یادداشت امیر پوریا منتقد و مدرس سینما دربارهٔ سرودی که می خواهد جایگزین «ای ایران» روح الله خالقی و حسین گل گلاب و غلامحسین بنان شود:
ای ایران ای مهد عاشقان
سرزمین صاحب الزمان
خاکت مجنون خیز مادر است
حاصلخیز از عشق حیدر است
ای پرچم سه رنگ تو علم شد از خمین
تا رسد به بانگ اِنَّ جدیَ الحسین
آقا بیا، آقا بیا
ای یوسف زهرا بیا
مَهدی بیا
ای آخرین یادگار علی
ایستاده ایم در رکاب ولی
قلب ایران مشهد الرضاست
عشقش رمز اتحاد ماست
هر کس با مهرش به سر کند
تیغش بر دشمن اثر کند
تو قیّم وطن ابالحسن امام رضا
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
آقا بیا، آقا بیا
ای یوسف زهرا بیا
مَهدی بیا
ای آخرین یادگار علی
ایستاده ایم در رکاب ولی
این مثلاً شعری است که آستان قدس رضوی بر روی ملودی قطعهٔ ملی #ای_ایران گذاشته. در واکنش به این جایگزینی ِ باورنکردنی، غیرفرهنگی، ضدملی و به شدت ناشیانه (که دلیل این صفت آخر را در تحلیل ام شرح خواهم داد) ، یا در حالی که قطعهٔ جایگزین را جاهای دیگر شنیده اید یا نشنیده، این تحلیل را بخوانید:
نخست این که چه طور می شود تکخوان اثری با این اهمیت، نوجوانی با صدای ناپخته، نزدیک به چپ-کوک و بسیار جیغ جیغو باشد؟ شاید خودش نداند این که دارد به جای آقای #غلامحسین_بنان می خواند، یعنی چه. مربیان اش که باید بدانند. چه طور حداقل ِ ناچیزی مثل طنین و وقار و حجم صدا و دست کم «ژوست» خواندن، تا این حد برایشان بی معناست؟
دوم این که اگر این سرود به نام #ایران پیوند می خورد، وجه ملی اش کجاست؟ چگونه است که منهای پیشوایان دین، نشانی از ارزش های انسانی همچون مهر و اندیشه و دوستی و انسانیت که در سرود اصلی مطرح بود، اینجا به چشم نمی خورد؟ مگر می توان آموزه های دین را از انسان مداری و اخلاق و مهرورزی، جدا دانست؟ اینجا اگر تعبیر «مهد عاشقان» در وصف ایران به کار می رود، مقصودش عاشقان اهل بیت است و بس. عشق و محبت میان انسان های زنده در جامعه امروز، گویا اعتباری ندارد. حتی تاریخ، ناموجود است و سه رنگ پرچم ایران به ادعای این سرود، انگار در همین چهار دهه به پرچمی ِ ایران مفتخر گشته اند. از جایگاه وطن در دل و جان هر فرد، تنها همان بخشی برقرار مانده که در راه مقدسان شریعت جان فدا می کند و با تعبیر «هر کس با مهرش به سر کند»، به نظر می رسد که مرز و سرزمین هم بدون تمنیّات دین محور، مفهوم منحطی است.
سوم این که از جان فشانی در راه نگهداری میهن، مفهومی که عاشقانه ای خطاب به ایران را در شعر اصلی می آفرید، اینجا فقط دشمنی و خشم و خصومت باقی مانده. لغزخوانی در قاموس چنین سرودی، جا ندارد و اگر از عشق به زادگاه سخنی می آید، تنها به محافظت از آن ضرورت می بخشد؛ نه به شتاب در «تیغ به دشمن» زدن.
چهارم این که حتی اگر شما در همین محیط مَجازی، فقط یک دقیقهٔ اول سرود جایگزین را شنیده اید، بنده رنج اش را به تمامی و بارها تاب آورده ام. شعر، این تقدس را تا انتها فقط مختص معصومین مذکر تاریخ اسلام می داند و به بانوی این مجموعه، به #فاطمه_زهرا ارجاعی ندارد و همه چیز به مردان، منحصر می شود. این برای سرودی در جامعهٔ معاصر با جمعیت اثرگذار بانوان، رویکردی به شدت یکسویه و همچنین ناسنجیده است.
