Amir Pouria
1.96K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
عکس از یک صبحانهٔ تابستانی با علی معلم در همان سال ۹۵ که فقدان نابهنگام او رقم خورد. فردا ۲۳ اسفند سومین سالروز نبود اوست
@amiropouria
توضیح در ادامه 👇
اشاره‌ای از امیر پوریا در روز اعلام بیماری تام هنکس و در آستانهٔ سومین سالگرد فقدان علی معلم:


تصور نکنیم «قهرمان» در سینما حتماً بزن‌بهادر است. ممکن است حتی سلاح هم نداشته باشد یا عمل حماسی از او سر نزند، اما ذات انسانی و اصیل و پاکش او را به جایگاهی برساند که زمانی در مقاله‌ای درباب همین موضوع، به‌عنوان تعریف سادۀ قهرمان نوشتم: آدمی که آدم دوست دارد بتواند مثل او باشد یا بشود. به این معنا، بسیاری آدم‌های سینما «قهرمان» محسوب می‌شوند بی‌آن که لزوماً کنش قهرمانانه به سیاق قیام یا ایستادگی در سینمای کلاسیک، در تمام عملکرد آنها جاری باشد.
.
از این زاویه که به سینمای دهه‌های اخیر دنیا نگاه کنیم، #تام_هنکس همیشه بازیگر نقش‌ قهرمان‌ها بوده. با آن که در عکس می‌بینید سال نود و شش در جلسات تخصصی #تحلیل_بازیگری که در پردیس چارسو برپا کردم، او به‌منزلۀ مثال متعالی #تنوع_نقش_در_بازیگری مبنای مباحثم بود اما در عین این تنوع، تماشاگری که به او نگاه می‌کند، همیشه به این که او انتخاب درستی می‌کند، تصمیم انسانی می‌گیرد و طرف حق یا حقیقت می‌ایستد، مطمئن است. زن من همیشه و حتی با نقش‌های مفرح او می‌گوید آدم وقتی می‌بیندش، خیالش راحت است. احساس امنیت و آرامش می‌کند. آدم با خودش می‌گوید در دنیایی که تام هنکس را دارد، می‌توان آسوده زیست. جا و وقت اشاره به تک‌تک نقش‌ها و توضیح این که در بدترین و خنگ‌ترین موارد هم این نهاد پاک و عمل درست با او همراه است، متاسفانه وجود ندارد
.
امروز که خود او در حدود هفده ساعت پیش در صفحۀ شخصی‌اش خبر بیمارشدن خود و همسرش #ریتا_ویلسون را منتشر کرد، از زاویۀ تازه‌ای به این باور این روزهایم رسیدم که در بدترین دوران حیات انسان هستیم و #کرونا هم نشانۀ لایق همین دوران است. وگرنه قهرمان امنیت‌بخش دنیای ما که نباید مشهورترین نفر مبتلا و اولین بازیگر درگیر این اتفاق می‌بود. امید و اعتماد قلبی دارم که آن دو از این دوره، عبور می‌کنند و می‌مانند و سلامت‌شان را بازمی‌یابند. اما این خبر خوش که در انتظار آنیم، میزان شناعت و دنائت دوران و دنیای ما را کم‌رنگ نمی‌کند. دورانی که عینی‌ترین مصداق آن بیت #حافظ در تقابل با تقدیر و کج و کولگی‌های تقدیر است: «اعتباری نیست بر کار جهان/ بلکه بر گردون‌گردان نیز هم»
.
این بیت را در خشم نسبت به تقدیر، در مراسم ختم (سوم) دوست و بزرگم #علی_معلم خواندم. گفتم تقدیر هم انتخاب‌ها و جهت‌گیری‌های غلط، پرت و بی‌موقعی دارد. کج‌روی دارد. با اعلام ۱۱۸هزار مورد ابتلا در ۱۱۲ کشور جهان، کاملاً روشن است که بیت حافظ بیش از همیشه برای توصیف این دوران سروده شده بود. اتفاقاً فردا سومین سالروز فقدان علی است
وضعیت فیلم‌هایی که دوستان مختلف در روزهای نیاز به خانه‌ماندن و جلوگیری از شیوع بیشتر کرونا پیشنهاد می‌دهند، عجیب و وخیم شده. گاه فیلم‌هایی بسیار بدیهی را اعلام می‌کنند و گاه از فیلم‌هایی به‌شدت حال‌بدکُن و به‌کلی بی‌ربط اسم می‌برند.
شاید یک مثال بتواند تکلیف ما را با مفهوم واقعی آن‌چه باید پیشنهاد کرد، روشن کند: در مکث بر نوع برخورد با عجیب‌ترین بیماری انسان که در فیلمی تصویر شده، باید «زلیگ» وودی آلن را دید. فایل بعدی، درآمدی‌ست بر این که چگونه باید آن را تماشا و طی تماشا، عیش کنیم:

