Amir Pouria
1.96K subscribers
1.11K photos
401 videos
108 files
407 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
در سکانسی از فیلم #رژه_پنگوئن_ها برنده #اسکار بهترین #مستند بلند سال ۲۰۰۶ یک جفت پنگوئن را می بینیم که معاشقه می کنند و رفتارشان به جای تداعی عمل جنسی، شبیه حرمت گذاشتن به همدیگر است. قطعه موسیقی زیبا و گوش نوازی با ترانه ای دربارهٔ یکی شدن و زیبا شدن در دل برف و یخ، سکانس را همراهی می کند. این فیلم آن زمان در ایران هم اکران شد و در #تلویزیون هم به نمایش درآمد. اما این سکانس از آن حذف شد! از آن موقع تا همین اواخر که در برنامهٔ #اتاق_روشن به صحبت از #فیلم آخر آقای #عباس_کیارستمی یعنی #۲۴_فریم نشستیم، همواره به این فکر می کنم که چرا باید در این کشور چنین موقعیت های عاطفی زیبایی از چشم مردم ما دریغ شود؟ در فریم نُهُم فیلم آقای #کیارستمی هم لحظه‌ای کوتاه از هم‌آغوشی یک شیر نر و یک شیر ماده از خیلی دور دیده می شود و اگر بنا بود به #اکران_عمومی درآید، حتماً باید حذف می شد. چه احتمالی از به گناه افتادن و وسوسه و تحریک در چنین تصاویری نهفته است که #سانسور
این سرنوشت را برایشان رقم می زند؟
حتی اگر این حذف، حق مردم نباشد، کاری نمی شود کرد. اما در خانه ها، در #کانون_فیلم ها، #سینماتک ها و کلاس های تخصصی #سینما همه این تصاویر را می بینیم و حق مان است که ببینیم. در تمام مجلات سینمایی دربارهٔ آنها و فیلم های بسیار ممنوع تر با معیارهای امروز و اینجا، #نقد می نویسیم و چاپ هم می شود و مشکلی هم نیست. وقتی منتقدان غیرایرانی از من می پرسند چه طور دربارهٔ فیلمی که نمایش رسمی آن در کشورتان ممکن نیست در مجلات و کتاب های رسمی و دارای مجوز، می نویسید، جواب روشنی برایشان ندارم. می گویم یک توافق نانوشته است. مسئولان هم این را می دانند که تماشای هیچ فیلمی برای یک پیگیر جدی سینما و مطالعات سینمایی، ممنوع نیست. منع هر #سینمادوست از این تماشا مانند آن است که به پزشکان شاخه های مختلف بگوییم هیچ نقطه از بدن بیمار را نباید ببینند و لمس کنند! در نتیجه، تلاش برای از بین بردن همین حق حداقلی، نوع تحمل ناپذیری از تنگ نظری است. امیدوارم اگر در جامعه هم به وفور یافت می شود، من یکی در اطرافم دیگر نشانه‌های ناخوشایند «سانسورچی تر از سانسورچی ها» را نبینم.

@amiropouria
Forwarded from Iranwire
🔹مرجان و خاطره نامیرای صدا و صورتش
با درگذشت خانم «شهلا صافی‌ضمیر» که با نام «مرجان» در زندگی و ذهن میلیون‌‌ها ایرانی، آشنا و زنده است، تمایز بین آنچه در زیست مردم جاری است و آنچه نگاه رسمی و حاکم می‌خواهد تحمیل یا ترسیم کند، بار دیگر خود را به رخ کشید.

مردمی که در هر نسل و سن، بعید یا حتی محال است پاره‌هایی از ترانه‌هایی که با صدای او خوانده و ثبت شد، در خاطرات موسیقایی آن‌ها حک نشده باشد؛ اما به‌غیراز محیط مَجازی و محاوره‌های خصوصی، هیچ جا نمی‌توانند اندوه خود را از فقدان او عینی و علنی، یا حتی خبر این فقدان را اعلام کنند.

همین رویکرد، همین‌که سیستمی می‌خواهد و متاسفانه می‌تواند حتی خاطرات مردم را نیز مُهر مجاز و ممنوع بزند و از هم تفکیک کند، سخت‌ترین سال‌های زندگی زنده‌یاد مرجان را شکل داد.

بعد از روی دادن انقلاب، سال‌هایی به درازای دو دهه را ابتدا در زندان و سپس ممنوع‌الخروجی گذراند تا سرانجام توانست از ایران خارج شود؛ اما در تمام این سال‌ها، صدای زیبا و بیشتر دریغ‌آمیز او در ترانه‌هایش، هم‌نشین تنهایی‌ها و جمع‌های مردم بود و تغییر ابزار پخش موسیقی از کاست به دیسک و بعد به فایل و لینک، هیچ افتی در بازشنیده شدن آنچه خوانده بود، پدید نیاورد. درحالی‌که برخی خوانندگان قدیمی، فقط محبوب هم‌دوره‌های خود باقی ماندند و شهرتشان تا نسل‌های بعدی مخاطبان امتداد نیافت.

