Forwarded from دادخواهانِ دربند (S645)
#عالیه_اقدام_دوست بازنشسته و فعال کارگری که هجده بهمن در پی یورش ،عمله های سرکوبگر خامنه ای بازداشت شد ، حالا می تواند به قید وثیقه صد ملیون تومانی آزاد شود، اما همین مقدار اندک را هم نمی تواند تامین کند ،
حداقل بگیر است و هنوز مستاجر ،
می گوید ، اولا وثیقه صد ملیونی ندارم، دوما در زندان راحت ترم ، نه اجاره سرسام آور منزل دارم و نه خرج خورد و خوراک...
■■■
عالیه اقدام دوست ها که عمری زحمت کشیدند ، نمی توانند وثیقه صد ملیون تومانی را فراهم کنند، در همان زندان، نوچه های اختلاسگران که جای اصل کاری ها اندک زمانی حبس می کشند ، فقط برای یک ملاقات شرعی ( سکس در ملاقات) دویست ملیون هزینه می کنند.
#تضاد_طبقاتی
#زندانی_سیاسی
#عالیه_شرف_مبارزه
پس کجاست این #حقوق_بشر ؟
حداقل بگیر است و هنوز مستاجر ،
می گوید ، اولا وثیقه صد ملیونی ندارم، دوما در زندان راحت ترم ، نه اجاره سرسام آور منزل دارم و نه خرج خورد و خوراک...
■■■
عالیه اقدام دوست ها که عمری زحمت کشیدند ، نمی توانند وثیقه صد ملیون تومانی را فراهم کنند، در همان زندان، نوچه های اختلاسگران که جای اصل کاری ها اندک زمانی حبس می کشند ، فقط برای یک ملاقات شرعی ( سکس در ملاقات) دویست ملیون هزینه می کنند.
#تضاد_طبقاتی
#زندانی_سیاسی
#عالیه_شرف_مبارزه
پس کجاست این #حقوق_بشر ؟
طالبان، زلزله، آتشسوزی، سیلاب، خشکسالی، گرسنگی و افغانستان!
زمینلرزه در خوست و پکتیکا جان انسانهای زیادی را گرفت. مردم بیشتر به جمعآوری کمکهای مالی و همینطور اهدای خون به زخمیان میپردازند. در دومین روز از این رخداد فاجعهبار، کمکهای کشورهای همسایه و همچنان کشورهای دور و سازمانهای جهانی، تازه به کابل رسیدهاند و تا به مقصد برسند زمان زیادی هدر خواهد رفت.
چیزی که هنوز مشخص نیست و اخبار درستی از آن به نشر نمیرسد؛ چگونگی آواربرداری است. تا کنون نه گزارش دقیقی از شیوههای آواربرداری داده شده و نه امکانات موجود در دست طالبان و حتا گروههای امداد نهادهای خیریه جهانی که ادعای حضور در منطقه زلزلهزده را دارند.
هنوز مشخص نشده واقعاً چه فاجعهای در خوست و پکتیکا رخ داده است که با فاجعه نبود اطلاعات درست و صادقانه، گزارش شفاف و واقعی، روبهرو شدهایم.
گزارشها هنوز ضد و نقیض است:
وزارت دولت در امور حوادث طبیعی تحت اداره طالبان، ساعاتی پس از این رویداد اعلام کرد که در پی وقوع زلزله، دستکم ۹۲۰ تن کشته و ۶۱۰ تن زخمی شدهاند.
اما؛ پس از ساعتی، طالبان محلی در پکتیکا اعلام کردند که شمار کشتهها و زخمیان زلزله اخیر تنها در دو ولسوالی/شهرستان برمل و گیان این ولایت بیش از دو هزار و ۵۰۰ تن است. محمدامین حذیفه، رییس اطلاعات و فرهنگ طالبان در پکتیکا، با تایید این رقم از تلفات، گفت که امکان افزایش در شمار قربانیان این رویداد طبیعی وجود دارد. براساس معلومات او، که عصر روز گذشته ارایه شد، در این دو ولسوالی حدود یک هزار تن جان باخته و حدود یک هزار و ۵۰۰ تن دیگر زخمی شدهاند.
خلاف آمارهای طالبان:
سازمانهای امدادرسان بینالمللی شمار کشتهگان این زلزله را تا پایان روز گذشته ۴۱۴ کشته و بیش از ۵۰۰ زخمی تشخیص دادند. یک منبع گفت که بربنیاد یافتههای این نهادها، در پی وقوع زمینلرزه سهشنبهشب در ولسوالی/شهرستان گیان پکتیکا ۲۲۲ تن کشته و ۳۰۰ تن زخمی شدهاند. همچنان در ولسوالی برمل ۱۶۵ تن کشته و ۱۰۰ زخمی و در ولسوالی زیروک ۲ تن جان باختهاند. این نهاد تصریح کرد که در ولسوالی سپیری خوست ۲۵ تن کشته و ۱۰۰ تن دیگر زخمی شدهاند.
طبق یافتههای این سازمانها، یک هزار و ۸۰۰ خانه در ولایتهای پکتیکا و خوست ویران شده و حدود ۷۰ درصد منازل مسکونی در این دو ولایت آسیب دیده است.
گوشهای از آنچه در ویدیوها به شکل مستند میبینیم:
در ویدیوهایی که در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود، یکی از ساکنان محل زلزلهزده در پکتیکا را نشان میدهد که از کشته شدن ۳۲ عضو یک خانواده میگوید. همچنان براساس گزارشهای نشر شده، در ولسوالی برمل مردی ۱۷ عضو خانوادهاش را از دست داده است.
حوادث طبیعی برعلاوه طالبان و رنج و فقر مضاعف:
حوادث طبیعی در کشور رنجی است اضافه شده بر مشکلات و رنجی که ناشی از حضور طالبان است. بسیاری از آسیبهای ممکن به دلیل حوادث طبیعی در افغانستان بیشتر به توجه طالبان به لشکرکشی برای سرکوب مخالفانش بر میگردد که باید به مردم صورت میگرفت.
