برندهٔ جایزهٔ خنجر طلایی انجمن جنایینویسان انگلستان در سال ۲۰۱۷ (CWA Gold Dagger) و بهترین رمان جنایی-تریلر بریتانیا در سال ۲۰۱۸ (British Book Awards)
عنوان #خشکسالی
نویسنده #جین_هارپر
ترجمهٔ #آزاده_رمضانی
ناشر #نشر_کولهپشتی
از متن کتاب📖
«کییِوارا را در ذهنش مجسم کرد. خودش را تصور کرد که در حال رفتن به بام شهر است، آن پرتگاه را تصور کرد که هرچه بالاتر میرفت، کوچک و کوچکتر میشد. هنگامی که آن بالا رسید، به همهٔ آنچه که اکنون زیرِ پایش بود چشم دوخت؛ به شهر، به خشکسالی و به خانوادهٔ هادلر. و برای اولین بار به این فکر کرد که همهٔ اینها از نمایی متفاوت چگونه بهنظر میرسند.»
دربارهٔ داستان📚
استرالیا، بدترین خشکسالیِ قرن را تجربه کرده و دو سالِ پیدرپی در کییِوارا، شهر کوچکی واقع در پنجمایلیِ ملبورن، هیچ بارانی نباریده است. پیامدهای این خشکسالی، زمانی تحملناپذیر میشود که سه نفر از اعضای خانوادهٔ هادلر بهقتل میرسند. همه تصور میکنند لوک که پس از کشتن همسر و پسر ششسالهاش اقدام به خودکشی کرده، گناهکار است. آرون فالک، پلیس فدرال، با دریافت نامهای، پس از بیست سال به زادگاهش بازمیگردد تا در مراسم خاکسپاریِ بهترین دوست دوران کودکی و نوجوانیاش، لوک، شرکت کند. او برخلاف میلش و به درخواست خانوادهٔ مقتول، در جریانِ رسیدگی به پرونده قرار میگیرد و بهناچار با مردمی روبهرو میشود که بیست سال پیش او را طرد کردند، چرا که فالک و لوک آن زمان رازی را پنهان کرده بودند که ممکن است اکنون با مرگ لوک برملا شود. با تحقیقات گستردهای که فالک روی پروندهٔ هادلرها انجام میدهد، پرده از اسرار دیگری برداشته میشود و سرانجام به این نتیجه میرسد که در شهرهای کوچک، همواره رازهای بزرگی نهفته است.
عنوان #خشکسالی
نویسنده #جین_هارپر
ترجمهٔ #آزاده_رمضانی
ناشر #نشر_کولهپشتی
از متن کتاب📖
«کییِوارا را در ذهنش مجسم کرد. خودش را تصور کرد که در حال رفتن به بام شهر است، آن پرتگاه را تصور کرد که هرچه بالاتر میرفت، کوچک و کوچکتر میشد. هنگامی که آن بالا رسید، به همهٔ آنچه که اکنون زیرِ پایش بود چشم دوخت؛ به شهر، به خشکسالی و به خانوادهٔ هادلر. و برای اولین بار به این فکر کرد که همهٔ اینها از نمایی متفاوت چگونه بهنظر میرسند.»
دربارهٔ داستان📚
استرالیا، بدترین خشکسالیِ قرن را تجربه کرده و دو سالِ پیدرپی در کییِوارا، شهر کوچکی واقع در پنجمایلیِ ملبورن، هیچ بارانی نباریده است. پیامدهای این خشکسالی، زمانی تحملناپذیر میشود که سه نفر از اعضای خانوادهٔ هادلر بهقتل میرسند. همه تصور میکنند لوک که پس از کشتن همسر و پسر ششسالهاش اقدام به خودکشی کرده، گناهکار است. آرون فالک، پلیس فدرال، با دریافت نامهای، پس از بیست سال به زادگاهش بازمیگردد تا در مراسم خاکسپاریِ بهترین دوست دوران کودکی و نوجوانیاش، لوک، شرکت کند. او برخلاف میلش و به درخواست خانوادهٔ مقتول، در جریانِ رسیدگی به پرونده قرار میگیرد و بهناچار با مردمی روبهرو میشود که بیست سال پیش او را طرد کردند، چرا که فالک و لوک آن زمان رازی را پنهان کرده بودند که ممکن است اکنون با مرگ لوک برملا شود. با تحقیقات گستردهای که فالک روی پروندهٔ هادلرها انجام میدهد، پرده از اسرار دیگری برداشته میشود و سرانجام به این نتیجه میرسد که در شهرهای کوچک، همواره رازهای بزرگی نهفته است.
