عاشقانه های علی قیصری
805 subscribers
369 photos
47 videos
1 file
716 links
غزلیات
Download Telegram
نه دشتِ ارژنت منزل بگیرم

نه غربِ گلشنت منزل بگیرم

شتابان آمدم از راه شیراز

که در باغ تنت منزل بگیرم

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
نه با ترکِ محل آرام گیرم

نه در کوه و کُتَل آرام گیرم

عبورم را بیندازم به شیراز

که در شهر غزل آرام گیرم

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
کشم بال و پرِ پرواز گیرم

خبر از باغِ سروِ ناز گیرم

اِرم را می‌دهند ای گل نشانم

سراغت راچو درشیراز گیرم

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
به سر وقتم بیا ای خوبِ شعرم

تو هستی ساغر مشروبِ شعرم

به زیر چکمه های شیخِ خونریز

غزل پرپر شد از سرکوبِ شعرم

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
آمــد بـه بـرم سـر زده در عالــم رویا
آلالـــه رخی ناز و گـل انـدام و فــریبا

گفتـم صنما شمع شبستان کـه هستی
کـز دیدن رویـت شده ام محـو تماشا

گفتــا مگــر از سلسلـه ی بی خبـرانی
شهزاده منـم دختـری از نسل پـری ها

با شعله ی رخساره زدآتش به وجودم
آتشکــــده یِ مشتعــل قصــــر اهــورا

شب بودو زحل بودو هلال رخ مهتاب
مــن بــودم و او بــود و تلالــؤی ثـریا

تابنده تر از جلوه ی ماه آمد و من هم
بی خود شدم از دیدن آن هاله ی زیبا

شرمـم نگذارد که در این قصه بگویم
بانــو عسلـم آمــده بــود از درِ اغــوا

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
تن حریرِ نازک اندامِ کمان ابرو کجاست
آن پری رخساره ی نازِ طلا گیسو کجاست

برده از من وقت رفتن صبر و آرام و قرار
سوگلِ زیبا رخِ طنازِ چشم آهو کجاست

از دنا تا پای هندوکش خیالم رفته است
کبک نازِ خوش خرامِ کوه دالاهو کجاست

دردِ بی آبی کشیـدم در سرابِ تشنگی
آب سردِخوشگوارِ چشمه ی تیهوکجاست

میکنم با التماس از رهگذرها پرس و جو
تا بدانم جایگاهِ تُرکِ مشکین مو کجاست

باغبان در باغ گیلاس و هلو راهم نداد
لعبت شیرین ترازانجیر وخرمالو کجاست

دزدکی از هرکه می پرسم جوابم می کند
کس نمیداند عسل بانویِ زیبا رو کجاست

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
به رویِ قله یِ سردِ دنایت

غزل میخوانم از حافظ برایت

انار از گونه یِ شعرم بریزد

بـه یادِ نـم نـم گلخـنده هـایت

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
بهاران را غُل و زنجیر کردند

شقایق گونه ها را پیر کردند

ثناگویانِ شیخِ سفله پرور

جنایت با دَم شمشیر کردند

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
از اینکه برده یِ شیخِ ریایند

به جنگ ایده ها با سر بیایند

کسی باکاسه لیسان در نیفتد

که این ها در نکاحِ کدخدایند

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
شقایق گونه و طنّاز باشی

خدایِ جلوه هایِ ناز باشی

معطر کرده ای باغِ ارم را

بهارِ ویژه یِ شیراز باشی

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
به دور از خانه زیرانداز با تو

شروعِ رقصِ با آواز با تو

سه تار و ساغر و سیگار با من

شرابِ نم نمِ شیراز با تو

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
در آغازِ سرودم ناز با تو

جوابم یک دهن آواز با تو

طنینِ تنبک و تنبور با من

سه تارِ بی غمِ شهناز با تو

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
قناری در قفس آوازمیخواند

برایِ جوجه های نازمیخواند

به دور از لانه با بالِ شکسته

به یادِ آخرین پرواز میخواند

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
در دیارم دوره یِ آهنگ‌ِ شاد از دست رفت
خاطرات شادی آور مِثل باد از دست رفت

کشورِجم را سراسر جهل و بدبختی گرفت
بستر اندیشه درعلم و سواد از دست رفت

از همان روزی که آقایِ ریا شد شیخ شهر
در ضمیرِ نوجوانان اعتقاد از دست رفت

رشته های محکم همبستگی ازهم گسیخت
اتحادِ تیره هایِ هم نژاد از دست رفت

"شهرِ یاران بود و خاکِ مهربانان این دیار"
با تعرض تاج و تخت کیقباد از دست رفت

برگِ تاریخی نماند از وجهه یِ پیشینیان
آن همه نام و نشانِ قوم ماد از دست رفت

همدلی در عرصه یِ ناباوری ها شد فنا
در حقیقت بین مردم اعتماد از دست رفت

منتقد‌ ها را عسل بانو به مسلخ می برند
روز اول جای بحث و انتقاد از دست رفت

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
از همان ‌روزی که زندانی شدند آزادها
پای مردی هایِ صد آزاده رفت از یادها

