🔰حاکمیت قانون یا حاکمیت بهوسیلۀ قانون
✍ عیسیامینی؛
۲۹ اسفندماه ۱۳۹۸
شنیده میشود #پیشنویس آییننامۀ جدید قوۀقضاییه بر لایحۀقانونیاستقلالکانونوکلایدادگستری مصوب ۱۳۳۱ تدوین شد...!
لذا بر آن شدم یادداشتی برای مهمترین ویژگی حکومتهایمردمسالار که #حکمرانیقانون است بنویسم؛ زیرا #حاکمیتقانونْ ملاک اصلی توسعۀملی و حدود تحقق #دموکراسی در یک کشور است.
حکمرانی #قانون برخاسته از تحدید #قدرتسیاسی پس از سیر تاریخی مطالبهگری و تحکیم #مردمسالاری است. در اینصورت، تصمیمات براساس سلیقه، عدمقابلیتپیشبینی و ارادۀفردی اتخاذ نمیشود.
#حکمرانیخوب، #حکومتخردجمعی با محور #عقلانیت بر ارادۀشخصی است و #حقوقاداری، #حکمران را الگویتسهیلگر میداند، نه صاحبقدرتمداخلهگر. بدین جهت است که «#مردم و #حاکمیت باید از حکمرانی قانون پشتیبانی کنند.»
پرسش این است که چرا مردم باید هزینۀ حمایت از حاکمیتقانون را متقبل شوند؟ این موضوع یک #دلیل بیش ندارد. اگر حاکمیت قانون از #جامعه رخت بربندد، جامعۀمدنی جای خود را به #قدرت، #انحصار و عدمقابلیتپیشبینی میدهد.
اگر چنین باشد، ممکن است این تلقی پیش آید که حکمرانی قانون مغایر با منافعحاکمیتهایسیاسی است و آنها دیگر نیازمند چنین امری نیستند. درحالیکه بر عکس، #ذینفع اصلیِ حاکمیت قانون، که نتیجۀ خرد جمعی و مشارکتهمگانی است، تنها نماندن نظامهایسیاسی در برابر توفانها و گردبادهاست.
از سوی دیگر، حدود حکومتقانون، پیمانهای دقیق برای میزان توسعۀ پایدار، نرخ #رشداقتصادی، حدود #آزادیهایعمومی و مدنی در یک کشور است.
نکتۀ مهم این است حکومت قانون همان «حکومت بهوسیلۀ قانون» نیست. یعنی #قانونگذار بهجایِ آنکه به دنبال انعکاس ارادۀعمومی در قالب قانون باشد، به دنبال #قانونگذاری برای تحکیم قدرتسیاسی و یا با بیتوجهی به ارادۀعمومی و خیر جامعه باشد. در اینجا میتوان یک مثال ارائه کرد: تبصرۀ مادۀ ۴۸ #قانونآییندادرسیکیفری است که با حکم قانون، #آزادیعمومی سلب شد.
شکل سوم، «حکومت بهوسیلۀ آییننامۀ در مقام قانون» و ایجاد ساختار و #حق و #تکلیف بدینوسیله است که بهمراتب بدتر از «حکومت بهوسیلۀ قانون» میباشد و نشان از ضعف حداکثری و عدم کارامدی #مجلس دارد. اگر #آییننامه بهجایِ قانون بر چارچوبسازی یک نهاد سیاسی و یا #نهادمدنی حاکمیت یافت، آن #نهادسیاسی از قالب قانون اساسی کشور خارج میشود و آن نهاد مدنی نیز به نهاد دولتی یا وابسته و بیاثر تبدیل خواهد شد و حداکثر نام تاریخیاش را با خود یدک خواهد کشید. در حکمرانی بهوسیلۀ آییننامهها، نه مردمسالاری و توسعۀ پایدار باقی خواهد ماند و نه #حقوقمدنی مردم و آزادیهایعمومی.
