دل دیوانه چه جائیست که باشد جایت
بر سر و چشمم اگر جای کنی جاست ترا

جان بخواه از من بیدل که روانت بدهم
بجز از جان ز من آخر چه تمناست ترا

#خواجوی_کرمانی✨

#د

صبحدم چون آسمان در گردش آرد جام زر
درگمان افتم که خورشیدست یا جام شراب

جان سرمستم برقص آید ز شادی ذره‌وار
هر نفس کز مشرق ساغر برآید آفتاب

#خواجوی کرمانی✨

#ص
@asharparsiii🤍✨

اگر نه با تو نِشینم، مرا ز عشق چه باقی؟
وگر نه روی تو بینم، مرا ز دیده چه حاصل؟

#خواجوی_کرمانی✨

#الف

.

ای غم عشق تو آتش زده در خرمن دل
وآتش هجر جگرسوز تو دودافکن دل

چشمه‌ی نوش گهرپوش لبت چشمه‌ی جان
حلقه‌ی زلف شکن بر شکنت معدن دل


#خواجوی_کرمانی✨

#الف

خبرت هست که در بادیهٔ هجر تو نیست
تکیه گاهم به جز از خار مغیلان همه شب

بخیال رخ و زلف تو بود تا دم صبح
بستر خواب من از لاله و ریحان همه شب

#خواجوی_کرمانی✨

#شبتون_آروم_و_به_دور_از_دلتنگی

به هر کجا که نظر می‌کنم ز غایت شوق

خیالِ روی توام ایستاده در نظر است

#خواجوی_کرمانی✨🍃

#ب

🌸🍃
برخیز و باده نوش که مستان صبح خیز

آتـش به آب دیده ی سـاغر نشـانده‌اند

#خواجوی_کرمانی✨🍃

#ب

@asharparsiii🤍✨

‌
دل دیوانه چه جائیست که باشد جایت
بر سر و چشمم اگر جای کنی جاست ترا

جان بخواه از من بیدل که روانت بدهم
بجز از جان ز من آخر چه تمناست ترا

#خواجوی_کرمانی✨🍃

#د

🍃🌸

هرکجا نظر میکنم ز غایت شوق
خیال روی توام در نظر است


#خواجوی_کرمانی✨🍃
#ه


@asharparsiii🤍✨

ز تو با تو راز گویم به زبان بی‌زبانی
به تو از تو راه جویم به نشان بی‌نشانی

چه شوی ز دیده پنهان که چو روز می‌نماید
رخ همچو آفتابت ز نقاب آسمانی…

#خواجوی_کرمانی✨🍃

#ز

ما به یک کاسه چنین مست و خراب افتادیم..!

حالِ آن مست چه باشد که سبویی دارد…!


#خواجوی_کرمانی✨🍃


#م

🍃🌸

جان بخواه از من
بیدل که روانت بدهم
بجز از جان
ز من آخر
چه تمناست تو را

#خواجوی_کرمانی✨🍃

#ج

عصرتون کنار یار

@asharparsiii🤍✨

ز تو
کی کنار گیرم ؟
که تو
در میانِ جانی ...


#خواجوی_کرمانی✨🍃

#ز

🍃🌸

عجب از چشم کماندار تو دارم که مقیم

مست خفتست و کمان بر سر بالین دارد

#خواجوی_کرمانی✨🍃

#ع

عصرتون دلنواز

@asharparsiii

‌🍃🌸

یاد باد آن شب که دلبر مست و دل در دست بود
باده چشم عقل می‌بست و درِ دل می گشود...


#خواجوی_کرمانی✨🍃

#ی

‌ ‌🍃🌸
ما سر بنهادیم و به سامان نرسیدیم
در درد بمردیم و بدرمان نرسیدیم

گفتند که جان در قدمش ریز و ببر جان
جان نیز بدادیم و بجانان نرسیدیم

گشتیم گدایان سر کویش و هرگز
در گرد سراپردهٔ سلطان نرسیدیم...

#خواجوی_کرمانی✨🍃
#م

🍃🌸
چه خوشست
باده خوردن به صبوح در گلستان
که خبر دهد ز جَنت دم صبح و باد بستان

بسحر که
جان فزاید لب یار و جام باده
بنشین و کام جانرا از لب پیاله بستان

#خواجوی_کرمانی✨🍃

#چ

🍃🌸

پروانه وار ســـوزم و سازم بدین امــید
کاید شبی که شمـــع شبستان من شوی

زلفت بخواب بینم و خواهم که هر شبی
تعبــیر خوابهای پریشــان من شـــوی

#خواجوی_کرمانی✨🍃

#پ

🌸🍃

خرم آن‌روز که من بوسه شمارم ز لبت

گرچه بیرون ز قیامت نبود روز شمار

#خواجوی_کرمانی✨🍃

#خ