@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حرف‌های امیر پوریا: چگونه «زلیگ» وودی آلن را ببینیم/ فایل تصویری مربوط به شهریور ۹۵

@amiropouria
Audio
در تکه فیلم قبلی که نوعی راهنمای ساده و کوچک برای تماشای فیلم عجیب و گیج‌کنندۀ «زلیگ» وودی آلن است، بارها به حضور در جلسۀ نقد این فیلم اشاره شده. این فایل صدای همان جلسه است: تکمیل فرآیند تماشای «زلیگ» و جهان بی‌مانندی که در تشریح زندگی همراه با بیماری آدمی چون لئونارد زلیگ می‌سازد. کسی که یک «آفتاب‌پرست انسانی» است!

@amiropouria
اشاره‌ای از امیر پوریا دربارهٔ مسافرت‌های نوروزی، چهارشنبه‌سوری و مردمان فاقد درک نسبت به بحران کرونا / ۲۹ اسفند ۹۸

«حرف‌های من شامل مردمی ا‌ست که در کمال بی‌رحمی نسبت به خود و جامعه، وقتی اسم تعطیلات می‌آید، همه به سمت شمال هجوم می‌برند. جامعه‌ای که در آن تحصیل‌کرده هم هست. این برخوردهای مردم شمالی را هم می‌پسندم که خودشان اقدام به بستن راه می‌کنند. اما نبايد کار به اینجا برسد. در رابطه با این جامعه چه باید گفت؟ مردمی که بین‌ آنها درس‌خوانده و تحصیل‌کرده و صاحب مقام نیز هست ولی مبادرت به چنین اعمال باورنکردنی‌ای می‌کنند»
.
اینها حرف‌های آقای #کیانوش_عیاری در #روزنامه_شرق امروز بود. در واکنش به سفرهای مردم با وجود بحران #کرونا. در روزی که به‌طور رسمی اعلام شد هر ساعت، چهل و سه ایرانی دیگر به این ویروس مبتلا می‌شوند، آمار رسمی دیگری هم ارائه شد که بی‌شک از اولی هولناک‌تر است: دیروز یک میلیون و صد و دوازده هزار سفر در جاده‌های سراسر کشور ثبت شده! دلیل وحشتناک‌تر بودنش نه فقط انتقال ویروس یا احتمال ابتلای خود مسافران در مقصد سفر، بلکه میزان درک انسانی منجر به سفر در چنین احوالی‌ست. قبل و بعد از بحران شیوع ویروس، به فرض زنده ماندن، چگونه باید چنین جمعیتی را «هم‌وطن» بدانیم؟
.
شرکت در #چهارشنبه‌سوری امسال، اصرار به بیرون رفتن برای خرید #هفت_سین و جوانب دیگر #نوروز، هر نوع دید و بازدید و #عید_دیدنی، حتی سرزدن به کسی که بچه‌دار شده یا تازه ازدواج کرده، حتی عیادت بیماران و دیدار بزرگ‌ترها، به جای رسم و سنت پسندیده، عین امضای سند فقدان درک انسانی‌ست و هیچ معنای دیگری ندارد
.
فراموش نکرده‌ایم که #حسن_روحانی گفت: «چیزی به اسم قرنطینه نخواهیم داشت» . نگرشی که در این جمله‌ جاری‌ست، ریشهٔ بسیاری از همین فجایع به شمار می‌رود. و البته باید اقرار کرد خیل مردم توی جاده‌ها و حاضر در چهارشنبه سوری و عیددیدنی‌ها، به این سیستم شبیه‌اند؛ به‌ویژه در خطاناپذیری و در تغییر ندادن عادات و کلیشه‌های خود
.
خوب می‌دانم بالای نود درصد شما در کل این بحث، کنار بنده‌اید. به کسی برنخورد. می‌گوییم و برای دیگران می‌فرستیم و آنها هم برای بقیه می‌فرستند تا شاید سرسوزنی اثر بگذارد. کار دیگری از ما ساخته نیست