در این روزها و در اوج بحران کرونا شنیدهها حاکی از آن است که آییننامهای در قوۀقضاییه جهت لایحۀقانوناستقلالکانونوکلایدادگستری مصوب ۱۳۳۴ و بهجایِ آییننامۀ ۶۴ سالۀ آن تدوین شده است که اگر این خبر صحت داشته باشد و «حتی یک ماده» از آن نیز ـکه بیگمان در مقام قانونگذاری و برخلافِ مادۀ ۲۲ لایحۀ مزبور استـ #تصویب شود، مصداق حاکمیت بهوسیلۀ آییننامهها و خارجکردن بیدرنگ #کانونوکلایدادگستری از زمرۀ نهادهایمدنی و مستقل در عرصۀ داخلی و بینالمللی و به منزلۀ فقدان کانونوکلایدادگستری مدنظر #اسنادبینالمللی است که امیدوارم رئیس محترم قوۀقضاییه و نظام با چنین انحرافی از حاکمیتقانون و پایانبخشیدن به #دادرسیمنصفانه و آن هم پس از گذشتن شصتوهفتسال پیشینۀ #استقلال کانونوکلایدادگستری و چهلویکسال از انقلاباسلامی مقابله کنند. نهادهایاثرگذار حاکمیتی نمیتوانند توفیق #مدیریت کارآمد داشته باشند، مگر اینکه با جلب #مشارکت نهادهایمدنیمستقل مدیریت خود را اعمال کنند. #آییننامهنویسی بیپروا و غیرقابلاجرا بهجایِ قانونی که عمری به درازای #تاریخحقوق با ابعاد مختلف و پیچیده دارد هشداری جدی برای همکاران شریف و اساسا #نظامحقوقی کشور است. اینگونه اقدامات نهتنها انطباقی با #قانونگرایی ندارد، بلکه تحمیل هزینهای سنگین به #ملت، #دولت و کشور و نابودی این نهاد مدنی است./حاکمیتقانون
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi
✍ عیسیامینی؛
۲۹ اسفندماه ۱۳۹۸
شنیده میشود #پیشنویس آییننامۀ جدید قوۀقضاییه بر لایحۀقانونیاستقلالکانونوکلایدادگستری مصوب ۱۳۳۱ تدوین شد...!
لذا بر آن شدم یادداشتی برای مهمترین ویژگی حکومتهایمردمسالار که #حکمرانیقانون است بنویسم؛ زیرا #حاکمیتقانونْ ملاک اصلی توسعۀملی و حدود تحقق #دموکراسی در یک کشور است.
حکمرانی #قانون برخاسته از تحدید #قدرتسیاسی پس از سیر تاریخی مطالبهگری و تحکیم #مردمسالاری است. در اینصورت، تصمیمات براساس سلیقه، عدمقابلیتپیشبینی و ارادۀفردی اتخاذ نمیشود.
#حکمرانیخوب، #حکومتخردجمعی با محور #عقلانیت بر ارادۀشخصی است و #حقوقاداری، #حکمران را الگویتسهیلگر میداند، نه صاحبقدرتمداخلهگر. بدین جهت است که «#مردم و #حاکمیت باید از حکمرانی قانون پشتیبانی کنند.»
پرسش این است که چرا مردم باید هزینۀ حمایت از حاکمیتقانون را متقبل شوند؟ این موضوع یک #دلیل بیش ندارد. اگر حاکمیت قانون از #جامعه رخت بربندد، جامعۀمدنی جای خود را به #قدرت، #انحصار و عدمقابلیتپیشبینی میدهد.
اگر چنین باشد، ممکن است این تلقی پیش آید که حکمرانی قانون مغایر با منافعحاکمیتهایسیاسی است و آنها دیگر نیازمند چنین امری نیستند. درحالیکه بر عکس، #ذینفع اصلیِ حاکمیت قانون، که نتیجۀ خرد جمعی و مشارکتهمگانی است، تنها نماندن نظامهایسیاسی در برابر توفانها و گردبادهاست.
از سوی دیگر، حدود حکومتقانون، پیمانهای دقیق برای میزان توسعۀ پایدار، نرخ #رشداقتصادی، حدود #آزادیهایعمومی و مدنی در یک کشور است.
نکتۀ مهم این است حکومت قانون همان «حکومت بهوسیلۀ قانون» نیست. یعنی #قانونگذار بهجایِ آنکه به دنبال انعکاس ارادۀعمومی در قالب قانون باشد، به دنبال #قانونگذاری برای تحکیم قدرتسیاسی و یا با بیتوجهی به ارادۀعمومی و خیر جامعه باشد. در اینجا میتوان یک مثال ارائه کرد: تبصرۀ مادۀ ۴۸ #قانونآییندادرسیکیفری است که با حکم قانون، #آزادیعمومی سلب شد.
شکل سوم، «حکومت بهوسیلۀ آییننامۀ در مقام قانون» و ایجاد ساختار و #حق و #تکلیف بدینوسیله است که بهمراتب بدتر از «حکومت بهوسیلۀ قانون» میباشد و نشان از ضعف حداکثری و عدم کارامدی #مجلس دارد. اگر #آییننامه بهجایِ قانون بر چارچوبسازی یک نهاد سیاسی و یا #نهادمدنی حاکمیت یافت، آن #نهادسیاسی از قالب قانون اساسی کشور خارج میشود و آن نهاد مدنی نیز به نهاد دولتی یا وابسته و بیاثر تبدیل خواهد شد و حداکثر نام تاریخیاش را با خود یدک خواهد کشید. در حکمرانی بهوسیلۀ آییننامهها، نه مردمسالاری و توسعۀ پایدار باقی خواهد ماند و نه #حقوقمدنی مردم و آزادیهایعمومی.
