🔻#رئیس_جمهور در اجلاس #صلح برای بزرگداشت #نلسون_ماندلا : "دولتمردان بزرگ بجای دیوار، پل می سازند."
@antioligarchie
@antioligarchie
Forwarded from اتچ بات
🔻حالا #پاسخگویی به انگلیسی پیشکش برای #فهمِ پرسشهای #خبرنگاران هم نیاز به #سیم و #گوشی و #دیلماج است؟ حقوق بینالملل خواندن در #اسکاتلند آنهم در #مقطع دکتری، برای #دبیر شورای امنیت سابق و #رئیس_جمهور لاحق سخت نبوده با این حد زباندانی؟
#مدرک_کیلویی
🀄️حسین دهباشى
@antioligarchie
#مدرک_کیلویی
🀄️حسین دهباشى
@antioligarchie
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔻دقیقاً دو سال بعد از ابلاغ #رئیس_جمهور، قرار است دوباره #کارت_سوخت احیا شود؛ بدون اینکه کسی پاسخ بدهد که اگر واقعاً بد بود، چرا دوباره احیا میشود و اگر خوب بود، چرا اصلاً حذف شد!!
@antioligarchie
@antioligarchie
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔻#نماینده_آمل به خاطر رفع #فقر، محرومیت و #بیکاری از چهره شهر و روستاهای آمل توسط دولت #تدبیروامید به #دستبوسی رئیس جمهور شتافت و #رئیس جمهور هم برای اینکه #ریا نشود هیچ توجهی به ایشان و عمل متواضعانه اش نکرد.
💢siinaaps
👈پ.ن. عزتالله یوسفیان ملا نماینده مردم آمل :من دست رئیسجمهور را #نبوسیدم. در ضمن روحانی استاد من بود، اگر هم میبوسیدم به آن افتخار میکردم.
@antioligarchie
💢siinaaps
👈پ.ن. عزتالله یوسفیان ملا نماینده مردم آمل :من دست رئیسجمهور را #نبوسیدم. در ضمن روحانی استاد من بود، اگر هم میبوسیدم به آن افتخار میکردم.
@antioligarchie
Telegram
attach 📎
🔻نزدیک به محل سکونتش که رسیدن اتفاقی تصمیم میگیرند که سری هم به ایشان بزنند. بدون هیچ مقدمه و موانع امنیتی به داخل خونه هدایت میشوند. چای و پذیرایی و کمی گپ زدن. به قدری دیدار و هم صحبتی با او ساده و بی آلایش بود که کسی تصورش را هم نمیکرد که او روزی #رئیس_جمهور بوده باشد.
#احمدی_نژاد
🀄️فائزه اکبرشاهی
@antioligarchie
#احمدی_نژاد
🀄️فائزه اکبرشاهی
@antioligarchie
👈بذارید #حوزه برای ما بمونه!
🔻واکنش آیت الله #سبحانی به سخنان اخیر #رئیس_جمهور
آقایانی که در رأس کار هستند، یک مقدار از مسائل را برای حوزه بگذارند؛ شما که عقل کل نیستید؛ اقتصاد، سیاست و ... برای شما؛ ولی احکام شرعی را برای حوزه بگذارید.
@antioligarchie
🔻واکنش آیت الله #سبحانی به سخنان اخیر #رئیس_جمهور
آقایانی که در رأس کار هستند، یک مقدار از مسائل را برای حوزه بگذارند؛ شما که عقل کل نیستید؛ اقتصاد، سیاست و ... برای شما؛ ولی احکام شرعی را برای حوزه بگذارید.
@antioligarchie
🔻#رئیس_جمهور: نمیشود کشور را به ۱۰ الی ۲۰ نفر داده و بگوییم تابع تصمیمات شما هستیم.
▪️حق با ایشان است زیرا اگر از تصمیمات گروه ۱۲ نفره شورای نگهبان تبعیت نمی شد، الان آقای روحانی رئیس جمهور نبود، مجلس در برابر دولت زانو نمی زد و کشور نیز در وضعیت بحرانی و سقوط قرار نداشت!
🀄️علی اکیر جوانفکر
@antioligarchie
▪️حق با ایشان است زیرا اگر از تصمیمات گروه ۱۲ نفره شورای نگهبان تبعیت نمی شد، الان آقای روحانی رئیس جمهور نبود، مجلس در برابر دولت زانو نمی زد و کشور نیز در وضعیت بحرانی و سقوط قرار نداشت!
