آنتی الیگارشی
7.62K subscribers
14.9K photos
5.56K videos
95 files
5.14K links
تمام مطالب منتشر شده در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار می یابد.

مسئولیت مطالب مخاطبان در گروه متصل به کانال تنها به
عهده خود مخاطبان است.
Download Telegram

#خاطره

🔴 رییس جمهور #احمدی_نژاد شب عید با فروتنی در برابر مردم عذرخواهی کرد از اینکه مبلغ عیدی کم‌ و ‌ناقابل هست « ۸۵۰۰۰ تومان به ازای هر ایرانی ». یادمه گفت : " نمیشه شب عیدی پرده خونه رو ‌باهاش عوض‌کرد. ولی سبزی پلو ماهی شب عید رو ‌میشه باهاش جور کرد."

#خاموش_کردن_صدای_محرومان

🔹فیو توییت


به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
#خاطره
۲ بهمن ۸۵

به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
#خاطره

🍃خمینی !
ای امام !
کاش دوباره به استقبالت می آمدیم
این بار
حتی
پرشکوه تر از
بهمن ۵۷


امروز
حال و هوایِ شهرمان
زمستانی ست
برف باریده



با بغضی
در گلو
و‌مشت هایی
یخ بسته
به استقبالِ
خاطراتت آمدیم



به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
#خاطره

⭕️ میگن : ناصرالدین‌شاه رفته‌بود اپرا تو آمستردام. دربارۀ خواننده ی زن اپرا نوشته :

«خوش‌لباس بود ، چندان بدگل نبود ، اما آوازش مثل زوزۀ سگ به گوش ما می‌رسید.»


به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
👈 به بهانه ی مخالفت #اصولگرایان با نامگذاری خیابانی به اسم او

#خاطره_از_مصدق


#فلسفي (خطیب مشهور) درباره يكي از ملاقات‌هاي خود با دكتر مصدق كه علت ملاقات، انتقال پيام آيت‌اله بروجردي بوده است مي‌گويد:

موضوع از اين قرار بود كه بهائي‌ها در شهرستان‌ها مسئله‌ساز شده بودند و قدرت‌نمائي مي‌كردند. به امر حضرت آيت‌اله العظمي بروجردي وقت ملاقات گرفتم و نزد مصدق رفتم. پيام آقاي بروجردي را به ايشان رساندم و گفتم: شما رئيس دولت اسلامي ايران هستيد و الآن بهائي‌ها در شهرستان‌ها فعال هستند و مشكلاتي را براي مردم مسلمان ايجاد كرده‌اند. لذا مرتباً نامه‌هايي از آنان به عنوان شكايت به آيت‌اله بروجردي مي‌رسد، ايشان لازم دانستند كه شما در اين باره اقدامي بفرماييد. دكتر مصدق بعد از تمام شدن صحبت‌ به من به گونة تمسخر آميزي‌، قاه‌قاه و با صداي بلند خنديد و گفت: آقاي فلسفي از نظر من مسلمان و بهائي فرق ندارد، همه از يك ملت و ايراني هستند.

اين پاسخ براي من بسيار شگفت‌انگيز بود، زيرا اگر سئوال مي‌كرد فرق بين بهائي و مسلمان چيست؟ براي او توضيح مي‌دادم. اما با آن خنده‌ي تمسخرآميز و موهن ديگر جايي براي صحبت كردن و توضيح دادن باقي نماند. لذا سكوت كردم و موقعي كه به محضر آيت‌اله بروجردي رسيدم و اين جمله را گفتم، ايشان نيز با حالت بهت و تحيّر پيام وي را استماع كرد.


به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
#خاطره
💢 در حرم #امام_حسین (ع) موقع نماز جماعت دوصف نماز تشکیل میدن .امام جماعت سمت راست نماینده آقای #سیستانی و امام جماعت سمت چپ نماینده آقای #شیرازی.
ملت هم بی خبر ٬ هرجا که وایستاد نمازش #قبوله!!

#آزادی_به_سبک_روحانیت

آنتی اولیگارشی👇
@antioligarchie
#خاطره

رهبر انقلاب: یک نفر در زندان با من همبند بود. ساواک بیت شعری از او پیدا کرد که نوشته بود:همه بگویید از برنا و پیر لعنت ا‌‌‌لله رضاشاه کبیر | رژیم او را به شش ماه زندان محکوم کرد.( خنده حضار)

@antioligarchie

👈 #خاطره

❇️... آن وقت نماينده مجلس و در تهران بودم. يك روز رشيد(فرزند آقای حسنی که به عضویت گروه های کمونیستی درآمده بود) به تهران آمده بود. جايش را شناسايي كرديم. در كميته انقلاب تهران با آيت‌الله مهدوي‌كني تماس گرفتم و گفتم يك موردي هست، چند نفر مسلح بفرستد. نگفتم پسرم هست. يكي از محافظان خودم به نام آقاي جليل حسني را نيز همراه آنها كردم. او از بچه‌هاي كميته اروميه بود و الان به تجارت مشغول است. گفتم اگر مقاومت يا فرار كرد بزنيد نگذاريد فرار كند و اگر هم تسليم شد، دستگيري كنيد و به كميته تحويل بدهيد. آنها رفتند و او را دستگير كردند. رشيد چند روزي در كميته تهران بود. بعد براي بازجويي و محاكمه به تبريز انتقال دادند. او چون محل فعاليت‌هايش، استان آذربايجان بود در اين شهر محاكمه و به اعدام محكوم شد و بلافاصله حكم اجرا گرديد. در مرحله اول، رشيد را به دادستان وقت، حضرت حجت الاسلام سيد حسين موسوي تبريزي تحويل داده بودند، او نيز وي را به يكي از دامادهايش كه او هم قاضي بود، سپرد و حكم اعدام رشيد را او صادر كرده بود. حتي بعد از اعدام جنازه‌اش را هم به ما تحويل ندادند.

