آنتی الیگارشی
7.6K subscribers
14.9K photos
5.54K videos
95 files
5.13K links
تمام مطالب منتشر شده در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار می یابد.

مسئولیت مطالب مخاطبان در گروه متصل به کانال تنها به
عهده خود مخاطبان است.
Download Telegram
#نوبخت :

🔹 فرزندان مسئولین هم #حق_حیات دارند!! (۹۶/۶/۱۴)
#ژن_خوب
#سقایی_خواهر_زاده_پتروشیمی

به آنتی اولیگارشی بپیوندید👇
@antioligarchie
تاملی در حق اساسی حیات؛
✍️: عقل سرخ

❇️ به این سخن نقل‌شده از امام حسین (ع) خطاب به زهیر‌بن‌قین که به حضرت توصیه می‌کند با لشکر کم‌شمارتر حر پیش از فرارسیدن سایر لشکریان درگیر شویم، دقت بفرمایید: «من نیستم آن‌که جنگ را آغاز کند» [1]؛ این کلام، حقیقتا یک گزاره‌ی پرمفهوم فقهی، حقوقی، سیاسی و اخلاقی است.
البته بنده کرارا در بحث‌هایم بر این تاکید دارم که نظر به این‌که روایات، منقول از معصومند و نه قول معصوم و در مقام کشف از واقع، فراتر از ظن نمی‌روند (ولو بر آن نام ظنون معتبره بگذارند)، لذا قدرت اقناعی و اثباتی آن‌ها نیز در امور اجتماعی، اعم از امور مالی، امور حسبی، معاملاتی و خصوصا مسائل دماء و فروج که اصل در آن‌دو به خاطر شدت اهتمام شارع مقدس، احتیاط است، قدرتشان فراتر از شاهد و موید نمی‌رود و هرگز نمی‌توانند به عنوان دلیل مورد استناد قرار گیرند، گرچه در احکام و آداب و عبادات فردی استحبابی و حتی بعضا وجوبی، می‌توان از باب تسامح در ادله‌ی سنن، آن‌ها را به عنوان دلیل مورد توجه قرار داد.

🔹بنابراین در امور اجتماعی و نیز مسائل مهم فردی (همچون اوتانازی)، روایات را باید به محکمات قرآنی (با سند، جهت و دلالت اقوی از روایات) و عقلی (با دلالت اقوی از روایات) عرضه کرد و پس از موافقت روایت با آن‌ها، قدرت اثباتی آن گزاره‌ی عقلی یا قرآنی را به کمک روایت هم‌خوان، تقویت و تایید کرد. آیات قرآن نسبت به روایات، حکماً و موضوعاً، قدرت تخصیص، تخصص، ورود و حکومت دارند که هر یک از این چهار اصطلاح در جای خود در کتب اصولی مورد بحث قرار گرفته‌اند؛ به زبان ساده‌تر، روایات در پرتو آیات تفسیر می‌گردند و آیات بر آن‌ها مقدمند. در حالی‌که در استنباط‌های فقهی اگرچه فقها به روش برعکس خود تصریح نمی‌کنند، لکن حقیقتا در منهج تفقه حضرات، این آیاتند که دایره‌ی شمول موضوعی و حکمی‌شان با روایات ظنی تضییق و توسعه می‌یابد و این روش خلاف منطق عقلی و قرآنی است.

🔸بر این سبیل، روایت مذکور را به آیه‌ی مشابه آن عرضه می‌کنم؛ آن‌جا که هابیل به برادرش قابیل می‌گوید: «لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ» (مائده، 28)؛ مسلماً اگر تو برای کشتن من پیش‌دستی کنی، من برای کشتن تو پیش‌دستی نمی‌کنم؛ زیرا از خدا پروردگار جهانیان می‌ترسم.
چنان‌که در بسیاری از تفاسیر (المیزان، نور، روان جاوید و...) آمده‌است، مراد آن است که من با وجود اطلاع از توطئه‌ی تو برای قتلم، باز هم برای دفع این نیت شوم تو و رد خطر از خود، پیش‌دستی نخواهم کرد؛ نه آن‌که آن‌گونه که در تفاسیری دیگر (تفسیر اثنی‌عشری) آمده‌است حتی در صورت حمله نیز دفاع نخواهم کرد از این جهت که آن زمان هنوز دفاع از خود مباح نشده بوده‌است! خیر، دفاع از خود در مقام حفظ جان، همواره نه تشریعا که عقلا و فطرتا، نه تنها مباح که واجب است و حکم شارع در این زمینه ارشادی می‌باشد.

🔹باری، تقریر الهی نسبت به پاسخ هابیل کاشف از تایید سخن اوست و این سخن مفید درسی بزرگ است که انسان نسبت به ریختن خون، هرگز نباید پیش‌دستی کند، حتی آشکارا؛ چه رسد به مخفیانه و با خدعه و نیرنگ.
هم‌چنین، سخن امام حسین (ع) مبنی‌بر آغاز نکردن جنگ، کاشف از عنایت و اهتمام ایشان به حفظ دماء و نفوس حتی در جنگ آشکارا می‌باشد و موید استنتاج فوق از آیه است که مومن نسبت به مساله‌ی قتل، آغازگر و پیش‌دستی‌کننده نمی‌باشد.

🔸علاوه بر استدلال قرآنی و شاهد روایی فوق، در دو پست ذیل نیز بحثی راجع به عرفی بودن احکام اجتماعی کرده‌ام مبنی‌براین‌که حتی آیات‌الاحکام قرآن نیز که از سند و جهت صدورشان اطمینان داریم، در مقام وضع، ناظربه شرایط زمانی و مکانی و بستر عرف و محیط صدور بوده‌اند و حتی در طول رسالت پیامبر دچار تغییر و تحول شده‌اند؛ چه رسد به گذار سده‌ها. لذا در عصر حاضر، ما باید به عرف بین‌الملل، دکترین حقوقی، استحسانات بشری و امثال آن نیز در زمینه‌ی احکام اجتماعی، توجه ویژه‌ای داشته باشیم:
1️⃣ https://t.me/antioligarchie/19010
2️⃣ https://t.me/antioligarchie/19011

#حق_حیات
#قتل
#جنگ #جهاد_ابتدایی
#ترور #فتک #اغتیال


[1]. ابن اعثم کوفى، أبومحمد، الفتوح، تحقیق، شیرى، على، ج 5، ص 80، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1411ق؛ دینورى، احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق، عبدالمنعم عامر، مراجعه جمال الدین شیال، ص 252، قم، منشورات الرضى، 1368ش.