در سه سال گذشته، هر سال در این روز وظیفهای داشتم: اجرای مراسم سالگرد فقدان مردی که یادبودهایش هم هیچ شباهتی به مراسم مرسوم نداشت
.
#سالگرد_فقدان
آقای #عباس_کیارستمی
آقای #کیارستمی
#چهارمین_سال
#خطای_پزشکی
#پرونده_پزشکی_عباس_کیارستمی
#شما_تنها_نیستید
.
عکسها به ترتیب متعلق به سالهای ۹۶ در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که آن پایین، حسن قاضیزاده هاشمی و ایرج حریرچی - وزیر و معاون وزیر بهداشت آن زمان- نشستهاند و بعد، توضیحات و توجیههای خود را دربارهٔ پروندهٔ پزشکی آقای کيارستمی ارائه دادند و قول نهایی وزیر وقت دربارهٔ درخواست گزارش کامل پزشکی از تیم درمانی، هرگز محقق نشد
.
سال ٩٧ که دومین سالگرد بر مزار ایشان با خواندن متن پیگیری کمپین «شما تنها نیستید» توسط مینا اکبری به نمایندگی از بنیاد کیارستمی برگزار شد (عکس از فرناز عزیزی)
.
و سال ۹۸ باز در کنار آرامگاه که فقط بخشهایی از صدای ایشان در فیلمها و مصاحبهها و سفرهای مختلف پخش شد.
عکس سالهای اول و سوم (که در هر دو سفید پوشیدهام) از فیلم گزارش مراسم که منبع هر کدام روی تصویر آمده
@amiropouria
.
#سالگرد_فقدان
آقای #عباس_کیارستمی
آقای #کیارستمی
#چهارمین_سال
#خطای_پزشکی
#پرونده_پزشکی_عباس_کیارستمی
#شما_تنها_نیستید
.
عکسها به ترتیب متعلق به سالهای ۹۶ در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی که آن پایین، حسن قاضیزاده هاشمی و ایرج حریرچی - وزیر و معاون وزیر بهداشت آن زمان- نشستهاند و بعد، توضیحات و توجیههای خود را دربارهٔ پروندهٔ پزشکی آقای کيارستمی ارائه دادند و قول نهایی وزیر وقت دربارهٔ درخواست گزارش کامل پزشکی از تیم درمانی، هرگز محقق نشد
.
سال ٩٧ که دومین سالگرد بر مزار ایشان با خواندن متن پیگیری کمپین «شما تنها نیستید» توسط مینا اکبری به نمایندگی از بنیاد کیارستمی برگزار شد (عکس از فرناز عزیزی)
.
و سال ۹۸ باز در کنار آرامگاه که فقط بخشهایی از صدای ایشان در فیلمها و مصاحبهها و سفرهای مختلف پخش شد.
عکس سالهای اول و سوم (که در هر دو سفید پوشیدهام) از فیلم گزارش مراسم که منبع هر کدام روی تصویر آمده
@amiropouria
Amir Pouria
۹ مرداد ۱۳۷۲، هادی اسلامی درگذشت. یادداشتی به بهانهی سالمرگ او @amitopouria متن در ادامه میآید 👇
هفتهی پیش، اوقات من و چند رفیق موافق جور شد و نشستیم به نوش و نیوش و گپ و یاد و تماشای نوری و اسلامی و اسماعیلی در "سرب" (مسعود کیمیایی، ۱۳۶۷).
پریروز، زادروز مسعود کیمیایی بود و امروز، سالگرد فقدان هادی اسلامیست. در ۵۳ سالگی، آن قدر زود کارش با دنیا تمام شد که حتی صدابرداری سرصحنه هنوز در سینمای ایران رواج کامل پیدا نکرده بود. تازه آن قاعدهی آخر دههی شصت و اوایل دههی هفتاد برقرار شده بود که باید دستکم ۳ نفر از ۷ نقش اصلی و مکمل هر فیلم، جای خودش حرف میزد. در "سادهلوح" و "شتابزده" هر دو کار مهدی فخیمزاده، صدای او را بر صورت خودش شنیدیم و تا جایی که میدانم، در سینما فقط در "طعمه" صدابرداری همزمان را تجربه کرد. فیلم پلیسی ِ خوشساختی که امروز حتی مدعیان و سازندگان فیلمهای پلیسی یا جاسوسی پرخرج هم نمیتوانند لحظههای سادهی انسانی آن مثل مواجههی شاگرد قدیمی (فرامرز قریبیان) و معلم دوران مدرسهاش (هادی اسلامی) را درست از کار دربیاورند؛ و اولین و آخرین ساختهی فرامرز صدیقی بود.
