تنوع همدلی در درون گونهها بیشتر از تفاوت میان آنهاست.
پژوهشی تازه از ...
⚛ @AndisheKonim
ادامه در پست بعدی 👇
پژوهشی تازه از ...
⚛ @AndisheKonim
ادامه در پست بعدی 👇
اندیشیدن تنها راه نجات
Photo
ادامهی پست فوق 👆👇
تنوع همدلی در درون گونهها بیشتر از تفاوت میان آنهاست.
پژوهشی تازه از دانشگاه دورهام نشان میدهد که میزان همدلی و رفتارهای تسلیبخش در بین بونوبوها و شامپانزهها بیشتر در درون هر گونه متفاوت است تا میان آنها. این پژوهش که در دو پناهگاه حفاظتشده در کنگو و زامبیا انجام شده، رفتارهای ۹۰ فرد از این دو گونه را پس از رویدادهای طبیعیِ استرسزا مانند درگیری، بررسی کرده است.
نتایج نشان میدهد که هر دو گونه با نرخ نسبتاً مشابهی به تسلی همنوعانشان میپردازند. برخلاف تصور رایج که بونوبوها را گونهای ذاتاً همدل و شامپانزهها را پرخاشگر میداند، این پزوهش نشان میدهد که ویژگیهای فردی و اجتماعی درون هر گونه تأثیر بیشتری در بروز رفتار همدلانه دارند. بونوبوهای جوان بیشتر از بزرگسالان به تسلی دادن و دریافت تسلی میپردازند، و در شامپانزهها نیز نرهای جوان و دوستان نزدیک نقش برجستهتری دارند.
رفتارهایی مانند در آغوش گرفتن، گرفتن دست و تماس بدنی، از جمله شیوههای تسلی در هر دو گونهاند؛ رفتاری که بهشکل چشمگیری با رفتارهای همدلانه در انسانها شباهت دارد. پژوهشگران باور دارند که این یافتهها، به همراه شباهتهای رفتاری در زمینههایی مانند پرخاشگری و روابط اجتماعی، گویای آن است که همدلی ریشههای مشترکی در نیاکان ما و این دو گونه دارد.
بر پایه این پژوهش، همدلی ویژگیای انعطافپذیر و وابسته به شرایط فردی و اجتماعی است، نه یک خصوصیت ثابت ژنتیکی. گام بعدی پژوهشگران، بررسی این الگوها در شرایط طبیعیتر و محیطهای گوناگون است تا شناخت بهتری از سیر تکاملی رفتارهای اجتماعی در انسان و خویشاوندان نزدیک او بهدست آید.
خاستگاه ؛
Evolution and Human Behavior (2025)
ترجمهی : سام آریامنش
⚛ @AndisheKonim
تنوع همدلی در درون گونهها بیشتر از تفاوت میان آنهاست.
پژوهشی تازه از دانشگاه دورهام نشان میدهد که میزان همدلی و رفتارهای تسلیبخش در بین بونوبوها و شامپانزهها بیشتر در درون هر گونه متفاوت است تا میان آنها. این پژوهش که در دو پناهگاه حفاظتشده در کنگو و زامبیا انجام شده، رفتارهای ۹۰ فرد از این دو گونه را پس از رویدادهای طبیعیِ استرسزا مانند درگیری، بررسی کرده است.
نتایج نشان میدهد که هر دو گونه با نرخ نسبتاً مشابهی به تسلی همنوعانشان میپردازند. برخلاف تصور رایج که بونوبوها را گونهای ذاتاً همدل و شامپانزهها را پرخاشگر میداند، این پزوهش نشان میدهد که ویژگیهای فردی و اجتماعی درون هر گونه تأثیر بیشتری در بروز رفتار همدلانه دارند. بونوبوهای جوان بیشتر از بزرگسالان به تسلی دادن و دریافت تسلی میپردازند، و در شامپانزهها نیز نرهای جوان و دوستان نزدیک نقش برجستهتری دارند.
رفتارهایی مانند در آغوش گرفتن، گرفتن دست و تماس بدنی، از جمله شیوههای تسلی در هر دو گونهاند؛ رفتاری که بهشکل چشمگیری با رفتارهای همدلانه در انسانها شباهت دارد. پژوهشگران باور دارند که این یافتهها، به همراه شباهتهای رفتاری در زمینههایی مانند پرخاشگری و روابط اجتماعی، گویای آن است که همدلی ریشههای مشترکی در نیاکان ما و این دو گونه دارد.
بر پایه این پژوهش، همدلی ویژگیای انعطافپذیر و وابسته به شرایط فردی و اجتماعی است، نه یک خصوصیت ثابت ژنتیکی. گام بعدی پژوهشگران، بررسی این الگوها در شرایط طبیعیتر و محیطهای گوناگون است تا شناخت بهتری از سیر تکاملی رفتارهای اجتماعی در انسان و خویشاوندان نزدیک او بهدست آید.
خاستگاه ؛
Evolution and Human Behavior (2025)
ترجمهی : سام آریامنش
⚛ @AndisheKonim
دو راه ، یک هدف
در یک پژوهش جامع از سوی مؤسسه ماکس پلانک برای زیستشناسی فرگشتی، زندگی تولیدمثلی ۲۴۴ موش خانگی نر، از نژادهای وحشی، در محوطههایی شبیه به زیستگاه طبیعی و طی مدت حداکثر یازده ماه دنبال شد. هدف پژوهش، بررسی استراتژیهای جفتگیری در این گونه از موشها بود که در شرایط طبیعی مانند انبارها یا زیرزمینها یافت میشوند.
