبه ١٠ خرداد ماه، افسانه شاهی، کوهنورد ٣٢ ساله اهل بوکان با هجوم مسلحانه نیروهای اطلاعات سپاه پاسداران در منزل خانوادگی‌اش بازداشت شد.

نیروهای اطلاعات سپاه، بدون مجوز و به شکل وحشیانه‌ای به منزل خانوادگی افسانه شاهی ورود کرده و به روی خانواده وی و مهمانان آن‌ها، اسلحه کشیده‌اند.

افسانه شاهی، پس از بازداشت به مکان نامعلومی منتقل شده و تا زمان تنظیم این خبر، اطلاعی از سلامت جانی، اتهامات و وضعیت نگهداری وی در دسترس نیست.


#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 نورا کورتیاس، مادر دادخواه و از بنیان‌گذاران سازمان مادران «پلازا دو مایو» در آرژانتین درگذشت

نورا کورتیاس در روز ۳۰ مه در سن ۹۴ سالگی در بیمارستانی در منطقه مورون نزدیک به پایتخت درگذشت.
صدها نفر به طور خودجوش همان روز در میدان نمادین، مقابل کاخ ریاست جمهوری جمع شدند تا به نورا کورتیاس در مکانی که او روزهای بی‌شماری از عمرش را در آن سپری کرده بود، ادای احترام کنند.

مراسم تدفین در “خانه یادبود و زندگی” در مورون برگزار شد. این مکان یادبودی برای مرکز بازداشت مخفی نظامیان به نام مانسیون سِرِه است که در دوران دیکتاتوری نظامی (۱۹۷۶-۱۹۸۳) وجود داشت. گمان می‌رود پسر نورا کورتیاس، گوستاوو، پس از آنکه در ۱۵ آوریل ۱۹۷۷ توسط نظامیان ربوده و شکنجه شد، در آنجا کشته شده باشد.

نورا کورتیاس در ۲۲ مارس ۱۹۳۰ به عنوان یکی از پنج دختر یک خانواده مهاجر اسپانیایی به دنیا آمد. او حرفه خیاطی را یاد گرفت و در ۱۹ سالگی با کارلوس کورتیاس ازدواج کرد. او در سال ۱۹۵۲ گوستاوو را به دنیا آورد و سه سال بعد دومین پسرش، مارسللو، را. نورا بعدها در مصاحبه‌ای گفت: “من یک خانه‌دار سنتی بودم. شوهرم یک پاتریارک (پدرسالار) بود. او می‌خواست که من به زندگی خانوادگی بپردازم.”

⚪️ همه چیز با ربوده شدن پسرش تغییر کرد. گوستاوو در دانشگاه بوئنوس آیرس، اقتصاد می‌خواند و در سازمان جوانان پرونیستی فعال بود، گروهی که پروژه‌های اجتماعی در محله‌های فقیرنشین را سازماندهی می‌کرد.

در روز ناپدید شدنش، خانه نورا کورتیاس، که در آن زمان عروسش آنا و نوه‌اش دامیان در آن حضور داشتند، توسط گروهی از نظامیان و پلیس مورد حمله قرار گرفت. برخلاف موارد مشابه، هر دو سالم ماندند.
در زمان دیکتاتوری، جستجوی نورا کورتیاس برای یافتن پسرش او را به محوطه مرکز بازداشت مانسیون سِرِه کشاند، جایی که او امیدوار بود نشانی از زندگی گوستاوو بیابد.

او در نهایت در جمعی از زنانی که در مقابل کاخ دولت ملاقات می‌کردند، مورد حمایت قرار گرفت. آن‌ها از حکومت نظامی اطلاعاتی درباره فرزندان ناپدیدشده خود می‌خواستند.

نورا در مصاحبه‌ای آغاز مادران پلازا دو مایو را این‌گونه توصیف کرد: “با توجه به اینکه وضعیت اضطراری تجمعات عمومی را ممنوع کرده بود، ما در میدان شروع به دور زدن کردیم. به این ترتیب توانستیم درد خود را بیان کنیم و مردم که ما را می‌دیدند، شروع به درک آنچه اتفاق می‌افتاد، کردند.”