صدای هادی اسلامی به غیر از یکی دو نفر، از بیشتر دوبلورهایی که نقشهای او را میگفتند، بمتر و پُرتر بود. در همین "سرب"، تکگویی مشهور "آدم باش، هر چی میخوای باش" او با طنین فریاد اسماعیلی بزرگ، در یادها مانده. اما میتوانم بهتان اطمینان بدهم که اگر فرصت بیشتر بود، چنان به صدای درست خودش عادت میکردید که بسیاری دوبلههایش (از جمله، جاهایی که زندهیادان پرویز بهرام و احمد رسولزاده به جایش حرف زدند) را نامناسب میدانستید.
بچهی محلهی پامنار تهران، تئاتری ِ باسابقه و از آن آدم-باحالهای نسل خودش بود. گردنفرازی و سِرتِقی بهش میآمد؛ اما گاه حُجب و حُزن ِ بهجایی هم در نگاهش مینشست که از خوشطینتیاش خبر میداد؛ مثل همین نمای "سرب" که در عکس میبینید و انگار دلش برای قوطیهای روی میز ما لک زده!
اگر حالا یا سالهای بعد به جایی برسیم که برخی مثلاً علاقهمندان سینما او را به جا نیاورند، باکی نیست. به سید رجوع میکنیم که در "گوزنها" میگفت: "نمیشناسیش. اَقِدیمیاس".
@amiropouria
#هادی_اسلامی #سالگرد_فقدان #سرب #مسعود_کیمیایی #منوچهر_اسماعیلی #طعمه #فرامرز_صدیقی #فرامرز_قریبیان #مهدی_فخیم_زاده #گوزن_ها #بهروز_وثوقی #دوبله #صدابرداری_سر_صحنه
هفتهی پیش، اوقات من و چند رفیق موافق جور شد و نشستیم به نوش و نیوش و گپ و یاد و تماشای نوری و اسلامی و اسماعیلی در "سرب" (مسعود کیمیایی، ۱۳۶۷).
پریروز، زادروز مسعود کیمیایی بود و امروز، سالگرد فقدان هادی اسلامیست. در ۵۳ سالگی، آن قدر زود کارش با دنیا تمام شد که حتی صدابرداری سرصحنه هنوز در سینمای ایران رواج کامل پیدا نکرده بود. تازه آن قاعدهی آخر دههی شصت و اوایل دههی هفتاد برقرار شده بود که باید دستکم ۳ نفر از ۷ نقش اصلی و مکمل هر فیلم، جای خودش حرف میزد. در "سادهلوح" و "شتابزده" هر دو کار مهدی فخیمزاده، صدای او را بر صورت خودش شنیدیم و تا جایی که میدانم، در سینما فقط در "طعمه" صدابرداری همزمان را تجربه کرد. فیلم پلیسی ِ خوشساختی که امروز حتی مدعیان و سازندگان فیلمهای پلیسی یا جاسوسی پرخرج هم نمیتوانند لحظههای سادهی انسانی آن مثل مواجههی شاگرد قدیمی (فرامرز قریبیان) و معلم دوران مدرسهاش (هادی اسلامی) را درست از کار دربیاورند؛ و اولین و آخرین ساختهی فرامرز صدیقی بود.
صدای هادی اسلامی به غیر از یکی دو نفر، از بیشتر دوبلورهایی که نقشهای او را میگفتند، بمتر و پُرتر بود. در همین "سرب"، تکگویی مشهور "آدم باش، هر چی میخوای باش" او با طنین فریاد اسماعیلی بزرگ، در یادها مانده. اما میتوانم بهتان اطمینان بدهم که اگر فرصت بیشتر بود، چنان به صدای درست خودش عادت میکردید که بسیاری دوبلههایش (از جمله، جاهایی که زندهیادان پرویز بهرام و احمد رسولزاده به جایش حرف زدند) را نامناسب میدانستید.