و پنجم این که منهای ضعف ادراک موسیقایی با آن لق لق زدن سینتی سایزر بدصدای محقر به جای ارکستر عظیم کار اصلی، در بخش ادبی هم ضعف به حدی است که بابت فقر واژه و به تنگ آمدن قافیه، دوستان بارها به تعابیر #عربی به شدت نامأنوس همچون «اِنَّ جدیَ الحسین» متوسل می شوند. بی ذره ای تردید، این عبارت برای بیش از نود درصد مردم ایران، حتی آشنایان به قرآن و حدیث، نامفهوم است؛ و این ایران، ظاهراً همان جایی است که بنا بوده این قطعه معرف احساس و افکار مردمان آن باشد!
در شرایطی که چنین سرودی آشکارا به نیت ستیز با احساسات ملی میلیون ها ایرانی ساخته و منتشر می شود، ما به شیوه ای مبتنی بر استدلال به آن پرداختیم؛ نه با تکیهٔ صرف بر احساسات که بسیاری اعتراض ها به سرود جایگزین، محدود به آن بود. هر چند برخورد سلبی و حذفی شان در واکنش به همین تحلیل نیز تداوم خواهد داشت. کاش طاقت مان بیش بود و به #حافظ گوش می سپردیم که گفت:
نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
/ خودپسندی، جان من، برهان ِ نادانی بود
#امیر_پوریا
#شناعت
#بی_هنری
#آن_یکی_نایی_که_خوش_نی_می_زدست
@amiropouria
ای ایران ای مهد عاشقان
سرزمین صاحب الزمان
خاکت مجنون خیز مادر است
حاصلخیز از عشق حیدر است
ای پرچم سه رنگ تو علم شد از خمین
تا رسد به بانگ اِنَّ جدیَ الحسین
آقا بیا، آقا بیا
ای یوسف زهرا بیا
مَهدی بیا
ای آخرین یادگار علی
ایستاده ایم در رکاب ولی
قلب ایران مشهد الرضاست
عشقش رمز اتحاد ماست
هر کس با مهرش به سر کند
تیغش بر دشمن اثر کند
تو قیّم وطن ابالحسن امام رضا
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
آقا بیا، آقا بیا
ای یوسف زهرا بیا
مَهدی بیا
ای آخرین یادگار علی
ایستاده ایم در رکاب ولی
این مثلاً شعری است که آستان قدس رضوی بر روی ملودی قطعهٔ ملی #ای_ایران گذاشته. در واکنش به این جایگزینی ِ باورنکردنی، غیرفرهنگی، ضدملی و به شدت ناشیانه (که دلیل این صفت آخر را در تحلیل ام شرح خواهم داد) ، یا در حالی که قطعهٔ جایگزین را جاهای دیگر شنیده اید یا نشنیده، این تحلیل را بخوانید:
نخست این که چه طور می شود تکخوان اثری با این اهمیت، نوجوانی با صدای ناپخته، نزدیک به چپ-کوک و بسیار جیغ جیغو باشد؟ شاید خودش نداند این که دارد به جای آقای #غلامحسین_بنان می خواند، یعنی چه. مربیان اش که باید بدانند. چه طور حداقل ِ ناچیزی مثل طنین و وقار و حجم صدا و دست کم «ژوست» خواندن، تا این حد برایشان بی معناست؟
دوم این که اگر این سرود به نام #ایران پیوند می خورد، وجه ملی اش کجاست؟ چگونه است که منهای پیشوایان دین، نشانی از ارزش های انسانی همچون مهر و اندیشه و دوستی و انسانیت که در سرود اصلی مطرح بود، اینجا به چشم نمی خورد؟ مگر می توان آموزه های دین را از انسان مداری و اخلاق و مهرورزی، جدا دانست؟ اینجا اگر تعبیر «مهد عاشقان» در وصف ایران به کار می رود، مقصودش عاشقان اهل بیت است و بس. عشق و محبت میان انسان های زنده در جامعه امروز، گویا اعتباری ندارد. حتی تاریخ، ناموجود است و سه رنگ پرچم ایران به ادعای این سرود، انگار در همین چهار دهه به پرچمی ِ ایران مفتخر گشته اند. از جایگاه وطن در دل و جان هر فرد، تنها همان بخشی برقرار مانده که در راه مقدسان شریعت جان فدا می کند و با تعبیر «هر کس با مهرش به سر کند»، به نظر می رسد که مرز و سرزمین هم بدون تمنیّات دین محور، مفهوم منحطی است.