@amiropouria
Amir Pouria
توضیح کوتاه امیر پوریا دربارهٔ آن چه در برنامهٔ نمایش و نقد فیلم «انگل ها» ساختهٔ بونگ جون هو با عنوان «نداشته های سینمای اجتماعی ایران» خواهیم گفت سه شنبه ٢۶ شهریور ٩٨ / کارگاه آزاد فیلم / ساعت ١٨ / فیلم «انگل ها / نام اصلی: Parasite» برندهٔ نخل طلای…
Audio
یکی از مهم‌ترین اتفاقات سینمایی سال ۹۸، دریافت اسکار بهترین فیلم و کارگردانی سال توسط یک فیلم غیرانگلیسی‌زبان بود که برای نخستین بار رخ می‌داد: «انگل/انگل‌ها/ Parasite». بیش از نیم‌سال پیش، جلسۀ مفصل نمایش و نقد و بررسی آن و سینمای بونگ جون هو را در کارگاه آزاد فیلم برپا کردم که عنوان آن «نداشته‌های سینمای اجتماعی ایران» بود. این جلسه در عین حال فرآیند «نقدِ نقدها» را نیز دنبال می‌کرد و به بررسی این فیلم در برنامۀ تلویزیونی «هفت» اشاره‌هایی داشت.
@amiropouria
Amir Pouria
نداشته های سینمای اجتماعی ایران عبارت بالا، عنوان و محور مباحثی ست که در این جلسه مطرح خواهم کرد. با مکث بر فیلم «انگل ها» و اشاره های توصیفی-تحلیلی به فیلم های دیگر بونگ جون هو سه شنبه ٢۶ شهریور ٩٨ / کارگاه آزاد فیلم / ساعت ١٨ / نمایش فیلم «انگل ها» برندهٔ…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برای کسانی که وقت و حوصلهٔ شنیدن صدای کامل جلسهٔ نقد فیلم «انگل /انگل‌ها / Parasite» ساختهٔ بونگ جون هو را ندارند، این خلاصهٔ تصویری ده دقیقه‌ای از همان جلسه تقدیم می‌شود: نقد امیر پوریا / شهریور ۹۸

@amiropouria
Invasion Preview.pdf
507.9 KB
مقاله‌ای درباب پیش‌نیازهای تماشای «هجوم» : به بهانهٔ توزیع نسخهٔ VOD فیلم «هجوم» ساختهٔ شهرام مکری که در سال ۹۵ تولید و بعد از شرکت در جشنواره‌های جهانی، در ایران توقیف شده بود. @amiropouria
خانم فرزانه تأییدی که ۵ فروردین ۹۹ بر اثر سرطان ریه درگذشت، از دههٔ ۱۳۴۰ کار تئاتر می‌کرد و حضور سینمایی‌‌‌اش هنوز به ده فیلم نرسیده بود که انقلاب شد. نوع زیبایی‌اش مانند خانم‌ها وجستا (سوسن سرمدی) که با «صبح روز چهارم» در یادها مانده و آتش خیّر بازیگر «سوته‌دلان» و «دایره مینا»، شبیه زنان تیپیکال سینمای فارسی نبود. می‌شد او را با زنی اهل اروپای غربی یا شمالی اشتباه گرفت و این در عکس این اواخر در کنار یار همیشگی‌اش بهروز به‌نژاد، خوب دیده می‌شود.
شرحی تلخ از سال‌های آخر زندگی‌اش در ایران و مهاجرت مهیبش را از زبان خود او بخوانید :
http://cinemaye-azad.com/1394/02/19/2328/