بچهی محلهی پامنار تهران، تئاتری ِ باسابقه و از آن آدم-باحالهای نسل خودش بود. گردنفرازی و سِرتِقی بهش میآمد؛ اما گاه حُجب و حُزن ِ بهجایی هم در نگاهش مینشست که از خوشطینتیاش خبر میداد؛ مثل همین نمای "سرب" که در عکس میبینید و انگار دلش برای قوطیهای روی میز ما لک زده!
اگر حالا یا سالهای بعد به جایی برسیم که برخی مثلاً علاقهمندان سینما او را به جا نیاورند، باکی نیست. به سید رجوع میکنیم که در "گوزنها" میگفت: "نمیشناسیش. اَقِدیمیاس".
@amiropouria
#هادی_اسلامی #سالگرد_فقدان #سرب #مسعود_کیمیایی #منوچهر_اسماعیلی #طعمه #فرامرز_صدیقی #فرامرز_قریبیان #مهدی_فخیم_زاده #گوزن_ها #بهروز_وثوقی #دوبله #صدابرداری_سر_صحنه
Amir Pouria
یادداشتی از امیر پوریا دربارهی کتابی به ترجمهی خسرو سینایی در دومین سالگرد فقدان او: یکی از آن همه که لابهلای انبوه کارهای به جا مانده از هنرمند، گم میشود و گمنام میماند @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
۱. از آدمهای بزرگ، آن قدر کار ارزشمند به جا میماند که خیلیهایش لابهلای اوراق تاریخ فرهنگ و هنر، گم یا گمنام میشود. ترجمهی کتابی تحت عنوان "فیلمسازان بزرگ جهان" در بین مستندها و فیلمها و تصویرگریها و آثار موسیقایی و مجموعهی اشعار و شاگردانی که از خسرو سینایی بر جای مانده، درست همین احوال را دارد.
۲. کتاب، مجموعهی پنج گپ و گفت دانشجویان و فارغالتحصیلان انجمن فیلم آمریکا (AFI) با فدرفلینی، برگمان، زینهمن، لین و وایلر است و توسط جورج استیونس جونیور، پسر جورج استیونس کارگردان فیلمهای مشهوری چون "شِین" و "غول" و "مکانی در آفتاب" گردآوری شده. استیونس ِ پسر را دستکم نگیرید. خودش در ۱۹۶۷ مؤسس این انجمن معظم بوده است!
۳. به حرفهای درسگرفتنی یا طنازانهی پنج فیلمساز، به وقتش و در مناسبتهای دیگر سرک خواهیم کشید. ولی امروز به بهانهی دومین سالگرد فقدان آقای سینایی، میخواهم شما را به نکتههایی از دل مقدمهی او بر هر گفتوگو مهمان کنم.
۴. شاید نقد تند سینایی علیه "مرد سوم" کارول رید در تلویزیون دههی شصت خورشیدی، حسابی ماها را چزاند؛ اما این دلیل نمیشود که تصور کنیم او ظرافتهای کار در فضای حرفهای و صنعتی سینمای کلاسیک هالیوود را درک یا تحسین نمیکرده. در بخش "برداشت یک" کتاب، اظهارنظرهای فیلمسازان را به دو دستهی کلی "استادکاران" و "هنرمندان" سینما تقسیم میکند و مینویسد: "گاهی با حرفهایشان موافقم و گاهی نه. اما مهم آن است که حرفهایشان مرا به فکر وامیدارد". در مقدمهی گفتوگوی برگمان در ستایش وجه صنعتی سینمای کلاسیک مینویسد: "در ابتدا ابزارهای ساخت یک فیلم آن قدر گران و سنگین بود که خلق یک فیلم نمیتوانست متکی به خلاقیت هنرمندانهی یک یا دو نفر باشد".
۵. زیباترین تأکيد سینایی در مقدمهی گفتوگوی ویلیام وایلر میآید: میگوید وایلر همواره با بازیگران حرفهای کار کرده و معتقد بوده بازیگری را باید "آموخت"؛ اما هم مستندی مثل "زیبای ممفیس" را ساخته و هم در "بهترین سالهای زندگی ما" در نقش آن سرباز بیدست از نابازیگر بهره گرفته است. سینایی با توجه دادن به بحث واقعگرایی و مرزهای آن، باعث میشود حتی بدون تکرار مداوم این تعبیر در حرفهای وایلر، رد آن را دنبال کنیم و به برداشت تازهای برسیم.