سوم این که از جان فشانی در راه نگهداری میهن، مفهومی که عاشقانه ای خطاب به ایران را در شعر اصلی می آفرید، اینجا فقط دشمنی و خشم و خصومت باقی مانده. لغزخوانی در قاموس چنین سرودی، جا ندارد و اگر از عشق به زادگاه سخنی می آید، تنها به محافظت از آن ضرورت می بخشد؛ نه به شتاب در «تیغ به دشمن» زدن.
چهارم این که حتی اگر شما در همین محیط مَجازی، فقط یک دقیقهٔ اول سرود جایگزین را شنیده اید، بنده رنج اش را به تمامی و بارها تاب آورده ام. شعر، این تقدس را تا انتها فقط مختص معصومین مذکر تاریخ اسلام می داند و به بانوی این مجموعه، به #فاطمه_زهرا ارجاعی ندارد و همه چیز به مردان، منحصر می شود. این برای سرودی در جامعهٔ معاصر با جمعیت اثرگذار بانوان، رویکردی به شدت یکسویه و همچنین ناسنجیده است.
و پنجم این که منهای ضعف ادراک موسیقایی با آن لق لق زدن سینتی سایزر بدصدای محقر به جای ارکستر عظیم کار اصلی، در بخش ادبی هم ضعف به حدی است که بابت فقر واژه و به تنگ آمدن قافیه، دوستان بارها به تعابیر #عربی به شدت نامأنوس همچون «اِنَّ جدیَ الحسین» متوسل می شوند. بی ذره ای تردید، این عبارت برای بیش از نود درصد مردم ایران، حتی آشنایان به قرآن و حدیث، نامفهوم است؛ و این ایران، ظاهراً همان جایی است که بنا بوده این قطعه معرف احساس و افکار مردمان آن باشد!
در شرایطی که چنین سرودی آشکارا به نیت ستیز با احساسات ملی میلیون ها ایرانی ساخته و منتشر می شود، ما به شیوه ای مبتنی بر استدلال به آن پرداختیم؛ نه با تکیهٔ صرف بر احساسات که بسیاری اعتراض ها به سرود جایگزین، محدود به آن بود. هر چند برخورد سلبی و حذفی شان در واکنش به همین تحلیل نیز تداوم خواهد داشت. کاش طاقت مان بیش بود و به #حافظ گوش می سپردیم که گفت:
نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
/ خودپسندی، جان من، برهان ِ نادانی بود
#امیر_پوریا
#شناعت
#بی_هنری
#آن_یکی_نایی_که_خوش_نی_می_زدست
@amiropouria
در انتهای اپیزود اول #شیطان_وجود_ندارد با خودم گفتم چطور ممکن است باقی اپیزودها هم بتوانند پایانی چنین تکاندهنده و مخوف داشته باشند؟ اپیزود دوم تازه داشت به بخشهای هم سرمستانه و هم شورشی ِ انتهایی نزدیک میشد که گفتم باید با نویسنده و سازندهاش دربارهٔ فیلم حرف بزنم؛ و خیلی زود حرف زدیم. این هم خدمت شما. فیلترشکن را برای ورود به سایت #ایران_وایر روشن بگذارید:
گفتوگوی #امیر_پوریا با #محمد_رسول_اف:
https://iranwire.com/fa/features/36894
(عکس، مربوط به این گفتوگو نیست)
@amiropouria
گفتوگوی #امیر_پوریا با #محمد_رسول_اف:
https://iranwire.com/fa/features/36894
(عکس، مربوط به این گفتوگو نیست)
@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دربارهٔ کارنامهٔ #محمد_علی_کشاورز - گفتوگوی دوم، #ایران_اینترنشنال: اینجا از این که حجم حضورش در تلویزیون بعد از انقلاب، استقلال و سابقهٔ هنری او را کمرنگ نکرد و به جلوهای از «هنرمند صدا و سیما» بدل نشد. به این پرداختم که چگونه در «رگبار»، فیلم اول بهرام بیضایی، سرنمایندهٔ طیف حالا آشنایی از رفتارهای جامعهٔ ایرانی بود که کارشان تجسس در روابط عاطفی جوانان است و در «زیر درختان زیتون»، از معدود فیلمهای عباس کیارستمی که یک بازیگر در آن دیده میشد، درست برعکس، کارگردانی بود که بیش از ساختن فیلمش، دغدغهٔ بههمرساندن دو جوان را داشت. این که تا زمان حضور جلوی دوربین، آمادگی تجربههای نو و نامعمول در او بود؛ مانند علی نصیریان که در «مسخرهباز» همچنان شیطنت تجربهگری دارد و حالا باید حضور و حیات او را در جایگاه هنرمند حی و حاضر آن نسل، گرامیتر بداریم
.
