آرای قضایی
24.3K subscribers
3.67K photos
197 videos
236 files
3.05K links
توسعه حقوق کاربردی. پیوند تئوری و تجربه و نقد آرای روز مراجع قضایی.
Download Telegram
⁉️"چرا با هم همکاری نمی‌کنیم؟"

✍️ یادداشتی از دکتر محمود سریع‌القلم

شاید سوال دقیق‌تر این باشد که: اصلاً برای چه باید همکاری کنیم؟ چند سال پیش وقتی مهمان یک دانشگاه نروژی بودم. یک استاد ایرانی‌الاصل آن دانشگاه بازدیدی از #دانشگاه را به من پیشنهاد کرد. طی سه ساعت بازدید پیاده، او همچنان با شوق و اشتیاق و علاقمندی و وابستگی و دلبستگی به دانشگاه، طرح‌های آن، #کتابخانه آن، اهداف آن، ساختمان‌ها و نماهای آن و همکاران و بخش‌های #اداری و مدیریتی دانشگاه سخن می‌گفت که مرا بیش از اهمیت خود دانشگاه تحت‌تأثیر قرار داد. در انتهای بازدید که به ناهار ختم شد از او علل شوق و اشتیاق را جویا شدم. گفت: محیط، خدمه، مدیریت و فضای آموزشی-پژوهشی این دانشگاه به من آرامش می‌دهد؛ همه به من #احترام می‌گذارند؛ با آنکه ایرانی‌‌الاصل هستم، #دانشکده و دانشگاه مرا در سه #کمیته عضو کرده‌اند تا #مشارکت کنم؛ #دانشجو و #استاد عموماً می‌خواهند بیاموزند؛ اغراق نکرده باشم اینجا #خانه اصلی من است. #محبت می‌کنم، محبت می‌‌بینم. راست می‌گویم، راست می‌گویند. #بدی فردی را نمی‌خواهم، بدی مرا نمی‌خواهند. از دیگران #انتظار نامعقول ندارم، از من انتظار نامعقول ندارند. وظایفم را انجام می‌دهم، وظایفشان را انجام می‌دهند. #مشورت می‌کنم، مشورت می‌کنند. #خیانت نمی‌کنم، خیانت نمی‌کنند. منظم هستم، #منظم هستند. بدگویی نمی‌کنم، بدگویی نمی‌کنند. حذف نمی‌کنم، حذف نمی‌کنند. همکاری می‌کنم، همکاری می‌کنند.

تلقی و حسی که از این #گفت‌وگو پیدا کردم این بود: چقدر این انسان حالت نرمال دارد. فرد نرمال، خوبی ببیند، خوبی می‌کند. اما اگر همین فرد نرمال حذف شود، بعد #احتیاط می‌کند. وقتی به او خیانت شد، فاصله می‌گیرد. وقتی #دروغ گفتند، بدبین می‌شود. وقتی #فحاشی کردند، خود را منزوی می‌کند. وقتی از او #سوء‌استفاده کردند، در محبت کردن #تردید می‌کند. اگر شخصی در قبال محبت‌کردن، احترام گذاشتن، خوبی‌کردن، وظیفه‌شناس بودن، #راستگو بودن، #منصف بودن، واکنش‌های منفی و مخرب ببیند، چه روحیه‌ای برای همکاری خواهد داشت؟

وقتی از این سفر علمی به تهران برمی‌گشتم، عناوین روزنامه‌های فارسی را در هواپیما مطالعه می‌کردم. در یک عنوان گفته شده بود: ایرانی‌ها را #تهدید نکنید. چند ستون آن طرف‌تر، چندین تهدید نسبت به کشورهای مختلف در اقصی نقاط جهان مطرح شده بود. هر کنشی واکنشی دارد، هر حرف ناپسندی پی‌آمدی دارد. در جهان فعلی عموماً سخن و عمل ناشایستی، بدون پاسخ نمی‌ماند. در چه شرایطی، شهروندان یک #جامعه با هم همکاری می‌کنند؟ وقتی همکاری آن‌ها، جبران شود. همکاری و یا عدم همکاری هر دو نرمال هستند زیرا در مقام #عکس‌العمل به #رفتار دیگران انجام می‌پذیرد.

