Forwarded from Soheil Arabi_سهیل عربی (Soheil_Arabi)
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
brian-morris-anarchism-and-anthropology (1).pdf
آنارشیسم را میتوان از دو جنبه بررسی کرد:
از یکسو، آنارشیسم را میتوان همانطور که پیتر مارشال در کتاب عالی خود در مورد تاریخ آنارشیسم توصیف میکند، بهمثابه نوعی «رودخانه» در نظر گرفت. از این دیدگاه، آنارشیسم را میتوان به منزله یک «گرایش آزادیخواهانه» یا یک «احساس آنارشیستی» تلقی کرد که در طول تاریخ بشر وجود داشته است: گرایشی که خود را به شکلهای گوناگونی ابراز نموده است. از نوشتههای لائوتسه و دائوئیستها در چین باستان تا اندیشهی یونانیِ کلاسیک، از مناسبات متقابل جوامع خویشاوندی تا روحیات فرقههای مذهبی گوناگون، از جنبشهای کشاورزی مانند دیگِران در انگلستان و زاپاتیستهای مکزیک تا کمونهایی که در جریان جنگ داخلی اسپانیا پدید آمدند، و از ایدههای مطرح در جنبشهای اکولوژی و فمینیستیِ امروز، ردپای این گرایش را میتوان یافت. به نظر میرسد تمایلات آنارشیستی در همهی جنبشهای مذهبی، حتی در اسلام، ریشه دوانده و نمود یافته است.
از طرف دیگر، #آنارشیسم را میتوان بهعنوان یک جنبش تاریخی و نظریهی سیاسی در نظر گرفت که ریشههای آن به اواخر قرن هجدهم میلادی باز میگردد. 👇
از یکسو، آنارشیسم را میتوان همانطور که پیتر مارشال در کتاب عالی خود در مورد تاریخ آنارشیسم توصیف میکند، بهمثابه نوعی «رودخانه» در نظر گرفت. از این دیدگاه، آنارشیسم را میتوان به منزله یک «گرایش آزادیخواهانه» یا یک «احساس آنارشیستی» تلقی کرد که در طول تاریخ بشر وجود داشته است: گرایشی که خود را به شکلهای گوناگونی ابراز نموده است. از نوشتههای لائوتسه و دائوئیستها در چین باستان تا اندیشهی یونانیِ کلاسیک، از مناسبات متقابل جوامع خویشاوندی تا روحیات فرقههای مذهبی گوناگون، از جنبشهای کشاورزی مانند دیگِران در انگلستان و زاپاتیستهای مکزیک تا کمونهایی که در جریان جنگ داخلی اسپانیا پدید آمدند، و از ایدههای مطرح در جنبشهای اکولوژی و فمینیستیِ امروز، ردپای این گرایش را میتوان یافت. به نظر میرسد تمایلات آنارشیستی در همهی جنبشهای مذهبی، حتی در اسلام، ریشه دوانده و نمود یافته است.
از طرف دیگر، #آنارشیسم را میتوان بهعنوان یک جنبش تاریخی و نظریهی سیاسی در نظر گرفت که ریشههای آن به اواخر قرن هجدهم میلادی باز میگردد. 👇
Forwarded from Soheil Arabi_سهیل عربی (Soheil_Arabi)
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
آنارشیسم را میتوان از دو جنبه بررسی کرد: از یکسو، آنارشیسم را میتوان همانطور که پیتر مارشال در کتاب عالی خود در مورد تاریخ آنارشیسم توصیف میکند، بهمثابه نوعی «رودخانه» در نظر گرفت. از این دیدگاه، آنارشیسم را میتوان به منزله یک «گرایش آزادیخواهانه»…
بسیاری از مردم آنارشی را مترادف با هرجومرج و بینظمی میدانند و از این اصطلاح در همین معنا استفاده میکنند. اما در واقع، آنارشی – آنطور که اکثر آنارشیستها آن را تعریف میکنند – مفهومی کاملاً مغایر با این تصور رایج دارد.
آنارشی به معنای جامعهای مبتنی بر نظم است، نه هرجومرج و فقدان سازماندهی. در جامعهی آنارشیستی، افراد بر سرنوشت خود مسلط هستند و بدون نیاز به حاکم یا قدرت قهری، از طریق همکاری و خودمختاری فردی، نظم را در جامعه برقرار میکنند. همانطور که پرودون بیان کرد: «آزادی، مادر نظم است».