پینوشت: در این گفتوگو، اشاره به نخستین فیلم کارنامهٔ سینمایی زندهیاد کشاورز با خطایی از بنده همراه بود که به محض اتمام تماس، متوجهش شدم و هنوز جز خودم بهعنوان بازبین اصلی کارهایم، کسی تذکری دربارهاش نداده: «شب قوزی» بود؛ نه «خشت و آینه»
@amiropouria
.
پینوشت: در این گفتوگو، اشاره به نخستین فیلم کارنامهٔ سینمایی زندهیاد کشاورز با خطایی از بنده همراه بود که به محض اتمام تماس، متوجهش شدم و هنوز جز خودم بهعنوان بازبین اصلی کارهایم، کسی تذکری دربارهاش نداده: «شب قوزی» بود؛ نه «خشت و آینه»
@amiropouria
Amir Pouria
١۵ ماه پیش جلوی دوربین برنامهٔ «سینمای ایرانی» و رو به روی نوید غضنفری در هتلی در استانبول . @amiropouria اشارهای دربارهٔ این برنامه در ادامه میآید👇
پانزده ماه پیش در هتلی در استانبول.
تصویر نوید غضنفری را در آن آینهٔ روی دیوار پشت کاناپهٔ پشت سرم ببینید. این قدری که صورتش در آن دیده میشود، معادلی است از میزان حضور مرئی او در مجموعهٔ مستند «سینمای ایرانی» که این روزها از شبکهٔ ایران اینترنشنال پخش میشود. ظاهراً فقط صدای او را روی برنامه میشنویم و اسمش در آغاز تیتراژ پایانی میآید. اما ضرباهنگ هر قسمت و نوع مسیر بسیار بهخصوصی که در نگاه به موضوع انتخاب میکند، کار او و متأثر از نقشی است که در کل مجموعه داشته. از متنی که نوشته تا این که میداند بین تمام طرفهای مصاحبه، از چه کسی چه چیزهایی پرسیده و چه دریافت کرده تا نظارت بر تدوین، در کلیت و در جزئیات
.
اما «انتخاب رویکرد» در هر قسمت که به تعیین فیلمها و ریز ریز ِ موضوع بحث میانجامد، از بقیهٔ نقشهایی که نوید در کار دارد، نامرئیتر است و چون پخش مجموعه ادامه خواهد داشت، توضیحش را به نوبت دیگری موکول میکنم. نوبتی که مثل قسمت اخیر، ریتمی توفنده داشته باشد و مهمتر آن که این ریتم تند به «شتاب» و آشفتگی شبیه نشود
.
نوید البته انسان فروتنی است. همیشه بوده و این را هر کسی که با او کار کرده، حتماً میداند؛ از شیراز و تهران تا «من و تو» و «ایران اینترنشنال». وانگهی قصدم از اشاره به حضور مؤثر ولی دور از شلوغکاریاش در مجموعه، فقط یادآوری این فروتنی نیست. بلکه میخواهم مفهوم کار حرفهای در رسانه را به هر مخاطب این اشاره - از جمله خودم - گوشزد کنم که با نشستن در ویترین افتخارات، یکی نیست. ظاهراً دیگران جلوی دوربین نشستهاند و بازیگران فیلمها در تصاویر دیده میشوند. اما ستارهٔ این برنامه، نوید غضنفری است. این ماییم که نباید گول «توی کادر بودن» را بخوریم و آن آینه را آن گوشه و در جایگاه سرمنشاء، درست ببینیم
.
مجموعهٔ «سینمای ایرانی» فعلاً پخش اینترنتی ندارد و در سایت نمیآید. تکرار قسمت «سانسور» که آخرین قسمت سری «سینما و حاکمان» است را ببینید تا ببینید دربارهٔ ریتم و رویکردش چه عرض میکنم:
.
