عاشقانه♡عارفانه
756 subscribers
8.6K photos
2.69K videos
10 files
95 links
می دانم
که درمان این همه درد
شعر نیست
تویی
#تو...✓


زیباترین ها در اختیار شماست
اشعار 📖
کلیپ 📺
گیف 🎬
موسیقی 🎵🎧
💞...🕊
Download Telegram
قطعیت نگاه تو،دین من است...

#قیصر_امین_پور
لبخَنـد تـو ...
خُلاصه خوبیهاست

لَختی بخَنـد
خنـده گـل زیبـاست....

#قیصر_امین_پور
.

با آنکه جُز سکوت
جوابم نمیدهی
در هر سوال
از همه پرسیده‌ام تو را،
از شعر و استعاره
و تشبیه برتری
با هیچ کس به جُز تو،
نسنجیده ام تو را...

#قیصر_امین_پور

‎‌‌‌‌
مرا ڪه شــــــانہ ام از حمل آفتابــ خَم استــ






بہ جز پنـــــاه دو دستــ تو سایبانی نیستــ

#قیصر_امین_پور
با تيشه ی خيـــــــال تراشيده ام تو را
در هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو را

از آسمــان بــه دامنــــم افتاده آفتاب
يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را

هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ
من از تمــــام گلهـــــــا بوييده ام تــــو را

رويای آشنای شب و روز عمــــر من!
در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را

از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را

زيباپرستیِ دل من بی دليل نيست
زيـــرا به اين دليل پرستيده ام تو را

با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی
در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را

از شعر و استعـــاره و تشبيه برتــــری
با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را

#قیصر_امین_پور
.
می‌جویمت به نام و نشانی که نیستی
دیرآشنای من ، تو همانی، که نیستی

نزدیک‌تر ز تو به توام این عجب که تو
دور از منی و خویش ندانی که نیستی

می‌جویمت به باغ خیال و گمان و وهم
در کوچه‌های دل، به گمانی که نیستی

شبگرد کوچه‌های خیالم، به جستجو
آیم به آن محل و نشانی، که نیستی

طبع غزل سرایی من، لال می‌شود
در بین واژه‌ها و بیانی، که نیستی

سرشارم از خیال سرودن، اگرچه باز
تو باعث همین هیجانی، که نیستی

احوال من نپرس، که اقرار می‌کنم
حالم بد است، مثل زمانی که نیستی

#قیصر_امین_پور
"می خواهمت"
چنانکه شب خسته خواب را
"می جویمت"
چنانکه لب تشنه آب را

محو تو آنچنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده دمان ، آفتاب را

بی تابم
آنچنانکه درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره ، تاب را

بایسته ای ، چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بال پریدن ، عقاب را

حتی اگر نباشی ، می آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان ، سراب را

ای خواهشی که "خواستنی تر ز پاسخی"
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را....



#قیصر_امین_پور
‌ ♡
بی‌تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سال‌ها -هجری و شمسی- همه بی‌خورشیدند

از همان لحظه که از چشمِ یقین افتادند
چشم‌های نگران، آینه‌ی تردیدند

نشد از سایه‌ی خود هم بگُریزند دَمی
هرچه بیهوده به گردِ خودشان چرخیدند

چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند

غرق دریای تو بودند، ولی ماهی‌وار
باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند

در پی دوست، همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه، به خود خندیدند

سِیرِ تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصل‌ها را همه با فاصله‌ات سنجیدند

تو بیایی، همه ساعت‌ها و ثانیه‌ها
از همین روز، همین لحظه، همین دَم، عیدند

#قیصر_امین‌_پور
.
حرف ها دارم اما ... بزنم یا نزنم؟
با توأم، با تو! خدا را! بزنم یا نزنم؟

همه حرف دلم با تو همین است که «دوست»
چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟

گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:
دست بر میوه حوا بزنم یا نزنم؟

به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟

دست بر دست همه عمر در این تردیدم
بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟

#قیصر_امین_پور
دیری است از خود، از خدا، از خلق دورم
با این همه در عین بی تابی صبورم

پیچیده در شاخ درختان، چون گوزنی
سر شــاخه های پیچ در پیچ غـــرورم

هر سوی سرگردان و حیران در هوایت
نــیلوفـــرانــه پیچــکی بــی تاب ِنــورم

بادا بیفــتد ســایه‌ی برگی به پایت
باری، به روزی روزگاری در عبورم

از روی یکــرنگی شب و روزم یـکـی شد
همرنگ بختم تیره رخت سوگ و سورم

خط می خورد در دفتــر ایـام، نامم
فرقی ندارد بی تو غیبت یا حضورم

در حســــرت پـــرواز با مرغــابیانم
چون سنگ پشتی پیر در لاکم صبورم

آخـــر دلم با ســربلنـدی می گذارد
سنگ تمام عشق را بر خاک گورم....