نتایج نشان داد که موشهای نر از دو راهبرد متفاوت برای جفتگیری استفاده میکنند:
برخی به دفاع از قلمرو خود و جذب مادهها در آن منطقه میپردازند، در حالی که برخی دیگر بهجای تثبیت قلمرو، مدام در جستجوی جفتگیریهای سریع و موقتاند. این رفتارها، برخلاف تصور رایج، الزاماً ژنتیکی یا "برنامهریزیشده" نیستند، بلکه بر پایهی شرایط فردی و محیطی شکل میگیرند؛ مفهومی که زیستشناسان تکاملی آن را «بهرهبرداری از فرصت در شرایط نامطلوب» توصیف میکنند.
موشهایی که نمیتوانند در رقابت برای قلمرو موفق شوند، بهگونهای سازگارانه رفتارهای مهاجرانه در پیش میگیرند. این انعطافپذیری رفتاری در زمان حال شکل میگیرد و وابسته به وضعیت جسمی، شدت رقابت، و شرایط محیطی است. به بیان دیگر، آنها «در لحظه» تصمیم میگیرند که کدام راهبرد برای بقا و انتقال ژنهایشان مناسبتر است.
با این حال، هر یک از این دو راهبرد هزینهها و مزایای خاص خود را دارند. موشهای قلعهدار
Territorial
معمولاً فرزندان بیشتری دارند، اما به بهای افزایش استرس و خطر آسیب. در مقابل، موشهای مهاجر
Roamers
اگرچه دفعات کمتری جفتگیری میکنند، اما با داشتن بیضههای بزرگتر و سرمایهگذاری بیشتر بر تولید اسپرم، در برخوردهای کوتاهمدت نیز موفقاند. در مجموع، هر دو استراتژی میتوانند به موفقیت تولیدمثلی مشابهی در طول زندگی منجر شوند.
این پژوهش نشان میدهد که راهبردهای جفتگیری در موشهای نر نهتنها به صفات شخصیتی و فیزیولوژیک آنها وابستهاند، بلکه بهشدت از بستر اجتماعی و محیطی اثر میپذیرند. همچنین این یافتهها نمونهای بارز از چگونگی تطبیقپذیری حیوانات در شرایط رقابتی و پویا ارائه میدهد، و روشن میسازد که در جهان طبیعی، موفقیت تولیدمثل میتواند از مسیرهای گوناگون و حتی متضاد حاصل شود.
خاستگاه :
Journal of Animal Ecology (2025)
⚛ @AndisheKonim
در یک پژوهش جامع از سوی مؤسسه ماکس پلانک برای زیستشناسی فرگشتی، زندگی تولیدمثلی ۲۴۴ موش خانگی نر، از نژادهای وحشی، در محوطههایی شبیه به زیستگاه طبیعی و طی مدت حداکثر یازده ماه دنبال شد. هدف پژوهش، بررسی استراتژیهای جفتگیری در این گونه از موشها بود که در شرایط طبیعی مانند انبارها یا زیرزمینها یافت میشوند.
نتایج نشان داد که موشهای نر از دو راهبرد متفاوت برای جفتگیری استفاده میکنند:
برخی به دفاع از قلمرو خود و جذب مادهها در آن منطقه میپردازند، در حالی که برخی دیگر بهجای تثبیت قلمرو، مدام در جستجوی جفتگیریهای سریع و موقتاند. این رفتارها، برخلاف تصور رایج، الزاماً ژنتیکی یا "برنامهریزیشده" نیستند، بلکه بر پایهی شرایط فردی و محیطی شکل میگیرند؛ مفهومی که زیستشناسان تکاملی آن را «بهرهبرداری از فرصت در شرایط نامطلوب» توصیف میکنند.
موشهایی که نمیتوانند در رقابت برای قلمرو موفق شوند، بهگونهای سازگارانه رفتارهای مهاجرانه در پیش میگیرند. این انعطافپذیری رفتاری در زمان حال شکل میگیرد و وابسته به وضعیت جسمی، شدت رقابت، و شرایط محیطی است. به بیان دیگر، آنها «در لحظه» تصمیم میگیرند که کدام راهبرد برای بقا و انتقال ژنهایشان مناسبتر است.
با این حال، هر یک از این دو راهبرد هزینهها و مزایای خاص خود را دارند. موشهای قلعهدار
Territorial
معمولاً فرزندان بیشتری دارند، اما به بهای افزایش استرس و خطر آسیب. در مقابل، موشهای مهاجر
Roamers
اگرچه دفعات کمتری جفتگیری میکنند، اما با داشتن بیضههای بزرگتر و سرمایهگذاری بیشتر بر تولید اسپرم، در برخوردهای کوتاهمدت نیز موفقاند. در مجموع، هر دو استراتژی میتوانند به موفقیت تولیدمثلی مشابهی در طول زندگی منجر شوند.
این پژوهش نشان میدهد که راهبردهای جفتگیری در موشهای نر نهتنها به صفات شخصیتی و فیزیولوژیک آنها وابستهاند، بلکه بهشدت از بستر اجتماعی و محیطی اثر میپذیرند. همچنین این یافتهها نمونهای بارز از چگونگی تطبیقپذیری حیوانات در شرایط رقابتی و پویا ارائه میدهد، و روشن میسازد که در جهان طبیعی، موفقیت تولیدمثل میتواند از مسیرهای گوناگون و حتی متضاد حاصل شود.
خاستگاه :
Journal of Animal Ecology (2025)
⚛ @AndisheKonim
📢 تصویر روز ناسا
🗓 شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
عنوان: کهکشان مارپیچی میلهای NGC 5335
عکس: ناسا، ESA، STScI
این تصویر فوقالعاده از NGC 5335 توسط تلسکوپ فضایی هابل گرفته شده است. این کهکشان مارپیچی زیبا حدود ۱۷۰ هزار سال نوری پهنا دارد و بیش از ۲۰۰ میلیون سال نوری با ما فاصله دارد و در جهت صورت فلکی سنبله (برج خوشه) قرار گرفته است. در این عکس، کهکشان را از روبرو میبینیم. در دیسک کهکشان، رگههای پراکندهای از مناطق ستارهزایی در امتداد بازوهای مارپیچی دیده میشود. اما جالبترین بخش NGC 5335 میلهی مرکزی و پررنگ آن است. این ساختار میلهای در حدود ۳۰ درصد کهکشانها، از جمله کهکشان راه شیری خودمان، دیده میشود و باعث میشود مواد به سمت مرکز کهکشان حرکت کنند و به شکلگیری ستارههای جدید کمک کنند. البته کهکشانهای دوردست دیگری هم در پسزمینه این عکس واضح هابل دیده میشوند. تلسکوپ هابل که در سال ۱۹۹۰ به فضا پرتاب شد، حالا سی و پنجمین سالگرد فعالیتش را در مدار زمین جشن میگیرد.