Forwarded from اتچ بات
عنوان #خشکسالی
نویسنده #جین_هارپر
ترجمهٔ #آزاده_رمضانی
ناشر #نشر_کولهپشتی
#از_متن_کتاب📖
گریزی به گذشته زد. بهیاد آورد که چگونه سادگیِ یک زندگی روستایی در نقاشیهای کودکان بهتصویر کشیده شده بود. به چهرههای اندوهگین و زمینهای خشکِ نقاشیشده فکر کرد. بهخاطر آورد که نقاشیهای بیلی هادلر فضای شادتری نسبت به بقیه داشت. در خانهشان هم این نقاشیهای رنگارنگ را دیده بود؛ هواپیماهایی با مسافرانِ خندان که از پنجرهْ بیرون را تماشا میکردند، و انواع و اقسام ماشینها. با خودش فکر کرد که دستِکم بیلی بهاندازهٔ بچههای دیگر ناراحت نبود، اما لحظهای بعد به این فکرِ پوچ با صدای بلند خندید. بیلی مُرده بود، اما بچهٔ غمگینی نبود، البته تا قبل از کشتهشدن. بیتردید لحظهٔ مرگ خیلی ترسیده بود.
برای صدمین بار تلاش کرد تا لوک را در حالِ تعقیبِ پسرش تصور کند. آن صحنه را در ذهنش مجسم کرد، اما مبهم بود و نتوانست خوب تمرکز کند. به آخرین ملاقاتش با لوک، پنج سال پیش در یک روز دلگیر و فراموشنشدنی در ملبورن فکر کرد؛ وقتی که باران آنقدر میبارید که دیگر بهجای برکت، بلای آسمانی شده بود. از آن به بعد، فالک پیشِ خودش اعتراف کرد که بههیچوجه لوک را کامل نشناخته بود.
@baamanbekhaan
نویسنده #جین_هارپر
ترجمهٔ #آزاده_رمضانی
ناشر #نشر_کولهپشتی
#از_متن_کتاب📖
گریزی به گذشته زد. بهیاد آورد که چگونه سادگیِ یک زندگی روستایی در نقاشیهای کودکان بهتصویر کشیده شده بود. به چهرههای اندوهگین و زمینهای خشکِ نقاشیشده فکر کرد. بهخاطر آورد که نقاشیهای بیلی هادلر فضای شادتری نسبت به بقیه داشت. در خانهشان هم این نقاشیهای رنگارنگ را دیده بود؛ هواپیماهایی با مسافرانِ خندان که از پنجرهْ بیرون را تماشا میکردند، و انواع و اقسام ماشینها. با خودش فکر کرد که دستِکم بیلی بهاندازهٔ بچههای دیگر ناراحت نبود، اما لحظهای بعد به این فکرِ پوچ با صدای بلند خندید. بیلی مُرده بود، اما بچهٔ غمگینی نبود، البته تا قبل از کشتهشدن. بیتردید لحظهٔ مرگ خیلی ترسیده بود.
