اشارهای از امیر پوریا دربارۀ فیلم Knives Out:
ظاهرش این است که «چاقوکِشی» یا
#knivesout
یک فیلم جذاب معمایی-پلیسی با بازیگران شناختهشده و ساخت و تولید حرفهای است. از آن فیلمهایی که نقد در ایران عموماً یک صفت «خوشساخت» به آنها نسبت میدهد و از کنارشان رد میشود. یا بههمان تعبیری که دیوید بوردوِل و کریستین تامسون در فصل «ژانر» کتاب «هنر فیلم» خود طرح میکنند، آن را به ژانری که منبعش بوده، ربط میدهد و با نوعی دستکم گرفتن بابت عامهپسندی ِ آن ژانر، میگوید «به عنوان یه فیلم پلیسی، بد نبود».
.
اما کاری که این رایان جانسون از نظر ساختاری در فیلمنامهاش میکند، اگر نگویم ابداع، لااقل تجربۀ مهمی است: او بدون استفاده از روش لوس بسیاری خالقان آثار معمایی در ادبیات و سینما یعنی شیوهای که بهطور شخصی به آن میگویم ساختار "اینو میبینی؟ دیگه نمیبینی!"، موفق میشود بخشهایی از وقایع را بر ما روشن کند و بخشهایی را پنهان نگه دارد. شیوۀ روایی هیچکاکی «بازی با دست ِ باز» را در فلاشبک شب قتل و قرار بین مقتول (کریستوفر پلامر) و پرستار جوانش (آنا دیآرماس)، به کار میگیرد و به ما این حس را میدهد که از بقیۀ شخصیتها به ویژه کارآگاه خصوصی (دَنیل کرِیگ) جلوتریم. اما بعد همین را با الگوی معمایی تلفیق میکند و میبینیم خیلی جاها دانستههای قبلیمان ناکافی بوده. این در مقایسه با آن روش آگاتا کریستیوار که دانستههای قبلی مخاطب «غلط» از آب در میآمد، بدیع و سرشار از هیجان کشف است. اینجا ما «درست» فکر میکردیم، اما آن چه دیده بودیم، کافی نبود و به ویژه با نقشی که شخصیت نوۀ سودجو و کاهل مقتول (کریس ایوَنس) پیدا میکند، این تکمیل غافلگیرکنندهتر میشود.
.
از فیلمهای قبلی رایان جانسون، «برادران بلوم» را با تعظیم، برای خود برداشته بودم اما حالا و با هوشی که در نوع روایت این فیلم بهکار برده، باید به باقی کارهایش هم سرک بکشم. قبلاً هم همین جا عرض کرده بودم که هر فیلم و اتفاق مهم روز، وقتی درست ثبت میشود که به قبل و قبلترش سر بزنیم و زمینهها و گذشتهاش را پی بگیریم. اینها اسامی فیلمهای دیگر جانسون در جایگاه نویسنده و کارگردان است:
آجر، برادران بلوم، لوپر و البته جنگ ستارگان قبلی (آخرین جِدای) که نیاز به معرفی و دوباره دیدن ندارد
#brickmovie #brothersbloom #loopermovie #starwarsthelastjedi
@amiropouria
ظاهرش این است که «چاقوکِشی» یا
#knivesout
یک فیلم جذاب معمایی-پلیسی با بازیگران شناختهشده و ساخت و تولید حرفهای است. از آن فیلمهایی که نقد در ایران عموماً یک صفت «خوشساخت» به آنها نسبت میدهد و از کنارشان رد میشود. یا بههمان تعبیری که دیوید بوردوِل و کریستین تامسون در فصل «ژانر» کتاب «هنر فیلم» خود طرح میکنند، آن را به ژانری که منبعش بوده، ربط میدهد و با نوعی دستکم گرفتن بابت عامهپسندی ِ آن ژانر، میگوید «به عنوان یه فیلم پلیسی، بد نبود».
.
اما کاری که این رایان جانسون از نظر ساختاری در فیلمنامهاش میکند، اگر نگویم ابداع، لااقل تجربۀ مهمی است: او بدون استفاده از روش لوس بسیاری خالقان آثار معمایی در ادبیات و سینما یعنی شیوهای که بهطور شخصی به آن میگویم ساختار "اینو میبینی؟ دیگه نمیبینی!"، موفق میشود بخشهایی از وقایع را بر ما روشن کند و بخشهایی را پنهان نگه دارد. شیوۀ روایی هیچکاکی «بازی با دست ِ باز» را در فلاشبک شب قتل و قرار بین مقتول (کریستوفر پلامر) و پرستار جوانش (آنا دیآرماس)، به کار میگیرد و به ما این حس را میدهد که از بقیۀ شخصیتها به ویژه کارآگاه خصوصی (دَنیل کرِیگ) جلوتریم. اما بعد همین را با الگوی معمایی تلفیق میکند و میبینیم خیلی جاها دانستههای قبلیمان ناکافی بوده. این در مقایسه با آن روش آگاتا کریستیوار که دانستههای قبلی مخاطب «غلط» از آب در میآمد، بدیع و سرشار از هیجان کشف است. اینجا ما «درست» فکر میکردیم، اما آن چه دیده بودیم، کافی نبود و به ویژه با نقشی که شخصیت نوۀ سودجو و کاهل مقتول (کریس ایوَنس) پیدا میکند، این تکمیل غافلگیرکنندهتر میشود.
.