⚛ @AndisheKonim
🗓 شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
عنوان: کهکشان مارپیچی میلهای NGC 5335
عکس: ناسا، ESA، STScI
این تصویر فوقالعاده از NGC 5335 توسط تلسکوپ فضایی هابل گرفته شده است. این کهکشان مارپیچی زیبا حدود ۱۷۰ هزار سال نوری پهنا دارد و بیش از ۲۰۰ میلیون سال نوری با ما فاصله دارد و در جهت صورت فلکی سنبله (برج خوشه) قرار گرفته است. در این عکس، کهکشان را از روبرو میبینیم. در دیسک کهکشان، رگههای پراکندهای از مناطق ستارهزایی در امتداد بازوهای مارپیچی دیده میشود. اما جالبترین بخش NGC 5335 میلهی مرکزی و پررنگ آن است. این ساختار میلهای در حدود ۳۰ درصد کهکشانها، از جمله کهکشان راه شیری خودمان، دیده میشود و باعث میشود مواد به سمت مرکز کهکشان حرکت کنند و به شکلگیری ستارههای جدید کمک کنند. البته کهکشانهای دوردست دیگری هم در پسزمینه این عکس واضح هابل دیده میشوند. تلسکوپ هابل که در سال ۱۹۹۰ به فضا پرتاب شد، حالا سی و پنجمین سالگرد فعالیتش را در مدار زمین جشن میگیرد.
⚛ @AndisheKonim
مسنترین فضانورد فعال ناسا در تولد هفتاد سالگی خود به زمین بازگشت.
دونالد پتیت ، فضانورد ناسا پس از ۲۲۰ روز حضور در فضا ، روز یکشنبه بیستم آوریل ۲۰۲۵ به همراه دو کیهاننورد روس سوار بر کپسول روسی سایوز به زمین بازگشت. او در طول این مدت ۳۵۲۰ بار به دور زمین چرخید و ۹۳/۳ میلیون مایل را پیمود. پتیت بعد از بازگشت به مرکز فضایی جانسون ناسا در هیوستون تگزاس منتقل شد تا مراحل بازیابی سلامت خود را طی کند. هرچند سفر پتیت بهاندازهی مأموریت به بهرام طولانی یا دوردست نبود، برای کسانی که آزمایشهای علمی ارزشمند یا تصاویر شگفتانگیز او از زمین و سایر مناظر در فضا دنبال میکردند، تجربهای بسیار الهامبخش بود. پتیت بهعنوان یکی از خدمهی اکسپدیشن ۷۲ و ۷۳ ، درطول ماموریت خود علاوه بر مشارکت در انجام صدها آزمایش علمی و فناوری ، دست به انجام برخی آزمایشهای شخصی جالب زد ، از جمله نوشیدن از لیوان مخصوص گرانش صفر که خودش طراحی کرده بود و تصویربرداری از یخهای نازک زیر فیلترهای پلاریزه
لینک این پست در کانال اینستاگرام اندیشه :
https://www.instagram.com/p/DI5jtvECJof/?igsh=bnFqdGZoOTc4c2V4
⚛ @AndisheKonim
دونالد پتیت ، فضانورد ناسا پس از ۲۲۰ روز حضور در فضا ، روز یکشنبه بیستم آوریل ۲۰۲۵ به همراه دو کیهاننورد روس سوار بر کپسول روسی سایوز به زمین بازگشت. او در طول این مدت ۳۵۲۰ بار به دور زمین چرخید و ۹۳/۳ میلیون مایل را پیمود. پتیت بعد از بازگشت به مرکز فضایی جانسون ناسا در هیوستون تگزاس منتقل شد تا مراحل بازیابی سلامت خود را طی کند. هرچند سفر پتیت بهاندازهی مأموریت به بهرام طولانی یا دوردست نبود، برای کسانی که آزمایشهای علمی ارزشمند یا تصاویر شگفتانگیز او از زمین و سایر مناظر در فضا دنبال میکردند، تجربهای بسیار الهامبخش بود. پتیت بهعنوان یکی از خدمهی اکسپدیشن ۷۲ و ۷۳ ، درطول ماموریت خود علاوه بر مشارکت در انجام صدها آزمایش علمی و فناوری ، دست به انجام برخی آزمایشهای شخصی جالب زد ، از جمله نوشیدن از لیوان مخصوص گرانش صفر که خودش طراحی کرده بود و تصویربرداری از یخهای نازک زیر فیلترهای پلاریزه
لینک این پست در کانال اینستاگرام اندیشه :
https://www.instagram.com/p/DI5jtvECJof/?igsh=bnFqdGZoOTc4c2V4
⚛ @AndisheKonim
دانشمندان نخستین سلولهای مغزی برنامه ریزی شدهای را ایجاد کردند که می تواند #آلزایمر را #درمان کند.
دانشمندان برای نخستین بار سلولهای ایمنی مغز را بهگونهای مهندسی کردند تا بتوانند پلاکهای آلزایمر را شناسایی و بهصورت هدفمند نابود کنند.
گروهی از محققان «دانشگاه کالیفرنیا، ارواین» موفق به دستاوردی انقلابی شدهاند: آنها توانستهاند سلولهایی را مهندسی کنند که قادر به مبارزه با بیماریهای مغزی مانند آلزایمر هستند و حتی امکان معکوس کردن این بیماریها را فراهم میکنند.
