بيدارزنى
4.13K subscribers
5.28K photos
1.23K videos
174 files
4.2K links
«بیدارزنی» رسانه‌ای گروهی از کنشگران حقوق زنان است که در زمینه‌ی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت می‌کنند.

تماس با ما:
@bidarzanitel
ایمیل:
bidarzani@gmail.com
Download Telegram
🟣 انتقال تعدادی از زندانیان سیاسی بند ۸ به مکانی نامعلوم

#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#اعتراضات_سراسری
#زن_زندگی_آزادی
#توییت_خوان

@bidarzani
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
عباس موسوی وکیل #ماهان_صدرات:
"ماهان صدرات از اعدام نجات یافت و قرار توقف اجرای حکم او مستند به درخواست اعاده دادرسی و موافق ماده ۴۷۶ صادر شد."

پانوشت: درود بر #آرش_صادقی که در اوج درد و بیماری از درون زندان خبر صدور حکم اعدام برای ماهان را رسانه‌ای کرد.

به امید آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی

#قیام_علیه_اعدام #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@Blackfishvoice1
#شورش در ندامتگاه مرکزی کرج:
اعتراض #زندانیان به اجرای حکم #اعدام و سرکوب خشن مسئولان زندان

از ساعاتی پیش #ندامتگاه_مرکزی_کرج فضای پر تنشی ناشی از درگیری مسئولان زندان با زندانیان را تجربه می کند. این درگیری در پی اعتراض زندانیان به انتقال چند زندانی محکوم به اعدام برای اجرای حکم آنها صورت گرفته است. تعدادی از زندانیان معترض در جریان این درگیری #مجروح شده اند.

مسئولان زندان در حال انتقال ۴ تن از زندانیان محکوم به اعدام برای اجرای حکم آنها بودند که با اعتراض و سر دادن شعارهایی #علیه_جمهوری_اسلامی از طرف زندانیان مستقر در سالن های ۲، ۳ و ۵ مواجه شدند. اعتراض زندانیان با دخالت گارد به درگیری و خشونت کشیده شد و بیش از #صد_تن از زندانیان دچار جراحت شدند. زندانبانان برای سرکوب اعتراض صورت گرفته به #تیراندازی متوسل شدند.

زندانیان در اعتراض به اعمال رفتارهای خشونت آمیز مسئولان زندان، تعدادی از در ها و دوربین های زندان را شکسته اند.
در این رابطه اعم از تعداد زندانیان زخمی شده و یا کشته های احتمالی این درگیری و همچنین هویت زندانیان منتقل شده به سلول های انفرادی، کماکان در دست نیست.

#قیام_علیه_اعدام
#نه_به_شکنجه
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
#مقاومت_زندگی_است
#رهایی_از_بردگی_است
#جوانان_انقلابی_محلات_مریوان

@JavananeEnghlabe
Forwarded from Blackfishvoice (BFV)
بيدارزنى
Photo
اومد و گفت تمام دردایی که رو تنم گذاشتن یه‌ طرف ولی این یکی رو نمیتونم باهاش کنار بیام.

‏-میخوای حرف بزنی؟ می‌تونی بگی چی شده؟

‏دو ماه بود که هر روز و هر شب بازجویی می‌شدم. یکی از اون روزا اومدن بردنم برای بازجویی، رفتارشون یکم عوض شده بود، عصبانیت توی لحن و رفتارشون نبود، بازجوم سیگار روشن کرد و بهم داد و گفت: ببین یه قسمتی از پرونده به دستای تو گره خورده که اگر همکاری نکنی حکمت اعدامه.
باید اعتراف می‌کردم روی کسایی که اصلا ندیده بودمشون و نمی‌شناختمشون، اشک می‌ریختم و می‌گفتم من اینها رو نمی‌شناسم.

گفتن اگر به ما اعتماد داری و فکر نامزد و مادرت هستی خودت رو نجات بده و بار پرونده‌ت رو سبک کن.
اعتراف نکردم، یه کاغذ گذاشت جلوم و گفت اگر حرفی یا نوشته‌ای داری بنویس برای خانواده‌ت.
گفتم چه حرفی چه نوشته‌ای؟!