@amiropouria
اشاره‌ای از امیر پوریا دربارهٔ فیلم «سوغات»: مکث بر هیچ

از جدی گرفته شدن فیلم «سوغات/ The Souvenir» ساختهٔ خانم جوانا هاگ متحیرم. فیلمی که از محصولات سال تازه‌گذشتهٔ میلادی‌‌ست و از قضا نه در بخش پرهیاهوی جوایز سینمایی و اسکار و غیره، بلکه در گوشه‌هایی مانند کاندیداهای فیلم‌های مستقل بریتانیا و بخش پانورامای جشنواره برلین حاضر بود. یعنی درست جاهایی که انتظار ندارید فیلمی بی‌ایده و بسیار مکرر، توجهی جلب کند. اما...
از سینمای مدرن تا امروز، نداشتن خط روایی پررنگ و به جایش، نمایش پرسه‌ها و سرگشتگی آدم‌ها، از آنتونیونی و تروفو تا کیشلوفسکی و سورنتینو، زمینهٔ خلاقیت‌های فراوانی شده. برای این که فیلم با وجود ساختار پرسه، نوعی خط سیر داشته باشد و به پایانی هدفمند برسد، حتی ندانم‌کاری آدم اصلی هم مانعی به حساب نمی‌آید و دو فیلم «گرینبرگ» و  «فرانسیس ها» ساختهٔ نواه بمباک، نمونه‌های سادهٔ همین ساختار با همین نوع کاراکترند. اما دربارهٔ فیلمی مثل «سوغات» جوآنا هاگ که شخصیت اصلی‌اش نه‌تنها نمی‌داند چه مرگش است و چه می‌خواهد، بلکه حتی نمی‌داند چه نمی‌خواهد، این حرف‌ها به شوخی می‌ماند.
واقعاً کسی انتظار دارد بینده نسبت به رابطهٔ بلاتکلیف و ولگردی‌های کلامی و کشمکش‌های رَندوم بین جولی و آنتونی، حس همدلی پیدا کند؟ این همه اتلاف وقت در فراز و فرودهای پوچ این رابطه، بناست ترسیم‌کنندهٔ سردرگمی نسل تین‌ایجرهای دههٔ هشتاد باشد؟ این دانشجویان سینما که در ماشین از موج نوی فرانسه می‌گویند و دقایقی از فیلم در کلاس و کارگاه آنها و سرصحنهٔ فیلم‌شان می‌گذرد، به‌واقع قابل همذات‌پنداری‌اند؟ کدام جلوه از درونیات‌شان درگیرکنندهٔ ذهن و حس تماشاگر است که باید به تماشای گلگشت‌های عینی یا ذهنی‌شان بنشینیم؟ نکند چند لانگ‌شات چشم‌نواز و چند قاب‌‌بندی نامتعادل عمداً غیرعادی و چند استفادهٔ عجیب از بازتاب افراد در آینه، به فیلم چیزی تحت عنوان «سبک بصری» می‌بخشد؟! در چه کاربردی و برای خلق کدام فرم؟
منهای کلیات، نوع فیلم‌هایی که «سوغات» ادایشان را درمی‌آورد، جزئیات فراوانی از زندگی و خصوصیات آدم‌ها می‌چینند. این جزئیاتی که فهرست می‌کنم، در این فیلم و دنیای دختر دانشجو چه کارکردی دارند: این که می‌گوید همیشه چنگال اشتباهی را برای سالاد خوردن برمی‌دارد، این که نهایت واکنشش به صدای انفجار اطراف، فقط