در این روزها و در اوج بحران کرونا شنیدهها حاکی از آن است که آییننامهای در قوۀقضاییه جهت لایحۀقانوناستقلالکانونوکلایدادگستری مصوب ۱۳۳۴ و بهجایِ آییننامۀ ۶۴ سالۀ آن تدوین شده است که اگر این خبر صحت داشته باشد و «حتی یک ماده» از آن نیز ـکه بیگمان در مقام قانونگذاری و برخلافِ مادۀ ۲۲ لایحۀ مزبور استـ #تصویب شود، مصداق حاکمیت بهوسیلۀ آییننامهها و خارجکردن بیدرنگ #کانونوکلایدادگستری از زمرۀ نهادهایمدنی و مستقل در عرصۀ داخلی و بینالمللی و به منزلۀ فقدان کانونوکلایدادگستری مدنظر #اسنادبینالمللی است که امیدوارم رئیس محترم قوۀقضاییه و نظام با چنین انحرافی از حاکمیتقانون و پایانبخشیدن به #دادرسیمنصفانه و آن هم پس از گذشتن شصتوهفتسال پیشینۀ #استقلال کانونوکلایدادگستری و چهلویکسال از انقلاباسلامی مقابله کنند. نهادهایاثرگذار حاکمیتی نمیتوانند توفیق #مدیریت کارآمد داشته باشند، مگر اینکه با جلب #مشارکت نهادهایمدنیمستقل مدیریت خود را اعمال کنند. #آییننامهنویسی بیپروا و غیرقابلاجرا بهجایِ قانونی که عمری به درازای #تاریخحقوق با ابعاد مختلف و پیچیده دارد هشداری جدی برای همکاران شریف و اساسا #نظامحقوقی کشور است. اینگونه اقدامات نهتنها انطباقی با #قانونگرایی ندارد، بلکه تحمیل هزینهای سنگین به #ملت، #دولت و کشور و نابودی این نهاد مدنی است./حاکمیتقانون
jOin 🔜 @arayeghazayi
◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi
❇ فرمول #کاهشمجازاتحبستعزیری
✍ روحالهآرمند؛ #قاضیدادگستری
#تصویب #قانونکاهشمجازاتحبستعزیری اصراری بر #تجارب مأیوسکننده سابق است. تمرکز #قانونگذار بر #حبسزدایی، ناخواسته وی را از #قانونگذاری به #فرمولنویسی سوق داده. فرمولهای پی در پی که دست #محاکم را در تعیین میزان #کیفر محدود و #دادرس را مرحلهبهمرحله تبدیل به دانشجویریاضی در حالآزمون میکند تا به پاسخ برسد. انگار که #قانوننویس فراموش کرده #قانون ابزار #حقگذاری دادرس و #فرمول عکس آن است و هیچ دو پروندهای حتی با موضوع واحد #ماهیت یکسان ندارند و این #قوهاستنباط دادرس است که باید متناسبترین کیفر را برگزیند برخلاف باور کاتبانِ قانون، #بزهکاری و مسئله #جمعیتکیفری زندانها درمانفوری نداشته و چه بسا تصمیمات شتابزده منجر به نتیجهعکس گردد. قانونگذار در این قانون بار دیگر #ثابت کرد در دو راهی حلمسئله یا حذفصورتِآن، کماکان دومی را بر میگزیند. #تجربه شکستخورده #تشکیلدادگاههایعمومی که منجر به انحلال نهاد #دادسرا گردید از همین نوع تصمیمات ناسنجیده است.
معایب این قانون در آینده بیشتر نمایان خواهد شد ولی اجمالاً میتوان گفت؛
۱. درمانپنداری این قانون بعضاً معطوف به جرایمی شده که #بزهانگاری آنها مورد #اجماع دیگر #نظامهایکیفری دنیا است، به عبارت دیگر جرایمی را هدف قرار داده که مقابله با آنها #شرطهمزیستیمسالمتآمیز است، و #ضرر #مسامحه در آن نهایتاً گریبانگیر #مردم خواهد شد.
۲. این قانون فارغ از #دوراندیشی و به احتمال توسط یک تحصیلکرده #اقتصاد یا لااقل با #تفکراقتصادی تدوین گردیده چرا که #نگاهدرآمدی در این قانون جایگزین #انتظامعمومی و #بازدارندگی فردی و عمومی گردیده و در ثانی تفکر تُهیکردن زندانها و مآلاً کاهش مخارج در آن موج میزند.