جزییات را در گزارش امیر پوریا بخوانید:👇
#اطلاع‌رسانی #سانسور #حذف_صدای_زن
@Farsi_Iranwire
Amir Pouria
فایل صدای لایو اینستاگرامی ماکان نیک‌بخش و امیر پوریا دربارهٔ تئاتر «فرانکنستاین» دنی بویل، زمینه‌های مضمونی رمان مری شلی، خطاهای رایج دربارهٔ این رمان در ایران، فیلم کنت برانا بر اساس آن و بازی بد رابرت دنیرو، بازی دو بازیگر همین تئاتر (جانی لی میلر و بندیکت…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در ادامهٔ فایل صوتی ِ منشن‌شده، فایل تصویری حرف‌های پوریا — چهار محور بحث دربارهٔ نمایش «فرانکنستاین»، جامانده از لایو اینستاگرامی هجده روز پیش:
.

یک) بوسهٔ زن و مرد را از دور دیدن، کارکرد فلسفی آن و محرومیت فلاکت‌بار و اسف‌بار درام در ایران
.
دو) خودویرانگری فیزیکی بی‌حاصل جوانان مدعی علاقه به بازیگری در ایران
.
سه) ایدهٔ بدیع پدر سیاهپوست و پسر سفیدپوست و کارکرد تماتیک انتخاب بازیگر/
Casting
.
چهار) شناخت و مطالعهٔ گسترده‌تر در حدود صد سال پیش و پیشنهاد فیلم درخشان «عروس فرانکنستاین» ساختهٔ جیمز وِیل
.
#امیر_پوریا #فرانکنستاین #دنی_بویل #بندیکت_کامبربچ #جانی_لی_میلر #سیاهپوست #ضدنژادپرستی #سانسور #بازیگری #تحلیل_بازیگری #نقد_تئاتر
.
@amiropouria
Amir Pouria
١۵ ماه پیش جلوی دوربین برنامهٔ «سینمای ایرانی» و رو به روی نوید غضنفری در هتلی در استانبول . @amiropouria اشاره‌ای دربارهٔ این برنامه در ادامه می‌آید👇

پانزده ماه پیش در هتلی در استانبول.
تصویر نوید غضنفری را در آن آینهٔ روی دیوار پشت کاناپهٔ پشت سرم ببینید. این قدری که صورتش در آن دیده می‌شود، معادلی است از میزان حضور مرئی او در مجموعهٔ مستند «سینمای ایرانی» که این روزها از شبکهٔ ایران اینترنشنال پخش می‌شود. ظاهراً فقط صدای او را روی برنامه می‌شنویم و اسمش در آغاز تیتراژ پایانی می‌آید. اما ضرباهنگ هر قسمت و نوع مسیر بسیار به‌خصوصی که در نگاه به موضوع انتخاب می‌کند، کار او و متأثر از نقشی است که در کل مجموعه داشته. از متنی که نوشته تا این که می‌داند بین تمام طرف‌های مصاحبه، از چه کسی چه چیزهایی پرسیده و چه دریافت کرده تا نظارت بر تدوین، در کلیت و در جزئیات
.
اما «انتخاب رویکرد» در هر قسمت که به تعیین فیلم‌ها و ریز ریز ِ موضوع بحث می‌انجامد، از بقیهٔ نقش‌هایی که نوید در کار دارد، نامرئی‌تر است و چون پخش مجموعه ادامه خواهد داشت، توضیحش را به نوبت دیگری موکول می‌کنم. نوبتی که مثل قسمت اخیر، ریتمی توفنده داشته باشد و مهم‌تر آن که این ریتم تند به «شتاب» و آشفتگی شبیه نشود
.
نوید البته انسان فروتنی است. همیشه بوده و این را هر کسی که با او کار کرده، حتماً می‌داند؛ از شیراز و تهران تا «من و تو» و «ایران اینترنشنال». وانگهی قصدم از اشاره‌ به حضور مؤثر ولی دور از شلوغ‌کاری‌اش در مجموعه، فقط یادآوری این فروتنی نیست. بلکه می‌خواهم مفهوم کار حرفه‌ای در رسانه را به هر مخاطب این اشاره - از جمله خودم - گوشزد کنم که با نشستن در ویترین افتخارات، یکی نیست. ظاهراً دیگران جلوی دوربین نشسته‌اند و بازیگران فیلم‌ها در تصاویر دیده می‌شوند. اما ستارهٔ این برنامه، نوید غضنفری است. این ماییم که نباید گول «توی کادر بودن» را بخوریم و آن آینه را آن گوشه و در جایگاه سرمنشاء، درست ببینیم
.
مجموعهٔ «سینمای ایرانی» فعلاً پخش اینترنتی ندارد و در سایت نمی‌آید. تکرار قسمت «سانسور» که آخرین قسمت سری «سینما و حاکمان» است را ببینید تا ببینید دربارهٔ ریتم و رویکردش چه عرض می‌کنم:
.
امروز پنج‌شنبه ١۴ اسفند/ ساعت ١۵:٣٠
فردا جمعه ١۵ اسفند/ ساعت ١٨:٣٠
به وقت تهران
.