⚪️ با گذشت سال‌ها، نورا کورتیاس به یکی از برجسته‌ترین چهره‌های حقوق بشر در آرژانتین تبدیل شد. او نه تنها برای یافتن پسرش تلاش کرد، بلکه برای حقوق تمامی کسانی که در دوران دیکتاتوری ناپدید شده بودند، مبارزه کرد. او بارها در سخنرانی‌های عمومی، مصاحبه‌ها و برنامه‌های تلویزیونی ظاهر شد و داستان مادران پلازا دو مایو و درد و رنج آن‌ها را به گوش جهانیان رساند.

#MothersofPlazadeMayo

#ژن_ژیان_ئازادی

@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 بازداشت مجدد حمیده‌ زراعی از بازداشت‌شدگان قیام ژینا، در رشت


به گزارش دادبان: «یک منبع نزدیک به خانواده حمیده زراعی که در جریان خیزش زن، زندگی، آزادی بازداشت و به قید وثیقه آزاد شده بود، از بازداشت دوباره او پس از احضار به دادگاه انقلاب رشت خبر داد.

رادیو زمانه در گفت‌و‌گو با یک منبع مطلع نوشت: «حمیده زراعی ۱۶ خرداد پس از احضار به دادسرای انقلاب رشت بازداشت و به زندان لاکان رشت منتقل شده است.
زراعی پیش از این دو مرتبه در سال‌های ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲ بازداشت شده بود.

نخستین بار او را در جریان خیزش زن، زندگی، آزادی بازداشت کردند. او بهمن همان سال از زندان بیرون آمد اما خرداد ۱۴۰۲ باردیگر حمیده‌ زراعی را بازداشت کردند. دادگاه انقلاب او را به به یک سال حبس، دو سال تبعید به رشت، دو سال ممنوعیت خروج از کشور و دو سال منع از حضور در فضای مجازی محکوم کرد. او پس از ۹ ماه حبس، اسفند ۱۴۰۲ از زندان بیرون آمد و بر اساس حکم دادگاه انقلاب دوره مجازات تبعید او در رشت آغاز شد».

از سویی دیگر، هرانا به نقل از منابع خود نوشت که: «حمیده‌ زراعی که به مراجعه مرتب به کلانتری گلسار رشت موظف شده بود، پس از آنکه فرمان رئیس کلانتری مبنی بر اجبار به چادر پوشیدن را نپذیرفت از حضور در کلانتری منع شد. به دنبال این منع که با گزارش کلانتری مبنی بر مراجعه‌نکردن او همراه بود، شعبه ۱۳ دادگاه انقلاب رشت بار دیگر او را احضار و بازداشت کرد».


#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟣 قسم به خون یاران، ایستاده‌ایم تا پایان


«گوهر عشقی»، مادر دادخواه ستار بهشتی و «دایه مینا»، مادر دادخواه شهریار محمدی، با تاکید بر دادخواهی، از ضرورت همبستگی تمامی خانواده‌های دادخواه برای تحقق آزادی گفتند.


#مادران_دادخواه
#ژن_ژیان_ئازادی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#قسم_به_خون_یاران_ایستاده‌ایم_تا_پایان
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
🟣 از کردستان تا گیلان، سرکوب علیه زنان


⚪️ پوسترهای ارسالی به بیدارزنی


«گروهی از فعالان حقوق زنان کردستان، هم‌صدا و همراه با فعالان جنبش زنان در ایران، از «صدور احکام سنگین قضایی علیه زنان» می‌گویند.

حکم ۲۱ سال حبس «ژینا مدرس گرجی» و احکام بیش از ۶۰ سال حبس «فعالان حقوق زنان و فعالان سیاسی گیلان»، نمونه‌ای از این موارد است.