یک سرک کشیدن از پنجره است و بس، این که موقع خیال بافتن دربارهٔ سفر ونیز این بدیهیات را تایپ می‌کند: پاسپورت، پول و بلیت! و قصدش دست‌انداختن خودش هم نیست و انگار دارد ما را دست می‌اندازد. کمتر فیلمی دربارهٔ کسانی که می‌خواهند چیزی بنویسند یا خلق کنند وجود دارد که حتی پرسه در افکار آنها را این همه بی‌جان و خنثی پردازش کند.
چه‌طور ممکن است خانم تیلدا سوئینتون متشخص، دختری تا این حد بی‌کاریزما و نادوست‌داشتنی داشته باشد که حتی میمیک گریه‌اش در سکانس اخراج پسر از خانه، شبیه مسخرگی‌ست؟ چه‌طور می‌شود مارتین اسکورسیزی سینماشناس در این پدیدهٔ تهی، نشانی از ایده دیده باشد و حاضر به مشارکت در تهیه‌اش شده باشد؟ چه‌طور دارند قسمت دوم این فیلم را می‌سازند؟ اگر بناست با ادعای «برشی بود از زندگی یک دانشجوی سینما» دو ساعت بر هیچ مکث کنیم و درجا بزنیم که فیلم‌مان انکار «روند» خواهد بود و ساختن قسمت دومش بی‌معنا می‌شود! ساختن قسمت دوم یعنی امتداد روند و از همین بابت است که عموماً بلاک‌باسترها یا فیلم‌هایی با گستردگی خطوط داستانی، قسمت‌های بعدی خواهند داشت؛ نه فیلمی که مصالح بصری قسمت‌ اولش هم ناچیز است و از اساس با کمبود و نبود مصالح داستانی شکل گرفته! می‌بینید که داستان حیرتم از این فیلم، بی‌پایان است
@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شیوع ویروس کرونا از جنگ‌های جهانی هم جهانی‌تر است و تمام دنیا را به ژنریک شدن کشانده. مقصودم فقط غفلت و حسرت ِ بغل کردن ِ همدیگر نیست. آن کار را که آدمی جز در مورد نزدیک‌ترین‌هایش انجام نمی‌دهد و نباید هم چنین کند. حسرت بر اثر چنین غفلت‌هایی‌ست: حواس‌مان چنان پی اخبار شیوع بوده که حتی بندۀ مثلاً خوره هم نمی‌دانستم کنی راجرز بزرگ بیستم مارس 2020 در 82 سالگی درگذشته.
در این ویدئو چهار تکه می‌بینید: اول گوشه‌ای از حضور او بین انبوه غول‌های موسیقی در کلیپ
We Are the World
در کنار مایکل جکسون کبیر که احتمالاً آشناترین تصویر راجرز نزد مخاطبان ایرانی‌ست.
دوم تکه‌ای از نخستین اجرای زندۀ معروف‌ترین کارش
Lady
که اینجا دارد به شیوۀ خالق این ترانه یعنی لایونل ریچی، آن بخش مشهور یعنی
and
در وِرس اول ترانه را کشیده می‌خواند.
سوم اجرایی در سال 2003 که دیگر مدت‌هاست تعارف را کنار گذاشته و به شیوۀ دلخواه خودش، and
بخش کشیده را بریده و تکه تکه می‌خواند.