با این حال، آنارشیستها هرجومرج را بهطور کامل رد نمیکنند. آنها معتقدند که هرجومرج و بینظمی، علیرغم ظاهر آشفتهاش، میتواند پتانسیل ذاتی برای خلاقیت و نوآوری داشته باشد. همانطور که میخائیل باکونین، فیلسوف و انقلابی روس، بیان کرد: «نابود کردن یک عمل خلاقانه است».
ارتباطی که معمولاً بین آنارشیسم و خشونت برقرار میشود، این است که آنارشیسم فقط به بمبهای تروریستی و خشونت معروف است. همچنین، وجود کتابی به نام «کتاب آشپزی آنارشیستی»[79] که در کتابفروشیها کتاب به فروش میرسد و دربارهی ساخت بمب و دینامیت است، این ادعا را تقویت میکند.
همانطور که الکساندر برکمن، فیلسوف آنارشیست، بیان میکند، خشونت در طول تاریخ بهعنوان ابزاری برای مبارزه با ظلم و ستم و دستیابی به اهداف سیاسی به کار گرفته شده است. این خشونتها توسط پیروان طیف گستردهای از مذاهب و ایدئولوژیهای سیاسی، از جمله ملیگرایان، لیبرالها، سوسیالیستها، فمینیستها، جمهوریخواهان، سلطنتطلبان، بوداییها، مسلمانان، مسیحیان، دموکراتها، محافظهکاران و فاشیستها اعمال شده است. بهعلاوه، بنیان هر دولتی بر پایهی خشونت سازمانیافته استوار است.
آنارشیستهایی که به خشونت متوسل شدهاند، بدتر از دیگران نیستند. اما بیشتر آنارشیستها با خشونت و تروریسم مخالف بودهاند و همیشه ارتباط قوی بین آنارشیسم و صلحطلبی وجود داشته است. بااینحال، آنارشیستها یک قدم فراتر میروند؛ آنها خشونتی را به چالش میکشند که بیشتر مردم آن را تشخیص نمیدهند و اغلب از بدترین نوع ممکن است؛ این خشونت قانونی است.
منتقدان، بهویژه مارکسیستها، اغلب آنارشیسم را به کوتهفکری نظری، ضد روشنفکری و یا اتکا به اقدامات بیفکرانه متهم میکنند. اما بررسی تاریخ جنبش آنارشیستی نشان میدهد که بسیاری از آنارشیستها یا افرادی که با آنارشیسم همدلی داشتهاند، از جمله روشنفکران برجستهی نسل خود و افراد واقعاً خلاقی بودهاند. علاوه بر این، آنارشیستها سهم قابلتوجهی در تولید متون فلسفی و اجتماعی داشتهاند که آموزهها و نظرات آنها را تشریح میکند. این متون عموماً از اصطلاحات تخصصی واژگان تخصصی نامفهوم و خودنمایانهای که در میان بسیاری از محققان لیبرال، مارکسیستها پسامدرنیستها رایج است، پرهیز میکنند.
در حالی که برخی آنارشیسم را به دلیل تمرکز بر عمل و دگرگونی اجتماعی ستایش میکنند، منتقدان دیگری آن را به دلیل «غیرسیاسی بودن» و «بیعملی» مورد تمسخر قرار میدهند. جاناتان پوریت،[80] رهبر سابق حزب سبز در بریتانیا، نمونهای از این دیدگاه است. او معتقد است که آنارشیستها بهجای مشارکت فعال در عرصهی سیاسی، صرفاً به تفکر و درونگرایی میپردازند. پوریت حتی مدعی است که عدم حضور آنارشیستها در سیاست حزبی نشاندهنده عدم «زندگی در دنیای واقعی» آنها است.
جالبتوجه است که بسیاری از مضامین اصلی مانیفست حزب سبز، مانند جامعهای غیرمتمرکز، عادلانه، اکولوژیک، مشارکتی و با نهادهای منعطف، دقیقاً همانهایی هستند که آنارشیستهایی مانند کروپوتکین مدتها پیش از آن دفاع میکردند. بااینحال، پوریت این آرمانها را به چارچوب سیاست حزبی محدود میکند، درحالیکه آنارشیستها خواهان دگرگونیهای بنیادیتر در ساختارهای اجتماعی و سیاسی هستند.