۳. کسانی که در این ماه و اندی از اجرای این قانون از نزدیک دستی بر آتش داشته، احتمالاً #تصدیق کنند که نقش #قاضی در این قانون حاشیهای بوده و عملا وی یک فرمول یا #معادله را به سرانجام میرساند بهطوری که #مجازات دقیق هر بزهی فارغ از خصایص بزه و #بزهکار با اجرای فرمولهای این قانون از پیش قابلتخمین بوده و در واقع #اصلتناسبمجازاتوجرم را از بین برده است.
۴. معلوم نیست چرا قانونگذار از یک سو کماکان اصرار بر #تورمقوانینکیفری و یا کشف #عناوینمجرمانه جدید دارد و از سوی دیگر با فرمولنویسی به دنبال #کاهشمجازاتحبس و ناکارآمد کردن همین مصوبات است، چرا به جای کاهش منطقی #حبس در #قوانینماهوی به فرمولهای تعدیلکننده [به زعم خود] متمسک میشود؟
تعارضفکری و رفتاری قانونگذار نه تنها تاکنون به سرانجام نرسیده بلکه انگار تفکری بر #جرمتراشیحداکثری و ارادهای بر #اجرایحداقلی همین #قوانین استوار است. این دوگانگی به اعتقاد برخی یا تعمدی و به دنبال آتو (دستاویز) گیری است یا ناشی تصمیماتاحساسی و نداشتن یک #تدبیر دوراندیشانه در حوزهکیفر میباشد. نمونه این روزمرگی، برخی مصوبات دههاخیر است که مبنای تصویب آنها همنوا شدن با #احساساتعمومی بوده است. (#اصلاحیه قانونمجازات اشخاصی که در امور سمعی و بصری فعالیتغیرمجاز مینمایند در سال ۱۳۸۶_ الحاق دو تبصره به ماده ۶۱۷ #قانونتعزیرات در سال ۱۳۹۶)
۵. اگر نگوییم تمام فرمولهای این قانون شاید بسیاری از آنها با نام و نشانهایدیگری در #قانونآییندادرسیکیفری و مجازاتاسلامی قابلاعمال، و پیش از این هم مورد عنایت محاکم بوده، انگار قانونگذار یا امیدی به کارگیری #تاسیسهایارفاقی قوانینسابق از سوی محاکم نداشته یا اضطراراً قصد داشته سر رشته کار را در دست بگیرد.
۶. اصرار و الزام به #تعیینحداقلمجازات توام با ضمانتاجرایانتظامی برای دادرس (خصوصا با شرایط اِنشائی و عموماً غیر قابلحصول ماده ۱۸ ق.م.ا) عملا محاکم را در جرایممهمه به مَحاق #حداقلگرایی میکشاند نمونه آن ماده ۶۵۲ ق.م.ا کتابتعزیرات است. بیراه نیست اگر بگوییم #اصلفردیکردنمجازاتها (به معنی اعمال و اجرایمجازاتمتناسب با شخصیت و ویژگیهای جسمی و اجتماعی فرد #مجرم) در این قانون تنزُل نموده.
۷. با اعلام قابلگذشتبودن #سرقت (با نصابخاص) شایستهتر بود قانونگذار صرفا #حداکثرحبس اینگونه جرایم را نصف مینمود چرا که با توجه به ترجیح محاکم، عملا جهت گیری #رویهقضایی بسوی #جزاینقدیجایگزینحبس است که فاقد بازدارندگی بوده و در آینده سبب افزایش پروندهایسرقت میگردد.
۸. از دیگر تبعات این قانون افزایش دامنه #صلاحیتمستقیم #دادگاهکیفریدو (با کاهش حداقل و حداکثر جرایمقابلگذشت) میباشد که خواسته یا ناخواسته سیر قهقرایی به #نظامدادگاههایعمومی (قبل از احیاءدادسرا) است./
رسانهخبری و رفاهیقضاتایران
jOin 🔜 @arayeghazayi
instagram.com/arayeghazayi
✍ روحالهآرمند؛ #قاضیدادگستری
#تصویب #قانونکاهشمجازاتحبستعزیری اصراری بر #تجارب مأیوسکننده سابق است. تمرکز #قانونگذار بر #حبسزدایی، ناخواسته وی را از #قانونگذاری به #فرمولنویسی سوق داده. فرمولهای پی در پی که دست #محاکم را در تعیین میزان #کیفر محدود و #دادرس را مرحلهبهمرحله تبدیل به دانشجویریاضی در حالآزمون میکند تا به پاسخ برسد. انگار که #قانوننویس فراموش کرده #قانون ابزار #حقگذاری دادرس و #فرمول عکس آن است و هیچ دو پروندهای حتی با موضوع واحد #ماهیت یکسان ندارند و این #قوهاستنباط دادرس است که باید متناسبترین کیفر را برگزیند برخلاف باور کاتبانِ قانون، #بزهکاری و مسئله #جمعیتکیفری زندانها درمانفوری نداشته و چه بسا تصمیمات شتابزده منجر به نتیجهعکس گردد. قانونگذار در این قانون بار دیگر #ثابت کرد در دو راهی حلمسئله یا حذفصورتِآن، کماکان دومی را بر میگزیند. #تجربه شکستخورده #تشکیلدادگاههایعمومی که منجر به انحلال نهاد #دادسرا گردید از همین نوع تصمیمات ناسنجیده است.