۶. با در دست گرفتن کتابهای حاصل کوشش افراد، حتی بیش از تماشای فیلمهایشان، به احساس قرابت دورادور با آنها میرسم. شأن نزول عکس دوم، همین بوده. هرچند خود کتاب را از بین کتابهای خانم که شاگرد آقای سینایی بود، کش رفته باشم.
@amiropouria
#خسرو_سینایی #معرفی_کتاب #سالگرد_فقدان
۱. از آدمهای بزرگ، آن قدر کار ارزشمند به جا میماند که خیلیهایش لابهلای اوراق تاریخ فرهنگ و هنر، گم یا گمنام میشود. ترجمهی کتابی تحت عنوان "فیلمسازان بزرگ جهان" در بین مستندها و فیلمها و تصویرگریها و آثار موسیقایی و مجموعهی اشعار و شاگردانی که از خسرو سینایی بر جای مانده، درست همین احوال را دارد.
۲. کتاب، مجموعهی پنج گپ و گفت دانشجویان و فارغالتحصیلان انجمن فیلم آمریکا (AFI) با فدرفلینی، برگمان، زینهمن، لین و وایلر است و توسط جورج استیونس جونیور، پسر جورج استیونس کارگردان فیلمهای مشهوری چون "شِین" و "غول" و "مکانی در آفتاب" گردآوری شده. استیونس ِ پسر را دستکم نگیرید. خودش در ۱۹۶۷ مؤسس این انجمن معظم بوده است!
۳. به حرفهای درسگرفتنی یا طنازانهی پنج فیلمساز، به وقتش و در مناسبتهای دیگر سرک خواهیم کشید. ولی امروز به بهانهی دومین سالگرد فقدان آقای سینایی، میخواهم شما را به نکتههایی از دل مقدمهی او بر هر گفتوگو مهمان کنم.
۴. شاید نقد تند سینایی علیه "مرد سوم" کارول رید در تلویزیون دههی شصت خورشیدی، حسابی ماها را چزاند؛ اما این دلیل نمیشود که تصور کنیم او ظرافتهای کار در فضای حرفهای و صنعتی سینمای کلاسیک هالیوود را درک یا تحسین نمیکرده. در بخش "برداشت یک" کتاب، اظهارنظرهای فیلمسازان را به دو دستهی کلی "استادکاران" و "هنرمندان" سینما تقسیم میکند و مینویسد: "گاهی با حرفهایشان موافقم و گاهی نه. اما مهم آن است که حرفهایشان مرا به فکر وامیدارد". در مقدمهی گفتوگوی برگمان در ستایش وجه صنعتی سینمای کلاسیک مینویسد: "در ابتدا ابزارهای ساخت یک فیلم آن قدر گران و سنگین بود که خلق یک فیلم نمیتوانست متکی به خلاقیت هنرمندانهی یک یا دو نفر باشد".
۵. زیباترین تأکيد سینایی در مقدمهی گفتوگوی ویلیام وایلر میآید: میگوید وایلر همواره با بازیگران حرفهای کار کرده و معتقد بوده بازیگری را باید "آموخت"؛ اما هم مستندی مثل "زیبای ممفیس" را ساخته و هم در "بهترین سالهای زندگی ما" در نقش آن سرباز بیدست از نابازیگر بهره گرفته است. سینایی با توجه دادن به بحث واقعگرایی و مرزهای آن، باعث میشود حتی بدون تکرار مداوم این تعبیر در حرفهای وایلر، رد آن را دنبال کنیم و به برداشت تازهای برسیم.
۶. با در دست گرفتن کتابهای حاصل کوشش افراد، حتی بیش از تماشای فیلمهایشان، به احساس قرابت دورادور با آنها میرسم. شأن نزول عکس دوم، همین بوده. هرچند خود کتاب را از بین کتابهای خانم که شاگرد آقای سینایی بود، کش رفته باشم.
@amiropouria
#خسرو_سینایی #معرفی_کتاب #سالگرد_فقدان