This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ارباب_وعده_ها
#میگن که 👇
❌این آقا وزیر مسکن مغولستان بود که قول داده بود صد هزار مسکن بسازه و اگرنساخت خودشو بسوزونه ! هفتاد هزارتا تونسته بسازه و ..
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarc
#میگن که 👇
❌این آقا وزیر مسکن مغولستان بود که قول داده بود صد هزار مسکن بسازه و اگرنساخت خودشو بسوزونه ! هفتاد هزارتا تونسته بسازه و ..
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarc
#نقد_و_نظر
#شوخی_تلخ( ۵ )
⭕️حالا که #مستعمره بودنمان با توییتهای تهدیدآمیز #سفیر_چین خطاب به معاون وزیر دولت ایران مسجل شد و فهمیدیم رییس واقعی کیست، خواستم بپرسم از این به بعد اگر در کوچه و بازار یک فرد چینی دیدیم، باید #ارباب خطابش کنیم یا #صاحب ؟
🀄️امیرقوام صدری
#twitter
@antioligarchie
#شوخی_تلخ( ۵ )
⭕️حالا که #مستعمره بودنمان با توییتهای تهدیدآمیز #سفیر_چین خطاب به معاون وزیر دولت ایران مسجل شد و فهمیدیم رییس واقعی کیست، خواستم بپرسم از این به بعد اگر در کوچه و بازار یک فرد چینی دیدیم، باید #ارباب خطابش کنیم یا #صاحب ؟
🀄️امیرقوام صدری
@antioligarchie
#یادداشت
⭕️ استبدادِ بیرونی و درونی
✍️علی مرادی مراغه ای
🔻رمان سه جلدی" اينجه ممد" ، شاهكار" ياشار كمال" ، درنظام ارباب رعيتی تركيه اتفاق میافتد. "اينجهممد" ، قهرمان اصلی رمان، رعيتی است كه زمين و زنش مورد تعدی ارباب ظالم قرار گرفته و زمينه قيام او می گردد. "اينجه ممد" دست به تفنگ می برد و ارباب را مي کشد و از دست ژاندارم ها و عُمال ارباب به كوه پناه می برد و مدتها در كوه می ماند و به خيال اين كه ديگر بساط ظلم و جور در روستا ريشه كن شده و دهقانان آزاد شده اند، تصميم میگيرد؛ پس از ماهها متواری شدن به روستا برگردد، اما وقتی به روستا برمیگردد با تعجب میبيند كه برادر ارباب به جای او نشسته و چنان ستم می کند و دمار از روزگار مردم در میآورد كه مردم قبر ارباب قبلی را زيارتگاه كرده و به "اينجه ممد" دشنامها مي دهند كه چرا ارباب خوب آنها را كشته و اکنون ارباب ظالمتر و بدتری برسرنوشتشان حاكم گشته است.
قهرمان داستان "اينجه ممد" دچار شك و ترديد مي گردد و در جلد دوم رمان، سرگردان از خود میپرسد كه آيا مبارزه اش بيهوده بوده؟ و اشتباهش كجا بوده؟ سرانجام در جلد سوم به اين نتيجه میرسد كه به جایِ ارباب بايد با #ارباب_پرستی مبارزه میكرده كه در اذهان دهقانان ريشه دوانده است. به همین خاطر تصميم میگيرد آتش به خارستان بزند ، خارستان در واقع همان زنجيرهای ذهنی دهقانان است...
▪️نگاهی به تئوری های مربوط به دگرگونی جامعه در تاريخ معاصر ايران از دوره مشروطيت تاكنون هميشه بیانگر دو نوع نگرش است ؛
1⃣ نگرش اول عبارت از راديكاليسم انقلابی و تغيير قهری ساختار سياسی جامعه با توسل به سلاح و تفنگ بوده است اين ديدگاه نه تنها در دهه ی چهل و پنجاه و در آستانه ی انقلاب ۵۷ ديدگاه غالب بوده بلكه در انقلاب مشروطيت و پس از آن نيز گاهگاهی به چشم می خورد.اگر مثلا " حيدر عمواوغلیها" با توسل به نارنجك می خواستند با كشتن "محمدعلی شاه" بساط ظلم را از صحنه ايران برچينند، در واقع راه ميانبُر و سادهای را برای مبارزه با ستم برگزيده بودند آنان فكر مي كردند كه با كشتن حاكمی جبار، مردم زير سلطه اش آزاد خواهند شد اما نبايد اين اشتباه اساسی ایشان را از نظر دور داشت كه آنان، حاكم را از توده های محكوم جدا مي دانستند و به تعامل ذهنی و روابط عميق بين يك ستمگر و ستمكش در يك نظام استبدادی توجه نمی كردند و فكر می کردند كه رژيم شاهی را مي توان با بمب تروريستی فروريخت و يا روستاييان را با تشويق به عدم پرداخت ماليات و بهره مالكانه و همچنين شوراندن دهقانان بر عليه فئودالها، نظام فئودالی را متلاشی ساخت!
