#من_هم_شکنجه_شدم📌
📍آزار کلامی جنسی از همان لحظات اول از طرف بازجو شروع شد. تلاش می کرد ازمن حتی در ذهن خودم یک فاحشه بسازد!
سعی اش براین بود که به حریم خصوصی وروابط شخصی ام ورود کند.
📍من در این مواقع،سکوت می کردم و تازمانی که بحث را عوض نمیکرد لب از لب باز نمی کردم.۱
حتی وقتی که به صراحت در اتاق بازجویی گفت از تجاوز در زندان چیزی شنیدی؟(در حالی که با سکوتم مواجه شد) با صدای بلند خندید و گفت شنیدن کی بود مانند دیدن!
📍این در حالی بود که میدانستم این اتفاق بارها در زندان افتاده است و شکنجه گران از انجام این عمل هیچ ابایی ندارند!/۲
📍اما این راهم خوب میدانستم که به لطف افشاگری ها نسبت به قبل کمتر جرئت میکنند همچین عمل شنیعی را مرتکب شوند.
📍من بیشتر از شکنجه روانی و جسمی از آزار جنسی وحشت داشتم.
بازجو این مسئله را خوب می دانست./۳
📍به همین دلیل سعی می کرد با مطرح کردن این که با فلان دوستت که پسر است چه ارتباطی داری؟
یا اینکه وقتی به خانه نامزدت می رفتی چه کاری می کردید؟
📍 و ... وانمود کند که چون با پسرهای زیادی ارتباط دوستانه داشتم، پس حتما روابط جنسی هم در میان است و من یک فاحشه ام!/۴
📍بعد ها فهمیدم که در روزهایی که بازداشت بودم با احضار نامزدم که حالا همسرم است تلاش کرده اند او را متقاعد کنند که من دختری هستم که مشکل اخلاقی دارم و او نباید با من ازدواج کند، حتی تاکید میکرد که خانواده ات مذهبی هستند./۵
📍اگر بدانند که شیما دختری ست که با پسرهای زیادی روابط دوستانه دارد حتما جلوی ازدواجتان را می گیرند!
این در حالی بود که دقیقا به من هم میگفتند نامزدم زن باره ست!
📍عزت نفسم را نشانه گرفته بودند و می خواستند از من شخصیتی پست فطرت بسازند./۶
بعدها فهمیدم که در میان دوستان و آشنایان نیز چو انداخته اند که شیما مشکل اخلاقی دارد.
این مسائل برایم دردناک بود و شنیدنش در آن سن و سال به شدت ازارم میداد.
هنوز آزارهای روحی ناشی از بازجویی ها ادامه دارد./۷
📍لطفا کسانی که تجربه های مشابه در این زمینه دارند این مسائل را بازگو کنند.
📍تا دیگرانی همچون ما با این مشکلات مواجه نشوند
شک ندارم با افشاگری و مطرح کردن این مسائل میتوانیم تا حدود زیادی مقابل این اعمال قرون وسطایی بایستیم و این قبیل آزار ها را ریشه کن کنیم./۸
#من_هم_شكنجه_شدم
روایت شیما بابایی در صفحه توییترش
📍آزار کلامی جنسی از همان لحظات اول از طرف بازجو شروع شد. تلاش می کرد ازمن حتی در ذهن خودم یک فاحشه بسازد!
سعی اش براین بود که به حریم خصوصی وروابط شخصی ام ورود کند.
📍من در این مواقع،سکوت می کردم و تازمانی که بحث را عوض نمیکرد لب از لب باز نمی کردم.۱
حتی وقتی که به صراحت در اتاق بازجویی گفت از تجاوز در زندان چیزی شنیدی؟(در حالی که با سکوتم مواجه شد) با صدای بلند خندید و گفت شنیدن کی بود مانند دیدن!
📍این در حالی بود که میدانستم این اتفاق بارها در زندان افتاده است و شکنجه گران از انجام این عمل هیچ ابایی ندارند!/۲
📍اما این راهم خوب میدانستم که به لطف افشاگری ها نسبت به قبل کمتر جرئت میکنند همچین عمل شنیعی را مرتکب شوند.