و بخش چهارم، سرانجام همراهی ریچی با اوست که بالاخره بخش کشیده را مثل راجرز، بریده‌بریده می‌خواند.
کنی راجرز با این همنشینی متانت و شیطنت برای ما زنده است.
@amiropouria
Amir Pouria
خود-مظلوم-بینی در جایگاه انگیزهٔ انتقام از جامعه! یادداشت کوتاه امیر پوریا دربارهٔ فیلم «جوکر» هیاهوی فراوان و توأمان جشنواره‌ها و منتقدان و مخاطبان در استقبال از #فیلم_جوکر نشانهٔ عجیبی از تفکر مسلط و در حال گسترش جهان رسانه‌‌ای امروز است. این که برویم…
حدود شش ماه پیش، موضع خودم را دربارهٔ فیلم «جوکر» (تاد فیلیپس، ۲۰۱۹) بعد از نخستین نوبت تماشای آن روی پردهٔ سینما، عرض کردم. طبیعی‌ست که نوعی «بد و خوب» برشمردن در آن موضع‌گیری، جاری بود. حالا و برای تشخیص تفاوت بین «نقد» که لزوماً بد و خوب می‌کند با «تحلیل» که در پی گسترش شناخت است، می‌توانید این مقالهٔ تازه‌منتشرشده را بخوانید: مطلبی از منظر روانشناسی اجتماعی دربارهٔ «جوکر» و محبوبیتش در ایران و دنیا با این میان‌تیترها که سمت و سوی متن را نشان می‌دهد:
- مقدمه‌ای بر قبول شرایط زمانه از جهت «آن چه که هستم»
-جوان ایرانی و حقوق تحقق‌نیافته
- تقارن عجیب با اعتراض‌های خیابانی سال ۹۸
- وقتی ابرقهرمان پایش روی زمین باشد
-جامعه و دورانی با انکار مفهوم «توقع مدنی»


https://www.aasoo.org/fa/articles/2720
اشاره‌ای از امیر پوریا در حوالی و حواشی فیلم «ریچارد جول» (کلینت ایستوود، ۲۰۱۹): انکار مفهوم سالمند به‌واسطهٔ فیلمسازی متکی به جهان‌بینی

