#تلنگر
🔻دیگرآزاریِ پنهانِ آدمهایِ خوب
مطلبی که میخواهم بگویم کمی تند و شاید برای بعضی آزارنده باشد. امّا هرچه بیشتر میگذرد، بیشتر احساس میکنم در پسِ بسیاری از وسواسهای اخلاقی، تغذیهای، دینی و ... نوعی دیگرآزاریِ موجّه، نهفته است.
این امور که با خوب و بد اخلاقی، سلامت جسم، بهداشت، وظیفه دینی، رستگاری و ... سر و کار دارند، پوشش خوبی هستند برای دیگرآزاریای که اگر آشکار میبود، نه دیگران اجازه اعمال کردنش را به فرد میدادند و نه حتی خود او جسارت و شجاعت انجامش را پیدا میکرد. در حقیقت این امورِ خوب، پوششی میشوند برای فریبدادنِ خودِ فرد و دیگران تا در پسِ آن، خشمی به دیگری ( و گاه به خود فرد) ابراز شود و تنشی در روانِ او آرام بگیرد. در این حالت با انسانهایی اخلاقمدار، مراقبِ سلامت جسم و دیندارانِ پرهیزگاری روبرو هستیم که وقتی سویههای موجّه رفتارشان را کنار میزنی، آنچه باقی میماند پرخاشگری و آسیب زدنی است که حسش میکنیم امّا اجازه ابراز کردنش را به خودمان نمیدهیم...
#محمود_مقدسی
@antioligarchie
🔻دیگرآزاریِ پنهانِ آدمهایِ خوب
مطلبی که میخواهم بگویم کمی تند و شاید برای بعضی آزارنده باشد. امّا هرچه بیشتر میگذرد، بیشتر احساس میکنم در پسِ بسیاری از وسواسهای اخلاقی، تغذیهای، دینی و ... نوعی دیگرآزاریِ موجّه، نهفته است.
این امور که با خوب و بد اخلاقی، سلامت جسم، بهداشت، وظیفه دینی، رستگاری و ... سر و کار دارند، پوشش خوبی هستند برای دیگرآزاریای که اگر آشکار میبود، نه دیگران اجازه اعمال کردنش را به فرد میدادند و نه حتی خود او جسارت و شجاعت انجامش را پیدا میکرد. در حقیقت این امورِ خوب، پوششی میشوند برای فریبدادنِ خودِ فرد و دیگران تا در پسِ آن، خشمی به دیگری ( و گاه به خود فرد) ابراز شود و تنشی در روانِ او آرام بگیرد. در این حالت با انسانهایی اخلاقمدار، مراقبِ سلامت جسم و دیندارانِ پرهیزگاری روبرو هستیم که وقتی سویههای موجّه رفتارشان را کنار میزنی، آنچه باقی میماند پرخاشگری و آسیب زدنی است که حسش میکنیم امّا اجازه ابراز کردنش را به خودمان نمیدهیم...
#محمود_مقدسی
@antioligarchie
#تلنگر
⭕️کاری که اختلاس کرد!
بُرش اول:
منزل یکی از ریش سفیدان فامیل دعوتیم، ناگهان زنگ در به صدا در می آید، همسر صاحبخانه آیفون را خیره خیره می نگرد و رو به شوهرش می گوید مامور کمیته امداد است و آمده صندوق صدقات کوچکی که گوشه حیاط خانه آویزان است را خالی کند، ناگهان صاحبخانه با دست به پیشانی اش می زند که ای وای اون صندوق کاملاً خالیست و در این چند ماه هیچ پولی در آن نریخته ام، یکدفعه پسر مهندس بیکار خانواده می گوید؛ ولش کن بابا برن از ب.ز. بگیرن!!!
برش دوم؛
در صف نانوایی ایستاده ام، نان تافتونی که در چند سال پیش با کمترین قیمت می شد خرید الان به ۱۰۰۰ تومن رسیده ! کارتُون خوابی که دندانهایش را فدای مواد کرده، رو به شاطر کرده و می گوید؛ اوستا یه دونه نون بهم بده چند روزه چیزی نخوردم، دارم می میرم...
شاطر با اکراه نانی را از زیر پیشخوان نانوایی که وسطش سوخته و معلوم است برای نان خشکی کنار گذاشته به مرد ژولیده می دهد!
مرد نگاهی به نان می کند و می گوید؛ حاجی اینو که سگ نمی خوره، خدا خیرت بده یه دونه داغشو بده!