در پی این حوادث و با وجود اقتصاد ورشکسته کشور، منابع درآمد روستانشینها بهشدت آسیب دیده است.
دو هفته پیش، آتشسوزی به دلیل نزاع طالبان در جنگلهای نورستان و کنر رخ داد و دهها هکتار جنگل در اثر آن نابود شد.
همچنان وقوع سیلاب در برخی از ولایتهای شمال به دهها خانه آسیب زد و بخشی از کشتزارهای مردم را از بین برد.
در کابل، بامیان، بغلان، پروان و شمار دیگر از ولایتها نیز از دو روز پیش گردباد و بارش باران جریان داشته و نگرانی از وقوع سیلابهای ویرانگر را افزایش داده است. تغییر اقلیم در افغانستان که کشاورزی در آن با شیوههای سنتی پیش میرود، ضربه ویرانگری به اقتصاد مردمی زده است.
افعانستان در شروع فصل کشت و کار با خشکسالی و شدت جنگ همراه بود و در زمان برداشت محصولات با سیلاب، زلزله و حتا آتشسوزی مواجه شد. همه اینها بر میزان تولیدات زراعتی تاثیر منفی گذاشته است.
طالبان با وجود همه این مشکلات که برای مردم به وجود آمده است، به فکر سرکوب مخالفان مسلح و زنان معترض در خیابانها است. این گروه به هر نحوی که شده میخواهد بر مردم حکومت کند و هیچ چیز بیشتر از گرسنگی که عاید حال مردم شده است، نمیتواند به آنان در ایم زمینه کمک کند.
با وجود نیاز به نیرو برای آواربرداری در خوست و پکتیکا، طالبان قریب به شش صد تا هفتصد نیرو را به شمال افعانستان در ولایت سرپل فرستاده تا در ولسوالی/ شهرستان بلخاب، با یکی از افراد خودش که اکنون به مخالفت با طالبان برخاسته بجنگد.
همچنین اعزام نیرو به پنجشیر، اندرابها در ولایت بغلان، جاهایی در ولایت تخار و بدخشان نیز ادامه دارد؛ طالبان اکنون بر مردگان و آوار روی مردم ایستاده و با زور تفنگ به گرسنگان که حتا تکه نانی در دست ندارند، حکومت میکند.
زمینلرزه در خوست و پکتیکا جان انسانهای زیادی را گرفت. مردم بیشتر به جمعآوری کمکهای مالی و همینطور اهدای خون به زخمیان میپردازند. در دومین روز از این رخداد فاجعهبار، کمکهای کشورهای همسایه و همچنان کشورهای دور و سازمانهای جهانی، تازه به کابل رسیدهاند و تا به مقصد برسند زمان زیادی هدر خواهد رفت.
چیزی که هنوز مشخص نیست و اخبار درستی از آن به نشر نمیرسد؛ چگونگی آواربرداری است. تا کنون نه گزارش دقیقی از شیوههای آواربرداری داده شده و نه امکانات موجود در دست طالبان و حتا گروههای امداد نهادهای خیریه جهانی که ادعای حضور در منطقه زلزلهزده را دارند.
هنوز مشخص نشده واقعاً چه فاجعهای در خوست و پکتیکا رخ داده است که با فاجعه نبود اطلاعات درست و صادقانه، گزارش شفاف و واقعی، روبهرو شدهایم.
گزارشها هنوز ضد و نقیض است:
وزارت دولت در امور حوادث طبیعی تحت اداره طالبان، ساعاتی پس از این رویداد اعلام کرد که در پی وقوع زلزله، دستکم ۹۲۰ تن کشته و ۶۱۰ تن زخمی شدهاند.
اما؛ پس از ساعتی، طالبان محلی در پکتیکا اعلام کردند که شمار کشتهها و زخمیان زلزله اخیر تنها در دو ولسوالی/شهرستان برمل و گیان این ولایت بیش از دو هزار و ۵۰۰ تن است. محمدامین حذیفه، رییس اطلاعات و فرهنگ طالبان در پکتیکا، با تایید این رقم از تلفات، گفت که امکان افزایش در شمار قربانیان این رویداد طبیعی وجود دارد. براساس معلومات او، که عصر روز گذشته ارایه شد، در این دو ولسوالی حدود یک هزار تن جان باخته و حدود یک هزار و ۵۰۰ تن دیگر زخمی شدهاند.
خلاف آمارهای طالبان:
سازمانهای امدادرسان بینالمللی شمار کشتهگان این زلزله را تا پایان روز گذشته ۴۱۴ کشته و بیش از ۵۰۰ زخمی تشخیص دادند. یک منبع گفت که بربنیاد یافتههای این نهادها، در پی وقوع زمینلرزه سهشنبهشب در ولسوالی/شهرستان گیان پکتیکا ۲۲۲ تن کشته و ۳۰۰ تن زخمی شدهاند. همچنان در ولسوالی برمل ۱۶۵ تن کشته و ۱۰۰ زخمی و در ولسوالی زیروک ۲ تن جان باختهاند. این نهاد تصریح کرد که در ولسوالی سپیری خوست ۲۵ تن کشته و ۱۰۰ تن دیگر زخمی شدهاند.
طبق یافتههای این سازمانها، یک هزار و ۸۰۰ خانه در ولایتهای پکتیکا و خوست ویران شده و حدود ۷۰ درصد منازل مسکونی در این دو ولایت آسیب دیده است.
گوشهای از آنچه در ویدیوها به شکل مستند میبینیم:
در ویدیوهایی که در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود، یکی از ساکنان محل زلزلهزده در پکتیکا را نشان میدهد که از کشته شدن ۳۲ عضو یک خانواده میگوید. همچنان براساس گزارشهای نشر شده، در ولسوالی برمل مردی ۱۷ عضو خانوادهاش را از دست داده است.
