#داستانک
❌دینتان برای خودتان!
🔻من دقیقا یاد دارم در یکی از عملیاتها که ماه رمضان هم بود، در حالی که پشت به قبله در حال راه رفتن بودم مجبور شدم بدون وضو و حتی بدون امکان رکوع و سجده نماز صبحام را بخوانم. نه تنها من، که همه دوستانم.
خیلیها لباسهایشان خونی بود. یا از جراحت خودشان یا از جراحت دوستانشان. تازه بدون آب خیلیها رفع حاجت هم کرده بودند.
هوا در حال روشن شدن بود و در حال عقبنشینی بودیم و کمکم خورشید بالا میآمد.
بعدها به توصیه دوستم اسماعیل هرگز آن نماز را اعاده نکردم. یعنی احتیاطا قضایش را نخواندم. اسماعیل میگفت اگر یک نماز صحیح خوانده باشیم همین یکی است!
او راست میگفت.
یک بار هم یادم هست در عراق نگهبانها به دلیلی قبل از غروب آفتاب اعلام خاموشی کردند. آنجا که چراغها هرگز خاموش نمیشد ولی باید میخوابیدیم و رفت و آمد اکیدا ممنوع بود. حتی برای وضو گرفتن یا نماز خواندن. آن شب هم یادم هست نماز مغرب و عشا را بدون وضو و به حالت دراز کشیده و فقط با اشاره خواندیم. خیلی هم چسبید.
شاید هم آن شب بعضی خودشان را به خطر انداختند و به دور از چشم نگهبانها نمازشان را با کلیه آدابش، مثل وضو و رکوع و سجود خوانده باشند، اما ما فکر کردیم خدای ما آنقدر رحیم و بخشنده است که کاری به ما ندارد و فقط به نوع نماز خواندن ما لبخند میزند و لذت میبرد.
صد نفر درازکش در حال نماز برای او بودیم!
من آن نماز را هم هرگز اعاده نکردم. این هر دو نماز را گذاشتم یادگاری بین خودم و خدا.
که ببیند نماز قشنگ هم وجود دارد.
مسلمانیِ واقعی هم هست!
دکتر به من گفته برای درد کمرم باید هفتهای دو بار استخر بروم. رفتم استخر تعطیل بود. پرسیدم چرا؟ بخشنامهای را نشانم دادند که در ماه رمضان، در طول روز و تا اذان مغرب هر گونه فعالیت استخر ممنوع میباشد. اتفاقا در همان بخشنامه نوشته بود بیمارانی که گواهی پزشکی ارائه دهند میتوانند استثنائا استفاده کنند، ولی بازرسان تربیتبدنی آن گواهیها را با دقت چک خواهند کرد!
عملا هیچ استخری باز نیست.
از خودم خجالت کشیدم.
از کشوری که در آن زندگی میکنم.
از اینکه حکومت میخواهد مسلمانم کند...
من مسلمانم، من میدانم چطور باید روزه بگیرم، میدانم چطور باید نماز بخوانم، به هیچ کس هم مربوط نیست چه چیز روزه یا نماز مرا باطل میکند یا نمیکند.
همهاش احساس میکنم حاکمان امروز، ایرانی بیدین و آتشپرست را تصرف کردهاند و میخواهند روش انسانی و دینی زیستن را به مردمش بیاموزند!
من احساس حقارت میکنم از این همه بیخردی.
فرزندانم به دانشگاه تهران میروند، همه به دلخواه خودشان روزهاند. با ناراحتی آمده و میگویند نگهبانهای خانم بسیار بداخلاقی این روزها اضافه شده و چپ و راست گیر میدهند به لباسشان و به نوع پوشششان. آن نگهبانهای خانم معلوم نیست روزه باشند، اما به فرزندان روزهدار من دارند دستور میدهند چطور باید مسلمان باشند و چطور باید رعایت حرمت ماه مبارک را نگه دارند!
همهاش احساس میکنم عدهای ایران متمدن و موحد مرا گرفته و با افکار کودکانه خود میخواهند ما را و فرزندان تحصیلکردهمان را به زور مسلمان کنند!
احساس شرم میکنم.
از فرزندانم خجالت میکشم.
خدای ما خیلی مهربانست.
خدای ما خیلی فهمیدهست.
خدای ما خیلی دوستداشتنیست.
خدای ما کاری به استخر ندارد!
کاری به نگهبانی دیناش ندارد!
کاری به چشمهای عدهای بیمار ندارد!
خدای ما نماینده ویژهای ندارد!
خدای ما قشنگ است
خدای ما مهربان است
خدای ما خندهمان را دوست دارد
روزهمان و نمازمان را هر طور بتوانیم ادا کنیم دوست دارد.
بگذارید دینمان را خودمان حفظ کنیم!
لَکُم دینُکُم و لِیَ دین...