🀄️علی اکیر جوانفکر
@antioligarchie
🔻یکی از #ارزشیا توئیت کرده👆 در مورد پرتاب #لنگه_کفش به #رئیس_جمهور در سفر به #گیلان
👈 علی اصغر احمدی "معاون دفتر رییس جمهور " در واکنش به خبر پرتاب لنگه کفش به سوی رییس جمهور گفت: من از اول تا آخر اینجلسه حضور داشتم و چنین ادعایی #دروغ محض است.
@antioligarchie
👈 علی اصغر احمدی "معاون دفتر رییس جمهور " در واکنش به خبر پرتاب لنگه کفش به سوی رییس جمهور گفت: من از اول تا آخر اینجلسه حضور داشتم و چنین ادعایی #دروغ محض است.
@antioligarchie
#دیدگاه
❌ «غروب ِ #لاریجانی_ها»
✍️ #حسین_علیپور (اصلاح طلب)
🔻در گذشته ای نه چندان دور خانواده ای بود که نماد«خاندان قدرت» در نظام جمهوری اسلامی شناخته میشد. اگر هاشمی رفسنجانی ها صاحب نفوذ ِ شماره یک در دهه های ۶۰ تا ۸۰ بودند لاریجانی های دهه ی ۹۰ چیزی کمتر از آنها نداشتند. با وجود آنکه در تئوری و عمل لاریجانی ها مرادشان را مریدی ِ خاندان هاشمی میدانستند اما رؤیایشان نیز رسیدن به جایگاه هاشمی در نظام شده بود.
اینگونه بود که محافظه کاری را سرلوحه کار قرار داده و برای حفظ مشروعیت خود از روحانیت بهره ها بردند. میرزا هاشم آملی ِ پدر را مبنا قرار داده و وصلت ها با خانواده ی روحانیونِ سرشناس کردند، بطوریکه تنها دخترِخانواده، عروس ِ محقق دامادها شد و علی، داماد ِ خانواده ی آیت الله مطهری. صادق با دخترِ آیت الله وحید خراسانی وصلت کرد و باقر با خانواده ی حسن زاده ی آملی. گویی پایه های رسیدن ِ به قدرت با این وصلت ها محکم تر شد و رنگی واقعی تر به خود میگرفت که البته گرفت.
نمایه های قدرت کار خود را کرد و دیری نپایید که در دهه ی ۹۰ «علی» بر پررنگ ترین صندلی ِ سبزِ بهارستان نشست و حکمران مجلس شد و «صادق» بر محکم ترین صندلی قُضات در قوه ی قضاییه تکیه زد و قاضی القضات نام گرفت. محمدجواد که بزرگ ِ خانواده و از تئورسین های محافظه کاران بود بر معاونت امور بین الملل و ریاست ستاد حقوق بشر ِ برادر کوچکتر در قوه ی قضاییه تکیه زد و فاضل بر دانشگاه آزادی در آمل که به نام ِ پدر و به کام ِ ایشان بود ریاست کرد و دیگر برادر هم قبول مسئولیتی داشت در معاونت وزارت بهداشت!
شایسته سالاری یا ژن ِ خوب هر چه که بود، گستره ی این خانواده آملی، ملی شد و از مجلس و قوه قضاییه تا وزارت بهداشت و دانشگاه آزاد را فرا گرفت. خانواده ای که ۳ پسر ِ اول زاییده در نجف بودند و دو دیگری بدنیا آمده در قم، حالا محور ائتلاف قم _ تهران شده بود برای مدیریت ایران، تا جاییکه علی برای حضور مجدد خود در مجلس و نشستن بر صدر، هم خود را خرجِ قم میکرد و هم بیشتر از آن قم نشینان را خرج ِ خود. تا حمایت آنان را محل ِ لابی خود با حاکمان قرار دهد. گویی در این خاندان چندان تفاوتی نمیکرد که فقه خوانده باشی یا فلسفه، فیزیک یا پزشکی، چون محمدجواد در کالیفرنیا تحصیل کرده باشی و یا چون فاضل در لندن. آنچه مهم تر بود ریشه های خانوادگی بود که در نَسَب و هم در سَبب پرقدرت بود و البته شناخت ِ قواعد ِ بازی بزرگان هم مزید بر علت میشد. همین ها بود که قم را به مناصب ِ مهم ِ تهران میرساند و لاریجانی ها را به آنچه آرزویشان بود.