از فیلمهای قبلی رایان جانسون، «برادران بلوم» را با تعظیم، برای خود برداشته بودم اما حالا و با هوشی که در نوع روایت این فیلم بهکار برده، باید به باقی کارهایش هم سرک بکشم. قبلاً هم همین جا عرض کرده بودم که هر فیلم و اتفاق مهم روز، وقتی درست ثبت میشود که به قبل و قبلترش سر بزنیم و زمینهها و گذشتهاش را پی بگیریم. اینها اسامی فیلمهای دیگر جانسون در جایگاه نویسنده و کارگردان است:
آجر، برادران بلوم، لوپر و البته جنگ ستارگان قبلی (آخرین جِدای) که نیاز به معرفی و دوباره دیدن ندارد
#brickmovie #brothersbloom #loopermovie #starwarsthelastjedi
@amiropouria
اشارهای کوتاه از امیر پوریا دربارۀ فیلم «جوجو خرگوش»/ Jojo Rabbit
برندۀ اسکار بهترین فیلمنامۀ اقتباسی 2020
@amiropouria
متن را در ادامه بخوانید:
برندۀ اسکار بهترین فیلمنامۀ اقتباسی 2020
@amiropouria
متن را در ادامه بخوانید:
اشارهای از امیر پوریا دربارۀ فیلم «جوجو خرگوشه/ جوجو رَبیت» و تلفیقش واقعنمایی اسارت در جنگ با فانتزی تاریخی
از همان چند ماه پیش که #جوجو_ربیت در نخستین نمایش جهانی مهمش بین آن همه فیلم مشهور در فستیوال تورنتو «فیلم محبوب تماشاگران» شد، بهشدت کنجکاوش بودم. کارگردانش با نام عجیب #تایکا_وایتیتی فقط یک فیلم با کارگردانی مشترک و یک فیلم بهتنهایی ساخته بود. در طول تماشای فیلم، با تغییر لحنهای شوخ و تلخ از یک طرف و پرداخت واقعنمایانه و فانتزی از طرف دیگر، روایت را به گونهای پیش می بُرد که ذهنم درگیر همان ماجرای «احساسهای تماشاگر در طول تماشای فیلم» شد: موضوع کلاسی که بهتازگی برپا کرده بودم. جایی از فیلم که نقش مادر (اسکارلت جوهانسون) به دختر دربارۀ بزرگ شدن، رانندگی کردن، مشروب نوشیدن، برای خود عشاقی داشتن و سفر رفتن میگفت، با خودم فکر کردم دارد زیادی بر شعارهای مورد پسند روز در باب آزادیهای طبیعی زنان مکث میکند؛ بیآن که لزوماً جایی در این داستان داشته باشد. اما بعد که رسیدیم به سکانس درخشان تعقیب پروانه و رسیدن به کفش با آن موسیقی دلربا و در نهایت شوکهکنندۀ لطافت و خشونت را هم به تلفیقهایی که قبلاً گفتم، میافزاید، مسیر روایت مشخص شد و آن حس و فکرم تغییر یافت. فیلمی که از هیتلر (با بازی خود کارگردان که اسکار فیلمنامۀ اقتباسی را هم گرفته) تصویری تا آن حد بامزه میسازد که تختخواب شخصیت اصلی/پسرک را برایش گرم کند و موقع خواب او، از تخت برود بیرون، در نهایت هم فقط دربارۀ مصائب جنگ و اشغال نیست. دربارۀ حقیقت بزرگتری به نام آزادی در تمام ابعادش است. در پستو ماندن دختر یهودی و آزادی و گشت و گذار پسربچه تا جایی که خودش را یک نازی دوآتشه بداند، بخشی از همین چرخه است که در پایان با دلبستگی هرچند نامعمول نمایندْ مردان به نمایندۀ زنانگی، دایرهاش خوب بسته میشود. اینها وقتی بامعناتر به نظر میرسد که ببینیم آن حرفها در واقع آخرین دیالوگهای مادر در فیلم بوده؛ و برای من وقتی وجدآورتر شد که دیدم برای آن «اولین عمل بعد از رهایی» یعنی رقصیدن، ترانهای از اعلیحضرت #دیوید_بووی را انتخاب کرده که البته بهشکلی هوشمندانه، اجرای آلمانی زبان قطعۀ Heroes با نام Helden است تا در کنار همان جنبههای هم مضحک و هم طفلکی ِ کاراکتر هیتلر و شعور نقش سَم راکوِل، نه یک فیلم «ضدآلمانی» معمولی دربارۀ جنگ جهانی دوم، بلکه ضدجنگ و ضداسارت باشد. در رمان منبع فیلم (با نام زیبای «قفس ِ آسمان») والدین پسر هر دو حضور دارند و غیاب پدر، از فکرهای موثر فیلمنامه در تقویت همین تمی است که عرض کردم. ضمن این که بازیگر انگلیسی نقش پسرک، رومن گریفین دیویس، کاندیدای بهترین بازیگر مرد کمدی یا موزیکال در گلدن گلوب بود و امیدوارم بر خلاف بسیاری بازیگران عالی در کودکی و زیرمتوسط در جوانی و بزرگسالی، به همین خوبی بماند و ببالد.
@amiropouria
از همان چند ماه پیش که #جوجو_ربیت در نخستین نمایش جهانی مهمش بین آن همه فیلم مشهور در فستیوال تورنتو «فیلم محبوب تماشاگران» شد، بهشدت کنجکاوش بودم. کارگردانش با نام عجیب #تایکا_وایتیتی فقط یک فیلم با کارگردانی مشترک و یک فیلم بهتنهایی ساخته بود. در طول تماشای فیلم، با تغییر لحنهای شوخ و تلخ از یک طرف و پرداخت واقعنمایانه و فانتزی از طرف دیگر، روایت را به گونهای پیش می بُرد که ذهنم درگیر همان ماجرای «احساسهای تماشاگر در طول تماشای فیلم» شد: موضوع کلاسی که بهتازگی برپا کرده بودم. جایی از فیلم که نقش مادر (اسکارلت جوهانسون) به دختر دربارۀ بزرگ شدن، رانندگی کردن، مشروب نوشیدن، برای خود عشاقی داشتن و سفر رفتن میگفت، با خودم فکر کردم دارد زیادی بر شعارهای مورد پسند روز در باب آزادیهای طبیعی زنان مکث میکند؛ بیآن که لزوماً جایی در این داستان داشته باشد. اما بعد که رسیدیم به سکانس درخشان تعقیب پروانه و رسیدن به کفش با آن موسیقی دلربا و در نهایت شوکهکنندۀ لطافت و خشونت را هم به تلفیقهایی که قبلاً گفتم، میافزاید، مسیر روایت مشخص شد و آن حس و فکرم تغییر یافت. فیلمی که از هیتلر (با بازی خود کارگردان که اسکار فیلمنامۀ اقتباسی را هم گرفته) تصویری تا آن حد بامزه میسازد که تختخواب شخصیت اصلی/پسرک را برایش گرم کند و موقع خواب او، از تخت برود بیرون، در نهایت هم فقط دربارۀ مصائب جنگ و اشغال نیست. دربارۀ حقیقت بزرگتری به نام آزادی در تمام ابعادش است. در پستو ماندن دختر یهودی و آزادی و گشت و گذار پسربچه تا جایی که خودش را یک نازی دوآتشه بداند، بخشی از همین چرخه است که در پایان با دلبستگی هرچند نامعمول نمایندْ مردان به نمایندۀ زنانگی، دایرهاش خوب بسته میشود. اینها وقتی بامعناتر به نظر میرسد که ببینیم آن حرفها در واقع آخرین دیالوگهای مادر در فیلم بوده؛ و برای من وقتی وجدآورتر شد که دیدم برای آن «اولین عمل بعد از رهایی» یعنی رقصیدن، ترانهای از اعلیحضرت #دیوید_بووی را انتخاب کرده که البته بهشکلی هوشمندانه، اجرای آلمانی زبان قطعۀ Heroes با نام Helden است تا در کنار همان جنبههای هم مضحک و هم طفلکی ِ کاراکتر هیتلر و شعور نقش سَم راکوِل، نه یک فیلم «ضدآلمانی» معمولی دربارۀ جنگ جهانی دوم، بلکه ضدجنگ و ضداسارت باشد. در رمان منبع فیلم (با نام زیبای «قفس ِ آسمان») والدین پسر هر دو حضور دارند و غیاب پدر، از فکرهای موثر فیلمنامه در تقویت همین تمی است که عرض کردم. ضمن این که بازیگر انگلیسی نقش پسرک، رومن گریفین دیویس، کاندیدای بهترین بازیگر مرد کمدی یا موزیکال در گلدن گلوب بود و امیدوارم بر خلاف بسیاری بازیگران عالی در کودکی و زیرمتوسط در جوانی و بزرگسالی، به همین خوبی بماند و ببالد.
