کانال بابل شهر بهار نارنج
30K subscribers
178K photos
39.7K videos
427 files
28.4K links
تازه‌ترین خبرهای بابل، از سواحل دریای کاسپین تا ارتفاعات البرز
کد شامد:
۱-۳-۶۱-۱۳۷۲-۱-۱
ارسال عکس، خبر و ارتباط با ادمین:
@ShahreBaharNarenj

تبلیغات:
@BabolAds

اینستاگرام:
instagram.com/babolshahrebaharnarenj
https://eitaa.com/babolshahrebaharnarenj
Download Telegram
💠💠💠 کشتی مشروطه در ساحل بارفروش (پایانی)


✍🏻 #جواد_بیژنی


🔺 صفحه 1 از 3 🔺

در اين ايام ملتهب، درگيری مخالفان و موافقان #مشروطه در حدی بود که بيش‌تر شب‌ها صداي تيراندازی به گوش می‎رسيد. خانۀ #ملامحمدجان در محلۀ آستانه بود. #معين_التجار که خود سرپرست نيروهای مسلح #مشروطه_خواهان #بارفروش بود در دکانی مجاور اين کوچه 8 نفر را براي حفاظت از جان ملامحمدجان گماشته بود، اما نگهبانان به مجرد اطلاع از حمله #تروريست‌ها متواری شدند. 4 شرور نامبرده با سوار شدن بر پشت يکديگر توانستند از بن‌بست حاج ابراهيم به داخل خانه وارد شوند. آنان در حال باز کردن درب اتاق خواب ملامحمدجان بودند که نمد لاي درب گير مي‌کند و همسر علامه از شنيدن سر و صدا از خواب بر مي‌خيزد. او در حالي‌که با فشار به پشت در از ورود مهاجمان ممانعت مي‎کند شروع به فرياد زدن کرده، برادر خود #اسماعيل_مسقطي را که در اتاق مجاور خوابيده بود از واقعه باخبر مي‌کند. اسماعيل هفت تير به‎دست، خود را به ورودي اتاق علامه رسانده و شروع به شليک سمت مهاجمين مي‎کند. يکي از گلوله‌ها به کتف #شعبان_کوچکسرايي اصابت مي‌کند. منزل ملامحمدجان منزل بزرگي بود مشتمل بر چند دستگاه. به طوري که به محله‌هاي #آستانه و #چاله_زمين درب‌هاي جداگانه‎اي داشت. همزمان با اين زد و خورد همسر علامه با تدارک نردباني زمينه را براي گريختن همسرش به خانۀ مجاور آماده مي‎کند. علامه موفق مي شود خود را به پله آخر نردبان برساند اما در لحظه‎اي پايش مي‌‎لغزد و بر زمين سقوط مي‌کند. تيراندازي‎هاي اسماعيل و يکي از خواهرزاده‌هاي همسر علامه سبب متواري شدن مهاجمين مي‌شود اما ملامحمدجان علامه به علت ضربه مغزي و خونريزي پس از چند روز در خانه يکي ديگر از برادران همسرش به نام #عبدالله_اَگنت که #کنسول #روس بود، جان خود را از دست داد. همزمان با قتل ملامحمدجان يک از برادرزاده هاي او به نام علي فرزند ميرزا عزيز هم توسط مستبدين به قتل مي‌رسد و چند ماه پس از آن يکي از برادران علي به نام يوسف نيز در دکان خياطي خود توسط رگبار مسلسل مخالفان مشروطه جان مي‌دهد. فضاي اختناق در بارفروش به حدي بود که در مراسم تشييع پيکر ملامحمدجان مجتهد جز چندنفر مشروطه‌خواه کسي شرکت نکرد.
