در آستانهی سالگرد جان باختن مهسا امینی و سالگرد خونخواهی او، تناقضی در ذهنم رژه میرود و بر سرم میکوبد:
از طرفی میگویم اگر یک سال پیش کسی چون مهدی یراحی ترانهای چون "روسریتو..." میخواند، مردم میگفتند ببین پشتش به کی و به کجا گرم است؛ و اگر او را میگرفتند، مردم میگفتند یعنی نمیدانست که وقتی چنین چیزی علیه حجاب بخواند، میریزند و میبرندش؟
اما حالا هر انسان ایرانی و هر ایرانیِ انسان با خبر دستگیری او، با دیدن عکسهای دستگیریاش و نوع حملهی وحوش سلب امنیت به او (که البته تصاویرش را خودشان به قصد ایجاد رعب و وحشت، منتشر کردهاند) به جای ترس، دندان بر هم میفشارد و خشم بر اندوه میافزاید و برای هر مقاومت و مبارزهای که از دستش برآید، انگیزه میگیرد و به اجرای این ترانه و شرایط کنونی مهدی یراحی، صفتی جز "شجاعت" و عنوانی جز "کنار مردم ایستادن" نسبت نمیدهد.
اینها یعنی که خیلی خیلی پیش افتادهایم. آگاهی، رو به گسترش است و همینها حاکمیت را متزلزل میکند. حاکمیتی که
در ۴۴ سال بعد از انقلاب ۵۷ و قبل از شهریور ۱۴۰۱، به سکوت و پذیرش عمومی، متکی بوده.
اما از طرف دیگر وقتی میبینم مهدی یراحی تنهاست و کس دیگری از بین این همه هنرمند، چه همکار او و چه در زمينههای هنری دیگر، در مرزهای ایران، اثر اعتراضی آشکار یا حتی پنهان خلق نمیکند و کلام اعتراضی به زبان و قلم جاری نمیکند، به خودم میگویم حالاحالاها مانده تا آگاه شویم. به خودم هشدار میدهم که خیلی ی ی ی ی کار داریم.
شاید برآیند این دو نگاه، این باشد که برخلاف اغلب جوامع انسانی، در ایران امروز، هنرمندان از مردم به شدت عقباند. چه در درک و آگاهی از لزوم زوال این حکومت؛ و چه در شجاعت و ایستادگی و مبارزهی مدنی.
چه بیهنریِ تباه و مضمحلیست این گونه هنرمندی!
زنده باد مهدی یراحی و بیش باد همچون او
@amiropouria
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #سرکوب_معترضان #زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید #مردم #حجاب_اختیاری #حجاب_اجباری #روسریتو #مهدی_یراحی #هنرمند #هنرمندان_ایرانی #خاک_تو_سر_ما_کنن
در آستانهی سالگرد جان باختن مهسا امینی و سالگرد خونخواهی او، تناقضی در ذهنم رژه میرود و بر سرم میکوبد:
از طرفی میگویم اگر یک سال پیش کسی چون مهدی یراحی ترانهای چون "روسریتو..." میخواند، مردم میگفتند ببین پشتش به کی و به کجا گرم است؛ و اگر او را میگرفتند، مردم میگفتند یعنی نمیدانست که وقتی چنین چیزی علیه حجاب بخواند، میریزند و میبرندش؟
اما حالا هر انسان ایرانی و هر ایرانیِ انسان با خبر دستگیری او، با دیدن عکسهای دستگیریاش و نوع حملهی وحوش سلب امنیت به او (که البته تصاویرش را خودشان به قصد ایجاد رعب و وحشت، منتشر کردهاند) به جای ترس، دندان بر هم میفشارد و خشم بر اندوه میافزاید و برای هر مقاومت و مبارزهای که از دستش برآید، انگیزه میگیرد و به اجرای این ترانه و شرایط کنونی مهدی یراحی، صفتی جز "شجاعت" و عنوانی جز "کنار مردم ایستادن" نسبت نمیدهد.
اینها یعنی که خیلی خیلی پیش افتادهایم. آگاهی، رو به گسترش است و همینها حاکمیت را متزلزل میکند. حاکمیتی که
در ۴۴ سال بعد از انقلاب ۵۷ و قبل از شهریور ۱۴۰۱، به سکوت و پذیرش عمومی، متکی بوده.
اما از طرف دیگر وقتی میبینم مهدی یراحی تنهاست و کس دیگری از بین این همه هنرمند، چه همکار او و چه در زمينههای هنری دیگر، در مرزهای ایران، اثر اعتراضی آشکار یا حتی پنهان خلق نمیکند و کلام اعتراضی به زبان و قلم جاری نمیکند، به خودم میگویم حالاحالاها مانده تا آگاه شویم. به خودم هشدار میدهم که خیلی ی ی ی ی کار داریم.
شاید برآیند این دو نگاه، این باشد که برخلاف اغلب جوامع انسانی، در ایران امروز، هنرمندان از مردم به شدت عقباند. چه در درک و آگاهی از لزوم زوال این حکومت؛ و چه در شجاعت و ایستادگی و مبارزهی مدنی.
چه بیهنریِ تباه و مضمحلیست این گونه هنرمندی!
زنده باد مهدی یراحی و بیش باد همچون او
@amiropouria
#زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #سرکوب_معترضان #زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید #مردم #حجاب_اختیاری #حجاب_اجباری #روسریتو #مهدی_یراحی #هنرمند #هنرمندان_ایرانی #خاک_تو_سر_ما_کنن