بخاطر فطرتی که دارد، #انسان‌نرمال تمایل به #خوبی دارد ولی وقتی در ساختاری قرار می‌گیرد که واکنش‌ها عموماً با احترام، محبت، #خویشتنداری و #قانون آمیخته نشده‌اند، حداقل این است که فاصله می‌گیرد، محتاط می‌شود و در یک دایرۀ محدودی، خود را تعریف می‌کند. تابحال #تجربه کرده‌اید که وقتی در ترافیکی سنگین آرام #رانندگی می‌کنید، ناگهان اتوموبیلی در شانۀ خاکی جاده سعی می‌کند از دیگران #سبقت بگیرد ضمن اینکه فضا را آلوده می‌کند. در ذهن انسان نرمال این #اندیشه شکل می‌گیرد که چرا من باید ساعت‌ها در #ترافیک، قانون را رعایت کنیم و دیگری این کار را نمی‌کند؟ بحران‌ها در یک جامعه انباشته می‌شود زمانی که عده‌ای از حاشیۀ خاکی #جاده حرکت کنند و قانون و مراتب و #حقوق دیگران را رعایت نکنند.

زمانی از یک پیرمرد ایرانی که انبوهی از #علم و تجربه بود پرسیدم: مهم‌ترین #مشکل ما در #توسعه کشور چیست؟ اول باید کدام #مسئله را حل کنیم تا بقیه مسائل حل شوند؟ #کانون کجاست؟ او در پاسخ گفت: عموماً ماها غرق در خود، خواسته‌ها، #منافع و آرزوهای خود هستیم. (Self-Absorption) این خصلت #خودشیفتگی #اجازه نمی‌دهد، #سیستم درست کنیم، #ساختار درست کنیم، #تقسیم‌کار کنیم، از هم بیاموزیم و #همکاری کنیم.

افراد نرمال وقتی همکاری می‌کنند که از جانب دیگران همکاری ببینند. این محتاج یک سیستم است. این سیستم به نوبۀ خود نیازمند #قانون‌گرایی و #شایسته‌سالاری است که هر شهروندی بنا به #دانش، تجربه و اهتمام خود در #جایگاه شایسته، قرار می‌گیرد. در چارچوبی که شایسته‌سالاری نباشد، دروغ‌گفتن بدون #مجازات بماند و #غرور فرد برتر از #مصلحت عام باشد، افراد نرمال همکاری نمی‌کنند. در این قالب، شهروندان به تدریج مدارهای #اعتماد خود را محدود کرده و در جزایر خودساخته زندگی می‌کنند که جامعه‌شناسان به آن، #ذره‌ای‌شدن‌جامعه می‌گویند.

jOin 🔜 @arayeghazayi

◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi
#قتل‌عام موش‌های‌هانویی و #سیاست‌تقنینی
***
ماجرای قتل‌عام موش‌های هانویی از نظر من خیلی آموزنده است. داستان مربوط به اواخر قرن نوزدهمه. شهر هانویی که الان پایتخت #ویتنام هست، اون موقع مستعمره #فرانسه بوده، و فرانسوی‌ها قصد داشتن زیرساخت‌های شهر رو ارتقا بدن، طوری که برازنده یک مستعمره فرانسه باشه.