برای صدمین بار تلاش کرد تا لوک را در حالِ تعقیبِ پسرش تصور کند. آن صحنه را در ذهنش مجسم کرد، اما مبهم بود و نتوانست خوب تمرکز کند. به آخرین ملاقاتش با لوک، پنج سال پیش در یک روز دلگیر و فراموشنشدنی در ملبورن فکر کرد؛ وقتی که باران آنقدر میبارید که دیگر بهجای برکت، بلای آسمانی شده بود. از آن به بعد، فالک پیشِ خودش اعتراف کرد که بههیچوجه لوک را کامل نشناخته بود.
@baamanbekhaan
Telegram
attach 📎
Forwarded from كتاب كوله پشتى
آتش، بهسرعتِ قطاری تندرو همهجا را در بر میگیرد، اوج میگیرد، میجهد و زبانه میکشد، مانند یک حیوان مسابقه میدهد، بیرحمانه میتازد و ویران میکند.
#خشکسالی
#جین_هارپر
#آزاده_رمضانی
#خشکسالی
#جین_هارپر
#آزاده_رمضانی
Forwarded from كتاب كوله پشتى
تو خیلی محکم و باثبات بودی. اگه باهات حرف میزد حتما بهش گوش میدادی. آره، درسته، لوک جذابتر و انعطافپذیرتر از تو بود، اما این همیشه یه ویژگی خوب نیست. لوک خیلی دوستداشتنی بود، اما مردم معمولا دوست ندارن توی زندگی، نفر دوم باشن، ولی تو اینطوری نبودی. تو همیشه به دیگران بیشتر از خودت توجه میکردی. اگه غیر از این بود، الان اینجا توی کییوارا نبودی.
#خشکسالی
#جین_هارپر
ترجمهی آزاده رمضانی
#کتاب_کوله_پشتی
@ketabekoolehposhti
#خشکسالی
#جین_هارپر
ترجمهی آزاده رمضانی
#کتاب_کوله_پشتی
@ketabekoolehposhti
📚📚
عنوان: #خشکسالی
نویسنده: #جین_هارپر
ترجمهٔ آزاده رمضانی
ناشر: #انتشارات_کولهپشتی
چاپ دوم
تعداد صفحات: ۳۷۶
📚📚
@baamanbekhaan
عنوان: #خشکسالی
نویسنده: #جین_هارپر
ترجمهٔ آزاده رمضانی
ناشر: #انتشارات_کولهپشتی
چاپ دوم
تعداد صفحات: ۳۷۶
📚📚
@baamanbekhaan
#خشکسالی
#جین_هارپر
ترجمهٔ آزاده رمضانی
#نشر_کولهپشتی
رمان خشکسالی، ماجرای یک قتل در تاریکترین گوشۀ یک شهر سوخته است. این اثر اولین رمان جین هارپر است که در سال ۲۰۱۶ منتشر و با استقبال زیادی روبهرو شد.
این رمان در سال ۲۰۱۷ جوایز متعددی از جمله جایزۀ خنجر طلایی انجمن جنایینویسان انگلستان، جایزۀ ادبی ویکتورین پریمیِر و جایزۀ کتاب ناشران مستقل استرالیا را از آن خود کرد. جین هارپر در سال ۲۰۱۸ نیز موفق به کسب جایزۀ بهترین رمان جنایی - تریلر بریتانیا شد.
استرالیا، بدترین خشکسالیِ قرن را تجربه کرده و دو سالِ پیدرپی در کییِوارا، شهر کوچکی واقع در پنج مایلیِ ملبورن، هیچ بارانی نباریده است. پیامدهای این خشکسالی، زمانی تحملناپذیر میشود که سه نفر از اعضای خانوادهٔ هادلر به قتل میرسند. همه تصور میکنند لوک که پس از کشتن همسر و پسر ششسالهاش اقدام به خودکشی کرده، گناهکار است. آرون فالک، پلیس فدرال، با دریافت نامهای، پس از بیست سال به زادگاهش بازمیگردد تا در مراسم خاکسپاریِ بهترین دوست دوران کودکی و نوجوانیاش، لوک، شرکت کند. او برخلاف میلش و به درخواست خانوادهٔ مقتول، در جریانِ رسیدگی به پرونده قرار میگیرد و بهناچار با مردمی روبهرو میشود که بیست سال پیش او را طرد کردند، چراکه فالک و لوک آن زمان رازی را پنهان کرده بودند که ممکن است اکنون با مرگ لوک برملا شود. با تحقیقات گستردهای که فالک روی پروندهٔ هادلرها انجام میدهد، پرده از اسرار دیگری برداشته میشود و سرانجام به این نتیجه میرسد که در شهرهای کوچک، همواره رازهای بزرگی نهفته است.