براساس گزارشهای منتشر شده، این تیم تحقیقاتی توانسته از سلولهای بنیادی، سلولهای ایمنی مغز با نام «میکروگلیا» را در آزمایشگاه تولید کند. این سلولها میتوانند تجمعات سمی را در مغز شناسایی و پاکسازی کنند؛ تجمعاتی که در بیماری آلزایمر منجر به اختلال در عملکرد مغز میشوند.
مهندسی سلول برای مبارزه با آلزایمر
پس از رشد این سلولها، محققان با بهرهگیری از فناوری ویرایش ژن CRISPR، میکروگلیا را به گونهای برنامهریزی کردهاند که تنها در حضور پلاکهای آمیلوئید (مشخصه بارز بیماری آلزایمر) آنزیمی به نام «نپریلیسین» ترشح کنند. این آنزیم، پروتئینهای مضر را تجزیه کرده و بدون آسیب زدن به بافتهای سالم مغز، التهاب را کاهش داده و عملکرد حافظه را در مدلهای موش بهبود میبخشد.
پروفسور «متیو بلورتون-جونز»، محقق این پژوهش، میگوید:
«ما یک سیستم زنده و قابل برنامهریزی طراحی کردهایم که بهجای عبور از سد خونی-مغزی، مستقیماً در مغز فعالیت کرده و تنها در زمان و مکان لازم فعال میشود.»
این روش درمانی نهتنها برای بیماری آلزایمر، بلکه برای سایر بیماریهای سیستم عصبی مانند سرطان مغز و اماس نیز میتواند امیدبخش باشد. به گفته محققان، یافتههای آنها که در مجله علمی CELL منتشر شده، میتواند آغازگر نسل جدیدی از درمانهای مغزی با دقت بالا و خطرات کمتر باشد.
با اینکه انجام آزمایشهای انسانی آن هنوز چند سال با واقعیت فاصله دارند، نتایج بهدستآمده در مدلهای حیوانی بسیار امیدوارکننده بوده است. اگر این درمان در انسان نیز موفقیتآمیز باشد، میتواند آینده درمان بیماریهای مغزی را متحول کند. محققان همچنین امیدوارند بتوانند این سلولهای میکروگلیا را از سلولهای بنیادی خود بیمار تولید کنند تا از بروز واکنشهای ایمنی جلوگیری شود.
اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود، ممکن است این درمان طی سه تا پنج سال آینده وارد مرحله آزمایش انسانی شود.
خاستگاه : 👉
⚛ @AndisheKonim
دانشمندان برای نخستین بار سلولهای ایمنی مغز را بهگونهای مهندسی کردند تا بتوانند پلاکهای آلزایمر را شناسایی و بهصورت هدفمند نابود کنند.
گروهی از محققان «دانشگاه کالیفرنیا، ارواین» موفق به دستاوردی انقلابی شدهاند: آنها توانستهاند سلولهایی را مهندسی کنند که قادر به مبارزه با بیماریهای مغزی مانند آلزایمر هستند و حتی امکان معکوس کردن این بیماریها را فراهم میکنند.
براساس گزارشهای منتشر شده، این تیم تحقیقاتی توانسته از سلولهای بنیادی، سلولهای ایمنی مغز با نام «میکروگلیا» را در آزمایشگاه تولید کند. این سلولها میتوانند تجمعات سمی را در مغز شناسایی و پاکسازی کنند؛ تجمعاتی که در بیماری آلزایمر منجر به اختلال در عملکرد مغز میشوند.
مهندسی سلول برای مبارزه با آلزایمر
پس از رشد این سلولها، محققان با بهرهگیری از فناوری ویرایش ژن CRISPR، میکروگلیا را به گونهای برنامهریزی کردهاند که تنها در حضور پلاکهای آمیلوئید (مشخصه بارز بیماری آلزایمر) آنزیمی به نام «نپریلیسین» ترشح کنند. این آنزیم، پروتئینهای مضر را تجزیه کرده و بدون آسیب زدن به بافتهای سالم مغز، التهاب را کاهش داده و عملکرد حافظه را در مدلهای موش بهبود میبخشد.
پروفسور «متیو بلورتون-جونز»، محقق این پژوهش، میگوید:
«ما یک سیستم زنده و قابل برنامهریزی طراحی کردهایم که بهجای عبور از سد خونی-مغزی، مستقیماً در مغز فعالیت کرده و تنها در زمان و مکان لازم فعال میشود.»
این روش درمانی نهتنها برای بیماری آلزایمر، بلکه برای سایر بیماریهای سیستم عصبی مانند سرطان مغز و اماس نیز میتواند امیدبخش باشد. به گفته محققان، یافتههای آنها که در مجله علمی CELL منتشر شده، میتواند آغازگر نسل جدیدی از درمانهای مغزی با دقت بالا و خطرات کمتر باشد.
با اینکه انجام آزمایشهای انسانی آن هنوز چند سال با واقعیت فاصله دارند، نتایج بهدستآمده در مدلهای حیوانی بسیار امیدوارکننده بوده است. اگر این درمان در انسان نیز موفقیتآمیز باشد، میتواند آینده درمان بیماریهای مغزی را متحول کند. محققان همچنین امیدوارند بتوانند این سلولهای میکروگلیا را از سلولهای بنیادی خود بیمار تولید کنند تا از بروز واکنشهای ایمنی جلوگیری شود.
اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود، ممکن است این درمان طی سه تا پنج سال آینده وارد مرحله آزمایش انسانی شود.
خاستگاه : 👉
⚛ @AndisheKonim
Telegram
Science Persian
مجلهای برای انتشار مقالات، ویدئوها و اخبار علمی
#خودارضایی هیچ ضرری ندارد.