@amiropouria
.
#تاریخ_سینما #تاریخ_سینمای_ایران #سینمای_ایران #سینمای_ایرانی #سانسور #نوید_غضنفری #امیر_پوریا #ایران_اینترنشنال
Amir Pouria
Photo
از ۱۰ سال و ۲۰ سال می‌گذرد که در خیلی موقعیت‌های باربط یا ظاهراً بی‌ربط، می‌گویم جامعه و مديران و حکومت ایران بايد از سینمای آمریکا یاد بگیرند. در حالی که مدیران جزء و کل ما تخصص وارونه‌ دارند که هر چیز ساده و انسانی مثل پوشش مردم و آتش‌بازی چهارشنبه سوری را سیاسی کنند و از دل آن جدلی بین خود و مردم راه بیاندازند، هالیوود و تفکر مدیریتی آن ماهرانه فیلمی مثل "تاپ گان ۲: ماوریک" را تا جای ممکن، غیرسیاسی می‌سازد. خلبانان گروه تاپ گان نیروی دریایی ارتش آمریکا در فیلم تا قلب کوهستان‌های برفی ِ "دشمن" می‌روند و بمباران جانانه‌ای می‌کنند و برمی‌گردند، اما هرگز اسم این دشمن نمی‌آید، جزئیات مناسبات سیاسی‌اش با آمریکا نقش چندانی در عملیات ندارد (شاید منهای زمان‌بندی دوهفته‌ای) و جز سماجت نیروهایش در رویارویی حین عملیات، حتی ویژگی منفی عجیب و غریبی هم به آن منسوب نمی‌شود. البته که همه می‌فهمیم روسیه است و البته که چنین فیلم‌هایی در نهایت مثل یک مانور توانایی نظامی عمل می‌کنند؛ اما همچنان در محدوده‌ی سینما هدف فیلم ایجاد لذت و درگیری و هیجانی‌ست که هویت سیاسی وَر ِ مقابل قهرمانانش طی آن، اهمیت اساسی ندارد و فیلم هم بلد است بدون ظاهر سیاسی، کارکرد پوززنی خود را به تمامی به دست بیاورد.
اینجا اما عزل یک مدیر روابط عمومی بابت انتشار یک عکس، چنان با نابخردی ِ سیاسی توأم است که حتی نمی‌دانند اعلام خبر این برکناری، به معنای امضای سند ِ ریاکاری، پنهان‌کاری، نبود ِ آزادی اخبار و اصرار به دروغگویی رسانه‌ای‌ست. کسی از این عزل یا محدودیت‌ها و تهدیدهایی مانند اعلام جرم بابت ارسال فیلم و عکس برای رسانه‌های فارسی‌زبان بیرون از ایران، به ترس و وحشت نمی‌افتد. کسی عبرت نمی‌گیرد که دیگر خبری و عکسی که آقایان را خوش نیاید، منتشر نکند. بلکه به جایش همه مطمئن می‌شوند که کوچک‌ترین تلاش‌ها برای انتقال اخبار واقعی از هر پدیده‌ی هرچند غیرسیاسی، از دید حاکمیت پنهان‌کار ما، سیاسی‌ست. اینجا مردم را بابت همین افشاگری و در ادامه‌ی آن، مطالبه‌گری، سرسپرده‌ی "دشمن" می‌انگارند و آن جا حتی خود دشمن را مثل بدمن معمول درام که لازمه‌ی شکل‌گیری درام است، تصویر می‌کنند. یا مثل "تاپ گان ۲: ماوریک" اصلاً کاری بهش ندارند و تصویرش نمی‌کنند!

پی‌نوشت: عکس کلاهم بر روی صندلی سالن سینما اگر خوب درمی‌آمد و عظمت تصویر و صدا را اندکی منتقل می‌کرد، دست به دامان عکس‌های دیگر نمی‌شدم!

#تاپ_گان #نقد_فیلم #سانسور #سانسور_خبر #ریاکاری #تام_کروز #دشمن #دژمن
#topgun #topgunmaverick

@amiropouria
Amir Pouria
یادداشت امیر پوریا درباره‌ی خبر اعلام فهرست سینماگران ممنوع‌الکار توسط وزارت ارشاد @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇

آیا فرقی می‌کند که این خبر را محمد خزاعی حالا اعلام کرده یا یکی از مدیران قبلی سازمان سینمایی در گذشته اعلام می‌کرد؟ یا موقعی که هنوز سازمان سینمایی تشکیل نشده بود، یکی از دارندگان عنوان معاونت سینمایی وزارت ارشاد، به جای آن همه ممنوعیت آشکار که انکارش می‌کردند، می‌آمد و در انظار، اعلام می‌کرد؟
واقعیت عجیب این است که انواع این گونه سِمَت‌ها در مديريت دولتی سینما در ایران، افراد را از هر چیزی تحت عنوان فردیت، تهی می‌کند. حرف‌هایشان، جهت‌گیری‌هايشان و جالب آن که حتی واژگان‌شان عین هم می‌شوند. همه می‌خواهند "به موضوع ورود کنند" یا "در این راستا اقدام کنند"! وقتی محمود اربابی مدیر اداره نظارت و ارزشیابی بود، در یک برنامه‌ی رادیویی و همچنین در مجله‌ی "مردم و جامعه" با او مناظره‌ای کردم در باب دامنه‌ی مدیریتش یعنی سانسور. می‌گفت در کلاس‌هایش در دانشگاه صدا و سیما، فیلمی مثل "سنتوری" را که توقیف شده، نمایش می‌دهد. پرسیدم یعنی به دانشجویان نشانش می‌دهید تا ادب از بی‌ادبان (به تعبیر ارشاد) بیاموزند و این جوری فیلم نسازند؟ گفت نه، به عنوان فیلمی که استانداردهای خوبی دارد نمایشش می‌دهم!
وقتی فردی تا این حد از نظر شخصی خودش دور می‌شود و به اقتضای میز و مقامش عمل می‌کند، چه فرقی می‌کند که در دوره‌ی مديريت او چه رخ دهد؟ فیلمی که از دیدشان باید توقیف شود، فردی که در نظرشان کار عیبی کرده و باید جیز شود، خواهد شد؛ هر کسی که مدیر است، باشد‌. فرقی نخواهد کرد.
همان طور که اعلامش هم نه تنها به قانونمندی یا شفافیت ربطی ندارد، بلکه درست مترادف است با رسمیت‌ بخشیدن به قیم‌مآبی و تصور آقابالاسری که البته نه تنها تازگی ندارد؛ بلکه اساساً در خود واژه‌ی "ارشاد" که در نام این وزارتخانه به دُم ِ فرهنگ بدل شده، نهفته است‌‌. از روز اول بوده و این اعلام‌ها چیز جدیدی را آشکار نمی‌کند.

پی‌نوشت: چه تلخ و مضحک است که چند صد نفر سینماگر، بلکه هم بیشتر، باید مننظر بنشینند تا چنین فهرست سیاهی اعلام شود و بعد که دیدند نام‌ خودشان در آن نیست، دست به آسمان ببرند و شکر بگويند!

@amiropouria


#سازمان_سینمایی #سانسور #توقیف #ممنوع_الکاری
Amir Pouria
این فقط یک یادبود تزئینی نیست. برش‌های کوتاهی‌ست از گفت‌وگویم با اصغر یوسفی‌نژاد در سال ۹۶ که حالا باید با بهت و رنج، کنار اسمش بنویسم "زنده‌یاد". با این سه تکه، می‌شود کمی بهتر او را شناخت تا بدانید امثال ما نویسنده‌های سینمایی این روزها برای فقدان چه کسی…
این فقط یک یادبود تزئینی نیست. برش‌های کوتاهی‌ست از گفت‌وگویم با اصغر یوسفی‌نژاد در سال ۹۶ که حالا باید با بهت و رنج، کنار اسمش بنویسم "زنده‌یاد". با این سه تکه، می‌شود کمی بهتر او را شناخت تا بدانید امثال ما نویسنده‌های سینمایی این روزها برای فقدان چه کسی می‌سوزند.
------------
بعد از شگفتی ِ فیلم اول، انتظارها برای تماشای فیلم دوم یوسفی‌نژاد بسیار بود. اما سازمان سینمایی و وزارت ارشاد به این فیلم که "عروسک" نام داشت، پروانه‌‌ی نمایش نداد.
آخرین گپ من و ایشان در هفته‌های اخیر، درست به همین موضوع مربوط و ختم می‌شد: بار دیگر به اين که فیلم دومش "همچنان مورد غضب" آقایان واقع شده، اشاره کرد و وضعیت آن را "عملاً در محاق توقیف" دانست.
نتیجه‌ی تلخ: مرگ در ۵۳ سالگی بر اثر خون‌ریزی مغزی بدون رخ دادن هیچ تصادفی.
نتیجه‌ی مضحک و البته تلخ‌تر: تسلیت رئیس سازمان سینمایی بابت درگذشت او!

-----------
جریان اخیر فیلم‌هایی که به زبان ترکی ساخته شده و می‌شوند و از "زغال" ساخته‌ی اسماعیل منصف تا "آتابای" نیکی کریمی و "پوست" برادران اَرک، تمامش جدی‌گرفتنی‌ست، این سال‌ها با فیلم "اِو" (که به ترکی یعنی "خانه") ساخته‌ی اصغر یوسفی‌نژاد شروع شد. از طرف دیگر، بین ده‌ها فیلم که در امتداد موفقیت آثار اصغر فرهادی در سینمای ایران شکل گرفت، همواره همین فیلم "اِو/خانه" را بهترین نمونه دانسته‌ام که البته ربطش به کار فرهادی فقط از جهت آن چه "تعلیق اخلاقی" می‌نامم، قابل بررسی‌ست. وگرنه، جهان کاملاً متمایز خودش را خلق و در تماشای نخست، میخکوب‌تان می‌کند.
-----------
به سینمای جاری ایران، امید چندانی نیست که فیلمساز جدید دارای اصالت و قابل اعتنا معرفی کند. چیزی در این جامعه‌‌ی مچاله‌شده در دستان بی‌کفایتی که دهه‌هاست مردم و اقتصاد و هنر و فرهنگ را می‌فشرند و می‌چلانند، خبر از معجزه‌ی تازه‌ نمی‌دهد. از همین باب بود که در روز ملی سینما (۲۱ شهریور) نوشتم روزی برای سینمایی که یادش به خیر! فردایش اصغر یوسفی‌نژاد یعنی یکی از چند فیلمساز انگشت‌شمار این سال‌ها که شروع امیدبخشی داشت، درگذشت و آن ناامیدی، قطعی‌تر شد!
----------
فیلم "اِو" را پیدا و تماشا کنید. یاد یوسفی‌نژاد با آن، زنده می‌ماند.