" كسروی" در نقد گروه اول، زمانی چنين نوشت: «ما نيك آگاهيم كه حيدرخان عمواوغلی ها و علی مسيوها و... در راه استقلال و آزادی اين كشور به هرگونه جانفشانی آماده بودند آنان در یک جا اشتباه می کردند، از گرفتاری ها و آلودگی های توده ها، ناآگاه بودند و می پنداشتند اگر ريشه ی استبداد كنده شود توده ی مردم به راه پيشرفت میافتند، در حالی كه درد اصلی ،جهل و ناآگاهی مردم بود».گذشتِ زمان، صحت سخن كسروی را نشان داد بطوری كه وقتی مجلس اول به توپ بسته شد، مردم در غارت اموال و فرش های مجلس، رویِ قزاقانِ لياخوفی را سفيد كردند و حتی به درختان نيز رحم نكردند! اندکی بعد، وقتی در تبریز، خانه "ستارخان" توسط روس ها تخریب و فروریخت باز مردم در غارت اموالِ خانه، سراز پا نمی شناختند بعدها هم وقتی در کودتای ۲۸ مرداد خانه "مصدق" تخریب شد باز مردم همان غارت و تراژدی را تکرار کردند.نباید فکر کرد که غارتگران همگی ضد مشروطه بودند بلکه اکثرشان اصلا بی طرف بودند!
2⃣در مقابل گروه اول، گروه دوم قرار داشتند كه مشكل را امری فرهنگی تلقی كرده و بر تغيير تدريجی فرهنگ مردم ، آگاه كردن به حقوقشان و مبارزه با جهل و خرافات تاکید می کردند افرادی چون " ميرزافتحعلی آخوندزاده" ، " ميرزاآقاخان كرمانی" ، " ميرزاعبدالرحيم طالبوف" ... در اينگروه جای دارند. بدون کار فرهنگی و آگاهی سیاسی مردم، درافتادن با استبداد با توسل بر سلاح، به مثابه «با شمشیر چوبین به جنگ آسیاب رفتن» است، چرا که آن نظام استبدادی ، برآمده از اعماق ذهنی همان مردم است.در واقع مصداق این شعرِ " مصطفی بادكوبهای" بودند:
"ما ستم را نشانه گرفته بوديم/اما همه تيرها از كمان دانش پرتاب نشد/ای كاش نخست جهل را نشانه گرفته بوديم..."
[منبع 📚 جانهای شیفته، نقدهایی بر جنبش چریکی در ایران ، ص۸۳]
@antioligarchie
⭕️ استبدادِ بیرونی و درونی
✍️علی مرادی مراغه ای
🔻رمان سه جلدی" اينجه ممد" ، شاهكار" ياشار كمال" ، درنظام ارباب رعيتی تركيه اتفاق میافتد. "اينجهممد" ، قهرمان اصلی رمان، رعيتی است كه زمين و زنش مورد تعدی ارباب ظالم قرار گرفته و زمينه قيام او می گردد. "اينجه ممد" دست به تفنگ می برد و ارباب را مي کشد و از دست ژاندارم ها و عُمال ارباب به كوه پناه می برد و مدتها در كوه می ماند و به خيال اين كه ديگر بساط ظلم و جور در روستا ريشه كن شده و دهقانان آزاد شده اند، تصميم میگيرد؛ پس از ماهها متواری شدن به روستا برگردد، اما وقتی به روستا برمیگردد با تعجب میبيند كه برادر ارباب به جای او نشسته و چنان ستم می کند و دمار از روزگار مردم در میآورد كه مردم قبر ارباب قبلی را زيارتگاه كرده و به "اينجه ممد" دشنامها مي دهند كه چرا ارباب خوب آنها را كشته و اکنون ارباب ظالمتر و بدتری برسرنوشتشان حاكم گشته است.
