#برشی_از_متن_کتاب 📖
میخواستم دربارهی مرگ بگویم. هیچچیز تازهای نیست. یک حتمیّت است، یک وقوع حتمی. شاملو هم بارها این جمله را بر زبان آورده است که «زندگی شخص یک اتفاق ساده است و مرگ یک حتمیّت!» یقین. تجربههایی دارم. از این گذشته، در فصولی از کلیدر هم در جوانی به ادراک آن رسیده و بدان پرداختهام. «مرگ از تو میزاید، مرگ با تو میزاید، با تو میروید...» و مفاهیمی از این دست.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۷۴
@baamanbekhaan
میخواستم دربارهی مرگ بگویم. هیچچیز تازهای نیست. یک حتمیّت است، یک وقوع حتمی. شاملو هم بارها این جمله را بر زبان آورده است که «زندگی شخص یک اتفاق ساده است و مرگ یک حتمیّت!» یقین. تجربههایی دارم. از این گذشته، در فصولی از کلیدر هم در جوانی به ادراک آن رسیده و بدان پرداختهام. «مرگ از تو میزاید، مرگ با تو میزاید، با تو میروید...» و مفاهیمی از این دست.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۷۴
@baamanbekhaan
«گذر زمان میتواند آدمی را تا حد یک کودک حساس و نازک کرده باشد.»
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۷۶
@baamanbekhaan
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۷۶
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب📖
در جامعهی ما یک تغییر عجیب رخ داده است که اثرات و نشانههای آن را در فردبهفرد مردم میتوان مشاهده کرد و آنچه را اکنون میبینیم چیزی جز بازتاب تأثیرات همین دگرگونی نیست. اما اینجا یک نکتهی ظریف را نباید نادیده گرفت و آن توجه به این سؤال است که: آیا دگرگونی شرایط، خصلتهای جدیدی پدید آورده است یا این خصائل در نهفت مردم ما وجود داشته و در شرایط تازه، بروزی تازه یافته است؟ نه؛ خصلتها تازه نیستند، حادث نشدهاند و اتفاقاً بسیار هم قدیماند. دزدی، ارتشاء، مفتخواری، تنبلی، فقدان حس مسئولیت، کلاهگذاری، فرومایگی و دونمایگی، نوکربابی، میل به تهاجم به حقوق دیگری، فقدان حس مسئولیت اجتماعی، ندانستن و نشناختن جای خود در مناسبات اجتماعی، گرایش به تلقی یکشبه ره صدسالهرفتن، حقد و حسد، نفی دیگری به استنباط اثبات خود، خواریپذیری تا حد یک سگ در مقابل قبلهی قدرت، چشمبستن بر ستمی که روا بر دیگری میشود و شانهخالیکردن از زیر بار احتمال خطر، کلاه خود را دودستی چسبیدن، دروغگفتن، ریاکردن و در همهحال جانب قدرت را گرفتن و لازم و غیرلازم آب به آسیاب ستمگر ریختن، چشمها را به روی حقیقت بستن، زشتی را ستودن و نیکی را خوارشمردن... اینهمه اصلاً حادث نیست، بل به طول عمر آدمیزاد، قدیم است و جزءجزئش در نهفت ما مردم وجود داشته که در این دوره، به شگون موجهشمردنِ «ریا» بروز عام یافته است. ریا و تقیّه، بهخصوص وقتی انسان از باورهای نیکِ خود، از باورهای وجدانیاش جدا افتاده و فاصله گرفته باشد، همان بار میآورد که بار آورده است.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۸۱
@baamanbekhaan