این کتاب صرفاً ماجرای یک قتل نیست، روایتی است از دو داستان که به فواصل زمانی بیست سال رخ دادهاند. ماجرای یک قتل که باعث میشود داستانی کهنه مانند یک دُمل چرکی سر باز کند و پرده از اسراری برداشته شود که بیست سال پیش به دست فراموشی سپرده شده بود و اکنون با برگشتن آرون فالک ، همه درصدد کشف حقیقت ماجرا هستند.
مقدمۀ کتاب خشکسالی کمی معماگونه است و درعینحال، بخش مهمی از داستان را نیز به تصویر میکشد. داستان با توصیف تلخ و دردناک خانهای آغاز میشود که هادلرها در آن به قتل رسیدهاند. جملات آغازین این کتاب نه تنها خواننده را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه او را در وضعیتی دلهرهآور رها و وادار میکند که داستان را دنبال کند.
@baamanbekhaan
#جین_هارپر
ترجمهٔ آزاده رمضانی
#نشر_کولهپشتی
رمان خشکسالی، ماجرای یک قتل در تاریکترین گوشۀ یک شهر سوخته است. این اثر اولین رمان جین هارپر است که در سال ۲۰۱۶ منتشر و با استقبال زیادی روبهرو شد.
این رمان در سال ۲۰۱۷ جوایز متعددی از جمله جایزۀ خنجر طلایی انجمن جنایینویسان انگلستان، جایزۀ ادبی ویکتورین پریمیِر و جایزۀ کتاب ناشران مستقل استرالیا را از آن خود کرد. جین هارپر در سال ۲۰۱۸ نیز موفق به کسب جایزۀ بهترین رمان جنایی - تریلر بریتانیا شد.
استرالیا، بدترین خشکسالیِ قرن را تجربه کرده و دو سالِ پیدرپی در کییِوارا، شهر کوچکی واقع در پنج مایلیِ ملبورن، هیچ بارانی نباریده است. پیامدهای این خشکسالی، زمانی تحملناپذیر میشود که سه نفر از اعضای خانوادهٔ هادلر به قتل میرسند. همه تصور میکنند لوک که پس از کشتن همسر و پسر ششسالهاش اقدام به خودکشی کرده، گناهکار است. آرون فالک، پلیس فدرال، با دریافت نامهای، پس از بیست سال به زادگاهش بازمیگردد تا در مراسم خاکسپاریِ بهترین دوست دوران کودکی و نوجوانیاش، لوک، شرکت کند. او برخلاف میلش و به درخواست خانوادهٔ مقتول، در جریانِ رسیدگی به پرونده قرار میگیرد و بهناچار با مردمی روبهرو میشود که بیست سال پیش او را طرد کردند، چراکه فالک و لوک آن زمان رازی را پنهان کرده بودند که ممکن است اکنون با مرگ لوک برملا شود. با تحقیقات گستردهای که فالک روی پروندهٔ هادلرها انجام میدهد، پرده از اسرار دیگری برداشته میشود و سرانجام به این نتیجه میرسد که در شهرهای کوچک، همواره رازهای بزرگی نهفته است.