حوادث طبیعی برعلاوه طالبان و رنج و فقر مضاعف:
حوادث طبیعی در کشور رنجی است اضافه شده بر مشکلات و رنجی که ناشی از حضور طالبان است. بسیاری از آسیبهای ممکن به دلیل حوادث طبیعی در افغانستان بیشتر به توجه طالبان به لشکرکشی برای سرکوب مخالفانش بر میگردد که باید به مردم صورت میگرفت.
در پی این حوادث و با وجود اقتصاد ورشکسته کشور، منابع درآمد روستانشینها بهشدت آسیب دیده است.
دو هفته پیش، آتشسوزی به دلیل نزاع طالبان در جنگلهای نورستان و کنر رخ داد و دهها هکتار جنگل در اثر آن نابود شد.
همچنان وقوع سیلاب در برخی از ولایتهای شمال به دهها خانه آسیب زد و بخشی از کشتزارهای مردم را از بین برد.
در کابل، بامیان، بغلان، پروان و شمار دیگر از ولایتها نیز از دو روز پیش گردباد و بارش باران جریان داشته و نگرانی از وقوع سیلابهای ویرانگر را افزایش داده است. تغییر اقلیم در افغانستان که کشاورزی در آن با شیوههای سنتی پیش میرود، ضربه ویرانگری به اقتصاد مردمی زده است.
افعانستان در شروع فصل کشت و کار با خشکسالی و شدت جنگ همراه بود و در زمان برداشت محصولات با سیلاب، زلزله و حتا آتشسوزی مواجه شد. همه اینها بر میزان تولیدات زراعتی تاثیر منفی گذاشته است.
طالبان با وجود همه این مشکلات که برای مردم به وجود آمده است، به فکر سرکوب مخالفان مسلح و زنان معترض در خیابانها است. این گروه به هر نحوی که شده میخواهد بر مردم حکومت کند و هیچ چیز بیشتر از گرسنگی که عاید حال مردم شده است، نمیتواند به آنان در ایم زمینه کمک کند.
با وجود نیاز به نیرو برای آواربرداری در خوست و پکتیکا، طالبان قریب به شش صد تا هفتصد نیرو را به شمال افعانستان در ولایت سرپل فرستاده تا در ولسوالی/ شهرستان بلخاب، با یکی از افراد خودش که اکنون به مخالفت با طالبان برخاسته بجنگد.
همچنین اعزام نیرو به پنجشیر، اندرابها در ولایت بغلان، جاهایی در ولایت تخار و بدخشان نیز ادامه دارد؛ طالبان اکنون بر مردگان و آوار روی مردم ایستاده و با زور تفنگ به گرسنگان که حتا تکه نانی در دست ندارند، حکومت میکند.
آنارشیسم بی جناح (ترجمه)
نویسنده: بی بال
( پسا چپ)
بسیاری به من گفته اند که آنارشیسم یک ایدئولوژی چپی است. مطمئن نیستم این فهم از اندیشه، بیانگر واقعیت تفکرآنارشیستی باشد!
ریشه ترم های سیاسی " چَپ" و "راست" به موقعیت نشستن تفویض گران در مجلسی برمیگردد که در دوران انقلاب فرانسه بین سالهای ( 1799 -1789)برگزار می شد،بورژواها در طرف چپ می نشستند و سلطنت طلبان در سمت راست، در واقع اولین چپی ها همان کاپیتالیست ها بودند.
آنارشیسم برگرفته از واژه یونانی به معنی" نه به حاکمیت " است، اگر نامهای اصلی چپ و راست به کسانی اشاره میکند که میکوشند بر دیگران حکومت کنند، پس آنارشیسم در جناح های چپ و راست جایی نمی گیرد.
اندیشه آنارشیسم به هیچ وجه در مورد چگونگی حاکمیت و تسلط بر جوامع نیست، بلکه همیشه در طرف مبارزه با اصل حاکمیت و اقتدارگرایی برمیآید.
"اما"... احتمالا تعدادی خواهند گفت… "این اصطلاحات بعد از انقلاب فرانسه تغییر کرده اند! " برای همین میپرسم "چطور؟"
بطور کلی چیزی که به نام جناح چپ در نظر گرفته میشود پر از احزاب و تشکیلات هایی است که مثل همان سرمایه داران قدیمی، ادعای خدمت به مردم را مطرح می کنند و وعده میدهند که جامعه تحت لوای حاکمیت آنها به آزادی دست خواهد يافت .
از احزاب دموکراتیک تا گروههای بی شمار سوسیالیست یا کمونیست در صحنه سیاست جهانی، کسانی که خود را " چپ" می دانند و تلاش می کنند تا خود را به عنوان حاکمان خیرخواه بر مردم تثبیت کنند. آنها به نام مردم فعالیت می کنند، اما به نظر می رسد همیشه جایگاه خود را از کسانی که ادعا می کنند به آنها خدمت میرسانند جدا و بالاتر در نظر میگیرند.
همانطور که در صحبت های بی پایان کسانی که خود را "چپ" می خوانند مشاهده می شود، این دسته افراد همیشه خود را پیشرو و در رأس نظام می بینند.
بحث های بی شماری مثل "X چگونه کار خواهد کرد؟" یا "چه کسی x را انجام خواهد داد؟". این نوع بحثها نمونه شخصیت مدیریتی چپگرایان است، زیرا به نظر میرسد که آنها بیشتر از اینکه آستینها را بالا بزنند و کاری انجام دهند فقط با در اختیار داشتن قدرت سیستماتیک به فکر این هستند که به مردم بگویند باید چه کار کنند و قوانین خود را بر زیردستان اعمال کنند.