در سپيده‌دم هفتمين روز ترور ملامحمدجان مستبدان از پا ننشستند و با اضافه کردن ده نفر به تيم ترور 4 نفره پيشين براي از بين بردن معين‌التجار دست به کار شدند. آنان به خانه معين‌التجار رفته درب را کوبيدند. زني که مستخدم خانه بود از پشت درب اسم و خواسته فرد را سئوال کرد و پاسخ شنيد: #سيدحسن_کلاگرمحله_اي کارگر گرمابه از #مشهدسر آمده‌ام و نامه‌اي دارم". زن يک لنگه درب را گشود تا نامه را بگيرد اما مهاجمان از فرصت استفاده کرده به داخل خانه هجوم بردند و معين‌التجار را از اتاق خوابش به حياط کشاندند. ميرمحمدعلي معين التجار با #ابوالفضل_قفقازي سردسته تروريست‌ها به زبان روسي گفت و گو کرد و براي نجات جانش پيشنهاد مالي داد اما آن‌ها چون مأمور بودند نپذيرفتند و با تفنگ ورندلي که داشتند به سمت گوش معين‌التجار شليک کردند. همسر او (خواهر حاج حسين سعيدي ثروتمندترين بازرگان بارفروش) وقتي که صداي شليک تير را شنيد و همسر در خون غلطيده ديده‎اش را ديد سراسيمه دويد و در ميان تيراندازي خود را بر روي بدن نيمه جان همسرش انداخت و در همين اثنا دو گلوله پشتش را دريد و از سينه اش خارج شد. بدين گونه معين‌التجار و همسرش در آغوش يکديگر جان دادند.
اما روزگار به کام مستبدان نماند. در پايتخت #محمدعلي_شاه که پس از به توب بستن مجلس در 2 تير 1287 و کشتار مشروطه‌خواهان فکر نمي‎کرد ديگر صداي اعتراضي برخيزد پس از وصول تلگرافي تهديد‌آميز از #مراجع_ثلاثه #نجف با تظاهراتي مردمي مواجه مي‎شود. محمدعلي شاه با ديدن اين شرايط براي به‌دست آوردن دل معترضين به #شيخ_فضل_الله_نوري که در آن هنگام بنا به دلايلي با مشروطه مخالف بود نامه‎اي نوشته و در آن نامه مسئوليت تمام برخوردهاي ظالمانه خود با مشروطه و مشروطه‌خواهان را به گردن او انداخت.
اعتراضات بالا گرفت تا حدي که حاميان مشروطه در تمام ايران به پا خاستند و محمدعلي شاه از سر ناچاري وعده داد در 28 تير 1288 #مجلس_شوراي_ملي را مجدداً راه‌اندازي کند اما کار از کار گذشته بود.
نيروهاي مشروطه‌خواه 23 مرداد 1288 وارد تهران شدند. دو روز بعد محمدعلي شاه به سفارت روسيه پناهنده شد. انقلابيون بلافاصله مجلس فوق العاده‎اي را با حضور نمايندگان دوره اول مجلس و برخي بزرگان تشکيل داده محمدعلي شاه را از سلطنت خلع و چند روز بعد #احمدشاه را جايگزين او مي‎کنند. 8 مرداد 1288 عده‎اي از رهبران تندرو مشروطه‌خواه شيخ فضل‌اله را دستگير مي‎کنند و روز بعد با تشکيل دادگاهي فرمايشي او را به اعدام محکوم مي‎نمايند.