هیچ مدرکی شواهدی و تحقیقی وجود ندارد که نشان دهد خودارضایی برای بدن ضرر دارد اما تحقیقات و شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهند خودارضایی برای بدن #فواید بسیاری دارد.
هیچ رابطه علّی بین خودارضایی و هر نوع اختلال روانی یا جسمی شناخته شده نیست.
خودارضایی توسط پزشکان به عنوان بخشی سالم و طبیعی از لذت جنسی در نظر گرفته می شود.
انجمن پزشکی آمریکا در سال ۱۹۷۲ خودارضایی را نرمال اعلام کرد. انرژی بدن فرد را تحلیل نمی برد (اینجا) و باعث انزال زودرس نمی شود.(اینجا) اجماع پزشکی بر این است که خودارضایی یک عادت پزشکی سالم و از نظر روانی طبیعی است.(اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا)
طبق کتابچه راهنمای تشخیص و درمان مرک، " خودارضایی تنها زمانی غیرعادی تلقی می شود که در ملاء عام انجام شود، یا به اندازه کافی اجباری باشد که باعث ناراحتی شود."(اینجا و اینجا)
خودارضایی یک فعالیت جنسی است که تقریباً عاری از خطر عفونت مقاربتی است(اینجا)
خودارضایی در نوجوانان به ایجاد حس تسلط بر انگیزه های جنسی کمک می کند و در رشد جسمی و عاطفی کودکان نقش دارد.(اینجا)
دایره المعارف بریتانیکا استفاده از خودارضایی را در درمان جنسی تأیید می کند. (اینجا) بریتانیکا همچنین ایده هایی را که خودارضایی رفتاری ناسالم یا نابالغ است، افسانه مینامد. (اینجا)
در بسیاری از محافل بهداشت روانی این وجود دارد که خودارضایی می تواند افسردگی را تسکین دهد و منجر به افزایش عزت نفس شود.
در سال ۲۰۰۳ ، یک تیم تحقیقاتی استرالیایی به سرپرستی گراهام گیلز از شورای سرطان استرالیا دریافتند که مردانی که مکرراً خودارضایی میکنند، احتمال کمتری برای ابتلا به سرطان پروستات دارند، اگرچه نمیتوانند علت مستقیم آن را نشان دهند. یک مطالعه بزرگتر در سال ۲۰۱۶ نشان داد که انزال منظم به طور قابل توجهی خطر ابتلا به سرطان پروستات را در تمام گروه های سنی کاهش می دهد.(اینجا و اینجا)
مطالعه ای در سال ۲۰۰۸ در دانشگاه پزشکی تبریز نشان داد که انزال رگ های خونی بینی متورم را کاهش می دهد و راه هوایی را برای تنفس طبیعی آزاد می کند. مکانیسم از طریق تحریک سیستم عصبی سمپاتیک است و طولانی مدت است. نویسنده این مطالعه پیشنهاد میکند: این کار را میتوان هر از چند گاهی برای کاهش احتقان انجام داد و بیمار میتواند تعداد مقاربت یا خودارضایی را بسته به شدت علائم تنظیم کند.(اینجا)
و ده ها فایده دیگر که از نوشتن آن صرف نظر میکنیم.
بنمایهها :
Samples sainsburysebooks
Masturbation
گردآوری : سام آریامنش
⚛ @AndisheKonim
هیچ مدرکی شواهدی و تحقیقی وجود ندارد که نشان دهد خودارضایی برای بدن ضرر دارد اما تحقیقات و شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهند خودارضایی برای بدن #فواید بسیاری دارد.
هیچ رابطه علّی بین خودارضایی و هر نوع اختلال روانی یا جسمی شناخته شده نیست.
خودارضایی توسط پزشکان به عنوان بخشی سالم و طبیعی از لذت جنسی در نظر گرفته می شود.
انجمن پزشکی آمریکا در سال ۱۹۷۲ خودارضایی را نرمال اعلام کرد. انرژی بدن فرد را تحلیل نمی برد (اینجا) و باعث انزال زودرس نمی شود.(اینجا) اجماع پزشکی بر این است که خودارضایی یک عادت پزشکی سالم و از نظر روانی طبیعی است.(اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا و اینجا)
طبق کتابچه راهنمای تشخیص و درمان مرک، " خودارضایی تنها زمانی غیرعادی تلقی می شود که در ملاء عام انجام شود، یا به اندازه کافی اجباری باشد که باعث ناراحتی شود."(اینجا و اینجا)
خودارضایی یک فعالیت جنسی است که تقریباً عاری از خطر عفونت مقاربتی است(اینجا)
خودارضایی در نوجوانان به ایجاد حس تسلط بر انگیزه های جنسی کمک می کند و در رشد جسمی و عاطفی کودکان نقش دارد.(اینجا)
دایره المعارف بریتانیکا استفاده از خودارضایی را در درمان جنسی تأیید می کند. (اینجا) بریتانیکا همچنین ایده هایی را که خودارضایی رفتاری ناسالم یا نابالغ است، افسانه مینامد. (اینجا)
در بسیاری از محافل بهداشت روانی این وجود دارد که خودارضایی می تواند افسردگی را تسکین دهد و منجر به افزایش عزت نفس شود.
در سال ۲۰۰۳ ، یک تیم تحقیقاتی استرالیایی به سرپرستی گراهام گیلز از شورای سرطان استرالیا دریافتند که مردانی که مکرراً خودارضایی میکنند، احتمال کمتری برای ابتلا به سرطان پروستات دارند، اگرچه نمیتوانند علت مستقیم آن را نشان دهند. یک مطالعه بزرگتر در سال ۲۰۱۶ نشان داد که انزال منظم به طور قابل توجهی خطر ابتلا به سرطان پروستات را در تمام گروه های سنی کاهش می دهد.(اینجا و اینجا)
مطالعه ای در سال ۲۰۰۸ در دانشگاه پزشکی تبریز نشان داد که انزال رگ های خونی بینی متورم را کاهش می دهد و راه هوایی را برای تنفس طبیعی آزاد می کند. مکانیسم از طریق تحریک سیستم عصبی سمپاتیک است و طولانی مدت است. نویسنده این مطالعه پیشنهاد میکند: این کار را میتوان هر از چند گاهی برای کاهش احتقان انجام داد و بیمار میتواند تعداد مقاربت یا خودارضایی را بسته به شدت علائم تنظیم کند.(اینجا)
و ده ها فایده دیگر که از نوشتن آن صرف نظر میکنیم.
