با من بخوان📚
189 subscribers
196 photos
1 video
1 file
130 links
🖊معرفی و برش‌هایی از متن کتاب
📚مطالعات شخصی
🎧موسیقی


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید

https://t.me/baamanbekhaan

🆔 @baamanbekhaan

ارتباط با ادمین:
👩🏻‍💼 @Azi_Ram
Download Telegram
«مگه من حق ندارم چراغ روشن کنم؟ برو پیِ کارت. از اتاق من برو بیرون. منو به خوابگاهتون راه نمی‌دین. منم هیچ‌کسو را نمی‌دم به اتاقم.»
«چرا تو رو را نمی‌دن؟»
«آخه سیام! اونا اونجا ورق‌بازی می‌کنن. اما من حق ندارم چون سیام. می‌گن بو گند می‌دی. منم می‌گم گند شماها دماغمو می‌سوزونه،»
ص۹۵


#موش‌ها_و_آدم‌ها
#جان_استاین‌بک
#سروش_حبیبی
#نشر_ماهی


@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیده‌ی_منتخب📚


از کتاب #در_برابر_استبداد
نویسنده #تيموتی_اسنايدر
ترجمهٔ #بابک_واحدی
#نشر_گمان


شكی نيست كه سياستمداران امروز وقتی از تروريسم حرف می‌زنند، دارند از خطری واقعی خبر می‌دهند. ولی وقتی سعی می‌كنند ما را جوری تعليم دهند كه آزادی را به نام امنيت فرو بگذاریم، بايد حواسمان را جمع كنيم و تسليم ايشان نشويم. برای داشتن يكی از اين دو لزوماً نبايد ديگری را فدا كرد.
درست است كه گاهی اوقات يكی را به بهای از دست دادن ديگری به دست می‌آوريم، اما گاهی اوقات هم چنين نيست.
كسانی كه بااطمينان به شما می‌گويند كه فقط به بهای از دست دادن آزادی می‌توانيد به امنيت دست يابيد، معمولاً می‌خواهند هم آزادی و هم امنيت را از شما سلب كنند.


@baamanbekhaan
معرفی جامع‌ من و برش‌هایی از متن رمان #بار_دیگر_شهری_که_دوست_می‌داشتم اثر زنده‌یاد #نادر_ابراهیمی را می‌توانید در سایت کافه‌بوک دنبال کنید.☝️☝️☝️☝️☝️

www.kafebook.ir
«جورج!»
«چی می‌خوای؟»
«جورج، اون خونه‌ای که گفتی مث اربابا توش زندگی می‌کنیم، همون‌جا که خرگوش نیگر می‌داریم... کی می‌خریمش؟»
جورج گفت «نمی‌دونم. اول باید پولامونو جمع کنیم. خیلی پول می‌خواد. من یه جایی رو می‌شناسم که می‌شه ارزون تمومش کرد. اما هرقدرم ارزون باشه مفت نمی‌شه خریدش!»
لنی گفت «قصه‌شو برام بگو جورج!»
«همین دیشب برات گفتم!»
«باشه جورج. بگو... دوباره تعریف کن جورج!»
«خب، باشه! پنج هکتار زمینه، با یه آسیاب بادی کوچیک، و یه خونهٔ چوبی و یه مرغدونی. یه آشپزخونه و یه باغ میوه با درختای آلبالو و هلو و زردآلو و گردوم داره، با یه ردیف بوتهٔ توت‌فرنگی و تمشک. یه مزرعهٔ یونجه‌م هست و تا دلت بخواد آب برا آبیاری مزرعه‌ها! یه خوکدونی‌ام داره!»
«خرگوش چی جورج؟»
«عجالتاً از خرگوش خبری نیست. اما کاری نداره. می‌تونیم چند تا قفس درست کنیم و خرگوش نیگر داریم. اون‌وقت می‌تونی به خرگوشا یونجه بدی!»
«آره، حتماً می‌تونم. چرا نتونم؟»
ص۸۰


#موش‌ها_و_آدم‌ها
#جان_استاین‌بک
#سروش_حبیبی
#نشر_ماهی


@baamanbekhaan
Por La Mia
Yasmin Levy
🎧Por La Mia
by Yasmin Levy (Spanish)

@baamanbekhaan
#آخرین_برش_از_متن_کتاب 📖

زن کرلی به ریش او خندید. گفت «زیادی چرند می‌گی! من مث تو خیلی دیدم. اگه بیست سنت ته جیبت پیدا می‌شد می‌رفتی شهر دو گیلاس می‌نداختی بالا و ته گیلاسم می‌لیسیدی! من شماها رو خوب می‌شناسم!»