شاطرِ عصبانی فریاد زنان می گوید؛ برو گمشو همینم از سرت زیاده، برو از اونها که دارن مملکتو می برن و می خورن نون بگیر!
بُرش سوم:
در تره باری مشغول جدا کردن خیار و گوجه هستم، مردی وارد می شود و چشمش به سینی باقالی می افتد و رو به صاحب مغازه کرده و می گوید: حاجی ! باقالی دیروز دو تومن بود، حالا شده سه تومن؟!
فروشنده در پاسخ با طعنه می گوید؛ مگه خبر نداری سیل اومده، بار نمیاد، همینم به زور گیر آوردم!
خریدار تعجب کنان پاسخ می دهد: کِی سیل اومده؟ کجا؟ چرا خبردار نشدیم؟ قبلنا که سیلی، زلزله ای میومد همه جا چادر میزدن پول جمع می کردن، اگه سیل اومده پس چرا خبری نیست؟!
فروشنده با لبخند تمسخر آمیزی گفت:ای آقا اونقدر دزدیدن که دیگه روشون نمیشه از ملت گدایی کنن!!!
بله اختلاس فقط به یغما رفتن ثروت ملی نبود، آنچه بیشتر و مخربتر از بُعد اقتصادی رُخ می نماید، نابودی فرهنگ بخشندگی مردم کشور است، شاید شما هم با این تصاویری که گفتم روبرو شده باشید و اکنون باید پرسید که چگونه مردمی که برای کمک به جبهه ها، زلزله های رودبار و بم، حتی برای افغانستان پول جمع می کردن و کامیون کامیون اجناس می فرستادند به جایی از بی تفاوتی رسیده اند که حاضر نیستند سرسوزنی ببخشند؟!
کاری که اختلاس کرد مهمتر و عمیقتر از به تاراج رفتن ثروت است، نابودی فرهنگ بخشیدن در اطراف ماست!
کمی بیشتر دقت کنید سنگدلی بیشتر شده !!
#نویسنده_ناشناس
@antioligarchie
⭕️کاری که اختلاس کرد!
بُرش اول:
منزل یکی از ریش سفیدان فامیل دعوتیم، ناگهان زنگ در به صدا در می آید، همسر صاحبخانه آیفون را خیره خیره می نگرد و رو به شوهرش می گوید مامور کمیته امداد است و آمده صندوق صدقات کوچکی که گوشه حیاط خانه آویزان است را خالی کند، ناگهان صاحبخانه با دست به پیشانی اش می زند که ای وای اون صندوق کاملاً خالیست و در این چند ماه هیچ پولی در آن نریخته ام، یکدفعه پسر مهندس بیکار خانواده می گوید؛ ولش کن بابا برن از ب.ز. بگیرن!!!
برش دوم؛
در صف نانوایی ایستاده ام، نان تافتونی که در چند سال پیش با کمترین قیمت می شد خرید الان به ۱۰۰۰ تومن رسیده ! کارتُون خوابی که دندانهایش را فدای مواد کرده، رو به شاطر کرده و می گوید؛ اوستا یه دونه نون بهم بده چند روزه چیزی نخوردم، دارم می میرم...
شاطر با اکراه نانی را از زیر پیشخوان نانوایی که وسطش سوخته و معلوم است برای نان خشکی کنار گذاشته به مرد ژولیده می دهد!
مرد نگاهی به نان می کند و می گوید؛ حاجی اینو که سگ نمی خوره، خدا خیرت بده یه دونه داغشو بده!
شاطرِ عصبانی فریاد زنان می گوید؛ برو گمشو همینم از سرت زیاده، برو از اونها که دارن مملکتو می برن و می خورن نون بگیر!
بُرش سوم:
در تره باری مشغول جدا کردن خیار و گوجه هستم، مردی وارد می شود و چشمش به سینی باقالی می افتد و رو به صاحب مغازه کرده و می گوید: حاجی ! باقالی دیروز دو تومن بود، حالا شده سه تومن؟!
فروشنده در پاسخ با طعنه می گوید؛ مگه خبر نداری سیل اومده، بار نمیاد، همینم به زور گیر آوردم!
خریدار تعجب کنان پاسخ می دهد: کِی سیل اومده؟ کجا؟ چرا خبردار نشدیم؟ قبلنا که سیلی، زلزله ای میومد همه جا چادر میزدن پول جمع می کردن، اگه سیل اومده پس چرا خبری نیست؟!