در جامعهی ما یک تغییر عجیب رخ داده است که اثرات و نشانههای آن را در فردبهفرد مردم میتوان مشاهده کرد و آنچه را اکنون میبینیم چیزی جز بازتاب تأثیرات همین دگرگونی نیست. اما اینجا یک نکتهی ظریف را نباید نادیده گرفت و آن توجه به این سؤال است که: آیا دگرگونی شرایط، خصلتهای جدیدی پدید آورده است یا این خصائل در نهفت مردم ما وجود داشته و در شرایط تازه، بروزی تازه یافته است؟ نه؛ خصلتها تازه نیستند، حادث نشدهاند و اتفاقاً بسیار هم قدیماند. دزدی، ارتشاء، مفتخواری، تنبلی، فقدان حس مسئولیت، کلاهگذاری، فرومایگی و دونمایگی، نوکربابی، میل به تهاجم به حقوق دیگری، فقدان حس مسئولیت اجتماعی، ندانستن و نشناختن جای خود در مناسبات اجتماعی، گرایش به تلقی یکشبه ره صدسالهرفتن، حقد و حسد، نفی دیگری به استنباط اثبات خود، خواریپذیری تا حد یک سگ در مقابل قبلهی قدرت، چشمبستن بر ستمی که روا بر دیگری میشود و شانهخالیکردن از زیر بار احتمال خطر، کلاه خود را دودستی چسبیدن، دروغگفتن، ریاکردن و در همهحال جانب قدرت را گرفتن و لازم و غیرلازم آب به آسیاب ستمگر ریختن، چشمها را به روی حقیقت بستن، زشتی را ستودن و نیکی را خوارشمردن... اینهمه اصلاً حادث نیست، بل به طول عمر آدمیزاد، قدیم است و جزءجزئش در نهفت ما مردم وجود داشته که در این دوره، به شگون موجهشمردنِ «ریا» بروز عام یافته است. ریا و تقیّه، بهخصوص وقتی انسان از باورهای نیکِ خود، از باورهای وجدانیاش جدا افتاده و فاصله گرفته باشد، همان بار میآورد که بار آورده است.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۸۱
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖
در نظم و نظامهای جاافتادهی اجتماعیِ وابسته به هر دوره، مردمان دارای صفات و خصایص جاافتادهای هستند که ترکیبی از نیک و بد و میانهی ایندو است؛ خصایصی عمیقاً تحت تأثیر مناسبات و شرایط اجتماعی - اقلیمی خودشان؛ و بشر به نیازِ بودگاریاش تعادلی را فرایند میکند تا زندگانیاش ممکن باشد. اما وقتی نظم و نظام قدیم درهم شکسته و ویران شد تا نظم و نظام تازهای جای آن را بگیرد، شرارت غالب میشود و تا حد توان اوج میگیرد و در چنین شرایطی، بیحدی، حد و بیحسابی، حساب انگاشته میشود؛ چون معیار، معیارِ محک به غارت رفته است و داد به بیداد جای عوض کرده. در عرصهی چنین آشوبیست که تمام انباشت ذخایر شرارت آدمی بروز مییابد تا بهکار گرفته شود؛ اکنون آن سگ هار قلاده گسسته است.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۸۱
@baamanbekhaan
در نظم و نظامهای جاافتادهی اجتماعیِ وابسته به هر دوره، مردمان دارای صفات و خصایص جاافتادهای هستند که ترکیبی از نیک و بد و میانهی ایندو است؛ خصایصی عمیقاً تحت تأثیر مناسبات و شرایط اجتماعی - اقلیمی خودشان؛ و بشر به نیازِ بودگاریاش تعادلی را فرایند میکند تا زندگانیاش ممکن باشد. اما وقتی نظم و نظام قدیم درهم شکسته و ویران شد تا نظم و نظام تازهای جای آن را بگیرد، شرارت غالب میشود و تا حد توان اوج میگیرد و در چنین شرایطی، بیحدی، حد و بیحسابی، حساب انگاشته میشود؛ چون معیار، معیارِ محک به غارت رفته است و داد به بیداد جای عوض کرده. در عرصهی چنین آشوبیست که تمام انباشت ذخایر شرارت آدمی بروز مییابد تا بهکار گرفته شود؛ اکنون آن سگ هار قلاده گسسته است.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۸۱
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖
برکشیدن فرومایگان و فروپاشاندن و خوارداشتن فرزانگان یک طریق و شیوهی قدیمی سلطه است. تقویت بُخل و حسد مردم نسبت به یکدیگر، یعنی ایجاد زمینهی کینه و ستیز مردم نسبت به هم، موفقترین روش برای برقراری سلطهی بیگانه است و ملت ما تجربهی مقهور واقع شدن کم نداشته است.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۹۵
@baamanbekhaan
برکشیدن فرومایگان و فروپاشاندن و خوارداشتن فرزانگان یک طریق و شیوهی قدیمی سلطه است. تقویت بُخل و حسد مردم نسبت به یکدیگر، یعنی ایجاد زمینهی کینه و ستیز مردم نسبت به هم، موفقترین روش برای برقراری سلطهی بیگانه است و ملت ما تجربهی مقهور واقع شدن کم نداشته است.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۹۵
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖
برای آدمیزادبودن نمیتوانی همیشه تنها بهسر بری؛ چون بهدرستی درک شده است که انسان به اعتبار اجتماعیت خود انسان تواند بود و فردیّت تواند داشت. و چه توان کرد در این باتلاق درماندگی؟! انسان من کجاست؟ نه خدای مرا باقی گذاشتند تا دل به او آرام بدارم، و نه انسان را به قرار وانهادند تا به آن امید ببندم. اکنون من چه کنم در این باتلاق درماندگی، در معرض چشمان وقیح و دهانهای حریص و زبانهای دروغ و چهرههای ریا و دستانِ سرقت و پاهای بیزمین؟ اکنون چه توان کرد؟
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۸۳
@baamanbekhaan
برای آدمیزادبودن نمیتوانی همیشه تنها بهسر بری؛ چون بهدرستی درک شده است که انسان به اعتبار اجتماعیت خود انسان تواند بود و فردیّت تواند داشت. و چه توان کرد در این باتلاق درماندگی؟! انسان من کجاست؟ نه خدای مرا باقی گذاشتند تا دل به او آرام بدارم، و نه انسان را به قرار وانهادند تا به آن امید ببندم. اکنون من چه کنم در این باتلاق درماندگی، در معرض چشمان وقیح و دهانهای حریص و زبانهای دروغ و چهرههای ریا و دستانِ سرقت و پاهای بیزمین؟ اکنون چه توان کرد؟
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۸۳
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖
شاید اگر درگیر و دچار نوشتن «روزگار سپریشدهٔ مردم سالخورده» نمیشدم، روزگار مرا درمینوشت.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۹۰
@baamanbekhaan
شاید اگر درگیر و دچار نوشتن «روزگار سپریشدهٔ مردم سالخورده» نمیشدم، روزگار مرا درمینوشت.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۹۰
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖
بُخل اساس و بُنهی رفتاری - روانی ما مردم است؛ بیماری مهلکی که من از دوران کودکی خود در یکایک افراد، در مناسبتهای مختلف تشخیص دادهام و ازآنپس نیز تا کنون، در هر مرحلهای از زندگی خود مشاهده و تجربه کردهام.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۹۴
@baamanbekhaan
بُخل اساس و بُنهی رفتاری - روانی ما مردم است؛ بیماری مهلکی که من از دوران کودکی خود در یکایک افراد، در مناسبتهای مختلف تشخیص دادهام و ازآنپس نیز تا کنون، در هر مرحلهای از زندگی خود مشاهده و تجربه کردهام.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۹۴
@baamanbekhaan
#برشی_از_متن_كتاب 📖
در نوجوانی میپنداشتم بُخل دادهی مستقیم فقر است، آن هم در اقلیمی پر از خسّت طبیعت، در اقلیم باد و آفتاب و شن؛ اما چون به شهرها درآمدم آن را در هر کس و هر کجای و هر مناسبت دیدم. پس این خصیصهی سمج از کجا آمده است که مردم از شادی و بالندگی و شایستگی «دیگری - دیگران» دچار بغض و دئانتِ رنجوری میشوند؟
