اشارهای از امیر پوریا در روز اعلام بیماری تام هنکس و در آستانهٔ سومین سالگرد فقدان علی معلم:
تصور نکنیم «قهرمان» در سینما حتماً بزنبهادر است. ممکن است حتی سلاح هم نداشته باشد یا عمل حماسی از او سر نزند، اما ذات انسانی و اصیل و پاکش او را به جایگاهی برساند که زمانی در مقالهای درباب همین موضوع، بهعنوان تعریف سادۀ قهرمان نوشتم: آدمی که آدم دوست دارد بتواند مثل او باشد یا بشود. به این معنا، بسیاری آدمهای سینما «قهرمان» محسوب میشوند بیآن که لزوماً کنش قهرمانانه به سیاق قیام یا ایستادگی در سینمای کلاسیک، در تمام عملکرد آنها جاری باشد.
.
از این زاویه که به سینمای دهههای اخیر دنیا نگاه کنیم، #تام_هنکس همیشه بازیگر نقش قهرمانها بوده. با آن که در عکس میبینید سال نود و شش در جلسات تخصصی #تحلیل_بازیگری که در پردیس چارسو برپا کردم، او بهمنزلۀ مثال متعالی #تنوع_نقش_در_بازیگری مبنای مباحثم بود اما در عین این تنوع، تماشاگری که به او نگاه میکند، همیشه به این که او انتخاب درستی میکند، تصمیم انسانی میگیرد و طرف حق یا حقیقت میایستد، مطمئن است. زن من همیشه و حتی با نقشهای مفرح او میگوید آدم وقتی میبیندش، خیالش راحت است. احساس امنیت و آرامش میکند. آدم با خودش میگوید در دنیایی که تام هنکس را دارد، میتوان آسوده زیست. جا و وقت اشاره به تکتک نقشها و توضیح این که در بدترین و خنگترین موارد هم این نهاد پاک و عمل درست با او همراه است، متاسفانه وجود ندارد
.
امروز که خود او در حدود هفده ساعت پیش در صفحۀ شخصیاش خبر بیمارشدن خود و همسرش #ریتا_ویلسون را منتشر کرد، از زاویۀ تازهای به این باور این روزهایم رسیدم که در بدترین دوران حیات انسان هستیم و #کرونا هم نشانۀ لایق همین دوران است. وگرنه قهرمان امنیتبخش دنیای ما که نباید مشهورترین نفر مبتلا و اولین بازیگر درگیر این اتفاق میبود. امید و اعتماد قلبی دارم که آن دو از این دوره، عبور میکنند و میمانند و سلامتشان را بازمییابند. اما این خبر خوش که در انتظار آنیم، میزان شناعت و دنائت دوران و دنیای ما را کمرنگ نمیکند. دورانی که عینیترین مصداق آن بیت #حافظ در تقابل با تقدیر و کج و کولگیهای تقدیر است: «اعتباری نیست بر کار جهان/ بلکه بر گردونگردان نیز هم»
.
این بیت را در خشم نسبت به تقدیر، در مراسم ختم (سوم) دوست و بزرگم #علی_معلم خواندم. گفتم تقدیر هم انتخابها و جهتگیریهای غلط، پرت و بیموقعی دارد. کجروی دارد. با اعلام ۱۱۸هزار مورد ابتلا در ۱۱۲ کشور جهان، کاملاً روشن است که بیت حافظ بیش از همیشه برای توصیف این دوران سروده شده بود. اتفاقاً فردا سومین سالروز فقدان علی است
تصور نکنیم «قهرمان» در سینما حتماً بزنبهادر است. ممکن است حتی سلاح هم نداشته باشد یا عمل حماسی از او سر نزند، اما ذات انسانی و اصیل و پاکش او را به جایگاهی برساند که زمانی در مقالهای درباب همین موضوع، بهعنوان تعریف سادۀ قهرمان نوشتم: آدمی که آدم دوست دارد بتواند مثل او باشد یا بشود. به این معنا، بسیاری آدمهای سینما «قهرمان» محسوب میشوند بیآن که لزوماً کنش قهرمانانه به سیاق قیام یا ایستادگی در سینمای کلاسیک، در تمام عملکرد آنها جاری باشد.
.