بنمایهها :
Samples sainsburysebooks
Masturbation
گردآوری : سام آریامنش
⚛ @AndisheKonim
Solar.System.S01E05_subtitled.mp4
213.5 MB
#مستند #سامانهی #خورشیدی
با پروفسور #برایان #کاکس
بخش پنجم و پایانی
زبان کلیپ انگلیسی با با زیرنویس پارسی ، کیفیت عالی ، زمان کلیپ شصت دقیقه
لینک بخش نخست : 👉
لینک بخش دوم : 👉
لینک بخش سوم : 👉
لینک بخش چهارم : 👉
⚛ @AndisheKonim
با پروفسور #برایان #کاکس
بخش پنجم و پایانی
زبان کلیپ انگلیسی با با زیرنویس پارسی ، کیفیت عالی ، زمان کلیپ شصت دقیقه
لینک بخش نخست : 👉
لینک بخش دوم : 👉
لینک بخش سوم : 👉
لینک بخش چهارم : 👉
⚛ @AndisheKonim
چرا انسانها به اندازهی دیگر پستانداران پرمو نیستند؟
آیا تاکنون از خود پرسیدهاید که چرا بدن شما مانند سگ، گربه، گوریل یا آخوند، پوشیده از موهای ضخیم نیست؟
انسانها تنها پستاندارانی نیستند که موهای کمی دارند. فیلها، کرگدنها و موشهای کور برهنه نیز موهای بسیار اندکی دارند. این موضوع در مورد برخی از پستانداران دریایی مانند نهنگها و دلفینها نیز درست است.
دانشمندان باور دارند نخستین پستانداران، که همزمان با دایناسورها میزیستند، بسیار پشمالو بودهاند. اما طی صدها میلیون سال، گروه اندکی از پستانداران از جمله انسانها به تدریج موهای خود را از دست دادند. اما مزیت نداشتن یک کت خز طبیعی در چیست؟
من یک زیستشناس هستم که بر روی ژنهایی که رشد مو در پستانداران را کنترل میکنند پژوهش میکنم. این که چرا انسانها و شمار اندکی از دیگر پستانداران نسبتاً بیمو هستند، پرسشی جالب است. پاسخ این مسئله به فعال یا غیرفعال بودن برخی ژنها برمیگردد.
فواید مو
مو و خز کاربردهای بسیار مهمی دارند. آنها حیوانات را گرم نگه میدارند، پوست آنها را در برابر خورشید و آسیبها محافظت میکنند و به آنها در استتار در محیط پیرامون کمک مینمایند. حتی در درک محیط نیز نقش دارند. آیا تا به حال احساس قلقلک کردهاید زمانی که چیزی نزدیک شما شده ولی لمستان نکرده؟ این همان کاریست که موها برای تشخیص پیرامون انجام میدهند.
بدن انسانها نیز در سراسر خود دارای مو است، اما این موها معمولاً نازکتر و کمپشتتر از خویشاوندان پشمالوی ما هستند. استثنای بارز، موی سر است که احتمالاً وظیفهاش محافظت از پوست سر در برابر آفتاب است.
در انسانهای بالغ ، موهای ضخیمتر در زیر بغل و میان پاها احتمالاً برای کاهش اصطکاک پوستی و کمک به خنک شدن از طریق پخش عرق مفید هستند.
پس مو میتواند بسیار سودمند باشد. بنابراین باید یک دلیل تکاملی قوی برای از دست دادن بخش بزرگی از آن در انسانها وجود داشته باشد.
چگونه انسانها موهایشان را از دست دادند.
داستان از حدود هفت میلیون سال پیش آغاز میشود، زمانی که مسیر تکاملی انسانها و شامپانزهها از هم جدا شد. اگرچه دانشمندان نمیتوانند با اطمینان بگویند چرا انسانها کممو شدند، اما نظریههای قدرتمندی وجود دارد که با تعریق مرتبط هستند.
انسانها غدد عرق بسیار بیشتری نسبت به شامپانزهها و دیگر پستانداران دارند. تعریق شما را خنک نگه میدارد. زمانی که عرق از پوست تبخیر میشود، گرما را از بدن دور میسازد. این سامانهی خنککننده احتمالاً برای نیاکان اولیهی انسان، که در ساوانای داغ آفریقا زندگی میکردند، حیاتی بوده است.
البته امروزه نیز بسیاری از پستانداران در آبوهوای گرم زندگی میکنند و بدنشان با خز پوشیده است. انسانهای اولیه میتوانستند این حیوانات را با روش شکار پایداری _ یعنی تعقیب طولانیمدت تا زمانی که حیوان بیش از حد گرم و خسته شود شکار کنند.
برای شکار، انسانها نیازی به سریعتر بودن از شکار خود نداشتند، بلکه کافی بود ادامه دهند تا طعمهی آنها توان فرار نداشته باشد. توانایی تعریق زیاد، بدون پوشش ضخیم از مو، این استقامت را ممکن میساخت.
ژنهایی که مو داشتن یا نداشتن را کنترل میکنند.
برای درک بهتر موضوع مو در پستانداران، تیم تحقیقاتی من اطلاعات ژنتیکی ۶۲ گونهی مختلف پستاندار _ از انسان گرفته تا آرمادیلو، سگ و سنجاب را با هم مقایسه کرد. با کنار هم قرار دادن DNA این گونهها، توانستیم ژنهایی را که با حفظ یا از دست دادن مو در ارتباطاند، شناسایی کنیم.