آتشِ سربِ مسلسل اندکی فرصت نداد
کز گلو‌ بالا بیاید‌ آهی‌ از فریادها

زیر تیغ‌چکمه پوشانیم و با فتوای شیخ
شد روا در کوی و برزن حکم استبدادها

جای جای سرزمینم جایگاهِ شیون است
شکوه داردشروه شروه میهن از بیدادها

سرو سرسبزی بدور از کینه‌ی آتش‌نماند
خم شد ازخشم تعصب قامت شمشادها

دشمنِ اندیشه نگذارد که در دنیای علم
رنگی از دانش بگیرد باغِ استعدادها

از بداقبالی میانِ دود و دم افتاده است
سرنوشت ما به دست جمعی از معتادها

مهربان بانو عسل در صبح آزادی  بپاش
عطرِ ناب دامنت را در مسیر بادها

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
گرفتارِ کویرِ سینه چاکیم

به دور از چشمه هایِ آب پاکیم

جهنم کرده ای بر پا تو ای شیخ

که ما از دست بی برقی هلاکیم

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
با لباس زرد و سرخ از باغِ پاییز آمدی
گرچه دیر از جنگلِ مهرِ طلا ریز آمدی

پادشاهِ شعر زردم منتظر بودم تو را
تا به پشت محورِ شهرِ غزل خیز آمدی

موطلایِ خوش بَر وبالای شهرِبرگ وباد
پشت پرچین حیاطم دل برانگیز آمدی

آمدی گلواژه ریزی رویِ آلاچیق من
یا بـرای خواندنِ این شعرِ ناچیـز آمدی

مِثل مولانا مگر افتاده ای دنبال شمس
کز مسیـر قـونیه تـا شهـر تبــریـز آمدی

ای فدای تارِ موهای طلا ریزت شوم
تازه فهمیدم که از بیراهه یکریز آمدی

گردو خاکِ درهوا داردنشان ازسرعتت
بیگمان بانو عسل برپشت شبدیز آمدی

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
برگِ  ﺳﺮﻣﺎ  ﺯﺩﻩ  ﺩﺭ  ﺳﯿﻄﺮﻩ ﯼِ  ﭘﺎییزﻡ
نتوان از نفسِ سردِ خزان بر خیزم

یأس‌ دوران بگرفت از تن ذهنم پر وبال
جرئتم نیست که از دست‌ِقفس بگریزم

کار داروغه‌یِ‌شهر ازسرِعادت ستم‌است
دلخور  از  مَسلک  قدارهِ  کِش  چنگیزم

سال ها در پیِ هم رفت و به یادم نرود
داغ   پرپر‌   شدنِ   لاله یِ  حلق   ﺁﻭﯾﺰم

هرکه‌گویدسخن‌‌ از داغ‌ ودرفش‌وخفقان
منِ مجروحِ ستم دیده به هم  می‌ریزم

آنقَدر منقلب از حالت خویشم که هنوز
نگذرد هیچ کس از  دشتِ ملال انگیزم

یا رب از  شرح غمم ثانیه ای  تر  نشود
چشمِ  بانو  عسل  از  شعرِ جنون آمیزم

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
رود شهریور و درفصل گلریز

بریزد برگِ تن زردِ دل انگیز

به عشق روزهایِ مهر گستر

طلا می بارد از اندام پاییز

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali
برگ ریزان شیونِ شعرِ ملال انگیز بود
برگ ریزان قصه یِ دلشوره یِ پاییز بود

از نگاهِ آذر و آبان که عمری هم دلند
کوچه یِ مهر از وجود زردها لبریز بود

اهل دل داند که رخسار عروس زرد پوش
طرح بی مانندی از نقاش رنگ آمیز بود

خش خش پژمرده هادر داستان برگ وباد
جلوه ای از صحنه های روز رستاخیز بود

درغروبِ جان‌سپردن‌دور خودپیچده بود
برگِ سرخ و زردِ لرزانی که حلق آویز بود

باغبان از سوزِ سرمایِ پیاپی هم چنان
دل پریشان ازصدای چکمه یِ چنگیز بود

بر سرِ نعش شقایق در گذرگاه خزان
جامه یِ آلاله ها بر نیزه های تیز بود

گرچه می دانم نمیخوانی ولی بانو عسل
این غزل آمیزه ای از نکته های ریز بود

#علی_قیصری

https://telegram.me/Asalpoem

https://www.instagram.com/gheisari.ali