با من بخوان📚
180 subscribers
196 photos
1 video
1 file
130 links
🖊معرفی و برش‌هایی از متن کتاب
📚مطالعات شخصی
🎧موسیقی


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید

https://t.me/baamanbekhaan

🆔 @baamanbekhaan

ارتباط با ادمین:
👩🏻‍💼 @Azi_Ram
Download Telegram
درست هنگامی که یک شعر خواننده‌اش را به یک شریک جرم مبدل می‌سازد، کاراگاهان نیز به‌همین‌گونه در قتل شریک جرم می‌شوند. اما بر خلاف شعرهایمان، ما دوست داریم قتل‌هایمان کاملاً حل شوند: البته در صورتی که اساساً با یک قتل یا یک شعر مواجه باشیم.



#دیدن_از_سیزده_منظر
#کالم_مک‌کان
#ابراهیم_فتوت
#کوله‌پشتی


@baamanbekhaan
ای کاش زندگی واقعی هم منطق داستان‌ها را داشت: شخصیت‌هایی با اعمال آگاهانه، دلایلی پنهان که آشکار می‌شوند، حرکت همه‌چیز به‌سمت یک نقطه‌ی واحد، پدیدارشدن ثبات بی‌رحمانه‌ی جهان، منتهی‌شدن همه‌چیز به یک تصویر ثابت، تحت کنترل، سفارشی و منطقی.



#دیدن_از_سیزده_منظر
#کالم_مک‌کان
#ابراهیم_فتوت
#کوله‌پشتی


@baamanbekhaan
مراسم تدفین به مثابه‌‌ی یکی از شاخصه‌های زندگی است، ملاکی برای تشخیص اینکه یک نفر چطور زندگی کرده است. مقدار اشک‌هایی که ریخته می‌شود. پاره‌کردن لباس‌ها، تعداد عزادارانی که تصمیم می‌گیرند در مراسم حاضر شوند، مدتی که افراد بعد از مراسم آنجا می‌مانند. کاراگاهان حتی گاهی اوقات به این نتیجه رسیده‌اند که می‌توانند تمایلات جنسی مرحوم را فقط با نگریستن به لباس‌های عزاداران بفهمند: هرچه لبه‌ی لباس‌ها بالاتر باشد، زندگی جاه‌طلبانه‌تر است. نمی‌شود اسم این را یک فرمول ریاضی گذاشت، اما از طرفی برای خیلی چیزها توضیحی وجود ندارد و درک ما از زندگی دیگران در واقع همان درکی است که از زندگی خودمان داریم واین حقیقتی است که با مرگ اطرافیانمان برجسته می‌شود.

#دیدن_از_سیزده_منظر
#کالم_مک‌کان
#ابراهیم_فتوت
#کوله‌پشتی



@baamanbekhaan
و چگونه است که گذشته‌ی دور انباشته از شخصیت‌هاست، درحالی‌که زمان این‌قدر متزلزل و بی‌روح است؟ این گفته متعلق به فاکنر نبود که «گذشته نمرده، و حتی نگذشته است»؟ زمان حال چیز خنده‌داری است؛ اصولاً نمی‌تواند وجود داشته باشد. به مجرد اینکه از آن آگاه می‌شویم، سپری می‌شود و دیگر حال نیست. این‌طوری ما مدام در گذشته به‌سر می‌بریم، حتی هنگامی که در حال رؤیاپردازی درباره‌ی آینده هستیم. مطمئناً این یکی از مضامین غزل‌های شکسپیر یا از شخص دیگری است، هرچند به‌سختی آنها را به‌خاطر می‌آورم: امواجی که رو به ساحل می‌آیند، دقایق شتابان عمرمان، رنج پنهان‌مان.



#دیدن_از_سیزده_منظر
#کالم_مک‌کان
#ابراهیم_فتوت
#کوله‌پشتی


@baamanbekhaan
ما از لبه‌ی صخره‌ای به لبه‌ی صخره‌ای دیگر می‌پریم. گاهی هم زمین می‌خوریم؛ بعضی وقت‌ها با یک تصادم شدید، اما این بخشی از معامله با عمر است. خاطرات هنوز به اندازه‌ی کافی چابک‌اند.

