شبکه جهانی بیت العباس علیه السلام
2.24K subscribers
11.2K photos
4.32K videos
132 files
6.29K links
صفحه رسمی درآپارات:
http://aparat.com/beitolabbastv
ادمین 1_ انتقادات و پیشنهادات
@Beitolabbas_media
ادمین 2_ همیاری مالی
@dakhil_133
📞روابط عمومی
{واتس آپ - تلگرام}
ایران +989901647686
خارج +9647828885444
Download Telegram
🔆حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔆

🍃ازدواج و فرزندان حضرت اباالفضل العباس علیه السلام

حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، با «لبابه»، دختر «عبیدالله بن عباس» - که پسرعموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود، - ازدواج کرد، «لبابه»، از بانوان ارجمند بود، و از حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، دارای دو فرزند پسر، به نام‌های «فضل‌الله» و «عبیدالله» شد. نسل حضرت اباالفضل العباس علیه السلام، از جانب «عبیدالله» ادامه یافت و در میان این نسل مبارک، راد مردان بزرگ، عالمان سترگ، و فقیهان برجسته‌ای وجود دارند، مانند:

🍃1. ابویعلی، حمزه بن قاسم:
این بزرگوار، نوه‌ی حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، در نسل پنجم بوده، و مرقد مطهرش در نزدیک شهر «حله» در کشور عراق، دارای گنبد و بارگاه است. [23] .
2. علی بن ابراهیم بن ابی‌جعفر، حسن بن عبیدالله بن أبی‌الفضل علیه‌السلام:
این بزرگوار، نوه‌ی حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، در نسل سوم بوده، و مرقد مطهرش، دارای گنبد و بارگاه ملکوتی و از زیارت‌گاه‌های شهر مقدس قم - در قسمت پایانی خیابان باجک، - است، و به عنوان «شاهزاده سید علی» یا «شاه سید علی»، معروف می‌باشد. [24] .
مرحوم علامه، سید عبدالرزاق مقرم، در کتاب خود به نام 📚«العباس علیه‌السلام» برای حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، شش فرزند - پنج پسر و یک دختر، - ذکر کرده و می‌نویسد:
🔹️نام مادر «فضل‌الله» و «عبیدالله»، «لبابه» بوده، ولی مادر یا مادران چهار فرزند دیگر حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، به نام‌های «حسن»، «قاسم یا عبدالله»، «محمد» و «دختری که نامش معلوم نیست»، ام ولد - یعنی کنیز - بوده یا بوده‌اند.
مرحوم علامه، سید محسن امین، در کتاب خود به نام 📚«اعیان الشیعة»، می‌نویسد:
دو نفر از فرزندان حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، به نام‌های «محمد بن العباس علیه‌السلام» و «عبدالله بن العباس علیه‌السلام» جزو شهیدان کربلا در روز عاشورا می‌باشند.

علامه‌ی سروی، می‌نویسد:
یکی از فرزندان حضرت أباالفضل العباس علیه‌السلام، به نام «محمد»، جزو شهدای کربلا می‌باشد.
🔆البته، هیچ بعید نیست که حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، همراه خانواده‌ی خود به سرزمین کربلا آمده و در آنجا، دو فرزند جوان خود را به میدان مبارزه با سپاه یزید بن معاویه فرستاده باشد، و آنها، پیش خود حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام به شهادت رسیده باشند، چنان که بیش‌تر شهیدان کربلا، همراه زن و فرزند خود، به کربلا، آمده بودند.
به ویژه این که: حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، دارای خیمه‌ی مخصوصی بود، و هنگام وداع، به آن خیمه تشریف برد و با همسر و فرزندانش در آنجا وداع و خداحافظی نمود.

🍃در میان فرزندان حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، «عبیدالله»، دارای مقام بسیار ارجمندی بود، و از اصحاب و یاران حضرت امام سجاد علیه‌السلام به شمار می‌رفت.
حضرت امام سجاد علیه‌السلام، هر وقت «عبیدالله بن العباس علیه‌السلام» را می‌دید، به یاد فداکاری‌ها و مظلومیت عموی بزرگوارش حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام می‌افتاد و گریان می‌شد.
🏴از گفتنی‌ها، این که: حضرت ام‌البنین علیهاالسلام، مادر بزرگوار حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، پس از آگاهی از شهادت فرزندان بزرگوارش در صحرای کربلا، هر روز، در شهر مدینه، «عبیدالله» را همراه خود به بقیع می‌برد، و به یاد حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام و دیگر پسرانش مرثیه سرائی و گریه می‌کرد، و مردم مدینه نیز در آنجا گرد آمده و با شنیدن ذکر مصیبت‌ها و گریه‌های حضرت ام‌البنین علیهاالسلام، به گریه می‌افتادند.
لازم به ذکر است که «عبیدالله بن عباس علیه‌السلام»، در سال 155هجری قمری، از دنیا رفت .
🔸️«عبیدالله»، فرزندی به نام حسن داشت، «حسن»، دارای پنج پسر بود که نام‌های آنها عبارتند از:
1. فضل.
2. حمزه.
3. ابراهیم.
4. عباس.
5. عبیدالله.
این پنج نوه‌ی حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، هر کدام، در عصر خود، از فقهای بزرگ، برجسته و وارسته بودند و هر یک در میان مردم، موقعیت و شخصیت والایی داشتند.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
#همسر_فرزندان_حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
@BeitolabbasTV
🔆حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔆

قمر بنی‌هاشم
در میان عرب، رسم بود که اگر کودکی، زیبایی فوق العاده داشت، و دارای قامتی بلند و چهره‌ای زیبا بود، او را با عنوان «قمر» (یعنی: «ماه») می‌خواندند.
مثلا: «عبد مناف»، جد سوم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را که چهره‌ای زیبا و نورانی داشت «قمر بطحاء» (یعنی: «ماه سرزمین مکه») و «عبدالله»، پدر گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را که سیمایی نورانی و چشمگیر داشت، «قمر حرم»، (یعنی: «ماه حرم»)، می‌خواندند.

🍃حضرت «عباس» علیه‌السلام نیز که از زیبایی ویژه‌ای برخوردار بود، و قامتی رشید، همچون سرو داشت، مشمول این سنت شد، و او را به عنوان «قمر بنی‌هاشم»، (یعنی: «ماه فرزندان هاشم»،) خواندند.
«زیبایی»، از نعمت‌های الهی است که خداوند متعال، به بعضی، عنایت می‌فرماید، و رسول خدا صلی الله علیه و آله، فرمود:
«اطلبوا الخیر، عند حسان الوجوه» .
یعنی: «شما، نیکی و برکت را در نزد زیبا رویان، بطلبید».
و باز رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در جای دیگر فرمود:
«أطلبوا حوائجکم، عند حسان الوجوه». [
یعنی: «شما، نیازهای خود را (از درگاه خداوند متعال)، در نزد زیبا رویان طلب کنید».

🔶️نکته‌ی قابل توجه این است که:
همه‌ی «بنی‌هاشم»، زیبا روی و خوش سیما بودند، ولی حضرت «عباس» علیه‌السلام، در میان آنها، از همه خوش سیماتر بود که آن حضرت را «قمر بنی‌هاشم» نامیدند.
آری:
سیره نویسان، در مورد چهره‌ی زیبا، و قامت بلند و چالاک، و بازوهای ستبر حضرت «عباس» علیه‌السلام، چنین نوشته‌اند:
💠«کان العباس بن أمیرالمؤمنین رجلا، جمیلا، و سیما، یرکب الفرس المطهم، و رجلاه یخطان فی الأرض».
یعنی: «حضرت عباس علیه‌السلام، پسر امیرالمؤمنان علیه‌السلام، مردی زیبا، خوش سیما، و بلند قامت بود، به طوری که هنگامی که بر روی اسب قوی و بلند سوار می‌شد، پاهایش در زمین کشیده می‌شد».
🔸️در جای دیگری، گفته شده است:
«هنگامی که حضرت «عباس» علیه‌السلام، سوار بر اسب‌های قوی و چالاک می‌شد، و پاهایش را بر رکاب می‌نهاد، زانوانش به کنار گوش‌های اسب
می‌رسید».
🌺از این رو، حضرت «ام‌البنین» علیهاالسلام، از چشم زخم حسودان، در مورد حضرت عباس علیه‌السلام، هراس داشت، و برای حفظ حضرت «عباس» علیه‌السلام، از گزند آنها، به خدا پناه می‌برد، و در این راستا بود که او این اشعار را سرود:
«اعیذه بالواحد
من عین کل حاسد
قائمهم و القاعد
مسلمهم و الجاحد
صادرهم و الوارد
مولدهم و الوالد»
🔆یعنی: «من، فرزندم «عباس» علیه‌السلام را در پناه خداوند یکتا و بی همتا، قرار می‌دهم، از گزند و زخم چشم همه حسودان، اعم از:
1. ایستاده و نشسته.
2. مسلمان و غیر مسلمان.
3. حاضر و مسافر.
4. پدر و فرزند».
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
#قمربنی_هاشم
@BeitolabbasTV
🔆حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔆
رعایت شدید ادب، در دوران کودکی‌

یکی از ارزش‌های والای انسانی و اسلامی، «رعایت ادب» است.
رعایت «ادب» در برابر بزرگان و مقدسات، و در همه‌ی موارد زندگی، زینت «اخلاق» است، و نیز از عوامل و ارکان مهم شخصیت معنوی است.

🔸️امیرمؤمنان امام علی علیه‌السلام، در ضمن سفارش به فرزند بزرگوارش امام حسن علیه‌السلام، درباره‌ی فراگیری ادب و اهمیت آن، فرمود:
«یا بنی! الأدب لقاح العقل، و ذکاء القلب، و عنوان الفضل». .
🍃یعنی: «پسرم! ادب، (مایه‌ی) بارور شدن عقل، بیداری قلب، و سر فصل فضیلت و ارزش است».
و نیز امام علی علیه‌السلام فرمود:
«من أخر عدم أدبه، لم یقدمه کثافة حسبه».
🍃یعنی: «کسی که بی ادبی او، وی را عقب انداخت، بزرگی مقام حسب و فامیلش، او را به جلو نخواهد انداخت».
و باز آن حضرت، در جای دیگری فرمود:
«لا میراث کالأدب».
🍃یعنی: «هیچ ارثی، ارزشمندتر از ادب نیست».
بر همین اساس، امام علی علیه‌السلام، فرزندان خود را به خوبی تربیت کرد، از این رو، فرزندان آن حضرت، از با ادب‌ترین افراد جامعه‌ی خود بودند.
🔆حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، از همین مکتب درخشان، درس ادب را آموخته بود، به همین دلیل، از ویژگی‌های زندگی سراسر درخشان حضرت عباس علیه‌السلام، ادب آن حضرت، در همه‌ی دوران سال‌های زندگی‌اش، از کودکی تا آخر عمر شریفش بود.
در این راستا، نظر شما را به چند نمونه از ادب دلنشین حضرت عباس علیه‌السلام، جلب می‌کنیم:

🔸️نمونه‌ی اول - روایت شده است که:
حضرت عباس علیه‌السلام، هیچگاه بدون اجازه، در کنار امام حسین علیه‌السلام نمی‌نشست، و پس از کسب اجازه از آن حضرت، اگر می‌نشست، مانند عبد خاضع، دو زانو، در برابر مولایش می‌نشست.

🔸️نمونه‌ی دوم - روایت شده است که:
در تمام طول عمر سی و چهار (34) ساله‌ی حضرت عباس علیه‌السلام، آن بزرگوار، هرگز برادر عزیزش امام حسین علیه‌السلام را به عنوان «برادر»، مخاطب نساخت، بلکه آن حضرت، امام حسین علیه‌السلام را با تعبیرات و کلماتی مانند: «سیدی: آقای من»، «مولای: سرور من»، «یابن رسول الله صلی الله علیه و آله : ای پسر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله » مخاطب می‌ساخت، جز در مورد آخرین ساعت از عمر شریفش در لحظه‌ی شهادت، که در آنجا، خطاب به امام حسین علیه‌السلام، عرض کرد:
«یا اخاه! ادرک اخاک»!
یعنی:«برادر! برادرت را دریاب»!
این تعبیر، آن هم در آن لحظه‌ی حساس، نیز یک نوع ادب بود، زیرا بیان‌گر آن بود که «برادرت»، رسم برادری را به بهترین وجه ممکن ادا کرد، و تو ای برادر! اینک با مهر «برادری» به من بنگر.

🔸️نمونه‌ی سوم - در کتاب
📚 «مستطرفات الأحادیث»، نقل شده است:
روزی، امام حسین علیه‌السلام، در مسجد، آب خواست.
حضرت عباس علیه‌السلام - که در آن هنگام کودک بود - بی آن که به کسی بگوید، با شتاب از مسجد بیرون رفت.
پس از چند لحظه دیدند، حضرت عباس علیه‌السلام، ظرفی را پر از آب کرده، و با احترام خاصی، ظرف آب را به برادرش امام حسین علیه‌السلام، تقدیم کرد.
🔸️نمونه‌ی چهارم - روز دیگری، خوشه‌ی انگوری را به حضرت عباس علیه‌السلام دادند.
آن حضرت، با این که کودک بود، با شتاب از خانه بیرون رفت.
از آن حضرت، پرسیدند: «به کجا می‌روی»؟!
آن حضرت فرمود: «می‌خواهم، این خوشه‌ی انگور را برای مولایم حسین علیه‌السلام، ببرم».
حضرت امام علی علیه‌السلام، از همان خردسالی حضرت عباس علیه‌السلام، توجه خاصی به أدب ایشان ، داشت، به طوری که آن حضرت، او را به تلاش‌ها و کارهای مهم و سخت، مانند:
کشاورزی، تقویت روح و جسم،
تیراندازی، شمشیر زنی، و سایر فضایل اخلاقی، تعلیم و عادت داده بود.
حضرت عباس علیه‌السلام، گاهی در کنار پدر بزرگوار خود، امام علی علیه‌السلام، مشغول کشاورزی و باغ داری، در نخلستان‌ها بود، و زمانی هم احادیث و برنامه‌های اسلام را در مسجد، به دیگران می‌آموخت، و نیز به تهی‌دستان و بی‌نوایان، کمک می‌کرد.
🔆حضرت عباس علیه‌السلام، به برادران و خواهران خود، احترام شایان می‌نمود، و دوش به دوش آنان، در بالا بردن سطح فرهنگ مردم، می‌کوشید.
و در یک کلام، حضرت اباالفضل العباس علیه‌السلام، بازوی پر توان پدر بزرگوارش امام علی علیه‌السلام، مطیع برادران ارجمندش، امام حسن علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام بود.
🔸️🔸️💠🔸️🔸️
آری، حضرت عباس علیه‌السلام، سخن امام علی علیه‌السلام را در زبان خود، سیمای امام حسن علیه‌السلام را در چهره‌ی خود، و خون امام حسین علیه‌السلام را در رگ‌های خود داشت.
💠💠🔸️💠💠
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
#ادب_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
@BeitolabbasTV
🔆حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔆
حماسه آفرینی

معاویه همراه هشتاد و پنج هزار نفر از سپاهیان خود، وارد «صفین» شد، و در تصرف «شریعه‌ی فرات» پیش دستی کرد.