@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این روزها که با اخبار مربوط به #کرونا ، فیلمهای زیرژانر «فاجعه» و بهخصوص فیلمهایی دربارهٔ اپیدمی بیماریهای واگیردار مدام و بهطور طبیعی یادآوری میشود، خیلیها از فیلم #گذرگاه_کاساندرا یاد کردند که به لطف ِ ارزشمند دوستی، کپی درخشانی از آن به دست و گوشم رسید. در همان تیتراژ آغازین، موسیقی متن فیلم اثر عالیجناب #جری_گلد_اسمیت یادم انداخت در تمام فیلمهایی که با خواهر و برادرم در بچگی بازی میکردیم، هر وقت موقعیت غمانگیزی برای یکی از نقشها پیش میآمد، همین ملودی را با دهان میزدیم. اما آن را نه از این فیلم، بلکه از روی نسخهٔ دوبلهٔ انیمیشن #رابین_هود محصول والت دیزنی میشناختیم که در موقعیتی غمبار، جایگزین آواز راوی آن کارتون (یک خروس گیتاریست) شده بود. هم آن تکه از کارتون دیزنی و هم شروع تیتراژ «گذرگاه کاساندرا» را اینجا آوردهام. منهای اسامی بازیگران بزرگی که در تیتراژ میآید، به این توجه کنید که چهطور این موسیقی با جادوی هیپنوتیک خود میتواند آوای رمزآمیز اندوه مردم یک دوران و یک سرزمین باشد. در بچگی، این یک قلم را خوب تشخیص داده بودیم
@amiropouria
@amiropouria
اشارهای از امیر پوریا دربارهٔ فیلم «رو به ستارگان/به سوی ستارگان» ساختهٔ جیمز گری
@amiropouria
متن را در ادامه بخوانید:
@amiropouria
متن را در ادامه بخوانید:
اشارهای از امیر پوریا دربارهٔ فیلم «رو به ستارگان/به سوی ستارگان» ساختهٔ جیمز گری: ابهام فلسفینمای بیحاصل
فیلم «اد آسترا /به سوی ستارگان» به چه هدفی ساخته شده؟ در سینمای علمی-خیالی که این سالها حتی محبوبترین نمونههای آن هم دچار تکرارند، چه دستاورد تازهای دارد؟ این که جستجوی ناشناختهها در فضا به جستن و یافتن پدر پیوند بخورد، حالا گیرم که این پدر مثلاً تمثیلی باشد از ریشه یا هویت یا هر چه، با چه قصه و پردازشی روایت شده که ارزش این ایدهٔ تکراری را داشته باشد؟ صدای ملکوتی جناب #تامی_لی_جونز که پلیس/راوی دردمند «جایی برای پیرمردها نیست» و گاوچران عارفمسلک و رفیقباز «سه خاکسپاری ملکیادس استرادا» بود که جسد رفیق مکزیکیاش را میدزدید تا او را به رستگاری برساند، اینجا در نقش پدر ِ در فضا ماندهٔ #برد_پیت کمترین تاثیر ممکن را بر بیننده دارد. تاثیری غیرقابلقیاس با طنین آوایش در آن دو فیلم. خود برد پیت هم با وجود انتقال تنهایی شخصیت چه در نریشن و چه در نگاه خود، نمیتواند همدلی عمیقی برانگیزد؛ چون قصه، فیلمنامه و فیلم در ساخت دنیایی که بناست رمزآمیز باشد، بداعتی ندارد. حتی موسیقی آهنگساز جادوگری مانند مکس ریختر هم بابت شباهت به همان شکل مکرر موزیک این نوع فیلمهای این سالها - مانند «ورود» ویلنوی- فقط «استاندارد» است و به خلاقیت، راهی نمیبرد. به طور کلی نمیدانم این اصرار سینمای آمریکا برای تلفیق ژانر علمی-خیالی با ابهامی که میخواهد خیلی عمیق و فیلسوفانه جلوه کند، برای چیست؟ آن هم در حالی که فقط وقتی جنبههای عاطفی و ملودراماتیک (مثل «اولین انسان» دیمین شزل) یا ترکیب کمدی و تعلیق (مثل «مریخی» ریدلی اسکات) میتواند با پرداخت مهیج این ژانر به سیاق سینمای آمریکا همسو شود؛ نه اداهای فلسفی که حتی بهترین نمونههای آمریکاییاش در این قالب (مثل «جاذبه» آلفونسو کوآرون و جسارتاً حتی «ادیسهٔ فضایی/راز کیهان» استنلی کوبریک کبیر) نیز به پای علمی_خیالی ِ فلسفی ِ دریغانگیز و بیتکرار #آندری_تارکوفسکی یعنی #سولاریس نمیرسد
.
