#قهرمان#ملی
#زخم#استعمار
🔹يکي از قهرمانان ملي که تاريخ، نام او را از ياد نخواهد برد، "يمينه الشايب"، معروف به "زليخا عدي" است. اين زن، در سال ۱۹۱۱ در شهر ساحلي شرشال در غرب الجزاير به دنيا آمد. خانواده او به سبب مبارزه با اشغالگران فرانسه، شهرت داشت.
🔹فضاي مبارزۀ حاکم بر خانواده، او را به سمت فعاليت انقلابي سوق داد، به طوري که وي در عنفوان جواني به راه اندازي گروهک هاي پشتيباني لجستيک از ارتش آزاديبخش ملي الجزاير روي آورد و به جمع آوري کمک هاي مالي و فراهم کردن دارو و مواد غذايي براي ارتش آزاديبخش ملي پرداخت، تا اين که توجه اشغالگران به او جلب شد و فرانسوي ها، مدت ها تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا بتوانند او را دستگير کنند.
🔹با شهادت "ابوالقاسم العليوي" فرماندۀ ارتش آزاديبخش ملي الجزاير، زليخا عدي جانشين او شد و با تمام تيزهوشي و ذکاوتي که داشت، سرانجام نيروهاي اشغالگر الجزاير پس از تلاش مذبوحانه و عمليات گستردۀ جست وجو در کوه هاي اطراف شهر شرشال، او را يافته و بازداشت کردند.
🔹فرانسوي ها بعد از دستگيري زليخا، از او در حالت نشسته و با دستِ بسته به خودروي ارتش فرانسه عکس گرفتند، آن گاه با همين وضع و با همان خودرو وي را در خيابان هاي الجزاير بر زمين کشيدند تا درس عبرتي براي کساني باشد که در برابر اشغالگران مقاومت مي کنند.
🔹اما وحشي گري فرانسوي ها به همين جا ختم نشد، آنان تصميم گرفتند او را به فجيع ترين شکل ممکن اعدام کنند. به همين سبب ابتدا شوهر و پسرش را اعدام کردند و با گيوتين سرشان را از بدن جدا کردند، آن گاه در ۲۵ اکتبر سال ۱۹۵۷، زليخا را سوار بالگرد کرده، از آسمان به زمين انداختند، تا نام خود را در فهرست وحشي ترين اعدام کنندگان تاريخ ثبت کنند.
🔹تا مدت ها پس از اعدام زليخا، از پيکر او اثري يافت نشد و سرنوشتِ پيکر اين قهرمان ملي، به مدت ۲۷ سال براي همگان معما ماند، تا اين که يک پيرمرد الجزايري، در سال ۱۹۸۴، اين معما را حل کرد. وي فاش کرد که در سال ۱۹۵۷، جسد متلاشي شدۀ زني را يافت و دفن کرد. مردمِ کنجکاو دور او جمع شده و از او خواستند مکان آن قبر را به آن ها نشان دهد. سرانجام پس از نبش قبر، بقاياي استخوان هاي فرماندۀ ارتش آزاديبخش الجزاير را يافتند. استخوان هاي به جا مانده، در همان لباسي بود که زليخا عدي، در روز اعدام به تن داشت.
🔹با حل شدن معماي پيکرِ زليخا عدي، نام وي براي هميشه در اذهان مردم الجزاير باقي ماند و تاريخ، او را در شمار زنان بزرگ و اسطوره هاي مقاومت در برابر اشغالگران، به خاطر سپرد.
#بیداری_ملت
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
#زخم#استعمار
🔹يکي از قهرمانان ملي که تاريخ، نام او را از ياد نخواهد برد، "يمينه الشايب"، معروف به "زليخا عدي" است. اين زن، در سال ۱۹۱۱ در شهر ساحلي شرشال در غرب الجزاير به دنيا آمد. خانواده او به سبب مبارزه با اشغالگران فرانسه، شهرت داشت.
🔹فضاي مبارزۀ حاکم بر خانواده، او را به سمت فعاليت انقلابي سوق داد، به طوري که وي در عنفوان جواني به راه اندازي گروهک هاي پشتيباني لجستيک از ارتش آزاديبخش ملي الجزاير روي آورد و به جمع آوري کمک هاي مالي و فراهم کردن دارو و مواد غذايي براي ارتش آزاديبخش ملي پرداخت، تا اين که توجه اشغالگران به او جلب شد و فرانسوي ها، مدت ها تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا بتوانند او را دستگير کنند.