پُریت، بهعنوان یک چهرهی رسانهای، تصویری کاملاً نادرست از آنارشیسم و جامعهای غیرمتمرکز ارائه میدهد. آنارشیسم نهتنها غیرسیاسی نیست، بلکه مخالف هرگونه کنارهگیری از اجتماع و غرقشدن در عبادت، ریاضت، مدیتیشن، خودنگری و اورادخوانی است. آنارشیسم مخالف سیاست به معنای رایج آن، یعنی تمرکز قدرت در دست دولت و احزاب سیاسی است. از نظر آنارشیستها، تنها دموکراسی واقعی، دموکراسی مشارکتی است که در آن همهی افراد بهطور مستقیم در تصمیمگیریها مشارکت میکنند. آنها معتقدند که رأی دادن در انتخابات هر چند سال یکبار، صرفاً به مشروعیت بخشیدن به قدرت حاکمان در جامعهای سلسلهمراتبی و غیردموکراتیک میانجامد. #آنارشیسم یک جنبش واحد و یکپارچه نیست، بلکه طیف وسیعی از گرایشها و رویکردها را دربر میگیرد.
آنارشی به معنای جامعهای مبتنی بر نظم است، نه هرجومرج و فقدان سازماندهی. در جامعهی آنارشیستی، افراد بر سرنوشت خود مسلط هستند و بدون نیاز به حاکم یا قدرت قهری، از طریق همکاری و خودمختاری فردی، نظم را در جامعه برقرار میکنند. همانطور که پرودون بیان کرد: «آزادی، مادر نظم است».
با این حال، آنارشیستها هرجومرج را بهطور کامل رد نمیکنند. آنها معتقدند که هرجومرج و بینظمی، علیرغم ظاهر آشفتهاش، میتواند پتانسیل ذاتی برای خلاقیت و نوآوری داشته باشد. همانطور که میخائیل باکونین، فیلسوف و انقلابی روس، بیان کرد: «نابود کردن یک عمل خلاقانه است».
ارتباطی که معمولاً بین آنارشیسم و خشونت برقرار میشود، این است که آنارشیسم فقط به بمبهای تروریستی و خشونت معروف است. همچنین، وجود کتابی به نام «کتاب آشپزی آنارشیستی»[79] که در کتابفروشیها کتاب به فروش میرسد و دربارهی ساخت بمب و دینامیت است، این ادعا را تقویت میکند.
همانطور که الکساندر برکمن، فیلسوف آنارشیست، بیان میکند، خشونت در طول تاریخ بهعنوان ابزاری برای مبارزه با ظلم و ستم و دستیابی به اهداف سیاسی به کار گرفته شده است. این خشونتها توسط پیروان طیف گستردهای از مذاهب و ایدئولوژیهای سیاسی، از جمله ملیگرایان، لیبرالها، سوسیالیستها، فمینیستها، جمهوریخواهان، سلطنتطلبان، بوداییها، مسلمانان، مسیحیان، دموکراتها، محافظهکاران و فاشیستها اعمال شده است. بهعلاوه، بنیان هر دولتی بر پایهی خشونت سازمانیافته استوار است.
آنارشیستهایی که به خشونت متوسل شدهاند، بدتر از دیگران نیستند. اما بیشتر آنارشیستها با خشونت و تروریسم مخالف بودهاند و همیشه ارتباط قوی بین آنارشیسم و صلحطلبی وجود داشته است. بااینحال، آنارشیستها یک قدم فراتر میروند؛ آنها خشونتی را به چالش میکشند که بیشتر مردم آن را تشخیص نمیدهند و اغلب از بدترین نوع ممکن است؛ این خشونت قانونی است.
منتقدان، بهویژه مارکسیستها، اغلب آنارشیسم را به کوتهفکری نظری، ضد روشنفکری و یا اتکا به اقدامات بیفکرانه متهم میکنند. اما بررسی تاریخ جنبش آنارشیستی نشان میدهد که بسیاری از آنارشیستها یا افرادی که با آنارشیسم همدلی داشتهاند، از جمله روشنفکران برجستهی نسل خود و افراد واقعاً خلاقی بودهاند. علاوه بر این، آنارشیستها سهم قابلتوجهی در تولید متون فلسفی و اجتماعی داشتهاند که آموزهها و نظرات آنها را تشریح میکند. این متون عموماً از اصطلاحات تخصصی واژگان تخصصی نامفهوم و خودنمایانهای که در میان بسیاری از محققان لیبرال، مارکسیستها پسامدرنیستها رایج است، پرهیز میکنند.