▪️اما جنبش زنان با دستگیری فعالان خود، خاموش نمی‌شود

▪️دوشنبه ۲۱ خردادماه ساعت ۲۱ به وقت ایران از #نه_به_سرکوب_زنان می‌گوییم».



#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
🟣 حکم آنیشا اسداللهی و کیوان مهتدی در دادگاه تجدیدنظر به ۳ سال و ۷ ماه تقلیل یافت


بر اساس گزارش خانواده‌های این دو‌‌ زندانی سیاسی: «قوه‌ی قضاییه حکم سه سال و هفت ماه حبس را به آن‌ها اعلام کرده است».

ماموران وزارت اطلاعات روز ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۱ آنیشا اسداللهی و کیوان مهتدی را همزمان با عده‌ای دیگر از فعالان کارگری و معلمان در جریان یک پرونده‌سازی امنیتی به خاطر بازدید دو سندیکالیست فرانسوی بازداشت کردند. کیوان مهتدی و آنیشا اسداللهی به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» به‌ترتیب به شش سال زندان (پنج ‌سال قابل اجرا) و پنج سال و هشت ماه زندان (پنج سال قابل اجرا) محکوم شدند. دادگاه تجدید نظر این حکم را به سه سال و هفت ماه حبس تقلیل داده است.

فرزانه امیرجاه، مادر کیوان مهتدی در صفحه‌ی اینستاگرام خود اعلام کرد: «کیوان مهتدی تا آذرماه ۱۴۰۴ و آنیشا اسداللهی تا آبان ۱۴۰۵ در زندان خواهند بود».


#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
🟣 سیروس فتحی، همسر شریفه محمدی بازداشت شد

صبح امروز ۲۲ خردادماه، سیروس فتحی در منزل خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.

سیروس فتحی، همسر شریفه محمدی فعال کارگری محبوس در زندان لاکان رشت است که از ۱۴ آذرماه ۱۴۰۲ در بازداشت موقت به‌سر می‌برد.

دو روز پیش (۲۰ خردادماه) دادگاه شریفه محمدی در شعبه ۱ دادگاه انقلاب رشت برگزار گردید.

سیروس فتحی در این مدت، پیگیر امور همسر خود بوده است و بارها با تهدید ماموران امنیتی و پرونده‌سازی قضایی مواجه شده بود.

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
🟣 محکومیت آتنا فرقدانی به ۶ سال حبس تعزیری


آتنا فرقدانی، کاریکاتوریست و فعال مدنی محبوس در بند زنان زندان اوین، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به اتهام "توهین به مقدسات" به تحمل ۵ سال حبس و به اتهام "فعالیت تبلیغی علیه نظام” به ۱سال حبس محکوم شد.

محمد مقیمی، وکیل آتنا فرقدانی با تاکید بر اینکه دادگاه "نمایشی" بوده است، اعلام کرد: «دادگاه به بهانه تعدد جرایم، اشد مجازات را در دو اتهام یادشده در نظر گرفته است».

آتنا فرقدانی، زندانی سیاسی سابق، روز ۲۵ فروردین ماه سال جاری و هم‌زمان با آغاز طرح نور و سرکوب زنان دارای پوشش اختیاری، در حین نصب کاریکاتورهای خود بر روی دیوار خیابان پاستور تهران، با خشونت ماموران امنیتی بازداشت شد.

#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 برای آیدین، کودک شریفه محمدی و سیروس فتحی

⚪️ مطلب ارسالی به بیدارزنی


«سلام آیدین جان، پسر خوب و درس‌خوان و فهمیده‌ی ما

این نامه را برای تو می‌نویسم، برای تو آیدین جان که فکر می‌کنم دیروز بدترین روز زندگی تو بود...دیروز که شاهد بازداشت پدر بودی، تنها پناه این شش ماه که مادر نبود، که مادر در زندان بود.

