در تقارن زمانی عجیب و غیرقابل باوری، داشتم بازی درخشان آقای #مهدی_فخیم_زاده را در فیلم درست و حسابی #به_وقت_خماری می دیدم و از فکر این که دارد در فیلم اخیرش #مشت_در_وقت_اضافه بازی هم می کند، کیفور بودم. فیلم که تمام شد و به خانه که رسیدم، خبر تصادف شدید او در روز ماقبل آخر فیلمبرداری فیلم خودش را دیدم و خواندم. حالا به تهران منتقل شده و در بیهوشی به سر می برد. حساسیت های بعد از #پرونده_پزشکی آقای #عباس_کیارستمی باعث نگرانی پزشکان و پرسنل هر بیمارستانی شده و بعید نیست که در مواردی، همین نگرانی باعث ادعای نداشتن ِ تخت خالی و نپذیرفتن افراد نام-آشنای فرهنگی شود. انتظار این است که به جای برخورد اینچنین، میزان مراقبت ها و رسیدگی تخصصی بیشتر و دقیق تر شود تا اعتماد ضروری و کمرنگ شده، بازگردد. سلامتی آقای #فخیم_زاده به همان اندازه که برای جامعهٔ #سینمای_ایران مهم است، باید برای #جامعهٔ_پزشکی نیز مهم باشد و عامل جلب اعتماد دوباره.
او یکی از میراث داران ارزشمند نوعی از فعالیت سینمایی است که تجربه را به تخصص و شناخت بدل می کرد. برای رویارویی با سطح دانش او تماشای گفتگوی بنده با او در برنامهٔ اینترنتی #آپاراتچی یا هر گفتگوی تخصصی دیگر می تواند کافی باشد. آرزوی سلامتی او، تکمیل فیلم #مشت_در_وقت_اضافه و شنیدن دوبارهٔ صدا و لحن و لبخند بی مشابه اش، دلمشغولی اساسی این روزهای ماست.
پی نوشت: اگر قول بدهید که کم تعجب کنید، عرض می شود کمدی اجتماعی #به_وقت_خماری ، جنبه های غافلگیرکنندهٔ فراوانی دارد که به زودی از آن خواهم گفت. به عنوان دستگرمی، این را داشته باشید که ایدهٔ محوری اش، بارها خواستگاری رفتن یک سروان نیروی انتظامی و جواب رد شنیدن است. گمان می کنید از آن فیلم هاست که می خواهد شخصیت مأمور را تطهیر کند؟ به هیچ وجه. بلکه بیشترین موقعیت های کمیک خود را با حق دادن به دافعه ای که اعضای خانوادهٔ دختر نسبت به او دارند، خلق می کند.
#سینمای_کمدی پرهیز و پیشگیری از #خطای_پزشکی
@amiropouria
او یکی از میراث داران ارزشمند نوعی از فعالیت سینمایی است که تجربه را به تخصص و شناخت بدل می کرد. برای رویارویی با سطح دانش او تماشای گفتگوی بنده با او در برنامهٔ اینترنتی #آپاراتچی یا هر گفتگوی تخصصی دیگر می تواند کافی باشد. آرزوی سلامتی او، تکمیل فیلم #مشت_در_وقت_اضافه و شنیدن دوبارهٔ صدا و لحن و لبخند بی مشابه اش، دلمشغولی اساسی این روزهای ماست.
پی نوشت: اگر قول بدهید که کم تعجب کنید، عرض می شود کمدی اجتماعی #به_وقت_خماری ، جنبه های غافلگیرکنندهٔ فراوانی دارد که به زودی از آن خواهم گفت. به عنوان دستگرمی، این را داشته باشید که ایدهٔ محوری اش، بارها خواستگاری رفتن یک سروان نیروی انتظامی و جواب رد شنیدن است. گمان می کنید از آن فیلم هاست که می خواهد شخصیت مأمور را تطهیر کند؟ به هیچ وجه. بلکه بیشترین موقعیت های کمیک خود را با حق دادن به دافعه ای که اعضای خانوادهٔ دختر نسبت به او دارند، خلق می کند.
#سینمای_کمدی پرهیز و پیشگیری از #خطای_پزشکی
@amiropouria
Amir Pouria
۹ مرداد ۱۳۷۲، هادی اسلامی درگذشت. یادداشتی به بهانهی سالمرگ او @amitopouria متن در ادامه میآید 👇
هفتهی پیش، اوقات من و چند رفیق موافق جور شد و نشستیم به نوش و نیوش و گپ و یاد و تماشای نوری و اسلامی و اسماعیلی در "سرب" (مسعود کیمیایی، ۱۳۶۷).
پریروز، زادروز مسعود کیمیایی بود و امروز، سالگرد فقدان هادی اسلامیست. در ۵۳ سالگی، آن قدر زود کارش با دنیا تمام شد که حتی صدابرداری سرصحنه هنوز در سینمای ایران رواج کامل پیدا نکرده بود. تازه آن قاعدهی آخر دههی شصت و اوایل دههی هفتاد برقرار شده بود که باید دستکم ۳ نفر از ۷ نقش اصلی و مکمل هر فیلم، جای خودش حرف میزد. در "سادهلوح" و "شتابزده" هر دو کار مهدی فخیمزاده، صدای او را بر صورت خودش شنیدیم و تا جایی که میدانم، در سینما فقط در "طعمه" صدابرداری همزمان را تجربه کرد. فیلم پلیسی ِ خوشساختی که امروز حتی مدعیان و سازندگان فیلمهای پلیسی یا جاسوسی پرخرج هم نمیتوانند لحظههای سادهی انسانی آن مثل مواجههی شاگرد قدیمی (فرامرز قریبیان) و معلم دوران مدرسهاش (هادی اسلامی) را درست از کار دربیاورند؛ و اولین و آخرین ساختهی فرامرز صدیقی بود.
