#نقد_و_نظر
❌خدا علیه خدا❗️
✍️ یاسر عرب
🔻از در و دیوار ایران مذهب است که می بارد! به برنامه های صدا و سیما اشاره نمی کنم که پروپاگاند مذهبی اش دیگر بین مذهبیون هم طرفدار ندارد. از شهر نمی گویم که بی جهت بر روی در و دیوار اش دیسکورس مذهب، و گفتمانِ کربلا، و چهره ی رهبران مذهبی و پیامهای دینی و روایات شیعی نقش بسته. و نام خیابان ها و اتوبان های اش سراسر برگرفته از "مردانِ" مذهبی است. از دیوار مدارس نمی گویم که خود دیده اید. از وضعیت تقویم مناسکی که دائم در حال فربه شدن است می گذرم. به گسترش آیین های عزاداری نمی پردازم. به آیات و روایات منقش در مترو و اتوبوس و ایستگاه قطار و ... کاری ندارم بالاخره این یک واقعیت است که هواپیما در این کشور از زمین بلند نمی شود الا با سلام و صلوات و تحیت و تکریم و یاد آوریِ قداست همه چیز! شما خود بهتر از من به معنی بودنِ پسوند اسلامی ته دانشگاه آزاد و بانکداری و علوم انسانی و ... واقف هستید!
برای ناپدید کردن یک سوژه بهترین راه نمایاندن بیش از حد آن است. عملیاتی اش می شود اینکه تصویر کسی که میخواهیم فراموش اش کنیم، بگذاریم روی صفحه ی موبایل. پس از مدتی دیگر آن تصویر را نخواهیم دید! و این چنین است که وقتی همه چیز مقدس شد، دیگر هیچ چیز مقدس نخواهد بود! چونان ماهی درون آب، که بیش از همه حضور پیرامونیِ آب را فراموش خواهد کرد. و شاید این راز همان توصیه ی آیت الله امجد به یکی از دوستان مشهدی مان بود که «حرم، کم برو!»
خدا، حقیقت، انسانیت، انصاف، در جامعه ی ما مفاهیم شهید شده ای هستند که از شدت تکثیر دیگر معنی خود را در روابط انسانی ما از دست داده اند. و بر همین سبیل کارکرد آنها نیز معوج شده است. چه حقیقتی پشت اعمال دینی ما نهفته است؟ یادم هست روزی که محضر حاج حیدر بودم برایم می گفت اینکه دست دادن بعد از نماز جماعت مستحب است برای این است که به بغل دستی است نگاه کنی. ببینی او را می شناسی؟ رنگ رخسار اش گرم است یا زرد؟ در چشمانش غمی نهفته که نیاز به هم صحبت داشته باشد؟ گرسنه است؟ مشکلی دارد؟ اما همه ی این حکمت ها در پس ظاهری تکراری و ملال آور از بین رفته و حالا خود مومنین هم نمی دانند چرا باید بعد از نماز جماعت با هم دست بدهند؟ انگار این رفتار تنها یک رفتار ماورایی است برای شراکت در ثواب نماز دیگری!
ثمره ی این بمبارانِ مناسک و بارانِ پیامهای تبلیغی دینی اما از یک سو تولید انبوهِ شیعه ی هیئتی و جامعه ی توده ای و جمهوری قشری، است و از سوی دیگر تولید انبوهِ عناد و لجبازی و دین گریزی و گاها دین ستیزی توسط عامه ی مردم ... اجازه بدهید با مثال روشن اش کنم!
من هر وقت سوار قطار های سازمان رجا جمهوری اسلامی می شوم سر سام می گیرم از حجم "تنشِ مذهبی!" چندین بار از روسای قطار ها پرسیده ام آیا قطار سالن سینماست؟ و آنها می گویند متاسفانه پخش دائم فیلم دستور اجباری از بالاست. چه فیلمهایی؟ یکی از یکی بدتر! مملو از غم، بدبختی، کشته شدن، جنگ، فقر، بیچارگی، ترس، استرس، تنهایی، درماندگی، صدای بمباران، ضجه ی آدمها، خنده های هیستریک، و خلاصه یک سادیسم جمعی اجباری و ممتد تا رسیدن به مقصد!