#اصغر_یوسفی_نژاد
#سانسور
#وزارت_ارشاد
#سازمان_سینمایی
#سینمای_ایران
#معرفی_فیلم
#معرفی_کتاب
#نقد_فیلم
#بازیگری
#کارگردانی
#اصغر_فرهادی
#نیکی_کریمی

@amiropouria
Amir Pouria
‌نوشته‌ای از امیر پوریا درباره‌ی همراهی سینماگران با موج اعتراض‌های مردم در این روزهای شهریور ۱۴۰۱ تشخیص شرایط، فکر به این که هر همراهی با جریان خونخواهی و اعتراض‌های مردم، تا چه اندازه برای نظام و نمایندگان نگرشش گران تمام می‌شود، در احوال کنونی بسیار مهم‌تر…

‌اواخر دهه‌ی ۷۰ خورشیدی وقتی تازه گوشی موبایل و سیم‌کارت داشتیم، در سفری با رفیقی یکسره گوشی‌ها را در جاهای مختلف جلوی چشم‌مان می‌گرفتیم تا ببینیم "آنتن می‌ده یا نه"! نه بنا بود کسی بهمان زنگ بزند، نه خودمان قصد تماسی داشتیم. اما آنتن داشتن، دغدغه‌مان شده بود و هیچ جا ازش خلاصی نداشتیم. اگر رستوران یا محله‌ای آنتن نمی‌داد، رهایش می‌کردیم و می‌رفتیم جای دیگری که موبایل، آنتن داشته باشد!

نیاز به اتصال به شبکه‌ی جهانی اینترنت، چنین چیزی‌ست. لازم نیست حتماً منتظر ایمیل یا تماس مشخصی باشی. همین که قطع شد، تمام دغدغه‌ات می‌شود پیدا کردن راهی، مرورگری، فیلترشکنی که بتواند تو را به دنیا وصل کند.
در احوال این روزها، نیاز به دانستن اخبار تجمعات و اعتراض‌های شجاعانه‌ی مردم در این همه شهر ایران و همراهی انبوهی از ایرانیان خارج از کشور با آنها، نیازی جدی و شاید برای خیلی‌هایمان به اندازه‌ی نان شب، واجب است. از دست دادن یکی از منابع معدود با توجه به سانسور همه‌جانبه‌ی اخبار واقعی در صدا و سیما و رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی، برای مردم به شدت رنج‌آور است و خوب حس این وضعیت را می‌شناسم. حس پادرهوایی، تنهایی ِ محتوم، حتی بی‌پناهی. حسی از نداشتن هیچ نوع همراه و پشتیبان دور و نزدیک‌. حسی شبیه گیر کردن در آسانسوری که منفذی برای ورود هوا ندارد، افتادن در جزیره‌ای که هیچ کشتی و هواپیمایی از اطرافش رد نمی‌شود، ماندن در برف و کوهستانی که هیچ راهی به آبادی ندارد...
هر بار که این نظام سرکوبگر در آشکارترین جلوه‌ی محروم کردن مردم از بدیهی‌ترین حقوق‌ انسانی‌شان، چنین وضعیتی برای آنها رقم می‌زند، برای من انتشار هر چیزی در هر پلتفرم، به‌شدت غمبار است. حس می‌کنی هر چه رو به آشناهایت فریاد زده‌ای، دهان‌شان را سفت بسته‌اند و جوابی از آنها نشنیده‌ای.
هیچ نمی‌دانم چه می‌شود کرد.‌ آدرس یک کانال تلگرامی برای دسترسی به پراکسی را اینجا می‌آورم که با کلیک روی هر یک از لینک‌هایی که ارائه داده، می‌شود دست‌کم فیلترینگ تلگرام را دور زد:
https://t.me/Forall_Proxy

امیدوارم راه‌های جهانی برای نجات از این وضعیت و به ویژه باخبری مردم ایران از اوضاع از طریق اینستاگرام و فیسبوک، به سرعت در راه باشد.