" در نبود حکومت مرکزی چه کسی مواد غذایی را تهیه و توزیع میکند؟" از نظر آنارشیستها (مردمی که نیازمند غذا هستند! )
"چه کسی جاده ها را میسازد؟ (هر کس که برای سفر نیازمند جاده است!)
"چه کسی امنیت جامعه را تامین می کند؟ (جامعه ای که نیازمند محیط سالم برای زندگی است!)
آنچه چپها را به ستون حاکمیت مرکزی میبندد، نیازِ دائمی به طرح و پلان است... نیاز به نقشه از پیش طراحی شده ... که احتمالاً خود در رأس آن قرار دارند، یا در حال پیش بردن بخشی از آن هستند.
چپ ها از آنارشیسم می ترسند.
چپ گراها از این می ترسند که در ادامه دنیایی بدون سیستم حاکمیت در اطراف خود ببینند، یا ساختاری که بتوانند در آن حکومت حزبی را پیش ببرند. در واقع، چپها آنقدر از این وحشت دارند که در برخی موارد حتی به خشونت علیه آنارشیستها روی میآورند.
اگر آنارشیست ها و چپ ها آنچنان دیدگاه های مشابهی دارند که آنارشیسم را می توان «جناح چپ» در نظر گرفت، پس چرا سابقه خشونت چپ ها علیه آنارشیست ها وجود دارد؟ شوروی آنارشیست ها را در داخل مرزهای خود زندانی و به قتل می رساند همچنين با آنارشیست های خارج از خود اعلام جنگ کردند. گردانهای سرخ، در طول انقلاب مکزیک علیه نیروهای آنارشیست امیلیانو زاپاتا با دولت متحد شدند. اخیراً، یک گروه کمونیست یونانی بنام KKE، نقش پلیس را در جریان اعتراضات ضد ریاضت اقتصادی بازی میکرد و آنارشیستها را مورد حمله قرار میداد. با این سابقه جانبداری از قدرت نظام، و استفاده از آن برای سرکوب آنارشیست ها، من از هرکسی که فکر می کند آنارشیسم درپی هر یک از اهداف مشابه چپ ها است، می پرسم!
چپ و راست بال های یک نظام سرمایه اند، هر دو به تمرکز و سلسله مراتب قدرت باورمند هستند . نظام هایی هستند که توهم آزادی را به وجود می آورند اما هیچ کدام آزادی واقعی را ارائه نمی دهند. من معتقدم که خوب خواهد بود اگر آنارشیست ها خود را از چپ گرایان وحتی کسانی که خود را چپ می نامند جدا کنند. اگر ما طرفدار وضعیتی «بدون حکومت» هستیم، مطمئناً توشهای که همراه با تاریخچه جنبشهای جناح چپ میآید، چیزی شبیه به شکلی از حاکمیت است که ما باید از آن شانه خالی کنیم. چرا خودمان را به یک ایدئولوژی زنجیر کنیم که قرنها تلاش کرده به نام آزادی ساختگی بر دیگران حکومت کند؟ هر دو بال چپ و راست را رد کنید... ما برای پرواز به بال نیاز نداریم.
نویسنده: بی بال
( پسا چپ)
بسیاری به من گفته اند که آنارشیسم یک ایدئولوژی چپی است. مطمئن نیستم این فهم از اندیشه، بیانگر واقعیت تفکرآنارشیستی باشد!
ریشه ترم های سیاسی " چَپ" و "راست" به موقعیت نشستن تفویض گران در مجلسی برمیگردد که در دوران انقلاب فرانسه بین سالهای ( 1799 -1789)برگزار می شد،بورژواها در طرف چپ می نشستند و سلطنت طلبان در سمت راست، در واقع اولین چپی ها همان کاپیتالیست ها بودند.
آنارشیسم برگرفته از واژه یونانی به معنی" نه به حاکمیت " است، اگر نامهای اصلی چپ و راست به کسانی اشاره میکند که میکوشند بر دیگران حکومت کنند، پس آنارشیسم در جناح های چپ و راست جایی نمی گیرد.
اندیشه آنارشیسم به هیچ وجه در مورد چگونگی حاکمیت و تسلط بر جوامع نیست، بلکه همیشه در طرف مبارزه با اصل حاکمیت و اقتدارگرایی برمیآید.
"اما"... احتمالا تعدادی خواهند گفت… "این اصطلاحات بعد از انقلاب فرانسه تغییر کرده اند! " برای همین میپرسم "چطور؟"
بطور کلی چیزی که به نام جناح چپ در نظر گرفته میشود پر از احزاب و تشکیلات هایی است که مثل همان سرمایه داران قدیمی، ادعای خدمت به مردم را مطرح می کنند و وعده میدهند که جامعه تحت لوای حاکمیت آنها به آزادی دست خواهد يافت .
از احزاب دموکراتیک تا گروههای بی شمار سوسیالیست یا کمونیست در صحنه سیاست جهانی، کسانی که خود را " چپ" می دانند و تلاش می کنند تا خود را به عنوان حاکمان خیرخواه بر مردم تثبیت کنند. آنها به نام مردم فعالیت می کنند، اما به نظر می رسد همیشه جایگاه خود را از کسانی که ادعا می کنند به آنها خدمت میرسانند جدا و بالاتر در نظر میگیرند.
همانطور که در صحبت های بی پایان کسانی که خود را "چپ" می خوانند مشاهده می شود، این دسته افراد همیشه خود را پیشرو و در رأس نظام می بینند.
بحث های بی شماری مثل "X چگونه کار خواهد کرد؟" یا "چه کسی x را انجام خواهد داد؟". این نوع بحثها نمونه شخصیت مدیریتی چپگرایان است، زیرا به نظر میرسد که آنها بیشتر از اینکه آستینها را بالا بزنند و کاری انجام دهند فقط با در اختیار داشتن قدرت سیستماتیک به فکر این هستند که به مردم بگویند باید چه کار کنند و قوانین خود را بر زیردستان اعمال کنند.
