دلتنگی به سبک شاعرها:
الا ای آهوی وحشی کجایی؟
#حافظ💫
بماندم بی سر و سامان کجایی؟
#عطار💫
کجایی؟ با فـراقم در چـه کاری؟
#عراقی💫
نـگارِ تازه خـیز ما کـجایـی؟
#باباطاهر💫
کجایی ای جـنون ویرانهات کو؟
#بیدل💫
کجایی تو؟ کجایی تو؟ کجایی؟
#مولانا💫
جانا نگویی آخر ما را ، که تو کجایی؟
#سنایی💫
کجایی گنجِ پنهانی کجایی؟
#نظیری_نیشابوری💫
کجایی ای قدحها از کف اغیار نوشیده..
#هاتف_اصفهانی💫
کجایی؟ای به فدای تو گشته جان و جهانم..
#امیرخسرو_دهلوی 💫
تو کجایی؟در گستره ی بی مرز این جهان
#شاملو💫
@bhaji62
دلتنگی به سبک شاعرها:
الا ای آهوی وحشی کجایی؟
#حافظ💫
بماندم بی سر و سامان کجایی؟
#عطار💫
کجایی؟ با فـراقم در چـه کاری؟
#عراقی💫
نـگارِ تازه خـیز ما کـجایـی؟
#باباطاهر💫
کجایی ای جـنون ویرانهات کو؟
#بیدل💫
کجایی تو؟ کجایی تو؟ کجایی؟
#مولانا💫
جانا نگویی آخر ما را ، که تو کجایی؟
#سنایی💫
کجایی گنجِ پنهانی کجایی؟
#نظیری_نیشابوری💫
کجایی ای قدحها از کف اغیار نوشیده..
#هاتف_اصفهانی💫
کجایی؟ای به فدای تو گشته جان و جهانم..
#امیرخسرو_دهلوی 💫
تو کجایی؟در گستره ی بی مرز این جهان
#شاملو💫
@bhaji62
.
ای نقاب از روی ماه آویخته
صبح را با ماهتاب آمیخته
در خیال عاشقان از زلف و رخ
صورت حال و محال انگیخته
آسمان خاک بیز از کوی تو
سالها غربال دولت بیخته
عقل ترسا روح عیسی روی را
در چلیپاهای زلف آویخته
از لطافت باد آب و آب باد
هم برون برده ز سر هم ریخته
ای سنایی بهر خاک کوی تو
ز آبروی و دین و دل بگریخته
#سنایی
ای نقاب از روی ماه آویخته
صبح را با ماهتاب آمیخته
در خیال عاشقان از زلف و رخ
صورت حال و محال انگیخته
آسمان خاک بیز از کوی تو
سالها غربال دولت بیخته
عقل ترسا روح عیسی روی را
در چلیپاهای زلف آویخته
از لطافت باد آب و آب باد
هم برون برده ز سر هم ریخته
ای سنایی بهر خاک کوی تو
ز آبروی و دین و دل بگریخته
#سنایی
بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم
چون تو پیش من نباشی شادمانی چون کنم
گر بخوانی ور برانی بر منت فرمان رواست
گر بخوانی بنده باشم ور برانی چون کنم
بودم اندر وصل تو صاحبقران روزگار
چون فراق آمد کنون صاحبقرانی چون کنم
#سنایی
🕊️
چون تو پیش من نباشی شادمانی چون کنم
گر بخوانی ور برانی بر منت فرمان رواست
گر بخوانی بنده باشم ور برانی چون کنم
بودم اندر وصل تو صاحبقران روزگار
چون فراق آمد کنون صاحبقرانی چون کنم
#سنایی
🕊️
چرا ز روی لطافت بدین غریب نسازی
که بس غریب نباشد ز تو غریبنوازی
ز بهر یک سخنِ تو دو گوش ما سوی آن لب
ستیزه بر دل ما و دو چشم تو سوی بازی
#سنایی
که بس غریب نباشد ز تو غریبنوازی
ز بهر یک سخنِ تو دو گوش ما سوی آن لب
ستیزه بر دل ما و دو چشم تو سوی بازی
#سنایی
ای نقاب از روی ماه آویخته
صبح را با ماهتاب آمیخته
در خیال عاشقان از زلف و رخ
صورت حال و محال انگیخته
#سنایی
صبح را با ماهتاب آمیخته
در خیال عاشقان از زلف و رخ
صورت حال و محال انگیخته
#سنایی