آنتی الیگارشی
👈 خیابان #پاستور #دختران_شین_آباد #کف_خیابان @antioligarchie
🔻سه سال از آن وعده های #وزیر_بهداشت گذشت..
✍علیرضا وهاب زاده
جلوی آینه میایستد و در بین چین و چروکهای سوخته صورتش، تمام آرزوهای از دست رفته نوجوانی را مرور میکند؛ روزهایی که دخترانههایش با هزار و یک زخم بر سر و صورتش آوار شده است.
حالا دیگر بزرگ شده و برای خودش خانمی است، سالها از آن حادثه میگذرد؛ اما هر بار که جلوی آینه میایستد تمام خاطرات آن روز لعنتی روزگارش را پر میکند، میخواهد فراموش کند، اما نمیشود.
بخواهد هم نمیتواند، جای این زخمها نمیگذارد، نمیگذارد بوی سوختن از مشامش پاک شود. همان روز که در طالعشان نوشته بود بسوزید، همان روز که بخاری مدرسه آتش گرفت و دخترکان #شینآبادی اسیر شدند.
میگویند، بهترین سالهای عمر یک دختر همان دوران نوجوانی است، همان زمان که باید دختری میکردند، همان زمان که باید گیس گیس آرزو میبافتند، دلبری میکردند و به امید روزهای جوانی پلههای زندگی را دوتا یکی بالا میرفتند.
اما بخت برگشته شان نگذاشت و البته مسئولان هم نخواستند.
از سال ۹۴ که #وزیر_بهداشت قول تامین هزینههای جراحی بچههای #شینآباد را داد سه سالی میگذرد. سه سال سخت اما سه سالی که هر روزش برای این بچهها درد و رنج بود.
سه سالی که ... آب از آب تکان نخورد. حالا خدا نکند آقازادهای خار به پایش برود همین وزار اولین کسانی هستند که در کنارشان حاضر میشوند از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را از زیر سنگ هم که شده برایشان فراهم میکنند. کم ندیدیم از این عکسهای یادگاری که با بدبختی و بیماری مردم گرفته شد.
مردم هم که از تلویزیون میبینند دلخوش میکنند...
حالا یک هفته است که این بچهها در تهران منتظر ملاقات با وزرای آموزش و پرورش و بهداشت هستند اما توفیقی نداشته اند و در نهایت مجبور شدند در مقابل نهاد ریاست جمهوری برای حق قانونی نه صدقه تجمع کنند و یک مسئولی بیاید بگوید باشد حقتان را؛ آنچه قول دادیم را، آنچه وظیفه مان است را می دهیم و بعد بشود #قهرمان_ملی...!
💢مکتوبات
@antioligarchie
✍علیرضا وهاب زاده
جلوی آینه میایستد و در بین چین و چروکهای سوخته صورتش، تمام آرزوهای از دست رفته نوجوانی را مرور میکند؛ روزهایی که دخترانههایش با هزار و یک زخم بر سر و صورتش آوار شده است.
حالا دیگر بزرگ شده و برای خودش خانمی است، سالها از آن حادثه میگذرد؛ اما هر بار که جلوی آینه میایستد تمام خاطرات آن روز لعنتی روزگارش را پر میکند، میخواهد فراموش کند، اما نمیشود.
بخواهد هم نمیتواند، جای این زخمها نمیگذارد، نمیگذارد بوی سوختن از مشامش پاک شود. همان روز که در طالعشان نوشته بود بسوزید، همان روز که بخاری مدرسه آتش گرفت و دخترکان #شینآبادی اسیر شدند.
میگویند، بهترین سالهای عمر یک دختر همان دوران نوجوانی است، همان زمان که باید دختری میکردند، همان زمان که باید گیس گیس آرزو میبافتند، دلبری میکردند و به امید روزهای جوانی پلههای زندگی را دوتا یکی بالا میرفتند.
اما بخت برگشته شان نگذاشت و البته مسئولان هم نخواستند.
از سال ۹۴ که #وزیر_بهداشت قول تامین هزینههای جراحی بچههای #شینآباد را داد سه سالی میگذرد. سه سال سخت اما سه سالی که هر روزش برای این بچهها درد و رنج بود.
سه سالی که ... آب از آب تکان نخورد. حالا خدا نکند آقازادهای خار به پایش برود همین وزار اولین کسانی هستند که در کنارشان حاضر میشوند از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را از زیر سنگ هم که شده برایشان فراهم میکنند. کم ندیدیم از این عکسهای یادگاری که با بدبختی و بیماری مردم گرفته شد.
مردم هم که از تلویزیون میبینند دلخوش میکنند...
حالا یک هفته است که این بچهها در تهران منتظر ملاقات با وزرای آموزش و پرورش و بهداشت هستند اما توفیقی نداشته اند و در نهایت مجبور شدند در مقابل نهاد ریاست جمهوری برای حق قانونی نه صدقه تجمع کنند و یک مسئولی بیاید بگوید باشد حقتان را؛ آنچه قول دادیم را، آنچه وظیفه مان است را می دهیم و بعد بشود #قهرمان_ملی...!
💢مکتوبات
@antioligarchie