🟣 بیانیه جمعی از فعالان فمینیست زن و کوییر کُرد به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان
از متن: اغلب زنکشیها در کردستان و دیگر مناطق حاشیهای ایران با اکثریت غیرفارس، به “ناموس” و “تهدید شرف و آبرو” نسبت داده میشود. گویی که هر زنکشیای که در کردستان اتفاق می افتد پیشاپیش دلالت ناموسی دارد و بنابراین نیازی به تعمق و تحلیل ساختاری پدیده ندارد. مشکل اول چنین دیدگاهی در وهله اول این است که سرکوب سیستماتیک سیاسی-اقتصادی-اجتماعی این منطقه که ریشههای آن به اوایل قرن بیستم و پروسه دولت-ملتسازی متمرکز در ایران بر میگردد را نادیده میگیرد. این در حالی است که شهروندان کُرد، همچون بخشی بزرگ از بدنه اقلیت شده کشور، بهعلت موقعیت اتنیکی به حاشیه رانده شده همواره دسترسی محدودتری به منابع لازم برای کسب سرمایه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی از جمله به آموزش، تحصیل به زبان مادری، سیستم سلامت، دانشگاه، اشتغال، بازار کار و … داشته اند. به همین ترتیب زنان منطقه با محرومیت از آموزشهای جنسیتی یا امکان های محدودتر کسب استقلال مالی، در عین حال که در معرض خشونت سیاسی بیشتری نیز قرار داشتهاند، همواره در برابر خشونت خانوادگی آسیب پذیرتر و از ابزار دفاعی کمتری برخوردار بودهاند. ضمن اینکه با تحمیل سیاستهای امنیتی سازی، فعالیت فمینیستی در این مناطق به منظور آگاهیرسانی یا پیشگیری از خشونت، همواره با موانع بیشتر روبه رو بوده است. مشکل دوم چنین تحلیلهایی این است که با نگاهی مرکزگرایانه، پیشاپیش مفروضات و گفتمان حاکمیت در مورد این منطقه را میپذیرند؛ آنها خشونتهای اتفاق افتاده را نه پدیدهای اجتماعی در حوزه زنان، بلکه «چیزی ذاتی مربوط به خودشان و فرهنگشان» نشان میدهند و بدین ترتیب مسائلی از این دست را امری غریب یا بیگانه با فرهنگ کل کشور و خاص فرهنگ «عقب افتاده» این مناطق معرفی میکنند. این نگاه تا آنجا پیش میرود که وقتی پای پوشش اخبار زنکشی در کردستان پیش میآید، تقریبا تمام این قتلها عنوان «قتل ناموسی» به خود میگیرند و حساسیتها نسبت به این شکل از سادهسازی عریانترین فرم خشونت علیه زنان -یعنی قتل- رنگ میبازند. چنین مواجههای در حالی رخ میدهد که زنکشی تنها مختص این منطقه نیست. اگرچه آمار دقیقی از میزان زنکشی و پژوهشهای علمی بسته به زمان و مکان در ایران در دست نیست و حاکمیت عامدانه از اعلام این آمارها و موارد زنکشی جلوگیری می کند، اما در جامعه ای مستعد خشونت، جامعه ای که در بحران های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دست و پنجه نرم می کند، در مواردی خبرهای زن کشی در گوشه و کنار ایران، علی رغم خواست حاکمیت، به رسانهها درز پیدا میکنند.
منبع: رادیو زمانه
#بیست_و_پنج_نوامبر
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3r5w7Tb
@bidarzani
از متن: اغلب زنکشیها در کردستان و دیگر مناطق حاشیهای ایران با اکثریت غیرفارس، به “ناموس” و “تهدید شرف و آبرو” نسبت داده میشود. گویی که هر زنکشیای که در کردستان اتفاق می افتد پیشاپیش دلالت ناموسی دارد و بنابراین نیازی به تعمق و تحلیل ساختاری پدیده ندارد. مشکل اول چنین دیدگاهی در وهله اول این است که سرکوب سیستماتیک سیاسی-اقتصادی-اجتماعی این منطقه که ریشههای آن به اوایل قرن بیستم و پروسه دولت-ملتسازی متمرکز در ایران بر میگردد را نادیده میگیرد. این در حالی است که شهروندان کُرد، همچون بخشی بزرگ از بدنه اقلیت شده کشور، بهعلت موقعیت اتنیکی به حاشیه رانده شده همواره دسترسی محدودتری به منابع لازم برای کسب سرمایه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی از جمله به آموزش، تحصیل به زبان مادری، سیستم سلامت، دانشگاه، اشتغال، بازار کار و … داشته اند. به همین ترتیب زنان منطقه با محرومیت از آموزشهای جنسیتی یا امکان های محدودتر کسب استقلال مالی، در عین حال که در معرض خشونت سیاسی بیشتری نیز قرار داشتهاند، همواره در برابر خشونت خانوادگی آسیب پذیرتر و از ابزار دفاعی کمتری برخوردار بودهاند. ضمن اینکه با تحمیل سیاستهای امنیتی سازی، فعالیت فمینیستی در این مناطق به منظور آگاهیرسانی یا پیشگیری از خشونت، همواره با موانع بیشتر روبه رو بوده است. مشکل دوم چنین تحلیلهایی این است که با نگاهی مرکزگرایانه، پیشاپیش مفروضات و گفتمان حاکمیت در مورد این منطقه را میپذیرند؛ آنها خشونتهای اتفاق افتاده را نه پدیدهای اجتماعی در حوزه زنان، بلکه «چیزی ذاتی مربوط به خودشان و فرهنگشان» نشان میدهند و بدین ترتیب مسائلی از این دست را امری غریب یا بیگانه با فرهنگ کل کشور و خاص فرهنگ «عقب افتاده» این مناطق معرفی میکنند. این نگاه تا آنجا پیش میرود که وقتی پای پوشش اخبار زنکشی در کردستان پیش میآید، تقریبا تمام این قتلها عنوان «قتل ناموسی» به خود میگیرند و حساسیتها نسبت به این شکل از سادهسازی عریانترین فرم خشونت علیه زنان -یعنی قتل- رنگ میبازند. چنین مواجههای در حالی رخ میدهد که زنکشی تنها مختص این منطقه نیست. اگرچه آمار دقیقی از میزان زنکشی و پژوهشهای علمی بسته به زمان و مکان در ایران در دست نیست و حاکمیت عامدانه از اعلام این آمارها و موارد زنکشی جلوگیری می کند، اما در جامعه ای مستعد خشونت، جامعه ای که در بحران های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دست و پنجه نرم می کند، در مواردی خبرهای زن کشی در گوشه و کنار ایران، علی رغم خواست حاکمیت، به رسانهها درز پیدا میکنند.
منبع: رادیو زمانه
#بیست_و_پنج_نوامبر
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3r5w7Tb
@bidarzani
Telegraph
بیانیه جمعی از فعالان فمینیست زن و کوییر کُرد به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان
بیست و پنجم نوامبر، روز جهانی منع خشونت علیه زنان، مناسبتی برای تاریخنگاری خشونت علیه زنان و پرداختن به اشکال متنوع خشونت علیه زنان است. در این روز، فمینیستها با برجستهسازی ابعاد مختلف خشونت علیه زنان و بررسی تاثیر آنها بر زندگی زنان میکوشند نگاه جامعه…
📌کردستان؛ میدان مبارزه علیه قتل زنان و قتلهای ناموسی در سالهای اخیر
✍🏽 گفتگوی نوشین شادکام با اوین مصطفیزاده
▪️در مدتی که فعالیت داشتید شاهد چه تغییراتی در شکل و شدت خشونتهای ناموسی در کردستان بودید؟ این تغییرات را بیشتر ناشی از چه میدانید؟
در ابتدا این را بگویم که نمیتوان هرشکل از قتل زنان را «قتل ناموسی» نامید؛ حال آنکه ما با نبود پژوهش و بررسیهای علمی در این رابطه، بسته به زمان و مکان در ایران روبرو هستیم و این پرداختن به قتلهای ناموسی را بسیار دشوار ساخته است، اما باتوجه به اینکه «قتل ناموسی» یک پدیده جهانیست و با تاکید به تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته، میتوان گفت این نوع قتل دارای مشخصههایی هست؛ مانند اینکه در ارتباط با مردان و دیگر جنسیتها نیز اتفاق میافتد، اغلب با برنامهریزی شده و همدستی ازقبل، دستهجمعی و از طرف خانواده خود زن انجام میگیرد و قاتل بعد از قتل احساس افتخار کرده و انگیزه قتل را مخفی نمیکند و مشخصه بارز آن این است که در ارتباط با «آبرو» است.