امروز پنجشنبه ١۴ اسفند/ ساعت ١۵:٣٠
فردا جمعه ١۵ اسفند/ ساعت ١٨:٣٠
به وقت تهران
.
@amiropouria
.
#تاریخ_سینما #تاریخ_سینمای_ایران #سینمای_ایران #سینمای_ایرانی #سانسور #نوید_غضنفری #امیر_پوریا #ایران_اینترنشنال
پانزده ماه پیش در هتلی در استانبول.
تصویر نوید غضنفری را در آن آینهٔ روی دیوار پشت کاناپهٔ پشت سرم ببینید. این قدری که صورتش در آن دیده میشود، معادلی است از میزان حضور مرئی او در مجموعهٔ مستند «سینمای ایرانی» که این روزها از شبکهٔ ایران اینترنشنال پخش میشود. ظاهراً فقط صدای او را روی برنامه میشنویم و اسمش در آغاز تیتراژ پایانی میآید. اما ضرباهنگ هر قسمت و نوع مسیر بسیار بهخصوصی که در نگاه به موضوع انتخاب میکند، کار او و متأثر از نقشی است که در کل مجموعه داشته. از متنی که نوشته تا این که میداند بین تمام طرفهای مصاحبه، از چه کسی چه چیزهایی پرسیده و چه دریافت کرده تا نظارت بر تدوین، در کلیت و در جزئیات
.
اما «انتخاب رویکرد» در هر قسمت که به تعیین فیلمها و ریز ریز ِ موضوع بحث میانجامد، از بقیهٔ نقشهایی که نوید در کار دارد، نامرئیتر است و چون پخش مجموعه ادامه خواهد داشت، توضیحش را به نوبت دیگری موکول میکنم. نوبتی که مثل قسمت اخیر، ریتمی توفنده داشته باشد و مهمتر آن که این ریتم تند به «شتاب» و آشفتگی شبیه نشود
.
نوید البته انسان فروتنی است. همیشه بوده و این را هر کسی که با او کار کرده، حتماً میداند؛ از شیراز و تهران تا «من و تو» و «ایران اینترنشنال». وانگهی قصدم از اشاره به حضور مؤثر ولی دور از شلوغکاریاش در مجموعه، فقط یادآوری این فروتنی نیست. بلکه میخواهم مفهوم کار حرفهای در رسانه را به هر مخاطب این اشاره - از جمله خودم - گوشزد کنم که با نشستن در ویترین افتخارات، یکی نیست. ظاهراً دیگران جلوی دوربین نشستهاند و بازیگران فیلمها در تصاویر دیده میشوند. اما ستارهٔ این برنامه، نوید غضنفری است. این ماییم که نباید گول «توی کادر بودن» را بخوریم و آن آینه را آن گوشه و در جایگاه سرمنشاء، درست ببینیم
.
مجموعهٔ «سینمای ایرانی» فعلاً پخش اینترنتی ندارد و در سایت نمیآید. تکرار قسمت «سانسور» که آخرین قسمت سری «سینما و حاکمان» است را ببینید تا ببینید دربارهٔ ریتم و رویکردش چه عرض میکنم:
.
امروز پنجشنبه ١۴ اسفند/ ساعت ١۵:٣٠
فردا جمعه ١۵ اسفند/ ساعت ١٨:٣٠
به وقت تهران
.
@amiropouria
.
#تاریخ_سینما #تاریخ_سینمای_ایران #سینمای_ایران #سینمای_ایرانی #سانسور #نوید_غضنفری #امیر_پوریا #ایران_اینترنشنال
Amir Pouria
سه سال پیش در گفتگویی دربارهی "سوررئالیسم در سینما" که صادق صبا در برنامهی خود در شبکه ایران اینترنشنال، مرا دعوت کرده بود، بین شوخی و جدی عرض کرده بودم که در زندگی روزمرهی مردم ایران ِ تحت ِ حاکميت ِ جمهوری اسلامی هر شب و روز اتفاقاتی روی میدهد که سر…
سه سال پیش در گفتگویی دربارهی "سوررئالیسم در سینما" که صادق صبا در برنامهی خود در شبکه ایران اینترنشنال، مرا دعوت کرده بود، بین شوخی و جدی عرض کرده بودم که در زندگی روزمرهی مردم ایران ِ تحت ِ حاکميت ِ جمهوری اسلامی هر شب و روز اتفاقاتی روی میدهد که سر به سقف بلند سوررئالیسم میساید. برای همین، در ایران در نظر گرفتن سوررئالیسم به عنوان یک مکتب هنری خارج از واقعیات عینی، سخت است.