" در نبود حکومت مرکزی چه کسی مواد غذایی را تهیه و توزیع میکند؟" از نظر آنارشیستها (مردمی که نیازمند غذا هستند! )
"چه کسی جاده ها را میسازد؟ (هر کس که برای سفر نیازمند جاده است!)
"چه کسی امنیت جامعه را تامین می کند؟ (جامعه ای که نیازمند محیط سالم برای زندگی است!)
آنچه چپها را به ستون حاکمیت مرکزی میبندد، نیازِ دائمی به طرح و پلان است... نیاز به نقشه از پیش طراحی شده ... که احتمالاً خود در رأس آن قرار دارند، یا در حال پیش بردن بخشی از آن هستند.
چپ ها از آنارشیسم می ترسند.
چپ گراها از این می ترسند که در ادامه دنیایی بدون سیستم حاکمیت در اطراف خود ببینند، یا ساختاری که بتوانند در آن حکومت حزبی را پیش ببرند. در واقع، چپها آنقدر از این وحشت دارند که در برخی موارد حتی به خشونت علیه آنارشیستها روی میآورند.
اگر آنارشیست ها و چپ ها آنچنان دیدگاه های مشابهی دارند که آنارشیسم را می توان «جناح چپ» در نظر گرفت، پس چرا سابقه خشونت چپ ها علیه آنارشیست ها وجود دارد؟ شوروی آنارشیست ها را در داخل مرزهای خود زندانی و به قتل می رساند همچنين با آنارشیست های خارج از خود اعلام جنگ کردند. گردانهای سرخ، در طول انقلاب مکزیک علیه نیروهای آنارشیست امیلیانو زاپاتا با دولت متحد شدند. اخیراً، یک گروه کمونیست یونانی بنام KKE، نقش پلیس را در جریان اعتراضات ضد ریاضت اقتصادی بازی میکرد و آنارشیستها را مورد حمله قرار میداد. با این سابقه جانبداری از قدرت نظام، و استفاده از آن برای سرکوب آنارشیست ها، من از هرکسی که فکر می کند آنارشیسم درپی هر یک از اهداف مشابه چپ ها است، می پرسم!
چپ و راست بال های یک نظام سرمایه اند، هر دو به تمرکز و سلسله مراتب قدرت باورمند هستند . نظام هایی هستند که توهم آزادی را به وجود می آورند اما هیچ کدام آزادی واقعی را ارائه نمی دهند. من معتقدم که خوب خواهد بود اگر آنارشیست ها خود را از چپ گرایان وحتی کسانی که خود را چپ می نامند جدا کنند. اگر ما طرفدار وضعیتی «بدون حکومت» هستیم، مطمئناً توشهای که همراه با تاریخچه جنبشهای جناح چپ میآید، چیزی شبیه به شکلی از حاکمیت است که ما باید از آن شانه خالی کنیم. چرا خودمان را به یک ایدئولوژی زنجیر کنیم که قرنها تلاش کرده به نام آزادی ساختگی بر دیگران حکومت کند؟ هر دو بال چپ و راست را رد کنید... ما برای پرواز به بال نیاز نداریم.
دینیبودن امر دولت
(بخش سوم)
دولت در هنگام ظهور، همچون هرنهاد دینی دیگر با دیگریسازی (روی دیگر سکۀ حزبسازی=پارتیبازی) تجلی مییابد؛ اما جدای از تجلیات این امر قدسی، از ریشههای امر قدسی، برای ایگوئیستها، «مالکیت» جذابیت خاصی دارد. تاکید «اشتیرنر» بر مسئلۀ مالکیت آنچنان وسواسگونه است که در وهلۀ اول برای هرمخاطبی جلب توجه میکند. این «داغ مالکیت»ِ دولت با کارت و کدی گره میخورد که هنگام تولد «ایگو» را به شمارهای تقلیل میدهد و قابل بازگشت نیست؛ همچون «کلیسا» که پس از «غسل تعمید» راهی برای بازگشت نمیگذارد و تو تنها پس از مرگ «کاتولیک» نیستی. داغ مالکیت را تنها دین و دولت بر «تنانگی» انسان نمیزنند. «سرمایهداری» شاید حتی بیش از هردین مرسوم، سازوکارهای پیچیدهٔ دینی را استفاده میکند. ظاهراً اشتیرنر به درستی گفته بود که سرمایهداری در چشم طرفدارانش خدای یگانه است.
در چشم یک ایگوئیست، زدودن داغ مالکیت امور ایدئولوژیک و نهادهای سرکوب؛ همچون بازار، خانواده، مدرسه، کلیسا، زندان، بیمارستان و تیمارستان، بدون زدودن «ایده»های «بدیهیانگار» و «سازندۀ امر منضبط» ممکن نیست و در دید یک #آنارکوایگوئیست بجز بحث مذکور، شیوۀ زدایش نهادها و سیستمهای سرکوب هم در معرض پرسش جدیتری قرار میگیرد.