از این زاویه که به سینمای دهههای اخیر دنیا نگاه کنیم، #تام_هنکس همیشه بازیگر نقش قهرمانها بوده. با آن که در عکس میبینید سال نود و شش در جلسات تخصصی #تحلیل_بازیگری که در پردیس چارسو برپا کردم، او بهمنزلۀ مثال متعالی #تنوع_نقش_در_بازیگری مبنای مباحثم بود اما در عین این تنوع، تماشاگری که به او نگاه میکند، همیشه به این که او انتخاب درستی میکند، تصمیم انسانی میگیرد و طرف حق یا حقیقت میایستد، مطمئن است. زن من همیشه و حتی با نقشهای مفرح او میگوید آدم وقتی میبیندش، خیالش راحت است. احساس امنیت و آرامش میکند. آدم با خودش میگوید در دنیایی که تام هنکس را دارد، میتوان آسوده زیست. جا و وقت اشاره به تکتک نقشها و توضیح این که در بدترین و خنگترین موارد هم این نهاد پاک و عمل درست با او همراه است، متاسفانه وجود ندارد
.
امروز که خود او در حدود هفده ساعت پیش در صفحۀ شخصیاش خبر بیمارشدن خود و همسرش #ریتا_ویلسون را منتشر کرد، از زاویۀ تازهای به این باور این روزهایم رسیدم که در بدترین دوران حیات انسان هستیم و #کرونا هم نشانۀ لایق همین دوران است. وگرنه قهرمان امنیتبخش دنیای ما که نباید مشهورترین نفر مبتلا و اولین بازیگر درگیر این اتفاق میبود. امید و اعتماد قلبی دارم که آن دو از این دوره، عبور میکنند و میمانند و سلامتشان را بازمییابند. اما این خبر خوش که در انتظار آنیم، میزان شناعت و دنائت دوران و دنیای ما را کمرنگ نمیکند. دورانی که عینیترین مصداق آن بیت #حافظ در تقابل با تقدیر و کج و کولگیهای تقدیر است: «اعتباری نیست بر کار جهان/ بلکه بر گردونگردان نیز هم»
.
این بیت را در خشم نسبت به تقدیر، در مراسم ختم (سوم) دوست و بزرگم #علی_معلم خواندم. گفتم تقدیر هم انتخابها و جهتگیریهای غلط، پرت و بیموقعی دارد. کجروی دارد. با اعلام ۱۱۸هزار مورد ابتلا در ۱۱۲ کشور جهان، کاملاً روشن است که بیت حافظ بیش از همیشه برای توصیف این دوران سروده شده بود. اتفاقاً فردا سومین سالروز فقدان علی است
Amir Pouria
یادداشت کوتاه امیر پوریا دربارهی فیلم "الویس" (باز لورمان، ۲۰۲۲): ضیافتی برقآسا برای گوش، چشم و حس @amiropouria متن در ادامه میآید👇
روراست بگویم، با آن چه در توصیف فیلم "الویس" باز لورمان خوانده و شنیده بودم، آمادگیاش را داشتم که با بدجنسی تمام، آن بخش از فیلم "فارست گامپ" را اینجا بیاورم که الویس پرِسلی ِ جوان با دیدن پاهای فارست و طرز رقصيدن او، به فکر ابداع رقص مشهور خود با نزدیک کردن زانوها به هم و دور کردن کف پاها از هم میافتد. و بعد هم بنویسم این فرضیهی طنازانهی رابرت زمهکیس را به آن چه فیلم به عنوان پسزمینهی شکلگیری موزیک الویس نشان میدهد، ترجیح میدهم! ولی فیلم، به خصوص در عظمت و شکوه نمایش آیمکس، برنده شد و من، تسلیم شدم.
اما حتی زمینهی کم و بیش شعاری فیلم در مورد پیروی مطلق الویس از موسیقی آفرو-آمریکن و همچنین تقدیس او تا سرحد یک آگاه سیاسی با تجلیل از رابرت کندی و مارتین لوترکینگ، در ساختار برقآسا و بیمکث و پر از درخشش نئونها و جواهرات و نورهای رنگی فیلم و روایت توفندهی موسیقایی آن، در لفافی چنان زیبا ارائه میشود و برای چشم و گوش و حس مخاطب، چنان ضیافتی میآفریند که میتوان آن شعارها را هم پذیرفت.