با خودتان فکر کنید. اگر حتی در امتداد این همه لجنزار دستساز این حکومت، همین چند ماه پیش به ما و شما میگفتند ممکن است بازی پلشتی مثل مسموم کردن دختران دانشآموز در چندین و چند شهر به راه بیاندازند، کداممان باور میکردیم؟ با آن که به درستی معتقدیم "از اینها هیچ چیز بعید نیست"، احتمالا ً در پاسخ به طرح این احتمال میگفتیم دیگر با بچههای مردم که چنین کاری در این ابعاد نمیکنند. میگفتیم دیگر توطئههای تا این حد سوررئال، امکانپذیر نیست.
ولی در نظر آوریم گستردهترین روز این حملات شیمیایی، این مصداق بارز جنایت علیه بشریت درست همزمان شد با انکار باورنکردنی حسین امیرعبدالهیان وزیر خارجه جمهوری اسلامی که توی چشم کریستین امانپور نگاه کرد، لبخندی به چندشآوری ِ چلپاسه زد و گفت پلیس در اعتراضها کسی را با گلوله نکشت، کسی بازداشت نشد و زنان در ایران از تمام آزادیهای "لازم" برخوردارند!
سوررئالیستهای دههی ۱۹۲۰ فرانسه هم تاب تحمل این جلوههای غریب سوررئالیسم را نداشتند.
@amiropouria
#مسمومیت
#مسمومیت_دانش_آموزان
#سوررئالیسم
#صادق_صبا
#ایران_اینترنشنال
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#کریستین_امانپور
#حسین_امیرعبداللهیان
#وزیر_انکار
#وزیر_خارجه
#دروغ
#آزادی_زنان
سه سال پیش در گفتگویی دربارهی "سوررئالیسم در سینما" که صادق صبا در برنامهی خود در شبکه ایران اینترنشنال، مرا دعوت کرده بود، بین شوخی و جدی عرض کرده بودم که در زندگی روزمرهی مردم ایران ِ تحت ِ حاکميت ِ جمهوری اسلامی هر شب و روز اتفاقاتی روی میدهد که سر به سقف بلند سوررئالیسم میساید. برای همین، در ایران در نظر گرفتن سوررئالیسم به عنوان یک مکتب هنری خارج از واقعیات عینی، سخت است.
با خودتان فکر کنید. اگر حتی در امتداد این همه لجنزار دستساز این حکومت، همین چند ماه پیش به ما و شما میگفتند ممکن است بازی پلشتی مثل مسموم کردن دختران دانشآموز در چندین و چند شهر به راه بیاندازند، کداممان باور میکردیم؟ با آن که به درستی معتقدیم "از اینها هیچ چیز بعید نیست"، احتمالا ً در پاسخ به طرح این احتمال میگفتیم دیگر با بچههای مردم که چنین کاری در این ابعاد نمیکنند. میگفتیم دیگر توطئههای تا این حد سوررئال، امکانپذیر نیست.
ولی در نظر آوریم گستردهترین روز این حملات شیمیایی، این مصداق بارز جنایت علیه بشریت درست همزمان شد با انکار باورنکردنی حسین امیرعبدالهیان وزیر خارجه جمهوری اسلامی که توی چشم کریستین امانپور نگاه کرد، لبخندی به چندشآوری ِ چلپاسه زد و گفت پلیس در اعتراضها کسی را با گلوله نکشت، کسی بازداشت نشد و زنان در ایران از تمام آزادیهای "لازم" برخوردارند!
سوررئالیستهای دههی ۱۹۲۰ فرانسه هم تاب تحمل این جلوههای غریب سوررئالیسم را نداشتند.
@amiropouria
#مسمومیت
#مسمومیت_دانش_آموزان
#سوررئالیسم
#صادق_صبا
#ایران_اینترنشنال
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#کریستین_امانپور
#حسین_امیرعبداللهیان
#وزیر_انکار
#وزیر_خارجه
#دروغ
#آزادی_زنان