مطلب دریافتی از یک ایگوئیست
بخش پیشین:
https://asranarshism.com/fa/1401/03/31/religiocity-of-government-2-fa/
هرآنچه میخواهید در مورد آنارکوایگوییسم (به اصطلاح آنارشیسم اشتیرنری) و ایگوییسم بدانید:
https://t.me/anegofromworld/2318
(بخش سوم)
دولت در هنگام ظهور، همچون هرنهاد دینی دیگر با دیگریسازی (روی دیگر سکۀ حزبسازی=پارتیبازی) تجلی مییابد؛ اما جدای از تجلیات این امر قدسی، از ریشههای امر قدسی، برای ایگوئیستها، «مالکیت» جذابیت خاصی دارد. تاکید «اشتیرنر» بر مسئلۀ مالکیت آنچنان وسواسگونه است که در وهلۀ اول برای هرمخاطبی جلب توجه میکند. این «داغ مالکیت»ِ دولت با کارت و کدی گره میخورد که هنگام تولد «ایگو» را به شمارهای تقلیل میدهد و قابل بازگشت نیست؛ همچون «کلیسا» که پس از «غسل تعمید» راهی برای بازگشت نمیگذارد و تو تنها پس از مرگ «کاتولیک» نیستی. داغ مالکیت را تنها دین و دولت بر «تنانگی» انسان نمیزنند. «سرمایهداری» شاید حتی بیش از هردین مرسوم، سازوکارهای پیچیدهٔ دینی را استفاده میکند. ظاهراً اشتیرنر به درستی گفته بود که سرمایهداری در چشم طرفدارانش خدای یگانه است.
در چشم یک ایگوئیست، زدودن داغ مالکیت امور ایدئولوژیک و نهادهای سرکوب؛ همچون بازار، خانواده، مدرسه، کلیسا، زندان، بیمارستان و تیمارستان، بدون زدودن «ایده»های «بدیهیانگار» و «سازندۀ امر منضبط» ممکن نیست و در دید یک #آنارکوایگوئیست بجز بحث مذکور، شیوۀ زدایش نهادها و سیستمهای سرکوب هم در معرض پرسش جدیتری قرار میگیرد.
مطلب دریافتی از یک ایگوئیست
بخش پیشین:
https://asranarshism.com/fa/1401/03/31/religiocity-of-government-2-fa/
هرآنچه میخواهید در مورد آنارکوایگوییسم (به اصطلاح آنارشیسم اشتیرنری) و ایگوییسم بدانید:
https://t.me/anegofromworld/2318
The Federation of Anarchism Era
دینی بودن امر دولت (بخش دوم)
به یاد جانباختگان و زخمیان بار همجنسگرایان اسلو
حمله به بار همجنسگرایان و رنگینکمانیها در اسلو جان دو تن را گرفت و ۲۱ تن را زخمی کرد. از میان ۲۱ تن زخمی، حال ده نفر وخیم است.
ما آنارشیستها، خود را در کنار همه افراد LGBTQIA+ دانسته و با آنان ابراز همدردی میکنیم. آنچه پیش آمد بیش از همه به دولت بر میگردد زیرا این دولتها بودند که با قوانین مختلف سالهای سال در طول تاریخ علیه دگرباشان جنسی هر ظلمی را روا داشتند. این که جوامع مختلف هنوز به این آگاهی نرسیدهاند که گرایش جنسی کاملاً امر خصوصی است، بیش از همه به دولتها بر میگردد. زیرا همین دولتها بر این خصوصیترین امر، همواره قانون تعیین کردند.
همجنسگرایان، دوجنسگرایان، ترنس ها و کوییرها، نه تنها در نروژ بلکه در سراسر جهان( به ویژه کشورهای دینخوی و دینزده) با خشونت و کشتار مواجه هستند. در بسیاری از به اصطلاح کشورها که تجمع گروهی و علنیشان ممنوع است، آنان به شکل فردی کشته شده و کمترین حجم خشونت علیه آنان، مورد آزار جسمی و جنسی قرار گرفتن است.
دولت نروژ، به نحوی در استحکام بخشیدن به نیروهای همجنسگراکُش و دیگرباشستیز دست دارد. نروژ با حمایتهای خود از طالبان و روابطش با طلبهها با هموفوبیا و تروریسم به شکلی از اشکال رابطه دارد.
جامعه رنگینکمانیها، پیروز خواهند شد و روزی هیچ کس در این جهان بخاطر گرایش جنسیاش مورد خشونت و قتل قرار نخواهد گرفت. این روز آمدنی است و تنها با همبستگی ما و خودسازماندهیها به وجود میآید نه با اتکا به دولتها و قوانین دولتی که همواره در حال کنترل ما هستند.
یاد جانباختگان گرامی باد!
و آرزوی سلامتی برای زخمیان این حمله وحشیانه که همه سیستم دولتی جهان در آن سهیم بود( مثل همیشه در هر جنایت).
حمله به بار همجنسگرایان و رنگینکمانیها در اسلو جان دو تن را گرفت و ۲۱ تن را زخمی کرد. از میان ۲۱ تن زخمی، حال ده نفر وخیم است.
ما آنارشیستها، خود را در کنار همه افراد LGBTQIA+ دانسته و با آنان ابراز همدردی میکنیم. آنچه پیش آمد بیش از همه به دولت بر میگردد زیرا این دولتها بودند که با قوانین مختلف سالهای سال در طول تاریخ علیه دگرباشان جنسی هر ظلمی را روا داشتند. این که جوامع مختلف هنوز به این آگاهی نرسیدهاند که گرایش جنسی کاملاً امر خصوصی است، بیش از همه به دولتها بر میگردد. زیرا همین دولتها بر این خصوصیترین امر، همواره قانون تعیین کردند.
همجنسگرایان، دوجنسگرایان، ترنس ها و کوییرها، نه تنها در نروژ بلکه در سراسر جهان( به ویژه کشورهای دینخوی و دینزده) با خشونت و کشتار مواجه هستند. در بسیاری از به اصطلاح کشورها که تجمع گروهی و علنیشان ممنوع است، آنان به شکل فردی کشته شده و کمترین حجم خشونت علیه آنان، مورد آزار جسمی و جنسی قرار گرفتن است.
دولت نروژ، به نحوی در استحکام بخشیدن به نیروهای همجنسگراکُش و دیگرباشستیز دست دارد. نروژ با حمایتهای خود از طالبان و روابطش با طلبهها با هموفوبیا و تروریسم به شکلی از اشکال رابطه دارد.
