.
شعر را صرف همین عشق ِ پریشان کردی
همه ی زندگی ات را سپر ِ آن کردی
دوستش داری و پیداست که پنهان کردی
دل من! هرچه غلط بود فراوان کردی
#یاسر_قنبرلو
شعر را صرف همین عشق ِ پریشان کردی
همه ی زندگی ات را سپر ِ آن کردی
دوستش داری و پیداست که پنهان کردی
دل من! هرچه غلط بود فراوان کردی
#یاسر_قنبرلو
من از میانِ نبردی بزرگ آمدهام
که میش رفتهام از خویش و گرگ آمدهام
پر است جامهام از ردِ خون، فرار کنید!
از این جنونِ به غایت جنون، فرار کنید
جراحَتی سَیّارم، شکسته است دلم
مرا به حرف نگیرید... خسته است دلم
دل مرا نتکانید، هیچ بارش نیست
که میل باختن و بردن قمارش نیست
که اعتماد ندارد که بخت یارش نیست
#یاسر_قنبرلو
که میش رفتهام از خویش و گرگ آمدهام
پر است جامهام از ردِ خون، فرار کنید!
از این جنونِ به غایت جنون، فرار کنید
جراحَتی سَیّارم، شکسته است دلم
مرا به حرف نگیرید... خسته است دلم
دل مرا نتکانید، هیچ بارش نیست
که میل باختن و بردن قمارش نیست
که اعتماد ندارد که بخت یارش نیست
#یاسر_قنبرلو
رازیاست در دلم که عیانش نمیکنم
بر لب رسیده است و بیانش نمیکنم
ایمان خویش را که به فقر آزمودهام
بازیچهی دو لقمهی نانش نمیکنم
عشق است سکّهای که در این خانه رایج است
آلودهی ریال و قِرانَش نمیکنم
کی میرسم به او و کجا میرسم به او؟
محدود در زمان و مکانش نمیکنم
سود ِ کم و فروش ِ فراوان سیاست است
تا یار، مشتریاست گرانش نمیکنم
جایی که مَسکَن است تجارت نمیکنند
دل، خانهی من است... دُکانش نمیکنم...
#یاسر_قنبرلو
بر لب رسیده است و بیانش نمیکنم
ایمان خویش را که به فقر آزمودهام
بازیچهی دو لقمهی نانش نمیکنم
عشق است سکّهای که در این خانه رایج است
آلودهی ریال و قِرانَش نمیکنم
کی میرسم به او و کجا میرسم به او؟
محدود در زمان و مکانش نمیکنم
سود ِ کم و فروش ِ فراوان سیاست است
تا یار، مشتریاست گرانش نمیکنم
جایی که مَسکَن است تجارت نمیکنند
دل، خانهی من است... دُکانش نمیکنم...
#یاسر_قنبرلو