معایب این قانون در آینده بیشتر نمایان خواهد شد ولی اجمالاً میتوان گفت؛
۱. درمانپنداری این قانون بعضاً معطوف به جرایمی شده که #بزهانگاری آنها مورد #اجماع دیگر #نظامهایکیفری دنیا است، به عبارت دیگر جرایمی را هدف قرار داده که مقابله با آنها #شرطهمزیستیمسالمتآمیز است، و #ضرر #مسامحه در آن نهایتاً گریبانگیر #مردم خواهد شد.
۲. این قانون فارغ از #دوراندیشی و به احتمال توسط یک تحصیلکرده #اقتصاد یا لااقل با #تفکراقتصادی تدوین گردیده چرا که #نگاهدرآمدی در این قانون جایگزین #انتظامعمومی و #بازدارندگی فردی و عمومی گردیده و در ثانی تفکر تُهیکردن زندانها و مآلاً کاهش مخارج در آن موج میزند.
۳. کسانی که در این ماه و اندی از اجرای این قانون از نزدیک دستی بر آتش داشته، احتمالاً #تصدیق کنند که نقش #قاضی در این قانون حاشیهای بوده و عملا وی یک فرمول یا #معادله را به سرانجام میرساند بهطوری که #مجازات دقیق هر بزهی فارغ از خصایص بزه و #بزهکار با اجرای فرمولهای این قانون از پیش قابلتخمین بوده و در واقع #اصلتناسبمجازاتوجرم را از بین برده است.
۴. معلوم نیست چرا قانونگذار از یک سو کماکان اصرار بر #تورمقوانینکیفری و یا کشف #عناوینمجرمانه جدید دارد و از سوی دیگر با فرمولنویسی به دنبال #کاهشمجازاتحبس و ناکارآمد کردن همین مصوبات است، چرا به جای کاهش منطقی #حبس در #قوانینماهوی به فرمولهای تعدیلکننده [به زعم خود] متمسک میشود؟
تعارضفکری و رفتاری قانونگذار نه تنها تاکنون به سرانجام نرسیده بلکه انگار تفکری بر #جرمتراشیحداکثری و ارادهای بر #اجرایحداقلی همین #قوانین استوار است. این دوگانگی به اعتقاد برخی یا تعمدی و به دنبال آتو (دستاویز) گیری است یا ناشی تصمیماتاحساسی و نداشتن یک #تدبیر دوراندیشانه در حوزهکیفر میباشد. نمونه این روزمرگی، برخی مصوبات دههاخیر است که مبنای تصویب آنها همنوا شدن با #احساساتعمومی بوده است. (#اصلاحیه قانونمجازات اشخاصی که در امور سمعی و بصری فعالیتغیرمجاز مینمایند در سال ۱۳۸۶_ الحاق دو تبصره به ماده ۶۱۷ #قانونتعزیرات در سال ۱۳۹۶)
۵. اگر نگوییم تمام فرمولهای این قانون شاید بسیاری از آنها با نام و نشانهایدیگری در #قانونآییندادرسیکیفری و مجازاتاسلامی قابلاعمال، و پیش از این هم مورد عنایت محاکم بوده، انگار قانونگذار یا امیدی به کارگیری #تاسیسهایارفاقی قوانینسابق از سوی محاکم نداشته یا اضطراراً قصد داشته سر رشته کار را در دست بگیرد.
۶. اصرار و الزام به #تعیینحداقلمجازات توام با ضمانتاجرایانتظامی برای دادرس (خصوصا با شرایط اِنشائی و عموماً غیر قابلحصول ماده ۱۸ ق.م.ا) عملا محاکم را در جرایممهمه به مَحاق #حداقلگرایی میکشاند نمونه آن ماده ۶۵۲ ق.م.ا کتابتعزیرات است. بیراه نیست اگر بگوییم #اصلفردیکردنمجازاتها (به معنی اعمال و اجرایمجازاتمتناسب با شخصیت و ویژگیهای جسمی و اجتماعی فرد #مجرم) در این قانون تنزُل نموده.