در میان یافتههای بسیار، دریافتیم که انسانها همچنان همهی ژنهای لازم برای داشتن یک پوشش کامل از مو را دارند _ اما این ژنها خاموش یا غیرفعال هستند.
در داستان «دیو و دلبر»، دیو با پوششی از موهای ضخیم نمایش داده میشود که شاید خیالی بهنظر برسد، اما در واقع برخی شرایط نادر میتوانند باعث رشد فراوان مو در سراسر بدن انسان شوند.
این وضعیت «پرمویی» یا هایپرتریکوز نام دارد، که بسیار نادر است و بهسبب ظاهر افراد مبتلا، «نشانگان گرگینه» نیز خوانده میشود.
در سدهی شانزدهم، مردی اسپانیایی بهنام پترُس گونسالووس با این بیماری به دنیا آمد. در کودکی، او را همانند یک حیوان در قفس آهنی نزد هنری دوم، پادشاه فرانسه، فرستادند.
اما طولی نکشید که شاه دریافت پترُس مانند هر انسان دیگری قابل آموزش است. با گذشت زمان، او با زنی ازدواج کرد و الهامبخش روایت «دیو و دلبر» شد.
شاید هیچگاه با فردی مبتلا به این ویژگی نادر روبرو نشوید، اما این پدیده نشان میدهد که ژنها چگونه میتوانند تغییرات منحصربهفرد و شگفتانگیزی در رشد مو ایجاد کنند.
بنمایهها :
The Conversation
Maria Chikina, Assistant Professor of Computational and Systems Biology, University of Pittsburgh
⚛ @AndisheKonim
آیا تاکنون از خود پرسیدهاید که چرا بدن شما مانند سگ، گربه، گوریل یا آخوند، پوشیده از موهای ضخیم نیست؟
انسانها تنها پستاندارانی نیستند که موهای کمی دارند. فیلها، کرگدنها و موشهای کور برهنه نیز موهای بسیار اندکی دارند. این موضوع در مورد برخی از پستانداران دریایی مانند نهنگها و دلفینها نیز درست است.
دانشمندان باور دارند نخستین پستانداران، که همزمان با دایناسورها میزیستند، بسیار پشمالو بودهاند. اما طی صدها میلیون سال، گروه اندکی از پستانداران از جمله انسانها به تدریج موهای خود را از دست دادند. اما مزیت نداشتن یک کت خز طبیعی در چیست؟
من یک زیستشناس هستم که بر روی ژنهایی که رشد مو در پستانداران را کنترل میکنند پژوهش میکنم. این که چرا انسانها و شمار اندکی از دیگر پستانداران نسبتاً بیمو هستند، پرسشی جالب است. پاسخ این مسئله به فعال یا غیرفعال بودن برخی ژنها برمیگردد.
فواید مو
مو و خز کاربردهای بسیار مهمی دارند. آنها حیوانات را گرم نگه میدارند، پوست آنها را در برابر خورشید و آسیبها محافظت میکنند و به آنها در استتار در محیط پیرامون کمک مینمایند. حتی در درک محیط نیز نقش دارند. آیا تا به حال احساس قلقلک کردهاید زمانی که چیزی نزدیک شما شده ولی لمستان نکرده؟ این همان کاریست که موها برای تشخیص پیرامون انجام میدهند.
بدن انسانها نیز در سراسر خود دارای مو است، اما این موها معمولاً نازکتر و کمپشتتر از خویشاوندان پشمالوی ما هستند. استثنای بارز، موی سر است که احتمالاً وظیفهاش محافظت از پوست سر در برابر آفتاب است.
در انسانهای بالغ ، موهای ضخیمتر در زیر بغل و میان پاها احتمالاً برای کاهش اصطکاک پوستی و کمک به خنک شدن از طریق پخش عرق مفید هستند.
پس مو میتواند بسیار سودمند باشد. بنابراین باید یک دلیل تکاملی قوی برای از دست دادن بخش بزرگی از آن در انسانها وجود داشته باشد.
چگونه انسانها موهایشان را از دست دادند.
داستان از حدود هفت میلیون سال پیش آغاز میشود، زمانی که مسیر تکاملی انسانها و شامپانزهها از هم جدا شد. اگرچه دانشمندان نمیتوانند با اطمینان بگویند چرا انسانها کممو شدند، اما نظریههای قدرتمندی وجود دارد که با تعریق مرتبط هستند.
انسانها غدد عرق بسیار بیشتری نسبت به شامپانزهها و دیگر پستانداران دارند. تعریق شما را خنک نگه میدارد. زمانی که عرق از پوست تبخیر میشود، گرما را از بدن دور میسازد. این سامانهی خنککننده احتمالاً برای نیاکان اولیهی انسان، که در ساوانای داغ آفریقا زندگی میکردند، حیاتی بوده است.
البته امروزه نیز بسیاری از پستانداران در آبوهوای گرم زندگی میکنند و بدنشان با خز پوشیده است. انسانهای اولیه میتوانستند این حیوانات را با روش شکار پایداری _ یعنی تعقیب طولانیمدت تا زمانی که حیوان بیش از حد گرم و خسته شود شکار کنند.
برای شکار، انسانها نیازی به سریعتر بودن از شکار خود نداشتند، بلکه کافی بود ادامه دهند تا طعمهی آنها توان فرار نداشته باشد. توانایی تعریق زیاد، بدون پوشش ضخیم از مو، این استقامت را ممکن میساخت.
ژنهایی که مو داشتن یا نداشتن را کنترل میکنند.
برای درک بهتر موضوع مو در پستانداران، تیم تحقیقاتی من اطلاعات ژنتیکی ۶۲ گونهی مختلف پستاندار _ از انسان گرفته تا آرمادیلو، سگ و سنجاب را با هم مقایسه کرد. با کنار هم قرار دادن DNA این گونهها، توانستیم ژنهایی را که با حفظ یا از دست دادن مو در ارتباطاند، شناسایی کنیم.