پینوشت: کوبریکپرستان مقیم مرکز یا حومه، تصور نکنند فقط یک حکم کلی بدون استدلال صادر کردم و تمام. مطلب مفصلی که یازده سال پیش دربارهٔ ناکارآمدی فیلم کوبریک نوشته بودم، در لینک زیر آمده. هرچند، دوره دورهٔ ترجیح همان حکم دادنهای فلهای و کترهایست و کمتر کسی نقد مبسوط میخواند
http://www.amirpouria.com/filmekhareji_03.asp?ID=29
فیلم «اد آسترا /به سوی ستارگان» به چه هدفی ساخته شده؟ در سینمای علمی-خیالی که این سالها حتی محبوبترین نمونههای آن هم دچار تکرارند، چه دستاورد تازهای دارد؟ این که جستجوی ناشناختهها در فضا به جستن و یافتن پدر پیوند بخورد، حالا گیرم که این پدر مثلاً تمثیلی باشد از ریشه یا هویت یا هر چه، با چه قصه و پردازشی روایت شده که ارزش این ایدهٔ تکراری را داشته باشد؟ صدای ملکوتی جناب #تامی_لی_جونز که پلیس/راوی دردمند «جایی برای پیرمردها نیست» و گاوچران عارفمسلک و رفیقباز «سه خاکسپاری ملکیادس استرادا» بود که جسد رفیق مکزیکیاش را میدزدید تا او را به رستگاری برساند، اینجا در نقش پدر ِ در فضا ماندهٔ #برد_پیت کمترین تاثیر ممکن را بر بیننده دارد. تاثیری غیرقابلقیاس با طنین آوایش در آن دو فیلم. خود برد پیت هم با وجود انتقال تنهایی شخصیت چه در نریشن و چه در نگاه خود، نمیتواند همدلی عمیقی برانگیزد؛ چون قصه، فیلمنامه و فیلم در ساخت دنیایی که بناست رمزآمیز باشد، بداعتی ندارد. حتی موسیقی آهنگساز جادوگری مانند مکس ریختر هم بابت شباهت به همان شکل مکرر موزیک این نوع فیلمهای این سالها - مانند «ورود» ویلنوی- فقط «استاندارد» است و به خلاقیت، راهی نمیبرد. به طور کلی نمیدانم این اصرار سینمای آمریکا برای تلفیق ژانر علمی-خیالی با ابهامی که میخواهد خیلی عمیق و فیلسوفانه جلوه کند، برای چیست؟ آن هم در حالی که فقط وقتی جنبههای عاطفی و ملودراماتیک (مثل «اولین انسان» دیمین شزل) یا ترکیب کمدی و تعلیق (مثل «مریخی» ریدلی اسکات) میتواند با پرداخت مهیج این ژانر به سیاق سینمای آمریکا همسو شود؛ نه اداهای فلسفی که حتی بهترین نمونههای آمریکاییاش در این قالب (مثل «جاذبه» آلفونسو کوآرون و جسارتاً حتی «ادیسهٔ فضایی/راز کیهان» استنلی کوبریک کبیر) نیز به پای علمی_خیالی ِ فلسفی ِ دریغانگیز و بیتکرار #آندری_تارکوفسکی یعنی #سولاریس نمیرسد
.
پینوشت: کوبریکپرستان مقیم مرکز یا حومه، تصور نکنند فقط یک حکم کلی بدون استدلال صادر کردم و تمام. مطلب مفصلی که یازده سال پیش دربارهٔ ناکارآمدی فیلم کوبریک نوشته بودم، در لینک زیر آمده. هرچند، دوره دورهٔ ترجیح همان حکم دادنهای فلهای و کترهایست و کمتر کسی نقد مبسوط میخواند
http://www.amirpouria.com/filmekhareji_03.asp?ID=29
لینک را باز و امضا کنید. درخواستی همگانی از WHO (سازمان بهداشت جهانی) است برای ورود مستقیم به کنترل ویروس #کرونا۲۰۱۹ در ایران مفلوک و مانده بر سر دوراهی مراقبت علمی و سهلانگاری مسئولان و زائران و خرافهباورها
Kampanya · Ask for help from the World Health Organization (WHO) for the Corona virus crisis in Iran · Change.org
https://www.change.org/p/world-health-organisation-ask-for-help-from-the-world-health-organization-who-for-the-corona-virus-crisis-in-iran?recruiter=824693665&utm_source=share_petition&utm_medium=facebook&utm_campaign=psf_combo_share_abi&recruited_by_id=85cf6870-be6b-11e7-954d-4f2587e48ff1&utm_content=fht-20485766-en-gb%3Av2
@amiropouria
Kampanya · Ask for help from the World Health Organization (WHO) for the Corona virus crisis in Iran · Change.org
https://www.change.org/p/world-health-organisation-ask-for-help-from-the-world-health-organization-who-for-the-corona-virus-crisis-in-iran?recruiter=824693665&utm_source=share_petition&utm_medium=facebook&utm_campaign=psf_combo_share_abi&recruited_by_id=85cf6870-be6b-11e7-954d-4f2587e48ff1&utm_content=fht-20485766-en-gb%3Av2
@amiropouria
Change.org
Sign the Petition
This petition is deleted
میان این همه نگرانی، یک خبر خوب و بسیار بزرگ: جایزهٔ خرس طلایی #جشنواره_برلین برای فیلم #شیطان_وجود_ندارد به #محمد_رسول_اف تعلق گرفت. در عکس، به جای او که اجازهٔ خروج از کشور را ندارد، دخترش باران که یکی از بازیگران فیلم نیز بوده، جایزه را از رئیس متشخص هیأت داوران این دوره، #جرمی_آیرونز گرفته است. درست همزمان با این خبر درخشان، در حال تماشای فیلم و محو روایت و فضاسازیاش بودم و به زودی بحث مفصلتر دربارهٔ آن را بهطور رسمی عرض خواهم کرد
.
.
پینوشت مهمتر از متن: بدیهیست نگرش رسمی ترجیح میدهد این جایزه را «سیاسی» تلقی کند. ساده نباشید و تصور نکنید این نگاه، از همین جا شروع شده یا مثلاً نهایت سابقهٔ این نوع بدبینی و بیاعتبار کردن ِ ارزشهای آثار سینمایی درست و طبعاً انتقادی، به حرفهای دلواپسان و مدیران دولتی دربارهٔ سیاسی بودن جوایز #جعفر_پناهی و #اصغر_فرهادی برمیگردد. خیر، این نوع نگاه از زمان نخل طلای فیلم «راه/یول» که یلماز گونی از توی زندان کارگردانی کرد، وجود داشته است. عرض کردم که؛ بحث مفصلی است و به زودی در نوشتهای منتشر میکنم
عکس از دنیای تصویر
@amiropouria
.