فروشنده با لبخند تمسخر آمیزی گفت:ای آقا اونقدر دزدیدن که دیگه روشون نمیشه از ملت گدایی کنن!!!
بله اختلاس فقط به یغما رفتن ثروت ملی نبود، آنچه بیشتر و مخربتر از بُعد اقتصادی رُخ می نماید، نابودی فرهنگ بخشندگی مردم کشور است، شاید شما هم با این تصاویری که گفتم روبرو شده باشید و اکنون باید پرسید که چگونه مردمی که برای کمک به جبهه ها، زلزله های رودبار و بم، حتی برای افغانستان پول جمع می کردن و کامیون کامیون اجناس می فرستادند به جایی از بی تفاوتی رسیده اند که حاضر نیستند سرسوزنی ببخشند؟!
کاری که اختلاس کرد مهمتر و عمیقتر از به تاراج رفتن ثروت است، نابودی فرهنگ بخشیدن در اطراف ماست!
کمی بیشتر دقت کنید سنگدلی بیشتر شده !!
#نویسنده_ناشناس
@antioligarchie
#تلنگر
🔻دنیای متمدن ما صرفا یک بالماسکهای بزرگ است.
جایی که با سلحشوران و کشیشان و سربازان و دانشمندان و وکلا و روحانیون و فیلسوفان و نمیدانم چه و چه روبرو میشویم.
اما اینها آنچه وانمود میکنند نیستند. صرفا نقاباند و علیالقاعده پشت این نقاب به مشتی کاسب کار بر میخوریم.
یکی نقاب قانون به چهره میزند، نقابی که آن را به منظوری از یک وکیل گرفته، صرفا برای اینکه بتواند به راحتی شخص دیگری را به باد کتک بگیرد.
دیگری با نیت مشابه نقاب میهن پرستی و سعادت عمومی را برگزیده و شخصی دیگر نقاب مذهب یا طهارت انتخاب میکند.
📚در باب طبیعت انسان /#آرتور_شوپنهاور
@antioligarchie
🔻دنیای متمدن ما صرفا یک بالماسکهای بزرگ است.
جایی که با سلحشوران و کشیشان و سربازان و دانشمندان و وکلا و روحانیون و فیلسوفان و نمیدانم چه و چه روبرو میشویم.
اما اینها آنچه وانمود میکنند نیستند. صرفا نقاباند و علیالقاعده پشت این نقاب به مشتی کاسب کار بر میخوریم.
یکی نقاب قانون به چهره میزند، نقابی که آن را به منظوری از یک وکیل گرفته، صرفا برای اینکه بتواند به راحتی شخص دیگری را به باد کتک بگیرد.
دیگری با نیت مشابه نقاب میهن پرستی و سعادت عمومی را برگزیده و شخصی دیگر نقاب مذهب یا طهارت انتخاب میکند.
📚در باب طبیعت انسان /#آرتور_شوپنهاور
@antioligarchie
#تلنگر
🔻تفاوت ما و غرب!
راز موفقیت غرب در تداوم فرهنگی آن است. هرکس یک قدمی برداشت این قدم دیگر محو نمیشود بلکه دیگری پس از آن که پا جای پای اوّلی گذاشت یک قدم هم جلوتر میگذارد. بدین طریق است که بعد از صد یا دویست سال میبینیم قومی که روزگاری تنها یک قدم جلو گذاشته بود، امروز پانصد قدم در همان راه جلو افتاده.
ما هزارسال پیش زکریا و جابر داشتیم که آزمایش شیمی و پزشکی میکردند اما این آزمایشها نه تنها با مرگ آنها متوقف شد بلکه کتابهایشان گَرد خورد و سطری بر آن نیفزودند.
ما ابن مقفَّع داشتیم، یکایک اعضایش را با قیچی بریدیم و در تنور انداختیم. به یکی گفتیم زندیق، به یکی قرمطی، به یکی مزدکی. سلطان محمود در ری خیابانی از دار ساخت و علمای شهر را که معتزلی و قرمطی بودند به دار زد. خلیفه دیگری آمد و همه را از نظامیه بیرون کرد و آنجا را طویله ساخت.
هر چیز کم و کاستی یافت جز بنایِ ظلم! که در اول اندک بود، به قول سعدی: هر کس آمد چیزی بدان افزود.
یکروز از خواب برخاستیم که دنیا صدها سال از ما پیشتر بود.
📚از پاریز تا پاریس/ #باستانی_پاریزی
@antioligarchie
🔻تفاوت ما و غرب!