در میان یافتههای بسیار، دریافتیم که انسانها همچنان همهی ژنهای لازم برای داشتن یک پوشش کامل از مو را دارند _ اما این ژنها خاموش یا غیرفعال هستند.
در داستان «دیو و دلبر»، دیو با پوششی از موهای ضخیم نمایش داده میشود که شاید خیالی بهنظر برسد، اما در واقع برخی شرایط نادر میتوانند باعث رشد فراوان مو در سراسر بدن انسان شوند.
این وضعیت «پرمویی» یا هایپرتریکوز نام دارد، که بسیار نادر است و بهسبب ظاهر افراد مبتلا، «نشانگان گرگینه» نیز خوانده میشود.
در سدهی شانزدهم، مردی اسپانیایی بهنام پترُس گونسالووس با این بیماری به دنیا آمد. در کودکی، او را همانند یک حیوان در قفس آهنی نزد هنری دوم، پادشاه فرانسه، فرستادند.
اما طولی نکشید که شاه دریافت پترُس مانند هر انسان دیگری قابل آموزش است. با گذشت زمان، او با زنی ازدواج کرد و الهامبخش روایت «دیو و دلبر» شد.
شاید هیچگاه با فردی مبتلا به این ویژگی نادر روبرو نشوید، اما این پدیده نشان میدهد که ژنها چگونه میتوانند تغییرات منحصربهفرد و شگفتانگیزی در رشد مو ایجاد کنند.
بنمایهها :
The Conversation
Maria Chikina, Assistant Professor of Computational and Systems Biology, University of Pittsburgh
⚛ @AndisheKonim
#زوال #عقل زود هنگام (YOD) معمولاً افراد زیر ۶۵ سال را درگیر میکند و پژوهش بزرگی در سال ۲۰۲۳ روی ۳۵۶ هزار نفر در بریتانیا انجام شد تا عوامل خطر آن بررسی شود.
برخلاف پژوهشهای پیشین که بیشتر بر ژنتیک تمرکز داشتند، این پژوهش پانزده عامل سبک زندگی و سلامت را شناسایی کرد که با افزایش خطر YOD ارتباط دارند:
وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین
انزوای اجتماعی
اختلال شنوایی
سکته مغزی
دیابت
بیماری قلبی
افسردگی
کمبود ویتامین D
التهاب بالا (اندازهگیری شده با پروتئین CRP)
داشتن دو نسخه از ژن ApoE4 ε
سوءمصرف الکل (مصرف زیاد مضر است، ولی نوشیدن متوسط ممکن است با خطر کمتر همراه باشد(این به این معنا نیست که مصرف متوسط الکل ریسک زوال عقل را کاهش میدهد ، رابطه علی مستقیمی بین مصرف متوسط الکل با کاهش ریسک زوال عقل نیست.
تحصیلات پایین
ضعف بدنی (قدرت دست ضعیف)
استرس مزمن
تنهایی
• تحصیلات بالاتر و قدرت بدنی بهتر، با کاهش خطر YOD همراه بودند.
• سلامت روان (پرهیز از استرس، افسردگی و انزوا) اهمیت بالایی دارد.
• بسیاری از این عوامل قابل اصلاح هستند، بنابراین تغییر سبک زندگی میتواند احتمال ابتلا را کاهش دهد.
پژوهشگران تأکید کردند که هرچند این عوامل الزاماً علت مستقیم YOD نیستند، اما شناساییشان میتواند به پیشگیری و درمان کمک کند.
زوال عقل زودهنگام تأثیر سنگینی بر زندگی افراد دارد، چون معمولاً در سنین فعال شغلی و خانوادگی رخ میدهد.
خاستگاه :
JAMA Neurology
⚛ @AndisheKonim
برخلاف پژوهشهای پیشین که بیشتر بر ژنتیک تمرکز داشتند، این پژوهش پانزده عامل سبک زندگی و سلامت را شناسایی کرد که با افزایش خطر YOD ارتباط دارند:
وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین
انزوای اجتماعی
اختلال شنوایی
سکته مغزی
دیابت
بیماری قلبی
افسردگی
کمبود ویتامین D
التهاب بالا (اندازهگیری شده با پروتئین CRP)
داشتن دو نسخه از ژن ApoE4 ε
سوءمصرف الکل (مصرف زیاد مضر است، ولی نوشیدن متوسط ممکن است با خطر کمتر همراه باشد(این به این معنا نیست که مصرف متوسط الکل ریسک زوال عقل را کاهش میدهد ، رابطه علی مستقیمی بین مصرف متوسط الکل با کاهش ریسک زوال عقل نیست.
تحصیلات پایین
ضعف بدنی (قدرت دست ضعیف)
استرس مزمن
تنهایی
• تحصیلات بالاتر و قدرت بدنی بهتر، با کاهش خطر YOD همراه بودند.
• سلامت روان (پرهیز از استرس، افسردگی و انزوا) اهمیت بالایی دارد.
• بسیاری از این عوامل قابل اصلاح هستند، بنابراین تغییر سبک زندگی میتواند احتمال ابتلا را کاهش دهد.
پژوهشگران تأکید کردند که هرچند این عوامل الزاماً علت مستقیم YOD نیستند، اما شناساییشان میتواند به پیشگیری و درمان کمک کند.
زوال عقل زودهنگام تأثیر سنگینی بر زندگی افراد دارد، چون معمولاً در سنین فعال شغلی و خانوادگی رخ میدهد.
خاستگاه :
JAMA Neurology
⚛ @AndisheKonim
Jamanetwork
Risk Factors for Young-Onset Dementia in the UK Biobank
This cohort study examines factors that are associated with the incidence of young-onset dementia among UK Biobank participants.