Amir Pouria
یکی از معدود یادگارهای عینیام از امیر جوادیفر: کتابی که آخر دورهی کلاسش بهم هدیه داد @amiropouria یادداشت امیر پوریا دربارهی زنده داشتن یاد قربانیان تمام سرکوبهای این سالها و نتیجهی تلانبار شدن خشم مردم در ادامه میآید 👇
یادداشتی از امیر پوریا:
از امیر جوادیفر تا دختر آبی و مهسا/ژینا امینی؛ مجموع این خشمها
خیلیها در انتقادهایشان مینویسند و میگویند آن چه امروز در واکنش به مرگ/قتل مهسا/ژینا امینی مینویسیم، چهار صباح دیگر از یاد خواهد رفت. میگویند مردم زندگیشان را از سر میگیرند و حکومت هم به همین دلخوش است که مردم به روزمرّ ِگی لبالب از مشکلاتشان سرگرم باشند که در ایران این سالها با نوع غلط خواندن این واژه یعنی "روز-مَرگی" به معنای هر روز مردن یا هر روز لحظهها و ساعات مرده را زیستن، فرقی ندارد.
اما من به این فکر میکنم که قدیمیترین رنجهای نشسته بر جان و روح این مردم، یادشان و یادمان نرفته. در خشمی که امروز در سقز و سنندج، جلوی بیمارستان کسری در تهران و البته بیش از همه، در همین شبکههای اجتماعی ابراز میشود، هر حسی که با انفجار هواپیمای مسافربری توسط موشکهای سپاه پاسداران، با کشته شدن امیر جوادیفر و دیگران در کهریزک، با خون ِ سرریزشده از گوشهی دهان ندا آقاسلطان بر کف خیابان در مردم پدید آمد، دخیل و سهیم است.
------------------
این که تمام ردههای میانی مدیریت کشور به دست و پا افتاده و از "نداشتن ابزار ضرب و شتم" تا قصهبافی دربارهی سوابق بیماری زمینهای دخترک ِ جانباخته در دستان گردنگیر و گردنهگیر گشت ارشاد، به هر شاخهی لرزانی از درخت پوسیدهی توجیهات همیشگی حوادث توسط سران جمهوری اسلامی، آویزان شدهاند، دلیلی جز همین تراکم تدریجی و سال به سال خشمهای انباشتهشدهی مردمان ندارد.
-------------------
کتاب "خاطرهی دلبرکان غمگین من" که در کنار "گزارش یک مرگ از پیش اعلام شده"، دو رمان کوتاه/نوولای محبوبم از گابریل گارسیا مارکز است و اتفاقاً به تازگی بعد از سالها خواندمش، یکی از یادگارهای عینیام از امیر جوادیفر ِ باهوش، بازیگوش، شوخ و همرشتیام است که نیمهی دههی ۱۳۸۰، شاگردم بود و خیلی زود رفیقم شد.
اما یادگاری ِ ذهنی و حسی از امیر، یکی و دوتا و دهتا نیست و فقط مال من و دوستان نزدیکتر از من نیست؛ متعلق به تمام مردم است که این روزها نام دیگری هم کنار نام او و باقی قربانیان این سالهای سیاه نشاندند. نامی که به این سادگی، از یاد نمیرود. نامی که طنین و تکرارش به چنگکی برای زخم زدن، فشردن و خفقان آوردن بر حلقوم ِ آنان که حلقومش را فشردند و جانش را ستاندند، بدل خواهد شد. دیر است اما دور نیست. نامی به بلندای نام ِ
@amiropouria
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی
#امیر_جوادی_فر
#دختر_آبی
#سحر_خدایاری
#سپیده_رشنو
#ندا_آقاسلطان
از امیر جوادیفر تا دختر آبی و مهسا/ژینا امینی؛ مجموع این خشمها
خیلیها در انتقادهایشان مینویسند و میگویند آن چه امروز در واکنش به مرگ/قتل مهسا/ژینا امینی مینویسیم، چهار صباح دیگر از یاد خواهد رفت. میگویند مردم زندگیشان را از سر میگیرند و حکومت هم به همین دلخوش است که مردم به روزمرّ ِگی لبالب از مشکلاتشان سرگرم باشند که در ایران این سالها با نوع غلط خواندن این واژه یعنی "روز-مَرگی" به معنای هر روز مردن یا هر روز لحظهها و ساعات مرده را زیستن، فرقی ندارد.
اما من به این فکر میکنم که قدیمیترین رنجهای نشسته بر جان و روح این مردم، یادشان و یادمان نرفته. در خشمی که امروز در سقز و سنندج، جلوی بیمارستان کسری در تهران و البته بیش از همه، در همین شبکههای اجتماعی ابراز میشود، هر حسی که با انفجار هواپیمای مسافربری توسط موشکهای سپاه پاسداران، با کشته شدن امیر جوادیفر و دیگران در کهریزک، با خون ِ سرریزشده از گوشهی دهان ندا آقاسلطان بر کف خیابان در مردم پدید آمد، دخیل و سهیم است.
------------------
این که تمام ردههای میانی مدیریت کشور به دست و پا افتاده و از "نداشتن ابزار ضرب و شتم" تا قصهبافی دربارهی سوابق بیماری زمینهای دخترک ِ جانباخته در دستان گردنگیر و گردنهگیر گشت ارشاد، به هر شاخهی لرزانی از درخت پوسیدهی توجیهات همیشگی حوادث توسط سران جمهوری اسلامی، آویزان شدهاند، دلیلی جز همین تراکم تدریجی و سال به سال خشمهای انباشتهشدهی مردمان ندارد.
-------------------
کتاب "خاطرهی دلبرکان غمگین من" که در کنار "گزارش یک مرگ از پیش اعلام شده"، دو رمان کوتاه/نوولای محبوبم از گابریل گارسیا مارکز است و اتفاقاً به تازگی بعد از سالها خواندمش، یکی از یادگارهای عینیام از امیر جوادیفر ِ باهوش، بازیگوش، شوخ و همرشتیام است که نیمهی دههی ۱۳۸۰، شاگردم بود و خیلی زود رفیقم شد.
اما یادگاری ِ ذهنی و حسی از امیر، یکی و دوتا و دهتا نیست و فقط مال من و دوستان نزدیکتر از من نیست؛ متعلق به تمام مردم است که این روزها نام دیگری هم کنار نام او و باقی قربانیان این سالهای سیاه نشاندند. نامی که به این سادگی، از یاد نمیرود. نامی که طنین و تکرارش به چنگکی برای زخم زدن، فشردن و خفقان آوردن بر حلقوم ِ آنان که حلقومش را فشردند و جانش را ستاندند، بدل خواهد شد. دیر است اما دور نیست. نامی به بلندای نام ِ
@amiropouria
#ژینا_امینی
#مهسا_امینی
#امیر_جوادی_فر
#دختر_آبی
#سحر_خدایاری
#سپیده_رشنو
#ندا_آقاسلطان