هنگامی که سپاهیان حضرت امام علی علیه‌السلام به سرزمین صفین رسیدند، تشنه بودند، و از طرفی هم آب به روی آنها بسته شده بود.
گردان از سپاه امام علی علیه‌السلام برای گشودن آبراه فرات، حرکت کردند، ولی به گشایش آن توفیق نیافتند.

🌺امام حسین علیه‌السلام، پس از مشورت با پدر بزرگوار خود و طلب اجازه از آن حضرت، همراه جمعی از سواران و دلاوران مخلص و بی بدیل (مانند مالک اشتر)، به سوی قرارگاه «ابوالأعور اسلمی» حمله کردند.
حمله‌ی آنها، آنچنان محکم و شدید بود که طولی نکشید آبراه فرات، توسط امام حسین علیه‌السلام و همراهانش گشوده شد، و سپاه نگهبان معاویه، از اطراف شریعه پراکنده شده، و بعضی از آنها به هلاکت رسیدند.
و این نخستین فتحی بود که در جنگ بزرگ صفین نصیب سپاه امام علی علیه‌السلام گردید.


🔸️مطابق نقل بعضی از کتب معتبره در گشایش آبراه صفین، حضرت عباس علیه‌السلام همراه برادرش امام حسین علیه‌السلام بود، و (آن دو بزرگوار) دوش به دوش هم، رکاب زدند، و با یورش‌های قهرمانانه‌ی خود، شریعه‌ی فرات را از چنگ دشمن خارج ساختند.
حضرت عباس علیه‌السلام نزد پدر بزرگوار خود آمد، و از آن حضرت اجازه گرفت تا به میدان جنگ برود.

💠حضرت امام علی علیه‌السلام، با نقابی صورت او را پوشانید. و حضرت عباس علیه‌السلام که در آن وقت نوجوان بود، به عنوان یک رزمنده‌ی ناشناس به میدان تاخت.
حضرت عباس علیه‌السلام آن چنان در میدان جنگ جولان داد که گویا همه‌ی میدان در قبضه‌ی قدرت آن نوجوان است، و عرصه‌ی میدان، چون گوی در چنبره‌ی چشم نافذ، و توان بی بدیل او است!
سپاه شام، از حرکت‌های پر صلابت حضرت عباس علیه‌السلام دریافت که جوانی شجاع، قوی دل، و پر جرأت، به میدان آمده است.

🔯مشاورین نظامی معاویه، به مشورت با یکدیگر پرداختند، تا هماورد رشیدی را به میدان او بفرستند، ولی بر اثر رعب و وحشت عجیبی که بر آنها چیره شده بود، نتوانستند در این باره تصمیم بگیرند.
سرانجام، معاویه به یکی از سرداران شجاع لشکرش به نام «ابن‌الشعثاء» (یا «ابوالشعثاء» که درباره‌اش می‌گفتند: او قدرت رزمیدن با هزار نفر جنگجوی سواره را دارد،) را به حضور طلبید، و به او گفت: به میدان این جوان ناشناس برو، و با او جنگ کن!
«ابن‌شعثاء» گفت: ای امیر! مردم مرا به عنوان قهرمان، در برابر هزار جنگجو می‌شناسد، چگونه شایسته است که تو مرا به جنگ با این کودک روانه سازی؟!
معاویه گفت: پس من چه کنم؟!
ابن‌شعثاء گفت: من هفت پسر دارم، یکی از آنها را به جنگ او می‌فرستم، تا او را بکشد.
معاویه گفت: چنین کن.
ابن‌شعثاء، یکی از فرزندانش را به میدان آن نوجوان فرستاد.
طولی نکشید که او به دست حضرت عباس علیه‌السلام کشته شد.
ابن‌شعثاء، فرزند دومش را به میدان فرستاد، او هم به دست حضرت عباس علیه‌السلام کشته شد. او هر یک از فرزندان سوم، چهارم، پنجم، ششم و هفتم خود را یکی پس از دیگری به میدان جنگ با آن نوجوان ناشناس فرستاد، ولی همه‌ی آنها یکی پس از دیگری، به دست حضرت عباس علیه‌السلام به هلاکت رسیدند.
🍂در این هنگام، خود ابن‌شعثاء به میدان جنگ تاخت، و فریاد زد: ای جوان! تو همه‌ی پسران مرا کشتی، سوگند به خدا که من قطعا پدر و مادرت را به عزایت می‌نشانم!
ابن‌شعثاء به آن نوجوان حمله کرد، و میان آن دو، چند ضربه رد و بدل شد.
🔆در این هنگام، آن جوان چنان ضربه‌ای بر ابن‌شعثاء زد که او را دو نصف کرد، و به پسرانش ملحق ساخت. حاضران از شجاعت آن جوان تعجب کردند.
در این هنگام، امیرمؤمنان، امام علی علیه‌السلام، فریاد زد: فرزندم! برگرد، می‌ترسم که دشمنان به تو چشم زخم بزنند.
حضرت عباس علیه‌السلام از میدان جنگ بازگشت.

