Amir Pouria
در توضیح بخش کوتاهی از مقالهی مفصلم در شمارهی سوم نشریهی "دفترهای پیشاسقوط" @amiropouria متن در ادامه میآید 👇
دو عکس بالا، من هستم! در سالهای نوجوانی. یادم است که یکی از بچههای فامیل چندین سال پیش به محض دیدن یکی از این دو عکس گفت: "شهید امیر پوریا"!
اگر تعارف را کنار بگذاریم، بیشترمان شوخی او را قبول داریم. اما چرا؟
دو عکس پایین، روی جلد و پشت جلد شمارهی سوم نشریهی "دفترهای پیشاسقوط" را نشان میدهد. از روز اول شکلگیری آن به کوشش تینوش نظمجو و نشر ناکجا در پاریس، عنوان این نشریه را میستودم. طنین امیدبخش و وجدآوری دارد که بدانی این نشریه از حالا و پیشاپیش، سقوط نظام تمامیتطلب، غیرانسانی و ضدمردمی جمهوری اسلامی را در دفترهایش مشق میکند.
اما ربط این عکسها به هم: در مقالهی مفصلی که در همین شمارهی سوم "دفترهای پیشاسقوط" منتشر شده، در کنار خیلی موضوعهای دیگر، از جمله به این هم پرداختهام؛ که چرا ما تصویر و تصور مشخصی از شهید داریم؟ چرا و چگونه جمهوری اسلامی موفق شد از این کلمه، مفهومی یکسر ایدئولوژیک، سیاسی و در جهت شعارهای خودش جا بیاندازد؟ چطور این مفهوم را هم مصادره و مال خود کرد؟
چرا وقتی کلمهی شهید به زبان میآید، ایرانیان ِ سراسر دنیا اولش یاد چهرهها و نمونههایی میافتند که هیچ شبیه مهسا و نیکا و حدیث و مهرشاد و آرنیکا و سارینا و حنانه و ابوالفضل (آدینه زاده) و نیما (شفیقدوست) نیست؟ و وقتی ما و خانوادههای داغدار به این جوانها و نوجوانهای معترض جانباخته میگوییم شهید، چه مفهومی در ذهن داریم؟
هدفم از این که این عکسهای عهد بوقم را رونمایی کردم، تبلیغ این نشریهی ارزشمند است. هر یک نفرتان که با معرفی من به سراغش برود، حس میکنم چراغی برافروختهام. روش دریافتش در ایران و در بیرون از ایران، طبعاً با هم فرق میکند و همه را در سایت نشر ناکجا میتوانید خیلی راحت پیدا کنید. کافیست با تمام مشکلات وحشتناک اینترنت در ایران، سایت نشرناکجا را در گوگل یا هر موتور سرچ دیگر، جستجو و پیدا کنید.
https://www.naakojaaketab.com/
هر کس مقالهام را خواند، خبری بدهد. برای واکنشهای هر کس که آن را به طور کامل میخواند، اشتیاق زیادی دارم. اصلاً نمیتوانید شدت این شوق را تصور کنيد. چون دیگر هیچ نقاب و خودسانسوری و تعارفی در کار نبوده و اینجا نظر واقعی خود خود خودم را نوشتهام.
@amiropouria
#زن_زندگی_آزادی
#دفترهای_پیشاسقوط
#نشر_ناکجا
#شهید
#عمامه_پرانی
#مهسا_امینی
اگر تعارف را کنار بگذاریم، بیشترمان شوخی او را قبول داریم. اما چرا؟
دو عکس پایین، روی جلد و پشت جلد شمارهی سوم نشریهی "دفترهای پیشاسقوط" را نشان میدهد. از روز اول شکلگیری آن به کوشش تینوش نظمجو و نشر ناکجا در پاریس، عنوان این نشریه را میستودم. طنین امیدبخش و وجدآوری دارد که بدانی این نشریه از حالا و پیشاپیش، سقوط نظام تمامیتطلب، غیرانسانی و ضدمردمی جمهوری اسلامی را در دفترهایش مشق میکند.
اما ربط این عکسها به هم: در مقالهی مفصلی که در همین شمارهی سوم "دفترهای پیشاسقوط" منتشر شده، در کنار خیلی موضوعهای دیگر، از جمله به این هم پرداختهام؛ که چرا ما تصویر و تصور مشخصی از شهید داریم؟ چرا و چگونه جمهوری اسلامی موفق شد از این کلمه، مفهومی یکسر ایدئولوژیک، سیاسی و در جهت شعارهای خودش جا بیاندازد؟ چطور این مفهوم را هم مصادره و مال خود کرد؟
چرا وقتی کلمهی شهید به زبان میآید، ایرانیان ِ سراسر دنیا اولش یاد چهرهها و نمونههایی میافتند که هیچ شبیه مهسا و نیکا و حدیث و مهرشاد و آرنیکا و سارینا و حنانه و ابوالفضل (آدینه زاده) و نیما (شفیقدوست) نیست؟ و وقتی ما و خانوادههای داغدار به این جوانها و نوجوانهای معترض جانباخته میگوییم شهید، چه مفهومی در ذهن داریم؟
هدفم از این که این عکسهای عهد بوقم را رونمایی کردم، تبلیغ این نشریهی ارزشمند است. هر یک نفرتان که با معرفی من به سراغش برود، حس میکنم چراغی برافروختهام. روش دریافتش در ایران و در بیرون از ایران، طبعاً با هم فرق میکند و همه را در سایت نشر ناکجا میتوانید خیلی راحت پیدا کنید. کافیست با تمام مشکلات وحشتناک اینترنت در ایران، سایت نشرناکجا را در گوگل یا هر موتور سرچ دیگر، جستجو و پیدا کنید.
https://www.naakojaaketab.com/
هر کس مقالهام را خواند، خبری بدهد. برای واکنشهای هر کس که آن را به طور کامل میخواند، اشتیاق زیادی دارم. اصلاً نمیتوانید شدت این شوق را تصور کنيد. چون دیگر هیچ نقاب و خودسانسوری و تعارفی در کار نبوده و اینجا نظر واقعی خود خود خودم را نوشتهام.
@amiropouria
#زن_زندگی_آزادی
#دفترهای_پیشاسقوط
#نشر_ناکجا
#شهید
#عمامه_پرانی
#مهسا_امینی