در رابطه با تغییراتی که حول قتل زنان یا قتلهای ناموسی روی داده میتوان به دو نوع آن اشاره کرد؛ اول اینکه در سالهای اخیر پرداختن به قتل زنان در سطح رسانههای کُردی و مبارزه زنان فعال با آن بیشتر شده و منجر گردیده موارد بیشتری از قتل زنان به نسبت قبل آشکار شود، به همین دلیل ما میبینم که قتل زنان در کردستان بیشتر از دیگر نقاط ایران برجستگی پیدا میکند. در حالی که در تمام نقاط ایران نیز موارد بسیاری از قتل زنان اتفاق میافتد اما با این حجم، رسانهای نمیشوند و ما این پوشش خبری را در ارتباط با دیگر جاهای ایران مشاهده نمیکنیم که من به شخصه این را رویهای از مبارزه علیه قتل زنان در کردستان میبینم....
این موضوع هم حائز اهمیت است که در ارتباط با اتنیکها بخشی از «فمنیست مرکز» ویژگیها و شرایط مختص این گروهها از لحاظ تقاطعیافتگی ستم را به رسمیت نمیشناسد. طوریکه خودشان را به عنوان جنبش فمینیستی سراسر ایران در دنیا مطرح کرده و مسئله را فقط در چهارچوب ستم جنسیتی به تنهایی مورد خوانش قرار میدهند. در مورد قتل زنان درمیان اتنیکها این موضوع به عنوان مسلهای «فرهنگی» چنان برجستە میشود که دیدگاه متفاوت و غیرواقعی از آنچه هست، بدون درنظرگرفتن ستم درهمتنیده و تاثیرات مضاعف آن بر خشونت علیه زنان را نمایان میکند.
#جنبش_زنان_کردستان #بیست_و_پنج_نوامبر #زن_کشی #نابرابری_و_تبعیض
▪️ادامهی متن را در وبسایت #بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43245
@bidarzani
✍🏽 گفتگوی نوشین شادکام با اوین مصطفیزاده
▪️در مدتی که فعالیت داشتید شاهد چه تغییراتی در شکل و شدت خشونتهای ناموسی در کردستان بودید؟ این تغییرات را بیشتر ناشی از چه میدانید؟
در ابتدا این را بگویم که نمیتوان هرشکل از قتل زنان را «قتل ناموسی» نامید؛ حال آنکه ما با نبود پژوهش و بررسیهای علمی در این رابطه، بسته به زمان و مکان در ایران روبرو هستیم و این پرداختن به قتلهای ناموسی را بسیار دشوار ساخته است، اما باتوجه به اینکه «قتل ناموسی» یک پدیده جهانیست و با تاکید به تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته، میتوان گفت این نوع قتل دارای مشخصههایی هست؛ مانند اینکه در ارتباط با مردان و دیگر جنسیتها نیز اتفاق میافتد، اغلب با برنامهریزی شده و همدستی ازقبل، دستهجمعی و از طرف خانواده خود زن انجام میگیرد و قاتل بعد از قتل احساس افتخار کرده و انگیزه قتل را مخفی نمیکند و مشخصه بارز آن این است که در ارتباط با «آبرو» است.
در رابطه با تغییراتی که حول قتل زنان یا قتلهای ناموسی روی داده میتوان به دو نوع آن اشاره کرد؛ اول اینکه در سالهای اخیر پرداختن به قتل زنان در سطح رسانههای کُردی و مبارزه زنان فعال با آن بیشتر شده و منجر گردیده موارد بیشتری از قتل زنان به نسبت قبل آشکار شود، به همین دلیل ما میبینم که قتل زنان در کردستان بیشتر از دیگر نقاط ایران برجستگی پیدا میکند. در حالی که در تمام نقاط ایران نیز موارد بسیاری از قتل زنان اتفاق میافتد اما با این حجم، رسانهای نمیشوند و ما این پوشش خبری را در ارتباط با دیگر جاهای ایران مشاهده نمیکنیم که من به شخصه این را رویهای از مبارزه علیه قتل زنان در کردستان میبینم....
این موضوع هم حائز اهمیت است که در ارتباط با اتنیکها بخشی از «فمنیست مرکز» ویژگیها و شرایط مختص این گروهها از لحاظ تقاطعیافتگی ستم را به رسمیت نمیشناسد. طوریکه خودشان را به عنوان جنبش فمینیستی سراسر ایران در دنیا مطرح کرده و مسئله را فقط در چهارچوب ستم جنسیتی به تنهایی مورد خوانش قرار میدهند. در مورد قتل زنان درمیان اتنیکها این موضوع به عنوان مسلهای «فرهنگی» چنان برجستە میشود که دیدگاه متفاوت و غیرواقعی از آنچه هست، بدون درنظرگرفتن ستم درهمتنیده و تاثیرات مضاعف آن بر خشونت علیه زنان را نمایان میکند.
#جنبش_زنان_کردستان #بیست_و_پنج_نوامبر #زن_کشی #نابرابری_و_تبعیض
▪️ادامهی متن را در وبسایت #بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43245
@bidarzani
بیدارزنی
قتلهای ناموسی و عملکرد جنبش زنان در کردستان در گفتگو با اوین مصطفیزاده - بیدارزنی
در سالهای اخیر پرداختن به قتلهای ناموسی در رسانههای کُردی و مبارزه زنان فعال بیشتر شده که نشان از همراهی نکردن جامعه کردستان با آن دارد.
بيدارزنى
Photo
🟣 برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
یک ماه؛ سی بزنگاه
|بیستوپنج: تحصیل زنان؛ صلاحدید مردان چیست؟|
نویسنده: مهسا غلامعلیزاده
چند مورد از مصداقهای زنستیزانه:
"من روحیاتشو میشناسم، این رشته به دردش نمیخوره."/"میگم یه چیزی بخونه که پسفردا به درد زندگیش بخوره، به درد بچهمون بخوره. بد میگم؟"/"درس خوندن فقط وقت تلف کردنه، تهش وقتی قرار نیست کار کنه درس بخونه که چی؟"/"زن رو چه به درس خوندن؟ آخرش باید کهنه بچه عوض کنه. "
اینها تنها چند نمونه از واکنشهای ارتجاعی و جنسیتزده نسبت به #حق_تحصیل_زنان است. یا مثلا صلاح زن را میخواهند و نگران خستگی و از دست رفتن جوانی همسر خود هستند! یا میگویند تحصیلات عالیه در حد و اندازهی زنان نیست و برای خانواده اتفاقا خطرساز است.
حق تحصیل زنان از ابتدای کودکی با موانع بسیاری (نظیر فقر، محرومیت سیستماتیک، تبعیض، نابربرای و سیاستهای جنسیتزده) روبهروست. در خانوادههای محروم، آمار ترک تحصیل از سوی کودکان دختر و پسر با نسبت بیشتر محرومیت دختران برقرار است. اگر دختران در این مرحله متوقف نشوند و مسیر تحصیل را ادامه دهند، فارغ از تبعیضهای جنسیتی وحشتناک در نظام آموزشی که اساسا آنها را از ورود به برخی رشتهها و پیشرفت برابر، منع میکند، باز با موانعی خانوادگی این بار در خانهی همسر روبهرو میشوند.
قانون مدنی به مرد اجازه میدهد اگر حرفه یا شغل زن منافی با حیثیت خانوادگیشان بود، او را از آن مسیر محروم کند. مستقیما از تحصیل زنان صحبت نشده است اما در عمل هستند مردانی که با طرح دعوای تمکین و در ادامه ابراز دلایلی نظیر ضعف در خدمترسانی خانگی و جنسی، زنان را از ادامهی تحصیل بازمیدارند. به این خاطر معمولا به زنان توصیه میشود که در سند ازدواج، حق تحصیل و کار خود را تصریح نمایند تا بعدها موافقت و اذن مرد را بتوانند در دادگاه اثبات کنند.