در ازای آن وقتی نهاد فربه کننده مناسک بر مصدر امر نباشد ببینیم چه می شود؟ سوار اتوبوس های بین راهی بشوید. تقریبا همین بساط است. با دو فرق! اول فرمان همه چیز (به جای مدیر عامل فرهنگی رجا) دست خودِ راننده است. دوم آنجا مواجه هستید با انبوه فیلمهای بند تمبانی حاویِ شوخی های زیر نافی، و متلک های جنسی، عشوه های خرکی زنانی بیکار که چون پیلا پیلا خود را آراسته و گاه جیغ جیغ می کنند و بعضا لمیده درون خودروهای گران قیمت، دور قصه ی فیلم، بیجهت دور دور می کنند.
#تحجر و #تجدد دو تیغه ی قیچی هستند که ما را از مدینه ی فاضله ی #تمدن دور می کنند. در جامعه ی متمدن افراط و تفریط جایی ندارد و همه چیز بر محور عدل است و اعتدال ثمره ی این جامعه است. ما را هنوز تا عدالت راه بسیار است، تا چه رسد به اعتدال.. ما در اینجا هنوز مشغول جنگِ مذهب علیه مذهب هستیم و دلخوش به جنگ خدا علیه خدا! مهجور مانده عقل ...!
@antioligarchie
❌خدا علیه خدا❗️
✍️ یاسر عرب
🔻از در و دیوار ایران مذهب است که می بارد! به برنامه های صدا و سیما اشاره نمی کنم که پروپاگاند مذهبی اش دیگر بین مذهبیون هم طرفدار ندارد. از شهر نمی گویم که بی جهت بر روی در و دیوار اش دیسکورس مذهب، و گفتمانِ کربلا، و چهره ی رهبران مذهبی و پیامهای دینی و روایات شیعی نقش بسته. و نام خیابان ها و اتوبان های اش سراسر برگرفته از "مردانِ" مذهبی است. از دیوار مدارس نمی گویم که خود دیده اید. از وضعیت تقویم مناسکی که دائم در حال فربه شدن است می گذرم. به گسترش آیین های عزاداری نمی پردازم. به آیات و روایات منقش در مترو و اتوبوس و ایستگاه قطار و ... کاری ندارم بالاخره این یک واقعیت است که هواپیما در این کشور از زمین بلند نمی شود الا با سلام و صلوات و تحیت و تکریم و یاد آوریِ قداست همه چیز! شما خود بهتر از من به معنی بودنِ پسوند اسلامی ته دانشگاه آزاد و بانکداری و علوم انسانی و ... واقف هستید!
برای ناپدید کردن یک سوژه بهترین راه نمایاندن بیش از حد آن است. عملیاتی اش می شود اینکه تصویر کسی که میخواهیم فراموش اش کنیم، بگذاریم روی صفحه ی موبایل. پس از مدتی دیگر آن تصویر را نخواهیم دید! و این چنین است که وقتی همه چیز مقدس شد، دیگر هیچ چیز مقدس نخواهد بود! چونان ماهی درون آب، که بیش از همه حضور پیرامونیِ آب را فراموش خواهد کرد. و شاید این راز همان توصیه ی آیت الله امجد به یکی از دوستان مشهدی مان بود که «حرم، کم برو!»
خدا، حقیقت، انسانیت، انصاف، در جامعه ی ما مفاهیم شهید شده ای هستند که از شدت تکثیر دیگر معنی خود را در روابط انسانی ما از دست داده اند. و بر همین سبیل کارکرد آنها نیز معوج شده است. چه حقیقتی پشت اعمال دینی ما نهفته است؟ یادم هست روزی که محضر حاج حیدر بودم برایم می گفت اینکه دست دادن بعد از نماز جماعت مستحب است برای این است که به بغل دستی است نگاه کنی. ببینی او را می شناسی؟ رنگ رخسار اش گرم است یا زرد؟ در چشمانش غمی نهفته که نیاز به هم صحبت داشته باشد؟ گرسنه است؟ مشکلی دارد؟ اما همه ی این حکمت ها در پس ظاهری تکراری و ملال آور از بین رفته و حالا خود مومنین هم نمی دانند چرا باید بعد از نماز جماعت با هم دست بدهند؟ انگار این رفتار تنها یک رفتار ماورایی است برای شراکت در ثواب نماز دیگری!
ثمره ی این بمبارانِ مناسک و بارانِ پیامهای تبلیغی دینی اما از یک سو تولید انبوهِ شیعه ی هیئتی و جامعه ی توده ای و جمهوری قشری، است و از سوی دیگر تولید انبوهِ عناد و لجبازی و دین گریزی و گاها دین ستیزی توسط عامه ی مردم ... اجازه بدهید با مثال روشن اش کنم!
