#دیدگاه
❌داستان دین
🔻ابوسعید ابوالخیر، صوفی نامدار خراسان (۴۴۰-۳۵۷)، از محمد بن علی قصاب نقل میکند که «تصوف در ابتدا حال بود و پس از آن قال شد و سپس حال و قال رفت، و اکنون از آن جز شیادی و حیلهگری باقی نمانده است.» (اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، ج۱، ص۲۶۱)
این سخن، داوری دو تن از بزرگان صوفیه دربارۀ تصوف در قرن چهارم و پنجم است. اما روشن است که آن دو، نظر به وجه غالب و رایج داشتهاند؛ وگرنه سرزمین تصوف، هیچگاه خالی از صاحبان حال و مقام نبوده است.
داستان دین نیز همین است. نخست احوال معنوی و تجربههای وجودی برای گروهی از مؤمنان همچون سلمان و مقداد و سمیه و یاسر بود و سپس اندکاندک به ورطه قیلوقال و گفتوگوهای بیپایان و فرقهسازی افتاد و اکنون بیشتر وسیلهای است برای برتریجویی یا هویتطلبی یا اعتبارسازی یا رقیبسوزی یا مسندنشینی و فرمانروایی. آن حالات نفسی و کیفیات وجودی و شور و حال مؤمنانه، جای خود را به عقیدهپرستی و جنگهای نظری و منازعات بیروح داده است که نه دلی را گرم میکنند و نه خانهای را آباد و نه سرزمینی را شاد و آزاد. اندکشمارند مؤمنانی که بگویند: خدایا، هیچ حقیقتی را چندان پنهان نمیکنم که ایمانم را، که میدانم تو در پنهان، پیداتری.
#رضا_بابایی
@antioligarchie
❌داستان دین
🔻ابوسعید ابوالخیر، صوفی نامدار خراسان (۴۴۰-۳۵۷)، از محمد بن علی قصاب نقل میکند که «تصوف در ابتدا حال بود و پس از آن قال شد و سپس حال و قال رفت، و اکنون از آن جز شیادی و حیلهگری باقی نمانده است.» (اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، ج۱، ص۲۶۱)
این سخن، داوری دو تن از بزرگان صوفیه دربارۀ تصوف در قرن چهارم و پنجم است. اما روشن است که آن دو، نظر به وجه غالب و رایج داشتهاند؛ وگرنه سرزمین تصوف، هیچگاه خالی از صاحبان حال و مقام نبوده است.
داستان دین نیز همین است. نخست احوال معنوی و تجربههای وجودی برای گروهی از مؤمنان همچون سلمان و مقداد و سمیه و یاسر بود و سپس اندکاندک به ورطه قیلوقال و گفتوگوهای بیپایان و فرقهسازی افتاد و اکنون بیشتر وسیلهای است برای برتریجویی یا هویتطلبی یا اعتبارسازی یا رقیبسوزی یا مسندنشینی و فرمانروایی. آن حالات نفسی و کیفیات وجودی و شور و حال مؤمنانه، جای خود را به عقیدهپرستی و جنگهای نظری و منازعات بیروح داده است که نه دلی را گرم میکنند و نه خانهای را آباد و نه سرزمینی را شاد و آزاد. اندکشمارند مؤمنانی که بگویند: خدایا، هیچ حقیقتی را چندان پنهان نمیکنم که ایمانم را، که میدانم تو در پنهان، پیداتری.
#رضا_بابایی
@antioligarchie
#نکته
🔻چندی پس از آن که ابراهیم بت ها را شکست مردی به دیدار او آمد ؛
ابراهیم از شهر و دیار مرد پرسید
مرد گفت : مردمانِ دیارِ من تو را بسیار دوست می دارند آنها بت
های خود را به شکلِ تبرِ تو می سازند.
#رضا_بابایی
@antioligarchie
🔻چندی پس از آن که ابراهیم بت ها را شکست مردی به دیدار او آمد ؛
ابراهیم از شهر و دیار مرد پرسید
مرد گفت : مردمانِ دیارِ من تو را بسیار دوست می دارند آنها بت
های خود را به شکلِ تبرِ تو می سازند.