حق بر تحصیل مطابق اسناد حقوق بشری از حقوق اولیه و بدیهی تمام افراد است؛ دولتها موظف هستند سازوکار بهرهمندی از حق تحصیل را برای همهی مردم فراهم کنند. اما چرا در ایران، تحصیل زنان بازیچهی اعمال قدرت مردان در خانواده میشود؟
پاسخ روشن است. به جز ریشههای اقتصادی و نابرابری، عوامل مختلفی از جمله نقص قوانین و هجوم کلیشههای سنتی و تبعیضآمیز دست به دست هم میدهند تا مسیر تحصیل زنان را با موانع مختلف، پیچیده و پرپیچوخم کنند. گزارههای ابتدای متن، همگی مصداقهایی هستند که در این معادله، هر جا که نفع مرد، خانواده یا جامعه اقتضا کند، زنان از حقوق خود محروم میشوند. ولایت مردان بر زنان چه از سوی پدرانشان چه از سوی همسرانشان، باعث میشود مصلحت زن تماما وابسته به تشخیص مردان باشد! اینکه آنها تعیین میکنند چه رشتهای تا چه مرحلهای به سود زنان است، عین نقض حق زنان بر تحصیل به صورت مطلق است. اینکه منتهیالیه اهداف شخصی زن باید منطبق بر نیازهای خانواده باشد و به اصطلاح دنبال دانشی برود که در چهارچوب خانه کارکرد داشته باشد، معنایی جز نادیدهانگاری فردیت زنان ندارد. از سوی دیگر اینجا نیز مدام وظیفهی اصلی زن به عنوان زنانگی و مادرانگی در خانه به او گوشزد میشود؛ اینکه در این دورنما، انتهای مسیر زندگی زنان به کار خانگی ختم شود و آنها از ساخت و پیش رفتن در مسیرهای دیگر بینیازند، دقیقا مساوی با ذبح زنان به نام مقدس خانواده است.
به نظر میرسد این جریان نیز در راستای سرکوب زنان و تحمیل خانه و اندرونی به آنهاست. زنان با تحصیل به درجات بالایی از رشد فردی میرسند که «احتمالا» دیگر سلطهی مردان را برنمیتابند و آگاهانه به قواعد و هنجارهای زنستیز نه میگویند. حق بر تحصیل از حقوق مسلم انسانی است؛ با سوءاستفاده از قوانین مردسالارانه و محروم کردن زنانِ اطرافمان از حقوقشان، تنها جزئی از سیستم سرکوب خواهیم بود. به جای تن دادن به سنتهای تبعیضآمیز، آگاهانه و آزادانه، حامی و مشوق رشد اطرافیانمان باشیم!
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
@bidarzani
یک ماه؛ سی بزنگاه
|بیستوپنج: تحصیل زنان؛ صلاحدید مردان چیست؟|
نویسنده: مهسا غلامعلیزاده
چند مورد از مصداقهای زنستیزانه:
"من روحیاتشو میشناسم، این رشته به دردش نمیخوره."/"میگم یه چیزی بخونه که پسفردا به درد زندگیش بخوره، به درد بچهمون بخوره. بد میگم؟"/"درس خوندن فقط وقت تلف کردنه، تهش وقتی قرار نیست کار کنه درس بخونه که چی؟"/"زن رو چه به درس خوندن؟ آخرش باید کهنه بچه عوض کنه. "
اینها تنها چند نمونه از واکنشهای ارتجاعی و جنسیتزده نسبت به #حق_تحصیل_زنان است. یا مثلا صلاح زن را میخواهند و نگران خستگی و از دست رفتن جوانی همسر خود هستند! یا میگویند تحصیلات عالیه در حد و اندازهی زنان نیست و برای خانواده اتفاقا خطرساز است.
حق تحصیل زنان از ابتدای کودکی با موانع بسیاری (نظیر فقر، محرومیت سیستماتیک، تبعیض، نابربرای و سیاستهای جنسیتزده) روبهروست. در خانوادههای محروم، آمار ترک تحصیل از سوی کودکان دختر و پسر با نسبت بیشتر محرومیت دختران برقرار است. اگر دختران در این مرحله متوقف نشوند و مسیر تحصیل را ادامه دهند، فارغ از تبعیضهای جنسیتی وحشتناک در نظام آموزشی که اساسا آنها را از ورود به برخی رشتهها و پیشرفت برابر، منع میکند، باز با موانعی خانوادگی این بار در خانهی همسر روبهرو میشوند.
قانون مدنی به مرد اجازه میدهد اگر حرفه یا شغل زن منافی با حیثیت خانوادگیشان بود، او را از آن مسیر محروم کند. مستقیما از تحصیل زنان صحبت نشده است اما در عمل هستند مردانی که با طرح دعوای تمکین و در ادامه ابراز دلایلی نظیر ضعف در خدمترسانی خانگی و جنسی، زنان را از ادامهی تحصیل بازمیدارند. به این خاطر معمولا به زنان توصیه میشود که در سند ازدواج، حق تحصیل و کار خود را تصریح نمایند تا بعدها موافقت و اذن مرد را بتوانند در دادگاه اثبات کنند.
حق بر تحصیل مطابق اسناد حقوق بشری از حقوق اولیه و بدیهی تمام افراد است؛ دولتها موظف هستند سازوکار بهرهمندی از حق تحصیل را برای همهی مردم فراهم کنند. اما چرا در ایران، تحصیل زنان بازیچهی اعمال قدرت مردان در خانواده میشود؟
پاسخ روشن است. به جز ریشههای اقتصادی و نابرابری، عوامل مختلفی از جمله نقص قوانین و هجوم کلیشههای سنتی و تبعیضآمیز دست به دست هم میدهند تا مسیر تحصیل زنان را با موانع مختلف، پیچیده و پرپیچوخم کنند. گزارههای ابتدای متن، همگی مصداقهایی هستند که در این معادله، هر جا که نفع مرد، خانواده یا جامعه اقتضا کند، زنان از حقوق خود محروم میشوند. ولایت مردان بر زنان چه از سوی پدرانشان چه از سوی همسرانشان، باعث میشود مصلحت زن تماما وابسته به تشخیص مردان باشد! اینکه آنها تعیین میکنند چه رشتهای تا چه مرحلهای به سود زنان است، عین نقض حق زنان بر تحصیل به صورت مطلق است. اینکه منتهیالیه اهداف شخصی زن باید منطبق بر نیازهای خانواده باشد و به اصطلاح دنبال دانشی برود که در چهارچوب خانه کارکرد داشته باشد، معنایی جز نادیدهانگاری فردیت زنان ندارد. از سوی دیگر اینجا نیز مدام وظیفهی اصلی زن به عنوان زنانگی و مادرانگی در خانه به او گوشزد میشود؛ اینکه در این دورنما، انتهای مسیر زندگی زنان به کار خانگی ختم شود و آنها از ساخت و پیش رفتن در مسیرهای دیگر بینیازند، دقیقا مساوی با ذبح زنان به نام مقدس خانواده است.
به نظر میرسد این جریان نیز در راستای سرکوب زنان و تحمیل خانه و اندرونی به آنهاست. زنان با تحصیل به درجات بالایی از رشد فردی میرسند که «احتمالا» دیگر سلطهی مردان را برنمیتابند و آگاهانه به قواعد و هنجارهای زنستیز نه میگویند. حق بر تحصیل از حقوق مسلم انسانی است؛ با سوءاستفاده از قوانین مردسالارانه و محروم کردن زنانِ اطرافمان از حقوقشان، تنها جزئی از سیستم سرکوب خواهیم بود. به جای تن دادن به سنتهای تبعیضآمیز، آگاهانه و آزادانه، حامی و مشوق رشد اطرافیانمان باشیم!
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
@bidarzani
🟣 برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
یک ماه؛ سی بزنگاه
|بیستوشش: کار زن؛ حق پایه یا اضافه کاری؟|
نویسنده: مهسا غلامعلیزاده
از متن: «قوانینی که حق مخالفت با کار زن را به مرد خانه میدهد و از سوی دیگر نفقه یا به تعبیر بهتر خرج زندگی زن را وظیفهی مشروط مرد میداند. در این ساختار، کار اصلی زنِ متاهل، خانهداری است. تنها کاری که برای زن در نگاه نظام حقوقی ارزش دارد، سامان دادن کارهای مربوط به خانه و فرزندان و شوهر است؛ البته همین جا باید گفت که این ارزشمندی، صرفا امری ایدئولوژیک و شعاری است و به عنوان شغل با ساعت کاری و درآمد مشخص به این کار نگاه نمیشود.