با پوزخند گفت به هر حال آدم باید وصیتش همیشه زیر سرش باشه.
خیلی طول کشید تا تونستم برای خانواده‌م چند خطی بنویسم، و اشک چشمام رو جوری پر کرده بود که نمیدیدم چیا نوشتم.
‏گفت میخوای با خانواده‌ت تماس بگیری شاید این آخرین تماس‌ت باشه. یه گوشی موبایل ساده آورد و گفت اول خانواده‌ت یا نامزدت؟

باورم شده بود، گفتم فقط بهشون نگید که قراره اعدام بشم. گفت اون دست ما نیست دادگاه اعلام میکنه. با خانواده‌م صحبت کردم و اشک می‌ریختم و خانواده تعجب کرده بودن چرا من دارم اشک می‌ریزم چون مرتبه‌های قبل هیچ وقت اشک نریخته بودم، مرتب می‌پرسیدند چرا گریه می‌کنی؟ فقط جواب میدام دلتنگم.

منو به سلول انفرادی بردن و تنم یخ زده بود و تا چند ساعت لرز داشتم و کنج انفرادی لای پتو نشسته بودم. به خودم می‌گفتم یعنی تموم شدم؟ ینی اینجا نقطه پایان منه؟ سرنوشت خانواده‌م چی میشه؟ نامزدم چی؟ عزادری سر مزارم رو تصویر سازی می‌کردم.

‏یه نیم ساعتی از خستگی بیهوش شدم، با صدای هر قدمی تو راهروی بازداشتگاه من خودم رو به مرگ نزدیک‌ می‌دیدم، خواب و بیدار نزدیکای صبح بود دیدم در بازداشتگاه باز شد و جونم بالا اومد، وحشت کردم و میلرزیدم، گفت بیا بیرون.
پرسیدم کجا، گفت نمیدونم، منو تحویل یه نفر دیگه داد، یه بازجوی دیگه اومد که صداش برام غریب بود اصلا صداش رو نشنیده بودم، چندتا کاغذ رو از من امضا و اثر انگشت گرفتن، گفتن وسایلت رو تحویل خانواده‌ت می‌دیم. همه بدنم سر شده بود، اومدن بردنم رو چندتا پله و گفت همینجا رو چهار پایه وایسا، چشمام بسته بود.
یه نفر برام اتهاماتم رو خوند یه نفر برام قرآن خوند، یه نفر گفت حرفی نداری و من داشتم زار می‌زدم.
گفت تمام، زدن زیر صندلی من مردم و داشتم دست و پا می‌زدم، نمی‌دونم چند دقیقه بود، فکر می‌کردم دارم خفه میشم. یهو صدای خنده چند نفر توی گوشم پیچید و به خودم اومدم دیدم رو زمین هستم و دارم دست و پای الکی میزنم.
این بود روایت اعدام مصنوعی یک زندانی گمنام.

#زندانیان_سیاسی_گمنام #جمهوری_اعدام #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@Blackfishvoice1
#مهسا_پیروی ۲۵ ساله که در مهرماه به دلیل درآوردن روسری و چرخاندن آن در بلوار میرداماد تهران دستگیر و سه روز بعد با قرار وثیقه دو و نیم میلیاردی آزاد شده بود، توسط شعبه پانزده دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهام « تشویق به فساد و فحشا» به تحمل ده‌سال زندان محکوم شده است.

#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@bidarzani
#مرجان_جنگجو مربی ورزشی ۳۱ ساله، ۱۱ آبان توسط نیروهای امنیتی با ضرب‌وشتم در خانه‌شان در شیراز بازداشت و به زندان عادل‌آباد منتقل شد.
همچنان از دلیل و وضعیت بازداشت او اطلاعی در دست نیست. مرجان مادر و پدر خود را از دست داده و دوستانش نیز نتوانسته‌اند از او خبری بگیرند.