وقتي خبر اعدام رشيد را شنیدم، چون به وظيفه خود عمل كرده‌ بودم هيچ ناراحت نشدم. من در مورد انقلاب به هيچ شخصي ولو پسرم باشد، شوخي ندارم و با هيچ احدي در اين مورد عقد اخوتي هم نبسته‌ام. هنوز هم اگر يكي از فرزندانم بر ضد انقلاب و رهبري، خداي ناكرده، فعاليت كند، همان كاري را خواهم كرد كه با رشيد كردم. حقيقت اين است كه رشيد مستحق اعدام نبود. او جنايتي را مرتكب نشده بود، يا كسي را نكشته بود تنها جرمش اين بود كه گرايش شديد كمونيستي داشت و اين هرگز منجر به اعدام كسي نمي‌شود. حداكثر اين اين است كه بايد به حبس ابد محكوم مي‌گرديد.

💢مروری بر خاطرات حجت الاسلام #حسنی امام جمعه ارومیه / مرکز اسناد انقلاب اسلامی

@antioligarchie
#خاطره

🔻‏میرحسین #موسوی: خاطره آن شبی را نقل می‌کنم که اسناد لانه جاسوسی در رابطه با #امیرانتظام افشا شد. واقعا احساس می‌کردم کوه سنگینی از روی دوش من برداشته شد. من هیچ وقت خوشحالی آن شب را فراموش نمی‌کنم. سنجاقی که #امیرانتظام روی کراوات خود می‌زد، همیشه مانند سوزنی در چشمان من فرو می‌رفت.

@antioligarchie
#خاطره_نگاری

🔻روایت مدیر روابط عمومی وزارت ارتباطات از رستوران لاکچری با امکاناتی مانند ماساژ، حوضچه های آب معدنی، اتاق نمک و استراحتگاه و...

👈پ.ن. مهم اینه که همه ی مدت عذاب وجدان داشته !


@antioligarchie
#خاطره
#دفاع_مقدس

مسعود شفیعی کیا

⭕️ در عملیّات بیت المقدس۲ به یاد دارم که وقتی دشمن تک سنگینی انجام داد و نیروهای گردان کمیل روی تپه‌ای بین "الاغلو" و "دولبشک" ( تپه شصتی ) مستقر بودند و دشمن از ارتفاع "الاغلو" به پایین سرازیر شده بود، خود از بی‌سیم شنیدم که فرمانده یِ وقتِ #گردان_کمیل[ برادر درویش] با ستاد لشگر مشاجره‌ای داشت، و وقتی از ستاد #سعید_قاسمی به آقای درویش می‌گفت که از قصدش برای عقب کشیدن نیروها منصرف شود و به آیه‌ی : " کم من فئة قلیلة... " متوسل می‌‌شد، آقای درویش با همان لحن تهرونیش گفت : "حاج سعید برای من قرآن نخون من خودم بچه آخوندم، من بچه هامو به کشتن نمی‌دم و آماده‌ی دادگاه نظامی هم هستم ! " و آن شب نگذاشت بچه‌های گردان زیر آتش سنگین دشمن بمانیم و عقبمان کشید، و به این ترتیب هم ما را از تلفات نجات داد و هم تپه نیز حفظ شد، چون دشمن بعثی هم می‌دانست که گرفتن آن تپه بین دو ارتفاع بلند توجیه نظامی ندارد و با این تدبیر ده‌ها جوانِ پای‌کار زنده ماندیم!

ولی متأسفانه در طول جنگ خیلی‌ها چنین تمردی نمی‌کردند و حفظ موقعیت ولو به قیمت تلفات هزاران جوان بی‌نظیر جزو استراتژی‌های ثابت اغلب آقایان بود و ...

@antioligarchie
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️( شرح ویدئو) سخنان فاطمه سلیمانی درباره "عیدوک بامری"یکی از اشرار سیستان و بلوچستان


#داستانک

حرف #عیدوک_بامری شد یک #خاطره ازش یادم اومد: دوسه‌سال بعداز فارغ‌التحصیلی و قبل ازینکه خودم کرمون مطب باز کنم، گاهی بجای یک همکار قدیمی می رفتم مطبش در یکی از شهرهای اطراف؛ طبعا و طبق وظیفه، هر مریض یا مجروحی که می‌اومد ویزیت می‌کردم و کارای درمانیشو انجام می‌دادم؛ تا اینکه تا اینکه یکبار دیدم سیل احضاره که از سوی نهادهای بالادستی به طرفم جاری شده با این مضمون که: «شما زخم یک نفر از أشرار مسلح رو که در درگیری با نیروی امنیتی، گلوله خورده ، درمان کردین!!»  القصه، بااینکه ماجرا اصلا یادم نمی‌اومد، زمان نسبتا زیادی طول کشید تا بالاخره موفق شدم به بالادستیا حالی کنم، وظیفه‌ام بعنوان پزشک اصلا همینه که همۀ توان و دانشم رو بدون کوچکترین توجه به مرام و افکار و کنش‌های قبلی مریضم یا مثلا پروندۀ قضائیش، در درمانش بکار بگیرم!

پ.ن: الان شنیدم بالادستی همۀبالادستیام عیدوک رو بخشیده! شد مصداق: خلیفه بخشیده،کدخدا نمیبخشه!!

🀄️مجید ملک محمدی

#twitter

@antioligarchie