تشخیص درست لورمان که تام هنکس حتی با بازآفرینی بیان بد مدیر برنامهی الویس، میتواند آن قدر راوی شیرینی باشد که تلخیهای زندگی خود و او را هم دلانگیز تعریف کند، به اندازهی روایت بصری و تدوینی پرشور فیلم، در پیگیری مشتاقانهی روایت مؤثر است. حتی فیزیک کاملاً مناسب الویس فیلم در آخرین سالها که با واقعیت نمیخواند، در چارچوب الویسی که فیلم با آن انرژی و ارتعاشات سرسامآور خلق کرده، به نمونهی ویژهای از آن ادعای قدیمی خیلی از فیلمسازان سینمای تاریخی ما بدل میشود که لورمان به جایشان میتواند بگوید: "الویس خودم را خلق کردم".
تام هنکس در یک فیلم دیگر رابرت زمهکیس، Cast Away خوب میگفت که پنجاه میلیون فن/هوادار الویس در سراسر دنيا، هیچ وقت اشتباه نکردند. شاید حتی او بود که با آماری خیلی پایینتر از شیفتگان واقعی الویس، اشتباه میکرد.
#الویس #الویس_پرسلی و نه #الویس_پریسلی #باز_لورمان #تام_هنکس #آستین_باتلر #فارست_گامپ
#elvis #elvismovie #elvispresley #buzluhrmann #tomhanks #austinbutler #forrestgump #castaway
@amiropouria
روراست بگویم، با آن چه در توصیف فیلم "الویس" باز لورمان خوانده و شنیده بودم، آمادگیاش را داشتم که با بدجنسی تمام، آن بخش از فیلم "فارست گامپ" را اینجا بیاورم که الویس پرِسلی ِ جوان با دیدن پاهای فارست و طرز رقصيدن او، به فکر ابداع رقص مشهور خود با نزدیک کردن زانوها به هم و دور کردن کف پاها از هم میافتد. و بعد هم بنویسم این فرضیهی طنازانهی رابرت زمهکیس را به آن چه فیلم به عنوان پسزمینهی شکلگیری موزیک الویس نشان میدهد، ترجیح میدهم! ولی فیلم، به خصوص در عظمت و شکوه نمایش آیمکس، برنده شد و من، تسلیم شدم.
اما حتی زمینهی کم و بیش شعاری فیلم در مورد پیروی مطلق الویس از موسیقی آفرو-آمریکن و همچنین تقدیس او تا سرحد یک آگاه سیاسی با تجلیل از رابرت کندی و مارتین لوترکینگ، در ساختار برقآسا و بیمکث و پر از درخشش نئونها و جواهرات و نورهای رنگی فیلم و روایت توفندهی موسیقایی آن، در لفافی چنان زیبا ارائه میشود و برای چشم و گوش و حس مخاطب، چنان ضیافتی میآفریند که میتوان آن شعارها را هم پذیرفت.
تشخیص درست لورمان که تام هنکس حتی با بازآفرینی بیان بد مدیر برنامهی الویس، میتواند آن قدر راوی شیرینی باشد که تلخیهای زندگی خود و او را هم دلانگیز تعریف کند، به اندازهی روایت بصری و تدوینی پرشور فیلم، در پیگیری مشتاقانهی روایت مؤثر است. حتی فیزیک کاملاً مناسب الویس فیلم در آخرین سالها که با واقعیت نمیخواند، در چارچوب الویسی که فیلم با آن انرژی و ارتعاشات سرسامآور خلق کرده، به نمونهی ویژهای از آن ادعای قدیمی خیلی از فیلمسازان سینمای تاریخی ما بدل میشود که لورمان به جایشان میتواند بگوید: "الویس خودم را خلق کردم".
تام هنکس در یک فیلم دیگر رابرت زمهکیس، Cast Away خوب میگفت که پنجاه میلیون فن/هوادار الویس در سراسر دنيا، هیچ وقت اشتباه نکردند. شاید حتی او بود که با آماری خیلی پایینتر از شیفتگان واقعی الویس، اشتباه میکرد.
#الویس #الویس_پرسلی و نه #الویس_پریسلی #باز_لورمان #تام_هنکس #آستین_باتلر #فارست_گامپ
#elvis #elvismovie #elvispresley #buzluhrmann #tomhanks #austinbutler #forrestgump #castaway
@amiropouria