راز موفقیت غرب در تداوم فرهنگی آن است. هرکس یک قدمی برداشت این قدم دیگر محو نمیشود بلکه دیگری پس از آن که پا جای پای اوّلی گذاشت یک قدم هم جلوتر میگذارد. بدین طریق است که بعد از صد یا دویست سال میبینیم قومی که روزگاری تنها یک قدم جلو گذاشته بود، امروز پانصد قدم در همان راه جلو افتاده.
ما هزارسال پیش زکریا و جابر داشتیم که آزمایش شیمی و پزشکی میکردند اما این آزمایشها نه تنها با مرگ آنها متوقف شد بلکه کتابهایشان گَرد خورد و سطری بر آن نیفزودند.
ما ابن مقفَّع داشتیم، یکایک اعضایش را با قیچی بریدیم و در تنور انداختیم. به یکی گفتیم زندیق، به یکی قرمطی، به یکی مزدکی. سلطان محمود در ری خیابانی از دار ساخت و علمای شهر را که معتزلی و قرمطی بودند به دار زد. خلیفه دیگری آمد و همه را از نظامیه بیرون کرد و آنجا را طویله ساخت.
هر چیز کم و کاستی یافت جز بنایِ ظلم! که در اول اندک بود، به قول سعدی: هر کس آمد چیزی بدان افزود.
یکروز از خواب برخاستیم که دنیا صدها سال از ما پیشتر بود.
📚از پاریز تا پاریس/ #باستانی_پاریزی
@antioligarchie
#تلنگر
⭕️ رویاهایت را بساز!
🔻۱. "كِيت وينسلِت" بازيگر نقش "رُز" در فيلم "تايتانيک"، وقتی به خاطر بازی زیباش جايزه اسكار رو میگيره، میگه: "وقتی بچه بودم و میرفتم حمام، شامپومو بغل میكردم و تصور میكردم جايزه اسكاره!"
اشک از چشمهاش سرازير میشه و میگه: "اما اين یکی ديگه واقعاً شامپو نيست؛ جايزه اسكاره!"
۲. چند وقت پيش داشتم يه روزنامهٔ انگليسی میخوندم. از قول "زِلاتان اِبراهيموويچ" بازيكن مشهور تيم ملی سوئد، كه جديداً يه خيابون مهم تو سوئد به نامش زدن نوشته بود: "باور کنید من رؤیای تمام موفقيتهايم را در بچگیهايم ديده بودم...!"
۳. آقای "هیلتون" سرایدار یک هتل بود و تمام جوانی و نوجوانیاش را صرف سرایداری کرده بود...؛ اما الان ۸۴ تا "هتل هیلتون" تو دنیا داریم! او بیشک بزرگترین هتلدار زنجیرهای در دنیا است. در مصاحبه از ایشون سؤال میشه: تمام نوجوانی و جوانی سرایدار بودی...؛ چی شد که این شدی؟! جواب میده:
"من هتلبازی کردم!"
آقای هیلتون، هتلبازی دیگه چیه؟! بگو ما هم به جای خالهبازی، هتلبازی کنیم!
"...در تمام اون دوره که همه میدونن من سرایدار بودم و کیف مشتریها رو جابهجا میکردم، شبها که رییس هتل میرفت خونه، من میرفتم تو اتاقش؛ لباسهامو درمیآوردم، لباسهای رییس رو میپوشیدم، پشت میز مینشستم و هتلبازی میکردم و مدام تصور ذهنی من این بود که یکی از بزرگترین هتلداران دنیا هستم...!"
▪️حالا بعضی از ما تو خلوتمون سرطانبازی میکنیم! بعضیها تو ذهنشون روزی چند بار دادگاه خانواده میرن! روزی چند بار ورشکست میشن! روزی چند بار چاقو تو شکمشون میره. رابطه زيبا و عاشقانهشون رو تموم شده میبينن
بچهها و عزيزانشون رو از دست رفته احساس میكنن!
▫️خيلی وقتها نقش يک آدم شكستخورده، بیمسئوليت، نالايق، طَرد شده، زشت و غيردوستداشتنی رو بازی میكنن!
▪️به قول آلبرت اینشتين: "انسان در نهایت شبیه رؤیاهایش میشود." رؤیاهای زیبا و نیکخواهی برای خود و ديگران بسازید.
#ژاله_بهرام_پور
@antioligarchie
⭕️ رویاهایت را بساز!