در این ساختار، کار کردن زن در بیرون از خانه معمولا عنوان کمکخرجی برای خانواده را دارد و آنطور که باید امری مستقل نیست. در واقع در بهترین حالت، قدر و ارزش کار زن در بیرون از خانه به تبع کمکی که به خانواده و مرد در تامین خانه میکند، تعریف میشود! این برداشت چند نتیجهی وضعی در پی دارد...»
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/32BYKgC
@bidarzani
یک ماه؛ سی بزنگاه
|بیستوشش: کار زن؛ حق پایه یا اضافه کاری؟|
نویسنده: مهسا غلامعلیزاده
از متن: «قوانینی که حق مخالفت با کار زن را به مرد خانه میدهد و از سوی دیگر نفقه یا به تعبیر بهتر خرج زندگی زن را وظیفهی مشروط مرد میداند. در این ساختار، کار اصلی زنِ متاهل، خانهداری است. تنها کاری که برای زن در نگاه نظام حقوقی ارزش دارد، سامان دادن کارهای مربوط به خانه و فرزندان و شوهر است؛ البته همین جا باید گفت که این ارزشمندی، صرفا امری ایدئولوژیک و شعاری است و به عنوان شغل با ساعت کاری و درآمد مشخص به این کار نگاه نمیشود.
در این ساختار، کار کردن زن در بیرون از خانه معمولا عنوان کمکخرجی برای خانواده را دارد و آنطور که باید امری مستقل نیست. در واقع در بهترین حالت، قدر و ارزش کار زن در بیرون از خانه به تبع کمکی که به خانواده و مرد در تامین خانه میکند، تعریف میشود! این برداشت چند نتیجهی وضعی در پی دارد...»
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/32BYKgC
@bidarzani
Telegraph
برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
یک ماه؛ سی بزنگاه |بیستوشش: کار زن؛ حق پایه یا اضافه کاری؟| نویسنده: مهسا غلامعلیزاده زوجی آشنا با بالاگرفتن بحث و جدلهایی تکراری در آستانهی طلاق قرار گرفتند. من برای مشورت با آنها معرفی شدم. صحبتهای طرفین را شنیدم؛ هر دو از رنج کار و غم نان در عذاب…
🟣 برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
یک ماه؛ سی بزنگاه
نویسنده: مهسا غلامعلیزاده
از متن: «"یعنی هیچوقت دلت نخواسته از مدرسه که میرسی خونه بوی برنج تو خونه پیچیده باشه؟" این سوالی بود که استاد تنظیم خانواده سر کلاس، زمانی که از کار زنان دفاع میکردم و از مادرم میگفتم، رو به من پرسید! او در نهایت بحث، زمانی که راههای منطقی، توان دفاع از نظریاتش را نداشتند، میخواست به اصطلاح خودش، ببیند ته دلم چه حسی دارم و با تکیه بر احساس، جدال کلاسی را ببَرد.
این روش در ارتباط با حقوق زنان از سوی موافقان تبعیض، به شدت پرطرفدار است؛ کار به جاهای باریک که میرسد به دنبال احساسی کردن ماجرا هستند. از ابعاد اقتصادی کار خانگی که بگویی، با ظرافت بسیار بحث را به بوی قرمهسبزی و عطر آبگوشتهای مادر میکشانند. مظلومانه میگویند: "اصلا مگر میشود برای دستپخت مادر قیمت گذاشت؟" یا ابراز تاسف میکنند و میگویند: "اگر قرار است همه چیز با رقم و عدد سنجیده شود، پس عشق و محبت و فداکاری کجای کار است؟"
دقیقا پرسش اینجاست که چرا فداکاری به معنای فلج شدن زندگی یکی برای ابراز عشق خود به دیگری، اساسا ارزشمند است؟ در مرحلهی بعد اگر بپذیریم فداکاری از صفات ارزشمند است، چرا تنها یک سویه و از سمت زنان آنهم در قالب کار خانگی نابرابر و بیمزد معنا مییابد»؟
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3HYT6W1
@bidarzani
یک ماه؛ سی بزنگاه
نویسنده: مهسا غلامعلیزاده
از متن: «"یعنی هیچوقت دلت نخواسته از مدرسه که میرسی خونه بوی برنج تو خونه پیچیده باشه؟" این سوالی بود که استاد تنظیم خانواده سر کلاس، زمانی که از کار زنان دفاع میکردم و از مادرم میگفتم، رو به من پرسید! او در نهایت بحث، زمانی که راههای منطقی، توان دفاع از نظریاتش را نداشتند، میخواست به اصطلاح خودش، ببیند ته دلم چه حسی دارم و با تکیه بر احساس، جدال کلاسی را ببَرد.
این روش در ارتباط با حقوق زنان از سوی موافقان تبعیض، به شدت پرطرفدار است؛ کار به جاهای باریک که میرسد به دنبال احساسی کردن ماجرا هستند. از ابعاد اقتصادی کار خانگی که بگویی، با ظرافت بسیار بحث را به بوی قرمهسبزی و عطر آبگوشتهای مادر میکشانند. مظلومانه میگویند: "اصلا مگر میشود برای دستپخت مادر قیمت گذاشت؟" یا ابراز تاسف میکنند و میگویند: "اگر قرار است همه چیز با رقم و عدد سنجیده شود، پس عشق و محبت و فداکاری کجای کار است؟"
دقیقا پرسش اینجاست که چرا فداکاری به معنای فلج شدن زندگی یکی برای ابراز عشق خود به دیگری، اساسا ارزشمند است؟ در مرحلهی بعد اگر بپذیریم فداکاری از صفات ارزشمند است، چرا تنها یک سویه و از سمت زنان آنهم در قالب کار خانگی نابرابر و بیمزد معنا مییابد»؟
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3HYT6W1
@bidarzani
Telegraph
برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
یک ماه؛ سی بزنگاه |بیستوهفت: زن و بوی قرمهسبزی؛ منت اجرتان را کم میکند!| نویسنده: مهسا غلامعلیزاده "یعنی هیچوقت دلت نخواسته از مدرسه که میرسی خونه بوی برنج تو خونه پیچیده باشه؟" این سوالی بود که استاد تنظیم خانواده سر کلاس، زمانی که از کار زنان دفاع میکردم…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🟣 #بیدارزنی : زنان سوری در کمپ پناهندگان سانلیورفا ترکیه
بیش از ۳ میلیون پناهندهی سوری طی جنگ داخلی و دیکتاتوری بشار اسد از کشور خود آواره شدند. زنان و کودکان، ۴ نفر از هر ۵ پناهندهی سوری را تشکیل دادند.
در این ویدئو، شاهد زنانی هستیم که برای هر دقیقه بازپسگیریِ حق زندگی و آزادی خود مبارزه میکنند. زنانی کارگر و تهیدست که پیش از آوارگی، اکثرا خانهدار بودند، اما به قدرت خود ایمان دارند: «زن سوری با همهی مصیبتهایی که دیده، فرو نریخته و نخواهد ریخت».
زنان و کودکان دختر، همانند مردان در جنگْ کشته، مجروح، دارای نقص عضو و شکنجه میشوند. زنان در طول جنگها، گاهی به اجبار وارد نیروهای نظامی میشوند، ربوده و به بردگی جنسی گرفته میشوند. همچنین در بسیاری از جنگها، تجاوز جنسی به زنان و دختربچهها بهعنوان یک تاکتیک جنگی مورد استفاده قرار میگیرد.
▪️ویدئو «زنان سوری» بخشی از پروندهی «زنان، جنگ و پناهندگی است» که پیشتر بهمناسبت ۸ مارس منتشر شد. ۵ ویدئوی دیگر به همراه آنونس این پرونده در کانال #یوتیوب_بیدارزنی در دسترس است.
#بیست_و_پنج_نوامبر
https://youtu.be/B8L_21Bf0ns
@bidarzani
بیش از ۳ میلیون پناهندهی سوری طی جنگ داخلی و دیکتاتوری بشار اسد از کشور خود آواره شدند. زنان و کودکان، ۴ نفر از هر ۵ پناهندهی سوری را تشکیل دادند.