قهرمان داستان "اينجه ممد" دچار شك و ترديد مي گردد و در جلد دوم رمان، سرگردان از خود میپرسد كه آيا مبارزه اش بيهوده بوده؟ و اشتباهش كجا بوده؟ سرانجام در جلد سوم به اين نتيجه میرسد كه به جایِ ارباب بايد با #ارباب_پرستی مبارزه میكرده كه در اذهان دهقانان ريشه دوانده است. به همین خاطر تصميم میگيرد آتش به خارستان بزند ، خارستان در واقع همان زنجيرهای ذهنی دهقانان است...
▪️نگاهی به تئوری های مربوط به دگرگونی جامعه در تاريخ معاصر ايران از دوره مشروطيت تاكنون هميشه بیانگر دو نوع نگرش است ؛
1⃣ نگرش اول عبارت از راديكاليسم انقلابی و تغيير قهری ساختار سياسی جامعه با توسل به سلاح و تفنگ بوده است اين ديدگاه نه تنها در دهه ی چهل و پنجاه و در آستانه ی انقلاب ۵۷ ديدگاه غالب بوده بلكه در انقلاب مشروطيت و پس از آن نيز گاهگاهی به چشم می خورد.اگر مثلا " حيدر عمواوغلیها" با توسل به نارنجك می خواستند با كشتن "محمدعلی شاه" بساط ظلم را از صحنه ايران برچينند، در واقع راه ميانبُر و سادهای را برای مبارزه با ستم برگزيده بودند آنان فكر مي كردند كه با كشتن حاكمی جبار، مردم زير سلطه اش آزاد خواهند شد اما نبايد اين اشتباه اساسی ایشان را از نظر دور داشت كه آنان، حاكم را از توده های محكوم جدا مي دانستند و به تعامل ذهنی و روابط عميق بين يك ستمگر و ستمكش در يك نظام استبدادی توجه نمی كردند و فكر می کردند كه رژيم شاهی را مي توان با بمب تروريستی فروريخت و يا روستاييان را با تشويق به عدم پرداخت ماليات و بهره مالكانه و همچنين شوراندن دهقانان بر عليه فئودالها، نظام فئودالی را متلاشی ساخت!
" كسروی" در نقد گروه اول، زمانی چنين نوشت: «ما نيك آگاهيم كه حيدرخان عمواوغلی ها و علی مسيوها و... در راه استقلال و آزادی اين كشور به هرگونه جانفشانی آماده بودند آنان در یک جا اشتباه می کردند، از گرفتاری ها و آلودگی های توده ها، ناآگاه بودند و می پنداشتند اگر ريشه ی استبداد كنده شود توده ی مردم به راه پيشرفت میافتند، در حالی كه درد اصلی ،جهل و ناآگاهی مردم بود».گذشتِ زمان، صحت سخن كسروی را نشان داد بطوری كه وقتی مجلس اول به توپ بسته شد، مردم در غارت اموال و فرش های مجلس، رویِ قزاقانِ لياخوفی را سفيد كردند و حتی به درختان نيز رحم نكردند! اندکی بعد، وقتی در تبریز، خانه "ستارخان" توسط روس ها تخریب و فروریخت باز مردم در غارت اموالِ خانه، سراز پا نمی شناختند بعدها هم وقتی در کودتای ۲۸ مرداد خانه "مصدق" تخریب شد باز مردم همان غارت و تراژدی را تکرار کردند.نباید فکر کرد که غارتگران همگی ضد مشروطه بودند بلکه اکثرشان اصلا بی طرف بودند!
2⃣در مقابل گروه اول، گروه دوم قرار داشتند كه مشكل را امری فرهنگی تلقی كرده و بر تغيير تدريجی فرهنگ مردم ، آگاه كردن به حقوقشان و مبارزه با جهل و خرافات تاکید می کردند افرادی چون " ميرزافتحعلی آخوندزاده" ، " ميرزاآقاخان كرمانی" ، " ميرزاعبدالرحيم طالبوف" ... در اينگروه جای دارند. بدون کار فرهنگی و آگاهی سیاسی مردم، درافتادن با استبداد با توسل بر سلاح، به مثابه «با شمشیر چوبین به جنگ آسیاب رفتن» است، چرا که آن نظام استبدادی ، برآمده از اعماق ذهنی همان مردم است.در واقع مصداق این شعرِ " مصطفی بادكوبهای" بودند:
"ما ستم را نشانه گرفته بوديم/اما همه تيرها از كمان دانش پرتاب نشد/ای كاش نخست جهل را نشانه گرفته بوديم..."
[منبع 📚 جانهای شیفته، نقدهایی بر جنبش چریکی در ایران ، ص۸۳]
@antioligarchie