#دیدن_از_سیزده_منظر
#کالم_مک‌کان
#ابراهیم_فتوت
#کوله‌پشتی


@baamanbekhaan
آخرین باری که با یک نفر دعوا کردم کنار کانالِ رویال بود، که بعد از سیلی‌خوردن از یک پسر کولی کله‌هویجی، زمین خوردم. یکی از دندان‌های پشتی فکم لق شد. مدام زبانم را رویش می‌کشیدم و دردش را چک می‌کردم. مثل عیال‌وارشدن، که آدم سعی می‌کند دردهای کوچکی را که هر روز پدیدار می‌شوند، سطحی بگیرد. نوید آرامش بیشتر از مکافات زندگی دوام می‌آورد.


#دیدن_از_سیزده_منظر
#کالم_مک‌کان
#ابراهیم_فتوت
#کوله‌پشتی


@baamanbekhaan
هرچه نسبت به زمان آگاه‌تر می‌شویم، کمتر از آن بهره می‌بریم. هرچه بیشتر در مضیقه‌ی زمان قرار می‌گیریم، وقت بیشتری طلب می‌کنیم. این هم از شاخص‌های عدالت است، البته اگر چنین کلمه‌ای اصلاً وجود داشته باشد.


#دیدن_از_سیزده_منظر
#کالم_مک‌کان
#ابراهیم_فتوت
#کوله‌پشتی


@baamanbekhaan
وقتی کتابش به دستش رسید بلافاصله ترجمه را آغاز کرد. داستانی از زوجی میان‌سال که دو فرزندشان را از دست داده بودند و او به لغت Sh’khol برخورده بود. مدت‌ها به دنبال مابه‌ازای مناسبی برای این لغت در انگلیسی بود. قطعاً موارد مشابهی در انگلیسی وجود داشت: بیوه یا حتی یتیم، اما اسم یا صفتی وجود نداشت که پدر و مادری را توصیف کند که فرزندشان را از دست داده‌اند. هیچ مابه‌ازایی در زبان ایرلندی، روسی، فرانسوی یا آلمانی وجود نداشت. در زبان سانسکریت معادل Vilomah، در عربی ثکل یا ثاکله موجود بود، اما باز هم معادلی در انگلیسی نیافت. نبودِ معادل مناسب در انگلیسی برای مدت‌ها روحش را عذاب می‌داد. می‌خواست به متن وفادار بماند، معادل‌های زیادی به ذهنش رسید و آنها را در متن گذاشت تا در نهایت داغ‌دار را انتخاب کرد؛ داغ‌دیدن باز هم آن‌چنان دقیق نبود. حکایتی نداشت، آهنگی درونش نبود، Bereaved.


#دیدن_از_سیزده_منظر
#کالم_مک‌کان
#ابراهیم_فتوت
#کوله‌پشتی


@baamanbekhaan
#آخرین_برش_از_متن_کتاب 📖

با ضعفی مفرط پا به سن می‌گذارد. چیزی که اکنون آزارش می‌دهد کندیِ برخاستن از خواب صبحگاهی، تحلیل‌رفتن بینایی‌اش، یا دردهای سینه‌اش که روزبه‌روز بیشتر می‌شوند نیست؛ بلکه نقصان حافظه است - اینکه چطور گذشته به این راحتی فراموشش می‌شود، یا اکنون که چگونه سپری می‌شود، یا اینکه چطور گاهی این دو با هم برخورد می‌کنند - طوری که وقتی شکنجه‌گرش را در تلویزیون می‌بیند مطمئن نیست که آیا قوه‌ی تخیلش دارد فریبش می‌دهد یا اینکه آن مرد از صافی حافظه‌اش عبور کرده و از گذرگاهی به درازای سی‌وهفت سال گذشته است تا با اشتباهی فاحش دستش بیندازد، یا اینکه واقعاً خودش است که اینک با آسودگی و‌خویشتن‌داری و ظاهری آراسته د اخبار شبانگاهی ظاهر شده است.