در این ویدئو، شاهد زنانی هستیم که برای هر دقیقه بازپسگیریِ حق زندگی و آزادی خود مبارزه میکنند. زنانی کارگر و تهیدست که پیش از آوارگی، اکثرا خانهدار بودند، اما به قدرت خود ایمان دارند: «زن سوری با همهی مصیبتهایی که دیده، فرو نریخته و نخواهد ریخت».
زنان و کودکان دختر، همانند مردان در جنگْ کشته، مجروح، دارای نقص عضو و شکنجه میشوند. زنان در طول جنگها، گاهی به اجبار وارد نیروهای نظامی میشوند، ربوده و به بردگی جنسی گرفته میشوند. همچنین در بسیاری از جنگها، تجاوز جنسی به زنان و دختربچهها بهعنوان یک تاکتیک جنگی مورد استفاده قرار میگیرد.
▪️ویدئو «زنان سوری» بخشی از پروندهی «زنان، جنگ و پناهندگی است» که پیشتر بهمناسبت ۸ مارس منتشر شد. ۵ ویدئوی دیگر به همراه آنونس این پرونده در کانال #یوتیوب_بیدارزنی در دسترس است.
#بیست_و_پنج_نوامبر
https://youtu.be/B8L_21Bf0ns
@bidarzani
🟣 برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
یک ماه؛ سی بزنگاه
نویسنده: مهسا غلامعلیزاده
از متن: «چند نکته پیرامون موضوع حق بر خروج از کشور؛ اول اینکه این موضوع نیز ریشهی فقهی دارد؛ در ارتباط با خروج زن از منزل و در ادامه از شهر بدون اجازهی همسر، مباحث و مجادلات فقهی بسیاری در جریان بوده و هست. این موضوع از سوی دیگر به بحث تمکین عام نیز مرتبط است؛ در واقع خروج زن از منزل بدون اذن همسر، نوعی نشوز، عصیان یا همان تن ندادن به تمکین عام تلقی میشود و از این جهت ممنوع و مردود است.
دوم اینکه فارغ از دعاوی فقهی، متن مصوبی که این حق را به مردان میدهد بند ۳ ماده ۱۸ قانون گذرنامه مصوب سال ۱۳۵۱ (پهلوی دوم) است؛ این ماده موافقت کتبی شوهران را برای صدور گذرنامه ضروری میداند.
نکتهی قابل توجه در این ارتباط، استثناهای این شرط هستند؛ زنانی که با شوهران خود مقیم خارج از کشور هستند و یا زنانی که شوهران خارجی دارند! جالب نیست؟ این دو مورد نشان میدهند که صدای قانونگذار که مدعی است این تفاوتها طبیعی و تاریخی هستند، تنها برای ساکنین این خاک بلند است. در حقیقت چنین اختیاری در عالم، تنها به دستِ مردان ایرانی است آنهم تا زمانی که مقیم ایران هستند. به هرحال سابقهی پنجاه سالهی این قانون نشان میدهد، باورهای ضدزن و تبعیضآمیز اگر چه در حال حاضر بروز و ظهور بیشتری دارند، اما به طور کلی فارغ از تغییر حکومتها، باورهایی ریشهدار و عمیق هستند».
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3xz8rba
@bidarzani
یک ماه؛ سی بزنگاه
نویسنده: مهسا غلامعلیزاده
از متن: «چند نکته پیرامون موضوع حق بر خروج از کشور؛ اول اینکه این موضوع نیز ریشهی فقهی دارد؛ در ارتباط با خروج زن از منزل و در ادامه از شهر بدون اجازهی همسر، مباحث و مجادلات فقهی بسیاری در جریان بوده و هست. این موضوع از سوی دیگر به بحث تمکین عام نیز مرتبط است؛ در واقع خروج زن از منزل بدون اذن همسر، نوعی نشوز، عصیان یا همان تن ندادن به تمکین عام تلقی میشود و از این جهت ممنوع و مردود است.
دوم اینکه فارغ از دعاوی فقهی، متن مصوبی که این حق را به مردان میدهد بند ۳ ماده ۱۸ قانون گذرنامه مصوب سال ۱۳۵۱ (پهلوی دوم) است؛ این ماده موافقت کتبی شوهران را برای صدور گذرنامه ضروری میداند.
نکتهی قابل توجه در این ارتباط، استثناهای این شرط هستند؛ زنانی که با شوهران خود مقیم خارج از کشور هستند و یا زنانی که شوهران خارجی دارند! جالب نیست؟ این دو مورد نشان میدهند که صدای قانونگذار که مدعی است این تفاوتها طبیعی و تاریخی هستند، تنها برای ساکنین این خاک بلند است. در حقیقت چنین اختیاری در عالم، تنها به دستِ مردان ایرانی است آنهم تا زمانی که مقیم ایران هستند. به هرحال سابقهی پنجاه سالهی این قانون نشان میدهد، باورهای ضدزن و تبعیضآمیز اگر چه در حال حاضر بروز و ظهور بیشتری دارند، اما به طور کلی فارغ از تغییر حکومتها، باورهایی ریشهدار و عمیق هستند».
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
ادامهی متن را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3xz8rba
@bidarzani
Telegraph
برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
یک ماه؛ سی بزنگاه |بیستوهشت: پایت را قلم میکنم؛ از استعاره تا واقعیت| نویسنده: مهسا غلامعلیزاده تیتر میزنند که فلان ورزشکار یا فلان قهرمان زن از فلان تورنمت جهانی باز ماند؛ این زنان توسط همسرانشان ممنوعالخروج شدند. چقدر حسرت بر دلها مینشیند از اینکه…
بيدارزنى
Photo
🟣 برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
یک ماه؛ سی بزنگاه
✍🏽 مهسا غلامعلیزاده
|بیستونه: نام، نامخانوادگی، نام پدر؛ مادر کجاست؟|
یک بار در یک فرم استخدامی، مقابل نام پدر، اسم پدر و مادرم را همزمان نوشتم؛ یادم نیست سرنوشت آن فرم و کاری که به دنبالش بودم چه شد اما احساس خوبی داشتم. تا قبل از آن با هر نوشتن اسم پدرم به تنهایی، لبریز از عذاب وجدان میشدم. من مقصر نبودم اما گمان میکردم با تن دادن به چنین فرایندِ تبعیضآمیزی، سهمی در بیتوجهی به زنان مخصوصا مادرم دارم. بعضی از مسائل آنقدر گرد تکرار بر ساحتشان مینشیند که کجوکوله و زشت بودنشان از نگاهها پنهان میماند؛ مثلا اینکه چرا پدر همه جا هست و خبری از مادران نیست؟
در یک معرفینامهی ساده از آدم، پدر حضور دو چندان دارد یا شاید حتی تنها حاضر همیشه در صحنه است؛ نام ما که روز تولدمان توسط پدرانمان در شناسنامهها ثبت میشود، نامخانوادگی ما معادل نامخانوادگی پدرمان است و بلافاصله بعد از این دو، از نام کوچک پدرمان میپرسند. مادر کجاست؟ هیچ جا!
▪️این قضایا همگی از تابعان موضوع ولایت قهری پدران هستند؛ مطابق قانون مدنی، ولایت فرزندان با پدر و جد پدری است. منظور از ولایت تسلط و اختیار داشتن بر دیگری است و زمانی که قانون منشا اعطای ولایت باشد، ولایت از نوع قهری خواهد بود. به زبان ساده اختیار زندگی فرزندان مطابق متن صریح قوانین با پدر است.