من هر وقت سوار قطار های سازمان رجا جمهوری اسلامی می شوم سر سام می گیرم از حجم "تنشِ مذهبی!" چندین بار از روسای قطار ها پرسیده ام آیا قطار سالن سینماست؟ و آنها می گویند متاسفانه پخش دائم فیلم دستور اجباری از بالاست. چه فیلمهایی؟ یکی از یکی بدتر! مملو از غم، بدبختی، کشته شدن، جنگ، فقر، بیچارگی، ترس، استرس، تنهایی، درماندگی، صدای بمباران، ضجه ی آدمها، خنده های هیستریک، و خلاصه یک سادیسم جمعی اجباری و ممتد تا رسیدن به مقصد!
در ازای آن وقتی نهاد فربه کننده مناسک بر مصدر امر نباشد ببینیم چه می شود؟ سوار اتوبوس های بین راهی بشوید. تقریبا همین بساط است. با دو فرق! اول فرمان همه چیز (به جای مدیر عامل فرهنگی رجا) دست خودِ راننده است. دوم آنجا مواجه هستید با انبوه فیلمهای بند تمبانی حاویِ شوخی های زیر نافی، و متلک های جنسی، عشوه های خرکی زنانی بیکار که چون پیلا پیلا خود را آراسته و گاه جیغ جیغ می کنند و بعضا لمیده درون خودروهای گران قیمت، دور قصه ی فیلم، بیجهت دور دور می کنند.
#تحجر و #تجدد دو تیغه ی قیچی هستند که ما را از مدینه ی فاضله ی #تمدن دور می کنند. در جامعه ی متمدن افراط و تفریط جایی ندارد و همه چیز بر محور عدل است و اعتدال ثمره ی این جامعه است. ما را هنوز تا عدالت راه بسیار است، تا چه رسد به اعتدال.. ما در اینجا هنوز مشغول جنگِ مذهب علیه مذهب هستیم و دلخوش به جنگ خدا علیه خدا! مهجور مانده عقل ...!
@antioligarchie
⭕️ #شکستن_در ؟
#عبدالله_گنجی(مدیرمسئول روزنامه ی #اصولگرای جوان) نوشت :
شخصیت بزرگی از خیابان عبور می کرد.یک نفر خیلی فشار و اصرار داشت دست این شخصیت را ببوسد.محافظ اون شخصیت گفت ول کن بابا دستش را شکستی.طرف پاسخ داد : جهنم بشکند بگذار ببوسمش.حالا حکایت👈 #شکستن_درب_حرم به بهانه ارادت است.
#تحجر
#کرونا
#نقد_و_نظر
🔻 حجت الاسلام شفیعی کیا :
بنده دیشب اتفاقاً زائرحرم حضرت معصومه سلاماللّهعلیها بودم؛ #شکستن_دری درکار نبود.
معترضان عموما دهه هفتادی و هشتادی و حامی نظام و رهبری بودند./آیابازهم اتهامزنی آبانی به معترضانی مطرح است؟!/توسط همانان که شیوع کرونا از تهران در قبل بهمن را مکتوم گذاشتند و قم را متهم کردند.
#قم
@antioligarchie
#عبدالله_گنجی(مدیرمسئول روزنامه ی #اصولگرای جوان) نوشت :
شخصیت بزرگی از خیابان عبور می کرد.یک نفر خیلی فشار و اصرار داشت دست این شخصیت را ببوسد.محافظ اون شخصیت گفت ول کن بابا دستش را شکستی.طرف پاسخ داد : جهنم بشکند بگذار ببوسمش.حالا حکایت👈 #شکستن_درب_حرم به بهانه ارادت است.
#تحجر
#کرونا
#نقد_و_نظر
🔻 حجت الاسلام شفیعی کیا :
بنده دیشب اتفاقاً زائرحرم حضرت معصومه سلاماللّهعلیها بودم؛ #شکستن_دری درکار نبود.
معترضان عموما دهه هفتادی و هشتادی و حامی نظام و رهبری بودند./آیابازهم اتهامزنی آبانی به معترضانی مطرح است؟!/توسط همانان که شیوع کرونا از تهران در قبل بهمن را مکتوم گذاشتند و قم را متهم کردند.
#قم
@antioligarchie