#رضا_بابایی
@antioligarchie
#نکته
🔻معنای عبرتگیری از عاشورا
بر فرض که یادآوری تاریخ و وقایعی مانند عاشورا، برای این است که من به آن بنگرم و تکلیف امروزم را بدانم، کدامیک از دو شیوۀ زیر درستتر است و مصداق عبرتگیری است؟
۱. خودم را در هر نزاعی، در جایگاه امام حسین ع و یاران او بدانم و دیگران را به مثابۀ شمر و یزید.
۲. پیوسته خود را با یزید و ابن زیاد مقایسه کنم و بر خود نهیب بزنم که اگر تو هم مانند آنان باشی، عاقبتی شوم در دنیا و آخرت خواهی داشت.
عبرتگیری از عاشورا، این است که من خودم را با شمر و یزید مقایسه کنم و بترسم از اینکه مبادا در جبهۀ آنان باشم؛ نه اینکه چون برای حسین ع عزاداری میکنم، خودم را ادامه و تکرار حسین ع بدانم و جبهۀ مقابلم را ارتش اشقیا. بر شیوۀ نخست، هر نامی میتوان نهاد، جز عبرتگیری از عاشورا. به قول سنایی بزرگ:
"بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت کنی
چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری"
#رضا_بابایی
@antioligarchie
🔻معنای عبرتگیری از عاشورا
بر فرض که یادآوری تاریخ و وقایعی مانند عاشورا، برای این است که من به آن بنگرم و تکلیف امروزم را بدانم، کدامیک از دو شیوۀ زیر درستتر است و مصداق عبرتگیری است؟
۱. خودم را در هر نزاعی، در جایگاه امام حسین ع و یاران او بدانم و دیگران را به مثابۀ شمر و یزید.
۲. پیوسته خود را با یزید و ابن زیاد مقایسه کنم و بر خود نهیب بزنم که اگر تو هم مانند آنان باشی، عاقبتی شوم در دنیا و آخرت خواهی داشت.
عبرتگیری از عاشورا، این است که من خودم را با شمر و یزید مقایسه کنم و بترسم از اینکه مبادا در جبهۀ آنان باشم؛ نه اینکه چون برای حسین ع عزاداری میکنم، خودم را ادامه و تکرار حسین ع بدانم و جبهۀ مقابلم را ارتش اشقیا. بر شیوۀ نخست، هر نامی میتوان نهاد، جز عبرتگیری از عاشورا. به قول سنایی بزرگ:
"بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت کنی
چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری"
#رضا_بابایی
@antioligarchie
#نکته
🔻از درويشی خویش انديش
مرد به خانه گريخت. در را به روی خود بست و در کنجی نشست. طفلان، به عادت هر شب، گرد او جمع شدند.
سر از گريبان بيرون نياورد.
همسر آمد و گفت: ای مرد، تو را چه افتاده است؟
مرد سر از گريبان بيرون نياورد.
زن، نزديک شوی شد. آهسته در گوش مرد گفت: به خدای[قسم] که هرگز تو را چنين زار و غمناک نديده بودم. بگو تو را چه پیش آمده است؟
صدایِ مرد را شنيد:
- رهايم کن.
زن گفت: تو نيز مرا از غم آزاد کن و راز دل بگو.
گفت: امشب به مسجد بودم. واعظ می گفت: هر که خدا را تشبيه [به انسانی] کند و نشسته بر عرش داند، جای او دوزخ است. شب پيشين واعظی ديگر بر منبر بود. او می گفت: هر کس كه نشستن خدا را بر عرش تأويل يا انكار کند، جایِ او دوزخ است. اکنون ما کدام [را] گيريم که دوزخی نباشیم؟ بر چه باشيم که مسلمان بمیریم؟ عاجز شديم!
زن گفت: ای مرد، هيچ عاجز مشو و سرگردان مباش و غم مخور. خدا اگر بر عرش است و اگر بی عرش است، اگر در جای است و اگر بی جای است، اگر سزاوار تشبیه است و اگر خواستار تنزیه است، هر چه هست نامش پرآوازه باد و دولتش پاينده! تو از درويشی[فقر و نداری] خویش انديش که سفرهات بینان است و خانهات بیچراغ.