▪️این حاکمیت پدرانه، مصادیق بیشمار و متنوعی دارد. از تصمیمگیری برای درمان یا جراحی کودک گرفته تا ثبتنام در مدرسه، باز کردن حساب بانکی، خرید سیمکارت، گرفتن کارنامه یا مدرک تحصیلی، همه و همه نیازمند حضور پدر هستند. صحبت اینجا سلب این حقوق از پدران نیست؛ چرا که کودکان تا حد زیادی به دلیل شرایط ویژهای که دارند نیازمند حمایت والدین (هم پدر و هم مادر) جهت رسیدگی به مسائلشان هستند. بحث اینجاست که چرا پدر به صورت انحصاری ولایت فرزندان را به عهده دارد؟ آیا جز این است که مادر و پدر نقشهایی اشتراکی هستند و هر دو در تولد فرزندان سهمی برابر دارند؟
▪️این قاعده در حقوق خانواده معنایی جز اصرار بر سرکوب زنان و ادامهی خشونت علیه آنها ندارد. جالب اینجاست که ادعای سیاستگذاران و اهالی تقنین اتفاقا در حوزهی خانواده، بزرگداشت مقام زن و مادر است. در واقع اگر در سایر حوزهها ابایی از اعمال تبعیض و در بوق و کرنا کردن آن نداشته باشند، در ارتباط با خانواده به عنوان نهادی مقدس و موثر در رسیدن به اهداف متعالیشان، مدام از فرشتهانگاری و تکریم مادران میگویند. اما در عمل و با کنکاش در ریشههای قوانین خانواده، اتفاقا بیشترین نادیدهانگاری و بیاعتنایی به حقوق زنان در ساختار خانواده قابل مشاهده است.
مادران به عنوان کسانی که بار اصلی تولد کودک از دوران بارداری تا بزرگسالی او به عهدهی آنهاست، کمترین نقش را در جلوههای عمومی زندگی فرزندانشان دارند. تمام کارهایی که در پستوی خانهها انجام میشود و شاهدی ندارند از شیر دادن و تعویض کهنهی بچهها تا پرستاری و مراقبت شبانهروزی و رسیدن به امور مدرسهی آنها با زنان است. اما همین که کودک از خانه بیرون میرود و قرار است خودش را به جامعه معرفی کند، همه جا نام یگانهی پدر میدرخشد.
در حقیقت گویی اختیار و ولایت تنها جلوههای بیرونی دارند. باورهای پایهای این جریان میپندارند حضور در اجتماع نیازمند شایستگی و صلاحیتی پر صلابت و قدرتمند است که عموما برای یک زن زیادی است. هیچکس نمیپرسد این تفکیک زندگی به دو شاَن عمومی و خصوصی و تعلق داشتن زنان به نوع خصوصی آن از کجا آمده و با کدام شاهد و مثال، به چنین درجه از اثبات و قطعیت رسیده است؟
کودکان به عنوان افرادی نیازمند به حمایت، میبایست از حضور شانهبهشانهی پدر و مادرشان در تمام شؤون زندگی بهرهمند باشند. حذف مادران و تحقیر آنها در امور مختلف، نه تنها خشونتی بلاتوجیه در حق زنان این کشور است بلکه نوعی نقض حق کودکان و تعمیق کلیشههای تبعیضآمیز و مردسالار در وجود آنها تلقی میشود.
برابری زنان و مردان در خانواده، نخستین آموزشی است که میتواند نوید آیندهای روشن برای کودکان این سرزمین باشد!
به سیکل تبعیض و آموزش تبعیض پایان دهیم!
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
@bidarzani
یک ماه؛ سی بزنگاه
✍🏽 مهسا غلامعلیزاده
|بیستونه: نام، نامخانوادگی، نام پدر؛ مادر کجاست؟|
یک بار در یک فرم استخدامی، مقابل نام پدر، اسم پدر و مادرم را همزمان نوشتم؛ یادم نیست سرنوشت آن فرم و کاری که به دنبالش بودم چه شد اما احساس خوبی داشتم. تا قبل از آن با هر نوشتن اسم پدرم به تنهایی، لبریز از عذاب وجدان میشدم. من مقصر نبودم اما گمان میکردم با تن دادن به چنین فرایندِ تبعیضآمیزی، سهمی در بیتوجهی به زنان مخصوصا مادرم دارم. بعضی از مسائل آنقدر گرد تکرار بر ساحتشان مینشیند که کجوکوله و زشت بودنشان از نگاهها پنهان میماند؛ مثلا اینکه چرا پدر همه جا هست و خبری از مادران نیست؟
در یک معرفینامهی ساده از آدم، پدر حضور دو چندان دارد یا شاید حتی تنها حاضر همیشه در صحنه است؛ نام ما که روز تولدمان توسط پدرانمان در شناسنامهها ثبت میشود، نامخانوادگی ما معادل نامخانوادگی پدرمان است و بلافاصله بعد از این دو، از نام کوچک پدرمان میپرسند. مادر کجاست؟ هیچ جا!
▪️این قضایا همگی از تابعان موضوع ولایت قهری پدران هستند؛ مطابق قانون مدنی، ولایت فرزندان با پدر و جد پدری است. منظور از ولایت تسلط و اختیار داشتن بر دیگری است و زمانی که قانون منشا اعطای ولایت باشد، ولایت از نوع قهری خواهد بود. به زبان ساده اختیار زندگی فرزندان مطابق متن صریح قوانین با پدر است.
▪️این حاکمیت پدرانه، مصادیق بیشمار و متنوعی دارد. از تصمیمگیری برای درمان یا جراحی کودک گرفته تا ثبتنام در مدرسه، باز کردن حساب بانکی، خرید سیمکارت، گرفتن کارنامه یا مدرک تحصیلی، همه و همه نیازمند حضور پدر هستند. صحبت اینجا سلب این حقوق از پدران نیست؛ چرا که کودکان تا حد زیادی به دلیل شرایط ویژهای که دارند نیازمند حمایت والدین (هم پدر و هم مادر) جهت رسیدگی به مسائلشان هستند. بحث اینجاست که چرا پدر به صورت انحصاری ولایت فرزندان را به عهده دارد؟ آیا جز این است که مادر و پدر نقشهایی اشتراکی هستند و هر دو در تولد فرزندان سهمی برابر دارند؟
▪️این قاعده در حقوق خانواده معنایی جز اصرار بر سرکوب زنان و ادامهی خشونت علیه آنها ندارد. جالب اینجاست که ادعای سیاستگذاران و اهالی تقنین اتفاقا در حوزهی خانواده، بزرگداشت مقام زن و مادر است. در واقع اگر در سایر حوزهها ابایی از اعمال تبعیض و در بوق و کرنا کردن آن نداشته باشند، در ارتباط با خانواده به عنوان نهادی مقدس و موثر در رسیدن به اهداف متعالیشان، مدام از فرشتهانگاری و تکریم مادران میگویند. اما در عمل و با کنکاش در ریشههای قوانین خانواده، اتفاقا بیشترین نادیدهانگاری و بیاعتنایی به حقوق زنان در ساختار خانواده قابل مشاهده است.
مادران به عنوان کسانی که بار اصلی تولد کودک از دوران بارداری تا بزرگسالی او به عهدهی آنهاست، کمترین نقش را در جلوههای عمومی زندگی فرزندانشان دارند. تمام کارهایی که در پستوی خانهها انجام میشود و شاهدی ندارند از شیر دادن و تعویض کهنهی بچهها تا پرستاری و مراقبت شبانهروزی و رسیدن به امور مدرسهی آنها با زنان است. اما همین که کودک از خانه بیرون میرود و قرار است خودش را به جامعه معرفی کند، همه جا نام یگانهی پدر میدرخشد.
در حقیقت گویی اختیار و ولایت تنها جلوههای بیرونی دارند. باورهای پایهای این جریان میپندارند حضور در اجتماع نیازمند شایستگی و صلاحیتی پر صلابت و قدرتمند است که عموما برای یک زن زیادی است. هیچکس نمیپرسد این تفکیک زندگی به دو شاَن عمومی و خصوصی و تعلق داشتن زنان به نوع خصوصی آن از کجا آمده و با کدام شاهد و مثال، به چنین درجه از اثبات و قطعیت رسیده است؟
کودکان به عنوان افرادی نیازمند به حمایت، میبایست از حضور شانهبهشانهی پدر و مادرشان در تمام شؤون زندگی بهرهمند باشند. حذف مادران و تحقیر آنها در امور مختلف، نه تنها خشونتی بلاتوجیه در حق زنان این کشور است بلکه نوعی نقض حق کودکان و تعمیق کلیشههای تبعیضآمیز و مردسالار در وجود آنها تلقی میشود.
برابری زنان و مردان در خانواده، نخستین آموزشی است که میتواند نوید آیندهای روشن برای کودکان این سرزمین باشد!
به سیکل تبعیض و آموزش تبعیض پایان دهیم!