#رحیم_قمیشی
@antioligarchie
❌دینتان برای خودتان!
🔻من دقیقا یاد دارم در یکی از عملیاتها که ماه رمضان هم بود، در حالی که پشت به قبله در حال راه رفتن بودم مجبور شدم بدون وضو و حتی بدون امکان رکوع و سجده نماز صبحام را بخوانم. نه تنها من، که همه دوستانم.
خیلیها لباسهایشان خونی بود. یا از جراحت خودشان یا از جراحت دوستانشان. تازه بدون آب خیلیها رفع حاجت هم کرده بودند.
هوا در حال روشن شدن بود و در حال عقبنشینی بودیم و کمکم خورشید بالا میآمد.
بعدها به توصیه دوستم اسماعیل هرگز آن نماز را اعاده نکردم. یعنی احتیاطا قضایش را نخواندم. اسماعیل میگفت اگر یک نماز صحیح خوانده باشیم همین یکی است!
او راست میگفت.
یک بار هم یادم هست در عراق نگهبانها به دلیلی قبل از غروب آفتاب اعلام خاموشی کردند. آنجا که چراغها هرگز خاموش نمیشد ولی باید میخوابیدیم و رفت و آمد اکیدا ممنوع بود. حتی برای وضو گرفتن یا نماز خواندن. آن شب هم یادم هست نماز مغرب و عشا را بدون وضو و به حالت دراز کشیده و فقط با اشاره خواندیم. خیلی هم چسبید.
شاید هم آن شب بعضی خودشان را به خطر انداختند و به دور از چشم نگهبانها نمازشان را با کلیه آدابش، مثل وضو و رکوع و سجود خوانده باشند، اما ما فکر کردیم خدای ما آنقدر رحیم و بخشنده است که کاری به ما ندارد و فقط به نوع نماز خواندن ما لبخند میزند و لذت میبرد.
صد نفر درازکش در حال نماز برای او بودیم!
من آن نماز را هم هرگز اعاده نکردم. این هر دو نماز را گذاشتم یادگاری بین خودم و خدا.
که ببیند نماز قشنگ هم وجود دارد.
مسلمانیِ واقعی هم هست!
دکتر به من گفته برای درد کمرم باید هفتهای دو بار استخر بروم. رفتم استخر تعطیل بود. پرسیدم چرا؟ بخشنامهای را نشانم دادند که در ماه رمضان، در طول روز و تا اذان مغرب هر گونه فعالیت استخر ممنوع میباشد. اتفاقا در همان بخشنامه نوشته بود بیمارانی که گواهی پزشکی ارائه دهند میتوانند استثنائا استفاده کنند، ولی بازرسان تربیتبدنی آن گواهیها را با دقت چک خواهند کرد!
عملا هیچ استخری باز نیست.
از خودم خجالت کشیدم.
از کشوری که در آن زندگی میکنم.
از اینکه حکومت میخواهد مسلمانم کند...
من مسلمانم، من میدانم چطور باید روزه بگیرم، میدانم چطور باید نماز بخوانم، به هیچ کس هم مربوط نیست چه چیز روزه یا نماز مرا باطل میکند یا نمیکند.
همهاش احساس میکنم حاکمان امروز، ایرانی بیدین و آتشپرست را تصرف کردهاند و میخواهند روش انسانی و دینی زیستن را به مردمش بیاموزند!
من احساس حقارت میکنم از این همه بیخردی.
فرزندانم به دانشگاه تهران میروند، همه به دلخواه خودشان روزهاند. با ناراحتی آمده و میگویند نگهبانهای خانم بسیار بداخلاقی این روزها اضافه شده و چپ و راست گیر میدهند به لباسشان و به نوع پوشششان. آن نگهبانهای خانم معلوم نیست روزه باشند، اما به فرزندان روزهدار من دارند دستور میدهند چطور باید مسلمان باشند و چطور باید رعایت حرمت ماه مبارک را نگه دارند!
همهاش احساس میکنم عدهای ایران متمدن و موحد مرا گرفته و با افکار کودکانه خود میخواهند ما را و فرزندان تحصیلکردهمان را به زور مسلمان کنند!
احساس شرم میکنم.
از فرزندانم خجالت میکشم.
خدای ما خیلی مهربانست.
خدای ما خیلی فهمیدهست.
خدای ما خیلی دوستداشتنیست.
خدای ما کاری به استخر ندارد!
کاری به نگهبانی دیناش ندارد!
کاری به چشمهای عدهای بیمار ندارد!
خدای ما نماینده ویژهای ندارد!
خدای ما قشنگ است
خدای ما مهربان است
خدای ما خندهمان را دوست دارد
روزهمان و نمازمان را هر طور بتوانیم ادا کنیم دوست دارد.
بگذارید دینمان را خودمان حفظ کنیم!
لَکُم دینُکُم و لِیَ دین...
#رحیم_قمیشی
@antioligarchie