🔹با شهادت "ابوالقاسم العليوي" فرماندۀ ارتش آزاديبخش ملي الجزاير، زليخا عدي جانشين او شد و با تمام تيزهوشي و ذکاوتي که داشت، سرانجام نيروهاي اشغالگر الجزاير پس از تلاش مذبوحانه و عمليات گستردۀ جست وجو در کوه هاي اطراف شهر شرشال، او را يافته و بازداشت کردند.
🔹فرانسوي ها بعد از دستگيري زليخا، از او در حالت نشسته و با دستِ بسته به خودروي ارتش فرانسه عکس گرفتند، آن گاه با همين وضع و با همان خودرو وي را در خيابان هاي الجزاير بر زمين کشيدند تا درس عبرتي براي کساني باشد که در برابر اشغالگران مقاومت مي کنند.
🔹اما وحشي گري فرانسوي ها به همين جا ختم نشد، آنان تصميم گرفتند او را به فجيع ترين شکل ممکن اعدام کنند. به همين سبب ابتدا شوهر و پسرش را اعدام کردند و با گيوتين سرشان را از بدن جدا کردند، آن گاه در ۲۵ اکتبر سال ۱۹۵۷، زليخا را سوار بالگرد کرده، از آسمان به زمين انداختند، تا نام خود را در فهرست وحشي ترين اعدام کنندگان تاريخ ثبت کنند.
🔹تا مدت ها پس از اعدام زليخا، از پيکر او اثري يافت نشد و سرنوشتِ پيکر اين قهرمان ملي، به مدت ۲۷ سال براي همگان معما ماند، تا اين که يک پيرمرد الجزايري، در سال ۱۹۸۴، اين معما را حل کرد. وي فاش کرد که در سال ۱۹۵۷، جسد متلاشي شدۀ زني را يافت و دفن کرد. مردمِ کنجکاو دور او جمع شده و از او خواستند مکان آن قبر را به آن ها نشان دهد. سرانجام پس از نبش قبر، بقاياي استخوان هاي فرماندۀ ارتش آزاديبخش الجزاير را يافتند. استخوان هاي به جا مانده، در همان لباسي بود که زليخا عدي، در روز اعدام به تن داشت.
🔹با حل شدن معماي پيکرِ زليخا عدي، نام وي براي هميشه در اذهان مردم الجزاير باقي ماند و تاريخ، او را در شمار زنان بزرگ و اسطوره هاي مقاومت در برابر اشغالگران، به خاطر سپرد.
#بیداری_ملت
به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
Forwarded from اتچ بات
#شهید_زنده به کسی میگن که از بین سر خم کردن در برابر ظلم و مرگ، دومی رو انتخاب میکنه، نه به #قهرمان_پلاستیکی که حتی شهامت جواب دادن به یک نامه و شفاف سازی برای مردم رو هم نداره. #حمید_بقایی نه به کاخ سفید نفوذ میکنه نه به خطبه بغدادی، به قلب مظلومین و توده ها نفوذ میکنه
💢آیدین
آنتی اولیگارشی👇
@antioligarchie
💢آیدین
آنتی اولیگارشی👇
@antioligarchie
Telegram
attach 📎
دزد #حب دنیا دارد و کسی که حب دنیا دارد وقتی به #آخر_خط میرسد #سازش می کند یا #فرار ، در گزینه های روی میز انسان دنیا دوست #مرگ نیست ، به والله که مرگ انتخابش نیست
مرگ همیشه آخرین انتخاب #مظلومین و #بی_گناهان بوده نه #ظالمین
#بقایی
#اعتصاب_غذا
#قهرمان
#SaveBaghaei
💢 امید دلفانی
@antioligarchie
مرگ همیشه آخرین انتخاب #مظلومین و #بی_گناهان بوده نه #ظالمین
#بقایی
#اعتصاب_غذا
#قهرمان
#SaveBaghaei
💢 امید دلفانی
@antioligarchie
پلاستیک درست است که نمیشکند ولی با کوچکترین حرارت ، ذوب میشود. سردار داعش تو را نشکست ولی دادخواهی مظلومان ابهت پوشالیت را آب کرد.
#قهرمان_پلاستیکی
💢 seeking justice
@antioligarchie
#قهرمان_پلاستیکی
💢 seeking justice
@antioligarchie
آنتی الیگارشی
👈 خیابان #پاستور #دختران_شین_آباد #کف_خیابان @antioligarchie
🔻سه سال از آن وعده های #وزیر_بهداشت گذشت..
✍علیرضا وهاب زاده
جلوی آینه میایستد و در بین چین و چروکهای سوخته صورتش، تمام آرزوهای از دست رفته نوجوانی را مرور میکند؛ روزهایی که دخترانههایش با هزار و یک زخم بر سر و صورتش آوار شده است.