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
@bidarzani
بيدارزنى
Photo
🟣 پایان سی بزنگاه، برای نوامبر نارنجی؛ تلاش برای پایان دادن به خشونت علیه زنان
|سی: تو چراغ خود برافروز!|
✍🏽 مهسا غلامعلیزاده
▪️یک ماه گذشت و ما در سی بزنگاه، توقف کردیم و از خشونت علیه زنان گفتیم.
آیا همهچیز را گفتیم؟
خیر!
آیا چیزی مانده که بگوییم؟
قطعا بله!
خشونت علیه زنان، خشونتی فراگیر و جهانی است. خشونت خوراک هرروزهی زنان دنیاست. رنجِ دختران و زنان در سیهزار کتاب هم نمیگنجد چه برسد به سی یادداشت هشتصد کلمهای! ما در دنیایی زندگی میکنیم که در آن از هر ۳ زن، یک زن تجربهی انواع خشونت را دارد؛ دنیایی که با وقایعی نظیر جنگ و فروپاشی و پاندمی کرونا و ...، خشونت بیشتری را به زنان تحمیل میکند.
در یک سال گذشته ۲۴۳ میلیون زن و دختر توسط همسر یا یکی از نزدیکانشان مورد آزار قرار گرفتهاند؛ از این تعداد کمتر از ۴۰ درصدشان تقاضای کمک کرده یا خشونت مذکور را گزارش کردهاند.
خشونت علیه زنان دارای پیامدهای فوری و بلندمدت بر سلامت جسمی، جنسی و روانی آنهاست؛ پیامدهایی که میتوانند تا حد مرگ ویرانکننده باشند.
در این میان زن بودن به عنوان یکی از ریشههای تبعیض میتواند در سایر زمینههای تبعیض نظیر تبعیض طبقاتی و نژادی تنیده شود و ستمی دوچندان را نصیب زنان کند. به بیان سادهتر زنها ممکن است علاوه بر ستم جنسیتی، به علت تعلق همزمان به دیگر گروههای مورد تبعیض، متحمل ظلمی مضاعف شوند. برای مثال زنانِ کارگر، زنانِ مهاجر یا زنان دارای معلولیت، قطعا بیش از سایر زنان مورد خشونت واقع میشوند و نقض حقوق اولیهشان را تجربه میکنند.
از سوی دیگر حقوق بشر به طور کلی، یک مجموعهی درهمتنیده و منسجم است. تمام حقوقی که مطابق اسناد بینالمللی برای انسانها به رسمیت شناخته شدهاند، به یک اندازه اهمیت و ضرورت دارند. به تعبیر دیگر، حقوق بشر مقولهای انتخابی نیست. ما نمیتوانیم با توجه به شرایط شخصی و اعتقاداتی که داریم، بخشی از این حقوق را دستچین کرده و سایر آنها را نادیده بگیریم. همانطور که در ابتدا گفتیم، این سی یادداشت ناظر به تمام حقوق زنان نبود اما احتمالا برای بعضی از شماها اغراقآمیز و زیادی به نظر رسیده است. شاید با خودتان بگویید قرار نیست تمام این موارد و سایر حقوقی که از این متنها غایب بودند، را بپذیرید. اما همین جا به شما خواهم گفت که نمیتوانید! حقوق بشر، محل چانهزنی ما نیست. زنان و دیگران به محض تولد صاحب این حقوق هستند. این حقوق در ملکیت و تحت ولایت هیچ فرد یا نهادی نیست. بنابراین صحبت از این حقوق به معنای تلاش برای رسیدن به یک توافق برد-برد نیست. ما خواهان حقوقی هستیم که به غلط و ظالمانه از ما گرفته شده است. ما خواهان پس گرفتن حقوق بدیهی و مسلم خود هستیم؛ قرار نیست در ازای دارا شدن این حقوق، هزینه یا تضمینی بدهیم. در نتیجه اگر مقابل ما ایستادهاید و بر عرف و قوانین تبعیضآمیز تکیه زدهاید، یک بار برای همیشه بدون تعصب و خرافه، این یادداشتها و نظایر بیشمارش را بخوانید، بشنوید، ببینید و بعد بدون ترس، با سری برافراشته به سمت ما و برابری حرکت کنید!
باور کنید دنیای لبریز از برابری، برای همهی ما دنیای زیباتر و آرامتری است. تبعیض و خشونت دنیا را با هر آنکه روی آن زندگی میکند، میبلعد و نشخوار میکند! ما همه با کموکیف متفاوت قربانی خشونت هستیم. به جای انکار و یا دامن زدن به این خشونتِ جاری، هر جا که هستیم،
به هر چیزی که اعتقاد داریم،
در هر حوزهای که فعالیت میکنیم،
و با هر میزان قدرتی که در دست داریم،
برای برابری و پایان دادن به خشونت علیه زنان، تلاش کنیم!
|تو نگو همه به جنگاند و ز صلح من چه آید
تو یکی نِهای، هزاری تو چراغ خود برافروز|
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
@bidarzani
|سی: تو چراغ خود برافروز!|
✍🏽 مهسا غلامعلیزاده
▪️یک ماه گذشت و ما در سی بزنگاه، توقف کردیم و از خشونت علیه زنان گفتیم.
آیا همهچیز را گفتیم؟
خیر!
آیا چیزی مانده که بگوییم؟
قطعا بله!
خشونت علیه زنان، خشونتی فراگیر و جهانی است. خشونت خوراک هرروزهی زنان دنیاست. رنجِ دختران و زنان در سیهزار کتاب هم نمیگنجد چه برسد به سی یادداشت هشتصد کلمهای! ما در دنیایی زندگی میکنیم که در آن از هر ۳ زن، یک زن تجربهی انواع خشونت را دارد؛ دنیایی که با وقایعی نظیر جنگ و فروپاشی و پاندمی کرونا و ...، خشونت بیشتری را به زنان تحمیل میکند.
در یک سال گذشته ۲۴۳ میلیون زن و دختر توسط همسر یا یکی از نزدیکانشان مورد آزار قرار گرفتهاند؛ از این تعداد کمتر از ۴۰ درصدشان تقاضای کمک کرده یا خشونت مذکور را گزارش کردهاند.
خشونت علیه زنان دارای پیامدهای فوری و بلندمدت بر سلامت جسمی، جنسی و روانی آنهاست؛ پیامدهایی که میتوانند تا حد مرگ ویرانکننده باشند.
در این میان زن بودن به عنوان یکی از ریشههای تبعیض میتواند در سایر زمینههای تبعیض نظیر تبعیض طبقاتی و نژادی تنیده شود و ستمی دوچندان را نصیب زنان کند. به بیان سادهتر زنها ممکن است علاوه بر ستم جنسیتی، به علت تعلق همزمان به دیگر گروههای مورد تبعیض، متحمل ظلمی مضاعف شوند. برای مثال زنانِ کارگر، زنانِ مهاجر یا زنان دارای معلولیت، قطعا بیش از سایر زنان مورد خشونت واقع میشوند و نقض حقوق اولیهشان را تجربه میکنند.
از سوی دیگر حقوق بشر به طور کلی، یک مجموعهی درهمتنیده و منسجم است. تمام حقوقی که مطابق اسناد بینالمللی برای انسانها به رسمیت شناخته شدهاند، به یک اندازه اهمیت و ضرورت دارند. به تعبیر دیگر، حقوق بشر مقولهای انتخابی نیست. ما نمیتوانیم با توجه به شرایط شخصی و اعتقاداتی که داریم، بخشی از این حقوق را دستچین کرده و سایر آنها را نادیده بگیریم. همانطور که در ابتدا گفتیم، این سی یادداشت ناظر به تمام حقوق زنان نبود اما احتمالا برای بعضی از شماها اغراقآمیز و زیادی به نظر رسیده است. شاید با خودتان بگویید قرار نیست تمام این موارد و سایر حقوقی که از این متنها غایب بودند، را بپذیرید. اما همین جا به شما خواهم گفت که نمیتوانید! حقوق بشر، محل چانهزنی ما نیست. زنان و دیگران به محض تولد صاحب این حقوق هستند. این حقوق در ملکیت و تحت ولایت هیچ فرد یا نهادی نیست. بنابراین صحبت از این حقوق به معنای تلاش برای رسیدن به یک توافق برد-برد نیست. ما خواهان حقوقی هستیم که به غلط و ظالمانه از ما گرفته شده است. ما خواهان پس گرفتن حقوق بدیهی و مسلم خود هستیم؛ قرار نیست در ازای دارا شدن این حقوق، هزینه یا تضمینی بدهیم. در نتیجه اگر مقابل ما ایستادهاید و بر عرف و قوانین تبعیضآمیز تکیه زدهاید، یک بار برای همیشه بدون تعصب و خرافه، این یادداشتها و نظایر بیشمارش را بخوانید، بشنوید، ببینید و بعد بدون ترس، با سری برافراشته به سمت ما و برابری حرکت کنید!