🔻۱. "كِيت وينسلِت" بازيگر نقش "رُز" در فيلم "تايتانيک"، وقتی به خاطر بازی زیباش جايزه اسكار رو میگيره، میگه: "وقتی بچه بودم و میرفتم حمام، شامپومو بغل میكردم و تصور میكردم جايزه اسكاره!"
اشک از چشمهاش سرازير میشه و میگه: "اما اين یکی ديگه واقعاً شامپو نيست؛ جايزه اسكاره!"
۲. چند وقت پيش داشتم يه روزنامهٔ انگليسی میخوندم. از قول "زِلاتان اِبراهيموويچ" بازيكن مشهور تيم ملی سوئد، كه جديداً يه خيابون مهم تو سوئد به نامش زدن نوشته بود: "باور کنید من رؤیای تمام موفقيتهايم را در بچگیهايم ديده بودم...!"
۳. آقای "هیلتون" سرایدار یک هتل بود و تمام جوانی و نوجوانیاش را صرف سرایداری کرده بود...؛ اما الان ۸۴ تا "هتل هیلتون" تو دنیا داریم! او بیشک بزرگترین هتلدار زنجیرهای در دنیا است. در مصاحبه از ایشون سؤال میشه: تمام نوجوانی و جوانی سرایدار بودی...؛ چی شد که این شدی؟! جواب میده:
"من هتلبازی کردم!"
آقای هیلتون، هتلبازی دیگه چیه؟! بگو ما هم به جای خالهبازی، هتلبازی کنیم!
"...در تمام اون دوره که همه میدونن من سرایدار بودم و کیف مشتریها رو جابهجا میکردم، شبها که رییس هتل میرفت خونه، من میرفتم تو اتاقش؛ لباسهامو درمیآوردم، لباسهای رییس رو میپوشیدم، پشت میز مینشستم و هتلبازی میکردم و مدام تصور ذهنی من این بود که یکی از بزرگترین هتلداران دنیا هستم...!"
▪️حالا بعضی از ما تو خلوتمون سرطانبازی میکنیم! بعضیها تو ذهنشون روزی چند بار دادگاه خانواده میرن! روزی چند بار ورشکست میشن! روزی چند بار چاقو تو شکمشون میره. رابطه زيبا و عاشقانهشون رو تموم شده میبينن
بچهها و عزيزانشون رو از دست رفته احساس میكنن!
▫️خيلی وقتها نقش يک آدم شكستخورده، بیمسئوليت، نالايق، طَرد شده، زشت و غيردوستداشتنی رو بازی میكنن!
▪️به قول آلبرت اینشتين: "انسان در نهایت شبیه رؤیاهایش میشود." رؤیاهای زیبا و نیکخواهی برای خود و ديگران بسازید.
#ژاله_بهرام_پور
@antioligarchie
#تلنگر
🔻چون مقصود من این بوده است که تابلوی فعالیت خود را در گیلان، پاک و بیآلایش نگاه دارم و ابدا در فکر آرایش آن نبودهام، با کمال صداقت اعتراف میکنم که رفتار روسیه در شمال ایران، مانند رفتاری بود که در یک ناحیه تحتالحمایه باید انجام شود و سیاستمداران وقت هم در این فکر نبودند که تعقیب چنین سیاستی به کجا منتهی خواهد شد. این سیاست بر طبق یک نوع بیحسی تاریخی مداومت داشت.
نیروی نظامی روس که در آن موقع در رشت اقامت داشت، اخطار کرده بود اگر کسی برضد روس حرکتی بکند، به دار آویخته خواهد شد. وقتی که ما وارد رشت شدیم، هنوز سایهی دارهای شوم در نزدیکی شهر دیده میشد و شاید اگر قدری زودتر به رشت آمده بودم، مجبور میشدم که در این کشتارها که توسط نمایندگان غیرنظامی مقتدر روس صورت میگرفت، حضور بهم رسانم و بدیهی است که وجدانم از مشاهده چنین اعمالی ناراحت میشد و پیدا کردن راه خروجی هم از این میدان، مشکل بود.
📚ایرانی که من شناخته ام، خاطرات بازل نیکیتین (سرکنسول روسیه تزاری در ارومیه، رشت، تبریز و تهران در سالهای ۱۲۹۱_ ۱۲۹۸)
@antioligarchie
🔻چون مقصود من این بوده است که تابلوی فعالیت خود را در گیلان، پاک و بیآلایش نگاه دارم و ابدا در فکر آرایش آن نبودهام، با کمال صداقت اعتراف میکنم که رفتار روسیه در شمال ایران، مانند رفتاری بود که در یک ناحیه تحتالحمایه باید انجام شود و سیاستمداران وقت هم در این فکر نبودند که تعقیب چنین سیاستی به کجا منتهی خواهد شد. این سیاست بر طبق یک نوع بیحسی تاریخی مداومت داشت.