🔺ادامه در صفحه ۲🔺


✔️✔️✔️✔️✔️✔️✔️
کانال اطلاع‌رسانی بابل، شهر بهار نارنج»
@BabolShahreBaharNarenj
💠💠💠 کشتی مشروطه در ساحل بارفروش (پایانی)


✍🏻 #جواد_بیژنی


🔺 صفحه 2 از 3 🔺

#آخوند_خراساني از #مراجع_ثلاثه #نجف با تمام اختلافي که با #شيخ_فضل_الله داشت تلگرافي براي جلوگيري از اعدام وي ارسال مي‎نمايد اما تندروها اين تلگراف را مخفي کرده شيخ در #ميدان_توپخانه #اعدام مي‌شود. نکته قابل توجه در اين ماجرا که حتي مخالفان شيخ فضل‌‌الله بر آن اقرار داشتند استواري و نداشتن ضعف نفس شيخ از زمان دستگيري تا موقع اجراي حکم اعدامش بود. به گفتة بسياري از بزرگان محاکمه فرمايشي شيخ فضل‌الله لکه سياهي در کارنامه انقلاب #مشروطه ايران محسوب شد.

اما #شاه مخلوع در 26 تير 1290 براي بازپس‌گيري تاج و تخت وارد کشور شد و با اسلحه و قوايي که از #ترکمن‎ها فراهم کرده بود از #گنبد به سمت پايتخت حرکت نمود. #محمدعلي_شاه مخلوع در زمان ورود مجدد به کشور به #شيخ_کبير در #بارفروش نامه‎اي نوشت و بعد از چند روز وارد بارفروش شد و در آن ايام هم ملاقاتي با شيخ کبير داشت. اما او در ادامه از قواي دولتي شکست خورد و مجدداً به #روسيه گريخت. اما نتيجه حضور سه روزه‎اش در بارفروش غارت مردم شهر به‌وسيله ترکمنان همراهش بود.

بعد از گذشت چند سال در 1295 #شيخ_غلامعلي_شريعتمدار برادرزادة شيخ کبير که به پيروي از عمويش با مشروطه‌خواهان بارفروش در تقابل بود و #محمدحسن_خان_مفتخرالممالک اولين نمايندة مشروطه‌خواه مردم بارفروش در مجلس که بعدها نايب‌الحکومه شده بود سرنوشتي مشابه پيداکردند که به روابط #ظهيرالدوله حاکم مازندران و شيخ کبير برمي‎گشت.

پس از انتساب ظهيرالدوله حاکم مازندران او در بدو ورودش به بارفروش به رسم حکام پيشين از شيخ کبير که نخستين مقام معنوي شهر بود ديدن نکرد. شيخ کبير اين ماجرا را به حساب بي‎توجهي تعمدي حاکم به خود گذاشت و از او به شدت دلخور شد. البته طبيعي هم بود که بين ظهيرالدوله که درويشي آزاديخواه بود با شيخ کبير که فقيهي متشرع بود قرابتي چنداني وجود نداشته باشد. البته در تابستان سال 1281 اتفاق خونباري رخ داد که ارتباط اين دو را کاملاً تير و تار کرد. همزمان با بازگشت #مظفرالدين شاه از سفر فرنگ، ظهيرالدوله براي استقبال به پايتخت رفته بود و نايب او اداره امور را بر عهده داشت. در آن زمان قتلي در شهر اتفاق مي افتد و قاتل نيز به سنت آن زمان براي رهايي در منزل #کربلايي_عباس برادر شيخ‌کبير و پدر غلامعلي شريعتمدار بست مي‌نشيند. نيروهاي حکومت براي دستگيري قاتل به منزل برادر کربلايي عباس مي‌روند که با مقاومت نوکران و عده اي از مردم مواجه مي‌شوند. کار به نزاع کشيده شد و در نتيجه عده‌اي زخمي و يک نفر کشته مي‎شود. ظهيرالدوله که به بارفروش بازگشت و از اوضاع باخبر شد دستور تنبيه برادر شيخ را صادر مي کند. شيخ کبير از اين عمل ظهيرالدوله برآشفته مي‎شود و او را تکفير مي‎کند. عده کثيري از مردم به دارالحکومه ريختند. ظهيرالدوله دستور داد 900 سرباز کمکي از #ساري اعزام شوند. آشوب تمام بارفروش را فرا مي‎گيرد و در سرکوب مردم معترض، 30 نفر کشته مي شوند. منزل برادر شيخ غارت شد و دارالحکومه و خانه شيخ کبير هم آسيب ديد. ظهيرالدوله براي قدرت نمايي عده کثيري را بازداشت کرد و با تحريک اطرافيانش دستور اخراج شيخ کبير از شهر را صادر مي‌کند که البته با وساطت علماي شهر اين حکم به ممنوعيت چند وقته از منبر و تدريس تقليل يافت. ظهيرالدوله همچنين شيخ کبير را مجبور کرد تا با امضاي نامه‌اي از معترضين و آشوبگران اعلام برائت نمايد. اين اعمال ظهيرالدوله موجب اعتراض گسترده و شکايت بردن معترضين نزد شاه، صدراعظم و #آيت_الله_بهبهاني شد که نهايتاً به عزل ظهيرالدوله انجاميد. البته بعدها ظهيرالدوله دو بار به حکمراني ولايت مازندران منصوب شد که در بار آخر در آستانه آمدن به مازندران به علت کشته شدن فرزندش در ساري از اين مسئوليت انصراف داد.


🔺ادامه در صفحه 3🔺


ماهنامه طرح نو، تیر 95.


✔️✔️✔️✔️✔️✔️✔️
کانال اطلاع‌رسانی بابل، شهر بهار نارنج»
@BabolShahreBaharNarenj