#دیدن_از_سیزده_منظر
#کالم_مک‌کان
#ابراهیم_فتوت
#کوله‌پشتی



@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیده‌ی_منتخب 📖

از کتاب #دیدن_از_سیزده_منظر
نویسنده #کالم_مک‌کان
ترجمهٔ #ابراهیم_فتوت
ناشر #کوله‌پشتی

و چگونه است که گذشته‌ی دور انباشته از شخصیت‌هاست، درحالی‌که زمان این‌قدر متزلزل و بی‌روح است؟ این گفته متعلق به فاکنر نبود که «گذشته نمرده، و حتی نگذشته است»؟ زمان حال چیز خنده‌داری است؛ اصولاً نمی‌تواند وجود داشته باشد. به مجرد اینکه از آن آگاه می‌شویم، سپری می‌شود و دیگر حال نیست. این‌طوری ما مدام در گذشته به‌سر می‌بریم، حتی هنگامی که در حال رؤیاپردازی درباره‌ی آینده هستیم. مطمئناً این یکی از مضامین غزل‌های شکسپیر یا از شخص دیگری است، هرچند به‌سختی آنها را به‌خاطر می‌آورم: امواجی که رو به ساحل می‌آیند، دقایق شتابان عمرمان، رنج پنهان‌مان.
@baamanbekhaan
#فهرست_کتاب‌های_معرفی‌شده📚

کتاب‌هایی که تا امروز خواندم و در کانال معرفی کردم:

۱- #نامه‌ای_به‌_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
۲- #فرمین_موش_کتاب‌خوان
۳- #جاي_خالي_سلوچ
۴- #انسانیت_تاریخ_اخلاقی_سده_بیستم
۵- #خداحافظ_گاری_کوپر
۶-#حقارت
۷-#بیگانه
۸-#کاروان_امید
۹-#در_برابر_استبداد
۱۰-#مانيفست_يك_فمينيست
۱۱-#نوروز_و_فلسفه_هفت‌سین
۱۲-#سوختن‌درآب_غرق‌شدن‌درآتش
۱۳-#سوءتفاهم
۱۴-#خاطرات_سوگواری
۱۵-#دیدن_از_سیزده_منظر
۱۶-#جایی_دیگر
۱۷-#در_باب_حکمت_زندگی
۱۸-#به_سبکی_پر_به_سنگینی_آه
۱۹-#شازده_احتجاب
۲۰-#زوربای_یونانی
۲۱-#شاه_خاکستری_چشم
۲۲-#اتحادیه_ابلهان
۲۳-#چهار_صندوق
۲۴-#نون_نوشتن
۲۵-#کنستانسیا
۲۶-#بیچارگان
۲۷-#ستوان_گوستل
۲۸-#مرده‌ها_سکوت_می‌کنند
۲۹-#تابوت‌های_دست‌ساز
۳۰-#جنگ_چهره‌ی_زنانه_ندارد
۳۱-#موش‌ها_و_آدم‌ها
۳۲-#مرگ_وزیرمختار
۳۳-#بار_دیگر_شهری_که_دوست_می‌داشتم
۳۴-#شهر_فرنگ_اروپا
۳۵-#بازار_خودفروشی
۳۶-#دفترچه_ممنوع
۳۷-#عامه‌پسند (پالپ)
۳۸-#بالکان_اکسپرس
۳۹-#آویزان_از_نخ
۴۰-#شرق_بنفشه
۴۱-#رنج‌های_ورتر_جوان
۴۲-#درمان_شوپنهاور
۴۳-#گزینه‌ی_اشعار (احمد شاملو)
۴۴-#همنوایی_شبانه‌ی_ارکستر_چوب‌ها
۴۵-#یوزپلنگانی_که_با_من_دویده‌اند
۴۶-#پراگ_در_تبعید
۴۷-#دریا
۴۸-#در_میان_کاغذپاره‌ها
۴۹- #از_چشم_نابینایان‌
۵۰-#وقت_رفتن
۵۱-#بهار_زندگی_در_زمستان_تهران
۵۲-#تاریخ_مدفوع
۵۳-#دون_ژوان_در_جهنم
۵۴-#هیچ‌کس‌_مثل_‌تو‌‌_مال_اینجا_نیست
۵۵-#سوفیا_پتروونا
۵۶-#مرگی_بسیار_آرام
۵۷-#فقط_یک_طاعون_ساده
۵۸-#مرگ_ایوان_ایلیچ

🔍با‌ زدن روی هر یک از هشتگ‌ها، می‌توانید کتاب مورد نظر را در کانال پیدا کنید و بخوانید.


@baamanbekhaan