آیدینِ زیبا و باهوش و نازنین، تو که جان و جهان مادر و پدر هستی، دیشب را چگونه بی دستان گرم پدر به سر بردی؟ چه کسی را بوسیدی و شب به‌خیر گفتی؟ در بستر، در همان لحظات تلخ پیش از خواب در آن دم که به آنچه بر سرت آمد می‌اندیشیدی، کدام تصویر را در ذهن مرور می کردی؟ تصویر مادر که یک پارچه مادری بود و مهر، نه فقط برای تو که برای همه، یا تصویر پدر که خوشنامی و مهر و صلابتش نسب از کوهها و جنگلهای گیلان برده است؟

شریفه را به یاد آوردی با آن چهره‌ی همیشه خندان، که با تمام خستگی‌های همیشگی یک زن کارگر، به رشک‌برانگیز ترین شکل، اسطوره‌های همیشه دور از دسترس مادری را به هماوردی می‌طلبید؟ او که نه خستگی کار، نه خشم از بی‌عدالتی، نه غم نان، مانع از این نمی‌شد که در برابر تو چهره‌ای همیشه خندان و مهربان باشد که به‌جا با همان لبخندهای شیرین همیشگی، جدی باشد و محکم و سخت‌گیر.

شریفه که وسط آن همه مشغله کار و زندگی، حواسش بود که استعدادهایت را بشناسد و پرورش دهد ... تا تو بتوانی به این خوبی شطرنج بازی کنی و کوهنوردی کنی... آیدین زیبا و نازنین دیشب در تنهایی هولناکی که به تو تحمیل شد، به چه اندیشیدی؟ تو که در تمام این چند ماه نبودن شریفه با همه‌ی کوچکی‌ات تلاش کردی محکم باشی و مغرور... حتا در همان روزهای اول، همان روزهای تلخی که به پدر گفته بودی کاش بگذارند شریفه شبها را به خانه بیاید....تا تو لااقل شبها آغوش گرم مادر را داشته باشی....حتی‌همان روزها در برابر ما، یادت نمی رفت که صبور باشی و محکم.

پسرکم، آیدین جانم... تلخ است تلخ، می‌دانم، اما تو تنها کودکی نیستی که او را از آغوش گرم پدر و مادر بیرون کشیده‌اند... داستان تو داستانی یگانه نیست عزیزکم، آنها که تبارشان به سیاهی و شب می‌رسد، آنها که بویی از عشق نبرده‌اند، در تمام عفونت این سالها بارها و بارها کودکان را از آغوش مادران و پدران محروم کرده‌اند.
آیدین جانم، در همه‌ی این شش ماه پس از چندین ماه دوری و بی خبری، فقط توانسته‌ای از پشت شیشه مادر را ببینی، لبخندهایش را و عشقی که برایت از پشت میله‌ها حواله می‌کرد.

حالا سیروس هم نیست ... کارگر شریفی که وسط همه‌ی مشغله‌های کارگری‌اش در تمام این چند ماه، هم پدر بود و هم مادر... حالا سیروس هم نیست، راستی این شب‌تباران از سیروس چه می‌دانند؟ از او که وجب به وجب قله‌های پرشکوه گیلان و ایران را می‌شناسد؟ او که حضورش در سخت‌ترین برنامه‌های کوهنوردی، حضور امنیت است و آسایش؟ او که با همه‌ی صلابتش چه زیبا شعر می‌خواند و چه مهربانانه غم خلق دارد.

آیدین جان می‌دانم سخت است ... سخت است ... سخت است .... اما تو پسر سیروس و شریفه‌ای ... گرچه نه حق تو و نه حق هیچ کودکی است که چنین وحشیانه با واقعیت زندگی‌ای که شب‌تباران برایمان ساخته‌اند آشنا شود، اما مقاومت کن، با همان لبخند همیشگی حتی اگر پشت آن بغضی سترگ را پنهان کرده باشی،
من به چشم‌های بی قرار تو قول می‌دهم
ریشه‌های ما به آب
شاخه‌های ما به آفتاب می‌رسد
ما دوباره سبز می‌شویم».