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۹۵
@baamanbekhaan
در نوجوانی میپنداشتم بُخل دادهی مستقیم فقر است، آن هم در اقلیمی پر از خسّت طبیعت، در اقلیم باد و آفتاب و شن؛ اما چون به شهرها درآمدم آن را در هر کس و هر کجای و هر مناسبت دیدم. پس این خصیصهی سمج از کجا آمده است که مردم از شادی و بالندگی و شایستگی «دیگری - دیگران» دچار بغض و دئانتِ رنجوری میشوند؟
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۹۵
@baamanbekhaan
#آخرین_برش_از_متن_کتاب 📖
دیرزمانی است واقف شدهام به این نکتهی ساده که متأسفانه تاریخ معاصر سرزمین ما ایران، گویا بیش از یک سوء تفاهم نبوده است! دیگر چه لزومی دارد دربارهی تاریخچهی کانون نویسندگان چیزی بنویسم؟ باشد تا دیگران اگر لازم دیدند بنویسند، آن هم با اسناد و مدارک.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۲۱۶
@baamanbekhaan
دیرزمانی است واقف شدهام به این نکتهی ساده که متأسفانه تاریخ معاصر سرزمین ما ایران، گویا بیش از یک سوء تفاهم نبوده است! دیگر چه لزومی دارد دربارهی تاریخچهی کانون نویسندگان چیزی بنویسم؟ باشد تا دیگران اگر لازم دیدند بنویسند، آن هم با اسناد و مدارک.
#نون_نوشتن
#محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۲۱۶
@baamanbekhaan
Forwarded from اتچ بات
#گزیدهی_منتخب📚
از کتاب #نون_نوشتن
نویسنده #محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۸۱
در نظم و نظامهای جاافتادهی اجتماعیِ وابسته به هر دوره، مردمان دارای صفات و خصایص جاافتادهای هستند که ترکیبی از نیک و بد و میانهی ایندو است؛ خصایصی عمیقاً تحت تأثیر مناسبات و شرایط اجتماعی - اقلیمی خودشان؛ و بشر به نیازِ بودگاریاش تعادلی را فرایند میکند تا زندگانیاش ممکن باشد. اما وقتی نظم و نظام قدیم درهم شکسته و ویران شد تا نظم و نظام تازهای جای آن را بگیرد، شرارت غالب میشود و تا حد توان اوج میگیرد و در چنین شرایطی، بیحدی، حد و بیحسابی، حساب انگاشته میشود؛ چون معیار، معیارِ محک به غارت رفته است و داد به بیداد جای عوض کرده. در عرصهی چنین آشوبیست که تمام انباشت ذخایر شرارت آدمی بروز مییابد تا بهکار گرفته شود؛ اکنون آن سگ هار قلاده گسسته است.
@baamanbekhaan
از کتاب #نون_نوشتن
نویسنده #محمود_دولتآبادی
#نشر_چشمه
ص۱۸۱
در نظم و نظامهای جاافتادهی اجتماعیِ وابسته به هر دوره، مردمان دارای صفات و خصایص جاافتادهای هستند که ترکیبی از نیک و بد و میانهی ایندو است؛ خصایصی عمیقاً تحت تأثیر مناسبات و شرایط اجتماعی - اقلیمی خودشان؛ و بشر به نیازِ بودگاریاش تعادلی را فرایند میکند تا زندگانیاش ممکن باشد. اما وقتی نظم و نظام قدیم درهم شکسته و ویران شد تا نظم و نظام تازهای جای آن را بگیرد، شرارت غالب میشود و تا حد توان اوج میگیرد و در چنین شرایطی، بیحدی، حد و بیحسابی، حساب انگاشته میشود؛ چون معیار، معیارِ محک به غارت رفته است و داد به بیداد جای عوض کرده. در عرصهی چنین آشوبیست که تمام انباشت ذخایر شرارت آدمی بروز مییابد تا بهکار گرفته شود؛ اکنون آن سگ هار قلاده گسسته است.
@baamanbekhaan
Telegram
attach 📎