با دیدن «ریچارد جول» که کلینت ایستوود در هشتاد و هشت سالگی ساخته، دو نکتهٔ جانبی به ذهنم رسید که به جای اشاره‌ای در ابعاد نقد فیلم عرض می‌کنم. چون واقعاً موضع‌گیری و به‌اصطلاح «بد و خوب» در مورد فیلم‌های این سال‌های کارنامهٔ کسی در جایگاه ایستوود، خنده‌آور خواهد بود. او همچون کتیبه‌ای تراشیده از وقار دهه‌های متوالی و طولانی حضور در قله‌های رفیع بازیگری شمایل‌وار، کارگردانی متکی به جهان‌بینی و آهنگسازی بدون ادعای این کار، همچنان در هر سه نقش، کار جدی و اساسی می‌کند و قامتش ورای قد نقد به معنای متعارفش است. پس به همان دو نکته بسنده کنم:
.
یک. همچنان وقتی می‌گویم فیلم‌ها می‌توانند به جای همراهی عاطفی و مضمونی با احوال شخصیت اصلی، او را همراهی ساختاری کنند، حرفم زیاد درک و دریافت نمی‌شود. «ریچارد جول» نمونه‌ای عالی‌ست: دقت کرده‌اید که شب واقعه را بعد از کشف بمب و انفجار، چه کوتاه نشان می‌دهد؟ از این که ریچارد خیلی‌ها را نجات داده، بارها صحبت به میان می‌آید ولی در فلاش‌بک‌ها یا کابوس‌های آن شب، چیزی از این فداکاری و کوشش‌های او نمی‌بینیم. چون از دید خودش آن کارها عادی و وظیفه‌اش بوده. نه خواسته کنش قهرمانانه‌ای نشان دهد، نه در مرحلهٔ دعوت‌ و بازی رسانه‌ای قهرمان‌سازی به آن دقایق آب و تابی می‌بخشد و نه در مرحلهٔ بعدی و برای رفع اتهامات، چندان ادعای ازجان‌گذشتگی می‌کند. فیلم در حذف هیجان بعد از انفجار و با نمایش ندادن رنج و تلاش شخصیت اصلی، ساختمان روایی خود را درست بر روحیهٔ او بنا می‌گذارد و تا انتها مثل خود ریچارد، به نظام قضا و پلیس اعتماد می‌کند؛ هرچند با دلی شکسته از کج‌روی آنها که به اشک‌ریزان ِ لحظهٔ خبر تبرئه در رستوران می‌انجامد. به تعبیر دیگر، مانند فیلم‌هایی همچون «مردی برای تمام فصول»، «زلیگ» و «لنی»، شکل روایی و انتخاب بر سر آن چه می‌بینیم و آن چه نمی‌بینیم، طبق نگاه فردی قهرمان تعیین می‌شود. حتی اگر آرامش و خودداری و اعتماد دیرپای او تماشاگر را مانند نزدیک‌ترین افراد زندگی‌اش (سم راک‌وِل و کتی بِیتس) به‌شدت عصبانی کند. درست مثل سِر توماس مور، لئونارد زلیگ و لنی بروس که هر سه در اوج دوست‌داشتنی بودن، خصوصیاتی برای عصبانی کردن بیننده دارند
.
دو. وقتی حقیقت‌جویی و انسان‌مداری ِ ایستوود با ساخت سه فیلم در همین دو سال اخیر همچنان پویا و ممتد و برقرار است، آن تعبیری که چندین سال پیش آقای دکتر مصطفی جلالی فخر در وصف فیلمسازان پابه‌سن‌گذاشته در ایران و سراسر جهان نوشته بود، چه می‌شود؟ دربارهٔ تعیین تکلیف او که معتقد بود اینها طبق تعریف پزشکی و اجتماعی «سالمند» محسوب می‌شوند و باید از آنها مراقبت شود و نباید فیلم بسازند، چه باید گفت؟ کسی نمی‌گوید فیلم ساختن ایستوود با این پرکاری و با این انتخاب‌های کاملاً یکدست در چارچوب داستان‌های واقعی مربوط به حق و کرامت انسانی، خیلی عادی و معمولی است. در مراسم اسکار هم وقتی او در هفتاد و چهار سالگی برای «محبوب میلیون‌دلاری» بار دیگر (سیزده سال بعد از «نابخشوده») اسکار کارگردانی گرفت، سالخورده‌ترین برندهٔ این جایزه در تاریخ شد. اما بیش از پانزده سال گذشته است و همچنان به‌درستی و با همان دستاوردها و باورهای انسانی، فیلم می‌سازد. پس کسی چون او یا آقای عباس کیارستمی که تیتر یکی از ده‌ها نوشته‌ام دربارهٔ ایشان «یک عمر بدون یک روز سالمندی» بود، مفهوم کهنسالی و تقویم را انکار کرده‌اند و کاش آقای دکتر با سابقهٔ درک هنر، استثناها را فهم یا تلاش برای این‌گونه‌بودن را ترویج می‌کرد
.
همان‌گونه که در نکتهٔ اول بحث فقط محدود به فیلم «ریچارد جول» نیست و داریم یک ساختار خاص را تشریح می‌کنیم، نکتهٔ دوم را هم منحصر به دکتر فخر نگیرید چون داریم نوعی صدور حکم کلی را نقد می‌کنیم. روراست ممکن است از هر کدام ما و حتی از خود بنده هم تعیین تکلیف بدون استدلال سر بزند و باید مراقب باشیم و مرتکب نشویم.