📍من بیشتر از شکنجه روانی و جسمی از آزار جنسی وحشت داشتم.
بازجو این مسئله را خوب می دانست./۳
📍به همین دلیل سعی می کرد با مطرح کردن این که با فلان دوستت که پسر است چه ارتباطی داری؟
یا اینکه وقتی به خانه نامزدت می رفتی چه کاری می کردید؟
📍 و ... وانمود کند که چون با پسرهای زیادی ارتباط دوستانه داشتم، پس حتما روابط جنسی هم در میان است و من یک فاحشه ام!/۴
📍بعد ها فهمیدم که در روزهایی که بازداشت بودم با احضار نامزدم که حالا همسرم است تلاش کرده اند او را متقاعد کنند که من دختری هستم که مشکل اخلاقی دارم و او نباید با من ازدواج کند، حتی تاکید میکرد که خانواده ات مذهبی هستند./۵
📍اگر بدانند که شیما دختری ست که با پسرهای زیادی روابط دوستانه دارد حتما جلوی ازدواجتان را می گیرند!
این در حالی بود که دقیقا به من هم میگفتند نامزدم زن باره ست!
📍عزت نفسم را نشانه گرفته بودند و می خواستند از من شخصیتی پست فطرت بسازند./۶
بعدها فهمیدم که در میان دوستان و آشنایان نیز چو انداخته اند که شیما مشکل اخلاقی دارد.
این مسائل برایم دردناک بود و شنیدنش در آن سن و سال به شدت ازارم میداد.
هنوز آزارهای روحی ناشی از بازجویی ها ادامه دارد./۷
📍لطفا کسانی که تجربه های مشابه در این زمینه دارند این مسائل را بازگو کنند.
📍تا دیگرانی همچون ما با این مشکلات مواجه نشوند
شک ندارم با افشاگری و مطرح کردن این مسائل میتوانیم تا حدود زیادی مقابل این اعمال قرون وسطایی بایستیم و این قبیل آزار ها را ریشه کن کنیم./۸
#من_هم_شكنجه_شدم
روایت شیما بابایی در صفحه توییترش
#من_هم_شکنجه_شدم
آزار کلامی جنسی از همان لحظات اول از طرف بازجو شروع شد. تلاش می کرد ازمن حتی در ذهن خودم یک فاحشه بسازد!
سعی اش براین بود که به حریم خصوصی وروابط شخصی ام ورود کند.
من در این مواقع،سکوت می کردم و تازمانی که بحث را عوض نمیکرد لب از لب باز نمی کردم.۱
حتی وقتی که به صراحت در اتاق بازجویی گفت از تجاوز در زندان چیزی شنیدی؟(در حالی که با سکوتم مواجه شد) با صدای بلند خندید و گفت شنیدن کی بود مانند دیدن!
این در حالی بود که میدانستم این اتفاق بارها در زندان افتاده است و شکنجه گران از انجام این عمل هیچ ابایی ندارند!/۲
اما این راهم خوب میدانستم که به لطف افشاگری ها نسبت به قبل کمتر جرئت میکنند همچین عمل شنیعی را مرتکب شوند.
من بیشتر از شکنجه روانی و جسمی از آزار جنسی وحشت داشتم.
بازجو این مسئله را خوب می دانست./۳
به همین دلیل سعی می کرد با مطرح کردن این که با فلان دوستت که پسر است چه ارتباطی داری؟
یا اینکه وقتی به خانه نامزدت می رفتی چه کاری می کردید؟
و ... وانمود کند که چون با پسرهای زیادی ارتباط دوستانه داشتم، پس حتما روابط جنسی هم در میان است و من یک فاحشه ام!/۴
بعد ها فهمیدم که در روزهایی که بازداشت بودم با احضار نامزدم که حالا همسرم است تلاش کرده اند او را متقاعد کنند که من دختری هستم که مشکل اخلاقی دارم و او نباید با من ازدواج کند، حتی تاکید میکرد که خانواده ات مذهبی هستند./۵
اگر بدانند که شیما دختری ست که با پسرهای زیادی روابط دوستانه دارد حتما جلوی ازدواجتان را می گیرند!