#قیصر_امین_پور
ما
در عصر احتمال بسر میبریم
در عصر شک و شاید
در عصر پیش بینی‌ وضع هوا
از هر طرف که باد بیاید
در عصر قاطعیت تردید
عصر جدید
عصری‌ که هیچ اصلی‌
جز اصل احتمال ، یقینی‌ نیست
اما من
بی‌ نام تو
حتی‌
یک لحظه احتمال ندارم
چشمان تو
عین الیقین من
قطعیت نگاه تو
دین منست
من از تو ناگزیرم
من
بی‌ نام ناگزیر تو می‌میرم

#قیصر_امین_پور
در کتاب چار فصل زندگی
صفحه‌ها پشت سرِ هم می‌روند
هر یک از این صفحه‌ها، یک لحظه‌اند
لحظه‌ها با شادی و غم می‌روند
گریه، دل را آبیاری می‌کند
خنده، یعنی این‌ که دل‌ها زنده است
زندگی، ترکیب شادی با غم است
دوست می‌دارم من این پیوند را
گر چه می‌گویند: شادی بهتر است
دوست دارم گریه با لبخند را ...

#قیصر_امین_پور
از من عبور ميکني و دم نميزني!
تنها دلم خوش است که شايد نديده اي!

#قیصر_امین_پور
ای برتر از خیالِ محالی که داشتم!
بالاتر از توهمِ بالی که داشتم!

طوفان رسید و برگ و بَرَم را به باد داد
پیش از رسیدنِ دلِ کالی که داشتم

این کوره رود های گِل‌آلود از کجاست؟
کو چشمه‌ی عمیق و زلالی که داشتم؟

حالِ غزال بود و مجالِ غزل مرا
آن حال کو؟ کجاست مجالی که داشتم؟

کِی می‌شود به روی تو روشن چراغِ چشم؟
روشن نشد جوابِ سوالی که داشتم

باری مگر ز شوقِ نگاهِ تو بردَمَد
آن آفتابِ رو به زوالی که داشتم.

#قیصر_امین‌_پور

🕊️
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود…
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
یکباره تیره گشته و بی رنگ می شود
گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود
ازهرچه زندگیست دلت سیر می شود
گویی به خواب بود جوانی‌ مان گذشت
گاهی چه زود فرصت مان دیر می شود
کاری ندارم کجایی چه می کنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود
#قیصر_امین_پور🕊️
حرف‌های ما هنوز ناتمام
تا نگاه می‌کنی
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیز می شود ..
آی ..
ای دریغ و حسرتِ همیشگی
ناگهان چقدر زود دیر می شود ...


#قیصر_امین_پور
#هشتم_آبان_سالروز_درگذشت
#قیصر_امین_پور_گرامیباد🌸
🔻

ما بی صدا مطالعه می کردیم
اما کتاب را که ورق می زدیم
تنها گاهی به هم نگاهی ..
ناگاه انگشتهای « هیس ! »
ما را از هر طرف نشانه گرفتند
انگار غوغای
چشم های من و تو
سکوت را در آن کتابخانه
رعایت نکرده بود ...


#قیصر_امین_پور
#دوم_اردیبهشت_ماه
#زادروز_قیصر_امین_پور_گرامیباد💐💐
حرف‌های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می‌کنی وقت رفتن است!

باز هم همان حکایت همیشگی،
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌شود!

آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان چقدر زود دیر می‌شود!

#قیصر_امین_پور
معین - شبای رفتن تو
@moziku

می‌خواهمت چنان که شب خسته خواب را
می‌جویمت چنان که لب تشنه آب را

محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را

بی‌تابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را

بایسته‌ای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را

حتی اگر نباشی، می‌آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را!

ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

#قیصر_امین_پور

طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی

دوباره پلک دلم می‌پرد نشانه‌ی چیست؟
شنیده‌ام که می‌آید کسی به مهمانی

کسی که سبزترست از هزار بار بهار
کسی شگفت، کسی آن‌چنان که می‌دانی

کسی که نقطه‌ی آغاز هر چه پروازست
تویی که در سفر عشق، خط پایانی

تویی بهانه‌ی آن ابرها که می‌گریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی

تو از حوالی اقلیم هرکجاآباد
بیا که می‌رود این شهر، رو به ویرانی

کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو آرامشی‌ست طوفانی

#قیصر_امین_پور