صدای هادی اسلامی به غیر از یکی دو نفر، از بیشتر دوبلورهایی که نقشهای او را میگفتند، بمتر و پُرتر بود. در همین "سرب"، تکگویی مشهور "آدم باش، هر چی میخوای باش" او با طنین فریاد اسماعیلی بزرگ، در یادها مانده. اما میتوانم بهتان اطمینان بدهم که اگر فرصت بیشتر بود، چنان به صدای درست خودش عادت میکردید که بسیاری دوبلههایش (از جمله، جاهایی که زندهیادان پرویز بهرام و احمد رسولزاده به جایش حرف زدند) را نامناسب میدانستید.
بچهی محلهی پامنار تهران، تئاتری ِ باسابقه و از آن آدم-باحالهای نسل خودش بود. گردنفرازی و سِرتِقی بهش میآمد؛ اما گاه حُجب و حُزن ِ بهجایی هم در نگاهش مینشست که از خوشطینتیاش خبر میداد؛ مثل همین نمای "سرب" که در عکس میبینید و انگار دلش برای قوطیهای روی میز ما لک زده!
اگر حالا یا سالهای بعد به جایی برسیم که برخی مثلاً علاقهمندان سینما او را به جا نیاورند، باکی نیست. به سید رجوع میکنیم که در "گوزنها" میگفت: "نمیشناسیش. اَقِدیمیاس".
@amiropouria
#هادی_اسلامی #سالگرد_فقدان #سرب #مسعود_کیمیایی #منوچهر_اسماعیلی #طعمه #فرامرز_صدیقی #فرامرز_قریبیان #مهدی_فخیم_زاده #گوزن_ها #بهروز_وثوقی #دوبله #صدابرداری_سر_صحنه
هفتهی پیش، اوقات من و چند رفیق موافق جور شد و نشستیم به نوش و نیوش و گپ و یاد و تماشای نوری و اسلامی و اسماعیلی در "سرب" (مسعود کیمیایی، ۱۳۶۷).
پریروز، زادروز مسعود کیمیایی بود و امروز، سالگرد فقدان هادی اسلامیست. در ۵۳ سالگی، آن قدر زود کارش با دنیا تمام شد که حتی صدابرداری سرصحنه هنوز در سینمای ایران رواج کامل پیدا نکرده بود. تازه آن قاعدهی آخر دههی شصت و اوایل دههی هفتاد برقرار شده بود که باید دستکم ۳ نفر از ۷ نقش اصلی و مکمل هر فیلم، جای خودش حرف میزد. در "سادهلوح" و "شتابزده" هر دو کار مهدی فخیمزاده، صدای او را بر صورت خودش شنیدیم و تا جایی که میدانم، در سینما فقط در "طعمه" صدابرداری همزمان را تجربه کرد. فیلم پلیسی ِ خوشساختی که امروز حتی مدعیان و سازندگان فیلمهای پلیسی یا جاسوسی پرخرج هم نمیتوانند لحظههای سادهی انسانی آن مثل مواجههی شاگرد قدیمی (فرامرز قریبیان) و معلم دوران مدرسهاش (هادی اسلامی) را درست از کار دربیاورند؛ و اولین و آخرین ساختهی فرامرز صدیقی بود.
صدای هادی اسلامی به غیر از یکی دو نفر، از بیشتر دوبلورهایی که نقشهای او را میگفتند، بمتر و پُرتر بود. در همین "سرب"، تکگویی مشهور "آدم باش، هر چی میخوای باش" او با طنین فریاد اسماعیلی بزرگ، در یادها مانده. اما میتوانم بهتان اطمینان بدهم که اگر فرصت بیشتر بود، چنان به صدای درست خودش عادت میکردید که بسیاری دوبلههایش (از جمله، جاهایی که زندهیادان پرویز بهرام و احمد رسولزاده به جایش حرف زدند) را نامناسب میدانستید.
بچهی محلهی پامنار تهران، تئاتری ِ باسابقه و از آن آدم-باحالهای نسل خودش بود. گردنفرازی و سِرتِقی بهش میآمد؛ اما گاه حُجب و حُزن ِ بهجایی هم در نگاهش مینشست که از خوشطینتیاش خبر میداد؛ مثل همین نمای "سرب" که در عکس میبینید و انگار دلش برای قوطیهای روی میز ما لک زده!
اگر حالا یا سالهای بعد به جایی برسیم که برخی مثلاً علاقهمندان سینما او را به جا نیاورند، باکی نیست. به سید رجوع میکنیم که در "گوزنها" میگفت: "نمیشناسیش. اَقِدیمیاس".
@amiropouria
#هادی_اسلامی #سالگرد_فقدان #سرب #مسعود_کیمیایی #منوچهر_اسماعیلی #طعمه #فرامرز_صدیقی #فرامرز_قریبیان #مهدی_فخیم_زاده #گوزن_ها #بهروز_وثوقی #دوبله #صدابرداری_سر_صحنه