باور کنید دنیای لبریز از برابری، برای همهی ما دنیای زیباتر و آرامتری است. تبعیض و خشونت دنیا را با هر آنکه روی آن زندگی میکند، میبلعد و نشخوار میکند! ما همه با کموکیف متفاوت قربانی خشونت هستیم. به جای انکار و یا دامن زدن به این خشونتِ جاری، هر جا که هستیم،
به هر چیزی که اعتقاد داریم،
در هر حوزهای که فعالیت میکنیم،
و با هر میزان قدرتی که در دست داریم،
برای برابری و پایان دادن به خشونت علیه زنان، تلاش کنیم!
|تو نگو همه به جنگاند و ز صلح من چه آید
تو یکی نِهای، هزاری تو چراغ خود برافروز|
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
@bidarzani
Forwarded from بيدارزنى
📌کردستان؛ میدان مبارزه علیه قتل زنان و قتلهای ناموسی در سالهای اخیر
✍🏽 گفتگوی نوشین شادکام با اوین مصطفیزاده
▪️در مدتی که فعالیت داشتید شاهد چه تغییراتی در شکل و شدت خشونتهای ناموسی در کردستان بودید؟ این تغییرات را بیشتر ناشی از چه میدانید؟
در ابتدا این را بگویم که نمیتوان هرشکل از قتل زنان را «قتل ناموسی» نامید؛ حال آنکه ما با نبود پژوهش و بررسیهای علمی در این رابطه، بسته به زمان و مکان در ایران روبرو هستیم و این پرداختن به قتلهای ناموسی را بسیار دشوار ساخته است، اما باتوجه به اینکه «قتل ناموسی» یک پدیده جهانیست و با تاکید به تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته، میتوان گفت این نوع قتل دارای مشخصههایی هست؛ مانند اینکه در ارتباط با مردان و دیگر جنسیتها نیز اتفاق میافتد، اغلب با برنامهریزی شده و همدستی ازقبل، دستهجمعی و از طرف خانواده خود زن انجام میگیرد و قاتل بعد از قتل احساس افتخار کرده و انگیزه قتل را مخفی نمیکند و مشخصه بارز آن این است که در ارتباط با «آبرو» است.
در رابطه با تغییراتی که حول قتل زنان یا قتلهای ناموسی روی داده میتوان به دو نوع آن اشاره کرد؛ اول اینکه در سالهای اخیر پرداختن به قتل زنان در سطح رسانههای کُردی و مبارزه زنان فعال با آن بیشتر شده و منجر گردیده موارد بیشتری از قتل زنان به نسبت قبل آشکار شود، به همین دلیل ما میبینم که قتل زنان در کردستان بیشتر از دیگر نقاط ایران برجستگی پیدا میکند. در حالی که در تمام نقاط ایران نیز موارد بسیاری از قتل زنان اتفاق میافتد اما با این حجم، رسانهای نمیشوند و ما این پوشش خبری را در ارتباط با دیگر جاهای ایران مشاهده نمیکنیم که من به شخصه این را رویهای از مبارزه علیه قتل زنان در کردستان میبینم....
این موضوع هم حائز اهمیت است که در ارتباط با اتنیکها بخشی از «فمنیست مرکز» ویژگیها و شرایط مختص این گروهها از لحاظ تقاطعیافتگی ستم را به رسمیت نمیشناسد. طوریکه خودشان را به عنوان جنبش فمینیستی سراسر ایران در دنیا مطرح کرده و مسئله را فقط در چهارچوب ستم جنسیتی به تنهایی مورد خوانش قرار میدهند. در مورد قتل زنان درمیان اتنیکها این موضوع به عنوان مسلهای «فرهنگی» چنان برجستە میشود که دیدگاه متفاوت و غیرواقعی از آنچه هست، بدون درنظرگرفتن ستم درهمتنیده و تاثیرات مضاعف آن بر خشونت علیه زنان را نمایان میکند.
#جنبش_زنان_کردستان #بیست_و_پنج_نوامبر #زن_کشی #نابرابری_و_تبعیض
▪️ادامهی متن را در وبسایت #بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43245
@bidarzani
✍🏽 گفتگوی نوشین شادکام با اوین مصطفیزاده
▪️در مدتی که فعالیت داشتید شاهد چه تغییراتی در شکل و شدت خشونتهای ناموسی در کردستان بودید؟ این تغییرات را بیشتر ناشی از چه میدانید؟
در ابتدا این را بگویم که نمیتوان هرشکل از قتل زنان را «قتل ناموسی» نامید؛ حال آنکه ما با نبود پژوهش و بررسیهای علمی در این رابطه، بسته به زمان و مکان در ایران روبرو هستیم و این پرداختن به قتلهای ناموسی را بسیار دشوار ساخته است، اما باتوجه به اینکه «قتل ناموسی» یک پدیده جهانیست و با تاکید به تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته، میتوان گفت این نوع قتل دارای مشخصههایی هست؛ مانند اینکه در ارتباط با مردان و دیگر جنسیتها نیز اتفاق میافتد، اغلب با برنامهریزی شده و همدستی ازقبل، دستهجمعی و از طرف خانواده خود زن انجام میگیرد و قاتل بعد از قتل احساس افتخار کرده و انگیزه قتل را مخفی نمیکند و مشخصه بارز آن این است که در ارتباط با «آبرو» است.
در رابطه با تغییراتی که حول قتل زنان یا قتلهای ناموسی روی داده میتوان به دو نوع آن اشاره کرد؛ اول اینکه در سالهای اخیر پرداختن به قتل زنان در سطح رسانههای کُردی و مبارزه زنان فعال با آن بیشتر شده و منجر گردیده موارد بیشتری از قتل زنان به نسبت قبل آشکار شود، به همین دلیل ما میبینم که قتل زنان در کردستان بیشتر از دیگر نقاط ایران برجستگی پیدا میکند. در حالی که در تمام نقاط ایران نیز موارد بسیاری از قتل زنان اتفاق میافتد اما با این حجم، رسانهای نمیشوند و ما این پوشش خبری را در ارتباط با دیگر جاهای ایران مشاهده نمیکنیم که من به شخصه این را رویهای از مبارزه علیه قتل زنان در کردستان میبینم....
این موضوع هم حائز اهمیت است که در ارتباط با اتنیکها بخشی از «فمنیست مرکز» ویژگیها و شرایط مختص این گروهها از لحاظ تقاطعیافتگی ستم را به رسمیت نمیشناسد. طوریکه خودشان را به عنوان جنبش فمینیستی سراسر ایران در دنیا مطرح کرده و مسئله را فقط در چهارچوب ستم جنسیتی به تنهایی مورد خوانش قرار میدهند. در مورد قتل زنان درمیان اتنیکها این موضوع به عنوان مسلهای «فرهنگی» چنان برجستە میشود که دیدگاه متفاوت و غیرواقعی از آنچه هست، بدون درنظرگرفتن ستم درهمتنیده و تاثیرات مضاعف آن بر خشونت علیه زنان را نمایان میکند.
#جنبش_زنان_کردستان #بیست_و_پنج_نوامبر #زن_کشی #نابرابری_و_تبعیض
▪️ادامهی متن را در وبسایت #بیدارزنی بخوانید:
https://bidarzani.com/43245
@bidarzani
بیدارزنی
قتلهای ناموسی و عملکرد جنبش زنان در کردستان در گفتگو با اوین مصطفیزاده - بیدارزنی
در سالهای اخیر پرداختن به قتلهای ناموسی در رسانههای کُردی و مبارزه زنان فعال بیشتر شده که نشان از همراهی نکردن جامعه کردستان با آن دارد.