۷. با اعلام قابلگذشتبودن #سرقت (با نصابخاص) شایستهتر بود قانونگذار صرفا #حداکثرحبس اینگونه جرایم را نصف مینمود چرا که با توجه به ترجیح محاکم، عملا جهت گیری #رویهقضایی بسوی #جزاینقدیجایگزینحبس است که فاقد بازدارندگی بوده و در آینده سبب افزایش پروندهایسرقت میگردد.
۸. از دیگر تبعات این قانون افزایش دامنه #صلاحیتمستقیم #دادگاهکیفریدو (با کاهش حداقل و حداکثر جرایمقابلگذشت) میباشد که خواسته یا ناخواسته سیر قهقرایی به #نظامدادگاههایعمومی (قبل از احیاءدادسرا) است./
رسانهخبری و رفاهیقضاتایران
jOin 🔜 @arayeghazayi
instagram.com/arayeghazayi
Forwarded from آرای قضایی
❇ فرمول #کاهشمجازاتحبستعزیری
✍ روحالهآرمند؛ #قاضیدادگستری
#تصویب #قانونکاهشمجازاتحبستعزیری اصراری بر #تجارب مأیوسکننده سابق است. تمرکز #قانونگذار بر #حبسزدایی، ناخواسته وی را از #قانونگذاری به #فرمولنویسی سوق داده. فرمولهای پی در پی که دست #محاکم را در تعیین میزان #کیفر محدود و #دادرس را مرحلهبهمرحله تبدیل به دانشجویریاضی در حالآزمون میکند تا به پاسخ برسد. انگار که #قانوننویس فراموش کرده #قانون ابزار #حقگذاری دادرس و #فرمول عکس آن است و هیچ دو پروندهای حتی با موضوع واحد #ماهیت یکسان ندارند و این #قوهاستنباط دادرس است که باید متناسبترین کیفر را برگزیند برخلاف باور کاتبانِ قانون، #بزهکاری و مسئله #جمعیتکیفری زندانها درمانفوری نداشته و چه بسا تصمیمات شتابزده منجر به نتیجهعکس گردد. قانونگذار در این قانون بار دیگر #ثابت کرد در دو راهی حلمسئله یا حذفصورتِآن، کماکان دومی را بر میگزیند. #تجربه شکستخورده #تشکیلدادگاههایعمومی که منجر به انحلال نهاد #دادسرا گردید از همین نوع تصمیمات ناسنجیده است.
معایب این قانون در آینده بیشتر نمایان خواهد شد ولی اجمالاً میتوان گفت؛
۱. درمانپنداری این قانون بعضاً معطوف به جرایمی شده که #بزهانگاری آنها مورد #اجماع دیگر #نظامهایکیفری دنیا است، به عبارت دیگر جرایمی را هدف قرار داده که مقابله با آنها #شرطهمزیستیمسالمتآمیز است، و #ضرر #مسامحه در آن نهایتاً گریبانگیر #مردم خواهد شد.
۲. این قانون فارغ از #دوراندیشی و به احتمال توسط یک تحصیلکرده #اقتصاد یا لااقل با #تفکراقتصادی تدوین گردیده چرا که #نگاهدرآمدی در این قانون جایگزین #انتظامعمومی و #بازدارندگی فردی و عمومی گردیده و در ثانی تفکر تُهیکردن زندانها و مآلاً کاهش مخارج در آن موج میزند.
۳. کسانی که در این ماه و اندی از اجرای این قانون از نزدیک دستی بر آتش داشته، احتمالاً #تصدیق کنند که نقش #قاضی در این قانون حاشیهای بوده و عملا وی یک فرمول یا #معادله را به سرانجام میرساند بهطوری که #مجازات دقیق هر بزهی فارغ از خصایص بزه و #بزهکار با اجرای فرمولهای این قانون از پیش قابلتخمین بوده و در واقع #اصلتناسبمجازاتوجرم را از بین برده است.
