امروز داشتم یه سری از دوستامو تو اینستا به بابام نشون میدادم
رفتم تو پیج آذین
دلم براش خیلییییی تنگ شد.
از سوم ابتدایی دوستیم باهم
راهنمایی بودیم که خونهشون اومد نزدیک خونهی ما و تقریبا هر روزمون رو باهم میگذروندیم.
به شدت دلتنگ اون دورانم:)
#friends
رفتم تو پیج آذین
دلم براش خیلییییی تنگ شد.
از سوم ابتدایی دوستیم باهم
راهنمایی بودیم که خونهشون اومد نزدیک خونهی ما و تقریبا هر روزمون رو باهم میگذروندیم.
به شدت دلتنگ اون دورانم:)
#friends
کنار مهسا خوابیده بودم
یهو آروم صدام زد که بیدارم کنه برم سرجای خودم
نجاتم داد نجاتم داد نجاتم داد از خواب بدیکه بخاطرش قلبم درد گرفته...
هنوزم دستام میلرزه
#friends
یهو آروم صدام زد که بیدارم کنه برم سرجای خودم
نجاتم داد نجاتم داد نجاتم داد از خواب بدیکه بخاطرش قلبم درد گرفته...
هنوزم دستام میلرزه
#friends
اَرغوانی_اَم
تا دیدمت اومدم تو بغلت و فکرکنم ۲ دقیقهای بغل هم بودیم. نشستیم و حرف زدیم و یهجایی وسط حرف زدنمون دیگه طاقت نیاوردم و گفتم زشته بلند شم بغلت کنم؟ که خودت بلند شدی و طرفم اومدی و دوباره بغلت کردم. تو راه برگشت تو ماشین دستهات رو گرفته بودم و حسش خیلی خوب…
دیروز بعد از مدتها، و اولین بار بعد از عقدشون، آرش و نیلوفرو دیدیم
دلم خیلی تنگ شده بود
خیلی قشنگن کنارهم
از سختیهاشون برای بهم رسیدنشون گفتن و اینکه چقد سخت بوده...
عوضش الان دیدنشون کنار هم میارزید به همه اون سختیها بهنظرم ✨
#friends
دلم خیلی تنگ شده بود
خیلی قشنگن کنارهم
از سختیهاشون برای بهم رسیدنشون گفتن و اینکه چقد سخت بوده...
عوضش الان دیدنشون کنار هم میارزید به همه اون سختیها بهنظرم ✨
#friends
سارا و پویا هم امروز پرواز کردند به سمت فنلاند.
سالهاست که همو دوست دارند، اصلا روز شروع آشنایی و علاقهشون کنار خودمون بود...پنج یا شش سال قبل. دقیق یادم نیست.
پارک طالقانی بودیم.
همه بچهها تک تک دارن میرن و یا برنامهی رفتن دارن. همه داریم پراکنده میشیم.
کاش ما هم مثل کشورهای دیگه امید داشتیم تو مملکت خودمون تو دورهی میانسالی و پیری باز کنار دوستامونیم و دور هم جمع میشیم. ولی افسوس ، جبر داره کاری باهامون میکنه که هرکدوم یه جای این کرهی زمین پراکنده شیم و از اون دورِ هم بودنها و باهم بودنها، سالها بعد شاید فقط یه خاطرهی دور باقی بمونه و این قلبم رو درد میاره......
#friends
سالهاست که همو دوست دارند، اصلا روز شروع آشنایی و علاقهشون کنار خودمون بود...پنج یا شش سال قبل. دقیق یادم نیست.
پارک طالقانی بودیم.
همه بچهها تک تک دارن میرن و یا برنامهی رفتن دارن. همه داریم پراکنده میشیم.
کاش ما هم مثل کشورهای دیگه امید داشتیم تو مملکت خودمون تو دورهی میانسالی و پیری باز کنار دوستامونیم و دور هم جمع میشیم. ولی افسوس ، جبر داره کاری باهامون میکنه که هرکدوم یه جای این کرهی زمین پراکنده شیم و از اون دورِ هم بودنها و باهم بودنها، سالها بعد شاید فقط یه خاطرهی دور باقی بمونه و این قلبم رو درد میاره......