نیروی نظامی روس که در آن موقع در رشت اقامت داشت، اخطار کرده بود اگر کسی برضد روس حرکتی بکند، به دار آویخته خواهد شد. وقتی که ما وارد رشت شدیم، هنوز سایهی دارهای شوم در نزدیکی شهر دیده میشد و شاید اگر قدری زودتر به رشت آمده بودم، مجبور میشدم که در این کشتارها که توسط نمایندگان غیرنظامی مقتدر روس صورت میگرفت، حضور بهم رسانم و بدیهی است که وجدانم از مشاهده چنین اعمالی ناراحت میشد و پیدا کردن راه خروجی هم از این میدان، مشکل بود.
📚ایرانی که من شناخته ام، خاطرات بازل نیکیتین (سرکنسول روسیه تزاری در ارومیه، رشت، تبریز و تهران در سالهای ۱۲۹۱_ ۱۲۹۸)
@antioligarchie
#تلنگر
🔻جریانهایی که با سرشتِ انسان در معارضه قرار میگیرند اگر بخواهند به نحوی با زور یا تبلیغ، بر او تحمیل گردند، تحت هر اسم که باشند، با واکنشِ شدید روبهرو خواهند شد.
- روسیهی استالینی آهنینترین دستی بود که تا آن زمان بر قومی حکومت کرده بود، ولی فرجامش از نظرها پنهان نیست (تفصیلِ موضوع در کتاب «استالین» اثر «ادوارد رادزینسکی» آمده است). شوروی که دوّمین قدرتِ جهان بود و میخواست همهی دنیا را زیر بیرق خود درآورد، اکنون پول ندارد که حقوق سربازان و کارگران خود را بپردازد.
- انقلابِ فرهنگیِ چین میخواست همانگونه که در دورهی امپراتوری پای دخترانِ چینی را در قالب میگذارد، روحِ مردمش را در قالب بگذارد، ولی هنوز خاکسترِ سرنوشتی که بر سرِ آن آمد گرم است.
کنفوسیوس بعد از ۲۵۰۰ سال بر جای است، ولی کارگزارانِ انقلاب فرهنگی به کنجِ عبرت خزیدند.
خواستیم از دو نمونه که آخرین نمونههای نزدیک به ما هستند نام ببریم، وگرنه مشابهانشان در تماشاخانهی تاریخ کم نیستند.
📚ایران چه حرفی برای گفتن دارد/ #اسلامی_نُدوشن
@antioligarchie
🔻جریانهایی که با سرشتِ انسان در معارضه قرار میگیرند اگر بخواهند به نحوی با زور یا تبلیغ، بر او تحمیل گردند، تحت هر اسم که باشند، با واکنشِ شدید روبهرو خواهند شد.
- روسیهی استالینی آهنینترین دستی بود که تا آن زمان بر قومی حکومت کرده بود، ولی فرجامش از نظرها پنهان نیست (تفصیلِ موضوع در کتاب «استالین» اثر «ادوارد رادزینسکی» آمده است). شوروی که دوّمین قدرتِ جهان بود و میخواست همهی دنیا را زیر بیرق خود درآورد، اکنون پول ندارد که حقوق سربازان و کارگران خود را بپردازد.
- انقلابِ فرهنگیِ چین میخواست همانگونه که در دورهی امپراتوری پای دخترانِ چینی را در قالب میگذارد، روحِ مردمش را در قالب بگذارد، ولی هنوز خاکسترِ سرنوشتی که بر سرِ آن آمد گرم است.
کنفوسیوس بعد از ۲۵۰۰ سال بر جای است، ولی کارگزارانِ انقلاب فرهنگی به کنجِ عبرت خزیدند.
خواستیم از دو نمونه که آخرین نمونههای نزدیک به ما هستند نام ببریم، وگرنه مشابهانشان در تماشاخانهی تاریخ کم نیستند.
📚ایران چه حرفی برای گفتن دارد/ #اسلامی_نُدوشن
@antioligarchie
#تلنگر
🔻شخصیت سالم، انسانها را طبقه بندی ارزشی نمیکند بلکه تنها احساسات متفاوتی نسبت به آن ها دارد.