۴. معلوم نیست چرا قانونگذار از یک سو کماکان اصرار بر #تورمقوانینکیفری و یا کشف #عناوینمجرمانه جدید دارد و از سوی دیگر با فرمولنویسی به دنبال #کاهشمجازاتحبس و ناکارآمد کردن همین مصوبات است، چرا به جای کاهش منطقی #حبس در #قوانینماهوی به فرمولهای تعدیلکننده [به زعم خود] متمسک میشود؟
تعارضفکری و رفتاری قانونگذار نه تنها تاکنون به سرانجام نرسیده بلکه انگار تفکری بر #جرمتراشیحداکثری و ارادهای بر #اجرایحداقلی همین #قوانین استوار است. این دوگانگی به اعتقاد برخی یا تعمدی و به دنبال آتو (دستاویز) گیری است یا ناشی تصمیماتاحساسی و نداشتن یک #تدبیر دوراندیشانه در حوزهکیفر میباشد. نمونه این روزمرگی، برخی مصوبات دههاخیر است که مبنای تصویب آنها همنوا شدن با #احساساتعمومی بوده است. (#اصلاحیه قانونمجازات اشخاصی که در امور سمعی و بصری فعالیتغیرمجاز مینمایند در سال ۱۳۸۶_ الحاق دو تبصره به ماده ۶۱۷ #قانونتعزیرات در سال ۱۳۹۶)
۵. اگر نگوییم تمام فرمولهای این قانون شاید بسیاری از آنها با نام و نشانهایدیگری در #قانونآییندادرسیکیفری و مجازاتاسلامی قابلاعمال، و پیش از این هم مورد عنایت محاکم بوده، انگار قانونگذار یا امیدی به کارگیری #تاسیسهایارفاقی قوانینسابق از سوی محاکم نداشته یا اضطراراً قصد داشته سر رشته کار را در دست بگیرد.
۶. اصرار و الزام به #تعیینحداقلمجازات توام با ضمانتاجرایانتظامی برای دادرس (خصوصا با شرایط اِنشائی و عموماً غیر قابلحصول ماده ۱۸ ق.م.ا) عملا محاکم را در جرایممهمه به مَحاق #حداقلگرایی میکشاند نمونه آن ماده ۶۵۲ ق.م.ا کتابتعزیرات است. بیراه نیست اگر بگوییم #اصلفردیکردنمجازاتها (به معنی اعمال و اجرایمجازاتمتناسب با شخصیت و ویژگیهای جسمی و اجتماعی فرد #مجرم) در این قانون تنزُل نموده.
۷. با اعلام قابلگذشتبودن #سرقت (با نصابخاص) شایستهتر بود قانونگذار صرفا #حداکثرحبس اینگونه جرایم را نصف مینمود چرا که با توجه به ترجیح محاکم، عملا جهت گیری #رویهقضایی بسوی #جزاینقدیجایگزینحبس است که فاقد بازدارندگی بوده و در آینده سبب افزایش پروندهایسرقت میگردد.
۸. از دیگر تبعات این قانون افزایش دامنه #صلاحیتمستقیم #دادگاهکیفریدو (با کاهش حداقل و حداکثر جرایمقابلگذشت) میباشد که خواسته یا ناخواسته سیر قهقرایی به #نظامدادگاههایعمومی (قبل از احیاءدادسرا) است./
رسانهخبری و رفاهیقضاتایران
jOin 🔜 @arayeghazayi
instagram.com/arayeghazayi
✍ روحالهآرمند؛ #قاضیدادگستری
#تصویب #قانونکاهشمجازاتحبستعزیری اصراری بر #تجارب مأیوسکننده سابق است. تمرکز #قانونگذار بر #حبسزدایی، ناخواسته وی را از #قانونگذاری به #فرمولنویسی سوق داده. فرمولهای پی در پی که دست #محاکم را در تعیین میزان #کیفر محدود و #دادرس را مرحلهبهمرحله تبدیل به دانشجویریاضی در حالآزمون میکند تا به پاسخ برسد. انگار که #قانوننویس فراموش کرده #قانون ابزار #حقگذاری دادرس و #فرمول عکس آن است و هیچ دو پروندهای حتی با موضوع واحد #ماهیت یکسان ندارند و این #قوهاستنباط دادرس است که باید متناسبترین کیفر را برگزیند برخلاف باور کاتبانِ قانون، #بزهکاری و مسئله #جمعیتکیفری زندانها درمانفوری نداشته و چه بسا تصمیمات شتابزده منجر به نتیجهعکس گردد. قانونگذار در این قانون بار دیگر #ثابت کرد در دو راهی حلمسئله یا حذفصورتِآن، کماکان دومی را بر میگزیند. #تجربه شکستخورده #تشکیلدادگاههایعمومی که منجر به انحلال نهاد #دادسرا گردید از همین نوع تصمیمات ناسنجیده است.
معایب این قانون در آینده بیشتر نمایان خواهد شد ولی اجمالاً میتوان گفت؛
۱. درمانپنداری این قانون بعضاً معطوف به جرایمی شده که #بزهانگاری آنها مورد #اجماع دیگر #نظامهایکیفری دنیا است، به عبارت دیگر جرایمی را هدف قرار داده که مقابله با آنها #شرطهمزیستیمسالمتآمیز است، و #ضرر #مسامحه در آن نهایتاً گریبانگیر #مردم خواهد شد.