.
پینوشت مهمتر از متن: بدیهیست نگرش رسمی ترجیح میدهد این جایزه را «سیاسی» تلقی کند. ساده نباشید و تصور نکنید این نگاه، از همین جا شروع شده یا مثلاً نهایت سابقهٔ این نوع بدبینی و بیاعتبار کردن ِ ارزشهای آثار سینمایی درست و طبعاً انتقادی، به حرفهای دلواپسان و مدیران دولتی دربارهٔ سیاسی بودن جوایز #جعفر_پناهی و #اصغر_فرهادی برمیگردد. خیر، این نوع نگاه از زمان نخل طلای فیلم «راه/یول» که یلماز گونی از توی زندان کارگردانی کرد، وجود داشته است. عرض کردم که؛ بحث مفصلی است و به زودی در نوشتهای منتشر میکنم
عکس از دنیای تصویر
@amiropouria
Amir Pouria
سه شنبه ۶ آذر ٩٧/ ساعت هشت شب / شبکه تلویزیونی نسیم/ برنامهٔ کتاب باز پخش دوباره: سه شنبه ساعت یک شب/ چهارشنبه ٧ آذر ساعت هشت صبح و ساعت یک ظهر @amiropouria
یک سال و سه ماه و اندی پیش، مهمان برنامهٔ کتاب باز به کوشش همهجانبه ٔ سروش صحت بودم.
برخلاف رسم رایج که کتاب خواندن را فضیلتی نشانهٔ برتری افراد یا تلاشی برای دستیابی به دانش معرفی میکنند، از لذت و سرگرمیاش گفتم و از این که هیچ کتابخوانی به قصد کسب علم و امتیاز دانایی، کتاب نخوانده است.
وقتی کامل ببینید و بشنوید، برخوردشان با پدیدهٔ کتاب که نخواندنش در کشور ما مایهٔ غر و گلهٔ همه است و خواندنش برای بسیاری، سختترین کار دنیاست، شکل دیگری خواهد شد. لینک کامل:
https://www.aparat.com/v/bhXpO/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D8%A7%D8%B2_%28%D8%B3%D8%B1%DB%8C_%D8%B3%D9%88%D9%85%29_-_%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA_%DB%B3%DB%B8_-_%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1_%D9%BE%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%A7
@amiropouria
برخلاف رسم رایج که کتاب خواندن را فضیلتی نشانهٔ برتری افراد یا تلاشی برای دستیابی به دانش معرفی میکنند، از لذت و سرگرمیاش گفتم و از این که هیچ کتابخوانی به قصد کسب علم و امتیاز دانایی، کتاب نخوانده است.
وقتی کامل ببینید و بشنوید، برخوردشان با پدیدهٔ کتاب که نخواندنش در کشور ما مایهٔ غر و گلهٔ همه است و خواندنش برای بسیاری، سختترین کار دنیاست، شکل دیگری خواهد شد. لینک کامل:
https://www.aparat.com/v/bhXpO/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D8%A8%D8%A7%D8%B2_%28%D8%B3%D8%B1%DB%8C_%D8%B3%D9%88%D9%85%29_-_%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA_%DB%B3%DB%B8_-_%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1_%D9%BE%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%A7
@amiropouria
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
کتاب باز (سری سوم) - قسمت ۳۸ - امیر پوریا
در انتهای اپیزود اول #شیطان_وجود_ندارد با خودم گفتم چطور ممکن است باقی اپیزودها هم بتوانند پایانی چنین تکاندهنده و مخوف داشته باشند؟ اپیزود دوم تازه داشت به بخشهای هم سرمستانه و هم شورشی ِ انتهایی نزدیک میشد که گفتم باید با نویسنده و سازندهاش دربارهٔ فیلم حرف بزنم؛ و خیلی زود حرف زدیم. این هم خدمت شما. فیلترشکن را برای ورود به سایت #ایران_وایر روشن بگذارید:
گفتوگوی #امیر_پوریا با #محمد_رسول_اف:
https://iranwire.com/fa/features/36894
(عکس، مربوط به این گفتوگو نیست)
@amiropouria
گفتوگوی #امیر_پوریا با #محمد_رسول_اف:
https://iranwire.com/fa/features/36894
(عکس، مربوط به این گفتوگو نیست)
@amiropouria
در فیلم «هانا و خواهرانش» (وودی آلن، ۱۹۸۶) کاراکتر میکی ساکس که خود آلن بازیاش میکند، در حالی که دکترها «جوابش کردهاند»، در سینما بهتماشای فیلم «سوپ اردک» برادران مارکس مینشیند و به این نتیجه میرسد که زندگی آنقدر هم یأسآور نیست. به خودش میگوید وقتی اینها (گروچو، چیکو و هارپو مارکس) با این میزان مسخرگی متعالی در سینما وجود دارند، میشود به زندگی ادامه داد.