در حالی که برخی آنارشیسم را به دلیل تمرکز بر عمل و دگرگونی اجتماعی ستایش میکنند، منتقدان دیگری آن را به دلیل «غیرسیاسی بودن» و «بیعملی» مورد تمسخر قرار میدهند. جاناتان پوریت،[80] رهبر سابق حزب سبز در بریتانیا، نمونهای از این دیدگاه است. او معتقد است که آنارشیستها بهجای مشارکت فعال در عرصهی سیاسی، صرفاً به تفکر و درونگرایی میپردازند. پوریت حتی مدعی است که عدم حضور آنارشیستها در سیاست حزبی نشاندهنده عدم «زندگی در دنیای واقعی» آنها است.
جالبتوجه است که بسیاری از مضامین اصلی مانیفست حزب سبز، مانند جامعهای غیرمتمرکز، عادلانه، اکولوژیک، مشارکتی و با نهادهای منعطف، دقیقاً همانهایی هستند که آنارشیستهایی مانند کروپوتکین مدتها پیش از آن دفاع میکردند. بااینحال، پوریت این آرمانها را به چارچوب سیاست حزبی محدود میکند، درحالیکه آنارشیستها خواهان دگرگونیهای بنیادیتر در ساختارهای اجتماعی و سیاسی هستند.
پُریت، بهعنوان یک چهرهی رسانهای، تصویری کاملاً نادرست از آنارشیسم و جامعهای غیرمتمرکز ارائه میدهد. آنارشیسم نهتنها غیرسیاسی نیست، بلکه مخالف هرگونه کنارهگیری از اجتماع و غرقشدن در عبادت، ریاضت، مدیتیشن، خودنگری و اورادخوانی است. آنارشیسم مخالف سیاست به معنای رایج آن، یعنی تمرکز قدرت در دست دولت و احزاب سیاسی است. از نظر آنارشیستها، تنها دموکراسی واقعی، دموکراسی مشارکتی است که در آن همهی افراد بهطور مستقیم در تصمیمگیریها مشارکت میکنند. آنها معتقدند که رأی دادن در انتخابات هر چند سال یکبار، صرفاً به مشروعیت بخشیدن به قدرت حاکمان در جامعهای سلسلهمراتبی و غیردموکراتیک میانجامد. #آنارشیسم یک جنبش واحد و یکپارچه نیست، بلکه طیف وسیعی از گرایشها و رویکردها را دربر میگیرد.
فلسفهای برای آنارشیسم
نویسنده: آریانام
#آنارشیسم
#فلسفه
#دلوز
#تغییر_تفاوت_تکرار
https://asranarshism.com/fa/1403/07/13/a-philosophy-for-anarchism-fa/
@asranarshism
نویسنده: آریانام
#آنارشیسم
#فلسفه
#دلوز
#تغییر_تفاوت_تکرار
https://asranarshism.com/fa/1403/07/13/a-philosophy-for-anarchism-fa/
@asranarshism
ایجاد اجتماعِ پربار، اعتماد و صداقت را میطلبد. نیرنگی زهر است. در لفاف دروغ، نه میتوان دیگران را درک نمود، و نه هم دیگران قادر به درک ما هستند، نه شکوفایی معاشرت وجود خواهد داشت و نه رضایت آگاهانهای؛ ناتوان از ایجاد تغییرِ واقعی، که منجر به چیزی جز روابط نابخردانه، اجتماعات بیثبات و جوامع فاسد نخواهد شد. نیرنگ و شیادی نامهای زیادی دارد و چهرههای زیادی به خود میگیرد. از نهادهایی مانند دولت، دین، مردسالاری، نژادپرستی و سرمایهداری گرفته تا مفاهیمی مثل بدهی، وظیفه، غیرت، پاکدامنی، پرهیزکاری، پدرسروری، مالکیت، سسلسلهمراتب اجتماعی، و فداکاری. با این وجود، همه پوست دروغین انسانی به تن خود میگیرند و مانع پرورش مشترکات و تفاوتهایمان میشوند؛ همه را به شکل یکسان تخریب، فاسد، تصاحب، بهرهکشی و کنترل نموده و وادارمان میکند که خود و دیگران را فریب داده و وادار به ادامه چرخه اطاعت شویم، و سپس ابتکار و مقاومت ما را منشاء مشروعیت خود میشمارند. هیچ نیاز و تواناییِ حقیقیای نمیتواند از طریق افرادِ رام و مطیع تجلی یابد، یا از سوی ستمگران و سلطهگران تصدیق و فراهم گردد.