کَندی(از کارگران) برافروخت و رنگش سرخ‌ و سرخ‌تر شد. اما پیش از آنکه حرف‌های زن تمام شود خود را در اختیار آورد و به نرمی گفت «بله، من باید می‌دونسم. شما بهتره برین قرتونو جای دیگه بدین. ما حرفی نداریم به شما بزنیم. ما می‌دونیم چی داریم و چی نداریم. کاری‌ام نداریم که شما بدونین یا ندونین. اینه که شما بهتره برین پیِ کارتون. چون کرلی شاید خوشش نیاد زنش تو اصطبل برا یه مشت “گدا گشنه” عشوه بیاد.»
ص۱۱۰



#موش‌ها_و_آدم‌ها
#جان_استاین‌بک
#سروش_حبیبی
#نشر_ماهی


@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ 📚📚📚

کتاب #موش‌ها_و_آدم‌ها از #جان_استاین‌بک و ترجمهٔ بسیار خوب #سروش_حبیبی که توسط #نشر_ماهی منتشر شده است، در این کانال معرفی شد. با زدن بر روی هشتگ #فهرست_کتاب‌های_معرفی‌شده می‌توانید نظر شخصی من و حدود ۱۰ گزیدهٔ منتخب از این کتاب را مطالعه کنید.


📓با من در لذت خواندن کتاب‌ همراه شوید.
@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیده‌ی_منتخب📚


از کتاب #نون_نوشتن
نویسنده #محمود_دولت‌آبادی
#نشر_چشمه
ص۱۸۱


در نظم و نظام‌های جاافتاده‌‌ی اجتماعیِ وابسته به هر دوره، مردمان دارای صفات و خصایص جاافتاده‌ای هستند که ترکیبی از نیک و بد و میانه‌ی این‌دو است؛ خصایصی عمیقاً تحت تأثیر مناسبات و شرایط اجتماعی - اقلیمی خودشان؛ و بشر به نیازِ بودگاری‌اش تعادلی را فرایند می‌کند تا زندگانی‌اش ممکن باشد. اما وقتی نظم و نظام قدیم درهم‌ شکسته و ویران شد تا نظم و نظام‌ تازه‌ای جای آن را بگیرد، شرارت غالب می‌شود و تا حد توان اوج می‌گیرد و در چنین شرایطی، بی‌حدی، حد و بی‌حسابی، حساب انگاشته می‌شود؛ چون معیار، معیارِ محک به غارت‌ رفته است و داد به بیداد جای عوض کرده. در عرصه‌ی چنین آشوبی‌ست که تمام انباشت‌ ذخایر شرارت آدمی بروز می‌یابد تا به‌کار گرفته شود؛ اکنون آن سگ هار قلاده گسسته است.





@baamanbekhaan
@kafebook_ir
www.kafebook.ir

#معرفی_کتاب
عنوان: مرگ وزیرمختار
نویسنده: یوری نیکلایویچ تینیانوف

👈🏻 کتاب مرگ وزیرمختار که داستان زندگی آلکساندر گریبایدوف است، روایتی تاریخی از نگون‌بختی مردی است که ناخواسته وارد بازی سیاست شد و درنهایت در ایران ‌کشته شد.

👈🏻 وزیرمختار، آلکساندر سرگویچ گریبایدوف، شاعر، نویسنده و فیلم‌نامه‌نویس مشهور روسی در اوایل قرن نوزدهم است که البته هیچ‌یک از آثارش در زمان حیاتش منتشر نشد. این کتاب به بررسی داستان زندگی گریبایدوف می‌پردازد که به دلایلی کاملاً نامعلوم و برخلاف میلش وارد سیاست شد و پس از امضای معاهده‌ی ترکمانچای توسط عباس‌میرزا در سال ۱۸۲۸ که به‌واسطه‌ی آن ایران متحمل خسارات جبران‌ناپذیری شد، ارتقاء گرفت و به مقام وزیرمختار روسیه در سفارت ایران منصوب شد و...

👈🏻 این کتاب به کسانی که علاقه‌مند به داستان‌های تاریخی هستند، توصیه می‌شود.

🖇 معرفی کامل این کتاب و قسمت هایی از متن آن را می توانید در سایت کافه بوک بخوانید:

📎 http://kafebook.ir/مرگ-وزیرمختار/

🔺 این کتاب با همکاری کانال @baamanbekhaan معرفی شده است.
معرفی جامع کتاب ‎#مرگ_وزیرمختار و‌ نظر شخصی من را همراه با بریده‌هایی از کتاب می‌توانید در سایت کافه‌بوک دنبال کنید.
☝️☝️☝️☝️☝️☝️
جنگ پایان یافته بود. عباس‌میرزا، بزرگ‌ترین جنگاور و سیاستمدار آسیا، شکست خورده بود. در سن‌پترزبورگ همه منتظر معاهده‌ی صلح ترکمانچای بودند.
ژنرال‌ها می‌دانستند که جنگ را، بی‌آنکه مهارتی از خود به خرج دهند، برده‌اند. پاسکویچ* در هیچ‌ کاری نقشی نداشت. هرچه بود کار ژنرال ولیامینوف و‌ ژنرال ماتادوف بود. تنها کار پاسکویچ این بود که همه‌چیز را به نام خود بزند و در نتیجه تمام افتراها را نصیب آن دو‌ ژنرال کند. چهره‌ای جعلی از آنان عرضه کرده و هر دو را از سر راه خود کنار زده بود. اگر در قرن بیستم زندگی می‌کرد، حتماً به آنان برچسب «تسلیم‌طلب» می‌زد.
اما گریبایدوف چه؟ او‌ چرا نام خود را به نام پاسکویچ گره زده بود؟ این نکته‌ی مبهم و ناخوشایندی بود.