یکی از کارهای مهمی که انجام میشه، احداث شبکه‌فاضلاب بوده که به تعدادی از مردم دسترسی به سرویس‌های‌بهداشتی و توالت‌خصوصی میداده.
این‌طور بوده که هم اشرافیون در کاخ‌هاشون صاحب توالت‌شخصی میشن، هم مردم در محله‌های پرجمعیت توالت‌عمومی داشتن.
مشکل از اینجا شروع میشه که این شبکه‌فاضلاب خیلی سریع محل رشد و تکثیر موش‌های‌موزی میشه که عامل #بیماری هم بودن. #بحران انقدر بزرگ میشه که بعد از مدتی، از توالت‌های کاخ‌های اشرافی، موش‌های‌بزرگ‌صحرایی بیرون میومدن و... خب، دردسر درست می‌کردن
خطر بزرگ‌تر هم بیماری #طاعون بود که بسیاری از این موش‌ها حامل اون بودن و جان کل مردم شهر رو به خطر می‌انداختن.
خلاصه باید به حال این موش‌ها یه فکری میشد. راه حل اول استعمارگرا #استخدام گروهی از مردم محلی بود که کارشون پیدا کردن و کشتن این موش‌ها بود. این گروه‌ها بابت دستمزدی که می‌گرفتن، وارد شبکه‌فاضلاب می‌شدن و تک‌تک موش‌ها رو می‌کشتن. در هفته اول، روزی ۱۰۰۰ موش این‌طوری کشته میشن.
بعد از مدتی، ۴۰۰۰ موش در روز. تا جایی که به ۲۰ هزار موش در روز هم می‌رسه. اما این‌ها در برابر تعداد بی‌شمار موش‌ها رقم بزرگی نبودن و تاثیر محسوسی رو #جمعیت موش‌ها دیده نشد. خلاصه استعمارگرها به فکر راه‌حل‌جایگزین می‌افتن و نهایتا تصمیمی می‌گیرن که به #فاجعه منجر میشه.
#تصمیم جدید این بود که به جای اینکه به گروه‌های‌حرفه‌ای #پول بدن تا موش‌ها رو بکشن، بیان برای هم موش مرده، به هر کسی که کشته باشدش، #جایزه بدن.
جایزه برای هر موش مرده، یک‌سنت اعلام میشه. کافی بوده که دم موش مرده رو ازش جدا کنی تا بابت اون دم، یک سنت پول رو بگیری. ۱۰ دم= ۱۰ سنت
این تصمیم از هر لحاظ منطقی به نظر میرسیده:
#مشارکت‌عمومی رو برای حل یک #بحران‌عمومی جلب میکرده.
هر کس میتونسته در ساعت فراغت کمی پول به جیب بزنه.
و اینکه روحیه #کارآفرینی رو به #جامعه معرفی می‌کرده.
این برنامه ابتدا کارساز هم میشه. موش‌ها در مقیاس بی‌شمار کشته می‌شدن و سیلی از دم موش به سمت دفاتر شهری سرازیر میشه.
خلاصه همه فکر می‌کنن که #مسئله دیگه حل شده‌ست و به زودی جمعیت موش‌ها ریشه‌کن میشه.
ولی خوب، این‌طور نمیشه.
مدتی که از شروع کشتار میگذره، موش‌هایی تو سطح شهر رصد میشن که دم نداشتن.
معلوم میشه که مردمی که موش‌ها رو می‌کشتن و دمشون رو تحویل میدادن، الان دیگه اون دم‌ها محل #درآمد و امرار معاش‌شون شده و #قصد ندارن منبع درآمدشون رو از دست بدن.
پس به جای اینکه موش‌ها رو بکشن، فقط دمشون رو جدا می‌کردن، تا #موش زنده بمونه و بتونه باز هم #تولید‌مثل کنه.
کار به کارآفرینی هم کشیده میشه و مزرعه‌های‌موشداری در اطراف #شهر احداث میشن که کارشون، تکثیر موش و فروختن دم‌شون به استعمار‌گرها بوده
این باعث میشه که جمعیت موش‌ها انقدر زیاد بشه که طاعون هم تو شهر فراگیر بشه و حداقل ۲۵۰ نفر از مردم هم جانشون رو از دست بدن.

این از معروف ترین مثال‌های پدیده ایه به نام «#انگیزه‌منحرف»: قانونی گذاشته میشه که #هدف خوبی داره، و در نهایت منجر به نتیجه عکس میشه.
مثال دیگه‌ش، دیرینه‌شناسی بود که در قرن‌نوزده در سفر به #چین، به هر کسی که یک تکه #فسیل #دایناسور براش پیدا کنه، جایزه می‌داد. #مردم هم برای اینکه درآمدشون زیاد بشه، فسیل‌هایی که پیدا می‌کردن رو تکه‌تکه می‌کردن و بعد تحویل می‌دادن.
یا مثلا #قرارداد ساخت راه‌آهنی که شرق و غرب #آمریکا رو به هم متصل می‌کرد، براساس طول خط‌آهن بود. #پیمانکار هم برای این‌که سودش رو بیشتر کنه، به خط‌آهن پیچ و خم می‌داد تا طولش بیشتر بشه.

مثال امروزی هم زیاد داره. مثلا #بیمه‌همگانی بزرگسالان آمریکا، براساس #قیمت داروی‌تجویز شده به #پزشک پول میده. پزشکا هم برای #سود بیشتر، داروی گرونتر تجویز می‌کنن، حتی که ضرورتی نداشته باشه.

این #قانون به «#اثر‌کبرا» هم معروفه. که مربوط به زمانیه که انگلیس‌ها برای #کنترل‌جمعیت کبراهای‌دهلی برای هر کبرای مرده جایزه تعیین می‌کنن، و مردم دهلی هم به پرورش کبرا رو میارن
وقتی که از اثر کبرا آگاه هستی، مثال زیاد براش پیدا می‌کنی. از رفتار آدما گرفته تا #مشوق‌های‌اقتصادی. چه تو #ایران، چه خارج. شاید مهم‌ترین اثرش اینه که این توهم که مشکلات رو صرفا با قانون و #تهدید و #تشویق میشه حل کرد، رو کنار می‌زاری و به فکر راه‌های‌اساسی و ریشه‌ای می‌افتی.

نویسنده ناشناس

jOin 🔜 @arayeghazayi

◀️ اینستاگرام:🔻
instagram.com/arayeghazayi