#friends
ویدیو مسیج خدافظی علیرضا تو فرودگاه قلبمرو درد آورد و بغضمو شکست....
از مشهد رفت وگرنه قطعا میرفتم بدرقهش.
سالهاست رفیقیم، از اون جنس رفاقتها که حرف داریم برای ساعتها گفتن به همدیگه.
سری آخر که دیدمش ساعتها راه رفتیم و حرف زدیم، رفتیم اجرای گروه سیریا تو سانا سنتر و دوباره و دوباره و دوباره حرف زدیم
شاید وقت کم آوردیم واسه صحبت کردن...
بعد با بغض بغلش کردم و خدافظی کردم و راهی شد مشهد برای انجام بقیهی کارای رفتنش و بالاخره امشب رفت.
به سمت آلمان.
دلم واسه لحن خاص صحبت کردنش، واسه همیشه شنوا بودنش، واسه مهربونی بی حد و اندازهش تنگ میشه...
و فکر به این دلخوشیِ تکرار شده در طی چند سال گذشته، شاید فاصله و دور شدنش رو کمی برام شیرین کنه؛ اینکه میره برای ساختن یه زندگی بهتری که لایق و در حد خودش باشه، چون این سیستم لیاقت نخبههایی مثل اونرو نداره...
سفرت بخیر رفیق خوش فکر و دوست داشتنیِمن :)
#friends
از مشهد رفت وگرنه قطعا میرفتم بدرقهش.
سالهاست رفیقیم، از اون جنس رفاقتها که حرف داریم برای ساعتها گفتن به همدیگه.
سری آخر که دیدمش ساعتها راه رفتیم و حرف زدیم، رفتیم اجرای گروه سیریا تو سانا سنتر و دوباره و دوباره و دوباره حرف زدیم
شاید وقت کم آوردیم واسه صحبت کردن...
بعد با بغض بغلش کردم و خدافظی کردم و راهی شد مشهد برای انجام بقیهی کارای رفتنش و بالاخره امشب رفت.
به سمت آلمان.
دلم واسه لحن خاص صحبت کردنش، واسه همیشه شنوا بودنش، واسه مهربونی بی حد و اندازهش تنگ میشه...
و فکر به این دلخوشیِ تکرار شده در طی چند سال گذشته، شاید فاصله و دور شدنش رو کمی برام شیرین کنه؛ اینکه میره برای ساختن یه زندگی بهتری که لایق و در حد خودش باشه، چون این سیستم لیاقت نخبههایی مثل اونرو نداره...
سفرت بخیر رفیق خوش فکر و دوست داشتنیِمن :)
#friends
آبتین هم امروز رفت آلمان و برام نوشت:
«امیدوارم در آینده همدیگه رو ببینیم
ایران آلمان یا هر جای دیگه که تقدیر بُردمون :)»
#friends
«امیدوارم در آینده همدیگه رو ببینیم
ایران آلمان یا هر جای دیگه که تقدیر بُردمون :)»
#friends
مریم بودنت تو زندگیم رو باید هر روز جشن بگیرم
تو مهربونیه خالصی
تو قندِ رفاقتی، دلگرمی و شوقی
زیبایی و معرفتِ نابی
دوستت دارم زیاد زیاد زیاد....
#friends
تو مهربونیه خالصی
تو قندِ رفاقتی، دلگرمی و شوقی
زیبایی و معرفتِ نابی
دوستت دارم زیاد زیاد زیاد....
#friends
اَرغوانی_اَم
امشب عروسی دانا و سپیدهست 💕 #friends
کنار دوستام واقعا خوشحالم
#friends
#friends
اَرغوانی_اَم
من این قاب، تو خونهرو خیلی دوست🌱✨
اون گلِ دو برگ رو یادتونه؟
حالا برگهاش چهارتا شده و گلدونش عوض شده چون دیگه تو اون قبلی جا نمیشد.
ببین چه قشنگ شده:)
پ.ن: کادوی مریم قشنگمه
#friends
حالا برگهاش چهارتا شده و گلدونش عوض شده چون دیگه تو اون قبلی جا نمیشد.
ببین چه قشنگ شده:)
پ.ن: کادوی مریم قشنگمه
#friends