بیربط است ولی وقتی این روزها بسیاری از من سراغ «پادکست»های بهدردبخور را میگیرند، وقتی خیلیها میگویند هر فایل صوتی یا تصویری از جلسات مختلف به اشتراک بگذاری، در این اخبار کابوسوار شیوع کرونا به کارمان میآید، یاد این سکانس فیلم آلن میافتم. با خودم میگویم اگر سینما و ادبیات و سرگرم شدن با افکارشان نتواند لحظاتی آدمها را از ترسهاشان دور کند، دیگر چه برجا میماند؟
عکس البته از سکانس مهمانی فیلم «همه میگویند دوستت دارم» (آلن، ۱۹۹۶) است که آلن و گلدی هاون، گروچو مارکس شدهاند؛ اما همان موقعیت فیلم «هانا...» برای این که از امشب هر متریالی که فکر میکنم به کار میآید، در این کانال به اشتراک بگذارم، به قدر کافی الهامبخش است
@amiropouria
بیربط است ولی وقتی این روزها بسیاری از من سراغ «پادکست»های بهدردبخور را میگیرند، وقتی خیلیها میگویند هر فایل صوتی یا تصویری از جلسات مختلف به اشتراک بگذاری، در این اخبار کابوسوار شیوع کرونا به کارمان میآید، یاد این سکانس فیلم آلن میافتم. با خودم میگویم اگر سینما و ادبیات و سرگرم شدن با افکارشان نتواند لحظاتی آدمها را از ترسهاشان دور کند، دیگر چه برجا میماند؟
عکس البته از سکانس مهمانی فیلم «همه میگویند دوستت دارم» (آلن، ۱۹۹۶) است که آلن و گلدی هاون، گروچو مارکس شدهاند؛ اما همان موقعیت فیلم «هانا...» برای این که از امشب هر متریالی که فکر میکنم به کار میآید، در این کانال به اشتراک بگذارم، به قدر کافی الهامبخش است
@amiropouria
Audio
تصور عام این است که تماشای فیلمی با رنج شخصیتهای «عشق» (میشائیل هانکه) و غمی که بر دل تماشاگر مینشاند، در ایام تشویشهایی که درگیرشان هستیم، نامناسب است. ولی در این سخنرانی که فایل صدایش را میشنوید و به پنجم شهریور ۹۷ مربوط میشود، بهویژه در آخرین دقایق، دارم از این که همین فیلم و همین بحثها تا چه اندازه آدمی را به آرامش میرسانند، میگویم. از زندگی گیاهی پیرزن و پیرمرد فیلم تا نسبت آن با زندگی فردی خود هانکه تا آن چه سالخوردگی از حالا برای ما کنار گذاشته است
فایل صدای حرفهای امیر پوریا دربارۀ «عشق» هانکه و لحظۀ تکاندهندۀ روایت آن در خانۀ هنرمندان/ شهریور ۹۷
@amiropouria
فایل صدای حرفهای امیر پوریا دربارۀ «عشق» هانکه و لحظۀ تکاندهندۀ روایت آن در خانۀ هنرمندان/ شهریور ۹۷
@amiropouria
نقد فروشنده- امیر پوریا.docx
36.2 KB
پیش از جایزۀ خرس طلایی هفتادمین دوره جشنواره برلین به «شیطان وجود ندارد» محمد رسولاف، مهمترین جایزۀ اخیر سینمای ایران دومین اسکار اصغر فرهادی برای فیلم «فروشنده» بود. آن زمان از حضور در برنامۀ اینترنتی «۳۵» فریدون جیرانی دربارۀ دلایل ترجیح فیلم بر «تونی اردمن» در مراسم اسکار تا برپایی جلسۀ تحلیلی دربارۀ نمایشنامۀ «مرگ فروشنده» آرتور میلر و مضمون بحران جنسی در فیلم که در پردیس چارسو برگزار شد، کارهای مختلفی برای شناخت ساختار و جهان فیلم انجام دادم. نقدی که در ماهنامۀ فیلم نوشتم، یکی از آنها بود. فایل وُرد در بالا و لینک همین نقد در سایت، این پایین تقدیم میشود:
http://www.amirpouria.com/fimeirani_03.asp?ID=100
@amiropouria
http://www.amirpouria.com/fimeirani_03.asp?ID=100
@amiropouria
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به محض این که این موزیک-ویدئوی قدیمی و نهچندان دیدهشده با نوای عمیقا محزون فرهاد مهراد و ارکستراسیون درخشان واروژان را پخش کنید، ملودی آن را خواهید شناخت. قطعۀ
Romance of Love
از آن آثار کلاسیک است که کسی سازندۀ اصلیاش را نمیداند. از تاریخ موسیقی قرون گذشته همچون میراثی جهانی به ما رسیده است و در قرن بیستم، از بهکاررفتن برای آموزش گیتار تا نشاندن ترانههای انگلیسی و فرانسهزبان بر روی آن، بارها به کار رفته است. این اجرای فرهاد و واروژان از ترانۀ انگلیسی موسوم به
Forbidden Games
که زیرنویس فارسی هم دارد، به گوش و باور من در تمام بازخوانیهای این ترانه، فقط یک رقیب در تاریخ موسیقی دارد و آن اجرای تام جونز است.
از ژرفای اندوه بامعنایش، به وجد خواهید آمد و از من خواهید پذیرفت که با این آواهای فرابشری، فرهاد و واروژان زندهاند...
@amiropouria
Romance of Love
از آن آثار کلاسیک است که کسی سازندۀ اصلیاش را نمیداند. از تاریخ موسیقی قرون گذشته همچون میراثی جهانی به ما رسیده است و در قرن بیستم، از بهکاررفتن برای آموزش گیتار تا نشاندن ترانههای انگلیسی و فرانسهزبان بر روی آن، بارها به کار رفته است. این اجرای فرهاد و واروژان از ترانۀ انگلیسی موسوم به
Forbidden Games
که زیرنویس فارسی هم دارد، به گوش و باور من در تمام بازخوانیهای این ترانه، فقط یک رقیب در تاریخ موسیقی دارد و آن اجرای تام جونز است.
از ژرفای اندوه بامعنایش، به وجد خواهید آمد و از من خواهید پذیرفت که با این آواهای فرابشری، فرهاد و واروژان زندهاند...
@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آقای اسکندر فیروز مشهور به پدر محیط زیست ایران درگذشت. در این تکه فیلم کوتاه، ابتدا چند جمله از زبان آقای اسماعیل کهرم، پیر ِ دِیر ِ محیطبانی و کارشناس باسابقهٔ محیط زیست که سالها با آقای فیروز و برای او کار کرده، میشنوید و بعد، بخشی کوتاه از مستند «یک ساعت از یک عمر» ساختهٔ خانم رخشان بنیاعتماد را میبینید که همچون اسمش دیداری یکساعته با آقای فیروز را به نمایش میگذارد. ببینید از همان اوایل انقلاب با مردی که نهتنها دلسوز و دوستدار طبیعت ایران، بلکه اولین یادآورندهٔ اهمیت مراقبت از آن بود، چه کردند! باور حکم او و حتی شکل تقلیلیافتهٔ آن که اجرا شد، بدجوری سخت است...
.
چند سال پیش وقتی مستند خانم بنیاعتماد را در اکران افتتاحیهاش دیدم، در حسهای حین تماشا، از کلام و بیان بسیار بهخصوص ِ آقای فیروز نکتهای به ذهنم رسید که هنوز پابرجاست: لحن و صدای ایشان میتوانسته منبع الهام آقای منوچهر اسماعیلی در صداسازی و دوبلهٔ کاراکتر «خان مظفر» (با بازی عزتالله انتظامی) در سریال «هزاردستان» باشد. اگر با دیدن این بخش کوتاه، خیلی مشخص نیست، در کل فیلم میتوانید ببینید و بشنوید. به سایت هاشور سر بزنید
@amiropouria
.