📚 مقالات شمس تبریزی، با ویرایش و تلخیص/ #رضا_بابایی
@antioligarchie
🔻از درويشی خویش انديش
مرد به خانه گريخت. در را به روی خود بست و در کنجی نشست. طفلان، به عادت هر شب، گرد او جمع شدند.
سر از گريبان بيرون نياورد.
همسر آمد و گفت: ای مرد، تو را چه افتاده است؟
مرد سر از گريبان بيرون نياورد.
زن، نزديک شوی شد. آهسته در گوش مرد گفت: به خدای[قسم] که هرگز تو را چنين زار و غمناک نديده بودم. بگو تو را چه پیش آمده است؟
صدایِ مرد را شنيد:
- رهايم کن.
زن گفت: تو نيز مرا از غم آزاد کن و راز دل بگو.
گفت: امشب به مسجد بودم. واعظ می گفت: هر که خدا را تشبيه [به انسانی] کند و نشسته بر عرش داند، جای او دوزخ است. شب پيشين واعظی ديگر بر منبر بود. او می گفت: هر کس كه نشستن خدا را بر عرش تأويل يا انكار کند، جایِ او دوزخ است. اکنون ما کدام [را] گيريم که دوزخی نباشیم؟ بر چه باشيم که مسلمان بمیریم؟ عاجز شديم!
زن گفت: ای مرد، هيچ عاجز مشو و سرگردان مباش و غم مخور. خدا اگر بر عرش است و اگر بی عرش است، اگر در جای است و اگر بی جای است، اگر سزاوار تشبیه است و اگر خواستار تنزیه است، هر چه هست نامش پرآوازه باد و دولتش پاينده! تو از درويشی[فقر و نداری] خویش انديش که سفرهات بینان است و خانهات بیچراغ.
📚 مقالات شمس تبریزی، با ویرایش و تلخیص/ #رضا_بابایی
@antioligarchie
#نکته
🔻معنای عبرتگیری از عاشورا
بر فرض که یادآوری تاریخ و وقایعی مانند عاشورا، برای این است که من به آن بنگرم و تکلیف امروزم را بدانم، کدامیک از دو شیوۀ زیر درستتر است و مصداق عبرتگیری است؟
۱. خودم را در هر نزاعی، در جایگاه امام حسین ع و یاران او بدانم و دیگران را به مثابۀ شمر و یزید.
۲. پیوسته خود را با یزید و ابن زیاد مقایسه کنم و بر خود نهیب بزنم که اگر تو هم مانند آنان باشی، عاقبتی شوم در دنیا و آخرت خواهی داشت.
عبرتگیری از عاشورا، این است که من خودم را با شمر و یزید مقایسه کنم و بترسم از اینکه مبادا در جبهۀ آنان باشم؛ نه اینکه چون برای حسین ع عزاداری میکنم، خودم را ادامه و تکرار حسین ع بدانم و جبهۀ مقابلم را ارتش اشقیا. بر شیوۀ نخست، هر نامی میتوان نهاد، جز عبرتگیری از عاشورا. به قول سنایی بزرگ:
"بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت کنی
چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری"
#رضا_بابایی
@antioligarchie
🔻معنای عبرتگیری از عاشورا
بر فرض که یادآوری تاریخ و وقایعی مانند عاشورا، برای این است که من به آن بنگرم و تکلیف امروزم را بدانم، کدامیک از دو شیوۀ زیر درستتر است و مصداق عبرتگیری است؟
۱. خودم را در هر نزاعی، در جایگاه امام حسین ع و یاران او بدانم و دیگران را به مثابۀ شمر و یزید.
۲. پیوسته خود را با یزید و ابن زیاد مقایسه کنم و بر خود نهیب بزنم که اگر تو هم مانند آنان باشی، عاقبتی شوم در دنیا و آخرت خواهی داشت.
عبرتگیری از عاشورا، این است که من خودم را با شمر و یزید مقایسه کنم و بترسم از اینکه مبادا در جبهۀ آنان باشم؛ نه اینکه چون برای حسین ع عزاداری میکنم، خودم را ادامه و تکرار حسین ع بدانم و جبهۀ مقابلم را ارتش اشقیا. بر شیوۀ نخست، هر نامی میتوان نهاد، جز عبرتگیری از عاشورا. به قول سنایی بزرگ:
"بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت کنی
چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری"
#رضا_بابایی
@antioligarchie