💠امیرمؤمنان امام علی علیه‌السلام به استقبال آن حضرت رفت، و نقاب را از چهره‌ی آن حضرت کنار زد، و بین دو چشمانش را بوسید.
حاضران، نگاه کردند، دیدند که او قمر بنی‌هاشم، حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام است.
این ماجرا، به روشنی سیمای حضرت عباس علیه‌السلام را نشان می‌دهد، که آن حضرت، در همان سنین نوجوانی، از شجاعت بسیار بالایی برخوردار بوده است.
💠💠💠💠
مادر بزرگوارش ام‌البنین علیهاالسلام در مدینه، پس از شنیدن خبر شهادت حضرت عباس علیه‌السلام در کربلا، در ضمن بیتی در مورد سوگ حضرت عباس علیه‌السلام، خطاب به آن حضرت می‌فرماید:
«لو کان سیفک فی یدیک لما دنی منک احد»
«اگر دست در بدن داشتی، و شمشیر در دستت بود، هیچ کس جرأت نزدیک شدن به تو را نداشت».
یاد کرده و می‌گوید:
«ویلی علی شبلی أمال برأسه ضرب العمد»!
ای وای که عمود آهنین بر سر شیر بچه‌ام وارد شد.
🔷️🔶️💠🔶️🔷️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت

@BeitolabbasTV
🔆حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔆
مخالفت با بیعت با یزید

در عصر معاویه، با اینکه از شرایط صلح با امام حسن علیه‌السلام این بود که معاویه برای خود خلیفه تعیین نکند، معاویه این شرط و شرایط دیگر را زیر پا گذاشت و با کمال گستاخی و خود کامگی مخالفت خود را با خاندان نبوت آشکار ساخت.
او در کوفه بر فراز منبر رفت و آشکارا گفت:
شرطت للحسن شروطها و کلها تحت رجلی؛
یعنی؛ «با حسن علیه‌السلام شرطهایی که نمودم، همه‌ی آنها را زیر پایم نهادم»!

معاویه که برای نصب فرزندش یزید به عنوان خلیفه، به دنبال فرصت می‌گشت، در سال 56 هجری، این فرصت را به دست آورد و روزی را تعیین کرد و رسما به یکی از مزدوران جلادش به نام ضحاک بن قیس گفت: ولایت عهدی یزید را در ملأ عام (در مسجد دمشق) اعلام کند و به چند نفر از افراد مشهور فرمان داد که ابلاغ ضحاک را تصدیق نمایند.
آن روز فرا رسید و معاویه ولایت عهدی یزید را که در لوحی نوشته بود، به ضحاک داد، ضحاک آن را در حضور مردم خواند و مردم را به بیعت با یزید دعوت کرد، با توجه به اینکه یزید در این هنگام سی سال داشت.
بعضی از حاضران از روی ترس و بعضی از روی طمع، بیعت کردند وبعضی اعتراض نمودند.
گفتگو در این مورد بسیار شد، حتی مروان اعتراض کرد، معاویه با تطمیع، او را راضی نمود، به مروان گفت: «تو را ولیعهد یزید نمودم».
وقتی که مروان چنین دید، تسلیم شد، معاویه به او دستور داد تا به مدینه برود و فرماندار مدینه شود و مردم حجاز را به پذیرش بیعت با یزید دعوت کند
و مطابق روایات دیگر، عایشه به معاویه اعتراض کرد، معاویه به طور محرمانه در مدینه دستور داد چاهی را کندند و داخل آن را پر از آهک نمودند، سپس شبانه عایش را برای مذاکره، دعوت کرد، وقتی عایشه نزد معاویه آمد، معاویه با ظاهر سازی و پشت هم اندازی و تعارف او را بر سر آن چاه آورد، عایشه به چاه افتاد و در همانجا از دنیا رفت و همانجا قبر او شد و مردم مدت‌ها نمی‌دانستند که عایشه کجا رفته است.

در مقابل این بیعت گرفتن با زور و اجبار، عده‌ای آشکارا مخالفت کردند، در رأس آنها امام حسین علیه‌السلام بود، که با کمال صراحت مخالفت نمود، حتی درضمن نامه‌ای به معاویه، که بدعتها و مخالفت‌های او را اسلام را برمی‌شمرد، چنین نوشت:
«و ان اخذک الناس ببیعة ابنک یزید و هو غلام حدث،
یشرب الخمر و یلعب بالکلاب، فقد خسرت نفسک و بترت دینک؛
یعنی: «و اگر مردم را با زور و اکراه به بیعت با پسرت یزید می‌کشانی با اینکه او جوانی بی تجربه، شرابخوار و سگباز است، در حقیقت به ضرر و زیان خود، اقدام کرده‌ای و دین خود را تباه نموده‌ای».
🔆حضرت عباس علیه‌السلام در این ماجرا نیز همچون امام حسین علیه‌السلام فکر می‌کرد و از او اطاعت می‌نمود و هرگز دیده و شنیده نشد که او بیعت با یزید را بپذیرد، بلکه مو به مو همان خط فکری و عملی امام حسین علیه‌السلام را دنبال می‌کرد.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
@BeitolabbasTV
🔆حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔆
🔹️قاطعیت در پیروی از امام حسین علیه السلام

هنگامی که پس از مرگ معاویه یزید برای ولید فرماندار مدینه نامه نوشت و از او خواست که: «از حسین علیه‌السلام بیعت بگیر وگرنه گردنش را بزن»، ولید نیمه‌های شب با شتاب «عمرو بن عثمان بن عفان» را احضار کرد و به او دستور داد همان سرعت حرکت کند و «حسین علیه‌السلام، «محمد حنفیه»، «عباس علیه‌السلام» و «عبدالله بن زبیر» را هر کجا یافت نزد او بیاورد.