چند سال پیش وقتی مستند خانم بنیاعتماد را در اکران افتتاحیهاش دیدم، در حسهای حین تماشا، از کلام و بیان بسیار بهخصوص ِ آقای فیروز نکتهای به ذهنم رسید که هنوز پابرجاست: لحن و صدای ایشان میتوانسته منبع الهام آقای منوچهر اسماعیلی در صداسازی و دوبلهٔ کاراکتر «خان مظفر» (با بازی عزتالله انتظامی) در سریال «هزاردستان» باشد. اگر با دیدن این بخش کوتاه، خیلی مشخص نیست، در کل فیلم میتوانید ببینید و بشنوید. به سایت هاشور سر بزنید
@amiropouria
نقد شکل آب، برو بیرون و مادر.pdf
497.4 KB
این هفتهها که واکنشها به درستی و نادرستی برندههای اسکار ۲۰۲۰ فراوان بود، یاد نقدهایی افتادم که سال گذشته در واکنش به برگزیدهها و قدرنادیدههای اسکار ۲۰۱۸ نوشته بودم. در بالا فایل پیدیاف مطلبی علیه سه فیلم بیهوده مهمتلقیشدۀ آن مقطع آمده:
- شکل آب/ Shape of Water (گییرمو دلتورو، 2017) برندۀ اسکارهای بهترین فیلم و کارگردانی و موسیقی متن و ...
- برو بیرون/ بزن به چاک/ Get Out (جردن پیلی، 2017) برندۀ اسکار بهترین فیلمنامۀ تألیفی
و
- مادر! (دارن آرونوفسکی، ۲۰۱۷) که البته تمشک طلایی «بدترین اقتباس یا تأثیرپذیری» سال را (در نسبت تقلیدی کج و معوجش با «بچهٔ رزمری» پولانسکی) دریافت کرد؛ اما در ایران مانند بیشتر فیلمهای سازندهاش، در محافل مدعی تفکرات عمیق و مباحثات دقیق، شیفتگان بسیار داشت
در زیر لینک همین مطالب در سایت نیز تقدیم میشود:
http://www.amirpouria.com/filmekhareji_03.asp?ID=61
@amiropuria
- شکل آب/ Shape of Water (گییرمو دلتورو، 2017) برندۀ اسکارهای بهترین فیلم و کارگردانی و موسیقی متن و ...
- برو بیرون/ بزن به چاک/ Get Out (جردن پیلی، 2017) برندۀ اسکار بهترین فیلمنامۀ تألیفی
و
- مادر! (دارن آرونوفسکی، ۲۰۱۷) که البته تمشک طلایی «بدترین اقتباس یا تأثیرپذیری» سال را (در نسبت تقلیدی کج و معوجش با «بچهٔ رزمری» پولانسکی) دریافت کرد؛ اما در ایران مانند بیشتر فیلمهای سازندهاش، در محافل مدعی تفکرات عمیق و مباحثات دقیق، شیفتگان بسیار داشت
در زیر لینک همین مطالب در سایت نیز تقدیم میشود:
http://www.amirpouria.com/filmekhareji_03.asp?ID=61
@amiropuria
نقد «پست» و «دانکرک».pdf
481.5 KB
در ادامهٔ تقدیم مطالبی برای در اختیار داشتن در این روزهای سخت قرنطینه که امیدوارم طاقت بیاورید و شرایط را برای تداوم آن فراهم کنید: دو مطلب تحلیلی در امتداد بحث از فیلمهای بیهودهمهمشده و از آن طرف، قدرنادیدهٔ سال ۲۰۱۷.
این بار: در ستایش ِ
«پُست» (استیون اسپیلبرگ) و «دانکرک» (کریستوفر نولان ).
فایل پیدیاف در بالا و لینک سایت در زیر:
http://www.amirpouria.com/filmekhareji_03.asp?ID=62
@amiropouria
این بار: در ستایش ِ
«پُست» (استیون اسپیلبرگ) و «دانکرک» (کریستوفر نولان ).
فایل پیدیاف در بالا و لینک سایت در زیر:
http://www.amirpouria.com/filmekhareji_03.asp?ID=62
@amiropouria
در کنار بحثی که در متن زیر آمده و به وضعیت عجیب و کوششهای فرابشری بسیاری از اعضای جامعهٔ پزشکی و پرستاری و پرسنل بیمارستان در این دوران شیوع ویروس کرونا مربوط است، این اشاره در عین حال یک معرفی فیلم هم به حساب میآید:
Jacob's Ladder
نردبان جِیکوب (یا به تعبیری، «پُل صراط»)
ساختهٔ آدریان لین، محصول ۱۹۹۰)
@amiropouria
متن را در ادامه بخوانید 👇
Jacob's Ladder
نردبان جِیکوب (یا به تعبیری، «پُل صراط»)
ساختهٔ آدریان لین، محصول ۱۹۹۰)
@amiropouria
متن را در ادامه بخوانید 👇
اشارهای از امیر پوریا درباب شدت و تداوم نهانکاری مسئولان و فداکاری اعضای جامعهٔ پزشکی و درمانی کشور:
چند سال پیش، #دکتر_خرسندی بزرگ، گوشم را جراحی کرد. در معاینهٔ نهایی چند هفته بعدش میخواستم فیلمی به او هدیه بدهم که تصویری مثالی و ماندگار از پزشک داشته باشد. نمونهای زیباتر از #نردبان_جیکوب نیافتم. با بازی دنی آیلو. شخصیتی که در دنیای رویاگون/کابوسوار ِ این بهترین فیلم #آدریان_لین حتی معلوم نیست واقعیت بیرونی دارد یا در ذهن جیکوب (تیم رابینز) زنده است. اما حضورش و لبخندش و کلامش برای جیکوب نه فقط مرهم، بلکه درمان است. گاه که او را از دید جیکوب ِ درازکشیده میبینیم، نور گرداگرد سرش از منبعی واقعی یعنی لامپ گرد پشت سرش میآید و لزوماً نشانی از هالهٔ نورانی فرشته نیست. به همین ترتیب، حرفهایش هم شعارهای فریبنده نیست. واقعبین و راستگوست. صفاتی که اگر در مسئولان اصلی وزارت بهداشت و جامعهٔ پزشکی ما بود، حالا اعضای کوچکتر اما بزرگوار و بزرگمنش این مجموعه یعنی پزشکان و پرستاران و بهیاران و کارکنان مختلف بیمارستانها این همه در خطر نبودند
.