۲. این قانون فارغ از #دوراندیشی و به احتمال توسط یک تحصیلکرده #اقتصاد یا لااقل با #تفکراقتصادی تدوین گردیده چرا که #نگاهدرآمدی در این قانون جایگزین #انتظامعمومی و #بازدارندگی فردی و عمومی گردیده و در ثانی تفکر تُهیکردن زندانها و مآلاً کاهش مخارج در آن موج میزند.
۳. کسانی که در این ماه و اندی از اجرای این قانون از نزدیک دستی بر آتش داشته، احتمالاً #تصدیق کنند که نقش #قاضی در این قانون حاشیهای بوده و عملا وی یک فرمول یا #معادله را به سرانجام میرساند بهطوری که #مجازات دقیق هر بزهی فارغ از خصایص بزه و #بزهکار با اجرای فرمولهای این قانون از پیش قابلتخمین بوده و در واقع #اصلتناسبمجازاتوجرم را از بین برده است.
۴. معلوم نیست چرا قانونگذار از یک سو کماکان اصرار بر #تورمقوانینکیفری و یا کشف #عناوینمجرمانه جدید دارد و از سوی دیگر با فرمولنویسی به دنبال #کاهشمجازاتحبس و ناکارآمد کردن همین مصوبات است، چرا به جای کاهش منطقی #حبس در #قوانینماهوی به فرمولهای تعدیلکننده [به زعم خود] متمسک میشود؟
تعارضفکری و رفتاری قانونگذار نه تنها تاکنون به سرانجام نرسیده بلکه انگار تفکری بر #جرمتراشیحداکثری و ارادهای بر #اجرایحداقلی همین #قوانین استوار است. این دوگانگی به اعتقاد برخی یا تعمدی و به دنبال آتو (دستاویز) گیری است یا ناشی تصمیماتاحساسی و نداشتن یک #تدبیر دوراندیشانه در حوزهکیفر میباشد. نمونه این روزمرگی، برخی مصوبات دههاخیر است که مبنای تصویب آنها همنوا شدن با #احساساتعمومی بوده است. (#اصلاحیه قانونمجازات اشخاصی که در امور سمعی و بصری فعالیتغیرمجاز مینمایند در سال ۱۳۸۶_ الحاق دو تبصره به ماده ۶۱۷ #قانونتعزیرات در سال ۱۳۹۶)
۵. اگر نگوییم تمام فرمولهای این قانون شاید بسیاری از آنها با نام و نشانهایدیگری در #قانونآییندادرسیکیفری و مجازاتاسلامی قابلاعمال، و پیش از این هم مورد عنایت محاکم بوده، انگار قانونگذار یا امیدی به کارگیری #تاسیسهایارفاقی قوانینسابق از سوی محاکم نداشته یا اضطراراً قصد داشته سر رشته کار را در دست بگیرد.
۶. اصرار و الزام به #تعیینحداقلمجازات توام با ضمانتاجرایانتظامی برای دادرس (خصوصا با شرایط اِنشائی و عموماً غیر قابلحصول ماده ۱۸ ق.م.ا) عملا محاکم را در جرایممهمه به مَحاق #حداقلگرایی میکشاند نمونه آن ماده ۶۵۲ ق.م.ا کتابتعزیرات است. بیراه نیست اگر بگوییم #اصلفردیکردنمجازاتها (به معنی اعمال و اجرایمجازاتمتناسب با شخصیت و ویژگیهای جسمی و اجتماعی فرد #مجرم) در این قانون تنزُل نموده.
۷. با اعلام قابلگذشتبودن #سرقت (با نصابخاص) شایستهتر بود قانونگذار صرفا #حداکثرحبس اینگونه جرایم را نصف مینمود چرا که با توجه به ترجیح محاکم، عملا جهت گیری #رویهقضایی بسوی #جزاینقدیجایگزینحبس است که فاقد بازدارندگی بوده و در آینده سبب افزایش پروندهایسرقت میگردد.
۸. از دیگر تبعات این قانون افزایش دامنه #صلاحیتمستقیم #دادگاهکیفریدو (با کاهش حداقل و حداکثر جرایمقابلگذشت) میباشد که خواسته یا ناخواسته سیر قهقرایی به #نظامدادگاههایعمومی (قبل از احیاءدادسرا) است./
رسانهخبری و رفاهیقضاتایران
jOin 🔜 @arayeghazayi
instagram.com/arayeghazayi