جهانبینیهای متفاوت، راههای متفاوتی را برای حرکت و تعامل با جهان تجویز میکنند. این مسیر- عاری از توان و اشتیاقِ ارایهی چراغِ هدایتِ بیکاستی از حقیقت، باوری جاودان یا جزیرهای کوچکی از اطمینان یا اعتقاد راسخ در بحر تردید و تغییر – چیزی جز کاشت بذری که با تجربههای شخصیمان رشد میکند، و ابزاری برای جستجوی مسیر تغییر و تفاوت ارایه نمیکند: یک قطبنما. ما همسفرانی هستیم که بدون مقصدی از پیشتعیینشدهای، در زندگی در حرکت هستیم؛ هر یک دارایِ ارزشهای متفاوتی که توسط نیازها، تواناییها و چشماندازهای متغیری برای خودشکفایی و تحققبخشی به خود شکل گرفته اند. با این وجود، همگی ما ضرورت آزادی و خودمختاری را جهت پیشرفت و همکاری در راستای برآوردن نیازها و امیالمان تشخیص میدهیم. آنگاه، در غیاب قدرت اجتماعی، در غیاب فرمانروایان و فرمانبرداران، در غیاب سلطه و بهرهکشی، در غیاب سلسلهمراتب اجتماعی و اطاعت، ما فقط قطبنمایی مستقل از مرجع خواهیم داشت که هیچ چیزی را در هستی مرکزیت نمیبخشد؛ نه انسانها، نه حیوانات، نه طبیعت، نه نیاکان، نه خدایان و نه تفسیر رایجمان از هستی؛ آنارشیسم. برای ایجاد تغییر و تفاوت، برای متفاوت بودن، نیازی نیست به قطبنما اعتماد کنیم، بلکه باید مدام توانایی و کارایی آن را ارزیابی و تایید کنیم، کهنه و فرسوده را نابود کرده و از نو بسازیم. به هرکس به اندازه نیازش و از هرکس به اندازه توانش.
#آنارشیسم
#فلسفه
#دلوز
#تغییر_تفاوت_تکرار
https://asranarshism.com/fa/1403/07/13/a-philosophy-for-anarchism-fa/
@asranarshism
جهانبینیهای متفاوت، راههای متفاوتی را برای حرکت و تعامل با جهان تجویز میکنند. این مسیر- عاری از توان و اشتیاقِ ارایهی چراغِ هدایتِ بیکاستی از حقیقت، باوری جاودان یا جزیرهای کوچکی از اطمینان یا اعتقاد راسخ در بحر تردید و تغییر – چیزی جز کاشت بذری که با تجربههای شخصیمان رشد میکند، و ابزاری برای جستجوی مسیر تغییر و تفاوت ارایه نمیکند: یک قطبنما. ما همسفرانی هستیم که بدون مقصدی از پیشتعیینشدهای، در زندگی در حرکت هستیم؛ هر یک دارایِ ارزشهای متفاوتی که توسط نیازها، تواناییها و چشماندازهای متغیری برای خودشکفایی و تحققبخشی به خود شکل گرفته اند. با این وجود، همگی ما ضرورت آزادی و خودمختاری را جهت پیشرفت و همکاری در راستای برآوردن نیازها و امیالمان تشخیص میدهیم. آنگاه، در غیاب قدرت اجتماعی، در غیاب فرمانروایان و فرمانبرداران، در غیاب سلطه و بهرهکشی، در غیاب سلسلهمراتب اجتماعی و اطاعت، ما فقط قطبنمایی مستقل از مرجع خواهیم داشت که هیچ چیزی را در هستی مرکزیت نمیبخشد؛ نه انسانها، نه حیوانات، نه طبیعت، نه نیاکان، نه خدایان و نه تفسیر رایجمان از هستی؛ آنارشیسم. برای ایجاد تغییر و تفاوت، برای متفاوت بودن، نیازی نیست به قطبنما اعتماد کنیم، بلکه باید مدام توانایی و کارایی آن را ارزیابی و تایید کنیم، کهنه و فرسوده را نابود کرده و از نو بسازیم. به هرکس به اندازه نیازش و از هرکس به اندازه توانش.
#آنارشیسم
#فلسفه
#دلوز
#تغییر_تفاوت_تکرار
https://asranarshism.com/fa/1403/07/13/a-philosophy-for-anarchism-fa/
@asranarshism
The Federation of Anarchism Era
فلسفهای برای آنارشیسم
فلسفه، منظرهای بیش نیست؛ منظرهای از چشماندازها، جهانبینیها و مسیرها؛ برخی پرپی