*ایوان پاسکویچ: در زمان وقوع داستان فرمانده ارتش قفقاز و از مردان معتمد نیکالای اول بود و عنوان کنت ایروان را هم یافته بود. بعدها شورش لهستان را سرکوب کرد (۱۸۳۲) و به درجه‌ی مارشالی رسید.




#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۳۲



@baamanbekhaan
گفتگوی میان گریبایدوف و یرمولوف:

«ایرانی‌هارا چند کرور تیغ زدید؟»
«پانزده کرور.»
«خیلی زیاد است. نباید ملت شکست‌خورده‌ای را این‌طور ورشکسته کرد.»
«مگر خودتان همیشه نمی‌گفتید که چاله را باید هرچه گودتر کند، ژنرال*؟ ایرانی‌ها را که می‌شناسید. اگر پنج کرور خواسته بودیم، هیج نمی‌دادند.»
«چاله یک چیز است و “یا جنگ یا پول” یک چیز دیگر. یا کیف پولت را رد کن بیاید یا می‌کشمت.»



*ژنرال یرمولوف که پس از اتمام جنگ بازنشست شد و پاسکویچ جای او را گرفت.


#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۳۴


@baamanbekhaan
گفتگوی میان چادایف* و گریبایدوف:

چادایف گفت «قهوه برای دل‌درد خوب است. این را در انگلیس یاد گرفتم... در انگلیس خیلی چیزها یاد گرفتم... زندگی انگلیسی، در آغاز، مثل فنری شما را از خود می‌راند. اما همین‌که کلمه‌ی home (خانه) را مثل یک انگلیسی واقعی تلفظ کردید، روسیه را از یاد می‌برید.»
«چرا؟»
«چون آنجا هر چیزی با یک انگیزه‌ی فکری آرام همراه است. اما اینجا، همان‌طور که شاید شما هم متوجه شده باشید، نه جنبشی هست و نه تفکری. نگاه‌ها بی‌حرکت و بدن‌ها وصف‌ناشدنی است. آدم‌ها ردّ هزاران کیلومتر را بر چهره دارند.



🔍*چادایف؛ فیلسوف روس که در غرب تربیت یافت و طرفدار نظریه‌های لیبرال بود. در زمان شورش دسامبر ۱۸۲۵ در مسکو نبود، اما پس از بازگشت به کشور هشت «نامه‌ی فلسفی» منتشر کرد که یکی از آنها موجب شد نیکالای اول او را دیوانه اعلام کند. چادایف را تحت نظر قرار دادند و پزشکانی را برای مراقبت از او‌ گماشتند.


#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۴۳


@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖

تنها یک چیز برای ادامه‌ی دوستی کافی است: باید همیشه همان که بودیم باقی بمانیم.


#مرگ_وزیرمختار
#یوری_نیکلایویچ_تینیانوف
#مهدی_سحابی
#نشر_ماهی
ص۴۶


@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیده‌ی_منتخب📚

از کتاب #ابله
نویسنده #داستایفسکی
ترجمهٔ #سروش_حبيبی
#نشر_چشمه

در حيرت بوده‌ام از اينكه بزرگسالان بچه‌ها را چه كم می‌شناسند!
حتی پدران و مادران بچه‌های خود را نمی‌شناسند.
هيچ‌چيز را نبايد از بچه‌ها پنهان كرد، به اين بهانه كه بچه‌اند و بايد صبر كرد تا بزرگ شوند.
چه فكر غم‌انگيز و نابه‌جایی!
بچه‌ها خوب متوجه می‌شوند كه والدينشان آنها را زياده كوچک و بی‌شعور می‌شمارند، حال آنكه آنها همه‌چيز می‌فهمند.
آدم‌بزرگ‌ها نمی‌دانند كه كودكانشان حتی در تنگناهای دشوار می‌توانند با راهنمايی‌های بسيار هوشمندانه راه‌گشا باشند.

@baamanbekhaan
Forwarded from با من بخوان📚
🖊معرفی و برش‌هایی از متن کتاب
📚مطالعات شخصی
📓با من در لذت خواندن کتاب همراه شوید


https://t.me/baamanbekhaan

🆔:@baamanbekhaan

ارتباط با ادمین:
👩🏻‍💼:@Azi_Ram