Amir Pouria
شعارهای از ته دل ِ این نسل و آن ساعات عمر نسلهایی چون ما که سر صف با "مرگ بر..." گفتن، به باد رفت @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه میآید👇
وقتی ماها بچه بودیم، یک قصهای دهان به دهان بین مردم نقل میشد که معروف بود: میگفتند توی یک دبستان، یک بچهی کلاس اولی وقتی عکس خمینی را روی دیوار دیده، یکهو زده زیر خنده. ازش پرسیدهاند چرا میخندی؟ جواب داده آخه نمیدونین بابام هر وقت قیافهی اینو توی تلویزیون میبینه، چیها بهش میگه!
در نتیجه، خانوادهها از ترس این که یک وقت توی مدرسه بگوییم در خانهی ما به اینها بد میگویند، سعی میکردند دربارهی وضعیت موجود بعد از انقلاب ۵۷، جلوی ما حرف تندی نزنند. وقتی از ویرانیهای جنگ در عذاب بودند، وقتی با تأخیر جمهوری اسلامی در پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ شورای امنيت سازمان ملل، بابت صدها فشار و ترس، مسببین آن را نفرین میکردند یا وقتی از رفتار خمینی با بنیصدر یا منتظری، متحیر و شاکی بودند، تا جایی که میشد، جلوی ما نمیگفتند.
***
اما حالا اعتراض بچههای مدارس در همهی ردهها از خبرهای بسیار نظرگیر خیزش سراسری مردم در این هفتههای پرالتهاب بوده. آدم به این فکر میکند که چه پرشور و امیدبخش است وقتی یک سال تحصیلی به جای تکرار کلیشههای همیشگی نظام آموزشی ما، این طور با ابراز حس و خواستهی حقیقی بچهها شروع شود.
***
همنسلان دوشخصیتی و چندشخصیتی من و قبلیها و بعدیها؛ به یاد بیاورید تمام سالهایی را که ۶ روز در هفته، سر صبح پاییز و زمستان، به ناچار باید سر صف مدرسه شعارهای مهمل "مرگ بر ..." و "درود بر ..." سر میدادیم. شعارهایی که با تغییر منافع نظام (مثلاً با سرسپردگی به روسیه) تغییرات مضحکی هم میکند.
چند ساعت از کودکی و نوجوانیمان به این کار بیمعنا و بیهوده گذشت؟ هیچ وقت جرأت و جمع لازم برای ساختن و سردادن ِ حتی نیم سطر شعار ِ از ته دل علیه سيستم آموزشی یا حاکمیت، شکل نگرفت.
***
این روزها خبر مرتبط با شور و شعور بچههای جسور این نسل که نباید از آن غافل بمانیم، این است که یک مدیر مدرسه در کرج سهشنبه ۱۹ مهر بابت "تحویل ندادن فیلم دوربین مداربسته به نیروهای امنیتی" (بخوانید ضدامنیتی) بازداشت شده است!
نام خانوادگی این خانم مدیر، عقابنشین است و نام این مدرسه، به شکل بامعنایی، "هنرستان آیتالله خامنهای".
فکرش را بکنید. گشتن کیف و لباس ماها دم در مدرسه، حالا به اینجا رسیده که از مدیر و ناظم میخواهند در بازداشت بچهها با آنان همکاری کنند و مدیرها هم اغلب چنین میکنند! انگار چهرهی اصلی ِ هر کس، تازه دارد آشکار میشود.
***
در این شرایط، پدر و مادر بودن حتی از ایرانی بودن هم سختتر و مهیبتر است...
@amiropouria
#اعتراضات_ایران
#زن_زندگی_آزادی
#اعتصابات_سراسری
#انقلاب۵۷
وقتی ماها بچه بودیم، یک قصهای دهان به دهان بین مردم نقل میشد که معروف بود: میگفتند توی یک دبستان، یک بچهی کلاس اولی وقتی عکس خمینی را روی دیوار دیده، یکهو زده زیر خنده. ازش پرسیدهاند چرا میخندی؟ جواب داده آخه نمیدونین بابام هر وقت قیافهی اینو توی تلویزیون میبینه، چیها بهش میگه!
در نتیجه، خانوادهها از ترس این که یک وقت توی مدرسه بگوییم در خانهی ما به اینها بد میگویند، سعی میکردند دربارهی وضعیت موجود بعد از انقلاب ۵۷، جلوی ما حرف تندی نزنند. وقتی از ویرانیهای جنگ در عذاب بودند، وقتی با تأخیر جمهوری اسلامی در پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ شورای امنيت سازمان ملل، بابت صدها فشار و ترس، مسببین آن را نفرین میکردند یا وقتی از رفتار خمینی با بنیصدر یا منتظری، متحیر و شاکی بودند، تا جایی که میشد، جلوی ما نمیگفتند.