#قطعی_اینترنت
#انزوا
#سانسور
Amir Pouria
‌ در روز چهلم پس از جان سپردن مهسا امینی، چیزی جز چنین ویدئویی به نظرم نمی‌رسد. همین چند شب پیش از صدا و سیما پخش شده و نشان می‌دهد هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد و حضرات حتی به قاعده‌ی یک ارزن هم گوش‌ها را باز نکرده و فریاد ابراز انزجار مردم از حکومت‌شان را…

در روز چهلم پس از جان سپردن مهسا امینی، چیزی جز چنین ویدئویی به نظرم نمی‌رسد. همین چند شب پیش از صدا و سیما پخش شده و نشان می‌دهد هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد و حضرات حتی به قاعده‌ی یک ارزن هم گوش‌ها را باز نکرده و فریاد ابراز انزجار مردم از حکومت‌شان را نشنیده‌اند. چیزی که به همه‌مان یادآوری می‌کند چرا خشمگینیم و چرا خشم‌مان جز با رسیدن به روز اتمام دوران اینها، فرونمی‌نشیند.
***
میان حرف‌های مقامات جمهوری اسلامی، این نوع اقرارهای ناخواسته و از روی حُمق،‌ بی‌شمار است‌. در این گفت‌وگو، این احمد امیرآبادی فراهانی که از سه دوره‌ پیش نماینده‌ی قم در مجلس بوده، بی‌ آن که درست بفهمد، به این که مهسا امینی با وخامت حال در بیمارستان بستری شده، اقرار می‌کند.

ندانسته دارد می‌گوید پیکر او چنان رنجور و آسیب‌دیده بود که انتشار عکسش می‌توانسته به خشم مردم منجر شود که شد.

اشاره‌اش به انتشار عکس توسط کسانی که او "مأمور آمریکا" می‌نامدشان، اعترافی ابلهانه به پنهانکاری و سانسور خبری‌ست که در این مورد بخصوص یعنی جان باختن دختری ۲۲ ساله بعد از بازداشت توسط گشت ارشاد، خود به خود یعنی تأکيد بر این که در مراحل بعدی هم خانواده‌ی او را تحت فشار می‌گذاشتند تا خبر به هیچ جا درز نکند.

ادعای دستگیری دو آمریکایی، در عین توهم‌‌زدگی، باز ناخواسته تأییدی‌ست بر آن که این سیستم هر صدایی را که بخواهد اصل خبری را به گوش مردم برساند، خفه می‌کند.

و البته آن جاهایی‌ که می‌گوید منتظر فرصت و بهانه بوده‌اند. اطمینان به نارضايتی جمعیت انبوه مردم که در انتظار فرصتی برای انفجار نارضایتی‌شان بوده‌اند!

***
یک لحظه صبر کنید. فهرست بلاهت‌های قابل تشخیص در همین ویدئوی ۳۰ ثانیه‌ای، ناتمام خواهد ماند اگر به آن "خُب" آخر مجری صدا و سیمایی اشاره نکنم. اولش جوری می‌پرسد کدام کشور که آدم فکر می‌کند کمی طعنه در سؤالش نهفته. بعد که اسم آمریکا را می‌شنود، خیالش راحت می‌شود که همان دُژمن خودمان است و با یک "خب"، هضمش می‌کند.
***
دوستان بسیاری در واکنش به این گیر دادن بنده به یک ویدئو یا نقل قول، می‌گویند کار از این حرف‌ها گذشته و نباید به این لاطائلات حضرات توجه کرد. ولی برای درک میزان شناعت اینان، برای ثبت در تاریخ و برای حفظ و تحکیم خشم ِ به‌جای ما و شما، اینها را باید باز شنید و به یاد سپرد.

@amiropouria

#مهسا_امینی #چهلم_مهسا_امینی #چهلم #گشت_ارشاد
#سانسور #سانسور_خبری #توهم #صدا_و_سیما #اعتراضات_مردمی #اعتراف_ناگزیر
Amir Pouria
اصل ماجرا این است که "فوتبال ۳۶۰" یک برنامه‌ی اینترنتی بی‌نیاز از مجوز نیست. اصلاً فقط یک برنامه نیست. @amiropouria یادداشت امیر پوریا را در ادامه یخوانید
اصل ماجرا این است که "فوتبال ۳۶۰" یک برنامه‌ی اینترنتی بی‌نیاز از مجوز نیست. اصلاً فقط یک برنامه نیست. یک وبسایت ورزشی در
domain
رسمی و داخلی ایران یعنی
.ir
است، چَنِل یوتوبی، اپلیکیشن و صفحه‌ی رسمی در پلتفرم‌های مختلف دارد‌.