@amiropouria
اشاره‌ای یه مناسبت روز جمهوری اسلامی، ۱۲ فروردین:👇
اشاره‌‌ای از امیر پوریا به‌مناسبت روز جمهوری اسلامی، دوازدهم فروردین که با وصف عکس‌های فوق، همراه است:

این روزها از دیدن عبارت «مبارزه با کرونا» به طرز عجیبی، عصبی می‌شوم. وقتی می‌بینم بسیاری متوجه نیستند که سیستم اصرار دارد عبارات جهادی و تعابیر شبیه دوران جنگ به کار ببرد و نگرشی را رواج دهد که هر پدیده و اتفاق را مثل دشمن و کار دشمن می‌پندارد، یاد یکی از فکرهای قدیمی‌ام در همین زمینه می‌افتم: این که چگونه آشنایی اندک با ادبیات یا شاید در اختیار نداشتن واژه‌های انتخابی خودمان، باعث شد بسیاری از تعابیر و واژه‌سازی‌های آقایان در طول دهه‌های بعد از انقلاب، بین مردم تثبیت شود و به کار رود. حتماً آن جوک مشهور را به یاد دارید که گویندهٔ تلویزیونی از هم‌وطنی می‌پرسید آیا می‌دانی چرا مردم در خیابان و اطراف مصلی هستند؟ جواب می‌داد بله، به‌خاطر ارتحال امام. گوینده ادامه می‌داد: حالا بعد از درگذشت امام، ما چه وظیفه‌ای داریم؟ و طرف فریاد می‌زد گفتی درگذشت امام؟ وای، امام رفت... یعنی تا پیش از آن، به‌عنوان یک فارسی‌زبان ساده و عادی، واژهٔ ثقیل «ارتحال» را نشنیده بود و وقتی به کارش می‌برد هم معنایش را نمی‌دانست. وقتی در این سال‌ها عبارات کاملاً پرت (هم با فتحهٔ حرف پ درست است و هم با کسره، اولی به معنای پرت و پلا و دومی به معنای بی‌مصرف و بی‌حاصل) مانند «فاخر» و «معناگرا» توسط مدیران سینمایی خلق شد و جوانان علاقه‌مند به سینما بدون توجه به بی‌معنایی و جعل این واژگان، به‌کارشان می‌برند، وقتی افرادی از جنس خودمان بدون هیچ نوع گرایش به زندگی اداری و آداب صدا و سیمایی و خصوصیت‌های معلم پرورشی، می‌گویند «به فلان بحث ورود کنیم»، مطمئن می‌شوم که باید اقرار کنم موفق‌ترین بخش عملکرد نگرش رسمی ما همین جا انداختن کلمه‌ها بوده و بس. بیهوده نیست که صاحب این عکس‌ها یعنی محمود مرتضایی فر که اوایل دهه نود از دنیا رفت را سال‌ها «وزیر شعار» می‌نامیدند. با این تبصره که هر وزیر و معاونی، هر مسئول فرهنگی، هر مجری تلویزیون، هر ناظم مدرسه و هر غیره‌ای، وزیر دائمی این وزارتخانه است. شعارپردازی، حتی در قالب گفتمان مثلاً جدی دیپلماتیک، از جنبه‌های منحصر به فردی‌ست که ما ایرانی‌های این دهه‌ها به کاربرد آن در تریبون‌های رسمی عادت کرده‌ایم.

@amiropouria
آقایی که در عکس می‌بینید و دارد همراه با خانم‌های بازیگر فیلم اخیرش در جشنواره کن چنین فارغ از کلیشه‌های خشک تشریفاتی، بازی درمی‌آورد، از رکورددان ساختن «فیلم کالت» در سینمای معاصر است: آقای تری گیلیام، کارگردان بریتانیایی متولد آمریکا (تلفیق این دو هویت در کارش بسی مهم است) از اعضای اصلی گروه دیوانهٔ «مانتی پایتن» که خُلی اصیل خود را تا این سن نگه داشته و «عوام ِ خواص» او را کم می‌شناسند؛ ولی بین اهل کشف، هزاران هوادار دارد که آثارش را حفظ‌اند
.
@amiropouria
.
دو اشاره دربارهٔ فیلم اخیر او «مردی که دون کیشوت را کشت» در پی می‌آید 👇