جامعه رنگینکمانیها، پیروز خواهند شد و روزی هیچ کس در این جهان بخاطر گرایش جنسیاش مورد خشونت و قتل قرار نخواهد گرفت. این روز آمدنی است و تنها با همبستگی ما و خودسازماندهیها به وجود میآید نه با اتکا به دولتها و قوانین دولتی که همواره در حال کنترل ما هستند.
یاد جانباختگان گرامی باد!
و آرزوی سلامتی برای زخمیان این حمله وحشیانه که همه سیستم دولتی جهان در آن سهیم بود( مثل همیشه در هر جنایت).
آوارگان بلخاب در بامیان
منابع مردمی میگویند:
بیجاشدههای بلخابی، در بخشهایی از "بند پیتاب چمن" و منطقه آبقول "دزدان چشمه" که در مسیر ولسوالی یکهاولنگ-دره صوف موقعیت دارد، متوقف شدهاند.
آوارهگان به کمک و دستگیری نیاز دارند.
منابع مردمی میگویند:
بیجاشدههای بلخابی، در بخشهایی از "بند پیتاب چمن" و منطقه آبقول "دزدان چشمه" که در مسیر ولسوالی یکهاولنگ-دره صوف موقعیت دارد، متوقف شدهاند.
آوارهگان به کمک و دستگیری نیاز دارند.
«در بازجوییها بارها به او گفته بودند که اگر اعتراف کنی و آن قتل را گردن بگیری ما به تو مرخصی میدهیم و آزاد میشوی و اگر قبول نکنی مقابل چشمان خودت به خانوادهات تجاوز صورت میگیرد و به یک ویدیو تبدیل میشود و همه جا پخش می کنیم
#SaveShaker
#حقوق_بشر #شاکر_بهروزی
#SaveShaker
#حقوق_بشر #شاکر_بهروزی
به من بگویید:
از شرق تا به غرب،
از بالا تا پایین ،
این سرزمینها
از قدیمالایام تا به امروز
طنابهای دار
چهچیزی را توانستهاند
در ما بکشند!؟
چه چیزی را به طناب دار نسپرد
و اعدام نکرد؟
از رویا تا شعر
و از شعر تا زن
و از زن تا نان
و تا آب و
تا گل و
تا چشمه...
آنچه را هرگز هرگز نتوانست
اعدام کند
آینده است
و آزادی...
#SaveShaker
#شاکر_بهروزی
#نه_به_اعدام
از شرق تا به غرب،
از بالا تا پایین ،
این سرزمینها
از قدیمالایام تا به امروز
طنابهای دار
چهچیزی را توانستهاند
در ما بکشند!؟
چه چیزی را به طناب دار نسپرد
و اعدام نکرد؟
از رویا تا شعر
و از شعر تا زن
و از زن تا نان
و تا آب و
تا گل و
تا چشمه...
آنچه را هرگز هرگز نتوانست
اعدام کند
آینده است
و آزادی...
#SaveShaker
#شاکر_بهروزی
#نه_به_اعدام
در چنین روزی، ۲ جولای ۱۸۹۳، آنارشیستها در هاید پارک لندن به برگذاری عروسی سلطنتی اعتراض کردند. بر پوسترهای آنها نوشته شده بود: «جلسه خشم ... علیه هدر دادن ثروت برای این کرمهای سلطنتی، در حالی که کارگران از گرسنگی و اضافه کاری میمیرند.»
@TarTaKar
@TarTaKar
پیروز باد جنبش نان کار آزادی
راهپیمایی بازنشستگان شوش در اعتراض به فقر و فلاکت تحمیل شده به زندگی مزدبگیران.
یکشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۱
سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه
#نان_کار_آزادی
#شادی_رفاه_آبادی
#نابود_باد_استثمار_و_کار_مزدی
https://t.me/syndica_7tape
راهپیمایی بازنشستگان شوش در اعتراض به فقر و فلاکت تحمیل شده به زندگی مزدبگیران.
یکشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۱
سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه
#نان_کار_آزادی
#شادی_رفاه_آبادی
#نابود_باد_استثمار_و_کار_مزدی
https://t.me/syndica_7tape
اینگونه به مطلعِ خونین نوشته بر دیوار:
«نه قطرۀ مدفونِ آوارِ تیرگی شکافندۀ کوه
نه بیگانهای سوزان و سرودخوان به سردِ زمستانه
جوششِ چشمه شنو».
«نه قطرۀ مدفونِ آوارِ تیرگی شکافندۀ کوه
نه بیگانهای سوزان و سرودخوان به سردِ زمستانه
جوششِ چشمه شنو».
Forwarded from دادخواهانِ دربند (S645)
در زندان و بند ما یک اتاق بود به نام اتاق کابل،
آنچنان که وقتی شما مهاجر، زن، همجنسگرا یا سیاسی هستی، با تبعیضات و مشکلات متعدد و چندلایه در زندگی ات روبرو میشوی این مناسبات اقتصادی و اجتماعی به ویژه نژاد و قومیت به شکل آشکارتری خود را نشان میداد.
گویا زندان، آیینه تمام نمای سیستم طبقاتی و فرهنگی یک جامعه تحت سلطه استبداد مذهبی است.