بنابراین بدیهی است که باید با مجوز و تحت نظر "سازمان‌های مربوطه" کار کند. این که دقیقاً از ساترا مجوز می‌‌گیرد، بازبین‌های نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد باید تأییدش کنند یا چی، نه باخبرم و نه فرقی می‌کند. چون نتیجه، همین است که در گفتگوی اخیر عادل فردوسی‌پور با عليرضا جهانبخش - بعد از ۷ ماه پخش نشدن- می‌بینید و می‌شنویم:

از همه چیز با اشاره و به طور غیرمستقیم صحبت می‌شود، به طور مسلم حتی یک بار هم کلماتی مانند "اعتراض"، "تجمع"، "نارضایتی"، "آزادی" یا "آزادی‌خواهی"، "حجاب" یا حتی "پوشش"، "سرکوب"، "خشونت" و هر واژه‌ی خفیف‌تری در آن به کار نمی‌رود و البته سانسورهای خنده‌آوری مثل این که در اسلاید دوم می‌بینید، در آن اتفاق می‌افتد:

اسلاید اول را ببینید. نشان می‌دهد که قرار بوده در اسلاید دوم تصویرهایی از دلداری دادن بازیکنان تیم ملی آمریکا به فوتبالیست‌های ایرانی در پسزمینه نشان داده شود و مجری و مهمان برنامه، آشکارا به آنها نگاه کنند. اما در تدوین یا بهتر است بگویم در مرحله‌ی "نظارت"، تصاویر حذف می‌شوند.
عکس‌هایی که همه دیده‌اند. طرفین گفت‌وگو درباره‌ی آنها با لحن و کلمات ستایش‌آمیز حرف می‌زنند. اما حضرات بس شجاع‌دل، تصور می‌کنند نمایش آنها در برنامه، زیادی‌ است و باعث همدلی با "آمریکایی‌ها" خواهد شد!
این نوع ِ زحمت کشیدن مسئولینی‌ است که در اسلاید اول، خود را لایق پاداش می‌دانند. چه فرقی می‌کند در کدام نهاد دولتی یا حکومتی کار کنند؟ این روشی است که این سیستم بر آن استوار بوده و می‌پندارد با همین الگو خواهد توانست سرجایش بماند.

@amiropouria
#عادل_فردوسی_پور
#علیرضا_جهانبخش
#فوتبال
#فوتبال۳۶۰
#تیم_ملی
#جام_جهانی_قطر
#سانسور
#مجوز
#نظارت
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات۱۴۰۱
#انقلاب۱۴۰۱
Amir Pouria
به همین مناسبت، فردا پنج‌شنبه ۵ سپتامبر همزمان با نمایش فیلم "شاهد" ساخته‌ی نادر ساعی‌ور در فستیوال ونیز، ویدئوی نه چندان مفصل و نه خیلی مختصری در کانال یوتوب بنده منتشر خواهد شد @amiropouria
امروز پنجم سپتامبر فیلم "شاهد" ساخته‌ی نادر ساعی‌ور با فیلمنامه‌ی او و جعفر پناهی و با بازی مریم بوبانی، غزل شجاعی، هانا کامکار، نادر نادرپور و عباس ایمانی در هشتاد و یکمین دوره‌ی بی‌یناله، فستیوال فیلم ونیز ۲۰۲۴ به نمایش درمی‌آید.
این سومین فیلم بلند ساعی‌ور است و دو فیلم قبلی‌اش "نامو یا بیگانه" و "بی‌پایان" به جلوه‌هایی از حضور مأموران امنیتی جمهوری اسلامی در لابه‌لای مردم عادی می‌پرداخت که به باورم در سینمای ایران بی‌سابقه است؛ و حتی در زیست جاری ما هم.
اگر درباره‌ی او که فیلمنامه‌نویس دو فیلم "سه رُخ" و "خرس نیست" چعفر پناهی هم بوده، چندان نمی‌دانید، ویدئوی نه‌چندان طولانی و نه خیلی مختصری در معرفی کار و کارنامه‌اش امروز در کانال یوتوبی بنده تقدیم می‌شود.
ساعی‌ور به تازگی در گفتگوی بابک غفوری‌ آذر با او در "رادیو فردا" درباره‌ی تجربه‌ی فیلمبرداری فیلم "شاهد" در ایران، آن هم بدون درخواست مجوز و بدون گردن گذاشتن به قوانین سانسور و حجاب اجباری، گفته است: «الان در سینمای ایران فضایی است که برای عده‌ای همکاری با فیلم‌هایی که حجاب را رعایت نمی‌کنند، کاملاً پذیرفته شده است. جالب این است که برخی به ما می‌گفتند اگر باحجاب فیلمبرداری می‌کنید، ما نمی‌آییم. الان بازیگران زن در ایران به دو دسته تقسیم شده‌اند؛ بازیگرانی که شرط‌شان بی‌حجاب بودن فیلم است و دیگرانی که باحجاب بودن کار.»
معتقدم برای انسان ایرانی و ایرانی ِ انسان، یعنی هر کس که به دستاوردها، رنج‌ها و زخم‌های معترضان و زنان در خیزش "زن زندگی آزادی" و بعد از آن احترام می‌گذارد، توجه نشان دادن به این سینمای مستقل، بسیار لازم‌تر از دنباله‌روی کورکورانه از تبلیغات رسمی و ستاره‌بازی سینمای دارای مجوز است.‌

@amiropouria

لینک ویدئو:

https://youtu.be/A3RGkhhsfSY

#نادر_ساعی_ور #جعفر_پناهی #مریم_بوبانی #هانا_کامکار #غزل_شجاعی #فستیوال_ونیز #سینمای_مستقل ##سینمای_زیر_زمینی #سانسور #حجاب_اجباری #حجاب_اختیاری #زن_زندگی_آزادی
Forwarded from RadioFarda
🔸پس از معرفی فیلم «#در_آغوش_درخت» به‌عنوان نماینده ایران در اسکار ۲۰۲۵ از سوی بنیاد سینمایی فارابی، کانون فیلمسازان مستقل ایران (ایفما) به این اقدام اعتراض کرد.