زمانه گذشت و گذشت و حالا با رسیدن به انتهای دهه ی ۹۰ بویی تازه به مشام میرسد. آنکس که بر بهارستان حکومت میکرد غزل ِ خداحافظی برایَش میخوانند و آنکس که سودای بالاتر از قوه ی قضائیه را داشت یاران ِ غار خود را اسیر ِ زندان های ابراهیم رئیسی میبیند. علی که زمانی میرفت محور ائتلاف میانه روها با حمایت ِ دولت باشد برای ریاست جمهوری حالا با غرق شدن روحانی بهتر است به فکر نجات ِ خود باشد و صادق که حامیانش نیم نگاهی به جانشینی داشتند حالا قافیه را به رئیسی باخته میبیند. «علی از راست رانده و از چپ مانده شده است» و صادق آرام آرام نقش َش کمرنگ تر میشود.
پس از دو دهه ای که خاندان لاریجانی خود را صاحب تئوری و مرد ِ اجرا میخواندند اما نشان داده شد بی توجهی به یک اصل سادهی سیاست زمینگیرشان کرده است. بی توجهی به آنکه در زمین ِ بازیِ کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد نباید بازی کرد. اینگونه بود که #رئیس_جمهور_سابق در پساغروب ِ خویش دست در یقه ی علی و فاضل و صادق برد و آنها را نماد «حاکمانی در برابر مردم» معرفی کرد. آنکس که خود زمانی از نگاه مردم نمادی از قدرت بود، به نامشروع بودن ِ قدرت ِ خاندان لاریجانی پرداخت و از چشم مردم و البته گویا حاکمان انداخته است.
به نظر غروب ِ خاندان ِ لاریجانی فرا رسیده است و خانواده ای که فراتر از یک قوه بود و از پس ِ هاشمی ها بزرگ خانواده ی قدرتمند جمهوری اسلامی محسوب میشد وارد فضایی غریب میشوند، ساختاری که مشروعیت را نه از شایستگی، که از روابط و قاعده ی بازی اش به اینان داد حالا لاریجانی ها را نه در گام دوم و جوانگرایی اش و نه در مبارزه با فسادش تعریف نمیکند.
بنظر در غرق شدن محافظه کاران ِ به رهبری حسن روحانی، هم ائتلافی هایش یعنی لاریجانی ها هم باید نوایی غم انگیز برای خود بسُرایند. انگار غروب ِ خاندانی دیگر از خاندان ِقدرت هم فرا رسیده، خاندانی که در نگاهشان رسیدن به مرکز و گریز از مردم محور بوده و حالا هم مردم و هم شاید مرکز از ایشان گریزان شده اند. آری، لاریجانی ها را وقت ِ رفتن است. گویی این رسم ِ روزگار است؛ بامردم که نباشی باید عطای ماندگاری را به لقایش بسپاری…!
@antioligarchie
❌ «غروب ِ #لاریجانی_ها»
✍️ #حسین_علیپور (اصلاح طلب)
🔻در گذشته ای نه چندان دور خانواده ای بود که نماد«خاندان قدرت» در نظام جمهوری اسلامی شناخته میشد. اگر هاشمی رفسنجانی ها صاحب نفوذ ِ شماره یک در دهه های ۶۰ تا ۸۰ بودند لاریجانی های دهه ی ۹۰ چیزی کمتر از آنها نداشتند. با وجود آنکه در تئوری و عمل لاریجانی ها مرادشان را مریدی ِ خاندان هاشمی میدانستند اما رؤیایشان نیز رسیدن به جایگاه هاشمی در نظام شده بود.
اینگونه بود که محافظه کاری را سرلوحه کار قرار داده و برای حفظ مشروعیت خود از روحانیت بهره ها بردند. میرزا هاشم آملی ِ پدر را مبنا قرار داده و وصلت ها با خانواده ی روحانیونِ سرشناس کردند، بطوریکه تنها دخترِخانواده، عروس ِ محقق دامادها شد و علی، داماد ِ خانواده ی آیت الله مطهری. صادق با دخترِ آیت الله وحید خراسانی وصلت کرد و باقر با خانواده ی حسن زاده ی آملی. گویی پایه های رسیدن ِ به قدرت با این وصلت ها محکم تر شد و رنگی واقعی تر به خود میگرفت که البته گرفت.
نمایه های قدرت کار خود را کرد و دیری نپایید که در دهه ی ۹۰ «علی» بر پررنگ ترین صندلی ِ سبزِ بهارستان نشست و حکمران مجلس شد و «صادق» بر محکم ترین صندلی قُضات در قوه ی قضاییه تکیه زد و قاضی القضات نام گرفت. محمدجواد که بزرگ ِ خانواده و از تئورسین های محافظه کاران بود بر معاونت امور بین الملل و ریاست ستاد حقوق بشر ِ برادر کوچکتر در قوه ی قضاییه تکیه زد و فاضل بر دانشگاه آزادی در آمل که به نام ِ پدر و به کام ِ ایشان بود ریاست کرد و دیگر برادر هم قبول مسئولیتی داشت در معاونت وزارت بهداشت!
