در ژرفنای درونام
نیلبکی محزون هست
هر سال
پاییز که میآید
آنرا بر لباش مینهد
باد در هم میپیچد و
چشم تنهایی خیس میشود و
انتظارم فرومیریزد و
حیاط شعرم آکنده میشود
از برگ درخت..!
#شیرکو_بیکس
نیلبکی محزون هست
هر سال
پاییز که میآید
آنرا بر لباش مینهد
باد در هم میپیچد و
چشم تنهایی خیس میشود و
انتظارم فرومیریزد و
حیاط شعرم آکنده میشود
از برگ درخت..!
#شیرکو_بیکس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر سخنی
عادی است،جز یک سخن
هر اسمی
ساده است،جز یک اسم
همه ی روزها
تکراریاند،جز یک روز
عشق تو
اسمات
و روزی که
همدیگر را دیدیم.
#شیرکو_بیکس
عادی است،جز یک سخن
هر اسمی
ساده است،جز یک اسم
همه ی روزها
تکراریاند،جز یک روز
عشق تو
اسمات
و روزی که
همدیگر را دیدیم.
#شیرکو_بیکس
.
صبح که شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم سرشار از
گُلِ عشقِ توست
و عشق تو
آفتاب است آنگاه که
درونم طلوع میکنی
و میبینمت...
#شیرکو_بیکس
صبح که شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم سرشار از
گُلِ عشقِ توست
و عشق تو
آفتاب است آنگاه که
درونم طلوع میکنی
و میبینمت...
#شیرکو_بیکس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پابرهنه در این شعر قدم نزن
تمام کلماتش خردههای شیشه است
چند دقیقه قبل
از بیشمار اندوه آینهای
افتاد از خیال دستهام
شکست بسان غربتام....
#شیرکو_بیکس
تمام کلماتش خردههای شیشه است
چند دقیقه قبل
از بیشمار اندوه آینهای
افتاد از خیال دستهام
شکست بسان غربتام....
#شیرکو_بیکس
پابرهنه در این شعر قدم نزن
تمام کلماتش خردههای شیشه است
چند دقیقه قبل
از بیشمار اندوه آینهای
افتاد از خیال دستهام
شکست بسان غربتام....
#شیرکو_بیکس
تمام کلماتش خردههای شیشه است
چند دقیقه قبل
از بیشمار اندوه آینهای
افتاد از خیال دستهام
شکست بسان غربتام....
#شیرکو_بیکس
کاش اسبی بودم
ولی سوارم عاشق بود
کاش آیینه ای بودم
ولی به دیوار اتاق زنی زیبا آویخته بودم
کاش گل سرخی بودم
ولی در روز عشاق به دختری هدیه ام می دادند
کاش قرص نانی بودم
ولی بر سفره ی زنی گرسنه.
کاش رودی بودم
ولی از وطنم کردستان می گذشتم
کاش بی هیچ شرطی
برای آخرین بار
تو را در آغوش می کشیدم وُ
آنگاه جان می سپردم
#شیرکو_بیکس
🕊️
ولی سوارم عاشق بود
کاش آیینه ای بودم
ولی به دیوار اتاق زنی زیبا آویخته بودم
کاش گل سرخی بودم
ولی در روز عشاق به دختری هدیه ام می دادند
کاش قرص نانی بودم
ولی بر سفره ی زنی گرسنه.
کاش رودی بودم
ولی از وطنم کردستان می گذشتم
کاش بی هیچ شرطی
برای آخرین بار
تو را در آغوش می کشیدم وُ
آنگاه جان می سپردم
#شیرکو_بیکس
🕊️
در ژرفنای درونم
نی لبکی محزون هست
هر سال
پاییز که میآید
آنرا بر لبش مینهد
باد در هم میپیچد و
چشم تنهایی خیس میشود و
انتظارم فرو میریزد و
حیاط شعرم آکنده میشود
از برگ درخت...!
#شیرکو_بیکس
نی لبکی محزون هست
هر سال
پاییز که میآید
آنرا بر لبش مینهد
باد در هم میپیچد و
چشم تنهایی خیس میشود و
انتظارم فرو میریزد و
حیاط شعرم آکنده میشود
از برگ درخت...!
#شیرکو_بیکس