🔻پسر عثمان شبانه به سراغ آنها رفت، پس از پرس و جو، دریافت که امام حسین و عباس علیهما السلام و دیگران به عادت همیشگی در حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله در کنار مسجد هستند، به آنجا رفت و پیام ولید را به آنها ابلاغ کرد، امام حسین علیه‌السلام به او فرمود: «تو برو من خودم می‌آیم».

پس از رفتن مأمور، «عبدالله بن زبیر» احساس خطر کرد و به امام حسین علیه‌السلام گفت: «احضار ما در این وقت شب، برای چیست جز اینکه توطئه‌ای در کار باشد»؟!
🔸️امام حسین علیه‌السلام فرمود: «من احتمال زیاد می‌دهم که خبر مرگ معاویه رسیده و ولید می‌خواهد از ما برای یزید بیعت بگیرد، ولی ولید باید بداند که هرگز به این آرزو نخواهد رسید».

حضرت عباس علیه‌السلام که در آنجا حاضر بود، دنبال سخن امام حسین علیه‌السلام را تکرار کرد و گفت: «آری او هرگز به آرزوی خود نخواهد رسید و ما بیعت نمی‌کنیم».
سرانجام امام حسین علیه‌السلام نزد ولید رفت، ولید خبر مرگ معاویه را به او داد و از او خواست با یزید بیعت کند، امام حسین علیه‌السلام فرمود: «لابد بنا بر این است که شخصی مثل من، آشکارا با یزید بیعت کند، بنابراین هرگاه بیعت عمومی برای مردم تشکیل دادی، مرا هم به همراه مردم دعوت کن».

🔻ولید این پیشنهاد را پذیرفت، مروان که در آنجا حاضر بود، به ولید گفت: «نگذار حسین علیه‌السلام از اینجا بیرون رود، جز اینکه بیعت کند و گرنه دست به او نخواهی یافت تا خونها ریخته شود، اکنون اگر بیعت نکرد گردنش را بزن»!
🔹️امام حسین علیه‌السلام برآشفت و بر سر مروان فریاد کشید و فرمود: «ای پسر زنی که زرقاء نام داشت (یعنی همان زنی که در زمان جاهلیت پرچم زناکاری بر بالای خانه‌اش نصب کرده بود) آیا تو می‌خواهی مرا بکشی یا ولید؟! این سخن دروغ و فسق است».
فریاد امام حسین علیه‌السلام باعث شد که حضرت عباس علیه‌السلام و همراهان که در درگاه ساختمان فرمانداری آماده باش کامل بودند، وارد ساختمان شده و امام حسین علیه‌السلام را از گزند دشمن رهانیدند و آن حضرت با همراهان از نزد ولید بیرون آمد.
به این ترتیب حضرت عباس علیه‌السلام دوش به دوش امام حسین علیه‌السلام بیعت با یزید را رد کردند و با قاطعیت در برابر ولید، ایستادگی نمودند.

🔷️مرحوم علامه‌ی محقق سید عبدالرزاق مقرم (متوفی سال 1391 هجری قمری) در مورد مقام اطاعت حضرت عباس علیه‌السلام از امام حسین علیه‌السلام پس از بیان بخشی از فضایل حضرت عباس علیه‌السلام می‌نویسد: «این فضیلت‌ها همه از پرتو انوار سید الشهداء امام حسین علیه‌السلام بود، که حضرت عباس علیه‌السلام بر اثر پیروی از او کسب نموده و آیینه‌ی تمام نمای وجود امام حسین علیه‌السلام شده بود و بی شک امام حسین و حضرت عباس علیهماالسلام از مصادیق بارز این آیات قرآن بودند که خداوند متعال در آیه 1 و 2 سوره‌ی شمس می‌فرماید:
🌿«و الشمس و ضحیهاو القمر اذا تلیها؛».
یعنی: «سوگند به خورشید و آن هنگام که فروغ می‌بخشدو سوگند به ماه و آن زمان که دنبال خورشید روان است».
🔆خورشید، امام حسین علیه‌السلام است و ماه، حضرت عباس علیه‌السلام، چرا که حضرت عباس علیه‌السلام هیچ سخنی نمی‌گفت مگر آنکه قبلا از برادرش شنیده باشد و هیچ عملی انجام نمی‌داد، مگر اینکه به جهت پیروی از امامش انجام پذیرد و در یک کلام، حضرت عباس علیه‌السلام هیچگاه خویش را بر وجود مقدس امام حسین علیه‌السلام مقدم نمی‌داشت و به عبارت روشنتر: عظمت و شخصیت معنوی حضرت اباالفضل علیه‌السلام به خاطر نور مقدس امام حسین علیه‌السلام بود که در آینه‌ی وجود پیراسته‌اش، تابیده بود».
به عبارت روشن‌تر همان‌گونه که حضرت امام علی علیه‌السلام نسبت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود و فرمود:
«و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه، یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما؛»
یعنی: «من همچون شتر بچه‌ای دنبال مادرش (سایه به سایه) به دنبال پیامبر صلی الله علیه و
آله حرکت کردم، و او هر روز، نکته تازه‌ای از اخلاق نیک را برای من آشکار می‌ساخت».
💠💠💠
حضرت عباس علیه‌السلام نیز از امام حسین علیه‌السلام این گونه پیروی می‌کرد، و از محضر او در همه‌ی لحظه‌های عمرش، بهره‌مند می‌شد.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
#قسمت_۲۱
@BeitolabbasTV
🔆حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔆

حرکت در پیشاپیش کاروان امام حسین به سوی مکه‌

پس از احضار امام حسین علیه‌السلام برای اخذ بیعت و جواب شدید آن حضرت در رد بیعت، امام خود را در مدینه، در خطر شدید دید، تصمیم گرفت شبانه مدینه را به قصد مکه ترک کند، محرمانه بستگان و شیعیان خود را دید و آنها را دعوت به حرکت کرد، بعضی معذور بودند از این رو در مدینه ماندند، ولی بعضی با اظهار عذرهای غیر مقبول، نه تنها از دعوت امام حسین علیه‌السلام سرپیچی کردند، بلکه تحت عنوان نصیحت و خیرخواهی، آن حضرت را از سفر باز می‌داشتند.
🔸️ولی حضرت عباس علیه‌السلام بدون چون و چرا در پیشاپیش کاروان امام حسین علیه‌السلام حرکت نمود و در همه جا دوش به دوش امام، به حرکت خود ادامه داد.
حتی برادران مادری‌اش «عبدالله»، «جعفر»، «عثمان»، و افراد خانواده‌اش را نیز به همراه خود حرکت داد و به عنوان بزرگترین شریک امام حسین علیه‌السلام در تحقق نهضت عظیم کربلا، همانند وفای امام علی علیه‌السلام نسبت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، با کمال اخلاص و وفاداری، با اراده‌ای قوی حرکت کرد.

🔹️مطابق بعضی از تواریخ حضرت عباس علیه‌السلام آب رسانی به کاروانیان را از آغاز سفر (از مدینه تا مکه) و از مکه تا کربلا و تا آخر نهضت، برعهده گرفت.

🔆کاروان امام حسین علیه‌السلام در شب 28 رجب سال 60 هجری قمری از مدینه به سوی مکه روانه شدند و روز سوم شعبان سال 60 هجری قمری به مکه رسیدند.

💠مردم کوفه از ورود امام حسین علیه‌السلام به مکه باخبر شدند و نامه‌های بسیار برای امام حسین علیه‌السلام فرستادند و آن حضرت را به کوفه دعوت کردند، سرانجام آن حضرت و همراهان در روز هشتم ذیحجه سال 60 - پس از توقف چهار ماه و پنج روز در مکه - به سوی کوفه حرکت نمودند و دوم محرم سال 61 به سرزمین کربلا رسیدند و ناگزیر در همانجا سکونت نمودند و ماجرای خونین کربلا به پیش آمد.

حضرت عباس علیه‌السلام در این سفر (از مکه به کربلا) نیز که پر از حوادث خطیر بود، و بعضی فرار را بر قرار ترجیح دادند و بعضی کنار کشیدند و...
💠💠💠
در این آزمایش الهی به خوبی پذیرفته شد و لحظه‌ای امام حسین علیه‌السلام و آرمان آن حضرت را فراموش نکرد و از آن حضرت کنار نکشید.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
@BeitolabbasTV
🔅حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔅
آغاز مسئولیت علمداری از شهر مدینه‌

«عبدالله بن سنان کوفی»، از پدرش، و او از جدش روایت می‌کند که گفت:
«من، نامه‌ای از اهل کوفه، به خدمت امام حسین علیه‌السلام در مدینه، آورده‌ام».
وقتی که امام حسین علیه‌السلام، نامه را خواند و از مضمون آن، مطلع شد، به من فرمود: «سه روز، به من مهلت بده»!
من، در مدینه ماندم، تا آنکه امام حسین علیه‌السلام، عازم حرکت به سمت عراق گردید.
🔸️ پیش خود گفتم: «بروم و چگونه حرکت «سلطان حجاز» و جلالت و شوکت او را ببینم».
من، نزد درب منزل امام حسین علیه‌السلام آمده، دیدم، مرکب‌ها را زین زده‌اند، مردان ایستاده‌اند، امام حسین علیه‌السلام بر یک کرسی نشسته، بنی‌هاشم، اطراف امام حسین علیه‌السلام را گرفته‌اند، آن حضرت مانند ماه شب چهاردهم در میان آنان می‌درخشید، و حدود چهل محمل را دیدم که با پارچه‌های حریر و دیبا، زینت داده شده بودند!

🔅در این هنگام، امام حسین علیه‌السلام، به بنی‌هاشم امر فرمود که آنها، زن‌های محارم خود را بر محمل‌ها سوار نمایند.
در همان حالی که من، به آن منظره نگاه می‌کردم، ناگهان دیدم، از خانه‌ی امام حسین علیه‌السلام، جوانی با قامتی بلند، که بر گونه‌اش علامتی بود، و صورتش مانند ماه شب چهاردهم می‌درخشید، بیرون آمد، در حالی که می‌گفت: «ای بنی‌هاشم! کنار بروید»!
در آن هنگام، دو نفر زن، دامن کشان و با حیا، از منزل بیرون آمدند، و کنیزان، اطراف آن دو زن را محاصره کرده بودند.
آن جوان، جلو آمد، و در نزدیک یکی از محمل‌ها زانو زد و بازوی آن دو زن را گرفت و آنها را بر روی محمل نشانید.