از راهرویی که بند آغاز میشد و اتاقهای مختلف در سمت چپ و راست آن بود و در انتها به دستشویی و حمام میرسید مانند فیلم قطار یخ شکن، موقعیتها و وضعیت افراد هراتاق هم مشخص کننده جایگیری آنان بود، اتاقهای منتهی به دستشویی و حمام(سرویسهای بهداشتی بند) بسیار بدبو، نمناک و در معرض رفت و آمد زیاد و سروصدا بودند اما اتاقهای اولیه دورترین فاصله از بوی بد و نم دستشویی و حمام و در معرض هوای سالم و باد کولرهای بند بودند، بهترین اتاق و اتاق اول، متعلق به زندانیان مالی داشت که انگار سوییتی از یک هتل بود با وسایل لوکس و کولر اختصاصی جداگانه، یخچال و فریزر و ممنوع الورودی همه به آن که اتاق وکیل بند هم در آن بود،
اما اتاق کابل،
اتاق کابل متعلق به زندانیان افغانستانی بود که اکثر جرمهایی چون دزدی،دعوا، نزاع یا قاچاق مواد داشتند و به نسبت اتاقهای دیگر معتاد کمتر داشتند و بالطبع نمازخوان و مذهبی هم بودند، تعلق گیری اتاق به آنها نه تصمیم زندانیان بلکه تصمیم مسئول زندان و رسمی نانوشته شده بود که باید در حاشیه و بدترین مکان و جایگاه، با تحمل بوی بد دستشوییها و سیگار و سروصداها بود.
نمادی از وضعیت کلیت افغانستانیها در ایران که به حاشیه و محلهای پست تر و بیحقوق، رانده میشوند و اکثریت با این شرایط زیست خود را ادامه میدهند.
جز تعداد کمی از زندانیها، بقیه با اتاق کابل، رفیق و همکلام بودند و تمامی امکانات و وسایل دیگر را داشتند و از همه بدتر اینکه خود اتاق کابل هم مناسبات اقتصادی و آزار فقیرتر و ضعیف ها را در اتاق خود تولید و بازتولید میکردند و آنها هم همان ظلم و سلطه و استثمار را بین افغانستانیها و اندیوال ها/رفقا خود پیش میبردند، آنکه پول نداشت، شهردار/خدمتکار دیگری میشد تا پول فروشگاه، سیگار یا مواد خود را پیدا کند. آنکه پولدارتر بود ، بالاتر مینشست و محترم تر بود و آنکه بی پول بود، پایین تر و کف خواب.
اتاق کابل در بند ما، نماد وضعیت کلی تری بود که جامعه و فرهنگطبقه حاکم بر ما مسلط کرده است .
به امید روزی که شاهد این جدایی ها نباشیم و دنیایی بهتر و انسانی را ورای نژاد و جنسیت و گرایش جنسی و وضعیت مالی افراد، ایجاد کنیم و بسازیم.
به یاد مطرودان و بیحقوقان اتاق کابل.
■●
مطلب ارسالی از پسر رنگین کمانی
آنچنان که وقتی شما مهاجر، زن، همجنسگرا یا سیاسی هستی، با تبعیضات و مشکلات متعدد و چندلایه در زندگی ات روبرو میشوی این مناسبات اقتصادی و اجتماعی به ویژه نژاد و قومیت به شکل آشکارتری خود را نشان میداد.
گویا زندان، آیینه تمام نمای سیستم طبقاتی و فرهنگی یک جامعه تحت سلطه استبداد مذهبی است.
از راهرویی که بند آغاز میشد و اتاقهای مختلف در سمت چپ و راست آن بود و در انتها به دستشویی و حمام میرسید مانند فیلم قطار یخ شکن، موقعیتها و وضعیت افراد هراتاق هم مشخص کننده جایگیری آنان بود، اتاقهای منتهی به دستشویی و حمام(سرویسهای بهداشتی بند) بسیار بدبو، نمناک و در معرض رفت و آمد زیاد و سروصدا بودند اما اتاقهای اولیه دورترین فاصله از بوی بد و نم دستشویی و حمام و در معرض هوای سالم و باد کولرهای بند بودند، بهترین اتاق و اتاق اول، متعلق به زندانیان مالی داشت که انگار سوییتی از یک هتل بود با وسایل لوکس و کولر اختصاصی جداگانه، یخچال و فریزر و ممنوع الورودی همه به آن که اتاق وکیل بند هم در آن بود،
اما اتاق کابل،
اتاق کابل متعلق به زندانیان افغانستانی بود که اکثر جرمهایی چون دزدی،دعوا، نزاع یا قاچاق مواد داشتند و به نسبت اتاقهای دیگر معتاد کمتر داشتند و بالطبع نمازخوان و مذهبی هم بودند، تعلق گیری اتاق به آنها نه تصمیم زندانیان بلکه تصمیم مسئول زندان و رسمی نانوشته شده بود که باید در حاشیه و بدترین مکان و جایگاه، با تحمل بوی بد دستشوییها و سیگار و سروصداها بود.
نمادی از وضعیت کلیت افغانستانیها در ایران که به حاشیه و محلهای پست تر و بیحقوق، رانده میشوند و اکثریت با این شرایط زیست خود را ادامه میدهند.
جز تعداد کمی از زندانیها، بقیه با اتاق کابل، رفیق و همکلام بودند و تمامی امکانات و وسایل دیگر را داشتند و از همه بدتر اینکه خود اتاق کابل هم مناسبات اقتصادی و آزار فقیرتر و ضعیف ها را در اتاق خود تولید و بازتولید میکردند و آنها هم همان ظلم و سلطه و استثمار را بین افغانستانیها و اندیوال ها/رفقا خود پیش میبردند، آنکه پول نداشت، شهردار/خدمتکار دیگری میشد تا پول فروشگاه، سیگار یا مواد خود را پیدا کند. آنکه پولدارتر بود ، بالاتر مینشست و محترم تر بود و آنکه بی پول بود، پایین تر و کف خواب.
اتاق کابل در بند ما، نماد وضعیت کلی تری بود که جامعه و فرهنگطبقه حاکم بر ما مسلط کرده است .
به امید روزی که شاهد این جدایی ها نباشیم و دنیایی بهتر و انسانی را ورای نژاد و جنسیت و گرایش جنسی و وضعیت مالی افراد، ایجاد کنیم و بسازیم.
به یاد مطرودان و بیحقوقان اتاق کابل.
■●
مطلب ارسالی از پسر رنگین کمانی