حالا دیگر بزرگ شده و برای خودش خانمی است، سالها از آن حادثه میگذرد؛ اما هر بار که جلوی آینه میایستد تمام خاطرات آن روز لعنتی روزگارش را پر میکند، میخواهد فراموش کند، اما نمیشود.
بخواهد هم نمیتواند، جای این زخمها نمیگذارد، نمیگذارد بوی سوختن از مشامش پاک شود. همان روز که در طالعشان نوشته بود بسوزید، همان روز که بخاری مدرسه آتش گرفت و دخترکان #شینآبادی اسیر شدند.
میگویند، بهترین سالهای عمر یک دختر همان دوران نوجوانی است، همان زمان که باید دختری میکردند، همان زمان که باید گیس گیس آرزو میبافتند، دلبری میکردند و به امید روزهای جوانی پلههای زندگی را دوتا یکی بالا میرفتند.
اما بخت برگشته شان نگذاشت و البته مسئولان هم نخواستند.
از سال ۹۴ که #وزیر_بهداشت قول تامین هزینههای جراحی بچههای #شینآباد را داد سه سالی میگذرد. سه سال سخت اما سه سالی که هر روزش برای این بچهها درد و رنج بود.
سه سالی که ... آب از آب تکان نخورد. حالا خدا نکند آقازادهای خار به پایش برود همین وزار اولین کسانی هستند که در کنارشان حاضر میشوند از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را از زیر سنگ هم که شده برایشان فراهم میکنند. کم ندیدیم از این عکسهای یادگاری که با بدبختی و بیماری مردم گرفته شد.
مردم هم که از تلویزیون میبینند دلخوش میکنند...
حالا یک هفته است که این بچهها در تهران منتظر ملاقات با وزرای آموزش و پرورش و بهداشت هستند اما توفیقی نداشته اند و در نهایت مجبور شدند در مقابل نهاد ریاست جمهوری برای حق قانونی نه صدقه تجمع کنند و یک مسئولی بیاید بگوید باشد حقتان را؛ آنچه قول دادیم را، آنچه وظیفه مان است را می دهیم و بعد بشود #قهرمان_ملی...!
💢مکتوبات
@antioligarchie
✍علیرضا وهاب زاده
جلوی آینه میایستد و در بین چین و چروکهای سوخته صورتش، تمام آرزوهای از دست رفته نوجوانی را مرور میکند؛ روزهایی که دخترانههایش با هزار و یک زخم بر سر و صورتش آوار شده است.
حالا دیگر بزرگ شده و برای خودش خانمی است، سالها از آن حادثه میگذرد؛ اما هر بار که جلوی آینه میایستد تمام خاطرات آن روز لعنتی روزگارش را پر میکند، میخواهد فراموش کند، اما نمیشود.
بخواهد هم نمیتواند، جای این زخمها نمیگذارد، نمیگذارد بوی سوختن از مشامش پاک شود. همان روز که در طالعشان نوشته بود بسوزید، همان روز که بخاری مدرسه آتش گرفت و دخترکان #شینآبادی اسیر شدند.
میگویند، بهترین سالهای عمر یک دختر همان دوران نوجوانی است، همان زمان که باید دختری میکردند، همان زمان که باید گیس گیس آرزو میبافتند، دلبری میکردند و به امید روزهای جوانی پلههای زندگی را دوتا یکی بالا میرفتند.
اما بخت برگشته شان نگذاشت و البته مسئولان هم نخواستند.
از سال ۹۴ که #وزیر_بهداشت قول تامین هزینههای جراحی بچههای #شینآباد را داد سه سالی میگذرد. سه سال سخت اما سه سالی که هر روزش برای این بچهها درد و رنج بود.
سه سالی که ... آب از آب تکان نخورد. حالا خدا نکند آقازادهای خار به پایش برود همین وزار اولین کسانی هستند که در کنارشان حاضر میشوند از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را از زیر سنگ هم که شده برایشان فراهم میکنند. کم ندیدیم از این عکسهای یادگاری که با بدبختی و بیماری مردم گرفته شد.
مردم هم که از تلویزیون میبینند دلخوش میکنند...
حالا یک هفته است که این بچهها در تهران منتظر ملاقات با وزرای آموزش و پرورش و بهداشت هستند اما توفیقی نداشته اند و در نهایت مجبور شدند در مقابل نهاد ریاست جمهوری برای حق قانونی نه صدقه تجمع کنند و یک مسئولی بیاید بگوید باشد حقتان را؛ آنچه قول دادیم را، آنچه وظیفه مان است را می دهیم و بعد بشود #قهرمان_ملی...!