میگویم خطر و میدانم که تصور من و شما از آن، تصوری بسیار دور از اصلش است. اصل خطر یعنی این که انبوهی از این افراد، بسیاری حتی در سنین جوانی، در حال سرفه و نفستنگی و وخامت احوال خودشان، همچنان ناچارند در بیمارستانهایی که تمام بخشهایشان پر از مبتلایان یا مشکوکان به #کرونا است، خدمت کنند. گاه با قرنطینه ٔ خودشان بعد از اتمام شیفت. گاه حتی بدون تغییر شیفت
.
برخی از اینها تا همین چند هفته پیش داشتند به ضرب و زحمت، شرایط عروسیشان را جور میکردند. برخی در آستانهٔ تغییر و بهبود محل کار بودند. اما حالا نمیتوانند به چیزی جز احتمال بهبود حال چندتایی از بیماران زیردستشان بپردازند
.
آقای کیمیایی تعبیری دارد که بارها از بنده شنیدهاید. میگوید قهرمان، بیتدارک است. تصمیم نمیگیرد قهرمان بشود. در موقعیت و سر ِ بزنگاه انسانی لازم، کنشی که به باورش لازم است، از او سر میزند. تاریخ و دیگراناند که صفت قهرمانانه به آن میبخشند تا ثبتش کنند. اما آیا این صفت، رنجها و حسرتهای این همه انسان را پاسخگوست؟ وقتی میشد با یک ماه زودتر اعلام کردن، جلوی حجم عظیمی از آن فجایع را گرفت، باورتان میشود که هنوز پرسنل بیمارستانهای زیادی «دستور» دارند جز آنفلوآنزا یا هر چیزی منهای کرونا، چیزی در پروندههای این همه افراد بستری ننویسند؟ میدانید هنوز پنهانکاری و دروغ دارد بیش از خود ویروس، جان آدمها را میگیرد؟ میتوانید بشمارید که این رفتار دروغباف در شهر و ده و جادهها و سفرها و ادارات و مسابقات فوتبال و غیره و غیره، چند محیط برای انتقال ویروس میسازد که به این سرعت به سی استان رسیده؟
@amiropouria
چند سال پیش، #دکتر_خرسندی بزرگ، گوشم را جراحی کرد. در معاینهٔ نهایی چند هفته بعدش میخواستم فیلمی به او هدیه بدهم که تصویری مثالی و ماندگار از پزشک داشته باشد. نمونهای زیباتر از #نردبان_جیکوب نیافتم. با بازی دنی آیلو. شخصیتی که در دنیای رویاگون/کابوسوار ِ این بهترین فیلم #آدریان_لین حتی معلوم نیست واقعیت بیرونی دارد یا در ذهن جیکوب (تیم رابینز) زنده است. اما حضورش و لبخندش و کلامش برای جیکوب نه فقط مرهم، بلکه درمان است. گاه که او را از دید جیکوب ِ درازکشیده میبینیم، نور گرداگرد سرش از منبعی واقعی یعنی لامپ گرد پشت سرش میآید و لزوماً نشانی از هالهٔ نورانی فرشته نیست. به همین ترتیب، حرفهایش هم شعارهای فریبنده نیست. واقعبین و راستگوست. صفاتی که اگر در مسئولان اصلی وزارت بهداشت و جامعهٔ پزشکی ما بود، حالا اعضای کوچکتر اما بزرگوار و بزرگمنش این مجموعه یعنی پزشکان و پرستاران و بهیاران و کارکنان مختلف بیمارستانها این همه در خطر نبودند
.
میگویم خطر و میدانم که تصور من و شما از آن، تصوری بسیار دور از اصلش است. اصل خطر یعنی این که انبوهی از این افراد، بسیاری حتی در سنین جوانی، در حال سرفه و نفستنگی و وخامت احوال خودشان، همچنان ناچارند در بیمارستانهایی که تمام بخشهایشان پر از مبتلایان یا مشکوکان به #کرونا است، خدمت کنند. گاه با قرنطینه ٔ خودشان بعد از اتمام شیفت. گاه حتی بدون تغییر شیفت
.
برخی از اینها تا همین چند هفته پیش داشتند به ضرب و زحمت، شرایط عروسیشان را جور میکردند. برخی در آستانهٔ تغییر و بهبود محل کار بودند. اما حالا نمیتوانند به چیزی جز احتمال بهبود حال چندتایی از بیماران زیردستشان بپردازند
.
آقای کیمیایی تعبیری دارد که بارها از بنده شنیدهاید. میگوید قهرمان، بیتدارک است. تصمیم نمیگیرد قهرمان بشود. در موقعیت و سر ِ بزنگاه انسانی لازم، کنشی که به باورش لازم است، از او سر میزند. تاریخ و دیگراناند که صفت قهرمانانه به آن میبخشند تا ثبتش کنند. اما آیا این صفت، رنجها و حسرتهای این همه انسان را پاسخگوست؟ وقتی میشد با یک ماه زودتر اعلام کردن، جلوی حجم عظیمی از آن فجایع را گرفت، باورتان میشود که هنوز پرسنل بیمارستانهای زیادی «دستور» دارند جز آنفلوآنزا یا هر چیزی منهای کرونا، چیزی در پروندههای این همه افراد بستری ننویسند؟ میدانید هنوز پنهانکاری و دروغ دارد بیش از خود ویروس، جان آدمها را میگیرد؟ میتوانید بشمارید که این رفتار دروغباف در شهر و ده و جادهها و سفرها و ادارات و مسابقات فوتبال و غیره و غیره، چند محیط برای انتقال ویروس میسازد که به این سرعت به سی استان رسیده؟
@amiropouria
عکس شماره یک: از جلسات «تنوع نقش در بازیگری» که آخرین برنامهٔ آن را ششم بهمن ۹۶ در پردیس سینمایی چارسو برپا کردم. چهار جلسه به تحلیل کار تام هنکس اختصاص داشت
@amiropouria
توضیح در ادامه👇
@amiropouria
توضیح در ادامه👇