***
اما حالا اعتراض بچههای مدارس در همهی ردهها از خبرهای بسیار نظرگیر خیزش سراسری مردم در این هفتههای پرالتهاب بوده. آدم به این فکر میکند که چه پرشور و امیدبخش است وقتی یک سال تحصیلی به جای تکرار کلیشههای همیشگی نظام آموزشی ما، این طور با ابراز حس و خواستهی حقیقی بچهها شروع شود.
***
همنسلان دوشخصیتی و چندشخصیتی من و قبلیها و بعدیها؛ به یاد بیاورید تمام سالهایی را که ۶ روز در هفته، سر صبح پاییز و زمستان، به ناچار باید سر صف مدرسه شعارهای مهمل "مرگ بر ..." و "درود بر ..." سر میدادیم. شعارهایی که با تغییر منافع نظام (مثلاً با سرسپردگی به روسیه) تغییرات مضحکی هم میکند.
چند ساعت از کودکی و نوجوانیمان به این کار بیمعنا و بیهوده گذشت؟ هیچ وقت جرأت و جمع لازم برای ساختن و سردادن ِ حتی نیم سطر شعار ِ از ته دل علیه سيستم آموزشی یا حاکمیت، شکل نگرفت.
***
این روزها خبر مرتبط با شور و شعور بچههای جسور این نسل که نباید از آن غافل بمانیم، این است که یک مدیر مدرسه در کرج سهشنبه ۱۹ مهر بابت "تحویل ندادن فیلم دوربین مداربسته به نیروهای امنیتی" (بخوانید ضدامنیتی) بازداشت شده است!
نام خانوادگی این خانم مدیر، عقابنشین است و نام این مدرسه، به شکل بامعنایی، "هنرستان آیتالله خامنهای".
فکرش را بکنید. گشتن کیف و لباس ماها دم در مدرسه، حالا به اینجا رسیده که از مدیر و ناظم میخواهند در بازداشت بچهها با آنان همکاری کنند و مدیرها هم اغلب چنین میکنند! انگار چهرهی اصلی ِ هر کس، تازه دارد آشکار میشود.
***
در این شرایط، پدر و مادر بودن حتی از ایرانی بودن هم سختتر و مهیبتر است...
@amiropouria
#اعتراضات_ایران
#زن_زندگی_آزادی
#اعتصابات_سراسری
#انقلاب۵۷
Forwarded from Iranwire
🔹اعترافگیری از الناز
کارتون از #مانا_نیستانی
#اعتراضات_سراسری #اعتصابات_سراسری #مهسا_امینی #الناز_رکابی
@Farsi_Iranwire
کارتون از #مانا_نیستانی
#اعتراضات_سراسری #اعتصابات_سراسری #مهسا_امینی #الناز_رکابی
@Farsi_Iranwire
Forwarded from Iranwire
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مادر #رضا_حقیقت نژاد؛ پیکر بچهام را ربودهاند، صدای مرا به سراسر ایران برسانید
مادر رضا حقیقتنژاد در ویدیویی که به ایران وایر رسیده میگوید ۶ سال بود بچهام را ندیده بودم، ۶ ماه از دوران بیماریاش هم خبر نداشتم حالا که پیکر او را به ایران آوردهاند، ماموران امنیتی او را دزدیدهاند. صدای مرا به سراسر ایران برسانید، صدای مادری که شش سال فرزندش را ندید
رضا حقیقت نژاد، روزنامهنگار و سردبیر سابق ایران وایر بود که هفته گذشته پس از چند ماه دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان در برلین آلمان درگذشت.
پیکر او روز گذشته برای برگزاری مراسم تدفین به ایران بازگردانده شد اما ماموران امنیتی در فرودگاه شیراز او را دزدیدند و به مکانی نامعلوم منتقل کردند. خانواده حقیقت نژاد روز کذشته برای دفن سریع او در یک منطقه دورافتاده تحت فشار قرار گرفته بود با این حال خواسته نهادهای امنیتی را نپذیرفتند و پیکر هنوز به آنها تحویل داده نشده است.
#مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری
@Farsi_Iranwire
مادر رضا حقیقتنژاد در ویدیویی که به ایران وایر رسیده میگوید ۶ سال بود بچهام را ندیده بودم، ۶ ماه از دوران بیماریاش هم خبر نداشتم حالا که پیکر او را به ایران آوردهاند، ماموران امنیتی او را دزدیدهاند. صدای مرا به سراسر ایران برسانید، صدای مادری که شش سال فرزندش را ندید
رضا حقیقت نژاد، روزنامهنگار و سردبیر سابق ایران وایر بود که هفته گذشته پس از چند ماه دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان در برلین آلمان درگذشت.
پیکر او روز گذشته برای برگزاری مراسم تدفین به ایران بازگردانده شد اما ماموران امنیتی در فرودگاه شیراز او را دزدیدند و به مکانی نامعلوم منتقل کردند. خانواده حقیقت نژاد روز کذشته برای دفن سریع او در یک منطقه دورافتاده تحت فشار قرار گرفته بود با این حال خواسته نهادهای امنیتی را نپذیرفتند و پیکر هنوز به آنها تحویل داده نشده است.