#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 بررسی عکس‌ها: ت (تعهد)، د (دادگاه)، نبود کارت شناسایی یعنی بازداشت


⚪️ متن ارسالی به بیدارزنی پیرامون بازداشت زنان دارای پوشش اختیاری توسط گشت ارشاد



«امروز از محدوده تئاتر شهر رد می‌شدم، مامورهای گشت رو دیدم و راهم رو برگردوندم، ولی با موتور افتادن دنبالم و فیلم می‌گرفتن.
سوار ‌ون شدم. دختری خواهش می‌کرد: «مادرم بیماری ام‌اس داره، بذارید حداقل بهش زنگ بزنم و بگم که دستگیر شدم»، ولی مامورها اولین کاری که می‌کنن، این هست که گوشی‌ات رو ازت میگیرن و تو رو می‌فرستن ته ون.

چند نفر رو که شال سرشون بود رو میارن داخل. اونها یه لحظه شالشون افتاده و میگن که الان سر کردیم، چی از جون ما می‌خواین؟ ولی مامورها گوش نمیدن. فقط میخوان سریع ون رو پر کنن و ببرن.

مامورهای زن به مامورهای موتوری‌ میگن: «ون دیگه جا نداره». موتوری‌ها میگن: «خب چهارتایی بشینن».

هوا نزدیک سی‌درجه است و ۱۲ تا زن بازداشتی رو توی یک ون علاوه بر دو تا مامور زن، جا دادن. یه خانم رو توی ولیعصر میبینم که سوار نمیشه، مامور مرد، موبایل زن دیگری رو از دستش می‌گیره و می‌بره.
⚪️ زن همچنان سوار ون نمیشه و موبایل پیش مامور مرد می‌مونه و با بی احترامی میگه: «گوشیش پیش منه، جد و آبادشون رو در میارم از امنیت».

به ما اعلام کرده بودند که ظرف نیم ساعت به کلانتری می‌رسیم اما این پروسه یک ساعت طول کشید. سه ساعتی جلوی کلانتری توی ون نشستیم و حتی اجازه ندادن تا پنجره‌ها رو باز کنیم. مامورها با خشونت، پنجره‌ها رو به‌روی ما بستن و در هوای خفه ،کنار هم نشستیم.
در بین جمع، دانشجوهای ساکن خوابگاه هم داریم و از صبح، هیچی نخوردن و اونها رو مقابل خوابگاه دستگیر کردن.

⚪️ مامورها به ما اعلام میکنن که برق رفته و عکساتون رو هنوز چاپ نکردن و اجازه نمیدن داخل کلانتری بیاید. توی ون، آهنگ‌های علیزاده و موزیک‌های شاد پاپ و … پخش می‌شه. برای مامورها، جلوی آدم‌هایی که نزدیک چهار ساعت هست که هیچی نخوردن، غذا میارن و توی هوای خفه ون، بوی غذا هم می‌پیچه. وقتی هم میریم داخل کلانتری، مامور زن به همکاراش گفت: «باید روزی ۱۲ تا بازداشتی تحویل بدیم، اگه بیشتر باشه که خوشحال‌ترم میشن».

⚪️ سربازا باهم میگن: «دستور اومده روزی ۲۰۰ تا مستندات تحویل بدیم و دستور از بالا اومده».

▪️عکس‌هایی که از ما گرفتن رو چاپ می‌کنن و کلی اثر انگشت و امضا می‌گیرن و یک مامور مرد به عکس‌ها نگاه میکنه و هرکدوم که حجاب داشته باشه می‌نویسه: تعهد (ت بالای پرونده) و هرکدوم بی‌حجاب بوده، دادگاه (د بالای پرونده) و اگر کارت شناسایی نداشته باشی میگه بازداشتگاه می‌مونی.
این جماعت از هیچ بازی روانی‌ای دریغ نمیکنن...»


#جنگ_علیه_زنان
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری


@bidarzani