و به خود این حق را نمیدهد در جهت تغییر دادن دیگران تلاش کند. اندرز دادن کسی که از ما راهنمایی نخواسته است و تلاش برای تغییر دادن دیگران، مغایر با روابط صمیمانه است.
"کارل راجرز" پایه گذار روانشناسی انسان گرا اعتقاد دارد که یک شخصیت سالم در روابطش با دیگران"عشق نا مشروط" به آنها میدهد، یعنی بدون اینکه شرطی قائل باشد دیگری را دوست دارد، افراد را با تمام عیب و نقصی که دارند دوست دارد. چنین فرایندی بسیار نادر است. به این دلیل که ما در مورد خودمان هم نقش دادستان و قاضی را ایفا می کنیم، چگونه ممکن است در مورد دیگران نقش متفاوتی داشته باشیم؟!
📚شخصیت سالم/ #محمدرضا_سرگلزایی
@antioligarchie
🔻شخصیت سالم، انسانها را طبقه بندی ارزشی نمیکند بلکه تنها احساسات متفاوتی نسبت به آن ها دارد.
و به خود این حق را نمیدهد در جهت تغییر دادن دیگران تلاش کند. اندرز دادن کسی که از ما راهنمایی نخواسته است و تلاش برای تغییر دادن دیگران، مغایر با روابط صمیمانه است.
"کارل راجرز" پایه گذار روانشناسی انسان گرا اعتقاد دارد که یک شخصیت سالم در روابطش با دیگران"عشق نا مشروط" به آنها میدهد، یعنی بدون اینکه شرطی قائل باشد دیگری را دوست دارد، افراد را با تمام عیب و نقصی که دارند دوست دارد. چنین فرایندی بسیار نادر است. به این دلیل که ما در مورد خودمان هم نقش دادستان و قاضی را ایفا می کنیم، چگونه ممکن است در مورد دیگران نقش متفاوتی داشته باشیم؟!
📚شخصیت سالم/ #محمدرضا_سرگلزایی
@antioligarchie
#تلنگر
🔻ما همیشه تقصیر چاقی را به گردن غذاهای حاضری می اندازیم و تقصیر خشونت جوانان را به گردن بازی های کامپیوتری.
سیاستمداران یکدیگر را بابت مشکلات کشور سرزنش می کنند.
هالیوود بابت اشاعه ی فرهنگ " فساد و انحطاط اخلاقی " سرزنش می شود.
بعضی روزها به نظر می رسد بازیِ سرزنش تنها بازی موجود در شهر است. هر کسی دیگری را نکوهش می کند و به دنبال مقصر می گردد.
📚 چراغ زندگی ات را روشن کن/ #جان_میلر
@antioligarchie
🔻ما همیشه تقصیر چاقی را به گردن غذاهای حاضری می اندازیم و تقصیر خشونت جوانان را به گردن بازی های کامپیوتری.
سیاستمداران یکدیگر را بابت مشکلات کشور سرزنش می کنند.
هالیوود بابت اشاعه ی فرهنگ " فساد و انحطاط اخلاقی " سرزنش می شود.
بعضی روزها به نظر می رسد بازیِ سرزنش تنها بازی موجود در شهر است. هر کسی دیگری را نکوهش می کند و به دنبال مقصر می گردد.
📚 چراغ زندگی ات را روشن کن/ #جان_میلر
@antioligarchie
#تلنگر
🔻وقتی لف کامنف و گریگوری زینوف در سال ۱۹۳۶ به مرگ محکوم شدند، در میان همسرایان [کسانی که با هم و یک صدا خواستار اعدام بودند] یک صدا متعلق به نیکلای بوخارین همخدمتی سابق آنان بود که نوشت: «بینهایت خوشحالم که سگها تیرباران شدند.»
وقتی دو سال بعد، خودِ بوخارین محاکمه شد، افرادی که برای امضای نامههایی با درخواست مرگ او و دوستان زندانیاش تحت فشار قرار گرفتند، بیشتر نویسندگان مطرح کشور بودند که چند تن از آنان بعدها زندانی با تیرباران شدند:
[ از جمله] بوریس پاسترناک (نویسنده رمان دکتر ژیواگو) و میخائیل شولوخوف( برنده نوبل ادبی و نویسنده "دن آرام") نوشتند : «ما خواستار اعدام جاسوسان هستیم! نباید اجازه بدهیم دشمنان اتحاد جماهیر شوروی زنده بمانند!»...
