عاشقانه♡عارفانه
811 subscribers
8.66K photos
2.73K videos
8 files
33 links
می دانم
که درمان این همه درد
شعر نیست
تویی
#تو...✓


زیباترین ها در اختیار شماست
اشعار 📖
کلیپ 📺
گیف 🎬
موسیقی 🎵🎧
💞...🕊
Download Telegram
عاشقانه♡عارفانه
Mohsen Chavoshi – Hamkhaab (Shahrzad)
همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
بی‌تابم و از غصهٔ این خواب ندارم

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست

بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست
اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست

پیش تو بسی از همه کس خارترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من

روزی که نماند دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار وفادار ترم من

بر بی‌کسی من نگر و چارهٔ من کن
زان کز همه کس بی‌کس و بی‌یارترم من

#وحشی_بافقی
#چاوشی‌جـان
🕊️
چقد حرف دلمونو زد وحشی بافقی اونجا که میگه :

هر که شد بیمار درد عشق، بهبودی نیافت ...

#وحشی_بافقی
🕊️
گر ز آزردن من هست غرض مردن من
مُردم، آزار مکش از پی آزردن من
#وحشی_بافقی🕊️
دلی دارم که هر چندش بیازاری نیازارد
نه دل سنگست پنداری، که "آزردن" نمی‌داند

#وحشی_بافقی
وداعِ جان و تنم، استماعِ رفتنِ توست
مَرو، که گر بروی خون من به گردن توست

زمانه دامنت از دست ما برون مَکُناد
خدایْ را! نَرَوی؛ دست ما و دامن توست

#وحشی_بافقی
شوق می‌گوید که آسان نیست بی او زیستن
صبر می‌گوید که باکی نیست گو دشوار باش

#وحشی_بافقی
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل
به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را

چنان از طرح وضع ناپسند خود گریزانم
که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را

گر این وضع است می‌ترسم که با چندین وفاداری
شود لازم که پیشت وانمایم بیوفا خود را

چو از اظهار عشقم خویش را بیگانه می‌داری
نمی‌بایست کرد اول به این حرف آشنا خود را

ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گل
کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را

#وحشی_بافقی
خوش آن نیاز که رفعِ حیا تواند کرد
نگاه را به نگاه آشنا تواند کرد

خوش آن نگاه که در آشنایی اوّل
شروع در سخن مدّعا تواند کرد

خوش آن غرور که وام دوصد جواب سلام
به یک کرشمه‌ی ابرو ادا تواند کرد

خوش آن ادا که هزاران هزار وعده‌ی ناز
به نیم جنبش مژگان روا تواند کرد

خوش آن فریب که در عین تیغ راندن‌ها
علاجِ دعویِ صد خون‌بها تواند کرد

خوش است طرزِ اداهای خاص با وحشی
خوش آن که پیرویِ طرزِ ما تواند کرد

#وحشی_بافقی
📝

مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب
نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب

#وحشی_بافقی
Gheseye Man ( REXWIDO )
Telegram : rexwido1
خلوتی خواهم و در بسته و یک محرم راز
که گشایم سر راز و گله‌ای چند قدیم

#وحشی‌_بافقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎙چاوشی

پیش تو بسی از همه‌کس خوارترم من
زان روی که از جمله گرفتارترم من

روزی که نماند دگری بر سر کویت
دانی که ز اغیار وفادار ترم من...

#وحشی_بافقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عمرت دراز باد که ما را فِراقِ تو
خوش می‌برد به زاری و خوش زار می‌کٌشد

#وحشی_بافقی
روم به جای دگر ، دل دهم به یار دگر
هوای یار دگر دارم و دیار دگر

به دیگری دهم این دل که خوار کردهٔ تست
چرا که عاشق تو دارد اعتبار دگر

میان ما و تو ناز و نیاز بر طرف است
به خود تو نیز بده بعد از این قرار دگر

خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
به فکر صید دگر باشد و شکار دگر

خموش وحشی از انکار عشق او کاین حرف
حکایتیست که گفتی هزار بار دگر

#وحشی_بافقی
تو منکری ولیک به من مهربانیت
می‌بارد از ادای نگاهِ نهانیت

میرم به ملتفت نشدن‌های ساخته
و آن طرزِ بازدیدن و تقریب‌دانیت

#وحشی_بافقی
من آن مرغم که افکندم به دامِ صد بلا خود را
به یک پروازِ بی‌هنگام، کردم مبتلا خود را

نه دستی داشتم بر سَر، نه پایی داشتم در گِل
به‌دست خویش کردم این‌چنین بی‌دست‌وپا خود را

چنان از طرحِ وضعِ ناپسندِ خود گریزانم
که‌گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را

گر این وضع‌است می‌ترسم که با چندین وفاداری
شود لازم که پیشت وانمایم بی‌وفا خود را

چو از اظهار عشقم، خویش را بیگانه می‌داری
نمی‌بایست کرد اول به این حرف آشنا خود را

ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گِل
کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را!

#وحشی_بافقی
من آن مرغم که افکندم به دامِ صد بلا خود را
به یک پروازِ بی‌هنگام، کردم مبتلا خود را

نه دستی داشتم بر سَر، نه پایی داشتم در گِل
به‌دست خویش کردم این‌چنین بی‌دست‌وپا خود را

چنان از طرحِ وضعِ ناپسندِ خود گریزانم
که‌گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را

گر این وضع‌است می‌ترسم که با چندین وفاداری
شود لازم که پیشت وانمایم بی‌وفا خود را

چو از اظهار عشقم، خویش را بیگانه می‌داری
نمی‌بایست کرد اول به این حرف آشنا خود را

ببین وحشی که در خوناب حسرت ماند پا در گِل
کسی کو بگذراندی تشنه از آب بقا خود را!

#وحشی_بافقی

ناز بر من کُن که
نازت می کشم تا زنده ام
نیم جانی هست و می آید
نیاز از من هنوز ...


#وحشی_بافقی