این کتاب صرفاً ماجرای یک قتل نیست، روایتی است از دو داستان که به فواصل زمانی بیست سال رخ دادهاند. ماجرای یک قتل که باعث میشود داستانی کهنه مانند یک دُمل چرکی سر باز کند و پرده از اسراری برداشته شود که بیست سال پیش به دست فراموشی سپرده شده بود و اکنون با برگشتن آرون فالک ، همه درصدد کشف حقیقت ماجرا هستند.
مقدمۀ کتاب خشکسالی کمی معماگونه است و درعینحال، بخش مهمی از داستان را نیز به تصویر میکشد. داستان با توصیف تلخ و دردناک خانهای آغاز میشود که هادلرها در آن به قتل رسیدهاند. جملات آغازین این کتاب نه تنها خواننده را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه او را در وضعیتی دلهرهآور رها و وادار میکند که داستان را دنبال کند.
@baamanbekhaan
#خشکسالی
#جین_هارپر
ترجمهٔ آزاده رمضانی
#انتشارات_کولهپشتی
استرالیا همواره دچار بحران خشکسالی بوده، اما چیزی که در رمان «خشکسالی» به این موضوع بیشتر دامن میزند، ناآرامی، تنش و نگرانیِ ناشی از بحران خشکسالی در میان مردم است که درنهایت کاسهٔ صبر مردم را لبریز میکند و آنها را به جان هم میاندازد. در این میان، این خودِ مردم هستند که به بدتر شدنِ شرایط دامن میزنند؛ با دروغ گفتن، با پنهانکاری و با پخش کردن حرف و حدیثهای بیمورد آنهم در یک وضعیت بحرانی! اما در انتهای کتاب همه به یک چیز فکر میکنند: اگر راستش را گفته بودم، اگر بیشتر دقت کرده بودم، و اگر موضوع را جدی گرفته بودم، او الآن زنده بود.
کاش حالا که ما هم در ایران شرایط سختی را متحمل شدهایم، این موضوع را درک کنیم که حرفهایی که میزنیم، دروغهایی که در فضاهای مجازی پخش میکنیم، و بیتوجهی به بحران فعلیِ کشورمان، ممکن است مانند این کتاب در آیندهای نهچندان دور تبعات جبرانناپذیری به همراه داشته باشد.
شرایط ناگوار فقط بر سر ما آوار نمیشود؛ برای همه پیش میآید، اما مهم این است که چگونه جلوی اتفاقات بدتر را بگیریم.
@baamanbekhaan
#جین_هارپر
ترجمهٔ آزاده رمضانی
#انتشارات_کولهپشتی
استرالیا همواره دچار بحران خشکسالی بوده، اما چیزی که در رمان «خشکسالی» به این موضوع بیشتر دامن میزند، ناآرامی، تنش و نگرانیِ ناشی از بحران خشکسالی در میان مردم است که درنهایت کاسهٔ صبر مردم را لبریز میکند و آنها را به جان هم میاندازد. در این میان، این خودِ مردم هستند که به بدتر شدنِ شرایط دامن میزنند؛ با دروغ گفتن، با پنهانکاری و با پخش کردن حرف و حدیثهای بیمورد آنهم در یک وضعیت بحرانی! اما در انتهای کتاب همه به یک چیز فکر میکنند: اگر راستش را گفته بودم، اگر بیشتر دقت کرده بودم، و اگر موضوع را جدی گرفته بودم، او الآن زنده بود.
کاش حالا که ما هم در ایران شرایط سختی را متحمل شدهایم، این موضوع را درک کنیم که حرفهایی که میزنیم، دروغهایی که در فضاهای مجازی پخش میکنیم، و بیتوجهی به بحران فعلیِ کشورمان، ممکن است مانند این کتاب در آیندهای نهچندان دور تبعات جبرانناپذیری به همراه داشته باشد.
شرایط ناگوار فقط بر سر ما آوار نمیشود؛ برای همه پیش میآید، اما مهم این است که چگونه جلوی اتفاقات بدتر را بگیریم.
@baamanbekhaan