شایسته سالاری یا ژن ِ خوب هر چه که بود، گستره ی این خانواده آملی، ملی شد و از مجلس و قوه قضاییه تا وزارت بهداشت و دانشگاه آزاد را فرا گرفت. خانواده ای که ۳ پسر ِ اول زاییده در نجف بودند و دو دیگری بدنیا آمده در قم، حالا محور ائتلاف قم _ تهران شده بود برای مدیریت ایران، تا جاییکه علی برای حضور مجدد خود در مجلس و نشستن بر صدر، هم خود را خرجِ قم میکرد و هم بیشتر از آن قم نشینان را خرج ِ خود. تا حمایت آنان را محل ِ لابی خود با حاکمان قرار دهد. گویی در این خاندان چندان تفاوتی نمیکرد که فقه خوانده باشی یا فلسفه، فیزیک یا پزشکی، چون محمدجواد در کالیفرنیا تحصیل کرده باشی و یا چون فاضل در لندن. آنچه مهم تر بود ریشه های خانوادگی بود که در نَسَب و هم در سَبب پرقدرت بود و البته شناخت ِ قواعد ِ بازی بزرگان هم مزید بر علت میشد. همین ها بود که قم را به مناصب ِ مهم ِ تهران میرساند و لاریجانی ها را به آنچه آرزویشان بود.
زمانه گذشت و گذشت و حالا با رسیدن به انتهای دهه ی ۹۰ بویی تازه به مشام میرسد. آنکس که بر بهارستان حکومت میکرد غزل ِ خداحافظی برایَش میخوانند و آنکس که سودای بالاتر از قوه ی قضائیه را داشت یاران ِ غار خود را اسیر ِ زندان های ابراهیم رئیسی میبیند. علی که زمانی میرفت محور ائتلاف میانه روها با حمایت ِ دولت باشد برای ریاست جمهوری حالا با غرق شدن روحانی بهتر است به فکر نجات ِ خود باشد و صادق که حامیانش نیم نگاهی به جانشینی داشتند حالا قافیه را به رئیسی باخته میبیند. «علی از راست رانده و از چپ مانده شده است» و صادق آرام آرام نقش َش کمرنگ تر میشود.
پس از دو دهه ای که خاندان لاریجانی خود را صاحب تئوری و مرد ِ اجرا میخواندند اما نشان داده شد بی توجهی به یک اصل سادهی سیاست زمینگیرشان کرده است. بی توجهی به آنکه در زمین ِ بازیِ کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد نباید بازی کرد. اینگونه بود که #رئیس_جمهور_سابق در پساغروب ِ خویش دست در یقه ی علی و فاضل و صادق برد و آنها را نماد «حاکمانی در برابر مردم» معرفی کرد. آنکس که خود زمانی از نگاه مردم نمادی از قدرت بود، به نامشروع بودن ِ قدرت ِ خاندان لاریجانی پرداخت و از چشم مردم و البته گویا حاکمان انداخته است.
به نظر غروب ِ خاندان ِ لاریجانی فرا رسیده است و خانواده ای که فراتر از یک قوه بود و از پس ِ هاشمی ها بزرگ خانواده ی قدرتمند جمهوری اسلامی محسوب میشد وارد فضایی غریب میشوند، ساختاری که مشروعیت را نه از شایستگی، که از روابط و قاعده ی بازی اش به اینان داد حالا لاریجانی ها را نه در گام دوم و جوانگرایی اش و نه در مبارزه با فسادش تعریف نمیکند.
بنظر در غرق شدن محافظه کاران ِ به رهبری حسن روحانی، هم ائتلافی هایش یعنی لاریجانی ها هم باید نوایی غم انگیز برای خود بسُرایند. انگار غروب ِ خاندانی دیگر از خاندان ِقدرت هم فرا رسیده، خاندانی که در نگاهشان رسیدن به مرکز و گریز از مردم محور بوده و حالا هم مردم و هم شاید مرکز از ایشان گریزان شده اند. آری، لاریجانی ها را وقت ِ رفتن است. گویی این رسم ِ روزگار است؛ بامردم که نباشی باید عطای ماندگاری را به لقایش بسپاری…!
@antioligarchie