#ژن_ژیان_ئازادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@bidarzani
#فرحناز_ناظری هنرمند قائمشهری روز ۱۵ آبان در #قائمشهر توسط ماموران امنیتی ربوده و به مکانی نا‌معلوم منتقل شد.
او پس از ۱۵ روز بی‌خبری به زندان قائمشهر منتقل شد و با گذشت ۵۰ روز همچنان در وضعیت بلاتکلیفی است.
وی تا کنون از حق داشتن وکیل محروم بوده است.


#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@bidarzani
🟣 #کیوان_مهتدی، معلم، نویسنده و مترجم به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد

کیوان مهتدی معلم، نویسنده و مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران، پس از ۲۴۵ روز بازداشت موقت با اتهامات واهی «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» به ۵ سال حبس و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به ۱ سال حبس تعزیری محکوم شد.

طی بیش از ۸ ماه گذشته، او با تداوم بازداشت و بلاتکلیفی در زندان اوین به‌سر می‌برد.


#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@bidarzani
#سحر_شهنازی ۳۲ ساله روز هشتم آذرماه دستگیر شده است. او مادر و سرپرست کودکی ۱۳ساله است. ۲۱ روز پیش در اعتراض به بازداشت خود و وضعیت نامشخص پرونده‌، دست به اعتصاب غذا زد. در روز چهاردهم اعتصاب غذا به علت ضعف شدید شروع به خوردن مایعات کرد. او در دو هفته گذشته ممنوع‌الملاقات و ممنوع‌التماس بوده که در نهایت روز یکشنبه در تماس کوتاهی با خانواده خود اطلاع داده که به دلیل سابقه بیماری گوارشی توانایی خوردن چیزی جز مایعات را از دست داده است.
او که هم‌اکنون در اوین به سر می‌برد، در پی اعتصاب غذا دچار مشکلات جسمی حاد، ضعف شدید و تورم صورت شده و با هشت کیلو کاهش وزن در این مدت روبرو بوده است.

#زندانی_سیاسی‌_آزاد_باید_گردد
#ژن_ژیان_ئازادی
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
#نسیم_سلطان_بیگی خبرنگار و فعال دانشجویی سابق دانشگاه علامه طباطبایی شامگاه ۲۱ دی‌ماه هنگام خروج از کشور بازداشت شد.
براساس توییت منتشر شده توسط مادر او، ایران جلالی، مأموران امنیتی نسیم سلطان‌بیگی را در فرودگاه بین‌المللی ایران دستگیر و به مکانی نامعلوم منتقل کرده‌‎اند. زمانی‌که برای تحویل وسایل و دریافت کارت پرواز رفته بود، موبایل او خاموش شد‌ و بعد از چند ساعت بی‌خبری، در تماسی کوتاه از بازداشت خود و توقیف وسایلش خبر داد.
نسیم سلطان‌بیگی برای بار سوم است که بازداشت می‌شود. بار اول به اتهام «اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم و اغتشاش» به دلیل شرکت در تجمع اعتراضی زنان برای تغییر قوانین تبعیض‌آمیز در ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ بازداشت و به مدت ۸ روز در بند ۲۰۹ بود. در تیرماه سال ۱۳۸۶ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ۲ سال حبس تعلیقی به مدت ۵ سال محکوم شد. بار دوم در آذرماه ۱۳۸۶ در جریان دستگیری گسترده دانشجویان طیف چپ دستگیر و به مدت ۵۴ روز در بند ۲۰۹ در بازداشت بود. از این بابت در نهم آذرماه ۱۳۸۹ از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری محکوم شد. این حکم شامل ۳ سال حبس تعزیری به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» و یک سال به علت «تبلیغ علیه نظام» بود که دو سال حکم تعلیقی سال ۸۵ به آن اضافه شد. ۲۲ مهرماه ۱۳۹۱ برای اجرای این حکم به زندان افتاد و پس از مرخصی ۲۵ روزه در ۲۳ فروردین ۱۳۹۳، در هنگام بازگشت به زندان حکم آزادی خود را دریافت کرد.

#ژن_ژیان_ئازادی
#جنین_زند_آجویی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد

@bidarzani