💢مکتوبات
@antioligarchie
#قهرمان
با كشتيايي كه #حسن_يزداني ميگيره يه دونه طلا كم لطفيه, بايد هر بازي يه #طلا بش بدن
🀄️Zap
@antioligarchie
با كشتيايي كه #حسن_يزداني ميگيره يه دونه طلا كم لطفيه, بايد هر بازي يه #طلا بش بدن
🀄️Zap
@antioligarchie
Forwarded from اتچ بات
#داستانک
⭕️ توصیف با شعف چگونگی اعدام #میرزا_رضای_کرمانی در خاطرات #قهرمان_میرزای_سالور ملقب به عین السلطنه(برادرزاده ناصرالدین شاه) :
خیلی دل و زهره داشت. دوبار طناب انداختند و باز پایین کشیدند. بار اول طناب را به گردنش انداختند به قدر نیم ذرع که بالا رفت نقصی در کار بود که پایین آوردند. طناب را باز کردند. با این حال خوب نگاه می کرد و خودش را اصلا نباخته بود. موقع جان دادن همینطور شکم و پایش تکان می خورد تا قبض روح شد. من خیلی نزدیک بودم، بعد از اعدام، پرسیدم :" بین دار زدن اول و دوم، چه گفت؟ گفتند:" به میرغضب گفته بود، طناب را همان طورِ اول محکم کن!". تماماً جرات بود. به هرجهت، موزیک خوب و دلکشی می زدند. بعدش رفتیم دفیله تماشا کردیم! یکبار دیگر به جهت تماشای نعش رفتم جمعیت زیادی به تماشا آمده بود. زنهای قشنگ، همه؛ خودی درست کرده و گرداگرد دار جمع شده بودند. تا سه روز نعش عبره الناظرین بود. بعضی زنها می ترسند شبها به خواب شان بیاید، منجمله اهل خانه ما که متصل گفتگوی قتل میرزا رضا بود. امروز گفتم بیا برو ببین واهمه کرد نرفت ...عکس زیادی برداشتند. از عکس ها باید خریداری نمود . کشتن به این شکل هیچ انزجاری نداشت و تعب هم ندید اقلا باید دست و پایش را قطع می کردند یا شقه می کردند که ساعاتی گرفتار رنج باشد.
💢کانال سهند ایرانمهر
@antioligarchie
⭕️ توصیف با شعف چگونگی اعدام #میرزا_رضای_کرمانی در خاطرات #قهرمان_میرزای_سالور ملقب به عین السلطنه(برادرزاده ناصرالدین شاه) :
خیلی دل و زهره داشت. دوبار طناب انداختند و باز پایین کشیدند. بار اول طناب را به گردنش انداختند به قدر نیم ذرع که بالا رفت نقصی در کار بود که پایین آوردند. طناب را باز کردند. با این حال خوب نگاه می کرد و خودش را اصلا نباخته بود. موقع جان دادن همینطور شکم و پایش تکان می خورد تا قبض روح شد. من خیلی نزدیک بودم، بعد از اعدام، پرسیدم :" بین دار زدن اول و دوم، چه گفت؟ گفتند:" به میرغضب گفته بود، طناب را همان طورِ اول محکم کن!". تماماً جرات بود. به هرجهت، موزیک خوب و دلکشی می زدند. بعدش رفتیم دفیله تماشا کردیم! یکبار دیگر به جهت تماشای نعش رفتم جمعیت زیادی به تماشا آمده بود. زنهای قشنگ، همه؛ خودی درست کرده و گرداگرد دار جمع شده بودند. تا سه روز نعش عبره الناظرین بود. بعضی زنها می ترسند شبها به خواب شان بیاید، منجمله اهل خانه ما که متصل گفتگوی قتل میرزا رضا بود. امروز گفتم بیا برو ببین واهمه کرد نرفت ...عکس زیادی برداشتند. از عکس ها باید خریداری نمود . کشتن به این شکل هیچ انزجاری نداشت و تعب هم ندید اقلا باید دست و پایش را قطع می کردند یا شقه می کردند که ساعاتی گرفتار رنج باشد.
💢کانال سهند ایرانمهر
@antioligarchie
Telegram
attach 📎
⭕️گزارشی که خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) ۳۰ بهمن سال ۱۴۰۱ درباره تتلو منتشر کرده و او را مردی که زیاد کلمه می داند توصیف کرده و نوشته تتلو از شهدای مدافع حرم، شهدای گمنام و حتی سردارسلیمانی با عنوان #قهرمان یاد می کند و وطن در ترانههای او ارزش و جایگاه ویژهای دارد و صدای گیرایی دارد.
@antioligarchie
@antioligarchie