یوری آلیشا نویسنده رمان "قصه سه مرد چاق" و ایساک بابل نویسنده" داستانهای اودیسه سوارهنظام سرخ" هم نوشتند: «نباید بر تروتسکیستهای فاسد، همدستان جنایتکار فاشیسم، هیچ ترحمی روا داشت!»
واسیلی گروسمان و میخائیل زوشچنکو و بسیاری دیگر...
در جامعهای که خواستار محکومکردن گروهی بود، بسیاری پیش از آنکه از ایشان خواسته شود، برای محکوم کردن میشتافتند.
چه با اتریشیهای زمان اشغال نازی صحبت کنید، چه با مردم تحت حاکمیت ژنرالها در آرژانتین یا مردم تحت سلطه کمونیسم در چکسلواکی، امروزه، تقریبا همه خود را قربانی توصیف میکنند.
نقش قربانی همیشه تسلیبخش است. اما بیشتر رژیمهای استبدادی که مدتی طولانی در قدرت میمانند، فقط با همدستی شهروندانشان به این کار موفق میشوند. در قلب هر بردهای همذاتپنداری با ارباب کمین کرده است.
مارکی دکوستین، خردمندترین همه مسافران به روسیه، این را بیش از ۱۵۰ سال پیش درک کرد، وقتی نوشت :«قدرقدرتها و تبعهشان با همدیگر از جام استبداد سرمست میشوند. حکومت ستمگرانه کارِ دستِ ملتهاست، نه شاهکار یک نفری». چه مقدار از استالین در درون ماست؛ و نیز در خارج روسیه؟
📚روح ناآرام ، آدام هاکس چایلد، مترجم سودابه قیصری
@antioligarchie
🔻وقتی لف کامنف و گریگوری زینوف در سال ۱۹۳۶ به مرگ محکوم شدند، در میان همسرایان [کسانی که با هم و یک صدا خواستار اعدام بودند] یک صدا متعلق به نیکلای بوخارین همخدمتی سابق آنان بود که نوشت: «بینهایت خوشحالم که سگها تیرباران شدند.»
وقتی دو سال بعد، خودِ بوخارین محاکمه شد، افرادی که برای امضای نامههایی با درخواست مرگ او و دوستان زندانیاش تحت فشار قرار گرفتند، بیشتر نویسندگان مطرح کشور بودند که چند تن از آنان بعدها زندانی با تیرباران شدند:
[ از جمله] بوریس پاسترناک (نویسنده رمان دکتر ژیواگو) و میخائیل شولوخوف( برنده نوبل ادبی و نویسنده "دن آرام") نوشتند : «ما خواستار اعدام جاسوسان هستیم! نباید اجازه بدهیم دشمنان اتحاد جماهیر شوروی زنده بمانند!»...
یوری آلیشا نویسنده رمان "قصه سه مرد چاق" و ایساک بابل نویسنده" داستانهای اودیسه سوارهنظام سرخ" هم نوشتند: «نباید بر تروتسکیستهای فاسد، همدستان جنایتکار فاشیسم، هیچ ترحمی روا داشت!»
واسیلی گروسمان و میخائیل زوشچنکو و بسیاری دیگر...
در جامعهای که خواستار محکومکردن گروهی بود، بسیاری پیش از آنکه از ایشان خواسته شود، برای محکوم کردن میشتافتند.
چه با اتریشیهای زمان اشغال نازی صحبت کنید، چه با مردم تحت حاکمیت ژنرالها در آرژانتین یا مردم تحت سلطه کمونیسم در چکسلواکی، امروزه، تقریبا همه خود را قربانی توصیف میکنند.
نقش قربانی همیشه تسلیبخش است. اما بیشتر رژیمهای استبدادی که مدتی طولانی در قدرت میمانند، فقط با همدستی شهروندانشان به این کار موفق میشوند. در قلب هر بردهای همذاتپنداری با ارباب کمین کرده است.
مارکی دکوستین، خردمندترین همه مسافران به روسیه، این را بیش از ۱۵۰ سال پیش درک کرد، وقتی نوشت :«قدرقدرتها و تبعهشان با همدیگر از جام استبداد سرمست میشوند. حکومت ستمگرانه کارِ دستِ ملتهاست، نه شاهکار یک نفری». چه مقدار از استالین در درون ماست؛ و نیز در خارج روسیه؟
📚روح ناآرام ، آدام هاکس چایلد، مترجم سودابه قیصری
@antioligarchie