🔹️من، از بعضی از مردم پرسیدم، «این دو زن کیستند؟! و این جوان کیست»؟!
آنها پاسخ دادند: «آن دو زن، یکی «حضرت زینب» علیهاالسلام، و دیگری «ام‌کلثوم» علیهاالسلام، دختران امیرمؤمنان، هستند، و آن جوان، «قمر بنی‌هاشم»، حضرت عباس علیه‌السلام است».

هنگامی که آنها، همه را بر روی محمل‌ها سوار نمودند، امام حسین علیه‌السلام فرمود: «برادرم کجاست؟ سردار لشکرم کجاست؟ قمر بنی‌هاشم کجاست»؟
«ابوالفضل» علیه‌السلام، عرض کرد: «لبیک لبیک، ای سرور من»!
امام حسین علیه‌السلام، به او فرمود: «برادرم! اسب مرا بیاور»!
«حضرت عباس» علیه‌السلام، در حالی که «بنی‌هاشم» دور او را گرفته بودند، اسب را آورد، و رکاب اسب را گرفت، تا امام حسین علیه‌السلام، بر اسب سوار شد.
سپس بنی‌هاشم، همه بر مرکب‌ها سوار شدند، و حضرت «عباس» علیه‌السلام نیزسوار بر مرکب خود شد، و علم (پرچم) را پیش روی حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام، برافراشت.

🔹️اهل مدینه، یک پارچه، صدا به گریه بلند نمودند.
و صدای بنی‌هاشم نیز به گریه و ناله بلند گردید، و گفتند: «الوداع، الوداع! امروز روز جدائی است».
«اباالفضل» علیه‌السلام فرمود: «آری، به خدا سوگند! که امروز، روز جدایی است، و ملاقات (ما با شما) در روز قیامت است».
پس از آن، امام حسین علیه‌السلام، به همراه عیال، و همه‌ی فرزندان خود، به سوی کربلا، راه افتاد.
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
t.me/beitolabbastv
🔅حضرت اباالفضل العباس علیه السلام از ولادت تا شهادت 🔅

🔸️تأثیر سخن زهیر

قمر بنی‌هاشم علیه‌السلام، در روز عاشورا، سوار بر اسب، در اطراف خیمه‌ها می‌گشت و نگهبانی می‌کرد، و مراقب بود تا دشمن جلو خیمه‌ها نیاید.
در این هنگام، «زهیر بن قین»، یکی از یاران با وفای امام حسین علیه‌السلام، نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: «اینک، من آمده‌ام، تا تو را به یاد وصیت پدرت امیرمؤمنان، علی علیه‌السلام بیندازم»!
قمر بنی‌هاشم علیه‌السلام که می‌دید خیام اهلبیت امام حسین علیه‌السلام در خطر تهدید دشمن ناپاک است، از اسب پیاده نشد، و فرمود:
«فرصت پیاده شدن نیست، و درنگ کردن در برابر دشمن، روا نیست، ولی چون تو، نام پدر گرامی‌ام را بردی، من نمی‌توانم از گفتارش بگذرم. زود بگو که من، سواره سخنان تو را می‌شنوم».

🔹️«زهیر» گفت: «امیرمؤمنان علیه‌السلام، هنگامی که خواست با مادرت «ام‌البنین» ازدواج کند، از برادرش «عقیل» که نسب شناس بود، تقاضا کرد، تا زنی از خاندان بزرگ و شجاع عرب را برایش برگزیند، تا از او پسری جنگجو و تکسوار پدید آید، و این، نبود مگر برای این که آن فرزند، حامی و ایثارگر و فداکار برادرش حسین علیه‌السلام باشد.
بنابراین، ای عباس! پدرت، تو را برای چنین روزی (روز عاشورا) خواسته است، مبادا (تو در این روز) کوتاهی کنی.

🔅غیرت حضرت عباس علیه‌السلام، با شنیدن سخنان «زهیر»، به جوش آمد، و چنان پا در رکاب اسب زد، که تسمه‌ی رکاب، پاره شد.
آن‌گاه، خطاب به «زهیر» فرمود: «ای زهیر! آیا تو با این گفتار، می‌خواهی به من جرأت بدهی؟! سوگند به خدای بزرگ! که من، هرگز دست از حمایت برادرم حسین علیه‌السلام، برنمی‌دارم، و در حمایت از او، لحظه‌ای درنگ نخواهم نمود»!

🌿«و الله لأریتک شیئا، ما رأیته قط».
یعنی: «به خدا قسم! من، فداکاری خود را برای تو، به گونه‌ای ابراز کنم، که تو، هرگز نظیر آن را ندیده باشی»!
سپس قمر بنی‌هاشم علیه‌السلام، به سوی دشمن کافر، چون شیری غضبناک حمله‌ور شد، آن گونه که گویی، شمشیری از آتش است که در نیزار، افتاده است!
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
#اباالفضل_العباس_از_تولد_تا_شهادت
t.me/beitolabbastv