🔸کانون فیلمسازان مستقل در نامه‌ای سرگشاده به آکادمی اسکار، خواستار تجدید نظر در روش انتخاب نماینده ایران شد و تأکید کرد که این انتخاب نباید توسط نهادی دولتی که مسئول #سانسور سینماگران است، انجام شود.

🔸این اعتراض در حالی مطرح شد که فیلم «در آغوش درخت»، محصول مشترک سازمان تبلیغات اسلامی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بدون حضور در جشنواره‌های خارجی به نمایندگی ایران در #اسکار معرفی شده است.

🔸ایفما با اشاره به موفقیت فیلم‌های مستقل ایرانی در جشنواره‌های جهانی، از آکادمی اسکار خواست تا در انتخاب نماینده ایران، از هیئت‌های مستقل کمک بگیرد و به آثار مستقل فرصت نمایش دهد.

@RadioFarda
Amir Pouria
سوءاستفاده‌ی تبلیغاتی یک فیلم در آستانه‌ی اکران از افسانه بایگان و ممنوع‌‌الکاری او! @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید👇
فیلمی اکران شده یا قرار است اکران شود. خبرش به چشمم خورد. نه دقیق می‌دانم و نه می‌شناسم. نه برایم اهمیتی دارد‌ و نه آن قدر خام‌اندیشم که تصور کنم در این دوران و شرایط، با فیلمی که زیر همان قوانین نظارتی و حجاب زورکی و محدوده‌ها می‌نشیند، ممکن است چیز قابل اعتنایی هم شکل بگیرد (هر کدامتان که داعیه‌ی سینماشناسی دارید، از محصولات سینمای دارای مجوز و قابل اکران بعد از انقلاب ۱۴۰۱ اگر حتی یک نمونه می‌شناسید که بتوانید بگویید ندیدنش به معنای از دست دادن بخش مهمی از تاریخ سینمای ایران است، اسم ببرید. وضعیت برزخی، جایی برای پدید آمدن فیلم درست، باقی نمی‌گذارد).
اما به آن فیلم در دست اکران برگردیم. چیزی که درباره‌اش کُفرم را درآورده و ناسزاهایی را سزاوار گروه سازندگان و مبلغانش کرده، این است که در تبليغاتش آورده‌اند: "فیلم خداحافظی افسانه بایگان با سینما". عجب وقاحتی! یک خانم بازیگر، احتمالاً پیش از شهریور ۱۴۰۱ و پیش از "زن زندگی آزادی"، با حجاب اجباری در فیلمی بازی کرده و حالا که دیگر در جایگاه یک "انسان ایرانی و ایرانی ِ انسان"، حاضر نیست به سر کردن این اجبار به عنوان پیش‌-شرط جلوی دوربین رفتن تن دهد، صاحبان فیلم از تصمیم و عزم خانم بایگان برای تبلیغ کارشان استفاده/سوء استفاده می‌کنند. انگار در این "آخرین" بودن، سهمی داشته‌اند که حالا ممنوعیت و سرکوب او را عامل تبلیغ فیلمشان می‌گیرند!

آیا کسی به آنها گفته چنین کنند؟ آیا مجبور و تحت فشار بوده‌اند که این را بگویند؟ آیا این شرطی بوده که برایشان گذاشته‌اند تا به فیلمی با بازی خانم بایگان، پروانه‌ی نمایش داده شود؟ به هیچ وجه. سازمان سینمایی و وزارت ارشاد کنونی که رسماً با وزارت اطلاعات فرقی ندارد و با عوض شدن دولت هم "اقتضای حکومت" تغییری نمی‌کند. مجموعه‌ی سانسورچی و عوضی، همچنان عوضی‌ست و عوض نمی‌شود. اما این خبط تبلیغاتی، اصلاً از گور آنها بلند نشده. فکر خود صاحبان فیلم است که سوءاستفاده‌گری و حتی توهین‌ نهفته در این تمهید تبلیغی، حالیشان نیست.

وقتی بنیان مجموعه‌ای (اینجا مجموعه‌ی صدور مجوز و تمام چارچوب‌هایش) در لجنزار بنا شده باشد، از کوچک‌ترین شاخ و برگ‌هایش هم لجن می‌چکد.

#افسانه_بایگان #حجاب_اختیاری #نه_به_حجاب_اجباری #سینمای_اکران #سینمای_دارای_مجوز #وزارت_ارشاد #سازمان_سینمایی #سانسور #سرکوب #زن_زندگی_آزادی #انقلاب۵۷ #انقلاب۱۴۰۱ #فرق_می_کنه_کی_رئیس_جمهور_باشه !!