این در حالی بود که دقیقا به من هم میگفتند نامزدم زن باره ست!
عزت نفسم را نشانه گرفته بودند و می خواستند از من شخصیتی پست فطرت بسازند./۶
بعدها فهمیدم که در میان دوستان و آشنایان نیز چو انداخته اند که شیما مشکل اخلاقی دارد.
این مسائل برایم دردناک بود و شنیدنش در آن سن و سال به شدت ازارم میداد.
هنوز آزارهای روحی ناشی از بازجویی ها ادامه دارد./۷
لطفا کسانی که تجربه های مشابه در این زمینه دارند این مسائل را بازگو کنند.
تا دیگرانی همچون ما با این مشکلات مواجه نشوند
شک ندارم با افشاگری و مطرح کردن این مسائل میتوانیم تا حدود زیادی مقابل این اعمال قرون وسطایی بایستیم و این قبیل آزار ها را ریشه کن کنیم./۸
#من_هم_شکنجه_شدم
روایت شیما بابایی
آزار کلامی جنسی از همان لحظات اول از طرف بازجو شروع شد. تلاش می کرد ازمن حتی در ذهن خودم یک فاحشه بسازد!
سعی اش براین بود که به حریم خصوصی وروابط شخصی ام ورود کند.
من در این مواقع،سکوت می کردم و تازمانی که بحث را عوض نمیکرد لب از لب باز نمی کردم.۱
حتی وقتی که به صراحت در اتاق بازجویی گفت از تجاوز در زندان چیزی شنیدی؟(در حالی که با سکوتم مواجه شد) با صدای بلند خندید و گفت شنیدن کی بود مانند دیدن!
این در حالی بود که میدانستم این اتفاق بارها در زندان افتاده است و شکنجه گران از انجام این عمل هیچ ابایی ندارند!/۲
اما این راهم خوب میدانستم که به لطف افشاگری ها نسبت به قبل کمتر جرئت میکنند همچین عمل شنیعی را مرتکب شوند.
من بیشتر از شکنجه روانی و جسمی از آزار جنسی وحشت داشتم.
بازجو این مسئله را خوب می دانست./۳
به همین دلیل سعی می کرد با مطرح کردن این که با فلان دوستت که پسر است چه ارتباطی داری؟
یا اینکه وقتی به خانه نامزدت می رفتی چه کاری می کردید؟
و ... وانمود کند که چون با پسرهای زیادی ارتباط دوستانه داشتم، پس حتما روابط جنسی هم در میان است و من یک فاحشه ام!/۴
بعد ها فهمیدم که در روزهایی که بازداشت بودم با احضار نامزدم که حالا همسرم است تلاش کرده اند او را متقاعد کنند که من دختری هستم که مشکل اخلاقی دارم و او نباید با من ازدواج کند، حتی تاکید میکرد که خانواده ات مذهبی هستند./۵
اگر بدانند که شیما دختری ست که با پسرهای زیادی روابط دوستانه دارد حتما جلوی ازدواجتان را می گیرند!
این در حالی بود که دقیقا به من هم میگفتند نامزدم زن باره ست!
عزت نفسم را نشانه گرفته بودند و می خواستند از من شخصیتی پست فطرت بسازند./۶
بعدها فهمیدم که در میان دوستان و آشنایان نیز چو انداخته اند که شیما مشکل اخلاقی دارد.
این مسائل برایم دردناک بود و شنیدنش در آن سن و سال به شدت ازارم میداد.
هنوز آزارهای روحی ناشی از بازجویی ها ادامه دارد./۷
لطفا کسانی که تجربه های مشابه در این زمینه دارند این مسائل را بازگو کنند.
تا دیگرانی همچون ما با این مشکلات مواجه نشوند
شک ندارم با افشاگری و مطرح کردن این مسائل میتوانیم تا حدود زیادی مقابل این اعمال قرون وسطایی بایستیم و این قبیل آزار ها را ریشه کن کنیم./۸
#من_هم_شکنجه_شدم
روایت شیما بابایی