#مهسا_امینی #اعتصابات_سراسری
@Farsi_Iranwire
Amir Pouria
باورنکردنیست که انواع سندهای آشکار و قابل ارائهی جنایاتشان را خودشان منتشر میکنند. یعنی حقیقتاً اتاق فکرشان آن چنان تهیست که میپندارند این ویدئوها ایجاد ترس میکند و مردم را به خانهنشینی برمیگرداند؟ هر کدام از این تصویرها از فرط خشم، صدها آدم ِ…
باورنکردنیست که انواع سندهای آشکار و قابل ارائهی جنایاتشان را خودشان منتشر میکنند. یعنی حقیقتاً اتاق فکرشان آن چنان تهیست که میپندارند این ویدئوها ایجاد ترس میکند و مردم را به خانهنشینی برمیگرداند؟ هر کدام از این تصویرها از فرط خشم، صدها آدم ِ کنارنشسته را به فریاد اعتراض و پیوستن در مبارزه وامیدارد. این تعریف بدیهی ِ انسان است. یعنی جدی جدی این را نمیفهمند؟
***
از بچگی تا الان، از معذرتخواهی الکی و فقط به قصد خفه کردن طرف مقابل، بیزار بودهام. به گمانم هر کسی اگر لحظهای حس کند که فرد عذرخواه فقط برای ختم غائله، معذرت میخواهد و اعتقادی به آن ندارد، به همین بیزاری دچار میشود. اینها از چه دست موجوداتیاند که با ظاهری دوپا، در ظاهر شبیه انسان، این نوع عقبنشینی توماج از مواضع قبلیاش در اوج ضرب و شتم و درد و درماندگی را به معنای موفقیت خودشان میگیرند و پخش هم میکنند؟! نمیفهمند که این تصویر، بزدلی ِ ضارب و فیلمبردار را ترسیم میکند و به بزرگی ِ مضروب، خدشهای وارد نمیآورد؟
***
این روزها را از یاد نبریم. نه فقط بابت اهمیتشان در تاریخ ایران، بلکه برای این که باعث شدند بفهمیم عمق لجنزاری که ممکن است آدمی از روی سرسپردگی در آن فرو برود، چه قدر بیشتر از هر تصوریست که داشتهایم. با رفتار اینان، حد تازهای از دنائت انسان، قابل شناسایی شده است.
***
هر فریاد و هر نوشته و هر قدم ِ شما و من و ما در همسویی با اعتراضها، کمک بزرگیست به این که درستی ِ توصیهی اولیهی توماج با آن لحن و صدای کاردرست، زودتر بر چنین موجوداتی روشن شود: فرار کنید.
@amiropouria
#توماج_صالحی
#فرار_کنید
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات_مردمی
#اعتراضات
#اعتصابات_سراسری
باورنکردنیست که انواع سندهای آشکار و قابل ارائهی جنایاتشان را خودشان منتشر میکنند. یعنی حقیقتاً اتاق فکرشان آن چنان تهیست که میپندارند این ویدئوها ایجاد ترس میکند و مردم را به خانهنشینی برمیگرداند؟ هر کدام از این تصویرها از فرط خشم، صدها آدم ِ کنارنشسته را به فریاد اعتراض و پیوستن در مبارزه وامیدارد. این تعریف بدیهی ِ انسان است. یعنی جدی جدی این را نمیفهمند؟
***
از بچگی تا الان، از معذرتخواهی الکی و فقط به قصد خفه کردن طرف مقابل، بیزار بودهام. به گمانم هر کسی اگر لحظهای حس کند که فرد عذرخواه فقط برای ختم غائله، معذرت میخواهد و اعتقادی به آن ندارد، به همین بیزاری دچار میشود. اینها از چه دست موجوداتیاند که با ظاهری دوپا، در ظاهر شبیه انسان، این نوع عقبنشینی توماج از مواضع قبلیاش در اوج ضرب و شتم و درد و درماندگی را به معنای موفقیت خودشان میگیرند و پخش هم میکنند؟! نمیفهمند که این تصویر، بزدلی ِ ضارب و فیلمبردار را ترسیم میکند و به بزرگی ِ مضروب، خدشهای وارد نمیآورد؟
***
این روزها را از یاد نبریم. نه فقط بابت اهمیتشان در تاریخ ایران، بلکه برای این که باعث شدند بفهمیم عمق لجنزاری که ممکن است آدمی از روی سرسپردگی در آن فرو برود، چه قدر بیشتر از هر تصوریست که داشتهایم. با رفتار اینان، حد تازهای از دنائت انسان، قابل شناسایی شده است.
***
هر فریاد و هر نوشته و هر قدم ِ شما و من و ما در همسویی با اعتراضها، کمک بزرگیست به این که درستی ِ توصیهی اولیهی توماج با آن لحن و صدای کاردرست، زودتر بر چنین موجوداتی روشن شود: فرار کنید.
@amiropouria
#توماج_صالحی
#فرار_کنید
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات_مردمی
#اعتراضات
#اعتصابات_سراسری